نتایج جستجو برای عبارت :

دوباره می خواهم موضوعات را مرتب کنم . من به بن بستی عظیم رسیده ام . هوشیاری جسمی ذهنی ام را از دست داده

دوباره انتظار
مردنم
تولدی دوباره نیست
این سرآغاز اما
مرا خواهد کُشت.
عدالت را بیاور.
و قاضی شو.
با هزار بار مُردن 
من دوباره زنده ام!
****
اگر قرمز نبودم
صورتی مي شدم. 
تا نگویند که از عشق و جنون
نیلی شد!
****
تکه های وجودم 
در زیر پای توست.
امروز ظرفی آورده ام
تا تکه های وجودم را جمع کنم
گام که برداری
در پسِ گام هایت
غباری بر مي خیزد
آن غبار
غرور سوخته ی من است!
****
اگر بیایی
چشم هایت را برایت آذین خواهم بست. 
با اشک هایم 
شهر دلت را خواهم شُست. 
پلک ه
به آفتاب سلامي دوباره خواهم داد به جویبار که در من جاری بود به ابرها که فکرهای طویلم بودند به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من از فصل های خشک گذر مي کردند به دسته های کلاغان که عطر مزرعه های شبانه را برای من به هدیه مي آوردند به مادرم که در آینه زندگی مي کرد و شکل پیری من بود و به زمين که شهوت تکرار من درون ملتهبش را از تخمه های سبز مي انباشت سلامي دوباره خواهم داد مي آیم مي آیم مي آیم با گیسویم : ادامه بوهای زیر خاک با چشمهایم : تجربه های غلیظ ت
دانلود کتاب تختت را مرتب کن
نویسنده: ویلیام مک ریون
تعداد فصل: 10 فصل
تعداد صفحات: 77صفحه
 کتاب:پی دی افpdf
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دانلود رایگان کتاب صوتی تختخوابت را مرتب کن خلاصه کتاب تختخوابت را مرتب کن دانلود رایگان کتاب تختخواب را مرتب کن دانلود رایگان کتاب تختت را مرتب کن pdf دانلود کتاب صوتی تختخوابت را مرتب کن کتاب صوتی تختخوابت را مرتب کن رایگان خرید کتاب تختخوابت را مرتب کن
با سلام،
پس از مشکلاتی که در ميهن‌بلاگ مواجه شدم، تصميم گرفتم وبلاگ رو به بلاگ منتقل کنم. همون‌طور که مي‌دونید به دلیل مشغله‌هایی که دارم نمي‌تونم وبگاه رو مرتباً به روز رسانی کنم. در نتیجه، فقط ترجمه‌ها به صورت مرتب در وبگاه قرار داده مي‌شن، و گهگاهی هم اخبار دنیای کتاب.
به اميد شروعی دوباره در آغاز سال نو :)
با تشکر،
این روزها که دنیا درگیر ویروس منحوس کرونا شده است بیشتر از هروقت دیگری آدم ارزش بعضی چیزها را مي فهمد. چیزهایی ساده مانند دست دادان و روبوسی یا همنشینی با دوستان یا غذاخوردن در یک ساندویچی و.برای من یکی که ارزشهایم در زندگی دوباره اولویت بندی شد. اگر من جزو بازماندگان این اپیدمي باشم دیگر ذهنم را درگیر چیزهای بیخودی نخواهم کرد دیگر بیش از اندازه موضوعات پیش پا افتاده را جدی نخواهم گرفت سعی خواهم کرد بیشتر یاد بگیرم بیشتر لذت ببرم کارهای عد
خیلی موضوعات و خیلی از موارد هستند که قابلیت نوشته شدن رو دارند و من نمي‌نویسم. نه از رویِ بی حوصلگی و تنبلی. نمي‌نویسم چون ميخواهم حس آن لحظه را در اعماقِ وجودم نگه دارم. ميخواهم در آن لحظه تا مرزِ فراموشی دنیا قدم بر دارم. ميخواهم مثل رازی باشد که در دهلیزِ قلبم دفنش ميکنم و چند بیل خون رویش مي‌ریزم!
#پرنده_رهایی
رفتیرفتی و خیال کردیمرا همين گونه خواهی دید که دیدی؟
خیال کردی!با همين کوله باری که به تن دارم از زخمروزی،مراکبوتری در آسمان  قلبش خواهد یافتدوبارهپرواز را خواهم آموختاین باربیشتر اوج خواهم گرفتدوبارهدشت دلم بوی بهاردوباره در اردیبهشت عاشقی هاچون شقایقی سرخ زاده خواهم شدهر چند از دردهر چند از بی وفایی!
رفتیرفتی و خیال کردیمرا همين گونه خواهی دید که دیدی؟
زندگیمي برد هر روز مرا به سرزمين مرگامامن پرنده ایی از جنس رهایی هایمر
خ ‍یلی موضوعات و خیلی از موارد هستند که قابلیت نوشته شدن رو دارند و من نمي‌نویسم. نه از رویِ بی حوصلگی و تنبلی. نمي‌نویسم چون ميخواهم حس آن لحظه را در اعماقِ وجودم نگه دارم. ميخواهم در آن لحظه تا مرزِ فراموشی دنیا قدم بر دارم. ميخواهم مثل رازی باشد که در دهلیزِ قلبم دفنش ميکنم و چند بیل خون رویش مي‌ریزم!
آخرین جمعه‌ی ماه عزیز شعبان است. و این یعنی عمر اگر یاری کند ماه رمضان را خواهم دید اما باز هم مثل هر سال، مثل تمامي عمر گذشته‌ام با دستان خالی و لباس چرک و.
جز شرمندگی چیزی ندارم؛ کمي زبان‌ریختن بلدم که آن هم هنر من نیست، از عزیزکرده‌های خودش تقلید ميکنم، دست‌آویز محکمي است:
الهی! إن حَرَمْتَنی فَمَنْ ذَا الّذی یَرْزُقُنی؟ وَ إن خَذَلْتَنی فَمَنْ ذَا الّذی یَنْصُرُنی؟
پس دوباره به شرط توفیق و حیات که آن هم از جانب خود توست، خواهم آمد.
آخر این بغض خفی را علنی خواهم‌ کردو حرم سازیتان را شدنی خواهم‌کردمن به تنهایی از این جام نخواهم‌نوشیدهمهٔ اهل جهان را حسنی خواهم‌کردتا همه مردم دنیا بچشند از کرمشهمه را از نظر فقر، غنی خواهم‌کردهمه‌جا از حرم خاکی او خواهم‌گفتکربلا را و نجف را مدنی خواهم‌کردميشود دید چه خون دلی از غم خوردمسنگ دل را که به یُمنش یَمنی خواهم‌کردآرزو نیست، رجز نیست، من آخر روزیوسط صحن حسن سینه‌زنی خواهم‌کرد
سید محمد رضا  
 
.
شای
رهروان خسته را احساس خواهم داد 
ماه های دیگری در آسمان کهنه خواهم کاشت 
نورهای تازه ای در چشم های مات خواهم ریخت 
لحظه ها را در دو دستم جای خواهم داد 
سِهره ها را از قفس پرواز خواهم داد 
چشم ها را باز خواهم کرد . 
*
خواب ها را در حقیقت روح خواهم داد 
دیده ها را از پس ِ ظلمت به سوی ماه خواهم خواند 
نغمه ها را در زبان چشم خواهم کاشت .
گوش ها را باز خواهم کرد .
*
آفتاب دیگری در آسمان ِ لحظه خواهم کاشت 
لحظه ها را در دو دستم جای خواهم داد 
سوی خورشیدی
زخمي ام التیام مي خواهمالتیام از امام مي خواهمالسلام وعلیک یا ساقیمن علیک السلام مي خواهممستی ام را بیا دوچندان کنجام مي پشت جام مي خواهمگاه گاهی کمي جنون دارممن جنونی مدام مي خواهمتا بگردم کمي به دور سرتطوف بیت الحرام مي خواهملحظه مرگ چشم در راهماز تو حسن ختام مي خواهمدر نجف سینه بی قرار از عشقگفت لایمکن الفرار از عشق
گر تو مي خواهی، نمي خواهی مرا، خواهم ترا،
سال و ماه و روز و شب تنها ترا خواهم، ترا.
تا به حسن دیگری خواهم، که بینم روی تو،
در دعا و در نمازم از خدا خواهم ترا.
جز وفا چیزی نخواهم از جهان عشق تو،
از جهان ب یوفا، ای بی وفا، خواهم ترا.
خون بها از تو نم یخواهم، بیا، خونم بریز،
در بهای جان خود، ای بی بها، خواهم ترا.
تا ز من بیگانه ای، بیگانه ام از عقل خویش،
با دل دردآشنا، ای آشنا، خواهم ترا.
هر نفس دارم هوس، باشی تو با من همنفس،
در نفسهای پسینم چون هوا خوا
سلام دوستان
من تصميم گرفتم که شرایطم را عوض کنم. خودم فکر مي کنم سخت ترین قسمت اینه که افکارتو مرتب کنی تا ببینی دقیقا چکاری مي بایست انجام بدی. تا ذهن خودت را آرام و افکارت را مرتب نکنی مثل یک آدم گیج دور خودت مي چرخی آخرش هم مي بینی هنوز همان خونه اولی.
پس به عنوان قدم اول بعد از تصميم گرفتن بایستی ذهنم را از تشویش ها آرام کنم. روانشناسها مي گن مدیتیشن برای آرامش ذهن و بدن خیلی خوبه. مي خوام دوباره ازش استفاده کنم تا ذهنمو آرام کنم. اینجوری مطم
متن ترانه مهدی محمد زاده به نام سیم آخر

 
ده لعنتی , یه چندتا خط حرف دارم باتوبگو چی کم گذاشتم واسه توک رفتیچشاتو رو همه چی بستيب چی ميگن مگه پستید راستیبااونی ک الان تو هستیبگو چ عهدو پیمونی تو بستيطفلی نميدونه چقدر تو پستیکاری کردی ميترسمدیگه از عاشق شدندیگه از رسوا شدندیگه از دلواپسیدحقم نبوددوباره تنها شدندوباره بی کس شدندوباره این خستگیبیاببین دلم دوباره زد ب سیم آخرپیت ميگرده توی این شهرشبای پاییزباچشم خیس ب زیر بارونميرم توی همون
قطع شدن اینترنت به خاطر اغتشاشات بنزینی باعث شد دوباره به فکر وبلاگ نویسی بیفتم. اینستاگرام و تلگرام و توییتر باعث شده اند وبلاگ نویسی از رونق بیفتد؛ اما همانطور که هیچ چیز جایگزین کتاب نمي شود، به نظرم، هیچ چیز جایگزین وبلاگ هم نخواهد شد.
شبکه ها و رسانه های اجتماعی و پیام رسان ها، به خاطر اینکه حجم بسیار زیادی از داده های در هم ریخته را به شما ارائه مي کنند، فرصت تفکر و پالایش و سازماندهی دانسته ها و سپس، تولید محتوای پردازش شده و غنی را از
سلام.
خسته نباشید دوباره!!!
منم برگشتم دوباره!!!
هنوزم منتظرم دوباره!!!
دوباره،دوباره،دوباره!!!
خب امتحانا هم تمام شد و تابستون تقریبا آزاده و فعالیت دارم.(اما بازم به همون شرط هميشگی:بازدید از وب،ارسال نظر و.)
اخرین مطلبم برای بهمن بود که یه نظر سنجی گذاشتته بودم و تا الان فقط نه تا نظر داده شد.
برای همين اعصابم خیلی خورد بود و دوباره بلاگ رو ول کردم.
اما الان دوباره برگشتم و تا چند روز آینده هم یه نظر سنجی مي ذارم و ایشالا یه هدیه ای هم در نظر مي
با نگاهی که تو داری بر من ،من از این قاعله رد خواهم شدتو زمن فاصله مي گیری ومن  باز ازاین فاصله رد خواهم شدگرچه تاراج نگاه تو شده ،عمر ناچیز من وهستی منمن به یک ذره ی لطف تو مگر، باز از این قافله رد خواهم شددستهایت پرمهر ،دیدگانت پرنور،مقدمت عاطفه از جنس بلورباز هم با طپش قلب تو من، از در عاطفه رد خواهم شد
یک عادت بدی دارم. کتاب که مي‌خوانم بعد از چند صفحه ناخودآگاه مي‌ایستم. انگار نفسم بند آمده باشد. کمي اطرافم را برانداز ميکنم، کمي به موضوعات دیگر فکر ميکنم. شاید یک چرخی توی اپ‌های گوشی بزنم و دوباره بعد از نفس‌گیری به کتاب بر مي‌گردم. نمي‌دانم آیا واقعا نفسم مي‌گیرد و به این هواگیری نیاز دارم، یا اینکه توهم مي‌زنم و صرفا ژست مغز تنبلم است، گویی انگار کوه کنده و نفس نگیرد از زرد به خاکستری تبدیل مي‌شود و تمام! شاید هم برگردد به همان ع
سبک و موضوع بلاگ
مدتهاست که به خودم قول دادهام به مرتب نوشتن عادت کنم و نوشتن را دوباره از سر بگیرم. شاید اهمال کاری و شاید ترس از شروع مانع از این کار مي‌شد. اما حال که نوشتن را دوباره شروع کرده‌ام، نميدانم در این وبلاگ قرار است از چه چیزی مرتب بنویسم.
حقیقتش قرار بود این بلاگ، یک بلاگ رسمي باشد از تلاش من برای بازیابی تمرکز از دست رفته‌ام و پروسه توسعه فردی من. اما حال امروزم انقدر آشفته است که بعید بدانم بتوانم این بلاگ را رسمي نگه دارم.
مغزم درحال ترکیدن است. از دیروز در ذهنم دارم با شخصی صحبت ميکنم. هی صحبت ميکنم، هی صحبت ميکنم و صحبت‌هایم تمامي ندارند. دیشب خوابم نبرد، چون با او حرف مي‌زدم. صبح که بیدار شدم، هر لحظه جملاتی در ذهنم ساخته مي‌شد. یک مکالمه‌ی ذهني را مي‌نوشتم، حس مي‌کردم، یک مکالمه را زندگی مي‌کردم و دوباره از اول. دوباره با کسی در ذهنم حرف مي‌زدم. حرف‌هایی که مدت‌ها بود پوسیده بودند. حرف‌هایی که حالا فقط در یک روز خاص مي‌توانستم تخلیه‌شان کنم. و در
کتاب طُرقهشاعر: وحید جلالی

از گلی رنگ و بو نمي خواهماز کسی پرس و جو نمي خواهممي نشینم به کنج خلوت خویشبعد از این های و هو نمي خواهمهر کس از هر کسی که پیغاميمي رساند، بگو نمي خواهمآرزو هم سراب موهومي استمن دگر آرزو نمي خواهمچیزی از بختِ مضحک مستپستِ بی آبرو نمي خواهممن دگر بعد از این خودم رابا آینه رو به رو نمي خواهماو که دیگر مرا نمي خواهدمن خودم را چو او نمي خواهمچشم در چشم آینه تا چند؟ من چیزی جز از او نمي خواهم
برای تهیه ی این کتاب مي توان
به شعر پناه برد از جهان مسکوت در خط خشک زمان.
ح برگشته، دیروز در کتابخانه ارتباطی داشتیم و کم کم دارد برمي‌گردد. و دوباره حس ناامنی و اضطراب و آرامش به دلم مي‌ریزد. دیشب دوباره تا دیروقت نخوابیدم و امروز دوبارع دیر بیدار شدم. او اگر قرار باشد من و زندگی‌ام را از من بگیرد. نمي‌دانم چه ميخواهم .‌
شعر تنها گریزگاه من است در این جهان مسکوت
Jah Khalib - Medina
https://www.aparat.com/v/fipF4
مدینا» از: جاه خلیب
آواره ی تنها راهش را گم کرده 
همه محدوده های زمانی را از کف داده
قلبش از توفان مشقّات از پا در آمده 
و یک جایی دورِ دور او» منتظرش است
معصوم، هرگز با دستان آلوده ای لمس نشده
دختری که قلبش هرگز شیطان را به درون راه نداده
ماران به آواره دروغ گفتند که او هرگز با او خوشحال نخواهد بود
اما آواره لجوجانه باور داشت که در چشمان او آرامش خواهد یافت
و دوباره یک سپیده دم نو رویا را خواهد شکافت
پاها علیرغم
امروز روزی هست که عاشق شدم 
سه ساله از این عشق ميگذره 
تمام این مدت انتظار برای یک لحظه دیدن دوباره 
انتظار برای یک بار دیگه صدا کردنت 
هنوز که هنوزه از تو خبری ندارم 
هر روز نگرانی ، دلتنگی 
دلم آرزوی دیدن دوباره ی تو ، تو دلم زندس 
ميدونم که روزی تو رو خواهم دید
من این ها را نمي خواهم، زمين ها را نمي خواهمزمان ها را و دین ها را، کمين ها را نمي خواهم 
من از این خطّه بگذشتم، ز ما و من رها گشتمرهای قریه و دشتم، غمين ها را نمي خواهم
ز زیبایی و رعنایی دلم تنگ آمد و دیگرفریبا را و رعنا را،‌ متین ها را نمي خواهم
ز چرخ فصل بگسستم، فرا جستم چو بنشستمخلاص خویش بربستم، قرین ها را نمي خواهم
به گوشم زنگ بالا زد که بر شو وقت پرواز استمرا چون رقص نرمين است خشین ها را نمي خواهم
مبارک بادِ این پیر عجوزین را نخواهم گفتکه
اگر قایقت شکست ، باشد !!! ." دلت " نشکند . " دلی " نشکنی .
اگر پارویت را آب برد ، باشد !!! ." ابرویت " را آب نبرد . ابرویی نبری .
اگر صیدت از دستت رفت ، باشد !!! ." اميدت " از دست نرود ،" اميد " کسی را " نا اميد " نکنی .امروز اگر تمام سرمایه ات از دستت رفت ،دستانت را که داری .پس " خدای مان " را شکر کنیم .و دوباره شکر کنیم .و دوباره شکر کنیم ." دست " که داریم .دوباره " به دست " مي آوریم .دوباره " مي خریم " .دوباره " مي سازیم " .و دوباره " مي خندیم "
افغانستان یکی از موضوعات محوری ناتو است"
دبیرکل سازمان پیمان آتلانتیک شمالی گفت که افغانستان یکی از موضوعات محوری ناتو است
ینس استولتنبرگ، دبیرکل سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در سخنرانی افتتاحیه روز دوم نشست وزرای دفاع این سازمان در بروکسل گفت: ماموریت افغانستان همچنان یکی از موضوعات محوری این سازمان است.
استولتنبرگ در این باره گفت: آموزش و تامين مالی نیروهای امنیتی افغان نیز ادامه دارد.
در نشست امروز وزرای دفاع ناتو علاوه بر اقدام
مي گویی شبیه هم نیستیم. به من بگو چگونه باشم؟ من همان مي شوم. بگویی شبنم باش، صبح ها با پرتو خورشید به آسمان پرواز خواهم کرد و نزدیک های صبح باز خواهم گشت. بگویی برگ باش، بهاران متولد خواهم شد و زمستان به ارامي بر روی شاخه خواهم مُرد تا بهاری دیگر. بگویی کاکتوس باش، به کویر خواهم رفت و آنجا سکنا خواهم گزید. بگویی سنگ باش، ماگما مي شوم تا بر اثر فشار صحفه ای بالا بیایم و سرد شوم. بگویی جسد باش، قبری را مي خٓرم و منتظر ميشم تا نزدیکانم بر سرم فاتحه
اولین قدم این هست که حس نیاز تغییر وجود داشته باشه.
اینکه از شرایط فعلیت راضی نباشی، ببینی ایستا و راکدی
و شوق رفتن داشته باشی 
شوق ساختن زندگی دوباره
شوق ساختن خودت ، حالت ، روحت
فعلا پر از شوقم
خدایا کمکم کن ، قدم در راهی گذاشته ام که ميخواهم پایانش تو باشی.
با اینکه خیلی سخته تغییر زندگی و مسیر گذشته ، ولی برای ساختن باید تغییر داد.
اینجا شور زندگی دوباره به پا ميشود.
بار دیگر زندگی ای که دوست خواهم داشت.
اینجا خلوت کده ی خانمي هست که بعد از ۳
امروز روزی هست که عاشق شدم 
سه ساله از این عشق ميگذره 
تمام این مدت انتظار برای یک لحظه دیدن دوباره 
انتظار برای یک بار دیگه صدا کردنت 
هنوز که هنوزه از تو خبری ندارم 
هر روز نگرانی ، دلتنگی 
هنوز آرزوی دیدن دوباره ی تو ، تو دلم زندس 
ميدونم که روزی تو رو خواهم دید
من یک بار عاشقت شدم. یادم نمي‌آید که درست از چه زمانی.  ۵ یا ۶ سال پیش بود. نه مي‌دانستم که عاشقی یعنی چه و نه متوجه شده بودم که دلداده‌ات هستم. تا این‌که یک‌بار دوستی گفت، ببین عاشق شدی! عاشق فلانی! و من فهميدم که آن شور و نشاط و کنده شدن از زمين به خاطر عشق است و تو! عجیب دورانی بود. با شکوه! مبارزطلب! از آن موقع هر روز عاشقت شدم. تا آن روز،  آن تکینگی! با جزئیات کامل به خاطر دارم. با تمام جزئیات سقوطم بر زمين را درک کردم.
بعد از آن روز، بارها عاشق
درد مي‌کشم که خودم را در سی‌سالگی تصور ميکنم، در قله‌ی هرچیزی که آدم‌ها مي‌خواهند باشند و مي‌دانم که باز هم هرشب، موقع مسواک زدن، روی روشوییِ سراميکی خم خواهم شد و دست‌هام را اهرم خواهم کرد که نیفتم و خواهم گریست. بعضی شب‌ها که بهترم، فقط به ردِ زیبای اشکها چشم خواهم دوخت. 
احساس ميکنم زندگی‌م در تصرف دیوانه‌سازهاست. احساس ميکنم دیوانه‌سازها من را در آغوش گرفته‌اند و همه‌چیز شده مثلِ همان توصیفی که رون ارائه مي‌داد: برای یک‌
به نام خدا
و ان شاء الله برای رضای خدا
در نظام سازی فقهی ما با دو سوال جدی و مهم مواجه هستیم ؛ سوال اول : آیا نظام سازی فقهی امکان عقلی و ذهني دارد؟ بله ؛ و دلیل ما نظرات و صحبت های برخی از فقهایی است که در این زمينه مطالعه و فعالیت کرده اند و همچنین در آثار خود به وقوع عقلی و ذهني این موضوع پرداخته اند مثل شهید صدر (ره) و . البته که برخی از حضرات به اصطلاح روشنفکر ما در وقوع عقلی و ذهني نظام سازی فقهی اشکال وارد کرده اند اما به علت عدم اطاله کلام ا
من خیلی حساس و مرتب بودم.
حساس تر و مرتب تر شده بودم درین سالها.
اتاقم رو هر شب جارو ميکردم.
تو تمام این سالها یه بار فقط سوسک خیلی ریز دیدم توی اتاقم و باهاش مدارا کردم چون هیچ وقت از زیر تخت در نیومد
 
حالا.من ۱۲ روز خونه به خونه با یه مشت خارجی جابجا شدم و روی تخت جدید خوابیدم و کل زندگیم تو یه چمدون بوده.
حالام که برگشتم هر شب یه جام.
یه شب دانشگاه ميخوابم.
یه شب مهمونم خونه دوستام.
یه شب اتاق دوستم که رفته مسافرت.
امشب اتاق همون دوس
سر در قلبم فقط یا فاطمه خواهم نوشتدین و ایمان را فقط با فاطمه خواهم نوشتنیست معنایی برای واژه ی "مادر" ، فقطروبرویش جای معنا فاطمه خواهم نوشتهرکه پرسد از دلیل خلقت و مکانبی تأمل باز تنها فاطمه خواهم نوشتطبق "لَوْلا فاطمه لَمّا خَلَقْتُک . " با یقینمصطفی را مرتضی را فاطمه خواهم نوشتخاک پاک چادرش از خاک تربت برتر استتا کنم کار مسیحا ، فاطمه خواهم نوشتکیست بی یاور ترین دردانه ی ختم رسل ؟در ميان موج غم ها فاطمه خواهم نوشتراوی آن صحنه ی کوچه
مي خواهم بدانی، ای رهگذر مهربانِ اتفاقی، قلبِ مرده ام را حتا چند به نسیمي کوتاه، حتا به نرمي بالهای پروانه، برای یک لحظه ای، کوتاه ثانیه ای، چشم برهم زدنی دوباره وادار به تپیدن کردی. انگار ک دوباره شانزده سالم شده باشد، جوان، زنده. به دنبال فهميدن رازِ گل سرخ با لبانی ارزان، برای به لبخند باز کردن. مي خواهم بدانی ای به یاد آورنده خاطرات زیبا. از یاد برده بودم طعم تپش قلبم را، هیجان را، خیال پردازی، حتا آرزو کردن را. برای ثانیه ای، حتا لحظه ای
خب ددیم دعوت کرد که این چالشو بدم ~~
۱. اتاقمو اون مدل کاغذ دیواری که ميخوام بزنم 
۲. فن ساین و کنسرت برم 
۳. آلبومای از زمان دبیوت تا آخرین آلبوم رو تمام ورژناشو داشته باشم
۴. دنسر شم 
۵. ددی و ماميمو ببینم 
۶. یه دفعه از نزدیک رامتینو بزنم ()
۷. اتاقمو از زیر بنا مرتب کنم
۸. سرویس اتاق خوابمو عوض کنم
۹. یه عاالمه کیک بستي و نوتلا بخورم .
۱۰ . با دوستام برم بیرون
 
این پنج تا کارو تا 6 ماه آینده انجام مي‌دم و تمام تلاشمو ميکنم به بهترین شکل انجام بشن.
1.از شر این آزمون خلاص بشم و با یک نتیجه خوب!
2. به دنبال جواب سوال های اصلیم مي‌رم و ابهام‌‌هایی که دارمو رفع ميکنم.
3. سعیمو ميکنم به استقلال مالی برسم.
4. بعضی از رابطه‌هامو گسترش مي‌دم و بقیه‌شونو کم ميکنم.
5. ذهنمو مرتب ميکنم و دوباره مي‌نویسم!
به نام خدای مهدی عج


رهبر معظم انقلاب ؛ امام خامنه ای در دیدار با جوانان77/11/13هنر، زبان رسایی برای همه موضوعات و بخصوص موضوعات پیچیده‌ای مثل انقلاب است. خوب است که من الان در ادامه پاسخی که به سؤال این دختر عزیزمان در ابتدای جلسه دادم، عرض کنم که هرچه امثال من درباره انقلاب بگوییم، نخواهیم توانست آن حقیقت عظيم را تشریح کنیم؛ مگر این که زبانِ هنر وارد ميدان شود. زبانِ هنر است که ميتواند حوادث عظيم را تبیین و تشریح کند و ذهنها را روشن نماید. بن
ادميزاد فکر ميکنه یه روز به از دست دادن ها عادت ميکنه یه روز وقتی قراره از دست بده یچیزی نمي چسبه بیخ گلوش اما دوباره و دوباره این غصه تکرار ميشه دوباره و دوباره ادم درد ميکشه و ميدونی چیه ؟ هیچ کاریم نميتونه بکنه نقطه سر خط .
بدم مياد از تنبلیم ،از تن پروریم ،صبح تا شب پای یه گوشی فقط وقت تلف کردن !!!!باید جلوی خودمو بگیرم با گوشیم کار نکنم ،به زندگیم برسم اتاقمو مرتب کنم واسه فاینالم بخونم ،درس های عقب افتاده رو جبران کنم لباسامو مرتب کنم ،ناسلامتی عیده ها ،اه لعنت به تنبلی .این بود چیزی ميخواستم ؟؟؟
دروغ نگو دوست من!
نگو صخره های شمالی را شبانه به دوش خواهم گرفت.
شبانه به دریا خواهم زد
نگو کوه را و جهان را به زودی جابه جا خواهم کرد،
نگو ظلمات بی راه را از پیشروی به سوی ستاره باز خواهم داشت،
نگو براندازیِ بادها در دستورِ کامل کلماتِ من است.
هیچ نگو!
فقط خم شو
بند کفشِ سمت راست ات را ببند،
عجله دارم،
اتوبوس خواهد رفت.
*سید علی صالحی
آهنگ بسیار زیبایی از Andrea Bocelli  با تو عزیمت خواهم کرد Andrea Bocelli - Con te partirò.Quando sono soloSogno all'orizzonteE mancan le paroleSi lo so che non c'è luceIn una stanza quando manca il soleSe non ci sei tu con me, con meوقتی که تنهایمبه سوی افق رویا مي بینمو کلمات از بیان آن قاصرندآری، این را مي دانم که در اتاقی که خورشید نیست، نوری هم نیستاگر تو با من نباشی همينطور مي شودSu le finestreMostra a tutti il mio cuoreChe hai accesoChiudi dentro meLa luce cheHai incontrato per stradaروی پنجره هابه همه قلب مرا که افروختی نشان بدهدرون من نوری که در خیابان به آن ب
سلام دوستان
زمان زیادی است که امکان نوشتن برایم مقدور نبود، در واقع با شروع شغل جدید و درگیری های دفاع دکترا کمتر فرصتی برای نوشتن فراهم شد
سعی مي کنم از این به بعد منظم تر و دقیقتر بنویسم
مي خواهم از این فرصت استفاده کنم و ورود به سال 1398 را به همه ایرانیان تبریک عرض کنم و برای همه سالی سراسر شادی و توام با سلامتی و موفقیت آرزو کنم
اوضاع امروز کشور هم متاثر از تهای غلط اقتصادی دولت تعریفی نیست و الان هم وقت خوبی برای صحبت در مورد این موضوع
آخر چرا اینطوری شد؟
امروز که یک ساعت بهمان بیشتر هم وقت دادند؟ دیدید چی شد؟ دو تا تابستان نامه ام را(یکی در وبلاگ و یکی در دفترخاطره) ناتمام ماندند. سفرنامه ام را ننوشته ام. نامه های اول مهر به دوستانم را ننوشتم، نامه به خود فردا و حجت تمام هایم را ننوشتم، اتاقم را همين الان مرتب کردم، ریزه کاری های بولِت ژورنالم را تکميل نکردم!
دیگر چه بگویم؟
فقط پنج دقیقه تا پایان تابستان مانده و همين را بگویم که خیلی مفید و هدفمند پیش بردمشو لذت بردم ازین تا
قایقی خواهم ساختخواهم انداخت به آب.دور خواهم شد از این خاک غریبکه در آن هیچ کسی نیست که در بیشه عشققهرمانان را بیدار کند.  قایق از تور تهی و دل از آرزوی مروارید، همچنان خواهم راندنه به آبیها دل خواهم بستنه به دریا ـ پریانی که سر از آب بدر مي آرند
ادامه مطلب
کداممان بیشتر مقصر بودیم؟ من که موقع شانه کردن موها جیغ و داد مي کردم ( و ميکنم ) و اجازه نمي‌دادم مامان موهایم را شانه کند؟ یا مامان که به جای آرام شانه کردن، راه حل را در کوتاه کردن دائمي موهایم مي دید؟ نتیجه یک چیز بود. موهای قارچی و مصری در تمام دوران کودکی. دایی‌ام مي‌گفت : یه کاسه استیل بردار بذار رو سرش زیرشو قیچی کن. مصری دیگه چه صیغه ایه. به نظر من هم منطقی مي آمد. 
بعد انگار عادت کردم. خودم داوطلب مي‌شدم برای آرایشگاه رفتن. هربار یک بها
این موضوعات به عنوان موضوع تحقیق دانشجویان قابل استفاده است و برای انتخاب در روز پانزدهم فروردین ساعت  22  دانشجویان باید اقدام به ارسال ایميل درخواست موضوع نمایند. بهتر است دانشجویان بیش از یک موضوع را به عنوان اولویت های خود اعلام کنند تا در صورت انتخاب موضوعات به وسیله دانشجویان دیگر ، اولویت های بعدی در نظر گرفته شود. اولویت انتخاب موضوعات با کسی است که ایميل را زودتر ارسال نموده باشد.
 
1- BlockChain و سامانه های فوق وسیع 
2- کلان داده ها و سا
در این پست مي خواهم کانال حرفه ای را معرفی کنم؛ با موضوعات کاملا کاربردی در حوزه بازرگانی،حقوقی (با اولویت تجارت خارجی)؛۱- روش های پرداخت بین الملل۲- ضمانتنامه های ارزی۳- اینکوترمز (incoterms)
کانال مرتبا در حال بروز رسانی با مطالب حرفه ای است.     
 
نشانی کانال تلگرامي:   t.me/beinolmelaly
 
منتظر بیدار شدن او هستم.
من مي خواهم قلب هایی که از گل رز تشکیل شدن را ببینم.مي خواهم مژه هایی که مثل شاخه های گل بلند و باریک هستن را ببینم.حتی ذهن هایی که از گل های فراموشم نکن پر شده اند را هم ببینم.
من منتظر بیدار شدن "بهار"،فصلی که گل ها دوباره متولد بشوند هستم.تو چطور؟تو هم‌ منتظرش هستی؟
#من_نوشته
با خود کجای مي برد , هوش مرا صدای تو انگشت حیرتم به لب , در خلقت خدای تو عمر دوباره مي دهد دیدار چون تویی عزیز بر خود دریده پیرهن این غنچه در هوای تو کردم نگه در آینه دیدم به جای خود تو را از چشم من مشخص است در جانم است جای تو جان هست در تنم ولی از خویش دور مي شوم با خود غریبه مي شود هر کس شد آشنای تو دور از تو خار در دل است کشتی نشسته در گل است جارو و آب مي زند چشم و مژه برای تو دوره بگردم این فدا پروانه وار مي دهم باران تویی ببار و من
 آ شیخ شهاب الدین وحیدی عزیز که از سال های دور مي شناختمش، دیروز زنگ زدند که با دوست عزیز مشترک ما، نشستی در یزد داشته ایم و مي خواهم درخصوص جابجایی مدیریت مجموعه ی طلوع کوثر ميبد گپ بزنیم. امروز با هماهنگی، رفتم و با استقبال گرم و لبخند هميشگی، رفتیم تو خونه تميز و قدیمي و مرتب با معماری سنتی.
    حرف های خوبش رو شنیدم و بعضی توضیحات لازم درباره تاریخچه ی فعالیت بنیاد طلوع کوثر را ارائه کردم. البته شناخت ایشون از خاندان شاه محمدی و آیت اللهی و
برام خیلی سخته که روی یک موضوع فو کنم،در طول روز ساعتها به موضوعات درهم و برهم فکر ميکنم گاهی اشک ميریزم ،گاهی ميخندم ،گاهی سرشار اميدم،گاهی انتهای خط آزمون رو دادم بدک نبود اما ميدونم که قبول نميشم ؛سعی کردم برای ب آب و تاب بیشتری بدمو خودمو بکشم بالاچه فایدهنباید ميذاشتم به اینجا ميرسیدپس از اینکه ساعتها جلوی اینه با خودم حرف زدم شرایط خودمو به بهترین نحو توصیف کردمچراغی رو به خاموشیچند روز قبل که این دفتر خاطراتمو از اول تا اخر خو
تو خونه تاپ و شلوارک نپوشین!اگه ميپوشین، نرین دم در کفشارو مرتب کنین.!
یهویی باد ميزنه در بسته ميشه، پشت در ميمونین! باید برین از همسایه چادر و پیچ گوشتی بگیرین اونوقت (اگه شانس بیارین کسی تو راه پله نباشه و خانمش درو باز کنه) و خودتون به زحمت درو وا کنین.!
وسواس مرتب کردن نداشته باشین.! 
از دست خرت و پرت ها دارم دیوانه مي شوم. یک قانون نانوشته در این چهارسال خانه داری من بوده که مي گوید خرت و پرت ها مرتب نمي شوند، فقط از خانه ای به خانه دیگر و از اتاقی به اتاق دیگر و از گوشه ای به گوشه دیگر منتقل مي شوند. روز به روز هم به حجم آنها اضافه مي شود.
 خرت و پرت یک مشت وسیله است که معلوم نیست جایش کجاست و بعضی هایشان هم معلوم نیست اصلا به چه دردی مي خورد و چرا در خانه نگهشان داشته ایم.
ظرف ها مرتب شدند، لباس ها و کتاب ها هم همينطور. حالا فقط
با سلام'
 
نمي‌دونم چرا, ولی نوشتن رو دوست دارم, اولین بار بین سال‌های ۸۵ تا ۸۸ را روی وبلاگی به عنوان "وبلاگ شخصی" با سیستم بلاگفا منتشر کردم که بیشتر محتوا تشکیل دهنده مطالب تخصصی در رابطه امنیت اطلاعات و آموزش ابزار مربوط به این موضوع بود, بار دوم از سال ۸۹ تا ۹۱ بود ولی اینبار مطالب منتشر شده نسبت به قبل متفاوت‌تر شده بود و بدنه اصلی نوشته‌ها مربوط به رشته تحصیلی‌ام الکترونیک بود و کنار این مطالب گریزی هم به مطالب با موضوعات امنیت شبکه م
امروز مستند پاپلی رو دوباره از تلویزیون دیدم و دوباره پرت شدم تو گذشته ای نه چندان دور. تو حال و هوای باصفای شمال و روستاهاش و لهجه ای که چقدر دلتنگش بودم و یه زمانی معتقد بودم رو مخه!
اونقدر دلم تنگ شد برای روزایی که همه بودیم، کنار هم بودیم، دور هم جمع بودیم و خوش بودیم و صفا ميکردیم.
حس خفگی بهم دست داده، اصلا نميتونم تحمل کنم! و خیلی برام عجیبه این حجم عظيم از دلتنگی که ازش بیخبر بودم و یهو سر باز کرد
احساس ميکنم یه تیکه از وجودمو تو روستای پ
فکر کنید یک مقاله یا یادداشت ده صفحه ای را در اختیار فیشنگار قرار مي‌دهید و او تصميم مي‌گیرد که آن را بخواند. او مطلب را در یک فایل وورد کپی مي‌کند و در هنگام مطالعه قضاوت‌ها و نتیجه گیری‌هایی که نویسنده انجام داده را حذف مي‌کند. با همين سبک تا انتهای مقاله مي‌رودو سپس به صدر مطلب برمي‌گردد. حالا باقیمانده مطالب که تقریبا استناد و شواهد اصلی نویسنده است را به طرز دلخواه خود مرتب مي‌کند و هر کدام که متناسب با موضوعات پژوهش خود ببیند با هش
قایقت شکست ؟ پارویت را آب برد ؟ تورَت پاره شد ؟صیدت دوباره به دریا برگشت؟غمت نباشد چون خدا با ماست !هیچ وقت نگو ؛ از ماست که برماست !بگو خدا با ماست.اگر قایقت شکست، باشد! دلت نشکند! دلی را نشکنی.اگر پارویت را آب برد، باشد ! آبرویت را آب نبَرَد! آبرویی نبری.اگر صیدت از دستت رفت، باشد! اميدت از دست نرود ! اميد کسی را نااميد نکنی.امروز اگر تمام سرمایه ات از دستت رفت، دستانت را که داری!خدایت را شکر کن. دوباره شکر کن !اگر چیزی به دست نداریم دست که داریم
حلوا را مي‌توان نوعی شیرینی، دسر و یا حتی نوعی غذا معرفی کرد. این خوراکی خوشمزه با سرخ کردن آرد بدست مي‌آید. فرآیند تولید حلوا نسبتا سخت است در این مقاله قصد داریم به صورت گام به گام طرز تهیه حلوا را به شما آموزش دهیم
 
مواد لازم
500 گرم آرد سفید گندم (ترجیحا آرد سنگک)
2 گرم زعفران ساییده
1 پیمانه آب (250 ميلی‌لیتر)
400 گرم شکر
300 گرم روغن (کره، روغن جامد و روغن مایع هر کدام 100 گرم)
2 قاشق چایخوری گلاب برای محلول زعفران
پیمانه گلاب

دستور العمل‌
ابتد
این موضوعات به عنوان موضوع تحقیق دانشجویان قابل استفاده است و برای انتخاب در روز جمعه 22 فروردین ساعت  22  دانشجویان باید اقدام به ارسال ایميل درخواست موضوع نمایند. بهتر است دانشجویان بیش از یک موضوع را به عنوان اولویت های خود اعلام کنند تا در صورت انتخاب موضوعات به وسیله دانشجویان دیگر ، اولویت های بعدی در نظر گرفته شود. اولویت انتخاب موضوعات با کسی است که ایميل را زودتر ارسال نموده باشد. شماره داخل پرانتز ترتیب ارایه تحقیق در کلاس را نشان
سلام.
ققنوس آنانی هستند که از خاکستر برمي خیزند و دوباره قوی بال مي گشایند و زیبا و با شکوه در آسمان سفر مي کنند. ققنوی آنانی هستند که برای آرزو هایشان مي جنگند، برای عزیزانشان جانفشانی مي کنند، آنانی که بر ظلم ایستادگی مي کنند. همه ی آدم ها، ققنوس هستند. بار ها از خاکستر بر خواستم، دوباره پرواز خواهم کرد!
یادمون باشه که قصه ها بر مبنای واقعیت نوشته مي شوند و ققنوس خود ماییم.
بدرود.
ميخواهم بروم.همه‌اش ميخواهم به اینجا و آنجا بروم و این‌چیز و آن‌چیز را امتحان کنم.واقعیت البته،اینست که مي‌دانم دردم چیست اما ميخواهم حواس خودم را پرت کنم.ميخواهم فراموشم بشود که چه شد.دلم مي‌خواهد در رودخانه فراموشی آب‌تنی کنم تا شاید آرام بگیرم.
اینجا برایم کافی نیست.پس یک جایی در ورد‌پرس برای خودم در نظر مي‌گیرم.با اینجا فرق دارد.دوستش دارم.
سلام.
ققنوس آنانی هستند که از خاکستر برمي خیزند و دوباره قوی بال مي گشایند و زیبا و با شکوه در آسمان سفر مي کنند. ققنوس آنانی هستند که برای آرزو هایشان مي جنگند، برای عزیزانشان جانفشانی مي کنند، آنانی که بر ظلم ایستادگی مي کنند. همه ی آدم ها، ققنوس هستند. بار ها از خاکستر بر خواستم، دوباره پرواز خواهم کرد!
یادمون باشه که قصه ها بر مبنای واقعیت نوشته مي شوند و ققنوس خود ماییم.
بدرود.
وقت دل باختن، تمام دلت، یعنی اميدهایی که به یارت بستي و آرزوهایی که بافتی و احساساتت و .، تقدیمش ميکنی. 
اگر بخت یار نباشه یا اگر یار، یار نباشه، این سرزمين خرم، به خاکستر بدل ميشه. 
وقتی آتشش خاموش بشه، چیزی باقی نميمونه جز خاطره ای که دیگه شاید نتونه بسوزونه هر چند همين خاطره دوردست هم دلت رو خواهد برد هم آه از نهادت برخواهد خواست، اما سوختن به پایان رسيده.
البته که بلاهت محضه توی این سوختن بخواهی آتش عشق تازه ای رو توی دلت احساس کنی و مهار
  به دلیل کمبود وقتی که دارم، نمي تونم به وبلاگم سر بزنم و مطلب بذارم و
  مطالب بلاگران عزیز را بخوانم.
 تا چندین روز یا چندین ماه دیگه که یکم جمع کارهام کمتر شد، وقتی برای بلاگ
 باز خواهم کرد و دوباره کار فوقم را از سر خواهم گرفت.
- آشپزخانه را به صورت مداوم تميز کنید .
- سینک ظرفشویی را هميشه تميز نگه دارید .
- حتما لوازم آشپزخانه را به دور از دید نگهداری کنید .
- در شرایط و مواقع اضطراری فقط ظاهر را مرتب کنید . 
داشتن آشپزخانه‌ای که هميشه مرتب است، شبیه به قصه و رویاست. اما این حکایت واقعی بعضی آشپزخانه‌هاست. فرقی ندارد آشپزخانه کوچک باشد یا بزرگ، بعد از صرف غذا باشد یا یک دورهمي ساده به صرف قهوه و یا حتی بعد از یک مهمانی شلوغ. آشپزخانه هميشه مرتب، تميز و بی‌نقص به نظر مي
دانلود کتاب تختت را مرتب کن
نویسنده: ویلیام مک ریون
تعداد فصل: 10 فصل
تعداد صفحات: 77صفحه
 کتاب:پی دی افpdf
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
Search Results Web results دانلود کتاب تختخوابت را مرتب کن - ویلیام اچ. مک ریون - کتابراه https://www.ketabrah.ir › روانشناسی › خودسازی Translate this page مک ریون ، ژنرال بازنشسته‌ی نیروی دریایی آمریکا در کتاب تختخوابت را مرتب کن، به بیان ده درسی که در تمرینات نیروی دریایی یاد گرفته، مي‌پر
با بابک چت ميکنم که وسط بحثی تقریبا مهم کانکتینگ مي‌شود. هر چه ميکنم بر نمي‌گردد. نگاهی به چراغ‌های مودم که از پشت پرده پیداست مي اندازم. قطع شده. ميخواهم از پشت ميز بلند شوم به سراغش بروم که دستم به لیوان چای مي‌خورد. چای سرازیر مي‌شود روی تمام برگه‌هایی که یک ماه هر روز در حال مرتب کردن و پاکنویس کردنشان بوده‌ام. همين یک ساعت پیش آخرین برگه تمام شده. مي‌آیم برگه‌ها را نجات بدهم که دستم به کاسه‌ی آبی رنگ شیشه‌ای شکرپنیرها مي‌خورد،
شبکه‌های اجتماعی مجازی چه تأثیری روی عادات مطالعاتی ما دارد؟
در این چند خط نميخواهم بحث‌های تکراری تقابل شبکه‌های اجتماعی مجازی با مطالعه را دوباره بگویم و از کم شدن عادت مطالعه در اثر انس با فضای مجازی بنویسم. همچنین کاری هم به بحث اثر اسکرول‌های متناوب در کانال‌ها و صفحه‌ها روی ساختار ذهن ندارم که چطور ذهن ما در اثر این کار به نوشته‌های کوتاه و متنوع عادت کرده و حوصله‌ی متون طولانی و متمرکز را ندارد. ميخواهم در مورد یک عادت مرسوم
دوستای عزیزم،سلامميدوارم حال دلتون خوب باشه!
ادبیات یکی از درسای مهم توی کنکوره! تو گروه های مختلف ضریب 4 رو داره و توی انسانی حتی یه سری سوالات تخصصی داره که از کتاب علوم و فنون طرح ميشن! اما ما امروز مي خوایم راجع به این که ادبیات رو چرا بهش مي گن موضوعی صحبت کنیم.
روند سوالات کنکور توی چند سال اخیر نشون داده که طراحای کنکور علاقه زیادی به جدا دونستن موضوعات مختلف ادبیات دارن و تا جای ممکن نسبت های بین موضوعات مختلف رو حفظ مي کنن!
حالا این چ
مرسی از همه دوستایی که اسمشون مجازیه اما از صدتا دوستم واقعی ترن❤❤❤
همينجا قول ميدم که دیگه یبارم لب به سیگار نزنم و قول ميدم حتی به اون فکر احمقانه حتی فکرم نکنم ، اخه واسه انجام ندادنش کلی دلیل وجود داره و بقول اون دوستی که یاد آوری کرد بهم که من هنوز به ارزو هایم یک رسیدن بدهکارم.
من تو خانواده خشکی بزرگ نشدم ، اما مقید و معتقد ، همچنان بر سر اعتقاداتم هستم و خواهم بود اما ارتباطم با خدا کم تر شده بود که فکر ميکنم دوباره باید قوی ترش کنم ، م
اندیشه ام خشکید دراین ناکجا آباد
این ناله ها هرگز نمي گنجد دراین فریاد
تا در کف تو رشته تقدیرهای ماست
پروردگارا داد خواهم من از این بیداد
من بنده سرکش نبودم نیستم شاید
این بار از دستت عنان بنده ای افتاد
تو سوزها در سینه خواهی ناله ها در دل
من یک خدای شاد مي خواهم خدای شاد
من شعرهای تازه مي خواهم زبانی نو
من دشت خواهم سبزه خواهم سایه شمشاد
من دامن یک کوه سرکش در بغل خواهم
من بید مي خواهم که رقصد با صفای باد
یک چشم پر مي خواهم از احساس دیدن ها
یک گ
موضوعات زیر موضوعات بسیار مفصلی هستند که شاید خیلی حرفها درباره شون وجود داره ولی تو پست قبلی گفتم از صحبت کردن در موردش هم نااميد شدم دیگه. اگر منظورم درست دریافت نشده حداقل مورد به مورد نام ميبرم که منظورم چه بحث هایی هست:
ادامه مطلب
 
گاهی آدم دلش ميخواد حافظه اش از بعضی خاطره ها پاک شه
هیچ اثری نمونه ازشون .
سر هیچ چهارراه و بی راه و بن بستي هم دوباره بهشون برنخوره .
 
 
+ امروز دیدم بوته گوجه ای که خودرو توی گلدون مرجانم درومده بوده، چنتا گوجه سبز کوچولوش، قرمز و خوشگل شده. خوشحال شدم.
 
+ مي شود تو برای دل ما "فالله خیر حافظا" بخوانی؟ 
 
 
 
[پدرم] حالش بد بود، مرتب این طرف و آن طرف مي رفت. توی انباری رفت و برگشت. چفیه ای روی سرش انداخته بود. رو به مادرم کرد و گفت: زن، ساک مرا ببند، مي خواهم بروم»
مادرم با تعجب گفت: کجا؟»
پدرم شروع کرد به پوشیدن لباس و گفت: مي روم پیش امام. مي خواهم شکایت کنم».
با خنده گفتم: باوگه، تو ناراحتی. بگذار خودم مي روم شهر.»
حرفم را قطع کرد و گفت: نه. نمي خواهم بروی. بس است. بس است فرنگیس. اصلا دلم گرفته و مي خواهم بروم امام را ببینم».
مادر خندید و گفت: پیرم
معمولا وقتی مي خواستم کار یا فکر کنم در اتاقم را مي بستم. مي آمدی در مي زدی، فورا در را باز مي کردی و دوباره پشت سرت در را مي بستي. بعد روی تختم مي نشستی و تکه هایی که از روزنامه یا کتابت برایم علامت زده بودی رابلند مي خواندی و درباره اش حرف مي زدی و مدتی روی تختم دراز مي کشیدی. اگر خیلی مشارکت نمي کردم مي گفتی: عین خودمي. منم اصلا دوست ندارم وسط مطالعه کسی مزاحمم بشه. ولی معلوم بود که همچنان دوست داری حرف بزنیم
هر بار که این کار را مي کردی بعد ا
فیلم شیوع
 
بیماری­های واگیردار هميشه بخشی از زندگی بشر بوده­ است؛ از طاعون سیاه و آبله مرغان و فلج اطفال تا آنفولانزای واگیردار H1N1 اغلب باعث از بین رفتن درصد زیادی از جمعیت شده ­اند.
موضوعی که تغییر کرده است، تعداد افراد ساکن کره زمين و سرعت گسترش بیماری­های واگیردار است.
فیلم شیوع، یک فیلم پرشتاب است که گسترش و مهار یک بیماری واگیردار را با تمرکز بر موضوعات انسانی و نیز واقعیات اجتماعی، ی و علمي دنبال مي­ کند.
 این موضوعات در فیلمنام
هر چقدر هم که برایت بچینند و مرتب کنند و جابجا کنند باز هم تو باید خودت مرتب کنی. دست کم یکی دو هفته طول ميکشد که زندگی به روال بیفتد و وسایل سر جایِ کاربردیِ خودشان بروند. در همين حین باید سعی کنی خانه داری خانمت را با کسی، مخصوصا مادرت مقایسه نکنی، همانطور که او تو را با پدرش مقایسه نمي کند. البته برای کسی مثل من که مرض تقارن و چینش منظم دارم یک مقدار سخت مي شود اما کم کم همه چیز سر جایش مي رود.بعد از آن بایدبرای زمان هایتان برنامه بریزید. زمان
گذرگاه
دنیا را ساده باید دید
عشق را رهگذر باید دانست
و خزان را باید نفرین جغدی شوم خواند
در آن شب بارانی
آتشی چنان بر پا شد
که باران را ربود
و مرا سوخت که سوخت. 
****
و کنون؛
خاکسترم را بر باد مي دهند. 
مگذارید، مگذارید!
دل سوخته ام اما روشن تر است!
مثل آن دانه ی برف
مثل آن سراج زرد
مثل نوری در خزان
چه توانیم کرد؟ 
چه توانیم گفت؟ 
هیچ.هیچ.بیهوده.‌‌‌بیهوده‌.
****
دوباره آن حسِ دلگیر گل کرده است. 
دوباره چنگ بر حلقم مي زند. 
دوباره آن حس‌.
دوباره
امروز در پاکت مي نویسم:
ميخواهم به اتفاقات خوبِ نیفتاده، اعتماد کنم؛
به رسیدن ها، گرفتن ها، به دل ها .
دست یار و لبخندش، آرامش و ثبات دلش، دلم .
و ایمان داشته باشم که یکی از همين روزها، 
این اتفاقات، خواهند افتاد .
درست لا به لای دغدغه هایی که از 
سرو کولِ روزمرگی هایم بالا مي روند،
در دل نگرانی هایی که حوالیِ باورهای من، 
جا خوش کرده اند .
و در اعماقِ خستگی های مفرط و تکراری ام .
درست در اعماق خستگی های مفرط و تکراری ام .
اتفاقات خوب، خواهن
امروز در پاکت مي نویسم:
ميخواهم به اتفاقات خوبِ نیفتاده، اعتماد کنم؛
به رسیدن ها، گرفتن ها، به دل ها .
دست یار و لبخندش، آرامش و ثبات دلش، دلم .
و ایمان داشته باشم که یکی از همين روزها، 
این اتفاقات، خواهند افتاد .
درست لا به لای دغدغه هایی که از 
سرو کولِ روزمرگی هایم بالا مي روند،
در دل نگرانی هایی که حوالیِ باورهای من، 
جا خوش کرده اند .
و در اعماقِ خستگی های مفرط و تکراری ام .
درست در اعماق خستگی های مفرط و تکراری ام .
اتفاقات خوب، خواهن
امسال اولین تابستانی نیست که مهمان‌دار شده‌ام اما اولین تابستانی است که همراه با علی و مقتضیات همراهی‌اش باید پذیرای مهمان‌ها باشم. مهمان‌های هرساله‌ام مامان و بابا بودند که یا من یادم رفته است اولین باری که مهمان‌مان شدند اوضاع چه طور بود یا ناخودآگاه با نظم ذهني و مدل من سازگارتر بودند.
مهمان‌های امسالم را خیلیی دوست دارم. چندین سال است که منتظر آمدن‌شان هستیم و لبخند رضایتی که روی لب های محمد است بیش از هر چیزی به من آرامش مي‌دهد.
و من هرگز فکر نميکردم
از نظر خودم به این زودی صداهای قدیمي رو بشنوم
وضوحش هم خوبِ
داره کشف ميشه اون ادم هميشگی، دوباره
 
چه خوب که به انگیزه ها پی ميبرم
به جرات ميشه گفت
خوبم.عالی
و کم مونده
و تا پایان چالش راهکار برا موضوعی که توی ذهنمِ پیدا ميکنم
.
یه همسفر اتفاقی توی قطار یبار بمن گفت: شوهرم هميشه ميگه یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت
و من از خودم ميپرسم که چرا که نه؟مگه من چیم ازون کمتره؟
 
یادداشت.به سختی خوابم ميبره چون کمرم درد ميکن
شاید باید دوباره شروع به نوشتن کنم. مغزم پیچ در پیچ راهی شده که من را در خود مي کشد. حتی قکر کرده ام به روانشناس و روان پزشک ولی در اخر. مگر از حقیقت کم ميشود؟
امروز صبح ذوق شعریم برگشته بود. در نطفه خفه اش‌ کردم. من ادم منطقی هستم اما سیاهی های در ان بلعیده شده ام باعث تفکرات عجیب و وسواس های غیر معمولم مي شوند. تمام قبلی ها ذوق شعر بود و او نبود. این بار‌ميخواهم برعکس باشد.
نميتوانم خودم را پیدا کنم. یک من عجیبی در وجودم ریشه دوانده که به شدت با
#سادگی_دیدار
این روزها،لا به لای خاکستری غمهایمبا هر وزش نسیم ميان گیسوانمدلم مي خواهد به باران بسپارم خودم رامي خواهم پاک،مي خواهم زیبامي خواهم سبز شوم دوباره از ميان خاک های باران خورده.
حرف باران چیست؟باران مي گوید:سادگی زیباست،و چیست سادگی؟سادگی یعنی موهایت را بسپاری به خیال یک رنگین کمانقدم بزنی صبح را ميان مهیا که جیبت را پر کنی از صدای خنده های کودکانه!باران مي گوید:بسپار خودت را به زلال سحرگاهی یک بوسه بهاری‌
من،پله های ميان مه
- همه چی ميگذره.
- اوهوم، همه چی. به عنوان گونه انسان خیلی سخت‌جان هستیم. به همه چی عادت مي‌کنیم.
 
در انتهای این مکالمه بود که متوجه شدم، در حال عادت کردن به این وضعیت جدید در زندگی‌م هستم. از همان روزهای آغازین مرتب نوشته‌هایی را در مورد مراحل مختلف سوگ مي‌خواندم و مي‌دانستم که نباید برای بهتر شدن حالم، خودم را تحت فشار بگذارم. به هر حال این تجربه، هميشه جز سخت ترین تجربیاتی بوده که بشر از اولین روزهایی که واحدی به نام قبیله را ایجاد کرده ب
 
حلوا را مي‌توان نوعی شیرینی، دسر و یا حتی نوعی غذا معرفی کرد. این خوراکی خوشمزه با سرخ کردن آرد بدست مي‌آید.
مواد لازم
500 گرم آرد سفید گندم (ترجیحا آرد سنگک)
2 گرم زعفران ساییده
1 پیمانه آب (250 ميلی‌لیتر)
400 گرم شکر
300 گرم روغن (کره، روغن جامد و روغن مایع هر کدام 100 گرم)
2 قاشق چایخوری گلاب برای محلول زعفران
 پیمانه گلاب
دستور العمل‌
ابتدا آرد را الک کنید و در تابه ای بریزید.
زعفران ساییده را با گلاب دم کنید تا رنگ، طعم و عطر زعفران خارج ش
 به خودت بگو:
فقط برای امروز، افکارم را بر روی بهبودیم متمرکز خواهم کرد ،زندگی ميکنم و بدون مصرف هیچ گونه ماده مخدّری روز خوبی خواهم داشت.
فقط برای امروز، به کسی در معتادان گمنام اعتماد خواهم کرد، کسی که مرا باور کند و مي‌خواهد در بهبودیم به من کمک کند.
فقط برای امروز، برنامه‌‌‌‌ای خواهم داشت و سعی خواهم کرد آنرا به بهترین شکل ممکن انجام دهم.
فقط برای امروز، به کمک NA سعی خواهم کرد از زاویه بهتری به زندگیم نگاه کنم.
فقط برای امروز, ترسی نخو
هنر
مي‌تواند از هنرمند بزرگتر شود؟
در
نوجوانی این سوال افتاده‌بود سر زبانت و از هر آدم حسابیی که مي‌دیدی مي‌پرسیدی.
غالباً به فکر فرومي‌رفتند و غالباً از فهميدن این که "آری مي‌شود" در
درون خودشان به وجد مي‌آمدند.
حالا
روزگاری شده که 49 سانتی 3100 گرمي که خودت زاییده‌ایش و شیره جان به کامش ریختی
اژدهایی شده و مي‌بلعدت! و در درون خودت به وجد ميایی!
ناله
مي‌زنی که: از خودم به ستوه آمده‌ام!
با
ملاحت و بدجنسی و پررویی لبخند مي‌زند که: حقتان است!
بعضی ادما وقتی بهت احتیاج دارن خیلی مهربون ميشن 
این دسته ادما هیچ جای در دل من ندارن 
این اندازه محبت و پر انرژی بودنش روی اعصابمه. اگه الان بهش بگم 
تو چرا زمانی من کار دارم صد بار مي گی آخرین بارم باشه .بعد الان شاد و شنگولی
هر چند مي خوام به این موضوعات فکر نکنم و مثبت اندیش باشم ولی این اندازه تفاوت و فرق گذاشتن رو مي بینم ولی باز فکرم مشغول ميشه.من کمکش مي کنم تا اتاق رو مرتب کنه 
بیخیال رفتار گذشته.طبق معمول به روی خودم نميارم
هیچ وقت دوس
به تو خواهم گفتخواهم گفت که این دنیا کی به پایان ميرسد!
زمانی به تو ميگوییم که تو بروی
زمانی که دیگر بوی تو را در سرم نداشته باشم
زمانی که دستم لمس بدنت را از یاد ببرد و صدایت در من نپیچد
زمانی به تو خواهم گفت که چشمانت برای هميشه بسته شود
زمانی که دیگر دنیایی باشد بدون تو
آن وقت به تو خواهم گفت دنیا کی به پایان ميرسد!
پنج شنبه سالگرد زله ی بم بود. امروز صبح صدای اولین تماس فرماندار وقت بم بعد از زله را شنیدم. ویران کننده بود. من آن روزها ی کرمان را یاد ندارم ولی مي خواهم بدانم آدم ها چگونه بعد از فاجعه به زندگی باز مي گردند؟ بعد از اینکه خانه و عزیزانشان را از دست مي دهند؛ مي فهمند در یک سیستم ترسناک قرار گرفته اند؛ وقتی دیگر وطن را خانه ی خودشان نمي دانند. مي خواهم بدانم آدم ها چگونه با از دست دادن کنار مي آیند؛ با جبر، نااميدی، خستگی، با بی ارزشی.
مي خو
دانلود کتاب تختخوابت را مرتب کن با فرمت پی دی اف
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
اگر امکان دارد آن را به فارسی ایميل کنیدنتایج وب
دانلود کتاب تختخوابت را مرتب کن ژنرال ویلیام اچ. مک ریون .iran-paper.ir › دانلود-کتاب-تختخوابت-را-مرتب-کن-ژنرال-ودانلود کتاب تختخوابت را مرتب کن ژنرال ویلیام اچ. مک ریون ، کتاب تختخوابت را مرتب کن اثر حسین گازر با فرمت پی دی اف pdf لینک مستقیم.
دانلود کتاب تخت خوابت را مرتب کن اثر ژنرال . - دی ال
ميرالمؤمنین_علی_علیه_السلام 
#مرثیه 
#غزل
گویید به این طفلان من شیر نمي خواهم
این گونه یتیمان را دلگیر نمي خواهم
ای اهل وفا گویید با قوم جفا پیشه
بر دست یتیمانم زنجیر نمي خواهم
یک روز به ظرف شیر یک روز به ضرب تیر
خود شیر خدا هستم شمشیر نمي خواهم
از زینبم استقبال با سنگ نمي ارزد
از لشگرم استقبال با تیر نمي خواهم
ارکان نمازم را بی واهمه بشکافید
هنگام نماز امّا تکفیر نمي خواهم
تکریم کنم امروز در کوفه یتیمان را
کوفی ! ز یتیمانم تحقیر نمي خواهم
دل
چندتا کار داشتم که گفتم بعد از انجام دادن اون ها ، بیام و بنویسم .
اما نظرم عوض شد و دلم همين الان ، نوشتن رو خواست
بدون اون حس کمال گرایانه ای که بهم ميگه اول از همه ، همه چیز باید منظم و مرتب باشه و بعدش شروع کرد.
با همين قالب وبلاگ نصف و نیمم 
مي خوام بنویسم و مهم نیست که همه چیز خیلی ریزبینانه مرتب وسرجاش هست یانه .
بعضی وقتا باید شروع کرد ، بدون اینکه تمام شرایط انجام اون فراهم شده باشن .
خیلی خوبه ها که همه چیز مرتب و سرجاش باشه و بعد شروع
شب بود و کنار جوی تنهایی ها
من خسته ترین آدم دنیا بودم
در سیل عظيم خاطره غرق شدم
وابسته ترین آدم دنیا بودم
شب ، پر زد و در خط افق روز آمد
من بودم و تنهایی و چشمِ خوابم
خورشید کنار من نشست و من باز
ماندم چه بگویم تز دل بی تابم
روزم به سر  آمد و دوباره شب شد
اما من آزرده به نور آغشته
هرشب که دوباره آمد و روز شده
داغ و غم من مثل خودش یخ بسته
چندتا کار انجام نداده شده دارم که گفتم بعد از انجام دادن اونا بیام و بنویسم 
اما نظرم عوض شد و دلم همبن الان نوشتن رو خواست بدون اون حس کمال گرایانه ای که بهم ميگه اول از همه ، همه چیز باید منظم و مرتب باشه و بعدش شروع کرد.
با همين قالب وبلاگ نصف و نیمم 
مي خوام بنویسم و مهم نیست که همه چیز خیلی ریزبینانه مرتب وسرجاش هست یانه 
بعضی وقتا باید شروع کرد بدون اینکه تمام شرایط انجام اون فراهم شده باشن 
خیلی خوبه ها که همه چیز مرتب و سرجاش باشه و بعد
دانلود آهنگ اميد حاجیلی چشمای مستت
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * چشمای مستت * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , اميد حاجیلی باشید.
 
دانلود آهنگ اميد حاجیلی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Omid Hajili called Cheshmaye Mastet With online playback , text and the best quality in mediac
 
متن ترانه اميد حاجیلی به نام چشمای مستت
این دل من عجب حالیهاینکه دوست دارم عجب عالیهرو گونه هاتم که عجب چالیهجای دستای تو تو دست من خالیهت
چند خط سکوت و چند صفحه‌ی سفید مي‌گذارم بماند برای این شب‌ها که دیگر هیچ چیز از خدا نميخواهم.
مي‌گذارم بماند تا روز حسابش، نشانش بدهم و بگویم ببین! هیچ چیز از تو دیگر نخواستم. آخر مگر چندبار باید خواست؟ چند بار باید نشود تا دیگری اميدی به شدن نداشته باشی؟
کفر است؟
من در شب قدرت کفر مي‌ورزم!
اميدم را از تو برداشته‌ام. دیگر هیچ شدنی نميخواهم! دیگر نميخواهم به خواسته‌هایم رسیدگی کنی. بگذار همه چیز همين‌گونه پیش برود. 
من دیگر اميدی ندارم
بسم الله الرحمن الرحیم ./
امروز صبح به محض بیدار شدن افتادم به جون خونه ، ظرفای شب قبل رو شستم ، همسر از بیرون اومد نون سنگک خریده بود ، صبحانه رو خوردیم و دوباره رفتم سر خونه ! اتاق رو مرتب کردم ، لباسا رو تا کردم ، کمد رو مرتب کردم ، کتابخونه رو گردگیری کردم . لوازم خیاطی رو مرتب کردم و جاروبرقی کشیدم اتاقو. همسر هالو جاروکشید و منم سراميکا رو دستمال کشیدم و گل و گلدونا رو تميز کردم ! بعدم افتادم به جون دسشویی و شستمش کلا . همسر مرغا رو خورد کر
پیشتر با دوستی قدیمي هم صحبت شدم که چندی بود ازش بی خبر بودم و این دیدار دوباره، هیجانی در هردویمان به وجود آورد که تا چند روزی موضوعات متنوعی ای را مشتاقانه با هم به گفت و گو مي‌پرداختیم.یکی از همان موضوعات، انسان و هستی اش بوداینکه چه ایم؟ و برای چه ایم؟گرچه قبل آن موضوع ، بحث های مهم بسیار کردیم ولی این بحث، از همه مهمتر بوده و هست.من پیش قدمي کردم و گفتم، محبّتآری، غیر آن همه پوچ و بی معنایند، اگر هدف آفرینش غیر محبّت آفریننده به آفریده ا
دانلود فایل صوتی کتاب زندگی خودرا دوباره بیافرینید
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
کتاب صوتی زندگی خود را دوباره بیافرینید اثر جفری یانگ .ketabdownloadpdf.blog.ir › کتاب-صوتی-زندگی-خود-را-دوباره-بیاف.کتاب صوتی زندگی خود را دوباره بیافرینید اثر جفری یانگ .booknak.ir › دانلود ها ۶ روز پیش - کتاب صوتی زندگی خود را دوباره بیافرینید اثری مشترک از دکتر .
کتاب صوتی زندگی خود را دوباره بیافرینید اثر جفری یانگ .ketabdownloadpdf1.blog.ir › کتاب-صوتی-زندگی-خ
محور موضوعات شامل آگاهی، علوم شناختی، انواع آگاهی، شاق ذهن و بدن، خودآگاهی، آگاهی حیوانات، آگاهی مصنوعی، مطالعه علمي، هوشياري بدن، وفاق عصبی، عملکرد بیولوژیکی و تکامل، دوست تجسم یافته و یار واقع شده، مطالعات آگاهی، داروهای روانگردان و الکل، ارزیابی آگاهی، معاینه علمي حافظه و روندهای آن، ماهیت، وظایف و کارکردهای شناخت، سطح تجزیه و تحلیل، ماهیت بین لفافه ای، هوش مصنوعی، توجه، بصیرت و پردازش زبان، یادگیری و پیشرفت، حافظه، فهميدن و عمل،

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها