نتایج جستجو برای عبارت :

دانشجوشیطونبلاپارت پنجاه

پونزده روز از این ماه دارم، بیست‌و‌نه روز از اسفند، پونزده روز هم از فروردین. مجموعا می‌شه پنجاه‌و‌نه روز. یه آدم می‌تونه توی پنجاه و نه روز یه کوه جابه‌جا کنه؟ اونم در حالی که اخیرا توکلش به خدا رو هم از دست داده ؟
 
 
 
 
پر رو بازیه . ولی آخه اله العاصین! گر تو برانی به که روی آوریم؟ 
امروز صبح خواب می‌دیدم باید برم یه جایی و هیچی هم همراهم نیست نه گوشی نه کیف، هیچی. کل راه رو باید پیاده می‌رفتم. رسیدم به یه سر بالایی، یه جایی که توی واقعیت هم هست اما شیبی که داره در واقع یک چهارم اون چیزیه که توی خواب می‌دیدم. خستگی و ناتوانی زانوهامو با تمام وجود حس می‌کردم طوری که همین الان هم که بهش فکر می‌کنم کاملا یادم میاد که چه حسی داشت. بعدش به خودم گفتم پنجاه قدم دیگه بشماری رسیدی به جای صاف فقط پنجاه قدم! یک دو سه . همین‌طور شمر
نتیجه میانترم زبان اومد. ماسه تا که کنار هم نشستیم، دقیقا مثل هم شدیم، با بیست و پنج صدم اختلاف.
از روی سمت راستی هرچی نوشتم، پنجاه پنجاه شد. تمام لیسنینگ ها رو غلط نوشتم از روش. ولی به سمت چپی که کلا دپرس بود کلی کمک کردم. بنده خدا جی اف ش تازه کات کرده بود باهاش.
دنیای این بچه ها خیلی جالبه. کلی با طرف بوده. رابطه مستقیم داشته. ابراز احساسات کرده و الان که بهم خورده می گه ناراحتم ولی عذاب وجدان ندارم. 
فرض کنید سرمایه مالی یه نفر صد میلیارد تومان باشه و یک نفر دیگه هم کل سرمایه ای که می‌تونه با قرض و وام و پس‌انداز جمع کنه سر جمع بشه پنجاه میلیون تومان.حالا اگر به فرصت سرمایه گذاری و یا راه انداختن یک کار پیدا بشه که نیاز به پنجاه میلیون تومان داشته باشه نفر اول پنجاه میلیون تومان از سرمایه اش رو برای رسیدن به سود بیشتر وارد کار می‌کنه و نفر دوم کل سرمایه اش رو میگذارم به امیدی که بتونه موفق بشه و توی کارش تثبیت بشه و بتونه مشکلات زندگیش رو
چیزی که برام خیلی عجیبه، اینه که، یه سری ایرانیا، بدون توجه به اینکه کجای دنیا باشن، چه ایران چه اروپا چه امریکا و.
عین بریتیش ها به شدت ایندیرکت حرف میزنن و غیرمستقیم خیلی همدیگه رو مسخره میکنن یا تیکه میندازن.
و برای من این خیلی عجیبه.
مرد گنده پنجاه ساله میبینی نشسته مسخره میکنه این و اون رو غیرمستقیم.
عاقا پریروزی رفتم بقالی، دیدم مغز گردو گذاشتن تو مغازه روشم یه کاغذه که نوشته ۱۵۵ با یه سری صفر. می‌گم خدایا، این پونزده هزار و پونصد که نیست طبعا، ولی صد و پنجاه‌ و پنجم دیگه زیاده واقعا، بعد دیدم نه دیگه، همون صد و پنجاه و پنجه. کیلویی صد و پنجاه‌ و‌ پنجه. چه خبره خب؟:/بعد امشب نشستم واسه مامان تعریف می‌کنم می‌گم این چه وضعیه خب؟ اصلا مردم تو این شرایط چرا ازدواج می‌کنن؟ اصلا حالا ازدواج هیچی، چرا بچه‌دار می‌شن؟ عاقا خداییش با مغز گردو
تا همین پنجاه روز پیش، اگر زندگی، درونت از رونق افتاده بود، جهان بیرون و آدمها میتونستن پناهگاه و گرمابخش باشن. اما حالا اگر خودت تقلا نکنی افسردگی و دل مردگی تو رو تا انتها خواهد بلعید.
تا همین پنجاه روز پیش، سرماخوردگی های روحت، موقتی بود. اما حالا مدام بادهای می وزن که شعله جانت رو خاموش کنن و مدام باید مراقب باشی. 
دوام شادی، دل آرامی، گرمای درون خیلی کوتاه شده و منقطع.
 
یه سری رفتم پیش یه مشاور و در بین  گفت و گوهامون بهش گفتم قراره یه کاری برای استادمون انجام بدم اونم گفته دستمزدت رو بهم بگوبهم گفت برای اینکه ارزش کارتو بدونه دستمزدت رو بهش بالا بگوخود من اگه به جای ساعتی دویست تومن ساعتی پنجاه میگرفتم همه میگفتن اینی که ساعتی پنجاه میگیره معلومه کارش چه جوریهبه نظرم حرفش کاملا درست بود.
 
یه دفعه بابام به شکلی ضمنی بهم گفت که اگه می‌خوای تخمین بزنی چقدر به آدم‌ها اعتماد داری ببین حاضری چقدر پول رو بدون شاهد و مدرک بسپاری دستشون.مثلا من حاضرم به این برادرم صدهزار تومن بدم. اما اگه صد تومن بشه صد و پنجاه هزار تومن شک می‌کنم. ولی به اون یکی برادرم حاضرم بدون هیچ سندی صد میلیون بدم. اما همینم اگه بشه صد و پنجاه میلیون تومن، باز هم نه. شک می‌کنم و نمی‌دم.فکر می‌کنم منظورش این بود که آدم‌ها قیمت دارن. هرکسی تو یه قیمتی به خودش شک
مدیر عامل و سهامدار باش؛ تامین ضمانتنامه های بانکی هم پنجاه پنجاه.
گفتم حقوق پیشنهادیت کم هست ولی من ادم بسازی ام؛ اهل قناعتم و لبخند زدیم.
گفت حقوق سال اولت اینه؛ بعد شراکت سود هست در هر قرارداد.
خوشحال شدم. نه بخاطر مبلغ و پیشنهادش.برای اعتمادی که آدمها به من میکنن که اعتبار و سرمایه شون رو به من بسپرن. 
اینها کماکان میتونه من رو خوشحال نگه داره.
جمعه داشتم فکر میکردم برای محقق کردن رویای شغلیم نیاز دارم خستگیها و سختیهای بیشتری تحمل کنم. ر
سی و یک نما - درهای ساختمان موزه ای که سال ها پیش اردوگاه مرگ بوده به روی زن و مرد بازیگری باز می شود. این دو تنها بازماندگانِ آن قربانگاه هستند که از آن جا فرار کرده بودند. از منظر این دو، ارواح کشته شدگان که بازیگرانی بودند با فعالیت های ضد فاشیستی، فراخوانده می شوند و در جهانی وهم آلود نمایشی را که مجبور بودند زیر شکنجه بازی کنند تا زنده بمانند،دوباره جان می گیرد.
 
 
نمایش "پنجاه/پنجاه" به طراحی و کارگردانی مرتضی اسماعیل کاشی از بیست و هفت
پیرمردی خواهم شد.
وقتی خنکی موج دریا به کف پایم بخورد، عوض آنکه پر از شادی بشوم خودم را گوشه ای مچاله کنم و تا ساعتها بلرزم. 
لاغر بشوم، پوست و استخوان. چروک های پیشانی ام بر سرم سنگینی کند و گردنم تا پیش پایم کش بیاید.
شاید صندلی چرخدار بشینم، شاید جوانی تر و خشکم کند، شاید.
اما حالا جای تمام آن چروک ها، صورتم پر از غرور جوانی است. آنقدرها هم لاغر و بی جان نیستم، دو مثقال گوشت که سگ نمیخورد به تنم دارم. نه! شمایل آن پیرمرد از من خیلی دور است.
می‌توانستیم همان نیم ساعت پیش تکالیف را تحویل بدهیم و بعد از یک شبانه روز نخوابیدن رفت خوابگاه و خوابید اما کله‌ی ما تاب دارد. پنجاه دقیقه مانده به خواب؟ یا پنجاه دقیقه مانده به دیدن میم؟ راستی وقتی آمد دانشکده چطور می‌خواهد مرا پیدا کند؟ این همه ما دنبال تو گشتیم، تو هم یکبار به دنبال ما بگرد.
پی‌نوشت: مثلا نماینده شدیم که تکلیف‌های عزیزان فسیل را بدست دستیار آموزشی برسانیم، و برای نوشتن تکلیف دیشب را نخوابیدیم، اما جای نگرانی نیست،
رمان هزار و سیصد و پنجاه و هفت نویسنده: سعید تشکری انتشارات: نشر بوی شهر بهشت
رمان هزار و سیصد و پنجاه و هفت : اگر خواندی و عاشق این ناهید داستان ما نشدی با من…
 
 
رمان هزار و سیصد و پنجاه و هفتنویسنده: سعید تشکریانتشارات: نشر بوی شهر بهشت
معرفی:
من ناهیدم، ۱۴ ساله، دختر یکی یکدانه ساکن مشهد. اعتماد به نفس و معدل ۲۰ .کارهای مخفیانه ای که با جوانان دانشجو انجام می‌دادیم شده است داستان این کتاب… بخوانیدش تا … .
خلاصه:
داستان دختری ۱۴ ساله به نام
 
در روزگاری نه چندان دور، پنجاه – شصت سالگی، سن قرار و آرام بود . پنجاه شصت ساله جزو بزرگان خاندان و خانواده بود و برای خودش احترام و
برو و بیایی داشت و زندگی اش کاملا تثبیت شده بود و امنیتی داشت و ثباتی !
 
امروز، اما، پنجاه – شصت ساله های ایرانی وضع دیگرى دارند ! نه  مانند پنجاه – شصت ساله های جوامع سنتی و سالیان قبل، احترام بزرگتری و
ریش سفیدی دارند، و نه همچون پنجاه – شصت ساله‌های جوامع پیشرفته ، ثبات مالی و امنیت اجتماعی .
 
پنجاه – شصت
در اطلاعیه اداره هواشناسی آمده است: پنجشنبه (۹ خرداد) سانحه طوفان تندری در ساعات بعد از متعاقب و اوایل شب داخل شرق استان تهران، سیرت استان سمنان، شرق خراسان شمالی، نیمه شمالی خراسان رضوی پیش دماغ می شود که پیامد آن رگبار و رعدوبرق و وزش تورم شدیدموقت (سرعت بادبیش از از پنجاه کیلومتر برساعت) خواهد بود. همچنین واقعه طوفان تندری داخل ساعات بعد از عقب و اوایل شب در استان های قم، اصفهان و یزد پیش بینی می شود که پیامد آن رگبار و رعدوبرق و وزش پف شدی
به گزارش معاونت فرهنگی انجمن و سبک کانگ فو توآ ۲۱، روزهای ۲۴ و ۲۵ مردادماه ۹۸ پنجاه و هشتمین کنگره‌ی علمی، فرهنگی و ورزشی کانگ فو توآ ۲۱، با حضور بیش از ۸۰۰ نفر از ورزشکاران و مربیان این رشته و فرهیختگان و دانشگاهیان با رویکرد کارآفرینی در ورزش و پیشگیری از ناهنجاری‌های اجتماعی برگزار گردید.
ادامه مطلب
من حقیقتا خیلی خسته م. ده روزه رابطه م با علی تموم شده. بعد از سه جلسه مشاوره ازدواجِ طاقت فرسا، بعد از یک عالمه صحبت و بحث فرسایشی. بعد از یک دنیا تلاش و صبر و حوصله خرج کردن. خسته م چون امتحان ن دارم پس فردا و هیچوقت اینقدر غیر آماده و درس نخونده نبودم برای امتحان. امشب دو تا نمونه سوال زدم دیدم در حد پاسی هم نیستم حتی. روان پزشکم دوز داروی ضد افسردگی و اضطراب و وسواسم (!) رو پنجاه تا برد بالا. حالا شده صد و پنجاه. شبها با کلونازپام میخوابم و قب
پنجاه و چهارمین صعود کوهنوردان باشگاه کاراکال بادرود به قله کرکس در سال ۱۳۹۸
صبح امروز جمعه ۱۳ دی ماه تیم ۴ نفره باشگاه کوهنوردی کاراکال بادرود توانستند در هوایی سرد و با سرعت باد بالا ، در کمتر از ۵ ساعت به قله برفی کرکس صعود کنند.لازم به ذکر است که کوهنوردان این باشگاه تاکنون از ابتدای سال ۹۸ ، تعداد ۵۴ مرتبه توانستند به صورت تیمی ( بالای ۴ نفر)  به قله کرکس صعود کنند .
صد و پنجاه و نهمین اجرای تئاتر #جابر زمان:28 آذر 1398
ساعت ورودمخاطب(گشت وبازرسی):13:45
شروع اجرا:14:15
مکان: قم، بلوار جمهوری، میدان سپاه،نبش کوچه6، اداره کل تبلیغات اسلامی، سالن کوثر 
#بلیط :انفرادی 15 هزار تومانگروهی:20 نفر به بالا (برای طلاب و بسیجیان) نفری 10 هزار تومان30 نفر به بالا 7 هزار تومان50 نفر به بالا 5 هزار تومان
رزرو پیامکی: 0991512702
ادامه مطلب
جلد نخست این اثر رساله دکتری نویسنده (بررسی پنجاه قاعده فلسفی در فلسفه اسلامی) بوده که در حال حاضر در قالب دو مجلد و شامل صد و پنجاه قاعده فلسفی چاپ شده است. دکتر دینانی در مقدمه کتاب قواعد کلی فلسفی توضیحات زیبا و خلاصه‌ای درخصوص علم و ادراک، وجود ذهنی، معرفت‌شناسی داده است که اشارات آن درباره تفاوت وجود و ماهیت، مطابقت علم با واقع، اتحاد عالم و معلوم، نظریه تکامل و فرایند پیچیدگی حیات و. می‌تواند برای دانشجوی فلسفه مفید و جذاب باشد.
آرتور اش قهرمان افسانه ای تنیس هنگامی که تحت عمل جراحی قلب قرار گرفت، با تزریق خون آلوده، به بیماری ایدز مبتلا شد. طرفداران آرتور از سر تا سر جهان نامه هایی محبت آمیز برایش فرستادند. یکی از دوستداران وی در نامه خویش نوشته بود: "چرا خدا تو را برای ابتلا به چنین بیماری خطرناکی انتخاب کرده؟" 
 
آرتور اش، در پاسخ این نامه چنین نوشت:
در تمام دنیا هر سال بیش از پنجاه میلیون کودک به انجام بازی تنیس علاقه مند شده و شروع به آموزش می کنند.
حدود پنج میلیون
اصل پنجاه و نهم :
در مسائل بسیار مهم اقتصادی, ی, اجتماعی و فرهنگی ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همه پرسی و مراجعه مستقیم به آرا مردم صورت گیرد. در خواست مراجعه به آراء عمومی باید به تصویب دو سوم مجموع نمایندگان مجلس برسد.

ادامه مطلب
فکر کنم
که اونهایی که الان سن های بالاتر دارن
 
مثلا بالای پنجاه سال
 
کلا با قضیه فمینیزم و اینکه زن میتونه شکایت کنه و بدبختت کنه و. اصلا اشنایی ندارن.
 
برای همین سر به سر دخترا میذارن و بچه پررو بازی درمیارن و قلدری میکنن.
 
نسل جدید، یعنی زیر چهل سال رو،
اینقدر قانون ترسونده،
 
که از ترسشون به هیچ دختری نزدیک نمیشن.
 
نمیگم این خوبه یا اون خوبه،
 
نه به این شوری شور که نسل جدید اینقدر وحشت دارن
 
نه به اون بی نمکی که مردهای بالای پنجاه سال ر
من معتقدم که پول خیلی خوشبختی میاره ‌D:
من عاشق کارهای هنریم 
برای همین کار گلدوزی وساخت زیورالات که شروع کردمت الان کلی هزینه کردم و حالم با این کار هنری که مشغولشم خوبه
ولی متاسفانه یا خوشبختانه من یه عادت بدی دارم اینکه به یه چیز قانع نمیشم :|
منظورم تو همین کارهای هنری و ایناست 
دوست دارم یه عااالمه کارهای جدید یاد بگیرم 
مثلا کار با خمیر رو خیلی دوست دارم 
رفتم تو سایت نگاه کردم حداقله حداقلش من باید صدو پنجاه هزار هزینه کنم برای شروع 
ه
*دندان فیل!عتیقه فروشی عصای بلندی را به اسم این که از دندان فیل ساخته شده، به قیمت گزافی فروخت. خریدار وقتی عصای خود را به متخصص نشان داد، معلوم شد که از پلاستیک ساخته شده است، پیش فروشنده رفت و با اعتراض گفت: این عصا که از دندان فیل نیست!
فروشنده گفت: مطمئن باشید از دندان فیل است، ولی شاید دندان فیل، مصنوعی بوده!
 *طوطی کال!دو دیوانه درباره ی پرندگان با هم سخن می گفتند تا آن که سخن به انواع طوطی کشیده شد، اولی گفت: از طوطی ها،، طوطی سبز هم خوش رن
یک آدم پنجاه ساله که شوهرش او را ترک کرده چکار می تواند بکند. 
پنجاه سالگی برای هر کسی می تواند پایان باشد اما نه برای لوئیز هی 
او در پنجاه سالگی شروع به سخنرانی و نویسندگی کرد در هفتاد سالگی آموختن نقاشی را شروع نمود و در هفتاد و پنج سالگی اولین نمایشگاه نقاشی خود را راه انداخت. 
لوئیز هی در کهنسالی کامپیوتر یاد گرفت.
او زنی بود که نود سال زندگی کرد اما زندگی حقیقی او از در پنجاه سالگی شروه شد.
ماجرای موفقیت های لوئیز هی جالب تر خواهد شد اگر ب
ما برای هر "دوست دارم" و "دلم برات تنگ شده" ای یه "منم همینطور" با ر اضافه کنار نمیذاریم و شما بهمون میگید بیشعورِ یبس. ما نمیگیم تا ابد باهاتون می مونیم و وعده وعید نمیدیم و شما فکر میکنید سر و گوشمون میجنبه. ما وقتی حال و حوصله نداریم دعوتتون نمیکنیم بیاید داخل و عوضش توی دلمون نمیگیم کاش زودتر شرتون رو بِکَنید و شما میگید ما آداب اجتماعی سرمون نمیشه. ما از ترس اینکه غد به نظر نرسیم مدام بچه هاتون رو پرت نمیکنیم  هوا و قربون صدقه قیافه معمولیشو
بسم الله الرحمن الرحیمبتاریخ یوم چهارشنبه ۱۳۲۹/۶/۱الناکح : آقای سید عباس دارای شناسنامه شماره ۲۰۱۰ صادره از نراق متولد ۱۳۰۹ شمسی فرزند آقا سید حبیب قصاب نراقیالمنکوحه : دوشیزه مهری خانم محمودی دارای شناسنامه شماره ۲۴۶۳ صادره از نراق متولد ۱۳۱۴ شمسی فرزند آقا نصرالله محمودی نراقیالصداق : مبلغ هشتصد تومان که عبارت از هشتهزار ریال است وجه نقد بموجب تفصیل ذیل کلا فی الذمه اوجهدیه کلام الله یکجلد پنج تومان .رختخواب از جنس . یکدسته یکص
، این یک پرسش سهل و ممتنع است
که همواره میان سینمادوستان مطرح می‌شود: با کدام فیلم‌ها بیشتر همراهی
بوده‌اید و از کدام یک از آن‌ها لذت بریده‌اید؟ محله چینی‌ها» یا پرواز
بر فراز آشیانه فاخته»، جادوگر شهر از» یا آواز در باران»؟ این انتخاب‌ها
به ذائقه هر شخص باز‌می گردد و اتفاقاً همین تفاوت سلیقه‌هاست که باعث شده
ژانرهای گوناگون همچنان ادامه حیات بدهند؛ اما با این حال درباره برخی
فیلم‌ها نظیر پدرخوانده اتفاق نظر بیشتری وجود دا
 
 
حضرت علی علیه السلام
مِنْ أفضَلِ البِرِّبِرُّ الأَیتامِ.
یکی از والاترین مراتب نیکوکاری لطف و اِحسان نسبت به یتیمان است. (فهرست غرر، ص ٤٣١)
سلام و عرض ادب 
شورای حمایت از کودکان ( ایتام ؛ بی سرپرست وبد سرپرست) فعالیت خود را آغاز کرد
مجمع خیرین فرهنگ فاطمی درراستای اجرائی نمودن ت هاوبرنامه های سال ۱۳۸۹  ودریک زمانبندی سه ساله ؛ نسبت به پذیرش پنج هزار کودک وحمایت مادی و معنوی ایشان متعهد گردیده استمسئولیت این شورا باسرکارخانم ه (
 
 
هر کسی دلیلی داره برای جراحی زیبائی دیدگاه نقادانه ندارم که کار درستی است یا نه تا شبیه رومه ها و شبکه تلوزیون ملی از اثرات مخرب روحی این عمل ها بنویسماتفاقن خود من عمل زیبایی #بلفاروپلاستی انجام داده ام و بسیار راضی و خشنودم.
چه کنم که با #جراحی_بینی مشکل دارمپنجاه درصد به کنار اما پنجاه درصد بقیه را تماشا می کنم نفسم را بند می آورند، از خودم میپرسم ایده پزشک بوده یا خواسته خود فرد؟ دماغ های عروسکی یا حالت سر بالا انگار دکتر محترم تو
یک.
بله.
بالأخره برای آزمون دکتری ثبت‌نام کردم و حال میل سخنم با هیچ‌کدامتان نیست!
گویی که همه بوی پیف پیف می‌دهند و من بوی خوش گل‌آب!
دو.
هان دمی، فها ندمی از جمله اشعار جناب شیخ اشراق در موقع مرگش می‌باشد که به گمانم مناسب چنین وضعیتی باشد.
پایان باز
در وضعیت کنونی به لطف مسئولینِ گرامیِ "غافلگیر شده"و"بی کفایت"همه ما نسل سوخته به حساب می آییم.دلم برای نسل های آینده امان و فرزندانمان می سوزد.ما که اینگونه زندگی را می گذرانیم.آن ها چه خواهند کرد.
صبح برای اینکه دیر به شهرک صنعتی نرسم مجبور شدم از آژانس ماشین بگیرم. گفتم هم صبح زود هست هم ممکنه به خاطر این کرونا ماشین و مسافر نباشه و دیر برسم. خلاصه بعد از یک بار جا گذاشتن شهرک صنعتی و دور زدن دوباره و مسیر زیادی رفتن، رسیدم اونجا. زود رسیده بودم. خانم منشی تازه حدود ده دقیقه از هشت گذشته بود رسید اونجا (من هفت و چهل دقیقه رسیدم). بیست و دو هزار تومان هم چپوندیم دست راننده آژانس.
خوشبختانه به سن گیر نداد. گفت این چیزها رو کپی بگیر و برای کار
اون نمیتونست گریه کنه و گفت: حس میکنم جای اون ادم توی قلبم خالیه!
گفت: من میگم، میخندم، میرقصم اما انگار اون قسمت از قلبم سوراخ شده
و من فکر کردم با این حساب قلب من سوراخ سوراخ شده 
یک ماهیچه از هم پاشیده ی اویزان 
اوه. واقعا رقت انگیز است 
نمیدونم این نیاز به خلوت با خود در روز
نیاز به سکوت
نیاز به کتاب خوندن با تمرکز
نیاز به تماشای کامل فیلم
نیاز به غذاخوردن با آرامش
نیاز به استراحت
نیاز به خواب
نیاز های طبیعی یک مادر نیست؟
من طبیعی ام یا غیرطبیعی؟
حتی نمیدونم این ها غرغر های ناشی از خستگیه، ناشکریه یا ؟
نمیدونم ایا من پرتوقع ام که لازم میدونم کسی لااقل توی کارهای خونه کمکم کنه و من کمی آروم بشم یا این روند طبیعی زندگیه و باید خودمو قوی تر کنم.
اصلا نکنه این خستگی ها نشونه ی ب

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها