نتایج جستجو برای عبارت :

داستانی زیبا برای غرقه در نیل چه اندیشه کند باران را

باران چت
باران چت
باران چت،چت روم شلوغ باران چت
باران چت,باران چت قدیمی,باران چت اصلی,چت باران,چتروم باران,چت روم باران,باران گپ
بارون چت,چت بارون,بارونی چت,بارانی چت,چت بارانی,بارانچت
مهرباران چت,مهر باران چت,باران گپ,باران چت اصلی,عضویت در باران چت
ناز باران چت,نازباران چت,چت روم ناز باران,باران ناز چت
گل باران چت,گلباران چت,عسل باران چت,عسلباران چت,باران چت
باران چت،قدیمی ترین چت روم ایرانی,مهرباران چت,مهربان چت,چت مهرباران
باران چت
چت با
باران چت
چت باران جز اولین چتروم فارسی از قدیم یکی از بهترین چت روم فارسی است .
باران چت با ادرس جدید افتتاح شد .
ادرس اصلی باران چت در همین پست قرار داده شده است
براي ورود به باران چت اصلی روی تصویر زیر کلیک کنید
باران چت جدید
ادرس اصلی چتروم باران : براي ورود به باران چت قدیمی و باران چت اصلی روی لینک بالا کلیک کنید .
چتروم باران , باران گپ , نازباران چت , باران چت اصلی , باران چت شلوغ , روم باران , نازنین باران چت , باران چت نازی , میهن باران چت , مهر
باران چت
سایت تفریحی مجله فان :
چت باران از چت روم های قدیمی و از اولین چت روم های ایرانی است
باران چت با چندین بار تغییر آدرس اکنون با آدرس اصلی در خدمت کاربران ایرانی است
اگر دوست دارید شما هم به جمع بارانی ها بپیوندید و از امکانات فوق العاده چت باران بهره مند شوید با کلیک بر روی تصویر زیر وارد باران چت اصلی شوید
چت باران
اگر واقعا به سایت چت روم علاقه دارید این چت روم بهترین چت روم پیشنهادی مجله فان میباشد
براي ورود به چت روم باران روی تصویر
#سادگی_دیدار
این روزها،لا به لای خاکستری غمهایمبا هر وزش نسیم میان گیسوانمدلم می خواهد به باران بسپارم خودم رامی خواهم پاک،می خواهم زيبامی خواهم سبز شوم دوباره از میان خاک های باران خورده.
حرف باران چیست؟باران می گوید:سادگی زيباست،و چیست سادگی؟سادگی یعنی موهایت را بسپاری به خیال یک رنگین کمانقدم بزنی صبح را میان مهیا که جیبت را پر کنی از صدای خنده های کودکانه!باران می گوید:بسپار خودت را به زلال سحرگاهی یک بوسه بهاری‌
من،پله های میان مه
 
 
 
باران معشوقه ی من است / نزار قبانی 
 
دوباره باران گرفتباران معشوقه‌ی من استبه پیش بازش در مهتابی می‌ایستممی‌گذارم صورتم را ولباسهایم را بشویداسفنج وارباران یعنی برگشتن هوای مه آلود شیروانی های شاد!باران یعنی قرارهای خیسباران یعنی تو برمی‌گردیشعر بر می‌گرددپاییز به معنی رسیدن دست های تابستانی توستپاییز یعنی مو و لبان تودست‌کش ها و بارانی توو عطر هندی‌ات که صد پاره‌ام می‌کندباران‌، ترانه‌ای بکر و وحشی سترپ رپه‌ی طبل‌های آف
بزن باران بزن باران ببر اندوه بی پایان بزن باران دلم تنگهدلم با من سر جنگهبزن باران بزن باران ببر اندوه بی پایان غمم دریا دلم تنهابزن باران ببر غم رابزن باران بزن باران ببر اندوه بی پایان بزن باران دلم تنگهدلم با من سر جنگهبزن باران بزن باران ببر اندوه بی پایان شاعر: سحر غم زده
باران چت,چت روم بارن,چت باران
باران چت اصلی,باران چت قدیمی,چت باران,باران گپ,چت روم,چت روم شلوغ,چت روم فارسی
گل باران چت,ناز باران چت,بارانی چت,ناز چت,گل چت
براي ورود به باران چت اصلی کلیک کنید
باران چت اصلی

باران چت  ورود به باران چت

باران چت
گل چت
نازچت
.
ای حیرت جاودانه ام،شب از چشمان تو آغاز می شودلب بگشا به گفتن بارانبر جان خسته ام ببارلبریزم کن از شعراز دعای مستجاب بارانسوسوی آتش سیگارهای پیاپی رافانوس راه تو و باران کرده امو مسیح وار هر نیمه شببه تاریکی و سکوت این پنجره چونان صلیب آویخته ام.آه جلاد من،یک پنجره براي بوییدن تو در هوای باران بس استپیش آیجان خسته امنثار باران،نثار شب بی پایان چشمانت.
تو را میان درختان سکوتدر رهگذر شاخه های لرزان پیر افراتو را به اسمت صدا کردم:باران.
 
صدای بادمیان سرمای پیچیده در تنمجنگل را مه گرفتهو از دور دست های دور یک قرن پیشمی آید صدای سوت ترنزندگی،قطاریست که در باران می آید.
 
تو را نیافتم دیگرتقدیر،صدای قطاری بود که تو را بردآنکه که در باران آمده بود،باران را با خود برد.
 
هزاران سال بعدخواهد روئیداز تن من پیچکی پای یک افرای گمشده که باز همچنان تشنه شنیدن نام توست:باران
 
 
خیاباندر‌ خیل شکوه بارانچه پرنده هاکه پر می زدند عشق را در آسمانباران که می آیدمی شوم دلتنگدلتنگ بوی خاک دشتدیدن تولد رنگین کمانو قدم زدن با تو در خیابان
باران آمده تا بشوید دستها را!باران آمده تا بشوید غم ها را!
 
به سخره گرفتیم باد راصدای باران گیج کرده بود مراتو محو بارانمن در تماشای توکنار آن کوچه باغمنکنار توتو در کنار منباز و به بازودست در دستچه زيباست کنار حتی خیال توباز هم زندگیباز هم عاشقیحتیقدم زدن تنهایی را در ترانه باران
باران
مثل پنجره دلتنگ ، در انتظار باران
مثل آوای شباهنگ ، در باد های نالان
امشب دلم چه تنها در جنگ نور و تاریک
صبح امیدواری ، آید به سوی ایوان
فکرم بسی شکسته در سایه سار ظلمت
آیینه ی شکفتن ، پرواز وقت باران
دیوانگی چه زيباست در یاس های عاشق
در فکر این جنونم ، تا بوی وصل یاران
کسی اگر که آمد به کلبه ی خرابات 
به او بگو که عینک ، در یاد باد و باران 
 
شاعر:عینک
مثل پنجره دلتنگ ، در انتظار باران
مثل آوای شباهنگ ، در باد های نالان
امشب دلم چه تنها در جنگ نور و تاریک
صبح امیدواری ، آید به سوی ایوان
فکرم بسی شکسته در سایه سار ظلمت
آیینه ی شکفتن ، پرواز وقت باران
دیوانگی چه زيباست در یاس های عاشق
در فکر این جنونم ، تا بوی وصل یاران
کسی اگر که آمد به کلبه ی خرابات 
به او بگو که عیسی ، در یاد باد و باران 
 
شاعر:عیسی کیانی
سلام بر خالق باران

باران میبارد امشب دلم غم دارد امشب
         ارام جان خسته ره میسپارد امشب
درنگاهت مانده چشمم   شایداز فکر سفر برگردی امشب
قطره قطره اشک چشمم می چکد با نم نم باران به دامن
                  بسته ای بار سفر را با تو ای عاشق ترین بد کرده ام من
رنگ چشمت  رنگ دریا   سینه ی من دشت غمها
                  یادم آید زیر باران  با تو بودم با تو تنها
()
بلکه باران شوید از جانم گناهم 
باران  و  طراوت
 خداوندا شکر از این نعمت  بی انتها
خداوندا  
باران چت
باران چت یکی از چت روم های شلوغ فارسی دارای امکانات پیشرفته پذیرای کاربران ایرانی است . جهت ورود به چت روم باران روی لینک زیر کلیک کنید .
چت باران
با اولین ورود به باران چت و مراجعه به خصوصی مدیران امتیاز و درجه هدیه بگیرید .
باران چت بزرگترین پاتوق دختر و پسرهای ایرانی
از امکانات باران چت ، چت عمومی ، چت خصوصی  ، چت تصویری و چت صوتی  و پروفایل پیشرفته با امکان درخواست دوستی به کاربران دیگر ارسال موزیک و فیلم و فایل و عکس را میتوان نام
:: ای باران.از غصه ام آگاهی
 
هوالودود
 
پنجره را باز بگذار. باید عطر خاک باران خورده و موسیقی قطره ها اتاق را پر کند. باید کمی به خودت استراحت بدهی، مثلا دراز بکشی و چشمانت را ببندی و به هیچ چیز جز باران نیندیشی. نه در دل شعر بخوانی نه براي خودت فکر و استدلال کنی و نه در خاطرات غوطه ور شوى. 
 
دل بسپار به عطر بهاری این بارش. بهار دارد مى رسد. این را من نمى گویم.تقویم نمی گوید. شکوفه ها نمی گویند.امشب این قطره های معجزه گر، که هر یکی رزق جوانه ای
:: ای باران.از غصه ام آگاهی
 
هوالودود
 
پنجره را باز بگذار. باید عطر خاک باران خورده و موسیقی قطره ها اتاق را پر کند. باید کمی به خودت استراحت بدهی، مثلا دراز بکشی و چشمانت را ببندی و به هیچ چیز جز باران نیندیشی. نه در دل شعر بخوانی نه براي خودت فکر و استدلال کنی و نه در خاطرات غوطه ور شوى. 
 
دل بسپار به عطر بهاری این بارش. بهار دارد مى رسد. این را من نمى گویم.تقویم نمی گوید. شکوفه ها نمی گویند.امشب این قطره های معجزه گر، که هر یکی رزق جوانه ای
فرض کنید شبی در جاده‌ای هستید. سوار هرچه که دوست دارید باشید. قطار، خودروی شخصی، اتوبوس مهم نیست. از پشت شیشه‌های باران‌زده که کمی هم بخار گرفته است دور دست‌ها را نظاره کنید. روشنایی شهرهای دور، روشنایی روستاهای اطراف، و روشنایی ماه. من به این روشنایی‌ها،روشنایی محو باران‌زده می‌گویم. روشن اند و روشنایی، امید است. محو اند چون از پشت شیشه‌های بخارگرفته دیده می‌شوند. باران‌زده اند، زیر هجوم قطرات باران ایستاده‌اند و می‌تابند. 
من شبی
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید
هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است
پنجره، فکر، هوا، عشق،
زمین مال من است
چه اهمیت دارد گاه اگر می رویند،
قارچ های غربت؟
من نمی دانم که چرا می گویند اسب حیوان نجیبی است، کبوتر زيباست
و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست
گل شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد؟
چشم ها را باید شست،
جور دیگر باید دید
واژه ها را باید شست،
واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد
چتر ها را باید بست،
زیر باران باید رفت
فکر را، خاطره را،
زیر ب
Dar Masire Baran,In the Path of Rain 2016,nv lsdv fhvhk,امام رضا,امین زندگانی,انیمیشن,تماشای آنلاین انیمیشن در مسیر باران,حامد کاتبی,حسین عرفانی,دانلود انیمیشن سینمایی در مسیر باران,دانلود در مسیر باران,دانلود رایگان انیمیشن در مسیر باران,دانلود فیلم ایرانی,دانلود فیلم کامل در مسیر باران,دانلود نیم بها,در مسیر باران,رحیم نوروزی,سایت دوستی ها,شوکت حجت,کارتون در مسیر باران,مریم شیرزاد,
ادامه مطلب
هر چه می نگرم از تو خیزد آن موج احساسی که از درون غرقه کرد مرامن ساحل بی حفاظتو اقیانوس بی رحماحساس که بلرزد سونامیخواهد شدو من کجا خود را از تو حفظ کنم وقتی پیوسته ام به توتا آن حد که نامم را از من میگیرنداگر تو نباشی .#الهام_ملک_محمدی
پیش بینی 24 ساعته بارش باران و برف
پیش بینی بارش برف و باران براي فردا
در تصویر زیر که مرتبن بصورت خودکار آپدیت می شود می توانید پوشش ابر و باراش برف و باران 24 ساعت آینده ایران را ببینید
توضیحات نوشته های کادر سیاه بالای تصویر از چپ به راست: ساعت ، روز ، ماه (به میلادی) ، سال ، ساعت گرینویچ (GMT)
من در کشوری زندگی میکنم که واژه ی وجدان براي اکثر جمعیتش تعریف نشده است. مردمان کشور من بی شرف ترین و پست ترین میشوند به هنگام بلایا! به فرض مثال اگر ذره ای هم کمک به هم نوع و وجدان داشته باشند زیر تلی از خودخواهی مدفون است.
سیل تمام زندگی ما را شست و برد. ما به خاک قهوه ای نشسته ایم. هیچ وسیله ی به درد بخوری برايمان نمانده. صبح حدود ساعت ٧ با آتش نشانی تماس گرفتیم و شرح دادیم. گفت ٧:٣٠ زنگ بزنید تا شیفت عوض شود! دوباره تماس گرفتیم و گفتیم. جواب؟ با
من در کشوری زندگی میکنم که واژه ی وجدان براي اکثر جمعیتش تعریف نشده است. مردمان کشور من بی شرف ترین و پست ترین میشوند به هنگام بلایا! به فرض مثال اگر ذره ای هم کمک به هم نوع و وجدان داشته باشند زیر تلی از خودخواهی مدفون است.
سیل تمام زندگی ما را شست و برد. ما به خاک قهوه ای نشسته ایم. هیچ وسیله ی به درد بخوری برايمان نمانده. صبح حدود ساعت ٧ با آتش نشانی تماس گرفتیم و شرح دادیم. گفت ٧:٣٠ زنگ بزنید تا شیفت عوض شود! دوباره تماس گرفتیم و گفتیم. جواب؟ با
شیخ ریا سوی دل ما میاغرقه شوی، دامن دریا میا
راه زدی، باختی و سوختیشد به هوا هر چه که اندوختی
نیک نگر راه به چَه برده‌ایعاقبت خویش تبه برده‌ای
خلق مرو این همه با مردگانخیمه مزن بر ره افسردگان
آخر این قصّه بترکد حبابشفته شود قافله‌ی مرد خواب
نوبت تندرزن بیداری استهوش که هنگامه‌ی هشیاری است
چرخ دگر، دور دگر، دور نورذوب شود سامره‌ی زرّ و زور
وقت عرق‌ریزی مرد دل استوقت برون‌کردن گُل از گِل است
دامن از این قوم برون‌کرده پاکدر عدم عشق به تبد
من براي دیدن باران به دنیا آمدمبراي دیدن روزان ابری،براي بوییدن خاک بارانی،و زیستن در فصلی که پادشاست.من زاده نشدم براي کشف معنی جنگ!‌من نیامدم که آمدنِ کودکان کار و ن آواره را ببینممن نیامدم که راز بقای سگان افسرده تر از انسان را ببینم.من آمدم براي تماشای باران های شبانه،براي خواستن تو،دوست داشتنت در شبان بارانی،من آمدم که باران شوم براي تو.یعنی زيبایعنی شورانگیزیعنی دلبرانهیعنی غم انگیز.
 
باران
پشتمان طرح نقشه هایی هست
پشت هر نقشه حرف بسیار است 
تا دهان مفت و گوش ها مفتند
پشتمان حرف مفت بسیار است 
علیرضا آذر
 
 
 
 
مرا گوید یکی مشفق بدت گویند بدگویان
نکوگو را و بدگو را نمی‌دانم نمی‌دانم
 
 
 
 
 
غافل‌اند این خلق از خود ای پدر
لاجرم گویند عیب همدگر 
مولانای جان
 
 
 
 
سعدی از سرزنش خلق نترسد هیهات
غرقه در نيل چه انديشه کند باران را
 
 
 
 
مه فشاند نور و سگ عو عو کندهر کسی بر طینت خود می‌تندچون تو خفاشان بسی بینند خوابکاین جهان ماند
بوی خاک می‌آید، باران می‌آید، گونه‌ام را نوازش می دهد چون مادرم که کیلومترها از او دورم و من جانانه دل‌تنگم برايش‌.
عامدانه زیر بخش‌های مسقف حرم ابوتراب (ع) نمی‌رویم، از این رو دوتایی خیسِ خیس می شویم.
با چشمانی خیس از بارانِ اشک ایستاده‌ایم رو به گنبدش
می‌گویم چرا ما دو تا این همه دل بسته‌ی بارانیم؟
شیرین می‌خندد و می‌گوید آب که به خاک برسد چه می‌شود؟ 
_خب، می‌شود گِل.
_گِل!! همان گِل بدبویِ متعفن، همانی که من و تو از آنیمباران که ب
فصل پاییز است و باران می‌دهد بوی تو راباز شانه می‌کند دست کسی موی تو را
 
عده‌ای از رعد و برق بغض من شاکی شدندخواب دیدم مثل هر شب موج گیسوی تو را .
 
باز وقت بارش باران دعا می‌کردم ومادرم می‌گفت: آمین! دیدن روی تو را
 
باز فصل بارش باران از چشم ‌من استکاش صاحب می‌شدم‌آن چشم و ابروی تو را .
 
من کجا باید بگردم تا تو را پیدا کنم ؟باز پاییز است و دنیا می‌دهد بوی تو را .
 
#پاییز ♥️#میم_پناهی #غزل


 طعم باران می دهد شعر ترم
واژه ها را سوی رویا می برم
بوی باران شاد و مستم می کند
جان تازه میدمد در پیکرم
می روم تا دشت گلهای بنفش
عطر آن را بهر یارم می خرم
زیر باران یاد یارم می کنم
جز خیالش چون نباشد در سرم
خوش بود باران پاییزی مرا
بی گمان من در بهاری دیگرم
#مریم_حاج_علیان
از سفر،
نصیبم جز باران و باز باران چیزی دیگر نبود،
از ورای تنهایی
وقتی به مرور خویش می پردازم
حس تازه‌ای در رگهای تنم 
انگار‌ میان ابرها می دوم
اگرچه روی زمین تنم،کاشته ام نهال عشقت را
اما ببین:
دستهایم بوی باران می‌دهند!»
چند گاهیست ندیده ام تو را؟
چه‌‌ دور شده ام از خود
باید به خویشتن خویش بازگردانی مرا!
چون باد،
باید برگردم به آغوشت،
من جاده های شهرم را‌ حتی در خواب می شناسم!
ای گم کرده مرا در سفر،
مرا به خودت بازگردان،
اگرچه تنم بوی سف
شهرداری مجوز نمیداد درخت را قطع کنیم. رسیده بودیم به راه حل نفت ریختن پای درخت. مامان گفت این کار با سقط جنین فرقی ندارد وقتی درخت زنده است و نفس میکشد.
حالا من شده ام همان درخت و نفت ریختند پای ریشه هام.
با هر باران فکر میکنم ریشه هام که از جنس گوشت و پوست و استخوان است بیشتر و عمیق تر می پوسد. احساسم حتی به باران هم عوض شده.
دارد باران می‌بارد !
#رحمت الهی .
بعد از مدتی که همه 
باران را فراموش کرده بودند
دارد باران می‌بارد!
بی‌وقفه .
گاهی تند و گاهی نرم ؛
چه سقف هایے که امشب چکه نکند ،
ولی می‌ارزد!
حتی خرابی‌شان . می‌ارزد ؛
به لمس قطره قطره ی باران .
بوی باران ،
بوی خاک نم خورده ،
بوی . بهــــــــــار !
این باران های زمستانی 
عجیب که بوی بهار می‌دهند !
پارسال این موقع 
آرزوی #بهارابدی کرده بودم 
نشد . |به هر دلیل|
امسال . الان
آرزوی من همان است !
می‌شود که با تو
گاهی وقتها شنیدن یه صدا می تواند تو ملول را به وجد بیاورد. گاهی وقتها آسمان ابری می تواند نوید باران دهد. اما همیشه ای کاش ها اتفاق نمی افتند. آنگاست که خداوند ریز بینانه تو را می نگرد. که وقتی رو به آینه می کنی خشم در آمدن داری یا لبخند در بودنت. باران می بارد و گنجشک زیر ایوان پنجره نشسته به امید پایان بخشیدن به فریاد های جوجه های گشنه اش در لانه. گاهی وقت ها باید انتظار کشید. خواهی ایستاد یا گذر خواهی کرد؟ باید به بعد از باران فکر کنی. انتظار چه
می‌گفت باران لعنت است که می بارد. به جزای این که. نه. فقط می‌گفت بارن لعنت است. نمیفهمیدم چرا اما ‌می‌دانستم که اشتباه نمی‌کند. لعنت تک تک ما بود. باران لعنت است و همه چیز را با خود خواهد برد. همان بهتر که ببرد. همان بهتر که چیزی باقی نماند. باران لعنت است.
من نمی دانمکه چرا می گویند اسب حیوان نجیبی استکبوتر زيباستو چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیستگل شبدر چه کم از لاله ی قرمز داردچشمها را باید شست جور دیگر باید دیدواژه ها را باید شستواژه باید خود بادواژه باید خود باران باشدچتر ها را باید بستزیر باران باید رفتفکر را خاطره را زیر باران باید بردبا همه مردم شهر زیر باران باید رفتدوست را زیر باران باید دیدعشق را زیر باران باید جست

"سهراب سپهری"
خواستم برايت بنویسم که برايم بنویسی از خودت، از روزهایت، از روزمره‌هایت و از خودِ این روزهایت. خواستم بنویسم با من از عشق بگو پیش از آنکه در اشک غرقه شوم. یاد براهنی آمد. دیدم هستی خسیس‌تر از حرف‌ها هست و خواهد بود. به تدوام بطالتم پرداختم؛ خسته از اندوه غروب جمعه‌ی زمستانه.
مردی دو دختر داشت یکی را به یک کشاورز ودیگری را به یک کوزه گر شوهر داد. چندی بعد همسرش به او گفت : ای مرد سری به دخترانت بزن واحوال آنها را جویا بشو.
مرد نیز اول به خانه کشاوز رفت وجویای احوال شد، دخترک گفت که زمین را شخم کرده وبذر پاشیده ایم اگر باران ببارد خیلی خوبست اما اگر نبارد بدبختیم.
مرد به خانه کوزه گر رفت ، دخترک گفت کوزها را ساخته ایم ودر آفتاب چیده ایم اگر باران ببارد بدبختیم و اگر نبارد خوبست.
مرد به خانه خود برگشت همسرش از اوضاع پرسی
مردی دو دختر داشت یکی را به یک کشاورز ودیگری را به یک کوزه گر شوهر داد. چندی بعد همسرش به او گفت : ای مرد سری به دخترانت بزن واحوال آنها را جویا بشو.
مرد نیز اول به خانه کشاوز رفت وجویای احوال شد، دخترک گفت که زمین را شخم کرده وبذر پاشیده ایم اگر باران ببارد خیلی خوبست اما اگر نبارد بدبختیم.
مرد به خانه کوزه گر رفت ، دخترک گفت کوزها را ساخته ایم ودر آفتاب چیده ایم اگر باران ببارد بدبختیم و اگر نبارد خوبست.
مرد به خانه خود برگشت همسرش از اوضاع پرسی

آخرین جستجو ها