نتایج جستجو برای عبارت :

حالا چون تو گفتی باشه

کار گروهی!
امید داشتن به همکاری کردن آدم‌های اطراف همیشه خوب ؟ هست؟ نیست؟ کسی چه می‌دونه نتیجه چی می‌شه.
فقط این که دلت خوش باشه تنها نیستی! بالاخره بقیه‌ی کارها قراره موازی پیش برن!
حالا می‌خواد این همکار، پدرت باشه، دلبر باشه یا.
یه دوست لازم دارم. دختر باشه. بیست و شیش هفت ساله. ترجیحا پولدار باشه، نبود هم نبود حالا. مجرد باشه و تنها زندگی کنه، یا فوقش ش مثلا. دختر باخدا و پاکی هم باشه
آهان، مشکلی هم نداشته باشه که من این سه سال باقی‌مونده رو برم پیشش زندگی کنم. 
قدیمیا یه چیزی حالی‌شون بوده که گفتن دوری و دوستی. 
نشستی از همه ی اون آدمایی که اومدن برای تست گفتياز صداهای خوبشون
از داوریتون
از شوخی و خنده ها و این که کی ، چی گفته
حتی از تست دادن خودت
حواست نبود دلم گرفته.از این که میتونستم باشم و نبودم.که یه موقعیت جالب رو از دست دادم.چیزی نگفتي از جای خالیم
حتی بعدا هم نگفتي که تیزر و دیدی یا نه.یا اصلا نظرت چی بود.
من که همیشه به خاطر صدام ناراحت بودم.بدم میومدهمین شما ها گفتين خوبه.
اما حالا
این روزا و شلوغیه کارت نمی‌دونم قراره به کجا برس
چشامو میبینم قیافه ممدرضا شایع رو میبینم :|
آخه چرا اینقد بچه و عموییه؟ :|
این بود کسی که میگف بدهکارتم دنیا اگه مردی بیا بگیر؟
چی باعث شده بود با این سن این کارا رو اجرا کنه؟ :|
ولی واقعا توقع داشتم یه چهره پخته ای باشه
حداقل صورتش یه زخم پشت ریش میشاش داشته باشه نه اینکه اصلا ریش نداشته باشه :|
چهارشنبه به محمد زنگ زدم . کسی که هر وقت کم آوردم یه جورایی هلم داده به جلو.
بهش گفتم محمد من دیگه خسته شدم . توی 25 سالگی باید ازدواج کنم ؛ ولی نمیتونم . حالا با ارشد فلسفه ، سربازی نرفته ، بدون کار . باید چ کنم ؟ میگه خدا روزی رسونه ، میگم برمنکرش لعنت ولی خب کسی قبول میکنه با این شرایط من؟
 
خدایا دلم گرفته ، میخوام ازدواج کنم ، ولی نمیتونم. حتی با این شرایط نمیشه عاشق شد.
 
گفتم این آغاز پایان ندارد
عشق اگر عشق است آسان ندارد
 
گفتي از پاییز باید
از آدمای دورم خسته شدم، و ازشون حالم بهم میخوره! جمله تکراریه؟ به درک. وقتی ده سال دیگه برگشتم اینارو بخونم عمقشو میفهمم (:
امروز با یکی که فکر میکردم ازم بدش میاد بیرون بودیم، و بعد که میخواستیم جدا شیم نمیدونستیم بریم کافه یا نه (باورم نمیشه! حاضر بود باهام بره کافه! کن یو بیلیو ایت؟) ولی خب اینقدر کارا کرده که باعث شه منم چندان باهاش اوکی نباشم! بعد که خواستیم جدا شیم گفت خوش گذشت! من تو شوک بودم و فقط بهش چشمک زدم. کل مسیری که تنها بودمو داشتم
تا حالا شده دلتون بخواد فرار کنین از همه چیز باورم نمیشه اینقدر زود رنج شدم و حالم میتونه اینقدر داغون باشه و تو اون حال گند ی هم اضافه شد . اخ دلم میخواد برم فرار کنم از همه چیز از همه چیز یادم باشه بریدم خستگی حال بد اعصاب خوردی نداره یادم باشه حق دارم . یادم نره که به خودم حق بدم یادم باشه میتونم فریاد بزنم . میتونم قوی نباشم //
یه بارم بین شوخی ها و مسخره بازیامونرفتم بالا منبر و از یه گروه که ه توش بود سوژه می کشیدم بیرون
ییهو برگشتم به یه پسره یه چیز تستیسی نسبت دادم
الان اون پسره شده دوس پسر ه ‍♀️
حالا ه هم هی میاد میگه برم بهش بگم چی در موردش می گفتي

حالا من که میدونم آخرش دهنِ لقش بند نمیشه و میره میگه و البته که به تخمکمه (البته اگه فرررض کنیم که تا الان نگفته ) 
اما پند شه واسه شما که حتی جلو دوست صمیمی هاتونم جنس مخالف رو سوژه نکنین
رل زدن شون از آنچه که در خواب
خیلی وقته/من واسه تو/گریه نکردماز وقتی رفتی/به یادتم/تکیه نکردمحالا می بینم اشتباه نکردم/الکی اشکامو هدیه نکردمتو هرکاری که خواستی کردی با من اما یه دفعه نفرینت نکردممن یا توگفتي منتظر بمونممن یا توگفتي که قسم به جونممی مونم همیشه پیشت می مونممن یا توبگو من یا تومن یا توگفتي نباشی میمیرممن یا توگفتي با تو جون میگیرممی میرم تو رو با یکی ببینممن یا توبگو من یا تو
دلم یه فست فوروارد می‌خواد این روزها و ماه‌ها رد کنم بره. حالا نه این که الآن خیلی بد باشه و نه این که در آینده قرار باشه اتفاق خاصی بیفته. نمی‌دونم. مثل یه سریالیه که هی می‌خوای بدونی بعدش چی می‌شه تند تند اپیزودها رو می‌بینی و رد می‌کنی. ته‌ش هم از این که زود تموم شده ناراحت می‌شی.
و اینجا یه درس هم داریم.
که عشق، ترس داره؟ آره. عشق ترس داره. چون یه چیز خیلی قوی و محکمه.
اگه سالم نباشه، می تونه تو رو از همه زندگی بندازه. می تونه باعث هزارتا خرابکاری بشه.
پس دفعه بعد که خواستی عاشق شی، حواست باشه که عاشق نشی.
اگه دو طرفه بود و خیلی روون. اون موقع کم کم پیش بری.
حواست باشه که عاشق نشی. فرق بزرگی بین عشق تو به همسفرت و عشق تو به بقیه ی آدما نیست و نباید باشه.
تو قران هم نوشته که همسر شما، مادرتون نیست. حالا البته به این باید بیش
.
باید برم یه وَری، نه یه وری که وما خیلی دور باشه، یه وَری که فقط حال خوب کن باشه، یه فیلم خوب باشه، یه تئاتر خوب باشه، یه بازدید از خونه ی قدیمی قشنگ باشه، یه خیابون گردی توی کوچه پس کوچه های تهرون باشه، یه تاب بازی باشه. باید برم یه وَری که بشوره ببره، که توی این حال بد، حال خوب کن باشه.+ یکی منو ورداره ببره یه وَری.
باشه آقا باشه
گفته بودی هرکاری بگی باید بگیم چشم. ولی دیگه بیل بزنیم و سیمان تو کیسه کنیم؟
حاجی انصافا عنوان استخدامی ما این نیستا
حالا ما که بیلم زدیم و تو کیسه پر هم کردیم. ولی فقط چون بار اوله و نمیخوام بار اول نه بیارم که بگی نق نقو ام. ولی آخرین بارمه حالا از من گفتن. میدونی که میتونم ی جوری نه بیارم که تو شرمنده بشی خیر سرم روانشناسم.
همون خیر سرم!
فکر کنم پاییز و زمستون 93 بود.حال روز خوبی نداشت.زندگی بهش سخت گرفته بود.سعی میکردم حواسم بهش باشه.بیشتر باهاش حرف بزنم.بیشتر بخوندونمش.ترغیبش کنم به کارایی که دوست داره.حرف میزدم براش میخندیدم تا بخنده.حالا انگار اون داره همه اون کارا رو برای من میکنه.میخواد باهام حرف بزنه.میخواد بگه زندگی میشه که قشنگ باشه.میگه که نگرانمه.سعی میکنه حالمو خوب کنه.ادم کم حرف و کم خنده همیشه حالا از چیزاییی حرف میزنه که برام جالبه
اون موقعا میفه
دی‌شب از شاپور بنیاد تو استوریم نوشتم:
دیگر
نه می‌گریزم
نه به فتح جهان‌های متروک می‌روم »
از دی‌شب سبکم. رهام. مثل بغضی که گریه شده باشه. مثل یه چیزی که تو حلقم بوده باشه و بتونم بیارمش بیرونحالا راحت نفس می‌کشم. مثل زنجیری که به پام بوده و‌ نمی‌تونستم راه برمحالا‌ می‌دَوَم. مثل دستبندی که به دستم بوده و دستام رو به هم چسبونده بوده. حالا می‌رقصم
درد و جای حالت قبلی رو تن و روحم مونده اما فعلا تو حال و هوایِ لذت رهایی ام، خیلی به جایی
به این فکر می‌کنی که دخترِ مناسب واسه زندگی، باید اینجور باشه و اونجور باشه.بعد، به این فکر می‌کنی که خب، خودت که اینجوری نیستی.حالا تکلیف چیه؟ یکیو در حد خودت انتخاب کنی؟ که همش ته دلت نگران باشی؟ یا خودتو در حدِ اون ببری بالا؟ که خیلی سخته و شاید غیرممکن؟
امروز به طور اتفاقی عکس شهید بابک نوری را دیدم بعدم هم زندگی اش را خوندم ویک دفعه اشکام چکید .من و این شهید دقیقا یه تاریخ تولد داریم و همسن ایم .فکر کردم چقدر ادم باید رها باشه .
چقدر ادم باید خوشبخت باشه که این جوری از این دنیا مزخرف بره

من تا حالا ندیدم خانمی شهید شده باشه تو این سال ها .دلم می خواست این جوری برم
ولی جداََ قبل ازینکه خودتونو بچسبونین به یه مرد و براش ناز و عشوه بیاین و بخواین به خودتون جذبش کنین، چک کنین که حتما سینگل باشه.
نکبتا :/
حالا سینگل هم باشه، من تضمین نمیکنم با این لوس بازیا شما رو برای چیزی بیشتر از بدنتون بخواد!
چرااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
+ تاحالا به این حد از تعالی نرسیده بودم که اعصاب خوردی خودم واسم اهمیت نداشته باشه 
+ تا حالا به این حد از تعالی نرسیده بودم که منفجر بشم از درون از هم بپاشم ولی از بیرون اب از اب ت نخوره !
+ وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای بمیرم باشه ؟ 
دانلود آهنگ محسن یگانه خودخواه
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * خودخواه * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , محسن یگانه باشید.
دانلود آهنگ محسن یگانه به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Mohsen Yeganeh called Khodkhah With online playback , text and the best quality in mediac
متن آهنگ محسن یگانه خودخواه
 
خودخواه و حریص پی چیزی که نیست تو مثل همیشه رد میشیو میشه دوباره سکوت یه راه رو به روت یه جا یه نفر از من بی خبرهمیشه همینه نخو
جمعه باشه
هوا آفتابی باشه
روزای آخر پاییز باشه
تنها باشی
موسیقی باشه
پنجره باز باشه
رو به دریا   
تو قاب پنجره بایستی و نور آفتاب 13:24 دقیقه به صورت و دستهات بتابه
تازه میفهمی اصلا اونجایی که وایسادی نیستی!
پس کجایی بغیر ازونجا ؟
صبح باشه، شنبه باشه، اولای ماه باشه، مِه باشه، تاریک باشه، سرد باشه، بیدار شدن سخت باشه، بخوای بری سرکار، مادرت منعت کنه ماشین ببری. ولی ببری. جاده لغزنده باشه، سُر باشه، ترمز کنی، نگیره. پشت چراغ قرمز باشی. بزنی به ماشینِ سمندِ جلویی. اون طوریش نشه. ماشینِ مادرت، جلوپنجره‌ش کنده بشه، رادیاتورش سوراخ بشه. ازش دود بلند شه. بترسی. بوی بد راه بیوفته. برسی سرکار. از اونجایی که همیشه خبرای بد رو، به بدترین شیوه‌ی ممکن میگی، امیدوار باشی مادرت این
تا قله فاصله ای نبودکه لغزیدم.حالا که در قعر درهگرگ ها در کاسه ی سرم شراب مینوشندباز نام تو از لبانم جدا نمیشودحالا که دستم بر سنگیپایم بر سنگیبر بلندای درهجا ماندهبه خاطره ی دستهایت فکر میکنم.دستم بی تو کاش خوراک کرکسی باشد.
 
-شاید نوشتن راه آسودگی باشه.
باورت میشه مجتبی!!!؟؟؟
سالها با مخالفانت دوئل میکردی و سعی میکردی فقط حرف خودت رو به کرسی بنشونی اما حالا که گوشه رینگ گیر کردی میگی چرا به انتقاداتت توجه نمیکنه!
 
آره مجتبی؛ خیلی سخته ۸ سال تحمل کنی و چیزی نگی و کسی به غدغه هات توجه نکنه اما یادت میاد اون روزی که همه چیز به نفع تو بود به دغدغه های بقیه توجه نمیکردی و می‌گفتي مقصر خودتی چون تلاش نکردی !
 
حالا هم توی وضعیتی گیر کردی که اگر فقط چرخ عقب ماشینت از در گاراژ بیاد بیرون خ
بسم الله الرحمن الرحیمسلام
بلند شدم رفتم سمت عطا و با اون دستم که سالم بود، یقش رو گرفتم و گفتم:
+ ببین جاسوس، داری حوصلم و سر میبری. من سگ بشم نگاه نمیکنم کی هستی و چه موقعیتی داری.من خیلی آرومم، اما روی تو نمیتونم آروم باشم. چون جزء نون خورهای این انقلاب بودی و خیانت کردی. منم دشمن دشمنان این انقلابم. حالا میخواد زنم باشه، میخواد بچم باشه، میخواد برادرم باشه، میخواد رییسم باشه ، میخواد فلان وزیر و فلان قاضی و وکیل باشه یا یه آشغالی مثل تو باشه
دیشب واسش نوشتم 
فرزانه دلش گرفته
فرزانه حس میکنه دیگه هیچوقت قرار نیست خوشحال باشه
فرزانه میخواد الان تو اون قطار باشه 
فرزانه یه ذره ام خسته اس
فرزانه داره گریه میکنه
فرزانه دلش بغل میخواد
سین نزد
صبح نوشتم
مهتاب همیشه دیر میبینه این چیزارو
بعد همه ی پیامامو پاک کردم
ده دیقه بعدش پیام داد که رسیده و از این حرفا
حتی اگه واقعا نخونده باشه هیچکدومشو، حالا حالاها نمیتونم مثل آدم باهاش حرف بزنم
چون فرزانه خیلی بیشتر از یکم خسته اس.
امروز وارد سال جدید شدیم، همه دعا کردیم، سعی کردیم حالمون خوب باشه، اتفاقات بد را فراموش کنیم و با امید وارد دنیای اتفاق‌های شگفت‌انگیزی بشیم که شاید درصد خوشی‌هاش بیشتر از سالی که گذشت باشه.
اما حالا وقتی به ساعت 00:00 روز یکم رسیدیم، انگار همه چیز عوض شده باشه! یک ساعت غیب میشه! یهو دور و برمون رو نگاه می‌کنیم و متوجه می‌شیم توی یه چشم به هم زدن یک ساعت از تصمیماتمون دور می‌شیم و به اندازه‌ی یک ساعت به فردایی نزدیک‌تر می‌شیم که برنامه‌
بهش گفتم یه روزی اگه تصمیم گرفتم از یه جا بیام بیرون هی اصرار نکن به موندنم، چون خودم اذیت میشم و قدرت خیال مانع خِردم میشه. ‌گفت پس یادم باشه وزیر شدم نماینده‌ات نکنم! گفتم نه حالا تو منو بذار نماینده، هر وقت خواستم نباشم با استعفام موافقت کن! گفت کار مملکته‌ها! خاله بازی نیست هر وقت خواستی بری!.
از شوخی گذشته حالم رفتن بود یعنی تصمیم قاطعی که گرفته بودیم یا اون» یا ما» بود ولی انگاری دوگانه اون و ما نباید وجود داشته باشه، اون هست ما هم با
حواستون به نفس های پدرمادر باشه.     حواستون به نفس های پدرمادر باشه.
          حواستون به نفس های پدرمادر باشه.
              حواستون به نفس های پدرمادر باشه.
                   حواستون به نفس های پدرمادر باشه.
                       حواستون به نفس های پدرمادر باشه.


+ مهمونایی هستن که یهو دیدی از پیشت میرن.
+ یادت نره تو که بزرگ میشی پدرمادر همیشه جوان نیستن.
یادت نرود با دلم از کینه چه گفتي 
زیر لب از آن کینه ی دیرینه چه گفتي؟
این دست وفا بود نه دست طلب از دوست
اما تو به این دست پر از پینه چه گفتي؟
دل اهل مکدر شدن از حرف کسی نیست 
ای آه جگر سوز ! به آیینه چه گفتي؟
از بوسه ی گلگون تو خون می چکد ای تیر 
جان و جگرم سوخت به این سینه چه گفتي؟
از رستم پیروز همین بس که بپرسند
از کشتن سهراب به تهمینه چه گفتي؟
#فاضل_نظری
 
داری دنبال چی میری؟ حواست هست دختر خانم ؟حواست هست اقا پسر؟
تا حالا به اسمت دقت کردی که اسمت اسم اهل بیت ولی راه و روشت برخلاف اهل بیت؟
مگه میشه دلت پاک باشه و گناه کنی
مگه میشه دلت پاک باشه و با نامحرم رفاقت کنی و دست بدی و خوشگذرونی کنی
مگه میشه دلت پاک باشه و بری دنبال ناموس مردم
راستی اقا پسر تا حالا با خودت فکر مردی اگه کسی بره دنبال ناموست چه حالی میشی؟به قول خودت چشماشو درمیاری.پس واسه ناموس خودت شیر نشو واسه ناموس مردم گرگ.
مگه میشه دلت
دروس ترم جدید رو گذاشتن رو سایت از این بی برنامه تر نمیشه ، کلاسا پخش و پلا دارم فک میکنم به کلاس عکاسیم که حالا حالا تموم نمیشه به کلاس زبانم فکر میکنم به انجمن که داره جدی میشه و یک عالمه کار گذاشتن جلو راهمون به تایمی که لازم دارم برای عکاسی خداوندا یادم باشه از استادم سوالام رو بکنم ، یادم باشه ازش مدیریت زمان رو بپرسم بدو بدو ها شروع میشه از اول ترم هنوز یه گوشه ی مغزم میگه ارزشش رو داره ! قلبم میگه باور داشته باش و سعی ات ر
خدمتتون عارضم ک ی سه روز رفتم دریا ن ک مسافرت خ خوبی بوده باشه ها همسفرم همچین خوب نبود اندوخته های مالیم الکی الکی خ جاها تموم شد ولی همین دور بودنه دیدنه دریا رها بودنه خیلی چسبید 
میتونس بهتر باشه خیلی ام بهتر باشه ولی خوب من ب همینم راضی ام
هوا عالی دریا تنهایی بی دغدغه 
 
+ آقا از خوبیآی تو ی رابطه نبودن همین بس ک الان اون دو سه نفر در مورد دوست پسرای فعلی و قبلی و خیانتاشون میگن منم نشستم سریال The witcher و میبینم.
ولی بخدا ک س
حالا دارم فکر می کنم چقدر خوبه که تغییر می کنم. چقدر خوبه که بنویسم و این سیر تغییر رو ببینم. قبلا فکر می کردم باید کامل و بی نقص بنویسم. ایرادی در من نباشه حرفم درست و همه جانبه باشه. یک کمال گرایی بازدارنده. اما حالا دارم به مفهوم بهتری از کمال گرایی میرسم. من کمال و خوب رو می خوام نه به این معنی که من کاملم. کمال رو ندارم که می خوامش. به سمت اون میرم. پس باید تغییر کنم. رشد کنم.از جایی به جایی دیگر برم. پیش روی کنم. 
 س می تونه دو معنی داشته باشه
 
دقت کردی همین حالا ، همین لحظه پیرترین سِنی هستی که تا حالا بودی و جوانترین سنی هستی که تا اَبد خواهی بودپس از لحظاتت بی نهایت لذت ببر ، شاد باش ، غمگین مباش ، خلاق باش ، جسارت کن ، بیشتر بخواه ، جلو برو و از خودت مطمئن باش و هر لحظه یادت باشه هم‌ اکنون جوانترین سِن رو داری و هر لحظه بابت این موهبت الهی شکرگذار باشلحظاتتون پُر از باورهای مثبت
حالا که دیگر می‌توانم دو انگشتی مضراب بزنم و سریع و پیوسته انگشت گذاری کنم، حالا که استاد گفته که تو استعداد داری هر چند انگشت‌هایت کوتاه است، حالا که دیگر می‌توانم لا و سی را باهم بگیرم، حالا که می‌توانم یک گام را کامل دو لا چنگ بزنم بدون انقطاع، دلم می‌خواهد روزی برسد که بتوانم ای ساربان نامجو را بزنم و بخوانم. دلم می‌خواهد روزی روبه‌روی نامجو را بزنم و بخوانم و تماما اشک شوم. 
من با سه‌تار پناه می‌برم به دنیایی که انگار رنگ دیگری دار
آخه کی اولین بار گفت که لباس رسمی و اداری و کارای مهم، یعنی پیراهن رسمی و کت و شلوار ؟! آخه این چرا یعنی رسمی؟ 
بابا من نمیتووونم! من میگم آدم باید لباسی بپوشه که توش راحت باشه، راحت فکر بکنه و راحت بره دستشویی! و هم اینکه در شأن آدم هم باشه. تمیز و مرتب. (حالا تمیزم نبود، اشکال نداره، فقط مرتب باشه D: )
+ یلدا مبارک و خوش بگذره
What are you excited about
به نظرم پرسش از چیزهایی که خوشحالمون می کنه، پنج چیزی که نعمتند برامون و این سوال، می تونست یکجا پرسیده بشه! شاید بازی با کلمات نباشه ولی واقعا می شد یکجا بهشون جواب داد! و اگه بخوام جواب بدم: می تونه یک سفر باشه، دیدن کسی یا کسایی باشه، غرق شدن تو رویایی که داری باشه، شروع کاری باشه که بهت حس خوب می ده و حتی می تونه هیجان رفتن به شهربازی هم باشه

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها