نتایج جستجو برای عبارت :

همه پرستارها راجع به بیمار جذابی حرف میزدن که پلیس هم در کمینش پشت در بخش ایستاده بود براش پرونده تشکیل میداد. دستکش‌های کثیف خونی رو با احتیاط از دستم درآوردم انداختشم توی سطل زباله وهمزمان به حرف‌هایی که اون پرستارها راجع به بیمار جدیدی که تیر خورده بود

امروز داشتم از مریض نمونه خون می گرفتم کارم که تموم شد رفتم تو استیشن تا وسایل رو بزارم سر جاش بعد سوزن رفت تو دستم.این یعنی نیدل شدن.وقتی مثلا نمونه خون می گیری همون سوزنی که وارد خون مریض شده بره داخل بدن یعنی نیدل شدی.یکی از پرستارها نمونه خون فرستاد از اون مریض تا بفهمیم مریض ایدز یا هپاتیت داره یا نه.فردا باید جوابش رو پیگیری کنم.ان شالله که خیره.خیلی از پرستارها این اتفاق براشون افتاده.
دیروز که شیفت بودم یکی از پرستارها بهم گفت آقای فلانی رو برات جور کنیم برای ازدواج.
گفت همکار که هستید دانشجویید قدتون هم که بهم می یاد.یکی دیگه از پرستارها رفت ازش بپرسه متولد چه ماهیه.قبلا شنیده بودم که از من یه سال کوچیکتره ،شاید هم چند ماه کوچیکتر.
قد من ۱۸۰ و قد این آقا نزدیک ۲ متره.فوریت خونده یعنی بعد اینکه درسش رو تموم کنه با آمبولانس کار می کنه و بيمارها رو به اورژانس منتقل می کنه که ما پرستارها بهش می گیم  EMS.
وقتی اینو بهم گفتن منم گفت
سه شنبه دو هفته پیش بهتون گفتم قراره عمل لیزیک چشم انجام بدم ولی به خاطر اشتباهات پرستارها و بی اطلاعی من متاسفانه کنسل شد و به هفته بعدی موکول شد. تا سه شنبه بعدیش انقدر ناراحت و عصبی بودم که دستم به نوشتن نمی رفت و دو تا کتاب رو تموم کردم.
گذشت تا سه شنبه هفته پیش، این دفعه دیگه همه چیز روال بود و نفر اول عمل بودم. نگم براتون که وحشتناک بود. همه چیز رو میدیدم و حس می کردم، مثل وقتی می ری تو دندون پزشکی، فقط با این تفاوت که چشمته و خیلی وحشتناک
تا به حال شیش تا سرم نوش جون کردم،هفتمی هم مثل آیینه دق جلوم هست :|
دیشب دو واحد خون گرفتم
تراژدی ترین و درعین حال کمدی ترین لحاظات رو میگذرونم
دستام کبود شده از جای سرنگ برای ازمایش های ساعت به ساعت، آنوژکت (تسنیم املاش درسته؟) هم امونم رو بریده،برش داشتن دستم ورم کرده :|
تا به اینجا بدترین تزریق ها از جانب پرستارها بوده اما تا دلت بخواد بهیارها حرفه ای هستن
دیشب تراژدی ترین شب زندگیم بود :| توي یک دستم سرم،اون یکی دستم کیسه خون بهم وصل بود :|
حا
امروز شیفت ناراحت کننده ای رو پشت سر گذاشتم.یه دختر ۱۵ ساله رو آورده بودن که قرص برنج خورده بود.اولش خوب بود من ازش نوار قلب گرفتم ولی یه دفعه ای همراهش گفت نفس نمی کشه حالش خوب نیست.پرستارمون رفت بالاسرش بعد گفتن که باید مریض رو احیا کنیم.پرستارها و پزشک تمام تلاششون رو انجام دادن ولی مریض رو نتونستن برگردونن.
خیلی ناراحت شدم.یاد پدربزرگم افتادم که چند ماه پیش فوت شده بود.
همراهش انقدر ناراحتی کرد که قلب همه ی پرسنل رو به درد آورد
ساعت ۲ صبح مریض رو با ایست قلبی تنفسی اوردن ،واقعا توي چرت بودیم همگی که در لحظه پریدیم بیرون از اتاق و رفتیم اتاق cpr ، دستکش پوشیدیم و شروع کردیم پشت هم cpr.
حین cpr مقنعه ی من افتاد .
اون وسط هعی میدیدم یه دستی میخوره به سر من سعی میکنه مقنعه بذاره سرم.
منم هعی گفتم نکن نکن.
تهش مجبور شدم بدجور فریاد بزنم دست به من نزن.
آخرم موفق نشد.
و این تمرکزم رو به هم میزد وسط cpr واقعا روی مخم بود.
اومدم پایین استراحت (پله میذاریم بغل تخت مریض میریم بالا ت
راجع به سرباز بودنش چیزی نگفتم هنوز.
ساعت 3ونیم شبه؛ هم خستم، هم خوابم میاد، هم داره گشنم میشه، هم فردا صبح زود باید برم نوبت دکتر بگیرم.
یادم باشه به وقتش مفصل راجع بش حرف بزنم.
یسری چیزاهم هست راجع به خودمه. امیدوارم یادم بمونه.
#بیا حرف بزنیم .
راجع به چی ؟
#هر چی !
₩بیا سکوت کنیم .
#چرا؟!
₩چون از حرف زدن راجع به هر چی بهتره !
#آهان . باشه .
راستی شنیدی که .
₩نه نشنیدم . قرار شد سکوت کنیم .
#میخوام اما نمیشه خب . 
₩اوهوم میفهمم . ترک عادت سخته .
بیا حرف بزنیم .
#راجع به چی ؟
₩سکوت !

روح وحشی
+دلم سکوت ذهن میخواد . زیر فشار شلوغی ذهنم دارم له میشم .
.
تحمل صدای موسیقی را هم ندارم . چیزی که واقعا دوست دارم سکوت محض ه .
سلام
دیروز شیفت عصر بودم.از یکی از پرستارها پرسیدم فلان پرستار مجرده‌؟
گفت آره.
تعداد مجردها رو شمردیم.خیلی تعداد زیاد بود حتی سر پرستارمون هم مجرده.
نمی دونم چرا ولی ناراحت شدم.خانمی که می تونست تا الان بچه و نوه داشته باشه و سرش شلوغ باشه هنوز مجرده.
تو خانواده برتر خیلی صحبتش شده در مورد مجرد موندن ولی تا حالا از نزدیک شاهدش نبودم.
خب کتاب لذت متن نوشتهٔ رولان بار با ترجمهٔ پیام یزدانجو و نشر مرکز تموم شد. نمیدونم راستش باید راجع بهش چی گفت از یه طرف میشه از اسمش فهمید در مورد چیه از یه طرف عنوانش اصلا کافی نیست که بفهمی دقیق چی میگه. برای من هم آسون بود هم سخت یه چیزاییشو نمیفهمیدم اما چیزاییشم که میفهمم نمیتونم توضیح بدم اینو دیشب فهمیدم وقتی فاطمه گفت راجع به کتاب براش بگم. خیلی بده اینجوریم نه؟ من واقعا درست سعی میکنم بخونم نمیدونم حکایت زبانمه که فقط میفهمم نه میتو
موقع تحویل شیفت تلفن اورژانس زنگ خورد.بقیه پرستارها رفته بودن برای تحویل شیفت.دانشجوی شیفت شب هنوز نیومده بود.تلفن رو برداشتم یه خانمی پشت تلفن گفت فلان بيماری رو دارید؟فامیلی مریض رو پرسید منم گفتم آره.فکر کردم سوپروایزر یا پرستاری کسی هست داره اطلاعات می گیره.به خانمه گفتم که به مریض شارکول سوربیتول دادیم بخوره.
گفت شارکول؟
من گیج هم نفهمیدم که خب اگه قرار بود از پرسنل بخش های بيمارستان باشه چنین سوالی نباید بپرسه و باید شک می کردم می پر
بسم الله الرحمن الرحیم. #آموزش_آنلاین #محتوا_سازی #کلاس_مجازی واحد کار صلوات در ادامه ی توضیحات راجع به صلوات، چند دوبیتی زیبا هم راجع به صلوات براتون آوردم که می تونید در اول یا آخر یا وسط کلاس ازش استفاده کنید و ترغیب به صلوات رو به شکل قشنگ و جذابي انجام بدید. بچه ها هرکاری براشون قشنگ و جالب و جذاب انجام شد در خاطرشون میمونه و تا همیشه عمرشون نسبت به اون حس خوش و خوب دارن
میدونی من هنوز دوسش دارم. این حقیقت داره. هنوز وقتی بهش فکر میکنم دلم براش تنگ میشه و چشمام پر از اشک میشه. اون حتما میدونه. دلم خیلی براش تنگ شده. فکر میکردم با انکار کردنش فراموشش میکنم. فکر میکردم حالم بهتر میشه فکر میکردم از خودم دفاع میکنم فکر میکردمم ضعفم برطرف میشه. اما نشد. حالا شجاعت اینو دارم بگم بعد از مدتی هنوز دوسش دارم هنوز با تمام این که سعی میکنم بهش فکر نکنم میاد جلو ذهنمو روم اوار میشه. مهم نیست خودش میدونه یا نه. این منم که گیر
بمونه به یادگار برای خودم که کل پرستارها و سوپروایزر صبح به استادم گفتن که اگر اینترن فلانی زاده نبود ، مریض مرده بود
و استاد به من با مقنعه ی کج و کوله و صورت چرب و عرقی و موهای پریشون بیرون زده ، نگاه کرد ، خندید ، گفت مطمئن بودم میتونی نگهش داری ، حالا برو خونه و بخواب. 
و خب من خوشحالم از این که دیشب با همه ی خستگی هاش ، یه تجربه ی بی نظیر بود از این که مستقلا و در لحظه تصمیمی برای مریض گرفتم و قاطعانه اجراش کردم که منجر به زنده موندن مریض
مدیرعامل سازمان مدیریت پسماند شهرداری تهران از شهروندان خواست که دستکش، دستمال و ماسک استفاده شده خود را در یک کیسه جداگانه و دربسته به درون سطل‌های زباله بیندازند.
صدرالدین علیپور درخصوص آخرین وضعیت امحاء پسماند بيمارستان‌های ایزوله در تهران گفت: از هفته گذشته که موضوع شیوع کروناویروس مطرح شد، مجهز کردن کارگران پسماند به ماسک و دستکش در ایستگاه‌های میانی بازیافت و سایت آرادکوه در دستور کار قرار گرفت، گفت: بعد از آن نیز به معاونت خدما
همیشه تشخیص تمارض آخرین تشخیص ممکن برای یک پزشک هست .
دارم فکر میکنم که علاوه بر اینکه ما باید اون دنیا سر خطاهامون ، کوتاهی هامون جواب پس بدیم ، تک تک مریض هایی که به هر عنوانی آزارم دادن باااید جواب پس بدن ! 
حتی همین دختر ۱۳ ساله ای که از ترس خرابکاری و دعوای پدرش ، اومد و من و متخصص اطفال و جراح و سونوگرافیست و کلا یه بيمارستان رو به فنا داد با احمق بازیاش و دروغ هاش و دیوانه بازی هاش و دست آخر صبح خوشحال و خندان رفت .
بزرگ بود .
اونقدر بزرگ
اصطلاحات زیادی وجود داره که تو شغل پرستاری استفاده می شه.
چند تا از این لغات رو اینجا می نویسم شما هم بدونید خوبه و می تونید پیش فامیل و اقوام یه کم کلاس بذارید
 
 
 
نوار قلبECG                 ای کی جی(مثلا ما زمان کاردانشجوییمون بهمون
می گفتن برو ای کی جی بگیر نمی گفتن برو نوار قلب بگیر)
 
 
 
 
نوار مغزEEG                   ای ای جی
 
 
 
 
گلبول سفید خونWBC     وایت بلاد سل(موقع گرفتن جواب آزمایش حداقل این مورد رو بدونید)
 
 
 
 
گلبول قرمز خونRBC      ر
اصطلاحات زیادی وجود داره که تو شغل پرستاری استفاده می شه.
چند تا از این لغات رو اینجا می نویسم شما هم بدونید خوبه و می تونید پیش فامیل و اقوام یه کم کلاس بذارید
 
 
 
نوار قلبECG                 ای کی جی(مثلا ما زمان کاردانشجوییمون بهمون
می گفتن برو ای کی جی بگیر نمی گفتن برو نوار قلب بگیر)
 
 
 
 
نوار مغزEEG                   ای ای جی
 
 
 
 
گلبول سفید خونWBC     وایت بلاد سل(موقع گرفتن جواب آزمایش حداقل این مورد رو بدونید)
 
 
 
 
گلبول قرمز خونRBC      ر
یک سال و نیم قبل.اینترن کشیک جراحی بودم و موقع تحویل گرفتن اورژانس،اینترن شب قبل گفت اون چندتا مریض order انتقال به بخش دارن و رزیدنت سال چهار ویزیتشون کرده و هیچ پیگیری ندارن و من هم به روال این مواقع فقط مریض های جدید رو تحویل گرفتم و مشغول ویزیت هایی شدم که بعد از اون برامون میذاشتن.
قانون بخش جراحی این بود که تا ساعت دوازده شب اینترن فیکس اورژانس باشه و خب بعد از دوازده هم انقدر مریض زیاد بود که عملا فیکس بودیم.اورژانس اون بيمارستان چند بخ
کاش موضوع مقاله ام را به جای تحقیق راجع به عقل فعال و نسبتش با فیلسوف و پیامبر ، تحقیق راجع به نفس و نسبتش با جهان  تعیین میکردی.هرچند یحتمل تا آخر عمر درگیرش میماندم اما شاید قطره ای از سرگردانی‌ام کاسته میشد !
+"کاش"ش از جنس فرض مُحال بود.اگرنه دیگر اینقدرها هم پرت نیستم !
من به نوبه خودم که این چند وقت البته هممون فهمیدیم که چقدر این پرستارها عزیز و بزرگ هستن. از خدا میخوام همیشه تنشون سالم باشه و ما هم براشون دعا میکنیم. چند وقته تصمیم گرفتم که نسبت به کار و فعالیتم که در زمینه مهرسازی هستش چه مهر لیزری چه مهرژلاتینی و هر مهرفوری که این عزیزان سفارش بدن فقط و فقط حق زمه متریال رو دریافت میکنم و دست تک به تکشون رو میبوسم بخاطر این همه بزرگیشون
درسته که بعد از یک ماه و نیم به کشیک های داخلی خو گرفتم و دیگه خبری از افسردگی پیشا و پسا کشیک نیست اما این دلیل نمیشه که وقتی روز جمعه میام کشیک و باید بخاطر آف بودن بقیه هزارتا مریض رو ببینم و بشناسم و آزمایش هاشون رو آماده کنم،میبینم پرستارها تلویزیون استیشن رو گذاشتن روی کانال دعای احتمالا ندبه و حتی یکیشون باهاش گریه میکنه قلبم نگیره.دم صبحی حالم گرفته شد.
خوشبحال پرستارهایی که کشیک رو تحویل همکاراشون دادن و رفتن.خوشبحال اینترن ها و
سطل زباله
سطل زباله    یکی از وسایل مورد نیاز در هر محیط است ، فضاهای باز و یا بسته از جمله ادارات و یا پارک ها از سطا های زباله برای حفظ بهداشت محیط و نظافت استفاده می شود ، مسلما نمی توان اهمیت و اام سطل های زباله را در هر مکان نادیده گرفت، بنابراین اگر در محیط کاری ، منزل و مجتمع های خود جای خالی این محصول را در مکان هایی خالی میبینید همراه ما باشید. برای تهیه آن باید ابتدا با انواع      سطل زباله     که با محیط شما سازگار باشد آشنا شوید.کال
این روزها اگرچه آگاهی مردم از بيماری کرونا و راه‌های مقابله با ویروس بالا رفته، اما در عین حال استفاده بیشتر از لوازم بهداشتی مشکلات تازه‌ای به وجود می‌آورد.
این روز‌ها در خیابان‌های شهر ما شاهد پسماند‌های لوازم بهداشتی مانند ماسک و دستکش را زیاد می‌‌بینیم، اما مسئله نگران کننده‌تر جمع آوری این اقلام ویروسی توسط رفتگران است، رفتگران بیش از هر قشر دیگری در معرض مواجه با ویروس کرونا هستند. زباله گرد‌ها و کودکان کار نیز قربانیان دیگر
یکی از اساتید رمان جنگ آخر زمان از ماریو بارگاس یوسا را معرفی کرد و گفت که باید برای درسمان خوانده شود. هنوز رمان تمام نشده و وقتی تمام شد سعی می‌کنم خیلی مفصل‌تر راجع به آن بنویسم ولی تا اینحای استان این رمان یکی از شگفت‌انگیزترین و جذاب‌ترین‌هایی بوده است که خوانده‌ام. کشش طرح بسیار زیاد است و مخاطب (که من باشم) حتی قطع کردن روند مطالعه نیز برایم سخت است و نیمه شب‌ها تا چشمم از نور موبایل درد نگیرد نمی‌توانم این کتاب را ببندم.
قصد لو داد
اول از همه بگم که این عنوان رو از خودم درآوردم و بعد برای اطمینان گوگلش کردم، دیدم به! این کلمه واقعا وجود داره و معناش هم همونیه که من فکر میکردم. به همین علت نقطه نقطه ایش کزدم
واقعا علم و تحقیقات و اینا یه جوری دچار انفجار شده که هر چقدر هم فک کنی خلاقیت به خرج دادی و اینا، ممکنه یکی یه جای دیگه دنیا در حال پرورش دادن ایده تو تو ذهنش باشه!
چی میخواستم بگم به چی رسیدم!!!
میخواستم بگم چرا من قبل از پرسیدن هر سوالی اکثرا تا مرز کشتن خودم اون موضوع
طبق فرمایشات همسر الان اینطوری شدم که دستکش دستم میکنم. میرم مغازه تو راه هم به همه چی دست میزنم. تا میشینم پشت میز، یهو خارشتَک میگیرم. 
سر و صورت و لب و دهن و دماغ و چش و چال.
دستکش رو در میارم. متوجه میشم حین درآوردن،دستم دستکشی شده. میرم دستمو میشورم. 
با دستمالی که داره تموم میشه خشک میکنم. چش و چالو میخارونمو دستکش رو بر میدارم و باز دستم دستکشی میشه. همونطوری دستمونو میکنم توش. حالا دیگه توي دستکش هم دستکشی میشه. 
ویروسِ احتمالیِ روی دستک
سلام
راجع به پست قبل، دو تا پیام خصوصی داشتم. گویا برداشت شده بود که راجع به خودم نوشتم؟!!!
باید بگم اگه به مرحله ای رسیدم که انقدر از خود متشکر باشم، خودمو از بالای بلند ترین ساختمون که میتونم میندازم پایین قبل نوشتن پست. 
دوم این که نه متخصصم متاسفانه، نه همون طور که مشخصه، متعهد. خلاصه نمیدونم چرا این برداشت شده بود، گفتم روشن گری کنم اگه کسی اینجوری برداشت کرده.
 
بلاخره تصمیم گرفتم وبلاگی بسازم که با اسم خودم بنویسم توش!
حس سنگینی داره چون حس میکنم باید مطالعه م خیلی بالا باشه که بتونم یه محتوای خوب بنویسم.
هنوز نمیدونم راجع به چی میخوام بنویسم ولی احتمالا دلم بخواد راجع به رشد فردی یا طرز تفکر یا شایدم کلمات سالادی بنویسم!
و همه ی اینها میمونه واسه تابستون!
مفضل بن عمر گوید از امام صادق  ع راجع بقول خدایتعلی و قران دیگری بیاور با این را عوض کن 15 سوره 10 فرمود میگفتند یا علی را عوض کن  توضیح طبق این روایت مقصود مشرکین و منافقین این بود که اگر میخواهی ما بتو ایمان اوریم ایاتیکه راجع بفضیلت علی ع است عوض کن یعنی  فضیلت دیگر انرا بجای او بگذار یا اصلا قرانی بیاور غیر این قران 
"خدای قشنگم.سبیلوی از جآن عزیزتر.صبر و طاقتم رو بیشتر کن.تحمل بنده هات روز به روز سخت تر میشه و زخم هاشون عمیق تر و تن من خسته تر.توانم بده جانم.عزیزترینم"
+من کمتر پیش میاد به حال کسی غبطه بخورم اما اعتراف میکنم به تمام کسانی که مجبور نیستن توي یک سیستم گروهی که نتیجه ی کارت وابسته به کیفیت کار دیگرانه کار کنن حسادت میکنم.خسته ام از همکشیکی هایی که جز سختی و رنج چیزی برام نداشتن.از تک و توک پرستارهای ناجنسی که بدی هاشون باعث شد خوبی های
⭕️ در انگلستان‌ که بریدن سر یک مرغ در ملا عام جرم محسوب می شود، دولت بریتانیا اجازه میدهد تا قمه ن با کمال ارامش در خیابان های لندن قدم بزنند!!! 
خودتان را بگذارید جای مردمی که این صحنه ها را می‌بینند، پس از آن راجع به امام حسین علیه‌السلام و راجع به تشیع چه فکری می کنید ؟
لعنت بر انگلیس حرامزاده و از آن مهمتر لعنت بر جهل و نفهمی 
بسم الله الرحمن الرحیمسلام
بلند شدم و محکم زدم روی میز و به عطا گفتم:
+ لعنتی تو اگر همونجا هم بهم میگفتی هم چیز رو من نجاتت میدادم. اما نگفتی. خودت با دست خودت رفتی توي لجن.
احساس کردم دستم سرد شده و انگار یکی یه پارچ آب یخ ریخته روی دستم. یه لحظه متوجه شدم دستم خونریزی داره میکنه و انقدر ذهنم درگیر بازجویی شد نفهمیدم دستم زخمیه و نباید باهاش مشت میزدم.
فوری اومدم سمت در رو باز کردم که برم بیرون، دیدم عاصف توي حیاط ايستاده. سوت زدم براش و اومد س
هزاران هزار سرباز
هر روز سپیده دم
با دستکش و بی دستکش
مایع ظرفشویی می ریزند
اسکاچ می مالند
کف درست می کنند
آب می ریزند
و انتظار می کشند
تا ظرف بعدی کثيف شود
تا دوباره دستکش به دست کنند
تا بشورند
تا وقت بگذرد
.
.
.
آیا بهتر نیست برای تبلیغات مایع ظرفشویی دورتو و اکتیو از یک سرباز استفاده کنیم ؟
(به نام خداوندی که از سر مهر بخشش فراگیر و همیشگی دارد)                         سلام.همانطور که مطلع هستین متأسفانه خودیی در بین جوانان چه دختر و چه پسر چه مجرد و چه متأهل .چه خانم و چه آقا خیلیا هستند که به عادت بسیار  بد خودیی و این اعتیاد بزرگ گرفتار هستند و این مشکل باعث تخریب روح و جسم جوانان شده به گونه ای که  شدت بيماری باعث شده از خجالت؛ گناه و اعتیاد خود را با هیچ کس در میان نگذارند و راجع به حل این مشکل بزرگ با هیچکس مشاوره نکنند.اک
قبل از فارغ التحصیلی یه آزمونی برای دانشجوهای پرستاری گذاشتن که مهارت دانشجوها رو بسنجن ،اسم امتحان آسکی بود. چند روز پیش این امتحان رو دادیم یک امتحان کتبی و یک امتحان عملی.
هر دو امتحان از مباحثی بود که تا ترم ۶ خونده بودیم(دو ترم آخر فقط کارورزی می رفتیم) تقریبا می شه گفت تمام قسمت های مهمی که تا حالا خونده بودیم رو از ما می خواستن امتحان بگیرن.
خیلی شرایط سختی بود.امروز وقتی گروه تلگرامی پرستارها رو نگاه کردم متوجه شدم که تو آزمون قبول شدم
سلام
امروز رفتم با مدیر پرستاری صحبت کردم ، مشخص کرد کدوم بخش بيمارستان باید مشغول به کار بشم.
از چهارشنبه باید برم  ICU  .
امروز رفتم آی سی یو خودمو معرفی کنم، پرستارها ذوق کرده بودن و خوشحال بودن که یه طرحی داره می یاد بخششون
یکیشون چند بار تکرار کرد طرحی طرحی
انگار تا حالا طرحی ندیدن.
ان شالله که بتونم پرستار خوبی برای مردم باشم 
 
 
 
 
امروز، رفتیم توي خونه ای در پودنک که مُشتی وسایل رو بیاریم انبار مثل قفسه، کولر، لوله، پله و در یک کلام خرت و پرت! اول صبح دوستم بهم زنگ زده می گه محمّد دستکش من هم بیار. گفتم باشه و دستکش رو گذاشتم توي ماشین و با مهدی به سمت پودنک حرکت کردیم. توي راه فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که برای هممون یه دستکش نیاز هست چون هم وسایلا سرد بودن و هم تیز و ممکن بود به دستامون آسیب بزنن. رفتم ابزارفروشی و 3جفت دستکش صنعتیِ دیگه گرفتم. رسیدیم پودنک و یکی از دست
        



هفتم الی یازدهم بهمن ٩٧ - تهران









صوت ها



جلسه اول - دانلود صوتی با کیفیت 80kb - حجم 53 مگابایت




متاسفانه مرورگر شما قدیمی است و قابلیت پخش آنلاین را ندارد


دانلود فایل

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها