نتایج جستجو برای عبارت :

تویه دنیای بزرگ تو قلب کوچیکه منی

بچه ها امروز برام یک روز پر از خاطره بود!صبح یک آهنگ گوش کردم که وقتی شنیدم که زندگی برام پر از خوشی های بچگی بود. بعدم مهمونایی برامون اومد که مربوط به همون آهنگن:)
این آهنگ برام پر از خاطرات بچگی من و خواهرم و اون ۳ تا پسرن که الان بزررگ شدن، همونطور که منو خواهرم بزرگ شدیم.
یادمه ما چهارتا(داداش کوچيکه کوچیک بود و زیاد با ما نبود) تا پیش هم می‌رسیدیم، بالشت بود که به هم میزدیم و خونه رو روی سر هم خراب می‌کردیم‌. کم پیش میومد که مثل آدمیزاد پای
اگر دنياي همسرت آنقدرکوچک است کهاز گفتن دوستت دارم خجالت میکشد.تو دنيايت را آنقدر بزرگ کن کهدنياي اوپرازدوستت دارم»های تو شوداگردنياي همسرت آنقدر کوچک است کهوقتی خشمگین میشود،زبان به ناسزا ودرشت گویی میگشاید.تو دنيايت راآنقدر بزرگ کن که،صبرو سکوتت رفیق لحظه های او باشد.اگر دنياي همسرت آنقدر کوچک است که،شبها وقتی به خانه برمیگرد،کوله باری از گله مندی و خستگیش سهم تو میشود.تودنيايت راآنقدر بزرگ کن کهآرامش ولبخند سهم اوباشد.اگر د
غمش از لشگرش بزرگ‌تر استخنجر از حنجرش بزرگ‌تر استزینب از بس که داغ دید انگارخیلی از مادرش بزرگ‌تر استچه کند با علی اصغر کهنیزه ها از سرش بزرگ‌تر استچه کند با علی اکبر کهسرش از پیکرش بزرگ‌تر است هر قدر تیر حرمله دارداز سر اصغرش بزرگ‌تر استاربا اربا. همین بگویم کهاصغر از اکبرش بزرگ‌تر استخوش به حال کسی که از انگشتکمی انگشترش بزرگ‌تر استمحمدحسین ملکیان
من همش حس میکنم اشتباهی افتادم تو این دنیا
من حتما تو دنياي قبلیم آدم خیلی خیلی خیلی بزرگی بودم، واسه همین نمیتونم خیلی از محدودیتارو تحمل کنم، واسه همینه که حس میکنم حتما باید بزرگ بشم، دنياي من خیلی بزرگ و نامحدوده، من یه اعجوبم، ایکاش این واقعیت علنی بود!
همیشه انسان هایی در زندگی هستند که تو را بخاطر خود تو دوست میدارند. بدون هیچ چشم داشتی. و آن افراد، تنها اعضای خانواده ی تو هستند. شاید هیچ کس در این دنیا وجود ندارد که ارزش محبت و احترام تو را داشته باشد، آن هم اگر منفعتی در پی آن عمل انسان دوستانه برایت حاصل نشود. 
من پس‌ از ورود به دنياي آدم بزرگ ها ابتدا متصور شدم که هیج فرقی با همان دنياي کودکانه ی پیشینم ندارد، تنها تفاوت اندکی میدیدم که دلیلش این بود، آدم بزرگ ها زندگی را خیلی جدی گرفته
انگار دارم عادت میکنم به شنیدن توهین و تحقیر شدن از طرف مدیر گروه. حالا دیگه وقتی تو حرفاش بهم توهین میکنه بغض نمیکنم و بعدش گریه م نمیگیره. تا قبل از امروز ازش متنفر بودم اما از الان به بعد دیگه ازش متنفر نیستم. فقط دلم براش میسوزه که انقدر کوچیک و حقیره. حتی با وجود محیط خوب و پرورش دهنده ای که اطرافش داره باز هم در مرداب حقارت خودش دست و پا میزنه.
دکتر طاهره اسماعیل پور، دنياي تو انقدر کوچيکه که باعث شده خودت رو خیلی بزرگ ببینی. به امید روزی
داریوش این طور گفته: "دنياي این روزای من، هم قد تنپوشم شده، ."
 
ولی واقعیت برای من جور دیگری است. دنياي این روزهای من خیلی بزرگ تر از تنپوشم است. حتی با وجود این حجم از ابهام و تاریکی.
 
چند سال قبل کل وبلاگ عزیزی رو که سال ها در اون نوشته بود رو خوندم، الان به یاد دنياي اون روزهای اون هستم، روزهایی مربوط به حدود 15 سال قبل، از دور پیگیر دنياي این روزهای ایشون هم هستم.
 
امیدوارم چند سال بعد که به یاد این روزها افتادم به این فکر کنم که "پسر عجب مسیر
ما دچار نوعی اسکیزوفرنی پارانوید هستیم
نه از آن نوع که صدای اضافه بشنویم یا چیز اضافه ای ببینیم یا لمس کنیم 
ما خودمان را دچار اسکیزوفرنی میکنیم
در دنياي اسکیزوفرنی زندگی میکنیم و به خیال خودمان بزرگ و مهم میشیم
به خیال خودمان کارهای بزرگ می کنیم و بی هیچ مشکلی در آن دنیا پیش می رویم
اما وای به حال روزی که دیواری در دنياي واقعی باشد که در دنياي ما وجود ندارد
وقتی به ان دیوار بخوریم دیگر راهی برای مقابله نمیابیم چرا که دیوار را در دنياي خود ن
واسه این بایدa,b رو بگیریم بزرگه رو پیدا کنیم ببینیم به کوچيکه بخش پذیر هست یا نه. اگر هست که هیچ. بزرگه میشه ک م م.
اگه نیس هم از یک شروع میکنیم بزرگه رو در ۱ و ۲و۳و۴و.ضرب میکنیم و دونه دونه بررسی میکنیم به کوچيکه بخش پذیر شد یا نه. هر موقع شد عددبزرگه ک م م هست.
اینم از این
چند روزی ست قصد کرده م کفش بخرم. کفش حمید را پا می کنم که اگر مناسب بود برای خودم هم مثلش را بخرم. به همه می گویم اندازه ست. فقط خودم می دانم که کفش های حمید، یک شماره از من بزرگ تر است؛ مثل پهنی شانه هایش، مثل قدش، مثل زورش، مثل قبلا که توی جیغ و داد می نوشت و من نمی توانستم بنویسم .
دیشب خواب دیدم برادر کوچک ترم حمید شهید شده. از بنیاد شهید آماده بودند خانه ی ما. یک سرود ناهماهنگ و مسخره اجرا کردند و رفتند. چقدر لجمان گرفت . همه آمده بودند. شلوغ ب
بهت زنگ زده بودم. گفته بودم بیا میدون درکه منو بردار. یه ربعم طول نکشید که رسیدی. منو که دیدی ترسیدی.  از خز ِ کلاه ِ کاپشنم آب می چکید. گفتی از کی بیرونی ؟ گفتم از چهار. ساعتت رو نگاه کردی. گفتی هفت و نیمه. گفتم خب هفت و نیم باشه. گفتی زیر این بارون بودی کل این سه ساعت و نیم رو ؟ گفتم زیر این بارون بودم کل این سه ساعت و نیم رو. گفتی کجا بودی ؟ گفتم دانشگاه. گفتی پس چرا سر از اینجا در اوردی ؟ گفتم نمی دونم. تاکسی سوار شدم، یه جایی که نمی دونم کجا بود گ
⭐⭐⭐⭐⭐
ویژگی های محصول:
قطع: خشتی
نوع جلد: شومیز
خرید با تخفیف ویژه کتاب دنياي هنر وقتی بزرگ شدم می خواهم یک فوتبالیست حرفه ای و معروف شوم اثر جما کری
دسته بندی محصول :
#کتاب_لوازم_تحریر_و_هنر
برای خرید با تخفیف ویژه کتاب دنياي هنر وقتی بزرگ شدم می خواهم یک فوتبالیست حرفه ای و معروف شوم اثر جما کری یا دیدن جزئیات بیشتر بر روی لینک زیر یا بر روی عنوان محصول کلیک کنید.کتاب دنياي هنر وقتی بزرگ شدم می خواهم یک فوتبالیست حرفه ای و معروف شوم اثر جم
چند روزی ست قصد کرده م کفش بخرم. کفش حمید را پا می کنم که اگر مناسب بود برای خودم هم مثلش را بخرم. به همه می گویم اندازه ست. فقط خودم می دانم که کفش های حمید، یک شماره از من بزرگ تر است؛ مثل پهنی شانه هایش، مثل قدش، مثل زورش، مثل قبلا که توی جیغ و داد می نوشت و من نمی توانستم بنویسم .
دیشب خواب دیدم برادر کوچک ترم حمید شهید شده. از بنیاد شهید آمده بودند خانه ی ما. یک سرود ناهماهنگ و مسخره اجرا کردند و رفتند. چقدر لجمان گرفت . همه آمده بودند. شلوغ بو
چند روزه یه جای بزرگ نشستم و کارای بزرگ رو می‌بینم.
بزرگ که فکر کنی، روحیه‌ت بزرگ می‌شه. تلاشت هم. انرژیت هم. آرزوهات هم.
باید، باید، باید، باید، باید و باید و باید و باید برای بزرگ شدن، تلاش بزرگ کرد! با خوابیدن تا لنگ ظهر و امشب و فردا کردن به نظرم درجا می‌زنیم.
متن ترانه مرتضی باب به نام غریب گیر آوردنت

نهمنم که جاموندماز این و اون روندمتو ‌پر کشیدی رفتی اونجایی که میخواستینهمنم که درموندمبا قلب واموندمتو پر کشیدی رفتی اونجایی که میخواستیآهمث علمداریبی دست و بی یاریهر کی علمداره باید بی دست و بی سر شهآهدل داره میمیرهانگاری تقدیرههر کی که اسمش قاسمه باید که پرپر شهغریب گیراوردنتتوی غریبی کشتنتمنم تو خواب نازماون خوابی که مدیون تويهغریب گیر آوردنتچه ها نکردن با تنتقلب یه ملته که این روزا دلخون
در ده‌سالگی تصمیم گرفته بودم هیچ‌وقت بزرگ نشوم، کولی باشم و مسلط به جادوی کلمات.
اما بیست‌ویک‌ساله شدم، مدت هاست ساکنم و در حسرت سفر و تنها کمی از دنياي کلمات ‌می‌دانم.
حالا در تولد بیست‌و‌دو سالگی، در این روزهای خاکستری آرزو می‌کنم تا ته‌مانده‌ی کودکانگی روحم از دست نرود و از دنياي آدم‌بزرگ‌ها فاصله بگیرم، جاری‌تر باشم و بیشتر از قبل غرق در کلمات
باشد که این‌بار همانی بشود که می‌خواهم.
من می‌ترسم، خیلی خیلی می‌ترسم
من از دنياي آدم بزرگ‌ها می‌ترسم
دنيايی خاکستری، بی‌رحم، خطرناک و پر از دروغ
دلم نمی‌خواهد جزئی از این‌جا باشم، دلم می‌خواهد فرار کنم به سرزمینی دور و رنگی
من دلم نمی‌خواهد بزرگ شوم و جزئی از آن‌ها باشم
کاش می‌دانستند چقدر وحشتناک ‌‌‌‌اند
واقعا نیازی نیست خودتو به بقیه اثبات کنی!
گاهی گذر زمان، باعث میشه بهتر همدیگه رو بشناسیم.
گاهی این شناخت طولانی میشه.
میشه سردرگمی.میشه سوتفاهم. میشه اختلاف. میشه.
نمیشه!!
نمیشه تظاهر کنیم به نفهمیدن!!
و همینطور نمیشه تظاهر کنیم به فهمیدن.
میشه چند سالی باهم بخندیم و گریه کنیم و از یه جایی به بعد. یه چیزی به اسم غرور بیاد وسط!!
چون ما باهم بزرگ شدیم؟!؟ یا برای هم بزرگ شدیم که مسائلمون بزرگ جلوه میکنه؟!؟
یا جفتش!! ک خب این سخت تره ک من با تو
باسلام.
مدتی ویروس به اسم کرونا! در کشورمون خیلی بزرگ نمایی شده! به طوری که همه مکانها در حال بسته شدنه! این ویروس نسبت به ویروس ها واگیردار خطرناک، بسیار کمتر کشنده هستش .!
خود ویروس کرونا هم تويه ویدئو زیر این رو میگه! ببینید 
ادامه مطلب
اسمون شب .میذاره آدم بفهمه چقدر کمه.چقدر کوچيکه.اسمون الوده شهر نمیذاره به بزرگی عالم و خالقش پی ببری.نمیذاره به سکوت شب .وسعت شب .ارامش شب راه پیدا کنی.
دلم میخواد برم کویر .
دلم میخواد مثل اون دختره تو فیلم خیلی دور خیلی نزدیک توی یه روستای کوچیک زندگی کنم.بی آزار .
"دنياي ادمایی که تو جاهای کوچیک زندگی میکنن از دنياي ادمایی که تو جاهای بزرگ و شلوغ زندگی میکنن بزرگتره.اینو مطمئنم!"
اینم یه دیالوگ از این فیلم که عاااشقشم؛
_سحابی هم
  سلام خوبید ؟
  عجب زندگی شده نمیدونم حکمت خدا چیه که تويه هر شری یه خیری قرار داده تويه هر غصه ی یه شادی قرار داده نمیدونم بهتون چی بگم ؟یه اتفاق خوبی افتاد که پشت سرش یه اتفاق هم خوب بود هم بد ،این روزا حال و حوصله ندارم همش بی حسم بی جونم به شدت کاهش وزن داشتم و نمیدونم چیکار کنم به حرف کی گوش کنم ؟دلم یا.تاحالا شده برا شمام اتفاق بدی بیوفته که داخلش شادی باشه ؟چیکار کردید اون موقعه به بدش فکرکردید یا خوبش ؟اگه خوبش پس با بخش بدش چیکار کردی
امروز خاله کوچيکه جان درد زایمان گرفتش و بچه دوم رو بدنیا آورد *___*
بسی شادمانم اصن
عکس بچه اولشو تو وب بلاگفام گذاشته بودم قبلا محمد صالح:)
بچه دومی هم شده محمد یاسین فک کنم:))
وای این خاله کوچيکه رفیق دوران بچگی من بود :))
چون نوه اول بودمو اینا. ۱۱ سال اختلاف سنیمه باهاش
هم خودشو خیلی دوس دارم ، هم شوهر خاله جانو
شوهرش مهندس کامپیوتره و خب یه کمک خیلی بزرگ هم حساب میشه واسه من
بنده ی خدا رو خیلی اذیت میکنم‍♀️
آره خلاصه که خواستم شادیمو باهات
شاید یکم موضوع مطلب خنده دار یا گنگ باشه ولی میخوام بگم اگه اهل خوندن رمان های اینترنت هستید همه‌ی رمان هاشو کنار بزارید وفقط اینو بخونید
مسیحای عشق »
من خودم وقتی می خونم تا چندین ساعت یا حتی چندین روز داستان یادم می مونه یا حتی بیشتر خیلی زیاد ازش تعریف نمی کنم که بیمزه نشه داستان واستون
فقط اینو بدونید که داستان در مورد عاشق شدن یک دختره که تازه وارد دنياي بندگی شده نمی دونه تکلیف دلش تويه این دنياي شیرین چیه 
باید علاوه بر خدا فرد
من همیشه از بزرگ‌شدن وحشت داشتم و دوست نداشتم بزرگ شوم. فکر می‌کردم دنياي آدم‌بزرگ‌ها جای قشنگی نیست، الان مطمئن شدم، اما این روزها حس می‌کنم خیلی شبیه آن‌ها شدم و این ترسناک است. از پست دیروز فهمیدم
آدم‌بزرگ‌ها خیلی عجول‌اند و دوست دارند زود همه چیز خوب شود، هر اتفاقی بیفتد فوری احساسات زیادی نشان می‌دهند و نتیجه‌گیری می‌کنند. دیروز از دست آدم عزیزی ناراحت شده بودم و بعد خطر از دست دادن کار را تجربه کردم و توی خیابان دعوایم شد. فکر ک
+خوب شد این فرجه بود که من برم ابروهامو بردارم و دندونمو درست کنم!+دندونم یکم درد میکنه.
 
+عجیبه تا اومدم بنویسم با رویاهای بزرگ تو سرم چیکار کنم، خدایا خودت کمکم کن برسم بهشون؛ بعد همون موقع تو فیلمه خانومه و شوهرش به آرزوهاشون رسیدن و خانومه گفت خدایا شکرت و بزرگ‌ترین رویاهای ما واسه تو کوچيکه! وااای چقدر معجزه میبینم من. شکرت خدایا از بزرگی. همه چیو دست تو میسپرم همه چیییو.
 
+باید نخ دندون بکشم از این به بعد. 
 
+دیگه اینکه شنیدم اتیش سوزی ج
دانلود کتاب جادوی فکر بزرگ از دیوید جوزف شوارتز

دانلود کتابدانلود رایگان صوتی جادوی فکر بزرگبهترین ترجمه کتاب جادوی فکر بزرگجادوی فکر بزرگ ویکی پدیاکتاب جادوی فکر بزرگ انگلیسیجادوی فکر بزرگ انتشاراتخلاصه کتاب جادوی فکر بزرگ pdfقیمت کتاب جادوی فکر بزرگ شوارتزفکر بزرگ داشتن
Charlotte's Web 2003,Charlottes Web 2 Wilburs Great Adventure 2002 1080p BluRay,انیمیشن Charlotte's Web 2: Wilbur's Great Adventure با زیرنویس فارسی,انیمیشن دنياي شارلوت 2 ماجراجویی بزرگ ویبلر,تار شارلوت ۲: حادثه‌ای بزرگ ویبلر,دانلود انیمیشن جدید,دانلود دوبله فارسی انیمیشن Charlotte's Web 2002,دانلود کارتون دنياي شارلوت ۲,سایت دوستی ها,شارلوت وب 2,قسمت دوم انیمیشن شارلوت,
ادامه مطلب
یک - من آدمِ تربیت شده در جامعه‌ی دو قطبی‌ام. از روزی که فهمیدم چی به چیه، همیشه آدم‌ها به دو دسته تقسیم می‌شدن؛ یا خوب بودن یا بد. اولین بار توی بچه‌های کوچه بود که این تقسیم‌بندی اتفاق افتاد. هیچ بچه‌ای توی محل ما از نظر پدرومادرِ من، خاکستری نبود. همه یا بچه‌ی خوبی بودن که باید باهاشون دوست می‌شدم یا بچه‌ی بدی می‌بودن که باید ازشون دوری می‌کردم.
مهدی مسجدی، پدر و مادر نداشت. یه پیرمرد و پیرزن، اون رو بزرگ می‌کردن. خانواده‌ی سه نفری‌
شاید زمان آن رسیده باشد که بنشینیم و برای آدمِ رفته آرزوی خوشبختی کنیم.بگذاریم شبیه عشاق دنياي ادبیات، برای هم از روسِ اصیلِ مغرور و بارانی‌های انگلیسی بگویند و جعبه‌ی کوچک کادوپیچ شده‌ی توی جیب چپش و قاصدک‌هایی که به امید رسیدن به هم فوت می‌کنند.
می‌دانی چیست؟ احساس دختربچه‌ی پنج شش ساله‌ای را دارم که ناگهان از دنياي کوچک و رنگی رنگی زیبایی که خودش با دستان کوچکش برای خودش ساخته، بیرونش انداخته‌اند و پرتش کرده‌اند توی دنياي خاکست
و توش نوشت به دخترهایی که بی ادبی به والدینشون می کنن و گاو و زر نزن و خفه و چیزایی که زشته آدم بنویسه نمیگن مبارک 
خوب اونقدر خوشحال شدم که با خودم تصمیم بگیرم دیگه بهش فوش ندم 
ولی خوب اون هنوزم حرف نمیزنه 
حتی یه بسته شکلات شیک مجلسی خریدم و بهش تعارف کردم فقط یکی برداشت و هیچی نگفت 
سلام هم که کردم جوابی نشنیدم 
شکلات رو خودم تعارف کردم و بعد بردم قایم کردم 
چون اصصصصصصلا دلم نمیخواد دختر کوچيکه برداره
و مامان فاطمه (خواهر دومیم) 
اگه تو ب
دانلود آهنگ منو هیشکی نمیفهمه جز تويه نفر علی یاسینی با کیفیت بالا 320 موزیک صوتی Mp3 با لینک مستقیم
Ahang mano hichki nemifahme joz to ye nafar az Ali Yasini
لینک دانلود آهنگ منو هیچکی نمیفهمه جز تويه نفر علی یاسینی
هر جای شهرو میگردم ♭♪/ ما با هم خاطره داریم ♩♪/
آخره عمرمه اون روز ♭♪/ که ازم چشم برداری ♩♪/
الان تو همون خیابونم ♭♪/ که باهم راه میرفتیم ♩♪/
اگه این آدما میزاشتن ♭♪/ ♭♪/ تا خوده ماه میرفتم ♩♪/
مگه کل این دنیا ♭♪/ چند تا مثله تو داره ♩♪/
بیا که این دلم
هر کسی تويه زندگیش یه سری استعداد و قابلیت هایی داره 
من هم از این قاعده مستثنی نیستم 
این که میتونم تويه عمق یکی نفوذ کنم و هر آنچه بخوام را بفهمن حالا چطوری این کارو میکنم روند بسیار پیچیده ای داره
مثلا اول از راه گوشی و نفوذ در اون بعد کشیدن صحبتا پیرامون اطلاعتی که از اون طریق به دست اوردم
بگذریم
راحت میتونم درون و بیرون آدم هارو بشناسم
این که یک سریا جا نماز اب میکشن ولی فاسد هستند
این که یک سری روشنفکر به نظر میرسن ولی تمام فکرشون اون یه
خواهر بزرگه زنگ زده برا حال و احوال خواهر کوچيکه دآره باهاش حرف میزنه.گویا خواهر بزرگه پرسید چخبر ک خواهر کوچيکه گفت:اووووو نمیدونی چی شده ک.(ی جوری گف منم کنجکاو شدم:/)
بعد هم با تهدید ب من نگاه کرد گفت همه چیو بگم؟گفتم:چی شده من خبر ندآرم؟خو بگو منو از چی میترسونی اصن(بعد هم راه خود را عوض  کردم و داشتم از اتآق خارج میشدم ک بشنیدم بگفت:گوشی مامآن همش دست مآجده اس نمیده من بازی کنم که.خندم گرفت از عمق ناراحتیش(:واس من شآخ و شونه میکشه نیم وجب
کره ای که ما  آن زندگی می می کنیم یه قسمت خیلی کوچک از این دنياي بزرگ است .
وقتی کی میگوییم دنیا خیلی کوچک است ،دنیا کوچک نیست ما آدمک های متحرک هستیم که در زمان کوچکی از این دنياي بزرگ همه مان از این دنیا خواهیم رفت وبه یک دنياي زیباتر قدم خواهیم گذاشت ولی خوش به حال انسانی که با قدمی بهتر از قدم هایی که در زندگی اش گذاشته باشدبه آن دنیا برود.
این یعنی اینکه سعی کنیم که در این دنیا تا جایی که می توانیم به همه خوبی کنیم .
تا حالا فکر کردید که بهشت
مادر که قند خون دارد و آسم و باید خیلی التماس خدا کنیم که کرونا نگیرد، خوابیده. راحت و آرام. حمید که آرزوی هر روزم برآورده شدن آرزوهایش است و چقدر درد میکشم از اینکه با این همه ظرفیت، محدود شده به این همه محدودیتِ اطراف و اطرافیانش، خوابیده. پدرم، مرد بزرگ زندگی ام که نگران موهای سفید شده ی سر و صورتش هستم و چروک های کنار چشمش و این همه اصرارش برای هنوز هم کار کردن و استراحت نکردن، استراحت کرده. آبجی کوچيکه که تو راهی دارد و همین روزها باید برو
 
این که گمان کنی قراره روزی بیاد دیگه تنها نباشی خیال بزرگیه . تنهایی حجمیه که آدم از بدو تولد با خودش جایه جا میکنه و این حجم با ما بزرگ میشه و بزرگ میشه و بزرگ میشه و مدام تغییر حالت میده ، به شکل آدم های مختلف در میاد و کنارت جا میگیره و گاهی اینقدر بزرگ میشه که جایی برای بودنت نمیداره  
 
 
 
 
به گزارش بدانید ها دنياي فناوری شباهت زیادی به یک بازی کامپیوتری دارد. در این دنیا حتی یک حرکت اشتباه، یک انتخاب ساده و یک زمان‌بندی نادرست می‌تواند به معنی از دست دادن همه‌چیز باشد. دنيايی که کسب درآمد و میزان فروش در آن حرف اول و آخر را می‌زند. شرکت‌های بزرگ و کوچک زیادی …
نوشته با ۱۰ بازنده ی بزرگ در تاریخ فناوری آشنا شوید! اولین بار در بدانید ها. پدیدار شد.
سفر تفریحیه که خیلی از ما از اون حال می کنیم و در مورد اون فکر می کنیم، اما از فواید سفر واسه سلامتی جسمی و روحی باخبر نیستیم. در زندگی روزمره ما بیشتر در مورد بقیه فعالیتای مربوط به سلامت، مثل ورزش و رژیم غذایی، باخبر هستیم. اما باید این رو بدونیم که مسافرت این توانایی رو داره که ما رو از نظر جسمی و روحی سالم تر کنه. شاید آگاه نباشیم، اما سفر می تونه تغییرات مثبت و زیادی رو بسازه که هم در طول سفر و هم در بلندمدت اونو حس می کنیم.
فواید سفرفواید سف

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها