نتایج جستجو برای عبارت :

من در اوجم من سادگی غرورم

مت ترکم کرد، مرا از خود راند و من مشتاق تر شدم برای بدست آوردنش. راستش را بخواهی به غرورم برخورد، او من را همانگونه که هستم دید. یک میانمایه، یک مبتذل، یک مدعیِ تو خالی. غرورم شکست، دست و پا زدن اما راستش حق با او بود من همه‌ی اینها و بسا بدترم. چه خوب که فهمیدم و کاش به یادم بماند. تا ندانم تلاش ممکن نیست. ولی کاش برگردد. 
بله مبتذل و میان‌مایه‌ام. تلاش می‌کنم بالاتر بکشم این من را اما نه به وعده‌ی رضایت دیگران، صرفا برای خودت. یاد دار.
من ترکم کرد، مرا از خود راند و من مشتاق تر شدم برای بدست آوردنش. راستش را بخواهی ه غرورم برخورد، او من را همانگونه که هستم دید. یک میانمایه، ک مبتذل، یک مدعیِ تو خالی. غرورم شکست، دست و پا زدن اما راستش حق با او بود من همه‌ی اینها و بسا بدارم. چه خوب که فهمیدم و کاش به یادم بماند. تا ندانم تلاش ممکن نیست. ولی کاش برگردد. 
بله مبتذل و میان‌مایه‌ام. تلاش می‌کنم بالاتر بکشم این من را اما نه وعده‌ی رضایت دیگران، صرفا برای خودت. یاد دار.
بارالها…از کوی تو بیرون نشودپای خیالمنکند فرق به حالم چه برانی،چه بخوانی…چه به اوجم برسانی چه به خاکم بکشانی…نه من آنم که برنجمنه تو آنی که برانینه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشمنه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهیدر اگر باز نگردد…نروم باز به جاییپشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی به غیر از تو نخواهمچه بخواهی چه نخواهیباز کن در که جز این خانه مرا, نیست پناهی»خواجه عبدالله انصاری
سلام دو هفته است که تو مریضی حالت خوب نیست بیمارستان بستری شدی خیلی با خودم درگیرم بیام ملاقاتت اما غرورم این اجازه رو بهم نمی ده سعی می کنم زیاد گوش ‌وایستم ببینم چی در موردت می گن اما هیچی در موردت نمی گن خودم هم نمی تونم از کسی بپرسم کدوم بیمارستان بستری هستی اصلا  خوب هستی یا نه 
سعی می کنم بی رحم باشم خیلی بی رحم  
از خودت پرسیدی من چی کار کردم که یهو تنهام گذاشت ازم رو برگردوند نه نپرسیدی فکر نکنم برات مهم باشه هر کس بهم نگاه می کنه می تر
صورتت را هم  یادم رفته ولی خودت را نه .  غمی بی پایان دارم  شب های باقی مانده ی عمرم را چه کنم  طوری دیدمت که این چشم دیگر خواب را نخواهد دید  نمی دانم اسمش را عشق بگذارم یا درد   بگذار عشقش برای تو باشد و دردش برای من  من و درد تو به هم خو کرده ایم .  تو خوش باش که غمت را من می خورم  حالا که می دانم برای من نخواهی بود به چه بهانه ای زنده بمانم    تو باعث بودی این پرنده ی بی بال و پر به بی کران ها خیره شود  اوجم افق چشمان تو بود که از من گرفتی
صورتت را هم  یادم رفتهولی خودت را نه . غمی بی پایان دارم شب های باقی مانده ی عمرم را چه کنم طوری دیدمت که این چشم دیگر خواب را نخواهد دید نمی دانم اسمش را عشق بگذارم یا درد  بگذار عشقش برای تو باشد و دردش برای من من و درد تو به هم خو کرده ایم . تو خوش باش که غمت را من می خورم حالا که می دانم برای من نخواهی بود به چه بهانه ای زنده بمانم   تو باعث بودی این پرنده ی بی بال و پر به بی کران ها خیره شود اوجم افق چشمان تو بود که از من گرفتی شعر نمی باف
کنسرت استاد شهرام ناظری! 
هنوز تو اوجم
خدایا این آدم چققققققدر هنرمنده 
ماشاءالله 

عطار :) عطططار ^____^ 
الان قلبی قلبی ام
الان احساس می کنم خودم وسط قعسه سینه ام وایستاوم و دارم می رقصم .
آخه دو آهنگ آخری که اجرا کرد نوستالژی کودکی های من بود 
فکر کن! اشک تو چشمم جمع شد! که من تو سالن نشسته بودم و از خشکی چشم داشتم بیچاره میشدم! :) 
بچه بودیم و رادیو روشن بود و صدای تو می اومد 
خدا حفظتون کنه 
یه سره می گفتم ماشاءالله 
ماشاءالله ♡♡
به به 
چه شب
بارالها….
از کوی تو بیرون نشود
 پای خیالم 
نکند فرق به حالم
چه برانی،
چه بخوانی….
 چه به اوجم برسانی 
چه به خاکم بکشانی….
 نه من آنم که برنجم
نه تو آنی که برانی
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد….
نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی
کس به غیر از تو نخواهم
چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی
خواجه عبدالله انصاری
چیزی در دلم می‌شکند. انگار که غرورم باشد. عقلم به دلم _شماتت بار _ میگوید دوباره به سراب دلبسته بوده‌ام.راستش من نمیدانم چه نصیب تو میشود که این چنین بنده‌ات را تشنه راهی سرابش میکنی و وقتی روشنایی اشک ِ شوق ِ رسیدن به چشمانش می‌افتد با روشنایی اشک ِ نرسیدن طاقش میزنی.عادت کرده‌ام به گریه کردن در دلم، بیصدا.ارام.با خودم و خودت در میان جمع.پایم به راه نمی‌اید. اما پیاده و تنها را هنوز خوش‌تر دارم. از دیگران خداحافظی میکنم و راهی خانه میشوم
به نام انسانیت
غرورم شکست وقتی که این تصویر رو دیدم ، غرورم شکست وقتی چهره عبوس پیر مرد دست به سینه رو دیدم .
"و تو هنوز میخندی وقتی که مردم کشورم در غم هم مُرده اند "
به اندازه یه دنیا بغض تو گلوم گیر کرده ، دلم یه گریه میخواد یه گریه که تموم نشه .

متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگی
-شده در عین حال هم دوسش داشته باشی دیوونه وار هم دلتو بشکشنه و غرورتو له کنه؟
+شده
-تصمیمت چیه
+ازش متنفرم و دوسش دارم،غرورم و له میکنه و پا رو قلبم میزاره ولی هرشب خوابشو میبینم
-من برا خودت میگم اینجوری پیش بره نابود میشی،خودت میدونی.
+
[بالشت اشکی را اونوری میکند و چشمانش را میبندد]
خسته ام
همجواری ای که آرامش تولید نکنه به هیچ کار نمیاد.
دارم فکر میکنم به بعدش و می بینم تحمل دلتنگی خیلی هم کار سختی نیست.
چرا به غرورم احترام نمیگذارم بگم سفرت سلامت؟
از انعطاف پذیری های بیجای خودم متنفرم؛ از اینکه جایی که باید قاطع باشم؛ کوتاه میام.
مو به مو قدم قدم
به زلفِ تو قسم قسم
رسیده عشقِ تو به جانِ من
به یاده تو نفس نفس
بریده ام از این قفس
زندان است جهانِ من
عشقت چرا تاوانِ من شد
رفتی غمت پایانِ من شد
از هر گناهی توبه کردم
چشمان تو ایمانِ من شد
تو را چون جانِ خود میدانمت
تو را چون سایه میپندارمت
هر چه تو دوری من صبورم
مرا از غم جدا نمیکنی
مرا یک دم صدا نمیکنی
من که گذشتم از غرورم
قبلِ از تو من عاشق نبودم
تو آمدی با هر نگاه
مرا گرفتارم کنی
این قرارمان نبود
از عشق بیزارم کنی
به یاده تو من
شاید تاریخ و ساعت مشخصی براش وجود نداشته باشه اما از یه جایی فهمیدم که چقدر همیشه دوست داشتم بدون این که دوست داشته بشم،چقدر همیشه بی‌دریغ محبت کردم بدون این که محبت ببینم. نه معلومه از کجا شروع شد و نه معلومه چرا اینجوریه! انقدر بدون انتظار برگشت محبت و دوست داشتن انجامش دادم و به طرف مقابل فکر نکردم که انگار هیچ‌وقت حواسم نبوده که این بی‌برگشت بودن و ببینم و لمسش کنم. 
ولی حالا و همین امشب مثل پتک تو سرم کوبیدمش که بابا بسه دیگه خستم کردی
من که از حسرت دیدار تو کورم سال ها در تن خود زنده به گورم در گلو قوت فریاد ندارم اشک دل می شکند سنگ صبورم خانه ام را سرم آوار نکن باز عشق زد تیشه بر آن کوه غرورم آسمان تا به زمین راه کمی نیست خاک چشمان تو شد راه عبورم یا مرا یا خبرم را برسانید آه می میرم از این غم ز تو دورم خط زدم فاصله ها را نرسیدی ماهی مرده ی این تنگ بلورم پس بده بال و پرم را قفسی نیست چشم را بسته و مشکوک به نورم #الهام_ملک_محمدی
غرورم مثل بت در سینه جا خوش  کرده
میترسم بلرزاند دلم را ضربه های محکم بعدی
اگر روزی توانستم بتم را بشکنم، بی شک
تبر را میگذارم روی دوش آدم بعدی
 
اگر جز آدمیت نیست بحث عالم بعدی
مرا بگذار و بگذر تا سوال مبهم بعدی
حساب دشمنان و دوستانم را جدا کردم
نمکدان نشکند ای کاش یار و محرم بعدی
.
.
.
 
 
 
_ اوصیکم به شنیدن
آدمیت  ~>  امیر عظیمی
سال ها پیش ازین به من گفتی
که مرا هیچ دوست می داری؟»
گونه ام گرم شد ز سرخی ی ِ شرم
شاد و سرمست گفتمت آری!»
باز دیروز جهد می کردی
که ز عهد قدیم یاد آرم
سرد و بی اعتنا تو را گفتم
که دگر دوستت نمی دارم!»
ذره های تنم فغان کردند
که، خدا را! دروغ می گوید
جز تو نامی ز کس نمی آرد
جز تو کامی ز کس نمی جوید
تا گلویم رسید فریادی
کاین سخن در شمار باور نیست
جز تو، دانند عالمی که مرا
در دل و جان هوای دیگر نیست
لیک خاموش ماندم و آرام
ناله ها را شکسته در دل تنگ
تا تپ
دانلود مداحی از کوی تو بیرون نشود پای خیالم نکند فرق به حالم چه برانی چه بخوانی مهدی رسولی
متن نوحه
از کوی تو بیرون نشودپای خیالم نکند فرق به حالم چه برانی،چه بخوانی…چه به اوجم برسانی چه به خاکم بکشانی…نه من آنم که برنجمنه تو آنی که برانی
ادامه مطلب
چون میدونم بعدا حرفم نمیاد اینجا میگمبی اعتناییت جواب داد.پیش خودم گفتم چرا به کسی اهمیت بدم که حتی کوچیک ترین ارزشی برام قائل نیست.ددی!تو از راه غرورم وارد شدی.راهی که صددرصد جواب میدادمنم فرض میکنم میخواستی تولتو پیش خودت نگه داری به هر قیمتیولی دد.دردی که کشیدم شاید از زبونم و ذهنم پاک شه ولی یه جایی توی مارپیچ زمان ثبت شده.این غرور لعنتی چیه که شده نقطه ضعفم:)
 روزی آمد در قلبم.طوری آمد که متوجه آمدنش نشدم؛یک  روزی  آمد اما ای کاااش نیامده بود.قلبم دوستش داشت.هر وقت او را میدیدم  دیوانه وار بر سینه ام میکوفتچشمانم هرگاه او را   میدیدند میخندیدند.دلم میلرزید.زبانم بند می آمد.رگهایم منقبض میشدند ،ضربان های قلبم شدت میافتند، ای کاش هیچ وقت نمیدیدمَش.از دیدَنَش خوشحال میشدم.عاشق خنده های زیبا و دلبرانه اش بودم.حتی اخمهایش هم  دوست داشتم.اما ،اما،اماهمه ما  آدم ها در زندگی امان  ای کاش ه
عاقبت از دست عشقت سر به صحرا میگذارم یا به تسکین میرسم یا جان به غم ها میسپارم
ای نگارم نگارم به عشق تو دچارم بی قرارم بی قرارم
گفته بودن حرمت عشق مرا مشکن مگر نه داغ عشق پاک خود را بر دلت جا میگذارم
هر چه میخواهی دلم را بشکن اما با خبر باش گر غرورم بشکند روی دلم پا میگذارم
قصه ی امروز و فرداهای تو دنبالدار است من دگر شوقی برای دیدن فردا ندارم
نوروز به نوروز به سال گذشته‌ام نگاه می‌کنم، هدف‌هایم را از نو چک می‌کنم، و برای سال بعد هدف‌گذاری می‌کنم.
رمضان به رمضان به خود معنویم در سال گذشته نگاه می‌کنم،‌ خودم را سخت مورد ارزیابی قرار می‌دهم، نیت‌هایم را از نو مروز می‌کنم و خالص می‌کنم، و برای سال بعد هدف‌های معنوی می‌چینم.
 
امسال نوروز همزمان شد با رمضان. فرصتی شد برای مرور همه چیز. مرور سر تا پای خودم. اینچ به اینچ وجودم. ذره به ذره‌ی روحم. نیت‌هایم. هدف‌هایم. غرور و جهلم.
میدانی دلم برای روز های اوجم تنگ شده. خدا میداند آخرین باری که احساس آگاپه کردم چندین هزار سال قبل بوده. الان که بهش فکر میکنم واقعا یادم نمیاد آخرین بار کی احساس کردم راهی که میرم درسته؟ اما خب اون جایی یادم میاد که یه پوستر خیلی مزخرف تو یه کنگره ای ارائه دادم و هدفم فقط این بود که یه گواهی ارائه بگیرم ولی داور بهم گفت ؛ ((چقدر خوب انگلیسی حرف میزنی)) و خیلی خوشالم کرد. فکر میکنم امیرحسین هم اونجا بود اون موقع (کراش مشترک اون روز های من و نیکو) و
با افشار راجع به نمایش شاه ماهی حرف می زدیم.
میدونی کلا من بهش پیشنهاد دادم که بره ببینه.
گفتم بعدا نظرتُ بهم‌ بگو.
استوری گذاشت نظرشُ ،ریپ زدم(که ای کاش نمیزدم)
بازم باهم در حد دو سه تا پیم حرف زدیم.
آخرین پیمم رو سین زد ،لایک کرد ، ولی جواب نداد!!!!!
اره خب ،شاید باید منم اینطوری باشم. اره، به غرورم برخورد اصن!!! چرا جواب نداد؟ درصورتیکه کاری نداشت؟؟!
تقصیر منه ، از الان تا یه چند وقت دیگه باهاش هیچ صحبتی نمیکنم.
تا خودش بیاد باز سر صحبتُ باز کنه،
دانلود آهنگ شهاب مظفری زخمیه قلبمو نیمه جونم غرق خون پرو اشیونم
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * زخمیه قلبمو نیمه جونم غرق خون پرو اشیونم * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , شهاب مظفری باشید.
دانلود آهنگ شهاب مظفری به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Shahab Mozaffari called Zakhmieh Ghalbamo Nime With online playback , text and the best quality in mediac
متن اهنگ شهاب مظفری زخمیه قلبمو نیمه جونم غرق خون پرو اشیونم
بغل کردمت اشکات
بـ ِنام ِحقّ ِمُطلق
 
معتمدی داره میخونه:
الهی سینه ای ده آتش افروز
در آن سینه دلی وان دل همه سوز
 
ربطش؟ نمیدونم! 
از چی قراره بنویسم؟ بازم نمیدونم!
چرا برگشتم؟ اینم نمیدونم .
فی الحال فرصت رو مناسب دونستم.
راستش، به وبلاگ آشنای دور و نزدیکی سر زدم بعد مدتها و خب دلم خواست که برگردم به روزای اوجم :)
وبلاگ قبلیم چی بود؟ حرفشم نزن :/
نه که روزای خوبی بوده باشه و بخوام که برگردم بهش. نه!
ولی دلم تنگ وبلاگ نوشتن بود . منی که از روزی که فهمیدم همچین ف
متن ترانه آرش خاتمی به نام برو از دستم

حرفای، ناگفته ی تلخم، بمونه، توی دلمنمی خوام از، تنهاییام، دیگه بهت، چیزی بگماز حال من ، مگه از عشقو غمش ، چی میدونیواسه تو از حالِ بدِ، غروبِ چه پاییزی بگم؟خودت بگو چطور، دوباره این، دلو راضی کنممحاله بتونم، بازم با، غرورم، بازی کنمچقد میشه نرفت، چقد میشه نشست، پای کسیتمومِ دنیاتو، میدی، تا بشی دنیای کسیقلبم خسته س،برو از دستمروی این رویا،چشامو بستمبرمیگردم ،به همون تنهاییبرمیگردم،من از این زیبای
بـ ِنام ِحقّ ِمُطلق
 
معتمدی داره میخونه:
الهی سینه ای ده آتش افروز
در آن سینه دلی وان دل همه سوز
 
ربطش؟ نمیدونم! 
از چی قراره بنویسم؟ بازم نمیدونم!
چرا برگشتم؟ اینم نمیدونم .
فی الحال فرصت رو مناسب دونستم.
راستش، به وبلاگ آشنای دور و نزدیکی سر زدم بعد مدتها و خب دلم خواست که برگردم به روزای اوجم :)
وبلاگ قبلیم چی بود؟ حرفشم نزن :/
نه که روزای خوبی بوده باشه و بخوام که برگردم بهش. نه!
ولی دلم تنگ وبلاگ نوشتن بود . منی که از روزی که فهمیدم همچین ف
معصومه دنبال کار میگرده و میگه فکر و خیال منم میکنه! و من گفتم فکر خودتو بکن فکر منو چرا میکنی 
سنم رو به روم آورد و گفت 24 سالته من 6 سال بعد از توام و اینه وضعم تازه من دکترم و برام کار نیست!!!
کتاب خوندن هام رو به روم آورد و میگه اینا کار نیست تفریحه! باهوش خانوم صد سال قبل از تو من خودم درد هامو پیدا کردم نیازی ندارم تو به روم بیاریشون! 
تغییر رشته ای که انجام دادم رو به روم آورد و گفتم که چوب غرورم رو خوردم.
بیکاریم رو به روم آورد اینو نتونستم چیز
اسمش را گذاشتم شهامت که غرورم را غلاف کرده و پیامش دادم. جوابم را که انطور داد، نشسته روی تخت کنار محدثه و نهال ریز اشک ریختم و لبخند. امدم بروم بیرون وسط راه پله یادم افتاد هوا سرد است. برگشتم لباس پوشیدم.
فهمیدم کش سرم وسط راه افتاد. برنگشتم. رفتم سمت جای همیشگی. تا رسیدم از ذوق ماه یا پیام ها یا هر چه، پایم گیر کرد به لبه! با کف دست راست، پشت دست چپ و زانو نقش زمین شدم. از سرما میلرزیدم و دستشویی داشتم. 
نشستم یک گوشه. نت وصل نشد. برگشتم. دیدم که ک
بهانه میتراشی و مرا عذاب میدهی / به روح بی قرار من تو اضطراب میدهیدلم پر از گلایه ها تنم اسیر درد و خون / ولی تو قهر با دلم برای لحظه ای مکن . . .
 
 
 
بوسه ام را می گذارم پشت در
قهرکردی , قهرکردم , سر به سر
تو بیا , در را تماما باز کن
هر چه میخواهی برایم ناز کن
من غرورم را شکستم , داشتی ؟
 آمدم , حالا تو با من آشتی ؟
 
 
اگه راهم این روزا از تو یکم دوره ببخش / توی زندگی آدم یه وقتا مجبوره ببخش . . .
 
 
معذرت می خوام عزیزم.
زیادی روی کردم اول صبحی ناراحتت کرد
خوشحالم که از بین همه، تو اونی بودی که عاشقش شدم. که نه تنها منو بخاطر حسم تحقیر نمیکنی، که نمیذاری حس کنم غرورم ذره ای زیر سوال رفته بخاطر ابراز علاقه م بهت. که مواظبمی حتی. که دوستم داری حتی و برات هیچی عوض نشد وقتی همه چی رو بهت گفتم. تو شاید بهم عشق ندادی اما به جاش شادی دادی. دوست داشتن دادی. حس امنیت دادی! دستم رو گرفتی. محکم تر بغلم کردی. تو فرشته نیستی؟ تو عشق زندگی من نباشی؟ 
خوشحالم که از بین همه، تو اونی بودی که عاشقش شدم. 
من شک ندارم هر
بدان قدر مرا؛ مانند من پیدا نخواهد شد
که هرکس با تو باشد، غیر من، دیوانه خواهد شد

اگر امروز بغضم را بِراند شانه هاے تو
کسـے غیر از تو فردا گریه ام را شانه خواهد شد

شبـے از چِک چِک باران به گوشِ کاسه فهمیدم
که این سقف ترک خورده، وبال خانه خواهد شد

غرورم را شکستـے راحت و هرگز نفهمیدے
که برجـے خسته با پس لرزه اے ویرانه خواهد شد

نفهمیدے که وقتـے عشق باشد، کرمِ خاکـے هم
اگر پیله ببافد دور خود پروانه خواهد شد

تو را من زنده خواهم داشت، زیرا عشق م
درباره‌ی غرور، گمان می‌کردم زیادی مغرورم و ناراحتش بودم! اما حالا می‌دونم هیچ وقت زیاد نبوده و اشتباه می‌کردم. من هر جا حس کردم دانسته‌هام محترم شمرده نشده پای غرورم وسط اومده. من به اندازه سوادم مغرورم و لاغیر! برای کلمه‌ی "اندازه" بسیار احترام قائلم. راضیم از خودم
سلام
من خیلی تلاش کردم،
صادقانه صحبت کردم،
از اعماق وجودم صحبت کردم،
غرورم را زیر پا گذاشتم،
خواهش کردم،
از نیازهای طبیعیم که خدا در درونم قرار داده صحبت کردم،
نیاز به دوست داشتن،
نیاز به دوست داشته شدن،
و.
ولی.
خصوصی ترین مساله زندگیم را گفتم،
ولی.
خب دیگه.
ولی من هنوز هم امیدوارم.
من به معجزه های خدا باور دارم.
من به غافلگیر شدن توسط خدا ایمان دارم.
من میدونم که خدا بهترین فرصت ها و بهترین راه ها را سر راهم قرار خواهد داد.
باز هم صبر میک
مروارید، درست ده سال پیش خودمه. همون قدر ظریف و شکننده، همون قدر صبور و با اراده، همون قدر محجوب و حرف گوش کن، همون قدر رویا پرداز و عاشق زندگی و اگه پای غرورم نذارید، که واقعا ندارم، همون قدر باهوش و با استعداد. درست زیر همون فشار و محدودیت هایی که قرار بود سقف آرزوهام رو کوتاه تر کنه. شاید به نظر مضحک بیاد اما حس میکنم سرنوشت، مروارید رو سر راه من قرار داده تا بگه: خب! فکر کن زمان ده سال به عقب برگشته حالا چه کار می کنی؟
با خودم فکر می کنم چند تا
آن شب که ماه دیدم، هوشم برفت یکجا
هم مهر توییُ هم ماه، من پیرو بی‌دینت
مهر از تو آفریدند یا خود تو پور مهری
یا دین مهرپرستی، رو کرده بر آیینت؟
آری تو آن دلیلی ای مه‌لقا که اینکچشم و تمام حواس بنشسته در کمینت
دل برده‌ای تو از ما، جان هم ببر نگارادل را کجاست آرام؟ بِنشانَش قرینت
در اوجم من آن دم آغوش می‌گشایی
لب‌هام وقف خاصِّ بوسه‌ی بر جبینت

آنگه تو رخ نمایی، خورشید برنتابد
ای آفتاب پر مهر، مه حلقه بر نگینت

در پچ پچ طبیعت، نجوای تو دلاراست
از قشنگیای خونه‌تی میتونم به این اشاره کنم که من و مامانم مات و مبهوت داشتیم حوله‌ای که نوی نو بود و بابا داشت باهاش دیوار رو تمیز می‌کرد نگاه میکردیم. انقدر شوکه شدیم بودیم که حتی جیغ و دادم نکردیم. آخ جون عید داره میاد :)

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها