نتایج جستجو برای عبارت :

سیکسی مادربچه

 روایت داستان حاج شیخ حسن نخودکی و رضاشاه و مهندسسال۱۳۷۹ درخدمت مرحوم ابوی برای عیادت دوست بیماری رفته بودم.پیرمرد شیک و کراوات زده ای هم آنجا حضور داشت، برحسب اتفاق ، چنددقیقه بعداز ورود ما اذان مغرب میگفتند. آن آقای پیر کراواتی، باشنیدن اذان کیف چرمی ظاهرا گرانقیمتش را باز کرد و سجاده اش را درآورد و زودتر از سایرحضار مشغول نماز شد!شخصا برای من جالب بود که یک پیرمرد شیک و صورت تراشیده و کراواتی اینطور مقید به نماز اول وقت باشد. بعداز ای
داستان نماز اول وقت
بربالین دوست بیماری عیادت رفته بودیم. پیرمرد شیک وکراوات زده ای هم آنجاحضور داشت. چند دقیقه  بعداز ورود ما اذان مغرب گفتند.
آقای پیرکراواتی، باشنیدن اذان، درب کیف چرم گرانقیمتش را بازکرد وسجاده اش را درآورد و زودتر از سایرین مشغول خواندن نمازشد.!!
برای من جالب بود که یک پیرمردشیک وصورت تراشیده کراواتی اینطورمقید به نماز اول وقت باشد.
بعد ازاینکه همه نمازشان راخواندند،  من ازاو دلیل نمازخواندن اول وقتش راپرسیدم!
و اوهم
 
از مشکلات روحی و روانیِ بسیاری دارم رنج میبرم
رنجااا
عمیقا رنج میبرم.
سالهاست که هر روز دارم ذره ذره آب شدنمو میبینم.
جامعه گریزی کلاً آدم گریزی.
شکاکی و بدبینی.
وابسته بود و حس ضعف.
بسیار مقایسه میکنم همش خودمو با دیگران همه زمینه ها و موضوعات.
ب شدت انتقاد ناپذیر شدم.
خود زشت پنداری شدید.
نداشتن اعتماد ب نفس.
نداشتن عزت نفس.
منزوی بودن.
ترسو بودن.
ترس از نظر دیگران و فکر دیگران.
بسیار بی ثبات بودن در حال و فاز و مودکلاً همه چی
بسیار آسیب پذی

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها