نتایج جستجو برای عبارت :

سلام من برای دوست یابی اومدم

سلام رفقا من بعد مدت ها دلم هوای وبلاگ نویسی کرد و اومدم دیدم اینجا هنوز وبلاگم فعاله از این به بعد اینجا با هم  هستیم سعی میکنم هر روز پست بزارم.
حتما بهم حرفاتون رو بفرستید دوست دارید تو وبلاگ چی بنویسیم منتظر نظراتتون هستم
سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام س
شعر سلامدوست خوبم سلام سلامدوست دارم در یک کلاممیخوام همیشه از خدادوستی ما نشه تمامسلام من مثل گلههدیه ی من براي تومثل صدای بلبلهمیگم منم فدای توسلام دلو شاد میکنهانگاری که بادبادکهخبرهای خوب میارهسلام من قاصدکهمیگم با مهربونی سلام با خوشزبونیسلام یعنی محبتاینو خودت میدونی
دانلود آهنگ علی عبدالمالکی سلام 
Download New Music Ali Abdolmaleki – Salam
دانلود آهنگ جدید علی عبدالمالکی به نام سلام با لینک مستقیم و کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸ از تهران دانلود
متن آهنگ سلام علی عبدالمالکی 
سلام
اومدم شاهزاده، با اسب سفیدت شم
سلام من اومدم خودم؛ عشق جدیدت شم
سلام
 
من اومدم که عشق موندگارت شم
سلام
من اومدم خودم دار و ندارت شم
♥♥♥
اومدم که بشم؛ عشق آخرت
اومدم که بشم؛ کل باورت
اومدم که بشم؛ کل زندگیت
اومدم که بشم رویای بچگیت
 
دانلود آهنگ علی عبدا
سلام سلام :))
آقا فقط اومدم بهتون بگم که برام دعا کنین که فردا بترم ! :))
سال آخره و مام داریم میریم که تمام زورمونو بزنینم
میدونم که میتونم ولی شمام دعا کنین :)
البته به احتمال قوی اینجا رو هم میبندم تا یه مدتی و اومدم بهتون بگم که دعا کنین خلاصه :)
پ.ن: خدایا این حداقل تلاشایی که کردم چه کم بوده چه زیاد رو بی جواب نذار لطفا 3>
بعد از چند ماه، بالاخره اومدم و یه چرخی توی وبلاگا زدمخیلیا رفته بودن خیلیا بودن خیلیا هم در حال تصمیم گیری براي رفتن بودنخیلیا هم زیر اب بودن و به ظاهر خبری ازشون نبود دوست داشتم یه پست بنویسم و منتشر کنم، رفتم دیدم یه پست نیمه تموم توی پیش نویسام دارم اومدم کاملش کنم که دیدیم حالشو ندارم احتماا فردا منتشرش کنم تاریخ نوشتنش 27 فروردینه :|
سلام دوستان.
صبح آخر هفته تون بخیر.
اومدم بگم من حالم خوبه نگران نباشین.مهمونی یکشنبه و اومدن غزاله هم به خوبی برگزار شد.
امروز میخواستم بنویسم اما از دیشب یکساعت و نیم خوابیدم فقط.
سرم درد میکنه و چشمام باز نمیمونه اصلا.ببخشید.
فقط اومدم خبر بدم که نگران نمونین.انشاالله شنبه یه پست طولانی از انچه که گذشت این هفته مینویسم.
سلام.این بار دوست داشتم با سلام آغاز کنم.این، کلامِ دوست داشتنی من است.تنها بدی‌ش این است که نمی دانم بعدش چه باید گفت.اما دوست دارم به هر که می بینم و هر که دوست دارم سلام کنم.حالا که این طور شده، باز می گویم:سلام.حالتان خوب است؟ امیدوارم که این طور باشد که اگر نباشد، می نشینم آن سوی دنیا و از کوتاهی دستم غصه می خورم؛ که اگر شاد باشید، شاید این سوی دنیا هم گل لبخندی متولد شد. شاید روزی گذرتان به این سو افتاد و از پشت پنجره ای، گلی به شما خندید.شا
دیروز بعد از اینکه از حرم اومدم بیرون، از نمایشگاه نزدیک حرم کتاب سلام بر ابراهیم جلد یک و دو رو خریدم.انقدر که تعریفشو شنیدم باعث شد تا کتابشو بخرم.چند صفحه ای رو ازش خوندم فعلا.به احتمال زیاد قسمت هاییشو که خوشم اومد می نویسم براتون.
سلام بازم من و یه دنیا حرف با تو . اومدم که بگم هنوزم قشنگترین دلیل بودنی . امروز به رسم قدیمی تفالی به حافظ زدم  حافظ منو یاد لحظه های دوست داشتن میذاره  فال امروزی که به نیتت گرفتم
دوستان جان داده‌ام بهر دهانش بنگرید
کو به چیزی مختصر چون باز می‌ماند ز من
صبر کن حافظ که گر زین دست باشد درس غم
عشق در هر گوشه‌ای افسانه‌ای خواند ز من
سلام داداش جابرم سلام روضه ی مجسممبعد از چند بار که هی خواستم‌بیام به دیدنت و نشد داشتم فکر میکردم شاید لیاقت ندارم شاید لایق‌ دیدن روی ماهت نیستمشاید انقدر بدم که نمیخوای بیام به دیدنتولی بعد مدتی که بالاخره این سعادت نصیبم کرد و اومدم‌به دیدنت آروم شدم چه آروم شدنیوقتی اسم خواهرتو که هم اسم خودم بود شنیدم تنم لرزید نمیدونستم اسم خواهرت زینبهتا اون لحظه که گفتی زینب جان تو هم اسم حضرت زینبیمن از تو توقع دیگه ای دارم.به خودم اومدمم
سلام برتو     که زیباترین  شیرین ترین  و  پرنشاط ترین کلمه  سلام است 
 
سلام برآسمان و زمین   و سلام برعشق 
 
هیچ بارانی ردپای خوبان را از کوچه های خاطرات نخواهد شست
 
دوست داشتن فقط گفتن نیست
 
گاه سکوت است
 
گاه نگاهی مهربان است
 
گاه دعا از دل و جان است
 
و گاه یک پیام  
 
همیشه دوست داشتم ضریح رو از سمت ورودی آقایون ببینم یه بار از سمت گوهرشاد رفتم که برم خادما نذاشتند 
امروز خیلی خلوت بود براي زیارت وداع اومدم سر ظهر تقریبا خلوت ترین حالت این چند روز رو داشت 
دوباره رفتم سمت ورودی آقایون دیدم خیلی خلوته هیشکی نیست  خادما سرشون گرم حرف زدن بود بی هوا سرم و انداختم پایین رفتم تا نزدیک سمت در ورودی آقایون ایستادم سلام دادن
خادمه دید پشت سرم اومد که خانوم از این طرف نه از بیخ عرب شدم داشت با عربی حالیم میکرد که ا
سلام :)
خوب هستین همه؟
چه خبرا ؟
من هم خوبم و عالی :) 
یک غیبت کوتاهی داشتم و این غیبت هم ادامه خواهد داشت :))
اومدم سلامی بکنم و باز برم تا عید :))))
امیدوارم همگی شاد و سالم باشین :))
+ معدل 19/31 البته دو نمره کم کنین معدل واقعیم میشه :دی
خوب شدم نه ؟
سعی میکنم براي نهایی هم بخونم . خوب بخونم :)
خدایا شکرت  :)))))))))
​​​​​ف-ح ام گم شده، کنار دریا با سیگاری نیمه سوخته و یک گیلاس شراب منتظرم که بیاید و دست در پشتم بگذارد و با آهی بنشیند و بگوید سلام، بلاخره اومدم و لبخند بزند. منم نگاهش بکنم و با یه لبخند بگم سلام و به نوشیدن ادامه بدهم و این لحظات در این نقطه تا هزاران سال متوقف شود. 
تا به خودم اومدم دیدم حرف از رفتن و تموم کردن میزنهتا به خودم اومدم دیدم فهمید نباید میگفتم
نباید میپرسید نباید میفهمید
من قانون دوستی رد کرده بودم 
تا به خودم اومدم دیدم وقتی که نیست 
شدم بی قرارترین ادم دنیا
وقتی که مریض میشه دلواپس ترینم
وقتی تو جاده اس نگرانترینم 
وقتی که به خودم اومدم دیدم دلتنگی دیگه با عکس و حرف زدن تموم نمیشه
تازه شروع میشه دلتنگی فقط آغوش سیاره رو میخواد
وقتی به خودم اومدم دیدم که یه لحظه فکر کردن به نبودنش
چشام میش
دلم میخواد 98 واسم تکمیل کننده ی 97 باشه
97 واااقعا برام مفید بود.خیلی از خودم راضی بودم.توی تمام زندگیم اولین سالی بود که با پایانش انقدر حس رضایتمندی واقعی داشتم. چون 97 رو زندگی کردم! و خیلی تجربه های جدید و باحال داشتم
و حالا با تمااام وجودم دوست دارم 98 مهر تایید اون اتفاقها و برنامه ها باشه و هیجانش رو تکمیل کنه
در واقع 19 سالگیم ، سنیه که سال ها بعد ازش به عنوان نقطه عطف زندگیم یاد خواهم کرد 
و امروز با پایانش واقعا احساس متولد شدن و تازگی میکن
اومدم خوابگا از خونه
دیشب تا ۵ صبح داشتم با فاطمه حرف میزدم.حرف و حرف و حرف
اومدم خوابگا با کلی اعصاب بهم ریخته و دلی پکر!
و یه حس خلا لعنتی!
از سه شنبه پیش آریا بودم! و دیشب وقتی رفت، حس کردم یه تیکه ام نیست!
کلافه شدم.عصبی شدم!
الانم اصن تمرکز ندارم
اومدم درس بخونم.دیدم سرم درد میکنه.اومدم کلیپی که رضا فرستادو ببینم دیدم حوصله ندارم
رفتم تو چتم با زینب.دنبال دکلمه های علیرضا آذر!
و دارم همشو گوش میکنم!
حالم خوب نیست!
حالم بهم میخوره از این ه
سلام سلام  قرار بود خیلی زود به زود به اینجا بیام الان انقدر فکر کردم اسم سایت  چی بود با کلی مکافات اسم ساحل افکار فقط اومد به ذهنم بعد دیگه یادم افتاد سایت بیان بود
حالا که اومدم رمزم یادم رفته بودخلاصه با هزار زحمت تونستم وارد بشم
خب خب دلیل این مدت نبودنم رو میخوام بگم سرگرم درس و کار کار کار بودم و هستم
امروز چون روز ۹ار دیبهشت مصادف هست با روز روان شناس اومدم بگم بله من با تمام کسایی که بهم گفتن نمیتونی سخته برات از پسش بر نمای جنگیدم و
تا به خودم اومدم دیدم حرف از رفتن و تموم کردن میزنهتا به خودم اومدم دیدم ای دل غافل فهمید لو رفتم نباید میگفتم
نباید میپرسید نباید میفهمید
من قانون دوستی رد کرده بودم 
تا به خودم اومدم دیدم وقتی که نیست 
شدم بی قرارترین ادم دنیا
وقتی که مریض میشه دلواپس ترینم
وقتی تو جاده اس نگرانترینم 
وقتی که به خودم اومدم دیدم دلتنگی دیگه با عکس و حرف زدن تموم نمیشه
تازه شروع میشه دلتنگی فقط آغوش سیاره رو میخواد
وقتی به خودم اومدم دیدم که یه لحظه فکر کردن
 
صدای بارون میومد. رفتم زیر بارون. مدیر اومده میگه مریض میشی شما، بفرما داخل. اومدم بپیچم از یه ور دیگه برم، دیوار بود همش، نشد. گفت خیس شدی. گفتم جلسه کجاس؟ گفت فلان خیابون و بهمان سالن. گفتم آهان.گفت ولی خیسی شما. یادش نرفته بود زیر بارونم. گفتم خب. اومدم بالا. دلم میخواس بمونم آه بکشم هنوز. نذاشت. تصمیم گرفتم پیاده برم. بهش نگفتم، به مدیر. میگفتم چشماش چار تا میشد. مدیری که چشاش چارتا شده باشه خوب نیس. دوست ندارم.
 
 
سلام
امروز یه جلسه داریم با رئیس بزرگ بعد از مدتها. 
امروز من خیلی زود اومدم. دارم همونطوری که دوست دارم میشم. همیشه دوست داشتم صفخیلی زود خیلی راحت از خواب بیدار بشم نه با سختی و ناراحتی. این هفته از اولش خیلی صبح زود بیدار شدم با راحتی.  با راحتی بیدار شدن خیلی حس خوبیه. 
همچنان کتاب صوتی گوش میدم. دارم سعی میکنم خوش بین باشم و مثبت اندیش. البته کار ساده ای نیست. من به این نتیجه رسیدم که هیچ کاری ساده نیست. تلاش خیلی زیاد لازمه. دارم تلاش میکنم
چند سال پیش که تو بلاگفا وبلاگ داشتم دورانی بود
کلی دوست پیدا کردم اونجا با خیلیا صمیمی
فضاشو دوست داشتم خیلی
اما به یک باره تمام شدند همه
قبل اینکه بلگفا بزنه بتره وبلاگو
یهو دل کندم از اونجا
و بعد چند ماه که رفتم سر بزنم دیدم به کل حذف شده بود
 داشتم به اینجا هم خو میگرفتم 
اما اینجا هم چند ماهه برام غریب شده
شاید به خاطر رفتنم به توییتر یا .
چند بار اومدم حذف کنم از پشیمونی بعدش ترسیدم
هزار بار نوشتم و پاک کردم
و قورت دادم حرفامو
با اینک
سلام سلام من اومدم برید کنار جیگری نشین :)
صبح بخیر رفقا 
خوبین خوشین ؟
من از دیشب تا همین دقایق پیش در حال پرواز بودم 
اون هم تو آسمون شب   من بین تمام ستاره ها و کهکشان ها در حال پرواز :) 
خدایا ممنون ازین هدیه ی قشنگت ،آخه تو خواب یصدایی میگفت این هدیه ی خداست براي تو
 
خدا جونم ممنونتم، عاشقتم ❤
 
#پست موقت 
 
 
 
سلام
من تا چند هفته نیستم
شایدم چند ماه ، نمی دونم چون امتحانای میان ترمم شروع شده و یکی دو هفته دیگشم امتحانای ترمم شروع میشه 0-0
ولی اگه هروقت اومدم حتما پست می ذاااارم ، شما هم نظر بذارید و من هم اگه بیام حتما حتما براتون نظر می ذارم درخواستی ها و پیشنهاداتون رو بگید تا اومدم بیان بلاگ بذارمشون ^-^ ( خیلی خوشحال می شم ^-^)
و وقتم هم خیلی کمه پس هر هفته یه دونه یا دو تا پست می ذارم و تو یه وب دیگه هم نویسنده هستم اصلا وقت ندارم
ممنون که همیشه همراهم
ساعتی که به دست بسته بودم خوابیده بود . . .
انگار براي خوابیدن ساعت گذاشته بود . . .
باران کم کم داشت شدت میگرفت
چند قدمی رفتم و ایستادمانگار چیزی توجهم را جلب کرده بودبه کارهای خودم خیره شده بودمانگار روحَم از جسم ، جدا شده بود و به تماشای اون نشسته بودخیره به چیزی نگاه میکردمرد نگاه رو که دنبال کردم به یکی از هزار خاطره ،رقم خورده، دونفره رسیدم . . .
صدایی توی سرم زمزمه میکرد . . .
لایمکن الفرار . . .
دقیقا مثل صدای ضبط ماشینی که همین اطراف بود . . .
کج
سلام، سلام
خب به دعوت دوستان منم اومدم تا در این پویش شرکت کنم، نظر خیلی از دوستان خوندم و دیدم دوستان چیزایی که مد نظرم بودن رو گفتن
مثل 1،توانایی جستجو در کامنت ها و متن پست ها2،آپلود کردن فایل ها با حجم بیشتر 3،توانایی بک آپ گرفتن از پستهای وبمون 4،نسخه موبایل
ولی الان چیزی که واقعا برام معضله اعلام حیاتشونه:|
بابا یجوری اعلام حیات کنید اقای کوشا ساعی این غیبت طولانی سکوت بیانیا،اعلام نکردن وبای برتر همه ی مارو نگران کرده، ما دوست نداریم
سلام.
سلام تنهایی
سلام بدبختی
سلام بیچارگی
سلام غم و غصه سلام بغض فروشکسته
سلام
 
از دار دنیا هیچ کی همدرد و غمخوار من نیست.
 
چی بگم؟
دردمو به کی بگم؟
این عمر هم که به سر نمیاد
نمی دونم قرار در این عمر پربرکتم چکار کنم؟
خدا چه توقعی از من داره؟
الهی بمیرم براي خودم که حتی یه رفیق بی دردسر هم ندارم.
سلام بچه ها ، این مدتی که تصمیم گرفتم وبلاگمو فعال کنم فکرم بد مشغول شد ، تصمیم گرفتم دیگه نیام ،تا بعد کنکور م ، اون موقه میامو یه خبر خوش میدم ، 
لیمو امیدوارم فعال باشی همچنان ، قدیمی ترین دوست وبلاگی من ، (فکر کنم چیزی حدود ۴ سال پیش اولین بار به وبت اومدم ، ). فقط یه چیزی رو از طرف من بخاطر داشته باش ، بدترین ادم ها هم ویژگی های قابل ستایش دارن ، و بهترین ادم ها هم ویژگی های منفی دارن ،، به هر حال نباید غافل شد ❤❤ 
خداحافظ همه تا مرداد ماه ، 
سلام
من یادم رفته بود بگم از ٢٦ آبان ماه٩٧ از شرکت (شین) اومدم بیرون
بعد از٢٦ ماه کار صادقانه به این نتیجه رسیدم که دیگه وقته رفتنمه
سهیلای مهر٩٥ با سهیلای ابان٩٧ خیلیی خیلیی فرق داشت. تو این ندت یه عالمه چیزهای جدید یادگرفتم،اشتباه کردم و تجربه کسب کردم. همیشه پتانسیل یادگیری و صبر کردن رو داشتم که خیلی بهم کمک کرد.
من واقعا عاشق کارم بودم. از تماس های تلفنی تا مراجعین حضوری ویا بالکن با صفا و میز کار دوست داشتنی که براي خودم ساخته بودم همه با
سلام
عید شد و یه ماه رمضون دیگه هم گذشت!اینکه تا ۱۱ ماه دیگه ماه رمضون نداریم خیلی ناراحت کننده س :(
بهرحال امیدوارم تو این ۱۱ ماه بتونیم پاکتر شیم و پاک بمونیم, طوری که سال بعد روزه هامون خداییتر بشه
اومدم یه عید مبارک بگم و ازت بخوام برام دعا کنی
امسال سال مهمیه
دوست دارم جفتمون اونقد خوب توش عمل کنیم, که براي هردومون یه سال تاثیرگذار و خاطره انگیز بشه
خب, حرف واسه زدن زیاده ولی امشب به همین مقدار بسنده میکنیم(ساعتو ببین, . . ۳ونیم نصفه شبه ×_×
پارسال همچین موقعی بهم گفتی ولنتاین فقط واسه عاشقا نیست گاهی واسه دوستاییه که ارزششون بیشتر از عشقه، امسال ولنتاین خبری نبود، هیچی، اومدم اون سمت، سمت خونه قدیمی، گشتم گشتم همه جارو، چرا؟ نمیدونم! و براي اولین بار اومدم تو کوچه تون و دم در خونه تون پرده خونه تون باز بود و یه حس قوی ای بهم میگفت خونه ای. نمیدونم چرا اینکارو کردم اما هیجانشو دوست داشتم، دلم برات تنگ شده بود اما کل راهی که پیاده میرفتم با خودم حرفامو تکرار میکردم که اگه دیدمت
حال گیری کردم ازش حسابی .
امروز دورهم بودیم ، دوست دخترشم اومده بود ، وارد که شد به دوست دخترش اشاره کردم که بیا کنار من جا هست بشین ، اونم نشست.
هیچی آخرش که داشتیم خداحافظی میکردیم همه از هم ، رفتم تو چشماش نگاه کردم گفتم آقای فلانی ، دوست دخترتون رو چرا معرفی نکرده بودین ! چقدر خوبه و به درد جمع میخوره حرفه اش.
آقا این رو میگی رنگش زرد شد ، سرخ شد ، کبود شد ، دوست دخترشم انصاف خیلی دختر گلیه.
بلافاصله هم خداحافظی کردم اومدم.
همین که فهمید
 
رفقا سلام 
عصر جمعه تون بخیر و شادی  :)
اومدم که بگم الوعده وفا میخوام ترانه رو بزارم واستون البته اگر همگی دوست داشتین ؟؟
قبلتر ها پستی با عنوان نوار کاست های قدیمی آماده کرده بودم ولی منتشر نکردم 
الان واگذار میکنم به خودتون اگر علاقه دارید هر جمعه یه ترانه رو پست کنم ؟  لطفا بهم بگین . :)
 
 
#موقت
سلام بر دوستان عزیز:)
من یهویی اومدم که بگم که اقا من تابستون نبودم واسه همین براتون ننوشتم از یکی از خفن ترین سریالایی که دیدم.اسم سریال سرگذشت ندیمه یا the handmaid’s tale این سریال امریکایی که دو فصلشم اومده و من بی صبرانه منتظر فصل سومم به شدن قشنگ و همچنین اعصاب خورد کن هستش و من هیچی راجبش نمیگم که خودتون برین و ببینین اگر دوست داشتین.حالا این سریال از روی یه رمان ساخته شده به همین اسم نوشته شده توسط خانم مارگارت اتوود.توی ایرانم ترجمه شده توسط
خدایا .
تو همون کسی هستی که این ماه رو بر تمام ماه ها برتری دادی . و از بین تمام امت ها ما رو انتخاب کردی که از این سفره ی پر برکت بهرمند بشیم . این ماه خیلی براي ما سنگ تمام گذاشت . پر بود از خیر و برکتی که تو ای خدا توش قرار داده بودی . و حالا . ما باید باهش وداع کنیم . وداعی سخت . سخته خدایا این وداع .
نمی تونیم ازش خداحافظی کنیم ، پس بذار دوباره بهش سلام کنیم .
سلام ای ماهِ عزیز ، سلام ای بهترین دوست ، سلام به تویی که در کنارت بودن دلمو نرم کرد و گ
* سلام
* و چه زیبا بعد از تقریبا سه ماه همچنان به سوی وبلاگ باز میگردیم:))
* ولی که اکنون از من سخن محدود است:)
* خلاصه‌وار بگم که حالمان خوبِ خوبه شکر خدا⁦ ازش میخوام حال شما هم خوب باشه❤️⁩
* فعلا دستم خالیست از نوشتن؛ در واقع نمی‌دونم چیو بنویسم و از کجا شروع کنم!
* و نمی‌دونم چرا ادبیاتَم اینگونه شده :))
* خوش اومدین و خوش اومدم
* سلام
* و چه زیبا بعد از تقریبا سه ماه همچنان به سوی وبلاگ باز میگردیم:))
* ولی که اکنون از من سخن محدود است:)
* خلاصه‌وار بگم که حالمان خوبِ خوبه شکر خدا⁦ ازش میخوام حال شما هم خوب باشه❤️⁩
* فعلا دستم خالیست از نوشتن؛ در واقع نمی‌دونم چیو بنویسم و از کجا شروع کنم!
* و نمی‌دونم چرا ادبیاتَم اینگونه شده :))
* خوش اومدین و خوش اومدم

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها