نتایج جستجو برای عبارت :

سایت داستان های ی

اينو شنيدين هر انساني يه داستاني براي زندگيش داره؟؟؟
من زياد شنيدم!!!
ولي دوست دارم ازشون بپرسم. 
واقعا!!!
داستان داريم تا داستان
بعضي داستان ها ارزش شنيدن نداره 
بعضي ها هم اصلا ارزش گفتن هم نداره
ولي خوش بحال اوني که يه داستان جذاب براي خودش داره
از اون داستان ها که فيلم ها رو از اون مي سازن
مثله خيلي از شهداي انقلاب اسلامي 
از اين داستان ها هم آرزوست
سلام از امشب داستان اه دومم که اتاق شيشه اي نام داره رو به صورت قسمتي و يک روز در ميان براتون مي گذارم
اميدوارم دوست داشته باشيد
نکته:داستان دوم من به نظر خودم يک رشد خيلي چشم گيري نسبت به داستان اولي داشته و تعليق خوبي داره علاوه بر اينکه نوع پردازش قصه يا همون پيرنگ داستان هم به نوع خودش جالب شده بهتون قول مي دم اين داستان، داستان خوبيه و مي تونيد با لذت اون رو دنبال کنيد (البته گاهي هم با غصه!)
قسمت هاي داستان رو از اينجا دنبال کنيد
بدونيد که اين داستان در دو بخش منتشر ميشه چون مطالب زياد هست و خب هم حوصله ي کاربر سر ميره هم حجم داستان زياد ميشه پس اگه قسمت اول منتشر شد منتظر قسمت دوم هم باشيد.ما تو اين داستان سعي کرديم همه جوانب رو در نظر بگيريم.البته اين داستان از زبان اول شخصه که تو پبش داستان ميشه به اين پي برد.
داستان بلند به گونه‌اي از داستان‌ها گفته مي‌شود که خصوصيات رمان و داستان کوتاه را هر دو در خود داشته باشد. در داستان بلند درست مانند داستان کوتاه معنا از اهميت بالايي برخوردار بوده و فشردگي معنايي وجود دارد. همچنين شخصيت‌ها و زمان پيوسته در حرکت هستند، تمامي شخصيت‌ها به صورتي هماهنگ در جهت تصوير معناهاي اصلي داستان نقش آفريني مي‌کنند و پيرنگ نيز از استحکام و انسجام بالايي برخوردار است. حال اينکه داستان بلند همچون رمان، شخصيت‌ها را گ
بعضي وقت‌ها براي آنکه دلم آرام شود قرآن باز مي‌کنم.
باز کردم و سوره يوسف آمد. آنجا که حضرت يعقوب در فراق يوسف چنان اشک ريخت که چشمانش نابينا شد.
به حال دلم اثر نکرد! گفتم خدايا باز آدرس اشتباه دادي!
حال من کجا و داستان حضرت يوسف کجا؟!
چند روز بعدش نشستم به آواز حافظ خواندن. 
پدر گفت فال ميگيري؟ گفتم نه. گفت حالا که کتاب دستت هست فاتحه‌اي بخوان و فالي بگير!
حافظ گفت يوسف گمگشته باز آيد به کنعان غم مخور.
ديروز دوباره قرآن را برداشتم.
شايد آيه‌
اين دومين داستان من است که به زودي منتشر مي کنم.نام اين داستان جنگ جهاني سوم است که بين چين و آمريکا اتفاق مي افتد.در حقيقت من طبق پيش بيني هايي که از اين جنگ شده سعي کردم داستان مهيج يک ژنرال چيني را به تصوير بکشم.حالا بريم يه پيش داستان از اين داستان رو داشته باشيم:
چشمم به کاغذي خورد که در جيب يکي از سرباز هاي سوخته بود.روش نوشته بود اگه من مردم به همسر و دخترم بگين که خيلي دوستشان داشتم.
اسمش را خواندم:تاکاشي ايزاما.
با خودم گفتم اگر همسر و
سوال: در ده سال آينده خودت را کجا ميبيني؟
جواب:من نميدانم. اما شايد من بداند.
پ.ن:نوشتن اين يکي از همه سخت تر، و شايد اعصاب خورد کن تر بود. فکر کنم از همه اين چهار تا که تاحالا نوشتم بدتر شد. هرچه باشد، داستان ن.ر داستان جالبي نيست. نه خيلي تراژيک است، نه خيلي شاد و اميدبخش. داستانچه پردردسر» گونه اي است.
ادامه مطلب
خلاصه داستان رو خيلي کوتاه ميگم به خاطر اينکه درحال نوشته شدن هست موضوع زندگي روزمره اعضا هست که با تلخي شيريني و هيجان همراه هست . اميد وارم که خوشتون بياد . داستان در روز هاي شنبه و دوشنبه و چهارشنبه گذاشته ميشود. اوه راستي شخصيت اول داستان چانيول هست به همرت اعضاي گروه.
سلام به تمامي خوانندگان.
اخيرا بهم پيام داده شده که اگه ميشه شخصيت هاي داستانتو بيشتر معرفي کن. ميخواستم در جواب اون پيام بگم که بعد از تمام شدن کتاب اول(که الان فصل يازدهمه  و بيست فصل داره)،ميرم سراغ يه داستان ديگه که به همين داستان مربوطه و به معرفي شخصيت هاي داستان ميپردازه.
مرسي که اين مطلب رو خوندين
داستان ذره ناشناخته، داستاني کوتاه و علمي تخيلي تأليف شده در کانون نشر علم رازا است. 
مقدمه داستان:
جملاتي رو که دارم ميخونم باورم نميشه دست نوشته هاي فردي است که تحقيقاتش سفر به مريخ را ممکن کرد . 
لينک دانلود PDF داستان در ادامه
دانلودعنوان: داستان علمي تخيلي ذره ناشناخته حجم: 212 کيلوبايت
با توجه به مسائل و ظرفيت‌هايي که در ايدۂ شما موجود است، حال بايد براي نحوۂ روايت داستان خود به استراتژي‌اي کلي برسيد. اين استراتژي کلي داستاني که در يک خط بيان مي‌شود قاعدۂ طراحي داستان شما است. اين قاعده به شما کمک مي‌کند فرضيه۱ٔ خود را در ساختاري بسيار قوي بگسترانيد.
نکتهٔ کليدي: قاعدۂ طراحي همان چيزي است که داستان را يکپارچه مي‌سازد. اين قاعده منطق دروني داستان و چيزي است که بخش‌هاي داستان را به طرز سازمان‌يافته‌اي در کنار هم حفظ مي
بازم هفت سالم بود ! نه دقيقا ولي نزديک به هفت سالگيم، آره بچه بودم ! يادم نيست من از سيد (پسرخالم که اون موقع تقريبا بيست و پنج، سي سالش بود) درخواست کردم تا برام داستان بگه يا سيد خودش برام داستان گفت، ولي هرچي بود واقعا حوصلم سر رفته بود و به اين داستان نياز داشتم !
ادامه مطلب
روزي گاندي در حين سوار شدن به قطار يک لنگه کفشش درآمد و روي خط آهن افتاد. او به خاطر حرکت قطار نتوانست پياده شده و آن را بردارد. در همان لحظه گاندي با خونسردي لنگه ديگر کفشش را از پاي درآورد و آن را در مقابل ديدگان حيرت‌زده اطرافيان طوري به عقب پرتاب کرد که نزديک لنگه کفش قبلي افتاد.
 
يکي از همسفرانش علت امر را پرسيد.گاندي خنديد و در جواب گفت: مرد بينوائي که لنگه کفش قبلي را پيدا کند، حالا مي‌تواند لنگه ديگر آن را نيز برداشته و از آن استفاده نم
Fishtales 2018 1080p,Fishtales 3 2018 BluRay,انيميشن Fishtales 3 دوبله فارسي,انيميشن داستان ماهي Fishtales 3 2018 با دوبله فارسي,داستان ماهي 3,دانلود انيميشن Fishtales 3 2018,دانلود رايگان انيميشن,دانلود زيرنويس فارسي Fishtales 3 2018,دانلود کارتون داستان ماهي,دانلود مستقيم Fishtales 3 2018,دوبله فارسي,سايت دانلود فيلم,سايت دوستي ها,فيش تي,قسمت سوم انيميشن داستان ماهي,
ادامه مطلب
ما اينجا مجموعه داستان هاي توپخانه رو منتشر مي کنيم و اين اولين داستان من هست که داستان هارو به صورت پاورپوينت در اختيارتون ميزارم.اين داستان که اسمش هست انتقام رو تا چند روز آينده براتون ميزارم.
اما بريم يه پيش داستان ازش داشته باشيم:
شما نخواهيد مرد.
از روي تخت بلند مي شويد.فضا مرموزه.تا جايي که چشم کار مي کند هي چنشانه اي از حيات ديده نمي شود.فقط سرباز مرده.
شما حتي نمي دانيد کجا هستيد.اما سعي مي کنيد با بي سيم با مرکز ارتباط برقرار کنيد
به گزارش سايت تفريحي چفچفک برگرفته از ديجي تو  : جمله معروفي وجود دارد که مي‌گويد: همه قصه‌ها و داستان‌ها قبلا گفته شده‌اند». اين جمله تا حدي درست است. انسان‌ها به خاطرِ عواطف و احساساتِ مشترکشان تا به حال داستانهاي زيادي درباره حرص، حسد، انتقام، تنفر،
ادامه مطلب
زويا پيرزاد يه داستان کوتاه داره راجه به زني که مي خواد "داستان" بنويسه! تمام داستان ناخواسته به توصيف قرمه سبزي و. مي گذره و هيچ داستاني نوشته نمي شه.
الان حس مي کنم دور و برم، کله م، زندگيم و همه ي آدماش بوي قرمه سبزي گرفته!
shirazart.blog.ir 
**" داستان کوتاه " که شاخه اي از ادبيات داستاني منثور است ، به طور تقريب داراي سابقه اي يکصد و پنجاه ساله در جهان است .داستان کوتاه معمولا از هزار و پانصد تا پانزده هزار کلمه را شامل مي شود ." ارنست همينگوي " و " جيمز جويس" با آثار خود معيارهاي تازه اي را براي داستان کوتاه خلق کرده اند .
** از ميان داستانهاي کوتاه فارسي ، نمونه هاي زير شايان ذکرند: يکي بود يکي نبود ، اثر : جمال زاده _ زن زيادي ، سه تار و پنج داستان ، اثر : جلال آل احمد_ شهري چون
داستان نحوه اثرگذاري يک اتفاق بر روي فردي است که سعي مي کند چيزي به نام يک "هدف" را دنبال کند و اين که اين فرد طي اين فرايند چطور تغيير مي کند. در دنياي نويسندگي:
يزي که اتفاق مي افتد" پي رنگ يا چارچوب داستان است.
"فرد" همان قهرمان داستان است.
"هدف" در واقع سوال داستان است.
"تغيير فرد" خط سير اصلي داستان است.
برخلاف تصور عموم، داستان همان پي رنگ يا اتفاقاتي که در آن ميفتد نيست. داستان يعني اينکه ما، (بجاي دنياي اطرافمان) چطور تغيير ميکنيم. داستان وق
اين داستان يک قهرمان نيست
داستان يک انسان عادي هم نيست
داستان کسي است که در بيشتر کارهاي زندگي شکست ميخورد، فرصت و توان بلند شدن پيدا نميکند و مانند همه ي ما غرق ميشود
ولي او ضد قهرمان هم نيست
يک انسان خوب با تصميمات و اقبالي بد
درست مثل بعضي از کساني که هر روزه در کنارمان زندگي ميکنند.
ادامه مطلب
دانلود داستان عاشق کم رو
    اين داستان, داستاني عاشقانه که توسط بنده نوشته شده است.اين رمان ,ماجراي عاشق شدن پسري نوجوان به نام حسين است. او کم رو و خجالتي است و مي خواهد به عشقش برسد و.
براي دانلود داستان به ادامه مطلب برويد
ادامه مطلب
در باغ يک ديوانه خانه، جواني رنگ پريده, جذاب و شگفت انگيز را ديدم.
بر نيمکتي کنار او نشستم و گفتم : چرا اين جايي؟» مرد با تعجب به من نگاه کرد و گفت :چه سوال عجيبي، اما جوابت را مي دهم. پدرم مي خواست مثل او باشم؛ عمويم هم مي خواست من مثل خودش باشم. مادرم مي خواست من تصويري از شوهر دريانوردش باشم و از او پيروي کنم. برادرم فکر مي کند بايد مثل او ورزشکاري ماهر باشم.» استاد فلسفه و استاد موسيقي و استاد منطق هم مي خواستند مثل آنها باشم، مصمم بودند که
سلام.بابت اينکه يه مدت کارم تعطيل شده بود يه عذر خواهي به شما بدهکارم.اما به دليل يه مشکلات خب نتونستم داستان بنويسم اما بازم کارمو شروع کردم و داستان زامبي ها قسمت دوم رو خيلي زود از همين سايت منتشر مي کنم.توضيحي نيست بريم پيش داستان:
.اما ما انها را به بچه ها نميداديم،بلکه براي زنده ماندن شير خشک ميخورديم.خيلي ناراحت کننده بود اما در اردوگاه قانوني وضع شده بود که اگر غذا کم آمد غذا را از افراد بالاي ۶۰ سال بگيريم و به جوانتر ها بديم و پير مر
بسم الله الرحمن الرحيم
داستان هاي عجيبي از ميزان مهرباني و رأفت شما شنيده ام
از داستان تهمت هايي که به شما زدند و خيانت هاوجسارت هايي که کردند ولي شما مظلومانه تر از پدرمان علي ع  مواد غذايي به صورت شبانه و مخفيانه برايشان آن هم کساني که بني هاشم بودند( ودرد اينجاست)ميفرستاديد . حالا بماند چرا!
از داستان نهايت غريبي تان ولي غريب نوازي بدون وصفتان
از داستان آن حرزي که مانع ورود گناهکار به حرمتان شود و رأفت شما نگذاشت
از داستان آن شاعري که فق
در حال گوش دادن به يک داستان صوتي ام.چه قدر غرق شدن توي دنياي اين داستان رو دوست دارم. :)
داستان در عين سادگي زيباست.يه طورايي کودکانه است ولي به نظرم يکي از مسائل مهم زندگي رو بيان مي کنه.داستان دختر نابغه ايه که با مشکلاتي رو به رو مي شه.لينکش رو در زير اين پست مي ذارم.شما هم گوش بدين بعدا نظرتون رو راجع به اين داستان به منم بگين. :)
لينک دانلود:
http://s6.picofile.com/file/8208929718/Matilda_www_Rlstine_Blogfa_com_.rar.html
سلام خدمت همه مخاطبين
داستان براي بار چهارم رفت روي بازنويسي ، اين بار بار آخره و ديگه باز نويسي نميشه تا يک نسخه اش در اختيار دوستان به صورت مجازي و رايگان قرار بگيره تا بازخورد هاي شما رو دريافت کنه
داستان توي اولين نوشتن خيلي غيرواقعي بود ولي الآن بهتر شده و واقعي تر و عيني تر شده
اين وبلاگ در روز شنبه مورخ 1398/4/22  فعاليت خودش رو شروع مي کنه و داستان در روزهاي شنبه و چهارشنبه گذاشته مي شود.
تو ضيحاتي در باره اي داستان :
داستاني که قراره گذاشته شود در حال نوشته شدن است  و از جاي هم گذاشته نشده . نظر هاتون رو به ما بگيد و ما حتما جواب شما رو مي ديم و همين طور مارو دنبال کنيد .
خلاصه اي کوتاه از داستان :
اين داستان زندگي روز مره اعضاي گروه که با تلخي و شيرين  همراه هست و بيشتر سعي شده که به صورت ظنز نوشته بشه . اميد وارم که از داست
داستاني که در اين وبلاگ با شما به اشتراک خواهم گذاشت. داستان سرگذشت يک معلم سپاه دانشي در اواخر حکومت پهلوي هست.
داستان به پايان نرسيده و به مرور کامل مي شود.
پس شايد به بعد از انقلاب هم کشيده شود.
داستان به زبان فارسي روايت شده ولي گفتگوي ميان اشخاص، گيلکي است. 
در شيوه نوشتار گفتگوها به گيلکي به اصول نگارش بر مبناي حروف عربي که در فارسي نيز رعايت مي شود پايبند مانده ام.
اگر پرسشي درباره شيوه نگارش در اين داستان داريد با کمال ميل پاسخگو هستم.
رمان کي فکرشو ميکرد؟نويسنده : دختر باران کاربرخلاصه :اين داستان، داستان غروره… داستان عشق… داستان يه دختر با يه گذشته که خودش باهاش کنار اومده اما اطرافيانش هنوز فراموش نکردن، يه دختر از جنس احساس که نگاهش براي خودشم غريبه است… داستان دختري که خودشم روزايي رو که اهميت ميداد فراموش کرده… اين داستان، داست يه پسرم هست، يه پسر که گذشته اشو فراموش کرده و ولي ميخواد آينده اشو خودش بسازه. داستان يه پسر که براي پر کردن خلاء افکارش به رقص و موسيق
يکي از سنتهاي خانه ما ، بيان يک داستان طولاني داراي عواملي شبيه زندگي واقعي است
اين داستان گويي راهکاري است  براي آموزش و فرهنگسازي غير مستقيم به فرزندان. لذا در خانواده ما داستان آقاي علوي سابقه طولاني دارد
همسر آقاي علوي بانو خانم است و سه فرزند دارد به نام هاي زهره و زهرا و علي
مثلا اگر فرزند خانه از تاريکي مي‌ترسد شب در داستان آقاي علوي زهره به يک کمکان تاريک ميرود و ميترسد بعد چراغ  روشن ميشود و معلوم ميشود هيچ چيز ترسناکي وجود نداشت .
بر اساس يک داستان کوتاه از نويسنده يوناني آنتونيوس Toumanidis، و با الهام از پري دريايي کلاسي توسط کارلو Collodi، اين فيلم در حال نوآوري داستان پينوکيو است.
داستان پينوکيو از قرون وسطي و سالهاس که ارائه شده است. در همين حال، در داستان جديد ، در نيويورک، کارل بوچلر کارآگاه با يک قاتل سريال با نام Geppetto روبرو خواهد شد که قربانيان خود را به پيکرهاي انساني تبديل مي کند. کارل، با کمک يک استاد مطالعات ايتاليايي، کشف مي کند که داستان پري واقعي است و با خون ن
*باهوشي بچه هاي نسل جديد*
_موضوع داستان: علمي فلسفي_

*داستان اول*
دختر کوچکى با معلمش درباره نهنگ‌ها بحث مى‌کرد.
معلم گفت: از نظر فيزيکى غيرممکن است که نهنگ بتواند يک آدم را ببلعد زيرا با وجود اينکه دار عظيم‌الجثه‌اى است امّا حلق بسيار کوچکى دارد.  
ادامه مطلب
لطفا براي درک بهتر داستان و فهميدن اينکه توي داستان اصلا چه خبره،مجموعه رو از اول بخونيد.من متعجبم چون با تموم تاکيد هايي که کردم،تعداد دانلود هاي پسر بهشت که جلد پنجمه،از تعداد دانلود هاي امپراطوري گرگ ها که جلد اوله و بايد اول اون رو دانلود کرد،بيشتره.آخه چرا اهميت نمي ديد.به خدا با اين روش اصلا نمي فهميد توي داستان کي کيه.
سلام 
دلم مي خواد داستان بنويسم شايد زياد استاد نباشم در اين کار ولي خوب. 
خوشحال ميشم نظراتتون رو بگيد
داستان شايد مثل خيلي داستاناي ديگه شروع بشه يه فرد تنها بدون خانواده يکي که داره با خودش مي جنگه که چيزي که حقه شرو بگيره ولي خوب. 
دلم نمي خواد مثل رمان‌هاي بي مزه اي باشه که داخلش يه دختر يه پسر و يه عشق آتشين که خودشون رو به در و ديوار ميزن تا بهم برسن و دختر يه زيبايي خيره کننده داره د پسرم پولدار ترين پسر شهر
يه داستان سادس با معماهاي
آيا مي دانيد داستان سرايي در عکاسي چيست؟ در اين مقاله، برخي از حقايقي که در درک آن به شما کمک مي کنند، و چند نکته در مورد نحوه بهبود داستان سرايي در عکاسيتان با شما به اشتراک خواهم گذاشت. با من همراه شويد.
الف-داستان سرايي در عکاسي چيست؟
من تعاريف زيادي از داستان سرايي در عکاسي شنيده ام، از توضيحي که آن را با يک کاسه بستني مقايسه کرده است، تا تعريف کلاسيک يک تصوير به اندازه هزاران کلمه ارزش دارد». چيزي که من از تمام آن تعاريف متوجه شدم اين است
#معرفي_کتاب کتاب بانو در آينه مجموعه‌اي است که تمامي داستانهاي کوتاه ويرجينيا وولف را شامل مي‌شود. اين داستان‌ها از سوي بسياري از منتقدين با‌ارزش تلقي گشته‌اند چرا که به مدد اين داستان‌ها مي‌توان به دنياي پيچيده نويسنده‌اي راه يافت که آثارش همچنان پر خواننده است.__________با ۵ درصد تخفيف اعضا و ارسال رايگان
_____________
سفارش ازطريق #سايتwww.amirabook.irسفارش به صورت تلفني۰۷۱_۳۲۳۲۱۴۳۲۰۷۱_۳۲۳۲۰۸۸۱_۳سفارش ازطريق تلگرام
بااميراکتاب در پيام رسان #ا
2018 قطعا يکي از تاثيرگذارترين سال ها در زندگيم بود
سالي که فهميدم واقعا چي ميخوام . سالي که خيلي چيزا رو بهم ياد داد و خيلي چيزا رو تونستم تجربه کنم . همش تجربه هاي خوب نبود ولي الان که بهش نگاه ميکنم همش رو دوست دارم . از اولش تا آخرش واسم با تغييرات بزرگي همراه بود و آدماي زيادي از زندگيم خارج شدن يا بهش وارد شدن .
مرسي بابت همه چي 2018 جان
2018 واسه من داستان عشق و نفرت و آرزو و درد و رشد کردنه 
داستان شب هاي طولاني و روز هاي کوتاه 
داستان قانوني شدن
سلام شما هم دوست دارين مث من عروسيتون کم خرج بي سروصدا و خلوت باشه ؟
آخه من خيلي ها رو ميبينم مثلا ناراحت ميشن که چرا فلاني تو عروسيشون شرکت نکرده ! در حالى که من از خدامه يه جشن ساده بگيرم ،عقد کنم ،دست عروس رو بگيرم برم خونه بخت والا چيه مهمون دعوت ميکنين کلي خرج ميندازين رو دست خودتون يا باباتون ،آخرم مردم يه دل از عزا در ميارن چهار تا ليچار هم بار عروس يا داماد ميکنن کلي هم ايراد ميگيرن که عروس فلانه بهمانه يا داماد اين مشکلو داره و.
همين پ

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها