نتایج جستجو برای عبارت :

رفت غزلم چشم به راهش نگران خواهد شد

بی تفاوت نباش جانم که بی تفاوتیت من را
منزوی
دیوانه
گوشه گیر
دلگیر
بازنده
افسرده
بی حس
پراز بغض 
و به طور حال بهم زنی من را حال بهم زن میکند
طوری که باورت نمیشه این منم.
عزیزترینم هنوز نتوانستی به طور کامل میزان تنهاییم را بفهمی که 
اینطور درحین پراحساس نشان دادن،که پشت آن نقابت یک سردی و بی احساسی ای که وجود دارد،
که من آن را کاملا واضح میبینم.
بله،من میفهمم که سعی داری خودت را کمی ازمن رها سازی اما این راهش نیست
فقط میتوانم بگویم این راهش
میخوای یک کاری رو انجام بدی ،
این یکی :نه اینکار رو نکن . مگه من بهت نگفته بودم راهش رو .
اون یکی : من دیگه راهش رو بهت گفتم .
اینِ اون یکی : پولتو الکی حروم نکن :/

خدا به خیر بگذرونه این چند روز و ماه رو . 
چه قدر دوران پر استرسی هست . دعا میکردم کنکور تموم شه .الان دعا میکنم این دوران تموم شه . 
+ سپردمش به خودت :) منظورم همه چیز بود . 
بسم الله :)
فرار کردن راهش نبود من هم واقعا نمی خواستم که فراموشم کنن. تنها راهش این که بزرگ بشم و باور کنم تصوراتشون مهم نیست. باید دایم به یاد بیارم  فقط من نیستم که حالم خوب نیست دیگران هم وضعشون بهتر نیست منم باید آسون تر بگیرم حساسیتم رو کم کنم. بله اگه بتونم من باید بزرگ تر بشم. 
در روایت دارد که:
پس از آفرینش بهشت، چبرئیل گفت:
پروردگارا! کدام بشر است که به چنین مهمانخانه ای نیاید؟!!!
ندا رسید: نگاه راهش بکن.
دید در راهش گودالها و خار وخاشاکها و غول ها و. یعنی چه محرومیتهایی.
باید پانزده ساعت شکمش را بگیرد
زبانش را کنترل کند
شب کوتاه بین الطلوعین خوابش لذیذ و برخاستنش طاقت فرساست ولی باید نماز صبح را بخواند.
راه بهشت است.
باید پول را از دلش کنده باشد یک پنجم منافعش را بدهد
گفت: اگر این راه بهشت است، مشتری اش کم است!!!
همت
نمیدونم را اینجا رو پاک نمیکنم هر وقت که بیام پاکش کنم میرم مطالب قبلی رو که میخونم میگم حیفه چه قدر خوبه که از قبلن هات نوشته داری و میدونی چطور گذشته روز های قبلیت 
کلا خوندن خاطرات گذشته شیرینه بعضی چیز ها نوشتم اما خوب که واقعا باید پاک بشه اما پیداشون نمیکنم
ماه رمضونه و مشغول کاریم باید محل حجره رو عوض کنیم 
خرما ها اومده و باید هرچه زودتر بفروشیمشون و  پولشون بدیم بره 
خلاصمون کردن اما خلاص نمیشیم نمیدونم چرا
راهش چیه به نظر شما؟راه
کتاب این راهش نیست نوشته ی اریک بارکر توسط نشر کوله پشتی منتشر شده است. این کتاب از پرفروش ترین عناوین نیویورک تایمز در سال ۲۰۱۷ محسوب می شود. اریک در پی تببین راه رسیدن به موفقیت است. به نظر شما چرا هر آنچه در مورد موفقیت می دانیم عمدتا اشتباه است؟ آنچه در پس پرده وجود دارد چیست؟ بارکر در پی یافتن پاسخ این چرایی هاست.
موفقیت در زندگی، کار و روابط آرزوی هر انسانی است و خوشبختانه امروزه منابع و مراجع بسیار زیادی برای دستیابی به این امر مهم در دس
تویی که ناب ترین فصل هر کتاب منیشروع وسوسه انگیز شعر ناب منی
من آن سکوت شکسته در آسمان توامو تو درآمد دنیا و آفتاب منی
چقدر هجمه ی تشویش بی تو بودن هاتویی که نقطه ی پایان اضطراب منی
برای زندگی ی بی جواب و تکراریبه موقع آمدی و بهترین جواب منی
روان در اوج خیالم چو رود می مانیهمیشه جاری و مانا در عمق خواب منی
نفس پس از گذرت از حساب می افتدو تو دلیل نفس های بی حساب منی
رها مکن غزلم را همیشه با من باشکه ختم خاطره انگیزه شعر ناب منی
.
هر گروهی که بیایند ملتی را احیاء کنند، آنها را از جهل و فقر و بدبختی نجات دهند، مالک دلها و روحها و عقیده‌های آن مردم خواهند شد. پس با این وضعی که پیش آمده ما باید در کمال وضوح این خطر را پیش‌بینی کنیم که در آینده مالک نسلهایی که بعداً خواهند آمد نخواهیم بود. راه مبارزه با این خطر چیست؟ آیا راهش این است که طبق معمول نقش منفی بازی کنیم و جار و جنجال راه بیندازیم که خیر، یونسکو حق ندارد مسلمانها را تعلیم دهد، سایر سازمانهای  جهانی حق ندارند؟ ر
بیشترین وضعیت روانی که این مدت داشتین چی بوده ؟؟
.
.
نگرانم‌
نگران مردهای خانه ام 
نگران نزدیکانم
نگران دوستانم 
نگران دینگ دینگی که همچنان منتظر آنلاین شدنش هستم 
چیزی که در سرم تکرار میشود نکند بیرون است . مراقب خودش هست ؟
برایش پیام گذاشتم‌ که بیشتر مراقب خودت باشی من‌ نگرانتم‌
خدا میشود آدم های دایره ی زندگی من در امان بمانند ؟؟
 
اوّلین مرحله‌ی فلسفه‌ی من این است:
که بگویید زمین از همه دل‌چرکین است 
بعد افتادن آن کوه‌کن بی‌سر و پا 
بیستون، تلخ‌ترین منظره‌ی شیرین است
آی عارف که به‌ دنبال حقیقت هستی 
بی‌خودی نعره نکش، گوش خدا سنگین است 
ما که منظور نداریم، خدا می‌داند 
سطح فکر دل لامذهب‌مان پایین است 
آسمان هرچه دلت خواست کواکب دارد 
شهریار! اختر سعد تو فقط پروین است؟
بی‌گمان از نظر مردم عاقل‌پیشه 
بهترین هدیه‌ی عاشق به دلش نفرین است 
من فقط سر گردنه‌ها
کتاب این راهش نیست
دانلود PDF کتاب این راهش نیست
تنها سایت ارائه دهنده ی فایل پی دی اف PDF کتاب غلبه بر عزت zwnj;نفس پایین با CBT (درمان شناختی - رفتاری) توجه : این فایل بر روی تمامی گوشی ها و سیستم های کامپیوتری به صورت نامحدود قابل اجرا می باشد . توجه : از مجموعه ی بی نظیر محصولات دیگر ما نیز دیدن نمایید PDF کتاب این راهش .
دریافت فایل
دانلود کتاب این راهش نیست - اریک بارکر - کتابراه https://www.ketabrah.ir › روانشناسی › موفقیت اریک بارکر در کتاب این راهش نیست ، ا
دانلود آهنگ سینا پارسیان – این که راهش نیست
Download New Music Sina Parsian – In Ke Rahesh Nist
 
 
دانلود آهنگ سینا پارسیان این که راهش نیست

 
دانلود آهنگ سینا پارسیان این که راهش نیست
متن آهنگ سینا پارسیان با نام این که راهش نیست
 
با دلم هرچی میتونستی بد بودی بازی و بهتر بلد بودی
پیش من بودی اما عاشقم هرگز بودی اما حیف فقط بودی
زندگی شاید تموم شده واسه من بی تو شایدم مردم نمیدونم
بی هوا شاید به عشقت بیشتر از صد بار هی زمین خوردم نمیدونم
توی دنیا هیچ عذابی واسه م
دانلود آهنگ سینا پارسیان – این که راهش نیست
Download New Music Sina Parsian – In Ke Rahesh Nist
 
 
دانلود آهنگ سینا پارسیان این که راهش نیست

 
دانلود آهنگ سینا پارسیان این که راهش نیست
متن آهنگ سینا پارسیان با نام این که راهش نیست
 
با دلم هرچی میتونستی بد بودی بازی و بهتر بلد بودی
پیش من بودی اما عاشقم هرگز بودی اما حیف فقط بودی
زندگی شاید تموم شده واسه من بی تو شایدم مردم نمیدونم
بی هوا شاید به عشقت بیشتر از صد بار هی زمین خوردم نمیدونم
توی دنیا هیچ عذابی واسه م
.
هر گروهی که بیایند ملتی را احیاء کنند، آنها را از جهل و فقر و بدبختی نجات دهند، مالک دلها و روحها و عقیده‌های آن مردم خواهند شد. پس با این وضعی که پیش آمده ما باید در کمال وضوح این خطر را پیش‌بینی کنیم که در آینده مالک نسلهایی که بعداً خواهند آمد نخواهیم بود. راه مبارزه با این خطر چیست؟ آیا راهش این است که طبق معمول نقش منفی بازی کنیم و جار و جنجال راه بیندازیم که خیر، یونسکو حق ندارد مسلمانها را تعلیم دهد، سایر سازمانهای  جهانی حق ندارند؟ ر
تویی که ناب ترین فصل هر کتاب منیشروع وسوسه انگیز شعر ناب منی
من آن سکوت شکسته در آسمان توامو تو درآمد دنیا و آفتاب منی
چقدر هجمه ی تشویش بی تو بودن هاتویی که نقطه ی پایان اضطراب منی
برای زندگی ی بی جواب و تکراریبه موقع آمدی و بهترین جواب منی
روان در اوج خیالم چو رود می مانیهمیشه جاری و مانا در عمق خواب منی
نفس پس از گذرت از حساب می افتدو تو دلیل نفس های بی حساب منی
رها مکن غزلم را همیشه با من باشکه ختم خاطره انگیزه شعر ناب منی
بیست و چهارم زیبایم
امروز نگرانتر از همیشه ,بهش پناه بردم که واسم استدلال کنه و بگه جنگی در راه نیست.  مثل همیشه خوب تحلیل میکنه. خیلی خوب.
 نگرانم ,نگران آینده ,نگران خانواده ام, پدرم مادرم برادرم و همسرم. نگران فرزند آینده ام. .
 
از خودم گله دارم ,باید  بیشتر تلاش کنم.
بهار آمده و برگ ریز مانده دلم
دلم شکست خدا ریز ریز مانده دلم
هوای عربده در کوچه های شب دارم
ولی خمار شرابی غلیظ مانده دلم
سرم هوای سرم چرخ می زند» دارد
در آرزوی عزیزم بریز!» مانده دلم
به این امید که شاید به دیدنم آیی
به رغم حرف پزشکان مریض مانده دلم
به آن هوا که بلندش کنی مگر از خاک
هنوز روی زمین سینه خیز مانده دلم
تو آمدی و به زندان عشق افتادم
به لطف نام تو اما عزیز مانده دلم
صدای تو، نفس تو، نگاه کردن تو
هنوز عاشق این چند چیز مانده دلم
هنوز ما
.
"نیست در دایره چرخ ادب                             ساغر می" 
می  شتابم  ز  فراسو  به   تمنای غزلمی نشینم همه شب بر لب دریای غزل
آن شرابی که به مینای خیال است، مراحاصل عشق من است وشبِ زیبای غزل
ابر اگر گوهرِ باران به زمین می بخشدلابُد از خنده گل هست به فردای غزل  
از نگارش اگر افتاده و  وا مانده  قلممانده در حسرت چشمان فریبای غزل
آنچنان شیفته ی جام بلور غزلمکه به رقص آمده ام همدل و همپای غزل
نیست در دایره چرخ ادب  ساغرِ مِی مگر آنگه  بشود شاهد سود
به همه چیز مشکوکم.
به تمام آدم‌ها، به تمام حس‌های عاشقانه، به تمام خوشی‌ها، به تمام آسونی‌ها، به تمام روز‌ها، به تمام ساعت‌ها و دقیقه و ثانیه‌ها.
از همه چیز مأیوسم. 
از آد‌م‌ها، عاشقانه‌ها، خوشی‌ها، آسونی‌ها، روزها، ساعت‌ها و دقیقه‌ها و ثانیه‌ها.
برای همه چیز نگرانم. 
نگران آدم‌ها، نگران عشق، نگران خوشحالی، نگران آسایش، نگران روزها، نگران ساعت‌ها و دقیقه‌ها و ثانیه‌ها. 
تو گاهی برای‌ تمام شک‌ها، یأس‌ها و نگرانی‌هام ت
رقص گُل بر سر دیوار کمی مشکوک استاینکه دشمن بشود یار کمی مشکوک استظاهرن ما همه خوشبخت‌ترینیم ولیهق‌هق ِ ملت بیکار کمی مشکوک استجنگل سبز و تبر باز تبانی کردندوصل سر با گره ِ دار! کمی مشکوک استبار دیگر تو بخوان که همه چی آرومه .»خلوت کوچه و بازار کمی مشکوک استشیخ فرموده:حرام است شراب و شادیحالت مستی ِ هشیار کمی مشکوک استعشق آورده‌ام از بطن غزلواره‌ی سرخشعر یک شاعر بیمار کمی مشکوک استاینکه مشتاق به دیدار منی شکی نیستاسترس موقع دیدار کمی
مردم ایران سالهاست دارن تاوان بی کفایتی مسئولان اقتصادی رو میدن
جنابان نمی توانند ارزش پول ملی رو حفظ کنن و سال به سال که هیچ جدیدا روز به روز پول ملی بی ارزش تر میشه در نتیجه مجبوراً کالا و خدمات رو گرانتر کنن تا در اصل متعادل بشه (ت تعادل بخشی در اقتصاد)
بابا کاری که شما می کنید همه بلدن، دیگه این همه دبدبه و کبکبه و عنوان نمی خواد که
وایسا ارزش پول ملی بیاد پایین  و تو هم قیمت ها رو بکش بالا
 
در مورد بنزین هم داستان همینه
چند سال دیگه با
زن جوان غزلی با ردیف "آمد" بودکه بر صحیفه‌ی تقدیر من مسوّد بود
زنی که مثل غزل‌های عاشقانه‌ی منبه حسن مطلع و حسن طلب زبانزد بود
مرا ز قید زمان و مکان رها می‌کرداگر چه خود به زمان و مکان مقید بود
به جلوه و جذبه در ضیافت غزلممیان آمده و رفتگان سرآمد بود
زنی که آمدنش مثل "آ"ی آمدنشرهایی نفس از حبس های ممتد بود
به جمله دل من مسندالیه "آن‌زن"و "است" رابطه و "باشکوه" مسند بود
زن جوان نه همین فرصت جوانی منکه از جوانی من رخصت مجدد بود
میان جامه‌ی عریانی
آب اگر سمت هوا گاه روان خواهد شد دولت پیر در آن لحظه جوان خواهد شد!خرج عینک شده و سمعک و دندان طلاچشم یارانه به بودجه نگران خواهد شدرنگ ریشش چه شود یا چه شود اکسیدانکوهی از دغدغه قد سبلان خواهد شدیک شتر بود که بر کوی همه می‌خوابید؟!شاد و بیدار بر این خانه دوان خواهد شدآنقدر صندلی و صاحب آن مَچ هستند قصه وصلتشان ورد زبان خواهد شد پست ها در کفشان است چو میراث پدرملک طلقی‌ست که ارث پسران خواهد شدپاشدن، رفتن و گشتن که گذشت از ایشانقدشان در وسط کا
اهنگ  hello از بانو Adele درحال پخشه ، به کاور اهنگ نگاه میکنم با یه فونت که چشمم رو گرفته نوشته " نگران باش ، حل نمیشه " اولش خوندم نگران نباش حل میشه ؛ بعدش خوندم نگران نباش حل نمیشه ؛ آخرین دفعه درست خوندم [نگران باش ، حل نمیشه ] حالا دارم فکر میکنم که چقدر خیلی وقت ها جای این جمله تو زندگیم خالی بوده ، چقدر باید این جمله رو با خودم تکرار میکردم و میگفتم نگران باش دختر ، نگران باش چون خیلی بده ، چون ممکنه حل نشه . خیلی خوبه تو بیست سالگی دارم درک میکن
دانلود PDF کتاب این راهش نیست
تنها سایت ارائه دهنده ی فایل پی دی اف PDF کتاب غلبه بر عزت zwnj;نفس پایین با CBT (درمان شناختی - رفتاری) توجه : این فایل بر روی تمامی گوشی ها و سیستم های کامپیوتری به صورت نامحدود قابل اجرا می باشد . توجه : از مجموعه ی بی نظیر محصولات دیگر ما نیز دیدن نمایید PDF کتاب این راهش .
دریافت فایل
پر قدیسه عالم بین  شعله های آتشگر گرفت از آن زبانه فامطه تمام آهشبیت اول که بسوزد همه واژه ها بسوزندقافیه آب شد از غم،غزلم فدای مادررنگ پر چرا پریده،رنگ در چرا چنین استشاعری محو علی شد،مات قهرمان خیبرقهرمان کشیده می شد،روی خاک کوچه ی تنگفاطمه به گریه پرسید فضه کو حضرت حیدربین کوچه ها دوید و خبر از علی نبود وزیر گنبد کبود و مادری در پی شوهرمادر نبی تو بودی،مادر علی تو هستیدر پی ولی که رفتی بر زمین ریخت گل و پربیت حق بیت علی بود،بین این بیت پر
یکی بود یکی نبود
و شروع مشکلات از همان بودن بود
بودن یا نبودن مسأله ای نیست
مسأله در بودن است
وقتی بود بودی
مسأله ات چرا بودن است
چگونه بودن
و مشکلات ات شروع میشود با دیگر بود ها
نگران بی انصافی میشوی
نگران مظلوم واقع شدن
نگران دیده نشدن
نگران ندانستن
نگران نادان خوانده شدن
و اگر بودی مسلماً آزاد نخواهی بود
اگر بودی به ناچار باید حرکت کنی
و باید بسازی
و ساختن و ایجاد کردن بدون ساخته شدن و ایجاد شدن معنی ندارد
ذات نایافته از هستی بخش که تواند
روزی می‌آید که تو دیگر نیستی
و صدای تو را باد خواهد برد
یاد تو خنجری‌ست که روحم را می‌درَد
و همان دم کلاغی از سرْشاخه‌‌ٔ ِ درخت می‌پرد
بین خودمان باشد، آن روز آمده
تو نیستی و فصل ها با شتابی بی‌شرمانه از هم سبقت می‌گیرند
و من نگران چال روی گونه‌ات هستم،
نگران گُلی که آخرین بار تویش کاشته بودم
عزیزِ دردانه
از وقتی که نیستی خرمالوی کال چنان حلاوتی دارد که انار می‌خوش، شوکرانی بیش نیست
این روزها گنجشک‌ها هم شانه‌هایم را پس می‌زنند
ت
اضطراب کروناست یا بهم‌ریختگی هورمونی در زمان یا هر دو نمی‌دانم؟ اما حالم خوش نیست. مرهمی نمی‌جویم، که می‌دانم صبر است که مرهم است و نه جز این. اما مدام با خودم تکرار می‌کنم: قرار است چه بلایی سرمان بیاید؟ نگران بابا و مامان و مادرجونم، نگران میم، نگران خودم و عین. تاب و تحملم کم شده. کاش کش نیاید، کاش چندسال بگذرد و همه باشیم.
کاش .
من توان مصیبت دیدن ندارم. من پناهی ندارم، خدایی ندارم، مرهمی ندارم. من تنهایم و می‌ترسم.
.
جعبه ی کادویش را باز کردم. یک انار سرخ تویش بود. نه که فکر کنید از این شیشه ای ها. نه که فکر کنید از این چینی تزئینی ها. یک انار ِ واقعی. خندیدم. گفتم تو دیوونه ای. گفت مطمئن باش تو دیوونگی به گرد ِ پات هم نمی رسم. گفت حالا چی کارش می کنی این انارو ؟ گفتم یه راهش اینه که برش دارم ببرم بذارم توی ِ دکور ِ اتاقم. یه راهش اینه با جعبه بذارمش توی کمد که بعد ها هر وقت دل تنگت شدم بازش کنم و خاطراتتو نفس بکشم. راه دیگه ش اما اینه که الآن این انارو بشکنم. با ه
روی کاناپه روبروی تلویزیون دراز کشیده ام .از حیاط خانه ی عمه صدای آب بازی و خنده ی بچه ها می آید .
زنگ میزنم به حمید .میگوید خانه ی عمه ام در میشیگان هستم و سلام پیرساند .از گرما میپرسد و اینکه کی برمیگردیم .
میگویم هوا خنک است .باد می آید برگ درخت ها میرقصد تو ی باد و از رودخانه صدای جوش و خروش آب می آید . احتمالا غروب برمیگردیم
راستش را بخواهی . اینجا همه چیز خیلی مطلوب است . خنکی هوا.درخاتن بلند .رودخانه .یک آسمان پاک آبی. صدای خنده ی
خوش به حال من و دریا و غروب و خورشید 
 و چه بی‌ذوق جهانی که مرا با تو ندید 
رشته ای جنس، همان رشته که بر گردن توست 
چه سرِ وقت مرا هم به سر وعده کشید 
به کف و ماسه که نایاب‌ترین مرجان‌ها 
 تپش تب‌زده نبض مرا می‌فهمید 
آسمان روشنی‌اش را همه بر چشم تو داد 
مثل خورشید که خود را به دل من بخشید 
 ما به اندازه هم سهم ز دریا بردیم 
هیچکس مثل تو و من به تفاهم نرسید
 
خواستی شعر بخوانم دهنم شیرین شد 
ماه طعم غزلم را ز نگاه تو چشید 
منکه حتی پی پژواک خو
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد
چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد
این تطاول که کشید از غم هجران بلبل
تا سراپرده گل نعره ن خواهد شد
گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر
مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد
ای دل ار عشرت امروز به فردا فکنی
مایه نقد بقا را که ضمان خواهد شد
ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید
از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد
گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت
که به باغ آمد از این ر
چند وقتی بود ک دیگر یک لا لباس نداشت. لباس های فاخر میپوشید. ولی هنوز پا بود. به حرف دیگران توجهی نداشت ولی دیگرانی وجود نداشتند ک بخواهد مراعات حال کند. کلبه اش پس از طوفان خرابه ای بود و از دشت گلهای زرد کوچ کرده بود به پای کوهی. سنگ بر سنگ و آجر بر آجر ساخته بود و ذکر گفته بود. دیگر نگران فصل ها نبود. نبودِ درویش اتفاق غمگینی نبود و دلش برای تکه هاش بر روی تپه ماه تنگ نمیشد. در کتیبه اش ذکر مینوشت. روز و شب. شب و روز. از احوالات گذشته و اوصاف
Jah Khalib - Medina
https://www.aparat.com/v/fipF4
مدینا» از: جاه خلیب
آواره ی تنها راهش را گم کرده 
همه محدوده های زمانی را از کف داده
قلبش از توفان مشقّات از پا در آمده 
و یک جایی دورِ دور او» منتظرش است
معصوم، هرگز با دستان آلوده ای لمس نشده
دختری که قلبش هرگز شیطان را به درون راه نداده
ماران به آواره دروغ گفتند که او هرگز با او خوشحال نخواهد بود
اما آواره لجوجانه باور داشت که در چشمان او آرامش خواهد یافت
و دوباره یک سپیده دم نو رویا را خواهد شکافت
پاها علیرغم
باسمه تعالىقرآن کریم مىفرماید:عسى أن تکرهوا شیئا و هو خیر لکمچه بسا از چیزى خوشتان نمىآید ولى خیرتان در همان است.اگر از سختیها خوشتان نمىآید نگران نباشیدشاید خیرى عظیم در آن استاثر قطره هاى آب بر سنگ سخت، سکاکى را عالم ساخت
    یه دیالوگ طلایی هم سوسن خانم داشت واسه ی وقتی که یاس تازه می خواست وارد مقوله ی اردوی جهادی بشه. به این ترتیب که فرمودند:  "نگران این نیستم که خسته و اذیت بشی حین کار. من بیشتر نگران اینم که میری اردو، کرم می ریزی و بچه ها رو اذیت میکنی، بچه ها هم میگیرن کتکت میزنن."
در حدیث قدسی آمده است:لو علم المدبرون عنی کیف انتظاری بهم، لماتوا شوقا»؛ اگر آنان که به من پشت کرده اند، می‌دانستند که چگونه انتظارشان را می‌کشم، بی گمان از شوق جان می‌سپردند.
در حدیث قدسی آمده که خداوند می‌فرماید: ای عیسی؛ چقدر من چشم به راه باشم؟! و خواست‌های بندگان را به خوبی اجابت نمایم، در حالی‌که آنان به سوی من باز نمی‌گردند.✍ رساله لقاءالله

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها