نتایج جستجو برای عبارت :

حکایت دیوار عدل

لباس گرفتم، حرف زدم، راه رفتم. سیگار کشیدم سوار ماشین شدم و رسیدم خونه. کمی فیلم دیدم بعد خوابیدم، خوابیدم، خوابیدم. (!؟)
به رد دست های تو روی ديوار سوگند. به رد دست های تو روی ديوار سوگند. به رد دست های تو روی ديوار سوگند. به رد دست های تو روی ديوار سوگند. به رد دست های تو روی ديوار سوگند. به رد دست های تو روی ديوار سوگند. به رد دست های تو روی ديوار سوگند. به رد دست های تو روی ديوار سوگند. به رد دست های تو روی ديوار سوگند. به رد دست های تو روی ديوار سوگ
 
مثنوی یک قصه‌ای دارد بس زیبا و ارزشمند 
حکايت یک گاو است که از صبح تا شب، توی یک جزیره سبزِ خوش آب و علف مشغول چراست. خوب می‌چرد، خوب می‌خورد، چاق و فربه می‌شود
اما شب تا صبح از نگرانی اینکه فردا چه بخورد، هرچه به تن‌اش گوشت شده بود، آب می‌شود.
 
حکايت آن گاو، حکايت دل نگرانی‌های بی‌خود ما آدم‌هاست.
 
حکايت‌‌ همان ترس‌هایی است که هیچ‌وقت اتفاق نمی‌افتد، فقط لحظه‌هایمان را هدر می‌دهد.
 
یک روز چشم باز می‌کنی، به خودت می‌آیی، می‌بین
رو به روی ديوار ایستاد و با ناخن خط عمیق دیگری روی آن کشید . در ذهنش شمرد : 2677 این ديوار حالا دو هزار و ششصد و هفتاد و هفت خط عمیق داشت . چشمانش را به ديوار کناری دوخت که بر خلاف این ديوار خطوط نامنظم و درهمی داشت . خط های روی آن ديوار اثر ناخن های هر ده انگشتش می شد که گهگاه با نهایت خشم و عصبیت روی آن می کشید . خط های منظم این ديوار اما حکايت دیگری داشت . خطوط عمیقی که روی این ديوار با ناخن سنگی انگشت اشاره اش حک می شد نشان از روزهایی داشت که در این چ
حکايت های گلستان سعدی
گلستان کتابی است نوشتهٔ شاعر و نویسندهٔ معروف ایرانی سعدی شیرازی که در یک دیباچه و هشت باب به نثر مُسَّجَع (آهنگین) نوشته شده است. غالب نوشته‌های آن کوتاه و به شیوهٔ داستان‌ها و نصایح اخلاقی است.
ادامه مطلب
✨رسول کرم (صلی الله علیه و آله):
⚪️ حکايت همنشین خوب مثل عطار استکه اگر عطر خود را به تو ندهد، ولی بوی خوش آن در تو می آویزد و اثر میگذارد.
⚫️ و حکايت همنشین بد مثل آهنگر استکه اگر شعله ی آتش آن تو را نسوزاند اما بوی بد آن در تو می آویزد و برجای میماند.
نهج الفصاحهریگ در کفش و کک در شلوار        به بود از رفیق ناهموار
در ادامه سری نوشته های "ديوار" اکنون می خواهم در مورد آن سوی ديوار بنویسم:ديوار نوشته ی امروز "توانایی مالی برای از بین بردن این عدم راحتی و آسودگی خاطر حاصل از اضطراب عدم توانایی در تامین نیاز های اولیه می باشد" 
یا به طور خلاصه این سوی ديوار (نداشتن پول به اندازه کافی ) و آن سوی ديوار (داشتن پول به اندازه کافی) است
حالا تصور اینکه این طرف ديوار با آن سوی ديوار چه تفاوتی دارد :
این طرف ديوار مهمانت را خودت به ترمینال میرسانی و حدود 4 ساعت زمانت را
حکايت خیلی از آدمای دور از اجرا هم مثل حکايت آقایان ‌نژاد و ضرغامیه.
یا اپوزوسیون می‌شن و همه چیزو می‌کوبند و یا روشن‌فکر می‌شن و نوید دنیایی زیباتر می‌دن.
این رفتارها ممکنه از ما سر بزنه. ولی وقتی از این برادران سر می‌زنه یکم ناراحت‌کننده است.
نحوه اجرای ديوار سبزديوار سبز از جمله فناوری هایی است که در سال های اخیر در ایران رواج پیدا کرده است. ديوار سبز اهمیت فراوانی هم از نظر زیست محیطی و هم از لحاظ زببایی بصری دارد. مهم ترین عاملی که در ديوار سبز به چشم می خورد نحوه اجرا و نگهداری از آن است که فاکتورهای فراوانی را در برمیگیرد. در ادامه به فاکتورهای نحوه اجرای ديوار سبز و نگهداری از آن و مراحل ساخت ديوار سبز می پردازیم.
فقیری به ثروتمندی گفت:اگر من در خانه ی تو بمیرم، با من چه می کنی؟
ثروتمند گفت:تو را کفن میکنم و به گور می سپارم.
فقیر گفت: امروز که هنوز هم زنده ام، مرا پیراهن بپوشان، و چون مُردم، بی کفن مرا به خاک بسپار
حکايت بالا حکايت بسیاری از ماست؛ 
که تا زنده ایم قدر یکدیگر را نمیدانیم ولی بعد از مردن هم، میخواهیم برای یکدیگر سنگ تمام بگذاریم.
روزها، لحظات و هر ساعتی از ماه مبارک رمضان خاطرات شیرین و به یاد ماندنی ای را برای ما رقم میزند گاهی بعضی داستان ها هم شنیدنی است و هم نکات نابی رو در خودش پنهان کرده، حکايت چند جوان و پیره مرد هم از اون حکايت های شنیدنی هست که شنیدیدن و خوندنش خالی از لطف نیست.
ادامه مطلب
خر در گل مانده
حکايت خر در گل مانده»
مردی خری دید که در گل گیرکرده بود و صاحب خر از بیرون کشیدن آن خسته شده بود. 
برای کمک کردن دُم خر را گرفت و زور زد! 
دُم خر از جای کنده شد.
فریاد از صاحب خر برخاست که ، تاوان بده!
مرد برای فرار به کوچه‌ای دوید ولی بن بست بود. 
خود را در خانه‌ای انداخت. 
زنی آنجا کنار حوض خانه نشسته بود و چیزی می‌شست و حامله بود. 
از آن فریاد و صدای بلند در ترسید و بچه اش سِقط شد.
صاحب خانه نیز با صاحب خر همراه شد. 
مرد
گریزان بر
آن حکايت که یکی بر سر شاخ بن می‌برید را شنیده‌ای حتما؛
آنکس منم.انگار کن کسی را که به خیال خود، خشت روی خشت می‌گذارد به امید ساختن، اما خشت از ستون بر می‌دارد برای ساختن ديوار؛آن کس منم.انگار کن کسی که آتشی افروخته است برای گرم شدن، اما سرمایه‌اش را می‌سوزاند؛آن کس منم.گویند رو سیاهی به ذغال می‌ماند،سیاهیِ آن ذغال منم.
بازنویسی حکايت شخصی شتر گم کرد
بازنویسی حکايت صفحه 95 کتاب نگارش هفتم

بازنویسی حکايت شخصی شتر گم کرد
بازگردانی حکايت شخصی شتر گم کرد به زبان و به نثر ساده امروزی که در کتاب نگارش کلاس و پایه هفتم خواسته شده است و در صفحه ۹۵ کتاب نگارش موجود می باشد به زودی در این پست قرار خواهیم داد و این را بدانید که در سریع ترین زمان ممکن برای شما عزیزان این انشا قرار خواهد گرفت متاسفانه جواب این انشای در اینترنت وجود ندارد و به زودی بازنویسی حکايت نگاری را
حکايت صفحه 25 نگارش دهم  سگی بر لب جوی استخوانی یافت
حکايت صفحه 25 دهم سگی بر لب جوی صفحه 25 نگارش دهم سگی
بر لب جوی سگی بر لب جوی استخوانی یافت حکايت سگی بر لب جوی استخوانی یافت
پاسخ حکايت سگی بر لب جوی استخوانی یافت جواب حکايت سگی بر لب جوی استخوانی
یافت بازنویسی حکايت سگی بر لب جوی استخوانی یافت باز افرینی حکايت سگی بر
لب جوی استخوانی یافت سگی بر لب جوی استخوانی یافت یعنی چه سگی بر لب جوی
استخوانی یافت صفحه 25 دهم نگارش دهم صفحه 25 سگی بر لب جو
خب ظاهرا دوران ديوار اشعار هم داره به پایان میرسه. البته این به معنی تعطیلی ديوار اشعار نیست به معنی ساده تر شدن سبک ديوار ه این طور که من شعر یا داستان نمیارم و فقط طرح بحث میکنم و بقیه اش با خودتون البته طرح بحث هم با شما باشه بهتره. 
در این پست حکايت ديوار ساختن شیخ بهایی و ایرادی که پیرزن بر او می گیرد را خواهید خواند.
 
حکايت شده که روزی شیخ بهایی مشغول ساختن ديوار یک مسجد بود یه روز که بالـای ديوار داشت خشتها رو روی هم قرار میداد پیرزنی که از اونجا میگذشت خطاب به او گفت: ننه جون این ديواری که ساختی کجه!شیخ از بالـای ديوار پایین اومد و نگاه دقیقی به ديوار انداخت و گفت: حق با شماست مادر چه خوب شد که بهم گفتی همین الان درستش میکنم. این رو گفت و دوتا مشت محکم به ديوار کوبید و د
دانلود سریال حکايت کهنهEski Hikaye دوبله فارسی
نام سریال:حکايت کهنه(Eski Hikaye)
 
سال انتشار:2013
 
محصول کشور: ترکیه
 
زبان:(دوبله فارسی)
 
امتیاز: 7.4از10
 
کیفیت: 480p
 
کارگردان : Levent Cantek
 
ستارگان : Buğra Gülsoy, Funda Eryigit, Murat Daltaban
 
خلاصه داستان سریال حکايت کهنه :سریال حکايت کهنه درباره ی پسری به نام مته (با بازی بورا گولسوی) است که در زمان بچگی او پدرش را جلوی چشم او به قتل رسانده اند.او اکنون که پسر جوانی شده دنبال انتقام جویی از قاتل پدرش است . او که همراه مادر
وقتی با فشار دو دست رو شونه م خوردم به ديوار بغضم ترکید . بخاطر سال ها ديوار بودن برای رویاها . بخاطر تلاش هایی که کرده بودم تا ديوارهای زندگی چیده شن بیان بالا . بخاطر رنج و تلاشی که خودم رو به داشتنشون مجبور کرده بودم تا آینده جای بهتر و قشنگ تری بشه . بخاطر نداشتن ِ هیچ کس به جز همون ديوار برای تکیه کردن بهش . بخاطر ِ خودم . خودم که فقط خدا میدونه چقدر صادقانه تلاش میکنم تا هیچکس بخاطر من سختی نکشه . فکر نمیکنم اون ديوار رو هیچوقت فراموش کنم . دیو
ديوار

یکى دیگر از آیتم هاى مهم در دکوراسیون داخلى است که به وسیله ديوار کاذب
تغییرات مختلفى را در دکوراسیون داخلى ساختمان به عمل مى آید.
طراحى دکوراسیون داخلى ، ديوار کاذب و ديوار دکوراتیو
به دلیل مزیت ها و استاندارد های ديوار کاذب می توان در مکان های
گوناگون ؛ ساختمان های تجاری، اداری و مسی، اجرای ديوار کاذب اتاق خواب,
اجرای ديوار کاذب پذیرایی , اجرای ديوار کاذب سالن ها ، ديوار کاذب کافى
شاپ ، اجرای ديوار کاذب رستوران ، اجرای ديوار ک
ديوار یکى دیگر از آیتم هاى مهم در دکوراسیون داخلى است که به وسیله ديوار کاذب تغییرات مختلفى را در دکوراسیون داخلى ساختمان به عمل مى آید. طراحى دکوراسیون داخلى ، ديوار کاذب و ديوار دکوراتیو به دلیل مزیت ها و استاندارد های ديوار کاذب می توان در مکان های گوناگون ؛ ساختمان های تجاری، اداری و مسی، اجرای ديوار کاذب اتاق خواب, اجرای ديوار کاذب پذیرایی , اجرای ديوار کاذب سالن ها ، ديوار کاذب کافى شاپ ، اجرای ديوار کاذب رستوران ، اجرای ديوار کاذب
بازنویسی حکايت حاکمی دو گوشش ناشنوا شد
بازنویسی حکايت حاکمی دو گوشش ناشنوا شد حکايت نگاری صفحه 66 نگارش هشتم
حاکمی دو گوشش ناشنواشد. مداوای طبیبان هم اثری نکرد. حاکم از این پیشامد که باعث شد او دیگر صدای هیچ مظلومی را نشنود بسیار ناراحت بود و نمی دانست چه کند. روزی شخص دانایی، نزدش رفت و با اشاره و به کمک نوشتن به او گفت: ای سلطان، چرا غمگین هستید؟ شما یکی از حس های خود را از دست داده اید، خداوند به شما حواس دیگر هم داده است که سالم اند، آنها را
❆ #ديوار:
 
ديوار سکوت کردوقتی که قاب کردمنبودن هایت رابر ديوار دلم #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)#شعر_سپکو@ZanaKORDistani63سپرای میخانهکانال شعرهای سپکو(سپید کوتاه) سعید فلاحی(زانا کوردستانی)https://t.me/sepkomikhanehhttps://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametaghttp://mikhanehkolop3.blogfa.com
زندانی و هیزم فروش
با حکايتی دیگر در میهن پاتوق همراه هستیم
حکايت نوعی از داستان کوتاه است که در آن درس یا نکته‌ای اخلاقی نهفته است. این درس یا نکته بیشتر در پایان حکايت بر خواننده آشکار می‌شود.
در ادامه همراه باشید
ادامه مطلب
حکايت کمک به همسایه
با حکايتی دیگر در میهن پاتوق همراه هستیم
حکايت نوعی از داستان کوتاه است که در آن درس یا نکته‌ای اخلاقی نهفته است. این درس یا نکته بیشتر در پایان حکايت بر خواننده آشکار می‌شود.
در ادامه همراه باشید
ادامه مطلب
آنقدر وجودم درد می کند که گویی ديوار برای تلافی خودش را روی من ویران کرده!اما هردو حفظ ظاهر می کنیم.؛ ديوار برای ديوار بودنش و من برای من بودنم.؛آنقدر به پای حرفهایم نشسته که مرا بلد شده؛ اینکه چگونه از درون ویران شود ولی حفظ ظاهر کند!
هم نشینی بی اثر نیست.؛ ديوار شبیه من شده و من شبیه او. .درحالِ تبدیل شدنم.؛ گوشت و خونم به سنگ وسیمان. .
شاید ديوار تلافی نمی کند.؛ شاید می خواهد رفاقت را در حقِ من تمام کند.؛می خواهد مثل خودش سنگی شوم تا درد
مشهد- ایرنا- قطع و اختلال تلفن ثابت در یکی از محلات مشهد که بیش از پنج ماه به طول کشیده است، نیتی و گلایه‌های زیادی را در بین ساکنان در بلوار سرافرازان این شهر ایجاد کرده است.
 
این در حالی است که ساکنان خیابان ۲۲ تا ۲۵ سرافرازان مشهد و نیز خیابان نیاوران ۲۰ این محدوده تاکنون بارها به مرکز مخابرات آن ناحیه مراجعه کرده و تاکنون نتیجه‌ای دریافت نکرده‌اند و کسی پاسخگوی مشکلات آنان نیست.
ادامه مطلب
حکايت خر در گل مانده
با حکايتی دیگر در میهن پاتوق همراه هستیم
حکايت نوعی از داستان کوتاه است که در آن درس یا نکته‌ای اخلاقی نهفته است. این درس یا نکته بیشتر در پایان حکايت بر خواننده آشکار می‌شود.
در ادامه همراه باشید
ادامه مطلب
هر روز توی گروه خانوادگی یک حکايت می فرسته.بعضی حکايت هاش عجیب به دل آدم می نشیند.دیروز یک حکايت فرستاد 
درباره کشته شدن امیر کبیر و محل دفنش.میگفت: یکی از بزرگان امیرکبیر را خواب دید و گفت چی شد که توی کربلا و حرم
دفن شدی؟ امیرکبیر بهش میگه: 
وقتی دوتا رگ هایم را در حمام فین کاشان زدند بدجور تشنه شدم و خواستم طلب آب کنم.اما یک لحظه یاد فرزند زهرا(س) 
افتادم و به خودم گفتم محمد تقی خجالت بکش،حسین(ع)تمام بدنش تکه تکه شد و لب هایش خشک بود،اون وقت ت
فیلم جوکر رو به طور کامل دو مرتبه و به طور غیر کامل، شش مرتبه یا شاید بیشتر دیدمش.
حکايت عجیبیه، حکايت آرتور فلک که جامعه چگونه طردش می‌کنه و سهم برژوا چقدر از این طرد شدگی و انزوای پرولتاریا هستش.
برژوایی که برای حفظ خودش از شرهایی که درست می‌کنه، حاضر به به بچه میشه و حتی انسانیت رو زیر پا می‌ذاره مبادا که بر کت و شلوار مارکش ذره‌ای غبار نشینه.
درباره انقلاب کارگری روسیه نوشتن که: مردم به خونه‌های اعیان و اشراف ریختن و اون‌ها رو کش
خرید سنگ درپوش ديواردر صورتی که از سنگ مالون برای ديوار چینی استفاده نموده اید و به سنگ ورقه برش خورده برای درپوش نیاز دارید ما به شما سنگ ونگه روستیم را معرفی مینماییم.خرید سنگ درپوش ديوار مالونبرای خرید سنگ درپوش ديوار مالون میتوانید با ما در ارتباط باشیدما سنگ مالون ورقه ای قهوه ای را به صورت برش خورده برای درپوش تولید مینماییم.جهت مشاوره برای خرید سنگ درپوش ديوار مالون با ما تماس بگیرید.09135566477
حکايت اول:
از کاسبی پرسیدند:
چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی می کنی؟ 
گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم، پیدا می کند!! چگونه فرشته روزیش مرا گم می کند!!!؟
حکايت دوم:
پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری رفت.
پدر دختر گفت:
تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمی دهم.!!
پسری پولدار، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر رفت، پدر دختر با ازدواج موافقت کرد و در مورد اخلاق پسر گفت:
ان شاءالل
نصیحت های جالب گنجشک به مرد دمشی
حکايت 3 پند گنجشک
حکايت
کرده اند که مردى در بازار دمشق، گنجشکى زیبا، به یک درهم خرید تا به
منزل آورد و فرزندانش با آن بازى کنند. در بین راه، گنجشک به سخن آمد و به
مرد گفت: در من سودی براى تو نیست. درصورتی که مرا ازاد کنى، تو را سه
پند مى گویم که هر یک، مانند گنجى است. دو پند را وقتى در دست تو اسیرم مى
گویم و نصیحت سوم را، وقتى آزادم کردى و بر شاخ درختى نشستم، مى گویم.
مرد با خود اندیشید که سه پند از پرنده اى که
همین که نعش درختی به باغ می افتد 
بهانه باز به دست اجاق می اقتد
حکايت من و دنیا یتان حکايت آن
پرنده ایست که به باتلاق می افتد
عجب عدالت تلخی که شادمانی ها 
فقط برای شما اتفاق می افتد  
تمام سهم من از روشنی همان نوریست
که از چراغ شما در اتاق می افتد 
به زور جاذبه سیب از درخت چیده زمین
چه میوه ای ز سر اشتیاق می افتد؟؟
همیشه همره هابیل بوده قابیلی
میان ما و شما کی فراق می افتد؟
فاضل نظری
هر وقت سعدی می‌خونم حظ میبرم. به معنای واقعی کلمه درس میشه گرفت از حکايت‌های دلچسبش
حکايت‌هایی که امشب خوندم به قدری قشنگ بود که باید بگم اگر امر به بنده راجع بود امر می‌کردم تمام کتب آموزشی جمع گردد و فقط و فقط سعدی خوانده شود؛ باشد که از صدقه سر عقل و کیاستی و فهم و فراستیِ حضرتش گوارا و ایمن و بلدِ راه گردیم :))
 
ديوار برلین
ديوار برلین نام ديواری به طول ۱۵۵ کیلومتر و به ارتفاع ۳/۶ متر بود که پس از پایان جنگ جهانی دوم و شکست حزب نازی (حزب حاکم بر آلمان) ساخته شد. ديوار برلین در سال‌های ۱۹۶۱ تا ۱۹۸۹ به‌مدت ۲۸ سال شهر برلین را به دو منطقهٔ شرقی و غربی تقسیم کرده‌بود. این ديوار اصلی‌ترین نماد جنگ سرد بود که به پردهٔ آهنین مشهور شد.

ادامه مطلب
وبلاگ جدید ، اسم جدید ، آدم های جدید.از هیچ کدوم ترسی ندارم جز اسم جدید اگر صدتا وبلاگ دیگه هم بزنم باز هم اسمم مبهم خواهد ماندواقعا این رفتن ها بی فایده ترینهاونی که از گذشته اش فرار کنه ترسوعه ، حکايت منه دیگه.من از چی میخوام فرار کنم ؟؟؟ارشیو ؟؟با خودم حرف زدم، تصمیم یکی دو روز نبود که الان بعد پنج روز منصرف شه یا چی تصمیم شاید دو سه ماه قبل بود ولی باز هم دلم رضا نبود.همه رو رد دنبال میزنم باز دوباره دنبال میکنمنمی دونم یکجایی
می گویند گذشته دیگه گذشته ولی آیا می شود بدون نگاه به تو ای گذشته عزیزم به سوی آینده رفت ؟
من کلا تو رو خیلی دوست دارم و آرزویم این هست که برگردم پیش تو و خیلی کارهایی که باید می کردیم و نکردیم را از نو باهم انجام دهیم اما وقتی به تو فکر می کنم می بینم از تو متنفر هم هستم ! حکايت تو و من حکايت عجیبی است.
ادامه مطلب
خستم از این همه امروز و فردا کردن و بی ارادگی .
از این همه استرس و اضطراب و فکر و فکر و فکر .
عذاب وجدان دارم شدید . خیلی وضعم خراب شده و همه میگن چرا دیگه مثل قبل نیستی . نمیدونم چمه . فقط میدونم از این وضع خسته شدم . از فکر کردن خسته شدن از اینکه هی برم تخمین رتبه قلمچی خسته شدم از اینکه بگم نمیتونم خسته شدم . از اینکه هی به بعدش فکر کنم خسته شدم . همینجا به خودم میگم : هر فکری مخصوصا برای انتخاب رشته و انتخاب مسیر بمونه برای بعد کنکور . فعلا نه برنا

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها