نتایج جستجو برای عبارت :

تو دنیای بزرگ تیکه

به نظرمن مورچه هاخیلی اسکلن،چون سروتهشون روهم که بزنی باید مثل خرکارکنن.اون روز دوتاشون توجهموجلب کردیه کناری،یه تيکه نون خیلییییییی کوچیک به اندازه یه نقطه،داشتن جابه جامیکردندلم سوخت یه تيکه بزرگ نون (بزرگ ازنظراونایعنی)،یعنی یه چیزی درحد ذخیره یه ماهشون گذاشتم تومسیرشون تواون قسمت که نوناشونوجمع میکردن که دیگه انقدراینوراونورنرن واسه یه تيکه نون،بازم بدوبدو رفتن اون سرشهرکه حالااون یه نقطه روباربزنن ببرن،انگاراون تيکه نسبتا بز
به نظرمن مورچه ها خیلیاسکلن،چون سروتهشون روهم که بزنی باید مثل خرکارکنن.
اون روز دوتاشون توجهموجلب کردیه کناری،یه تيکه نون خیلییییییی کوچیک به اندازه یه نقطه،داشتن جابه جامیکردندلم سوخت یه تيکه بزرگ نون (بزرگ ازنظراونایعنی)،یعنی یه چیزی درحد ذخیره یه ماهشون گذاشتم تومسیرشون تواون قسمت که نوناشونوجمع میکردن که دیگه انقدراینوراونورنرن واسه یه تيکه نون،بازم بدوبدو رفتن اون سرشهرکه حالااون یه نقطه روباربزنن ببرن،انگاراون تيکه نسبتا ب
به نظرمن مورچه ها خیلی اسکلن،چون سروتهشون روهم که بزنی باید مثل خرکارکنن.
اون روز دوتاشون توجهموجلب کردیه کناری،یه تيکه نون خیلییییییی کوچیک به اندازه یه نقطه،داشتن جابه جامیکردندلم سوخت یه تيکه بزرگ نون (بزرگ ازنظراونایعنی)،یعنی یه چیزی درحد ذخیره یه ماهشون گذاشتم تومسیرشون تواون قسمت که نوناشونوجمع میکردن که دیگه انقدراینوراونورنرن واسه یه تيکه نون،بازم بدوبدو رفتن اون سرشهرکه حالااون یه نقطه روباربزنن ببرن،انگاراون تيکه نسبتا ب
به نظرمن مورچه ها خیلی اسکلن،چون سروتهشون روهم که بزنی باید مثل خرکارکنن.
اون روز دوتاشون توجهموجلب کردیه کناری،یه تيکه نون خیلییییییی کوچیک به اندازه یه نقطه،داشتن جابه جامیکردندلم سوخت یه تيکه بزرگ نون (بزرگ ازنظراونایعنی)،یعنی یه چیزی درحد ذخیره یه ماهشون گذاشتم تومسیرشون تواون قسمت که نوناشونوجمع میکردن که دیگه انقدراینوراونورنرن واسه یه تيکه نون،بازم بدوبدو رفتن اون سرشهرکه حالااون یه نقطه روباربزنن ببرن،انگاراون تيکه نسبتا ب
چی شد ک کسایی ک پیشگام بودن در علم اناتومی (آناتومیست های اولیه) تصمیم گرفتن برا تيکه به تيکه، سوراخ به سوراخ، درز به درز اسکال اسم بزارن؟ و چیشد ک استاید اناتومی تصمیم گرفتن تيکه به تيکه، سوراخ به سوراخ، درز به درز اسکال رو درس بدن و در عاخر ازش امتحان بگیرن؟
بابا چهارتا تيکه استخون دور هم جمع شده بودن داشتن زندگیشونو میکردن:|
اگر دنياي همسرت آنقدرکوچک است کهاز گفتن دوستت دارم خجالت میکشد.تو دنيايت را آنقدر بزرگ کن کهدنياي اوپرازدوستت دارم»های تو شوداگردنياي همسرت آنقدر کوچک است کهوقتی خشمگین میشود،زبان به ناسزا ودرشت گویی میگشاید.تو دنيايت راآنقدر بزرگ کن که،صبرو سکوتت رفیق لحظه های او باشد.اگر دنياي همسرت آنقدر کوچک است که،شبها وقتی به خانه برمیگرد،کوله باری از گله مندی و خستگیش سهم تو میشود.تودنيايت راآنقدر بزرگ کن کهآرامش ولبخند سهم اوباشد.اگر د
به دیوار رو به روی بلیط فروشی ایستگاه مترو قلهک تکیه دادم و منتظرم در حالی که همه چیز داره شکل دیگه ای به خودش میگیره. گیاه بزرگ توی گلدون وسط سالن بزرگ میشه، ت میخوره، زرد میشه و اروم اروم پودر میشه. پرچم های رنگی روی سقف با باد به جنبش میفتن، تيکه تيکه میشن و رنگ‌هاشون به صورت نقطه‌هایی رقصان در اطراف می چرخن. کاشی های قهوه ای سیاه کف مترو شروع به ترک خوردن میکنن و از پشتش شون فضایی سفید رو نشون میدن که سنگ ها رو میبلعه و به آهستگی با صدای
به دیوار رو به روی بلیط فروشی ایستگاه مترو قلهک تکیه دادم و منتظرم در حالی که همه چیز داره شکل دیگه ای به خودش میگیره. گیاه بزرگ توی گلدون وسط سالن بزرگ میشه، ت میخوره، زرد میشه و اروم اروم پودر میشه. پرچم های رنگی روی سقف با باد به جنبش میفتن، تيکه تيکه میشن و رنگ‌هاشون به صورت نقطه‌هایی رقصان در اطراف می چرخن. کاشی های قهوه ای سیاه کف مترو شروع به ترک خوردن میکنن و از پشتش شون فضایی سفید رو نشون میدن که سنگ ها رو میبلعه و به آهستگی با صدای
غمش از لشگرش بزرگ‌تر استخنجر از حنجرش بزرگ‌تر استزینب از بس که داغ دید انگارخیلی از مادرش بزرگ‌تر استچه کند با علی اصغر کهنیزه ها از سرش بزرگ‌تر استچه کند با علی اکبر کهسرش از پیکرش بزرگ‌تر است هر قدر تیر حرمله دارداز سر اصغرش بزرگ‌تر استاربا اربا. همین بگویم کهاصغر از اکبرش بزرگ‌تر استخوش به حال کسی که از انگشتکمی انگشترش بزرگ‌تر استمحمدحسین ملکیان
من همش حس میکنم اشتباهی افتادم تو این دنیا
من حتما تو دنياي قبلیم آدم خیلی خیلی خیلی بزرگی بودم، واسه همین نمیتونم خیلی از محدودیتارو تحمل کنم، واسه همینه که حس میکنم حتما باید بزرگ بشم، دنياي من خیلی بزرگ و نامحدوده، من یه اعجوبم، ایکاش این واقعیت علنی بود!
#یادش_بخیر
محمد مهدی از بچگی اهل برنامه ریزی بود، ما تازه رفته بودیم صفاشهر(قم) هنوز خیابان صفاشهر آسفالت نشده بود، سگهای ولگرد شب ها تا صبح توی کوچه ها ولو بودن، وظیفه گرفتن نان تازه صبح با من(پسر بزرگ) بود ولی نانوایی بالای صفاشهر بود و رها کردن خواب صبح خیلی سخت بود
به نظرم اون روزا مهدی کلاس دوم ابتدایی بود و گاهی مجبورش میکردم صبح پا بشه و بره نان بگیره، مهدی هم کمی غر میزد و می‌رفت ولی هر وقت می آمد، برخی نانهایش تيکه تيکه بود و مادر نارا
همیشه انسان هایی در زندگی هستند که تو را بخاطر خود تو دوست میدارند. بدون هیچ چشم داشتی. و آن افراد، تنها اعضای خانواده ی تو هستند. شاید هیچ کس در این دنیا وجود ندارد که ارزش محبت و احترام تو را داشته باشد، آن هم اگر منفعتی در پی آن عمل انسان دوستانه برایت حاصل نشود. 
من پس‌ از ورود به دنياي آدم بزرگ ها ابتدا متصور شدم که هیج فرقی با همان دنياي کودکانه ی پیشینم ندارد، تنها تفاوت اندکی میدیدم که دلیلش این بود، آدم بزرگ ها زندگی را خیلی جدی گرفته
داریوش این طور گفته: "دنياي این روزای من، هم قد تنپوشم شده، ."
 
ولی واقعیت برای من جور دیگری است. دنياي این روزهای من خیلی بزرگ تر از تنپوشم است. حتی با وجود این حجم از ابهام و تاریکی.
 
چند سال قبل کل وبلاگ عزیزی رو که سال ها در اون نوشته بود رو خوندم، الان به یاد دنياي اون روزهای اون هستم، روزهایی مربوط به حدود 15 سال قبل، از دور پیگیر دنياي این روزهای ایشون هم هستم.
 
امیدوارم چند سال بعد که به یاد این روزها افتادم به این فکر کنم که "پسر عجب مسیر
مجردها هر کس قصد ازدواج داره، بهترین موقع الانه.نه شامی، نه ناهاری، نه تالاری، نه کارت عروسی، نه فیلمبرداری، نه بازار و خریدی، نه آرایشگاهی، خلاصه هیچی نمی‌خواد.انگار زنت قهر کرده رفته خونه‌ی باباش می‌ری میاریش .مبارکه ان شا الله . ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌
لازم دوسنستم بگم من و واسه عروسیتون دعوت نکنین اگ پسر باشین که لاپایتیونو با یه چاقوی خیلی خیلی کند تيکه تيکه میکنم اگه دختر هم باشین شوهرتونو با همون چاقو تيکه تيکه میکنم تا دوباره بی
این روزا خیلی قاراش میشه همه چی انگار بهم ریخته
روزای خیلی مهمیه انگار.
یه تيکه از دلم تو حرمه
یه تيکه ش تو بیمارستان
یه تيکه اش تو یه شهر غریب پیش یه عزیز
یه تيکه ش تو جلسه خواستگاری ودرگیر سئوال جواب
.
کار حسسسابی سنگین شده و نفس آدمو میبره
و امروز یه ضربه ی سنگین انگار از خواب بیدارت میکنه!
. هم رفت!
باتعجب و بهت میپرسی اونکه چیزیش نبود! اما او رفته بدون دلیل قانع کننده ی پزشکی
میخوای بگی هنوز زود بود اما زبونت نمیچرخه چون در هر حال مرگ از ر
ما دچار نوعی اسکیزوفرنی پارانوید هستیم
نه از آن نوع که صدای اضافه بشنویم یا چیز اضافه ای ببینیم یا لمس کنیم 
ما خودمان را دچار اسکیزوفرنی میکنیم
در دنياي اسکیزوفرنی زندگی میکنیم و به خیال خودمان بزرگ و مهم میشیم
به خیال خودمان کارهای بزرگ می کنیم و بی هیچ مشکلی در آن دنیا پیش می رویم
اما وای به حال روزی که دیواری در دنياي واقعی باشد که در دنياي ما وجود ندارد
وقتی به ان دیوار بخوریم دیگر راهی برای مقابله نمیابیم چرا که دیوار را در دنياي خود ن
⭐⭐⭐⭐⭐
ویژگی های محصول:
قطع: خشتی
نوع جلد: شومیز
خرید با تخفیف ویژه کتاب دنياي هنر وقتی بزرگ شدم می خواهم یک فوتبالیست حرفه ای و معروف شوم اثر جما کری
دسته بندی محصول :
#کتاب_لوازم_تحریر_و_هنر
برای خرید با تخفیف ویژه کتاب دنياي هنر وقتی بزرگ شدم می خواهم یک فوتبالیست حرفه ای و معروف شوم اثر جما کری یا دیدن جزئیات بیشتر بر روی لینک زیر یا بر روی عنوان محصول کلیک کنید.کتاب دنياي هنر وقتی بزرگ شدم می خواهم یک فوتبالیست حرفه ای و معروف شوم اثر جم
چند روزه یه جای بزرگ نشستم و کارای بزرگ رو می‌بینم.
بزرگ که فکر کنی، روحیه‌ت بزرگ می‌شه. تلاشت هم. انرژیت هم. آرزوهات هم.
باید، باید، باید، باید، باید و باید و باید و باید برای بزرگ شدن، تلاش بزرگ کرد! با خوابیدن تا لنگ ظهر و امشب و فردا کردن به نظرم درجا می‌زنیم.
پامو یواش می‌ذارم رو زمین، دوباره. دور از جای خالی آینه روی دیوار روی جای پای امن بعدی‌. جایی که خرده شیشه نباشه‌.با امروز می‌شه بیست روز . درست بیست روز از اون روزی که تمام آینه‌های خونه رو شدم می‌گذره، کم کم داره تصویرم از ذهنم می‌ره. به جز چندتا تيکه تصویر. تصویرایی از بازتابی گنگ توی آینه‌های تکه تکه. یه تيکه از ریش جوگندمی‌ام - یه تيکه از گوشه‌ی قرمز چشمام. 
در ده‌سالگی تصمیم گرفته بودم هیچ‌وقت بزرگ نشوم، کولی باشم و مسلط به جادوی کلمات.
اما بیست‌ویک‌ساله شدم، مدت هاست ساکنم و در حسرت سفر و تنها کمی از دنياي کلمات ‌می‌دانم.
حالا در تولد بیست‌و‌دو سالگی، در این روزهای خاکستری آرزو می‌کنم تا ته‌مانده‌ی کودکانگی روحم از دست نرود و از دنياي آدم‌بزرگ‌ها فاصله بگیرم، جاری‌تر باشم و بیشتر از قبل غرق در کلمات
باشد که این‌بار همانی بشود که می‌خواهم.
پامو یواش می‌ذارم رو زمین، دوباره. دور از جای خالی آینه روی دیوار روی جای پای امن بعدی‌. جایی که خرده شیشه نباشه‌.با امروز می‌شه بیست روز . درست بیست روز از اون روزی که تمام آینه‌های خونه رو شدم می‌گذره، کم کم داره تصویرم از ذهنم می‌ره. به جز چندتا تيکه تصویر. تصویرایی از بازتابی گنگ توی آینه‌های تکه تکه. یه تيکه از ریش جوگندمی‌ام، یه تيکه از گوشه‌ی قرمز چشمام و یه تيکه از گوشه لبم.+ یه چیز رو می‌دونی؟ این که دروغ جلوی آینه جایی نداره،
من می‌ترسم، خیلی خیلی می‌ترسم
من از دنياي آدم بزرگ‌ها می‌ترسم
دنيايی خاکستری، بی‌رحم، خطرناک و پر از دروغ
دلم نمی‌خواهد جزئی از این‌جا باشم، دلم می‌خواهد فرار کنم به سرزمینی دور و رنگی
من دلم نمی‌خواهد بزرگ شوم و جزئی از آن‌ها باشم
کاش می‌دانستند چقدر وحشتناک ‌‌‌‌اند
بعد از سه یا چهار سال دوری و سفر به تجربیات جدید. دلتنگ بلاگ شدم و تصمیم گرفتم دوباره برگردم و از تجربه هایی که این مدت کسب کردم بنویسم.
این سالهای اخیر به موندن پای یه انتخاب بزرگ و سرونشت ساز سپری شد. انتخابی که برای من حکم سفر به یه دنياي جدید و جذاب رو داشت. فکر کن ترم ۵ کارشناسی علوم اجتماعی یهو دلو بزنی به دریا و سکان کشتی رو ۱۸۰ درجه بچرخونی و به سمت یه جزیره جدید حرکت کنی! من این کارو کردم. ترم ۵ با مدرک معادل کاردانی تصمیم گرفتم مقصد رو ت
واقعا نیازی نیست خودتو به بقیه اثبات کنی!
گاهی گذر زمان، باعث میشه بهتر همدیگه رو بشناسیم.
گاهی این شناخت طولانی میشه.
میشه سردرگمی.میشه سوتفاهم. میشه اختلاف. میشه.
نمیشه!!
نمیشه تظاهر کنیم به نفهمیدن!!
و همینطور نمیشه تظاهر کنیم به فهمیدن.
میشه چند سالی باهم بخندیم و گریه کنیم و از یه جایی به بعد. یه چیزی به اسم غرور بیاد وسط!!
چون ما باهم بزرگ شدیم؟!؟ یا برای هم بزرگ شدیم که مسائلمون بزرگ جلوه میکنه؟!؟
یا جفتش!! ک خب این سخت تره ک من با تو
دانلود خفن ترین و باحال ترین عکس پروفایل های تيکه دار سال 98
زیبا ترین و جذاب ترین و بهترین عکس پروفایل های تيکه دار با کیفیت عالی
زیبا ترین و جدید ترین عکس پروفایل های تيکه دار دخترونه و پسرونه
دانلود زیبا ترین و جذاب ترین عکس پروفایل تيکه دار سال 1398
دانلود بهترین عکس پروفایل های تيکه دار برای مخاطب خاص
دانلود جدید ترین و بهترین عکس پروفایل های تيکه دار با کیفیت عالی

ادامه مطلب
من همیشه از بزرگ‌شدن وحشت داشتم و دوست نداشتم بزرگ شوم. فکر می‌کردم دنياي آدم‌بزرگ‌ها جای قشنگی نیست، الان مطمئن شدم، اما این روزها حس می‌کنم خیلی شبیه آن‌ها شدم و این ترسناک است. از پست دیروز فهمیدم
آدم‌بزرگ‌ها خیلی عجول‌اند و دوست دارند زود همه چیز خوب شود، هر اتفاقی بیفتد فوری احساسات زیادی نشان می‌دهند و نتیجه‌گیری می‌کنند. دیروز از دست آدم عزیزی ناراحت شده بودم و بعد خطر از دست دادن کار را تجربه کردم و توی خیابان دعوایم شد. فکر ک
از این به بعد هر کی از اون هواپیمای مسافربری که امریکا (؟؟؟؟!!)زد حرف بزنه انقدر میزنمش تا بمیره
مردشور برده های کثافت 
ایشالا همتون تيکه تيکه شید.همین بلاها سر عزیزاتون بیاد.زجر بکشید زجر بکشید تا بمیرید
برای من یکی که دیگه حال و روزی نمونده
 
دانلود کتاب جادوی فکر بزرگ از دیوید جوزف شوارتز

دانلود کتابدانلود رایگان صوتی جادوی فکر بزرگبهترین ترجمه کتاب جادوی فکر بزرگجادوی فکر بزرگ ویکی پدیاکتاب جادوی فکر بزرگ انگلیسیجادوی فکر بزرگ انتشاراتخلاصه کتاب جادوی فکر بزرگ pdfقیمت کتاب جادوی فکر بزرگ شوارتزفکر بزرگ داشتن
Charlotte's Web 2003,Charlottes Web 2 Wilburs Great Adventure 2002 1080p BluRay,انیمیشن Charlotte's Web 2: Wilbur's Great Adventure با زیرنویس فارسی,انیمیشن دنياي شارلوت 2 ماجراجویی بزرگ ویبلر,تار شارلوت ۲: حادثه‌ای بزرگ ویبلر,دانلود انیمیشن جدید,دانلود دوبله فارسی انیمیشن Charlotte's Web 2002,دانلود کارتون دنياي شارلوت ۲,سایت دوستی ها,شارلوت وب 2,قسمت دوم انیمیشن شارلوت,
ادامه مطلب
۱. بارووووون + کلی رعد برقای بزرگ آسمون روشن کن [آسمون غرنبه] + بوی خاک + بوی اون درخت سوزنیا + نشستن زیر بارون [دستای یخ زده] + رانندگی زیر بارون [کشتی طور] 
۲. کباب بناب + کباب بختیاری + تن ماهی + یه تيکه پیتزا مخصوص + جوجه چینی طور
۳. حقوووق
شاید زمان آن رسیده باشد که بنشینیم و برای آدمِ رفته آرزوی خوشبختی کنیم.بگذاریم شبیه عشاق دنياي ادبیات، برای هم از روسِ اصیلِ مغرور و بارانی‌های انگلیسی بگویند و جعبه‌ی کوچک کادوپیچ شده‌ی توی جیب چپش و قاصدک‌هایی که به امید رسیدن به هم فوت می‌کنند.
می‌دانی چیست؟ احساس دختربچه‌ی پنج شش ساله‌ای را دارم که ناگهان از دنياي کوچک و رنگی رنگی زیبایی که خودش با دستان کوچکش برای خودش ساخته، بیرونش انداخته‌اند و پرتش کرده‌اند توی دنياي خاکست
عمیقا‌متنفرم و حالم بهم میخوره ازاینکه کسی بدون اجازه من ،بدون اینکه
چیزی بگه برداره‌استفاده کنه از لباسام،وسایلام،همه چییییییی
چندین بار جلو چشمش لباسامو که پوشیده بود تيکهتيکه کردم و بهشم
گفتم چقد بدم میاد ولی نمیفمهههههه 
 
۱. Bonding time [سالگرد تاریخی] [مرسی که تو همه بالا پایینای زندگی پیشمی ♥]
۲. فیلم سه بیگانه رو دیدیم [خنده دار و خوب بود یکم اب بندی بود ولی تيکه هایی ک ب وضع کشور مینداخ خیلی خوب بود]
۳. امروز خدا یه لطف بزرگ به ما کرد و زبونم از شکرش قاصره مرسی که هوای همه بنده هاتو داری خدای مهربونم ♥
با همین انگشتایه فلجم!
میکشمت ب مولا
ب خدا میکشمت
ب جون ننه م میکشمت
باز کن اون کوفتیو
وای
تو
تو دیروز ب من گفدی نیسیییییییی
لنت بت
میکشمت 
با انگشتام تيکه تيکه میکنم
هنر چاقومو رو بدنت ب نمایش میزارم کثافت
 
امشب و در همین لحظه عمیقا دلم میخواد دوستی رو داشتم که راحت و بدون فکر میرفتم تو صفحه چتش و مینوشتم.از هرچی که تو ذهنم میاد.متن آهنگایی که گوش میدم رو تيکه تيکه بنویسم براش و خیالم راحت باشه صبح که میبینه لبخند میزنه با دیدن اون همه پیام.
امروز یه دوستی خونه مون اومده بود  که بحث کردن باهاش باعث می‌شد اولش بخندم آخرش از خنده زیاد گریم بگیره. یه تيکه از حرفاش برام جالب بود، گفت از فصلا خسته شده، از اینکه این همه بهار وتابستون و زمستون اومد ورفت
دیگه حوصلش سر رفته.بعد که بیشتر باهاش حرف زدم دیدم این ویژگی مشترک همه مون هست که هر روز بچگی انگار به اندازه یه هفته تو بزرگ سالی مون دیر می گذره:) یکی از اقوام خانوادگی مونم تو سن 38 دوباره حامله شد. همش دارم با خودم میگم عجب حوصله ای داره
با وجود تيکه پاره شدن هم وطنام
بی خانمان شدن خیلی ها
تيکه پاره شدن مردم منطقه ای که ازش بیرون اومدم و توش به دنیا اومدم
فقر، نداری، 
ولی امید و انرژی ای که توی هم وطنام، هم زبان هام (که محدود به کشورم نیستن) و همه کسانی که از منطقه من بیرون میان، مخصوصا اونهایی که مثل خودم معمولی و عادی بزرگ شدن، دارن، از همه مردم کشورهای مرفه بیشتره.
خیلی دوستون دارم.
 
قلبم تيکه تيکه و ریش ریش هست.
 
حداقل سه هفته میشه که درست نخوابیدم.
 
غم دوری، مهاجرت، نداری

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها