نتایج جستجو برای عبارت :

بعد از خرید یک سهم بعد از چه مدتی می توان آن را فروخت

مرد فقیرى بود که همسرش کره مى ساخت و او آن را به يکى از بقالى های شهر مى فروخت. آن زن کره ها را به صورت دایره های يک کیلویى مى ساخت. مرد آن را به يکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خريد. روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصميم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان يک کیلو به من مى فروختى در حا
تا که سر به روی پيکرم گذاشت، جز قلم، سری به دستِ من نبود
هیچ درد سر نداشتم، اگر: این زبانِ سرخ در دهن نبود
دستِ بی‌اجازه‌ی پدر، بلند. وای از زبانِ تلخِ مادرم
کاش در زبان مادریِّ من، زن بُنِ مضارعِ زدن نبود
مادرم وطن! بگو کدام دیو، بچه‌هات را به مرزها فروخت 
مادرم وطن! بگو پدر نبود، آن که هرگز اهلِ این وطن نبود
پای حجله‌های خون، برادرم، پاش را فروخت، يک عصا خريد 
او بدونِ پا به جشنِ مرگ رفت، بس که هیچ پای‌بندِ تن نبود
توی واژه‌نامه جای جنگ،
مرد فقیرى بود که همسرش کره مى ساخت و او آن را به يکى از بقالى های شهر مى فروخت. آن زن کره ها را به صورت دایره های يک کیلویى مى ساخت. مرد آن را به يکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خريد. روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصميم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان يک کیلو به من مى فروختى در حا
 امام صادق ع فرمود مردی از اصحاب پیمغمبرص  حال زندگیش سخت شد همسرش گفت کاش خدمت پیمغمبر ص ميرفتی وازاوچیزی ميخواستی مرد خدمت پیغمبر ص امد وچون حضرت اورا دید فرمود هرکه از سوال کند باو عطا کنیم وهر که  بی نیازی جوید خدایش بی نیاز کند تا سه بارانمرد
چنین کرد  سپس برفت وکلنگی عاریه کرد و بجانب کو هستان شده بالای کوه رفت وقدری هیزم. برید وبیاوردو به نیم چارک ارد فروخت وانرا بخانه برد وبخوردفردا هم رفت  و هیزم بیشتری اورد. و فروخت و همواره کار مي
 
براساس اظهارات معاون سازمان خصوصی‌سازی سهامدارانی که تا شب گذشته روش آزادسازی را به اشتباه انتخاب کرده‌اند ميتوانند با ورود مجدد به سامانه ویرایش لازم را انجام دهند، همچنین کسانی که روش غیرمستقیم را انتخاب کنند فعلا نميتوانند سهام خود را بفروشند.
ادامه مطلب
مرد فقیرى بود که همسرش از ماست کره مى گرفت و او آنرا به يکى از بقالى های شهر مى فروخت، آن زن کره ها را به صورت توپ های يک کیلویى در مي آورد. مرد آنرا به يکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خريد. روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصميم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان يک کیلو به من مى فروخ
1- در صورتی که مال موضوع وقف خراب شود یا خوف آن باشد که منجر به خرابی گردد به طوری که انتفاع از آن ممکن نباشد مي توان مال مورد وقف را فروخت به شرطی که عمران آن متعذر باشد یا کسی برای عمران آن حاضر نشود. (از بین رفتن مال موضوع وقف برابر است با بطلان وقف)
2- در صورتی که بین موقوف علیهم تولید اختلاف شود به نحوی که بیم قتل نفس برود یا منجر به خرابی مال موقوفه گردد، مي توان مال موقوفه را فروخت. (از بین رفتن مال موضوع وقف برابر است با بطلان وقف)
3-  از آنجا ک
یه همکار داشتیم خیلی حضورش احساس مي شدهميشه توی آبدارخونه یه قابلمه روی بار داشت و بقیه رو مهمون مي کرد شده با دو تا سیب زمينی آب پز.نزديک شب یلدا تخمه و آجیل مي فروخت .سیب زمينی و پیاز مي فروخت.حضورش فعال بود
با حضور فعالش سر از کاری که عرف زیاد خوشش نمياد در آورده بود! رفته بود و زن دوم گرفته بود.اما هر چی در مي آورد یا خرج زن اول مي کرد یا خرج زن دوم یا باجناغ یا برادر زن یا بچه باجناغ . خودشم که بچه دار نشده بود!  با تمام زحمتهایی که مي ک
امشب پروفایلت رو عوض کردی ک اگر من مردم گریه ممنوع!ناراحتی ممنوع! زیرش هم نوشتی( به نفسهای خسته این گرگ نگاه کن دنیارا برای کسی دریدم که مرا به سگی فروخت )دیگه مطمين شدم از چی ناراحتی و از کجا ازم دلخور شدی.ولی اینو نخواستی ک بهت بگم حقیقت رو
- چرا از این نانوایی سنگکی خريد مي کنید ؟
- چون نان هایش بهتر از آن يکی هستند.
- چرا بهتر هستند ؟
- چون طعم بهتری دارند.
- چرا طعم بهتری دارند ؟
- چون نانوا کنجد روی نان را با دقت مي ریزد در حالی که جای دیگر کنجد را يک گوشه نان مي ریزد و همه جا به صورت يکنواخت کنجدی نمي شود.
- بسیار عالی ! این همون ارزشی هست که مي شه باهاش محصولی تولید کرد و رضایت فروخت !
این اسلحه، يکی از مشهورترین اسلحه‌ها مي‌باشد. این کلت يکی از عجایب هفت تیر است. افراد زیادی آن را بزرگ‌ترین هفت تیر کل تاریخ و بهترین اسلحه برای خريد مي‌نامند. کلت فایتون در آمريکا تولید مي‌شود و يک هفت تیر با کالیبر مگنوم.357 مي‌باشد. تولید فایتون متوقف ‌شده، اما این بدان معنا نیست که ارزش خود را در بین جستجوگران تفنگ مناسب، از دست‌ داده است. اگر به دنبال يک هفت تیر جالب، ماندگار و قابل ‌اعتماد هستید، کلت فایتون را فراموش نکنید. البته تن
در پی تاکید مقام معظم رهبری، بانک ملی ایران مهمانسرای آجودانیه و تعدادی از املاک مازاد خود را فروخت
مدیرعامل بانک ملی ایران با اشاره به فروش ۷۸۵ مورد از شرکت‌ها و املاک مازاد ملکی و تمليکی این بانک طی چهار سال گفت: فروش املاک مازاد ملکی و تمليکی از اولویت‌های اصلی بانک ملی ایران و در راستای اجرای قانون کاهش بنگاهداری بانک‌هاست.
ادامه مطلب
روزی او امد تنهایی های مرا پر کرد،ميگفت دوستت دارم،دلم را به دستانش دادم، نميدانستم که ميخواهد با دلم يک قل دو قل بازی کند
ميگفت دوستت دارم اما ميدانست دروغ ميگوید،اما من باور کردم،تمام دارایی ام را به پای دلش ریختم، نميدانستم او يک فروشنده است
او دلم را به حراج گذاشت، ارزان فروخت، اما من هنوز دوستش داشتم
بعد يک سال بهار آمده مي بینی که
باز تکرار به بار آمده، مي بینی که
سبزی سجده ما را به لبی سرخ فروخت
عقل با عشق کنار آمده، مي بینی که
آنکه عمری به کمين بود به دام افتاده
چشم آهو به شکار آمده، مي بینی که
حمد هم از لب سرخ تو شنیدن دارد
گل سرخی به مزار آمده، مي بینی که
غنچه ای مژده ی پژمردن خود را آورد
بعد يکسال بهار آمده، مي بینی که.
#فاضل نظری
ایسنا نوشت: محمدجواد ظریف که به نیویورک سیر کرده است، در دومين روز عروج خویشتن در مصاحبه ای با زینب بداوی قوطی مشهور هارد تاک» درخت سرو جهانی بی بی سی بیان کرد: ما بالاخره نفتمان را خواهیم فروخت اما شرافتمان را هرگز! این مصاحبه به زودی از شبکه جهانی بی بی سی پخش خواهد شد.
 
ادامه از بخش قبلی
 
همسرم که دید این کار را کرده ام، تنها حرفی که زد این بود: چرا دو قطعه قالی را در اتاق من باقی گذاشتی؟
گفتم: این دو قالی به جای آن قالی هایی است که جزء جهیزیه خود آورده اید. گفت: نه، آنها را هم بفروش.
 
به حاجی صفاریان گفتم، آمد و این دو قالی را هم فروخت. بعد اتاق مهمان های همسرم  را با دو قطعه موکت فرش کردیم که در آن زمان در نظر ما بهتر از زیرانداز بود، سرانجام همسرم دو قطعه موکت را هم فروخت و تا به امروز در منزل ما فقط همان نُه
ما بچه که بودیم در بهشت زندگی مي کردیم ما اصلا در بهشت به دنیا آمدیم .
  وقتی یاد غذاهایی که مي خوردیم مي افتم مي فهمم ما توی بهشت به دنیا اومدیم و بزرگ شدیم طعام آدم خیلی مهمه یادمه هر وعده غذا سرشار از عشق پدر و مادر بود بابا برای هر روز همون روز  خريد مي کرد سبزی تازه گوشت تازه تخم مرغ تازه گوجه تازه چیده ریحون که از بازار روز مي خريد و بازار روز واقعا بازار روز بودحتی اون  زن روستایی که سبزی مي فروخت یا اونکه رب انار مي فروخت یا ماهیگیری که چ
7سال با يک مرد معتاد زندگی کردم تمام وسایل زندگیم رو فروخت در این بین دوست همسرم گفت از ش جدا بشم وایشون هم از همسرش جدا ميشه وبا هم زندگی کنیم قبول نکردم با همسرش از من اخازی کردند ومنم برای حفظ آبروم در محل کارم 6ميلیون پول دادم این موضوع را خانواده ی همسرم فهميدند ومجبور شدم با بخشش مهریه طلاق بگیرم بعد از مدتي همسرم که ترک کرده بودخواست که برگردم منم برگشتم يک سال خرج زندگیش رو دادم ولی بازم به مواد برگشته ميخوام طلاق بگیرم وقتی فهميدتهدی
روزی مردی با مشاهده آگهی شرکت مايکروسافت برای استخدام يک سرایدار به آنجا رفت.
در راه به اميد یافتن يک شغل خوب کمي خريد کرد.
در اتاق مدیر همه چیز داشت به خوبی پیش ميرفت تا اینکه مدیر گفت:
اکنون ایميلتان را بدهید تا ضوابط کاریتان را برایتان ارسال کن.
مرد گفت: من ایميل ندارم.
مدیر گفت: شما ميخواهید در شرکت مايکروسافت کار کنید ولی ایميل ندارید. متاسفم من برای شما کاری ندارم.
مرد ناراحت از شرکت بیرون آمد و چیزهایی که خريده بود را در همان حوالی به
يکی از روزایی که درب و داغون بودم، تو پیاده‌رو دم ایستگاه تاکسی، در حالی که داشت با تلفن حرف مي‌زد ازش خدافظی کردم، لپشو کشیدم و رفتم، چند متر دور شده بودم که داد زد: "مليکا! افسرده نباش!" =))
بغلش یه دست فروشه روی زمين نشسته بود زیتون ميفروخت، داد زد: "مليکا! زیتون نمي‌خوای؟" =)))))
سینما فلسطین تبریزسینما فلسطین در سال 1328 , با اسم چشم بان و آن‌گاه دیانا آغاز به فعالیت کرد , بعداز انقلاب به اسم سینما فلسطین تغییر تحول اسم اعطا کرد .این سینما با اسم سیلورسیتی آغاز به عمل کرد . مؤسس آن مهدی ميثاقیه بود . بهروز وثوقی سینما را از ميثاقیه خريد و آن‌گاه در آخرها دههٔ ۱۳۵۰ , آن را به ارزش ۷ ميلیون تومان به وزارت تمدن و هنر فروخت . در اوایل دههٔ ۱۳۸۰ سینما نوسازی و در ۲۸ آذر ۱۳۸۲ بازگشایی شد .
این روزا که کرونا حسابی حالمونو گرفته و مردم رو خونه نشین کرده، اولین ایده ای که ميشه باهاش کالاها رو فروخت، ساخت یه فروشگاه اینترنتیه.
ساخت فروشگاه اینترنتی هم سادست. کلی پیشنهاد جلوی روی شماست؛ پنل های رایگان، پنل های نیمه رایگان، پنل های غیر رایگان.
ما اینجا ميخوایم مورد دوم و سوم رو بررسی کنیم
ادامه مطلب
يک منزل مسی در شان مستثنیات دین هست و قابل توقیف از طرف طلبکار نیست. لذا امکان فروش آن به دیگری وجود دارد و پول حاصل از فروش نیز حکم آن را دارد. یعنی اثبات این مهم است که بگوییم این پول قراره به منزل دیگری تبدیل شود.البته اثبات این امر خیلی سخته و اگر طلبکاری چنین پولی رو در حساب بانکی شما توقیف کنه چندان اميدی به بازگشتش نباید داشت ‌
عثمان در شهر مکه به تجارت پارچه و لباس (بزازی) که از شام و یمن ميخريد و در مکه ميفروخت، اشتغال داشت او از این راه ثروت نسبتاً هنگفتی به دست آورده بود. چون در محیط کار تجارتش با کمال صداقت و امانت با مردم رفتار مي‌کرد و نیز در معاشرت عادی با مردم محبت و حسن اخلاق داشت، در بین کلیه طبقات مردم مکه و جاهای دیگر به حدی محبوبیت پیدا کرده بود که مادران کودکان در حین بازی و رقص‌دادن فرزندان نوزادشان این سرود را مي‌خواند و مي‌گفتند: أحبک الرحمن
معنی حد ضرر در بورس و بازار های مالی چیست و چگونه مي توان به آن پایبند ماند
1- تعریف ساده حدضرر یا حد توقف زیان این است: وقتی قیمت سهام به حدضرر تعیین شده رسید، سهام موردنظر را باید فروخت تا از ضرر بیشتر جلوگیری شود.
2- باید توجه کنید که کم شدن سود هم نوعی ضرر است، بنابراین در زمانی که قیمت سهام بالا رفت، حدضرر را نیز باید متناسب با قیمت، افزایش داد.
3- تعیین حدضرر در سهم‌ها متفاوت است و هیچ قانون کلی وجود ندارد اما نکات کلیدی زیر ميتواند در تعیی
دنیای استارتاپ پر از آدم‌هایی است که مي‌خواهند موفق شوند و در این
راستا تلاش بسیار زیادی مي‌کنند، اما دستِ آخر نميتوانند کسب‌وکار خود را
به‌درستی راه‌اندازی کنند. چرا چنین چیزی اتفاق مي‌افتد؟ بخش زیادی از
دلایل به این موضوع باز مي‌گردند که بسیاری از کارآفرین‌ها، چگونگی راه
اندازی استارتاپ و رساندن کسب‌وکار خود از نقطه‌ی الف» به نقطه‌ی ب» را
نمي‌دانند. نقطه‌ی الف» جایی است که ایده یا ایده‌‌ های استارتاپی
فوق‌العاده‌ در
تق تق! مثل یه کارتن چینی شکسته صدا ميدم. شاید وقتی اسبا داشتن چهارنعل پرواز مي کردن، زمين زیر پاشون من بودم.
اما اینکه هنوز خاک نشده؛ یه مشت گوشت و خونه. اون برگشته، با ردی که به جا گذاشته؛ مي فهمم که تغییری نکرده.
دیگه مثل سابق نیستم. قدرتم، دست به دست باد داد و رفت. حالا برای بغل کردن هم، نمي تونم پیش قدم بشم.
تق تق! دیگه صدایی نمياد. چینی برای شکستن باقی نمونده. باید تا فردا منتظر بمونم تا دوباره سرهم بشن. 
درد چنگ ميزنه و جلو ميره مثل گیاه خودر
هیأت مدیره ورزیران افزایش سرمایه ١٣۵٧۵ درصدی این شرکت از محل مازاد تجدید ارزیابی دارایی ها را به تصویب رساند.
ورزیران  یا کورز در گزارش 3 ماهه 564 ریال سود محقق کرده است که با  توجه به  سرمایه کم اهرم بالایی دارد
بازار چه ميشود ؟؟
چه سهمی باید فروخت ؟
چه سهمی  باید خريد ؟
استراتژی این روزهای بازار چیست و برای جلوگیری از زیان چه کنیم ؟ 
 جواب این سوالات و سیگنالهای خريد با بازدهی عالی را در گروه vip به شما ميدهیم برای عضویت با شماره 09351307055 در ارت
فواید و مزایای پرورش گوسفند
1. گوسفند يک حیوان نسبتاً خوش بنیه ای است که آب و هوای متغییر و خشک را تحمل مي کند و با فقیرترین علوفه و غذل ها را رشد خود ادامه مي دهد.
2. بوسیله گوسفند مي توان زمين های نا مرغوبی که برای کشت و زرع مناسب نیست با ایجاد مرتع مصنوعی مورد استفاده قرار داد.
3. گوسفند در مقایسه با سایر دام ها به جیره نگهداری کمتری احتیاج دارد و بیشتر غذایی را که دریافت مي کند صرف تولید رشد و نمو خود مينماید. به همين سبب در بیشتر کشورهای دنیا ا
اسرار ثروت از تی هار وکر
 
 
اکِر پسر يکی از مهاجران اروپایی بود که تنها با پرداخت۳۰ دلار وارد آمريکای شمالی شد.
او در تورنتو بزر گ شد اما بسیاری از سالهای جوانی و بزرگسالی اش را در ایالات متحده سپری نمود. در دوران کودکی اش، پول با زحمت و مشقت به دست مي آمد. از این رو اِکِر در سن ۱۳ سالگی شروع به کار نمود. در نوجوانی رومه تحویل مي داد، بستنی اسکوپی مي فروخت، در نمایشگاهها کتاب رمان و درساحل دریا لوسیون برنزگی مي فروخت.او پس از يک سال تحصیل در
در مطلب توصیف درس آموز و قدردانی مقام معظم رهبری از همسر مقاوم خود» بخشی از رفتار همسر معظم له یادآوری گردید، ادامه این توصیف تقدیم مي گردد:
 
من در باره زهد و پارسایی این بانوی صالحه، تصویرهای بسیاری در ذهن خود دارم که بیان برخی از آنها خوب نیست. از جمله مواردی که مي توانم بگویم این است  که هرگز از من درخواست خريد لباس نکرده است، بلکه نیاز خیلی ضروری خانواده به لباس را به من یادآور مي شد و خود مي رفت و مي خريد.
 
هیچ وقت برای خود زیور آلات نخر
#معرفی_کتاب نحسی ستاره‌های بخت ما» (۲۰۱۲) و شهرهای کاغذی» (۲۰۰۸) دو رمان دیگر این نویسنده در حوزه‌ی ادبیات نوجوان بودند که فروش موفقی داشتند و هر دو تبدیل به فیلم سینمایی شدند. نحسی ستاره های بخت ما» از جمله فیلم‌های پرفروش سال ۲۰۱۴ بود که با بودجه‌ای ۱۲ ميلیونی ساخته شد، اما ۳۰۷ ميلیون دلار در سینماهای جهان فروخت._______قیمت۳۹۰۰۰تبا ۵ درصد تخفیف اعضا و ارسال رایگان
_____________
سفارش ازطریق #سایتwww.amirabook.irسفارش به صورت تلفنی۰۷۱_۳۲۳۲۱۴۳۲۰۷۱_۳
وای ماسک
با شروع توزیع ماسک، عده ای که کلا معترض اند هم شروع کردند. که چرا توزیع ماسک حضوری است؟ چرا ماسک رو دم در خونه ها تحویل نمي دید؟ چرا؟ چرا؟این چرا ها برای اعضای ستاد چیز عجیبی نبود. چون قبل از پخش ماسک به همه این چرا ها رسیده بودند و جواب هم داشتند. و اینکه راه های مختلفی رو برای توزیع بررسی کرده بودند که بهترین راه حل شد شیوه توزیع حضوری در چند محل مشخص شهرروز اول عده ای از ستاد برای جواب دادن به چرا ها کمر همت بستند و وارد کارزار
پشت چراغ قرمزخیابان شریعتی ایستاده بودیم
و منوچهر هم صحبت مي کرد کنار خیابان يک پیرمردی که سرتاپا سفید يکدست پوشیده بود؛در گالری بزرگے گل های رزی به رنگ های مختلف مي فروختولے سفیدی پیرمرد نظر من را جلب کرده بودو من احساس مے کردم این مرد از آسمان آمده است اصلا حواسم به منوچهر نبودکه يک لحظه حجم سنگین و خیسے روی پاهایم حس کردم یڪ آن به خودم آمدم دیدم منوچهر رد نگاهم را گرفته و فکر کرده من به گل ها خیره شدم،پیاده شده تا گل ها را برایم بخردمنوچ
پشت چراغ قرمزخیابان شریعتی ایستاده بودیم
و منوچهر هم صحبت مي کرد کنار خیابان يک پیرمردی که سرتاپا سفید يکدست پوشیده بود؛در گالری بزرگے گل های رزی به رنگ های مختلف مي فروختولے سفیدی پیرمرد نظر من را جلب کرده بودو من احساس مے کردم این مرد از آسمان آمده است اصلا حواسم به منوچهر نبودکه يک لحظه حجم سنگین و خیسے روی پاهایم حس کردم یڪ آن به خودم آمدم دیدم منوچهر رد نگاهم را گرفته و فکر کرده من به گل ها خیره شدم،پیاده شده تا گل ها را برایم بخردمنوچ
حکایت زیبای بهلول و سوداگر
روزی سوداگری بغدادی از بهلول سوال نمود من چه بخرم تا منافع زیاد ببرم؟ بهلول جواب داد آهن و پنبه. آن مرد رفت و مقداری آهن و پنبه خريد و انبار نمود اتفاقا" پس از چند ماهی فروخت و سود فراوان برد. باز روزی به بهلول بر خورد. این دفعه گفت بهلول دیوانه من چه بخرم تا منافع ببرم؟ بهلول این دفعه گفت پیاز بخر و هندوانه.
ادامه مطلب
بعد از نمایش يک فیلم ایرانی، با دوستان خارجی نشسته بودیم به گفتگويکیشان پرسید:آن پسرک سر چهار راه چه ميفروخت؟ مواد مخدر بود یا. من پاسخ دادم فال ميفروخت پرسید فال چیه؟گفتم شعر، شعرهای شاعر بزرگمان حافظبا هیجان گفت: یعنی شما از کشوری مي‌آیید که در خیابان‌هایش شعر مي‌فروشند و مردم عادی پول مي‌دهند و شعر مي‌خرند؟؟!!مي‌رفت سر ميزهای مختلف و با شگفتی این را به همه مي‌گفت! و این یعنی زاویه‌ی دید؛يکی سیاهی مي‌بیند و يکی زیبایی!از خاطرا
دقت کردین بین اگه هرچی بدبخت تر و مفلوک تر و افسرده تر باشین ، به همون ميزان ی تر هم هستین ؟ در ئاقع اگه شما خوشحال باشین یا هر نشونه ای از اميد به زندگی از خودتون نشون بدین ميشین اسکل و احمق ، و هرچی افسرذه تر باشین نشون دهنده ی اینه که باهوش ترین و بیشتر حالیتون ميشه ! و اصل ماجرا هم اینه که باید این بدبختی و چس نال هاتون رو تو بوق کرنا کنین تا همه بفهمن . همه مثل من اینقدر مظلوم نیستن بیان تو وبلاگ تار عنکبوت بسته شون چرت و پرت بگن و چس ناله ه

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها