نتایج جستجو برای عبارت :

ببعی ببعی بله نکنه میترسی نه

خسته از پیدا نکردنِ آستر مورد نظر در آخرین مغازه پا به پا کردم و پرسیدم"جناب آستر خز دار دارید؟از اون هایی که شکلِ ببعي هستن میخوام!"فروشنده لبخندی زد که سی و دوتا دندونش پیدا شد و گفت"خانوم به اون مدل میگن آسترِ تدی،خیر نداریم"
با لبخندی در افق محو شدم و درآخر استر مذکور را یافتم اما چون قیمتش متری هشتادتومن بود!نخریدم و به یک آستر زپرتی قانع شدم :| و اینگونه رویای داشتنِ کاپشنی با آستر ببعي طور به فنا رفت.
+پارچه خیلی خیلی خیلی گرون شده.شانس آو
خوشحالم اما می ترسم از خوشحال بودن!
به خوشحال بودن عادت ندارم! نگرانم که نکنه خراب شه یا خواب باشم یا نکنه توهمه یا نکنه نکنه نکنه
هزار تا اما و اگر تو ذهنمه!
تا حالا ترسیدین از اینکه خوشحال باشین؟
 
چرا بی قید شاد بودن رو یاد نگرفتم؟!
نمیدونم چرا شدم مثل دوسال پیش مثل شبایی که گریه میکردم برا اینکه نکنه بابام بمیره نکنه تنها شم نکنه درحقــم نامردی بشه نکنه های زیادی و مثل بارون اشک میریختم .
الان بعد از دوسال مامانم کنارم خوابیده الان ولی من یه ریز درحال گریه کردنم نکنه مامانمم تنهام بذار وای من دیگه هیچکــی رو ندارم وای خدا من چیکار کنــم خدا خودت کمکم کن نمیدونم این فـرای مزخرف چرا میاد تو مخ من آخه ؟ خـدا نظرتو برگردون! من خیلـــــی گناه دارم .
شب عید نوروز بود.
من دلم خوش بود و گفتم شام با من.
گفتن نه بار بعد با تو.
امروز بهم پیام دادن شنبه برای بالای ۲۰ نفر شام لازمه و بپز بیار!!!
من میترسم
من استرس دارم
گفته بودم ته چین میپزم.
باید برم خرید.ظرف دارم؟ مواد لازمو دارم؟ 
باید تخم مرغ و ماست و مرغ و برنج بخرم که کم نشه
نکنه بد شه؟ نکنه خوششون نیاد؟ نکنه کم شه؟
ووووی
تاریخ فراموش نخواهد کرد که صاف کردن موهام یک ساعت و نیم به طول انجامید. خب خدایا تو که به ما چارتا دونه شیوید دادی میذاشتی همونجوری صاف بمونن چرا زحمت کشیدی ما رو ببعي کردی؟ -_-
+ دارم میرم پیششون ^_^ 
+ بعد از مدتها لاک صورتی ^_^ 
 
میگن زمانی که حضرت موسی مقابل ساحران فرعون قرار گرفت
  چشمش به مار ها افتاد دلش لرزیدترسید
پیش خودش گفت خدایا نکنه فکر کنن منم سحره کارم،نکنه فک کنن منم جادوگرم و ایمان نیارنخدا به حضرت موسی خطاب میده:موسی از چی ميترسي؟ من هستمتو منو داری!
عصاتو بنداز ترس به دلت راه ندهعصا میفته به یک اژدها تبدیل میشه و تمام مارهارو میبلعه
اونوقت تمام ساحرا زانو میزنن و میگن ما ایمان آوردیم به خدای هارون و موسی:)
+قسم به لحظه ای که شکسته ای و جز خدایت مرهم
هروقت شب راحت تونستی
سرت رو بزاری روی بالش و 
سریع خوابت ببره 
معنیش اینه که همه چیز روبه راهه
هرموقع بی دلیل خواستی
فقط بخندی و شاد باشی 
یعنی یکی برات چنین آرزویی کرده 
هروقت دیدی فقط داری شانس میاری 
بدون خدااومده کنارت و اسمش شده شانست 
ولی تو خبرنداری 
اما اما اما 
هروقت چهار ستون بدنت لرزید و تب کردی 
هر موقع که تو زندگیت فقط سیاهی دیدی و 
سیاهی و سیاهی 
فکر کن 
نکنه قلب یک پروانه رو یک جایی تو زندگیت لرزونده باشی 
نکنه دونه یک مورچه
هروقت شب راحت تونستی
سرت رو بزاری روی بالش و 
سریع خوابت ببره 
معنیش اینه که همه چیز روبه راهه
هرموقع بی دلیل خواستی
فقط بخندی و برقصی و شاد باشی 
یعنی یکی برات چنین آرزویی کرده 
هروقت دیدی فقط داری شانس میاری 
بدون خدااومده کنارت و اسمش شده شانست 
ولی تو خبرنداری 
اما اما اما 
هروقت چهار ستون بدنت لرزید و تب کردی 
هر موقع که تو زندگیت  فقط سیاهی دیدی و 
سیاهی و سیاهی 
فکر کن 
نکنه قلب یک پروانه رو یک جایی تو زندگیت لرزونده باشی 
نکنه دونه ی
متن نوحه:
اللهم الرزقنا حرم آرزومه کربلا برم
نکنه میخوای بگی که برات نوکر نمیشم
نکنه میخوای بگی که از این بهتر نمیشم
نکنه میخوای بگی که دیگه عذرم رو میخوای
نکنه می خوای بگی که دیگه منو نمیخوای
خدا اون روزُ نیاره که برات گریه ام نگیره
خدا اون روز نیاره بی تو بختم میشه تیره
نگو نمیشه کربلات بیام رومو زمین نزن امیر
آقا جون صحن و سراست بیام رومو زمین نزن امیر
جلو ضریح باصفاست بیام رومو زمین نزن امیر
اللهم الرزقنا حرم آرزومه کربلا برم
نکنه میخوای
ته که دنی ستاره سو نکنه
ته که دنی ونوشه بو نکنه
ته دنی بیشه ره خنده دنیه
ته گویی آدم زنده دنیه
 
خسته دوش و بال جان پیر
مه دل قرار جان پیر 
 
سه پنج روز پونزده بیه ته نمویی
تیر ماه سیزده بیه ته نمویی
مه ره وعده هدایی سر خرمن
خرمن کر بزه بیه ته نمویی
 
خسته دوش و بال جان پیر
مه دل قرار جان پیر 
 
اگر صد تا جمه طلا دپوشم
میون دشمنون آقا بووشم
هزارون دستمره شه وسه دارم
مه دل خوانه که تی ور دووشم
 
خسته دوش و بال جان پیر
مه دل قرار جان پیر 
 
 
 
دانلود انیمیشن ببعي به ماه می رود دوبله فارسی Black to the Moon 2013 انیمیشن ببعي به ماه می رود با کیفیت 1080p & 720p & 480p با لینک مستقیم دانلود رایگان انیمیشن Black to the Moon 2013
نام انیمیشن : ببعي به ماه می رود – Black to the Moon 2013 ژانر : انیمیشن | ماجراجویی | کمدی زبان : دوبله فارسی + زبان اصلی کیفیت : BluRay 720p مدت زمان : 81 دقیقه امتیاز : 3,3 از 10 سال انتشار : 2013 محصول کشور : اسپانیا کارگردان: Francis Nielsen ستارگان: Emilee Wallace, Kristina Hughes, Wayne Grayson اطلاعات بیشتر : IMDb خلاصه داستان : مشکی ،
حقیقتا امروز برای اولین بار احساس عذاب وجدان کردم و از کسی ک پشتش غیبت کرده بودم معذرت خواستم،توی واتساپ هنوز سین نکرده و من کلیییی دارم میترسماز اینکه نکنه معذرت نخاستن بهتر باشه از خواستن از اینکه نکنه بد درموردم فکر کنه از اینکه نکنه در حالت بینظری درمورد من بودم و با اینکار در نظرش من ادم کلا همیشه غیبت کنی بنظر بیامکلا حالم از اینکه دستمو زدم رو سند خیلی بدهکاش دستم خشک میشه سند نمیزدم:/
نمیدونم چرا انقدر من دیر و به سختی یه تصمیم میگیرم.
دل دل زیاد میکنم  این پا و اون پا میکنم راجبش کلی فکر میکنمم میکنم
وقتی هم اخرش تصمیمو گرفتم باز میگم نکنه اشتباه باشه.نکنه درد سر بشه،نکنه.
به جرات میتونم بگم یکی از عادتای خیلی بدمهاذیت کنندس هم برای خودم هم برا بقیه
دچار نگرانی قبل از شروع کار شدم.بعد از کلی بالا پایین خیلی یهوویی جور شد که من همینجا تو شهر خودم برم طرحدرصورتی که تا دیروز قرار بود برم یکی از شهرستانای اطراف.اما الان با اینکه بهتر شده شرایط ولی نگرانمکه نکنه شرایط کاریم تو همون شهرستان اطراف اینجا بهتر باشه.نکنه شیفتاش فلان باشه.نکنه حقوق و مزایاش بسان باشه.نمیدونم چرا انقد ذهنم جنبه های منفی رو میبینه شاید بخاطر اینه که از شرایط پیش روم آگاهی ندارم.
 
مشاعره در کلاه قرمزی
فامیل دور: چی بگم؟!آقای مجری: اگر در بند در ماندو نه! اون قبول نیست!فامیل دور: اونو میخواستم بگم آخه! اینو میگم حالا: از در درآمدی و من از خود به در شدم.پسرعمه زا: سلطان غم مادر، بی تو پسر نمی‌شود!آقای مجری: نه بچه جان! یه شعر قشنگ؛ باید میم هم داشته باشه.پسرعمه زا: می تو پسر نمی‌شود. خوبه؟!فامیل دور: ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم.آقای مجری: این دیوونم کرد از دست این دره!پسرعمه زا: سلطان غم مادر!ببعي: مرنجان دلم را که
امروز صبح یه پشه منو نیش زد من ندیدمش فقط دیدم دارم مچ پا رو میخارونم تا همین الان باهاش در گیرم یعنی هر چند ساعت یه بار میبینم دارم میخارونم چند ساعتم اصن یادم نیس و اذیت نمیکنه.  قرمزیشم نمیره یه دایره کوچولوعه . میگم نکنه نیش پشه نباشه . نکنه ناکام از دنیا بره عمو :((((
 
مامان امروز می‌گفت: دیشب از خدا خواستم هیچ وقت منو با آقای میم ( همسر بنده) امتحان نکنه!
گفتم: ینی چی با اون امتحانتون نکنه؟
گفت: آخه میدونی! خدا آدمو با چیزایی که خیلی دوستشون داره امتحان میکنه! دعا کردم یدفه چیزیش نشه، یدفه نره از پیشمون ، خلاصه با میم امتحان نشم!
گفتم: مامان!! :/ جونِ من یبار به خدا گفتی به وسیله ما امتحانت نکنه؟؟؟
گفت: نه بابا! حالا شما که هستید !
 
 
فک کنم دیگه وقتش شده باشه که من و بابام و داداشام شوهرمو بندازیم تو چاه. اینطور
سلام، واقعیتش هر چی سعی میکنم اسم واقعیم رو مخفی کنم نمیشه، به همین خاطر از شما دوستان عزیز، اگر داخل وبلاگتون اسم واقعی من رو به کار بردید، پاک کنید و بجاش بنویسید نویسنده آشنا:)، دست شما درد نکنه، اونهایی که میدونن هم دیگه اسم واقعی من رو به کار نبرن، این دستور نبود، خواهش بود:) دست شما درد نکنه، جبران میکنم
از رقیبان کمین کرده عقب می ماند .هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را.
مثل ان خواب بعید است ببیند دیگر .هر که تعریف کند خواب خوشایندش را!

من حتی توی حرفامم دقت میکنم .تا نکنه حرفی بزنم و خدا تو رو از من بگیره!
هع .انگار بهم داده تو رو .!
چه غم انگیزه .نداریش اما همش ميترسي از دستش بدی.!

درد و دل های من با دیوار.!
اوکی گاد. نمیگم نصف عمرمو میدم - که اون خودش اوج رحمت و نعمته- میگم اصلا فلش بک بزن زندگیمونو ببر از اول پلی کن- که این خودش منتهی الیه عذابه- هر کار میکنی بکن فقط اشکامون بند بیاد. 
پ.ن: نکنه با این حجم گریه و خستگی و بی انرژی بودن افسردگی گرفته باشم؟ نکنه برا همینه که روانشناس اصرار داشت تایم یوگا رو اضافه نکنم؟ من خودم رو، تنم رو، مغرم رو خسته تر از اون میبینم که بخوام با چیزی مبارزه کنم. همین. 
دیشب خواب دیدم کامی اومده به حساب ما یه جای هتل مانندی مثل خوابگاه مون بود.
چون بجز خونواده ما و کامی همه دختر بودن.
بعد حالا شب شده بود کامی بغل من خوابیده بود رو زمین.
انگار من دوسشداشتم تو همون حال بغلشکردم و اینا. اون نتونست زیادمقاومت کنه و منم بغل کرد اون البته اینجا نشسته بودیم.
حالا نمیدونم چرا مامانم فکر میکرد ما حالت نامزد هستیم.
بعد که در حالت خواببده بودم هم کامی رو بغل کردم خوابیدم.به جای ببعي.
من همیشه ببعي رو بغل میکنم میخوابم!
حا
بار پروردگارا
 
چرا همه چیز دورِ سرم میچرخه و من توانِ فهم و درکشو ندارم؟
چرا بعضی وقتا مث الان، گاو میشم؟
چرا اینقد جون دارم؟
 
و چرا حداقل اون‌کسی که باید بفهمه هم حرفمو نمیفهمه؟
من گاو. تو دیگه چرا؟
 
و چرا سناریوی آخری که چیزِ دیگه بود،
داره یه چیز دیگه میشه؟
مگه من فیلمناممو اشتباهی اجرا کردم؟
 
و چرا اون میخواد این‌کارو با من بکنه؟ :)
میشه نکنه؟ :)
میشه به قلبِش بگی نکنه؟ :)
میشه خدایی‌تو بیشتر کنی؟ :)
میشه دوباره بهت مدیون‌تر از همیشه بشم
هو
خیلی ازت دور موندم، خیلی زیاد. اونقدر که اصلن هیچوقت فکرشو نمیکردم؟ نکنه باز با من قهری؟ نکنه یه حال گیری اساسی تو راهه؟ نکنه چی؟ من که نمیفهمم این همه دوری رو. نمیفهمم بخدا. خستم. خیلی خسته. خسته ی روحی. فکری. جسمی. حال و حوصله ی هیچکس و هیچ چیز رو ندارم. دنبال یه راه حلم. یه گشایش. یه نیم نگاه. تو که مارو تحویل نمیگیری. قبول اصلن. از همین راه دور بهت میگم. خودت همه چیز رو درست کن. خودت راه رو نشونم بده. خودت چراغ بده دستم. این چه وضعیه آخه؟این
ميترسيدم ازاینکه نشه ، ازاینکه کارها جور نشه ، ازاینکه مامان اجازه نده .تو دلم دعا کردم. دعا کردم و دعا کردم. خیلی دعا کردم. یادم افتاد میگفت تو سختی ها توسل میکنم به حضرت زهرا(س) که توسل کن که نذر کن. یاد ط دسته دار افتادم که گفت شب قبل از یه خانمی مشکل گشا گرفته. یاد مسجد صاحب امان( عج) شهر افتادم. همه رو به هم وصل کردم. نذر کردم . توسل کردم به بی بی فاطمه ی زهرا(س) که کارام رو جفت و جور کنه که کمکم کنه و تو راه سختم یاور باشه . که یه روزی که در توانم
با دلی که نمیدونم برای چندمین بار هری ریخته و هنوز آدم نشده
دلم میخواد بشینم با این آهنگی که بچه ها گذاشتن و صداش از حیاط میاد که باید تو رو پیدا کنم هر روز تنها تر نشی. گریه کنمولی فعلا بباید غلاف کنم و واسه میان ترم باکتری و پرسش انگل و قارچ و باکتری عملی و ارائه زبان این هفته م بخونم
 
میدونین چه سخته در حالی که تمام عضلاتت سست شده و تمام بدنت واسه روحت سنگینی می کنه مجبور باشی ** خنده بزنی و با هم اتاقی عوضیت خاله ی تی ام بکس رو گوش کنی؟
 
که ن
اولین نوه ی مامان بابام که به دنیا اومد،دارم راجب دخترِ داداشم حرف می زنم،من به عنوان ته تغاری کاملا یهویی فراموش شدم،همه ی توجها برا ثنا بود، حسودی می کردم ولی هیچکس هم نبود درکم کنه،هیچکس نبود بگه بچه س
اذیت میشدم ولی به روم نمیاوردم.سه ساله باران به دنیا اومده،نوه ی دوم،بچه ی داداشِ دومم،همه شدن آغوشی برای ثنا،که احساس خلا نکنه،حسودی نکنه به باران.میخوام بگم همونطور که بچه ی آخر بودم،تو لیست اولویت هم بچه آخر بودم
انقدر سرعتِ تغییر بچه های کلاسمون سریع و یه دفعه ای شد که
از این مقاومت های به تنهایی میترسم
من از این مقاومت های به تنهایی میترسم
از خودمم میترسم
نکنه یه روز برسه که خودمم خودمو نشناسم؟!
ونکنه این اوضاع کلاس همین طور بمونه و شاید هم بدتر و بدتر بشه؟!
نکنه من راهم و کارم اشتباهه؟
پ.ن:میشه دعا کنید ؟ :)
پ.ن2:احوال بیانی ها چطوره؟؟؟*-*
پ.ن3: تو کجایی کجایی دقیقا کجایی.
هرسال این موقع ها بیان وبلاگ برتر اعلام میکرد
هرسال لاقل یه تبریک به کاربرا میگفتن
هرسال اینموقع 5 توم عیدی میداد :) کم بود ولی خوب بود خخخ
چی شد امسال خبری نیست از تیم مدیریت بیان؟
نکنه بیانم .
بروزرسانی:
ممنون از دوست عزیزمون احسان شریعتی که در این باره نوشت دستش درد نکنه :) که تو لینک زیر قابل مشاهده است
کلیک کنید
چرا نشد؟ دلم میگیره از نشدنش. کاش نمیذاشتی برم. به دلم موند که نذاری برم. بگی غلط کردی بری. کجا بری. به این دلم موند. دوست داشتنت به دلم موند. دوباره بوسیدنت. بو کشیدنت به دلم موند. زبری ریشت به دلم موند. دلم تنگه برات. برای یه حرف زدن ساده تنگه. برای بغل کردنت هم نه، که زیاده. برای اینکه بنویسم امیر و بگی جانم. کجا دنبالت بگردم؟ نکنه به دلم بمونه همه‌ی اینا و پاک نشه؟ نکنه قسی القلبیم بمونه و سیمان قاطی عواطفم شده باشه. دیدی چی شد؟ دیدی نشد؟ چرا آخ
با صدای باز شدن در اتاقم چشمامو باز کردم و جوجه رو دیدم با صورت پف کرده که از لای در اومد تو و خندون بهم سلام کرد. نای جواب دادن نداشتم. بهش خندیدم و دوباره چشمامو بستم.
صدای پاشو می شنیدم که تاپ تاپ طول اتاقو طی کرد و رفت بالا سر گلدونا و بعد صدای خش خش پرده اومد که یعنی داشت بیرونو تماشا میکرد.
بعد دوباره صدای تاپ تاپ اومد سمت من و وایساد بالا سرم.
لای چشممو باز کردم. صورت نشسته ش بامزه بود.
یواش سرشو آورد نزدیک صورتم و خیلی آروم ازم پرسید: عمه؟!.
بعضی چیزا خیلی ذهنمو درگیرمیکنه!
یه سری فامیل داریم خیلی خانواده روشنفکر و به اصطلاح باز هستن !
اما مثلا خودم دیدم اذان گفت نماز خوندن
تعقیبات میخونن قرآن وختم فلان سوره و.
اما من خودم با اعتقاداتی ک خودم انتخابشون کردم اکثرا نماز میخونم اما نه همیشه!
ترجیح میدم مانتو بپوشم تا اینکه چادر سر کنم باشلوار کوتاه ومانتو تنگ وجلو باز وناخن کاشت و 20 کیلو آرایش :/
من از 2ماه محرم وصفر کلا2روزشو رفتم مراسم عزاداری
من هیچوقت نذاشتم هیییییچ پسری حتی دس
آرین هی چیزم میگه، حس درونیم مانعم میشه، ایمیل میدن و درخواست یه شخص دیگه رو میکنن، کسی که هیچوقت تو زندگی من وجود نداشته، و مغزم میگه این کاری که الان داری میکنی کاری نیست که میخواستی بکنی و حس درونیم میگه نکنه حذفم نکنه و همه ترسای کودکی و نوجوونیم بیدار میشن. قلبم. آه.
هیچ کاری نمیکنم. دقیقا هیچی. نمیدونم. دلم همونی رو میخواد که هیچ وقت وجود نداشته (بعضی اوقات داشته شاید) بشینم ی دل سیر باهاش حرف بزنم. یا حرف نزنم حتی، اون فقط درکم کنه. همی
بعد مدت ها امروز رفتم انجمن، با یه کادو برای استاد، مسئول انجمن می گه شیرینی ازدواجت رو آوردی؟ یه مدته نیستی نکنه ازدواج کردی.
رفتم وسایل الویه بخرم، میگم کالباس بده، یه دونه کالباس بزرگ بهم داده می گه بزار توی فریزر، بعدا دوتایی با هم می خورید، راستی نگفته بهت ذرتم بخر؟!
می گم داداش گرفتی مارو ها، من مجردم.
رفتم یه جا مصاحبه، طرف گفت سختت نیست با خانومت بیای تهران زندگی کنی؟ گفتم من که تو رزومه نوشتم مجردم.
میگم نکنه ما شوهر کردیم خودمون
بعد مدت ها امروز رفتم انجمن، با یه کادو برای استاد، مسئول انجمن می گه شیرینی ازدواجت رو آوردی؟ یه مدته نیستی نکنه ازدواج کردی.
رفتم وسایل الویه بخرم، میگم کالباس بده، یه دونه کالباس بزرگ بهم داده می گه بزار توی فریزر، بعدا دوتایی با هم می خورید، راستی نگفته بهت ذرتم بخر؟!
می گم داداش گرفتی مارو ها، من مجردم.
رفتم یه جا مصاحبه، طرف گفت سختت نیست با خانومت بیای تهران زندگی کنی؟ گفتم من که تو رزومه نوشتم مجردم.
میگم نکنه ما شوهر کردیم خودمون
هی دختر! تو که نمیخوای پزشک مطب نشین بشی و ذوق کنی از فرت فرت ویزیت کردن. ولی تو رو خدا ، تو رو قسم به اون لباس پریراق ! تو رو قسم به استتوسکوپ دور گردنت که گران بها ترین  jewel اته !چون جوونیت رو براش خرج کردی
تو رو به همه این مقدساتت
خسته بودی ،بی حوصله بودی ،جرت شده بود از قبل ،دچار دیسمنوره بودی ،هر کوفت دیگه ای . نکنه مریض بیاد دردشو بگه دل ندی به کارها !نکنه مریض اومد تو سلام کرد جواب ندیا ! نکنه لبخندت گم بشه ها ! ویزیت کردنای لیلا رو یادته؟همو
به شدت دچار وسواس فکری شدم همش خودمو سرزنش میکنم نکنه این حرفو زدم اشتباه بود الان فلانی چه فکری راجع به من میکنه و
وقتی سودای بدن آدم بالا میره اینطور میشه 
چاره اشم خوردن گرمیجاته که من زده شدم ازش :/ 
من کلا آدمی بودم که به راحتی با همه ارتباط میگرفتم و خیلی خوش صحبت بودم  D: از بس شوخ بودم آدما از با من بودن لذت میبردن -_-
درسته تعریف بود اما جدی بود :)))
ولی حالا :( خیلی برام سخت شده 
دارم با طرف حرف میزنم از وسواس دیوونه میشم که نکنه این حرفو
دانلود آهنگ جدید حامد فرد به نام 
دنبال رپ جدید خوبم؟ پس گوش کن !
اهنگ حامد فرد همینک برای شما کاربران گرامی ، موزیک جدید صدای حامد فرد همینک با متن از جاز موزیک
Download New Music By Hamed FardCalled Shabe Jomeh


دانلود آهنگ با کیفیت 320 
دانلود آهنگ با کیفیت 128 
مشاهده تمام آهنگ های حامد فرد
متن دانلود آهنگ حامد فرد
من دلم پره که هر بارم
یه نمه به فکر درمانم
می نویسم و سرحالم
ملتم هی میگن دربارم
مملکت و ولش کرده
یه سره موزیکو قرش کرده
ازین بی اعتمادیم به ادمها رنج میبرم، حتی گاهی به نزدیک دوستانی هم که اعتماد صد درصد ندارم و این فوبیای اینکه همه ادما تو ی بازی شرکت میکنن تا منوفریب بدن و ازارم بدن بیشترازینکه اونارو ازاربده خودمو ازارمیده. ازینکه هیچ حرف دورغ و راستی رو ازهم تشخیص نمیدم و حالموبد میکنه این حجم از بدبینی وقتی کسی فلان میگه کلی باید فکر کنم تاببینم قصد واقعیش چی بوده؟نکنه همش داشته فکر میکرده که این حرفو بهم بزنه تافلان اتفاق بیوفته؟ فکرکنم به تنها ادمی ک

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها