نتایج جستجو برای عبارت :

فکرکنم ای یاکریم تو بامن داری دشمنسیgo

سخنی بايد گفت!
با لبانی خاموش و صدايی دلگیر
که چرا غصه چنان غرق دوچشمان تو شد؟!
سخنی بايد گفت!
تو چه کردی که اگر قطره ز چشمت ریزد 
سیل آید زبر چشمانم 
غصه گردد آب و بغض گردد نانم
تو چه کردی بامن؟!

توچه کردی با من  که به نجواي تو معتاد شدم
من چه بودم؟ و چه شد تاکه گرفتار شدم؟
خسته ام 
عریان در جامه ی خواب
آسمانم غمگین
غصه بايد خوردن 
زیر لب می پرسد، قلبک بی تابم:
تو چه کردی بامن؟
بزرگترین اشتباه عمرمو کردم.
یه کاری کردم که ۵۰ درصد امکان داره حق بامن باشه
و ۵۰ درصد امکان داره اشتباه کرده باشم
اگه اشتباه باشه که بزرگترین اشتباه عمرم میشه واگه 
حق بامن باشه هم باز من باختم.
در هر دو صورت بازنده ی اين بازی منم
عاشقانه هايم را سرود می کنم
انگاه که در میا نه شب ، باد
عطر گیسوانت را، سوغات می اورد
من با نی لبکی از جنس اشکهاي پنهان
تاسحرگاه می نوازم ؛ آرام . . . آرام
واژه واژه شعرم از نم چشمت معطر است
واين سرخی هر سطر، خون دل سالهاي انتظار
بامن بمان اي ستاره روشن شب تیره گی ام
بامن بمان اي حسرت فروع خورده عاشقی
بامن بما ن  تنها بهانه هستی ام
با. . من . . بمان
امروز یه نفر بهم ابراز محبت کردکه دلم قنج رفت
خواستم جوابشو بدم
اولین چیزی که خواستم تايپ کردم، یاد اولین روزهاي قدیم افتادم
و فقط نوشتم ممنون
و نتونستم به کس دیگه اي جز خودش فکرکنم
چندشب پیش هم خوابشو دیدم
خیلی دوس داشتنی بود
مثل همیشه لوس و شیطون
همین
<<نه به گذشته می بايست فکرکنم و نه به آینده. گذشته شبیه کتابی بود تلخ و شیرین که حتی خواندن یک سطرش شهامتم را از بین می برد و قدرتم را زايل می کرد. آینده کتاب نانوشته ی کاملا سفیدی بود.شبیه دنیا پس از طوفان نوح.>>
 
ما بی عشق، ما بی شور، ما بی امید، ما بی میل به استقامت و قدرت ورزیدن، ما بی لبخند، ما بی تحمل و تاب آوری، ما بی نبوغ، ما بی اشتیاق، ما بی دلیلی براي تلاش کردن، آنچنان زنده نیستیم. 
صحبتی ندارم، جمعه شايد برام روز بزرگی باشه نمیدونم.
چیزی نمیخوام بگم بعدا حتما میام 
درباره رهگذر عوضی پست قبل هم بگم که به حسام ايمان آوردم :))))))))) 
واشنا تو همیشه بامن بودی و مواظبم، هیچ وقت تنهام نذار.
صحبتی ندارم، جمعه شايد برام روز بزرگی باشه نمیدونم.
چیزی نمیخوام بگم بعدا حتما میام 
درباره رهگذر عوضی پست قبل هم بگم که به حسام ايمان آوردم :))))))))) 
واشنا تو همیشه بامن بودی و مواظبم، هیچ وقت تنهام نذار.
دو کلمه که باهام حرف میزنن فکر میکنن منو شناختن نمیدونن فلانی سه سال بامن هم اتاقیه ولی منو نمیشناسه سه سال همه احساسم برا یکیه ولی بازم منو نمیشناسه
نمیدونم مشکل از منه که اينقدر سخت و دیر شناخته میشم یا مشکل از بقیه که فکر میکنن با نگاه اول و دو تا پست منو شناختن
الان دلتنگ خودم هستم خوب به من چه اون کسی رو که مورد پسندم هست رو تاب حال پیدا نکردم.من از اون تیپ ادم هايی نیستم که بخوام با یه موقشنگ دیزلی ونصفه ونیمه وداري پستی وبلندی مو وشلوار تنگ پوش واصلاح کرده با شمع ازدواج کنم من الان سر دوراهی ايستاده ام ايا کسی به تقدیر من دچار شده؟!!من دلم یک فنجان ارامش از جنس دوری از ادمهاي دور ورم میخواهم .وهمین ها باعث
طلوع امروز و پر از انرژی آغاز کردم پر از انگیزه و نشاط زود تر از همه رفتم سر وعده مو به مو از موضوعات و یاداشت کردم
دو ساعت و نیم اونجا بودیم از اونجا پیگیر کاراش بودم با عباسیان هم تماس گرفتم اوکی داد رفتم دانشگاه تا بریم دنبال کار
اي کاش صحبت نمی کردیم شرايط جوری پیشرفت که لحظه لحظه برام سخت بود تازه راحت شده بودم از بار یکساله ولی دوباره بايد بار دیگه اي و به دوشم بکشم
راستش نفهمیدم چی گفت ولی فقط اون چیزی که من میخواستم بگم گفته نشد
آخرشم
اين ترم تحصیلی، اولین ترم مامان طورم بود و انصافا مامان و بابا و همسر خیلی خیلی همه جوره کمکم کردن تا بتونم امتحاناتم رو پشت سر بگذارم.
در حالی که فقط یک امتحانم مونده و من هنوز زندم :| تصمیم دارم براي جبران بخش کوچکی از زحمات شون براي هرسه شون هدیه بخرم ^-^
یک هفته وقت دارم فکرکنم چی مناسبه و تهیه کنم.
به هیچکس هم نمیخوام بگم. کاملا سورپرايزی طور :)
یه هدیه هم براي دخترگلم که باهام همکاری کرد اين مدت البته بجز دیشب که ساعت دو و نیم خوابید :|
پیشنها
وقتی یکی یه کاری برام میکنه
مثلا وسیله اي که از دستم افتاده زمین رو بهم میده
یا حالا هرچی
تا صد بار ازش تشکر نکنم خیالم راحت نمیشه
فکرمیکنم اگه اين کارو نکنم نسلشون منقرض میشه
مثلا امروز عصر بعدِ ۵ دقیقه گفتنِ ممنون و خیلی ممنونم و مچکرم چنان دست دختره رو فشار دادم که فکرکنم استخوناش خرد شد!خیلی تقلا کرد دستشو از بین دستام بکشه بیرون ولی من مقاومت میکردم!
چرا اينقد ظریف و عصبی بود؟!
تاثیر و تقصیر گرونیاست هاا.
میگه مگه مغز خر خورده بودم برم دختراي دانشکده رو بگیرم ! :) مگه دیوونه بودم با دکتر ازدواج کنم! :) تو اونقدرررر واسم باارزشی میخوام به آرزوت برسی :) درمورد بعدشم صحبت میکنیم! :)
میگه هر رشته اي بخونی تو واسه من حکم ستاره رو داريهمیشه تو اوجی لیاقتت خیلی بیشتر از اين حرفاست پس میخوام به هدفت برسی :) اينجوری که معلومه فکرکنم نزاره برم کارکنم یا پاره وقت اونم فقط رشته هايی که موافقیم منظورم رشته هاي پزشکیه مثلا میگه ن زايمان یا اطفال که اونم با زن
 
 
 
 .مرتب گوششون میکنم :جمعه، آینه، کودکانه، مردتنها  و آوار، آوار، آوار! صدبار فکرکنم گوشش کردم.عجیبه  شعرش! انگار شهیار قنبری شرايط منو داشته وقتی براي اين کار شعرشو سروده! داره فرهاد از زبون من حرف میزنه: توهم با من نبودی!
حالم خوش نیست. به هر دری میزنم بیفايده ست. انگاری منو جادو کردند. بسراغ هرکسی که میروم مرا پس میزند .بلافاصله عین کسیکه اعصابش خرد بشه وبره سراغ سیگار،منهم سراغ موسیقی میرم. 
شايد بهتر باشه قبل از شروع وبلاگ نویسی کمی بامن اشنا بشید 
من شهرزاد هستم علاقه زیادی به وب گردی دارم و امروز اولین روز وبلاگ نویسی خودم امیدوارم توش موفق باشم 
قراره اينجا از هر چیزی صحبت کنیم خوراکیا حیوانات ورزش درس خوندن کاراي روزمره فیلم و سریال و هرچیزی که فکرشو بکنید
به دنیاي من خوش اومدید
بسم رب
 
حتی اگر بامن حرفی نداري، باز هم با من حرف بزن
مثلا بگو: چه خبر؟ تا من از چیزهايی که تو از آن ها خبر نداري برايت بگویم
از روزهايی بگویم که تو نبودی.
از دردهايی بگویم که تنهايی کشیدم.
حتی اگر هم برايت مهم نبود باز هم بگو : واقعا؟
تا چانه ام گرم شود و شايد آن بین ها خسته شوم
هیچ وقت در مقابل من سکوت نکن
من از سکوت واهمه دارم.
سکوت اصلا علامت رضايت نیست.
من هرچه سکوت دیدم، همان رفتن بود
 
 
اي تو چون شمعی ومن باشم ترا پروانه ايمن همه سرمست از عشق تو چون فرزانه ايدل به عشقت مبتلا،اما جفا کاری چرا؟اي که دربزم دل ما ساقی میخانه ايدر میان عاشقان اي دل غریبی می کنیاي که در اين انجمن با عشق ما همخانه ايگفتم از فرهاد پرسم راه ورسم عاشقیگفت شیرین بامن مجنون مگر دیوانه ايبی جهت از ساغر ومی گفتم اي آرام جانعذر خواهم زین سخن چون نور اين کاشانه ايجان (ناظم)باش عاشق همچو لیلی و چو مجنونعاشقی کن روز و شب تا گویمت مستانه اي
بسم الله الرحمن الرحیمسلام
وقتی فهمیدم اون از اين طبقه رفته، فوری رفتم سمت مادرم و دستاش و باز کردم. تا من و دید گفت فاطمه خوبه؟؟؟
گفتم آره. هیچ جاي نگرانی نیست.
هم زمان فیروزفر سر رسید.
بهش گفتم:
خواهشا برو پايین بمون جلوی ساختمون و مدیریت کن. تیم هاي مربوط به خودت و از اونجا هدايت کن. فقط داري میری پايین مواظب خودت باش. چون اون نامرد همین دور و بر هست و کمین کرده.»
فیروزفر فوری برگشت پايین و منم به دوتا از بچه هاي نیروی مخصوص گفتم شما بامن ب
اي همراه بی همراهان؟!
اي مونس بی همدمان؟
اي یار و دلسوز آنکس که دلسوزی ندارد
اي پناه هر طرد شده؟
اي راهنمايم در سرگردانیخدايا؟من جز تو چه کسی رادارم؟!
از تو میخواهم بامن مداراکنی و بمن رحم کنی و به آنچه روزی ام نموده اي 
خشنود و قانع بداري آمین یا رب العالمین
کانال ما در سروش دنبال کنید گاهگاهی که دلم میگیرد پیش خود میگویم انکه با خود دل من برد هنوز یاد کند از دل بیچاره ی من؟گفته بودند که از دل برود انکه از دیده برفت رفتی و یادت هست که چه کردی بامن؟سالهاست که از دیده ی من رفتی حیفدلم از مهر تو اکنده اس هنوز.و خدا میداند که تو یادت با کیستدلم ارام بگیرانکه جانت را سوختحال عشقش دگریستارسالی #نفس
گاهی اوقات واقعا دلم میخواد بشینم و دقیقه ها ساعت ها به اين فکرکنم که من به درد چی میخورم؟ چه چیزی هست که با پرداختن به اون خیل عظیمی از استعدادهام به کار گرفته میشه؟
اون چیه که من بايد عمرم رو صرفش کنم؟ و در نهايت منجر به تولید یک چیز منحصر به فرد خواهد شد . چیزی که من بايد به وجودش میاوردم نه کس دیگه. 
فارغ از رشته شغل و چیزهاي محدود کننده ی اين مدلی.
یه دعاي خیلی قشنگ هست میگه: الهی و ربی وستعملنی لما خلقتنی له.
خدايا من رو مشغول به همون کاری
یک نقل قول از داستايوفسکی می‌خواندم که می‌گفت:"کسی که در روز کمتر از۶ساعت کارکند، شب لايق رخت‌خواب نیست."
البته وقتی می‌گوید 'کار' منظورش اين مدل کاری که ايرانی‌ها می‌کنند نیست قطعا. متظورش دقیقا 'کااار' است. روس جماعت کلا کاری است.! و اينکه جناب داستايوقسگی فکرکنم کَفَـش را گفتند.
خلاصه که من امشب خیلی لايق رخت‌خواب هستم و ازاين بابت خوشحالم.
 
پ.ن: بااينکه هنوز اوايل مسیر روبیکر(!) شدن هستم اما کاملا پدیده‌ی مخ‌پیچی هست. ازاين جهت که وقتی
دویست روزگیم مبارکههههههههه
آقا یکی آهنگ‌ بزاره من قررررر بدمممم
دوستان مبارک باشه ۲۰۰ روز همنشینی تون بامن میدونم چقد خوش شانسین که 
همنشینتون من بودم 
خب دوستان منم خوش حالم که تا الان باشماها بودم
خو حالا بریم سراغ جشننن میخوام براتون توی هفته در هر روز یکی از اعضا رو بزارم هر کدوم یکی 
 
یعنی من چه آدم خوبیم‌که به جاي اينکه شما ها چیزی بدهید من بهتون چیزی میدم 
 
حالا اشکال نداره 
 
خب راي گیری میکنیم هر عضو بیشتر راي آورد در اولو
نانسی پلوسی درراهروهاي کاخ سفیدعادت به غیبت کردن داشت اين اتفاقات دونالدراناراحت مینمود.همیشه زمانی که نانسی پلوسی سرش پايین بودبه دوستانش میگفت خانم هاجنبه معاشرت کردن بامن راندارن.نانسی پلوسی برايش گویی اهمیت خاصی داشت حتی سفرکردن نانسی پلوسی هم برايش مهم بود.
نانسی وقتی خبردارشدکه دونالدمیگویدخانم هاجنبه معاشرت کردن بامن ندارن نزداورفت درحالیکه دونالدداشت کتاب جنايی اقتصادی ی میخواندواصلاحواسش به اونبودازاوسوال کردبعدازیک
اين فصل را بامن بخوان باقی فسانه ست»
دنیا براي مهر ورزیدن بهانه ست
مُهر رسالت روی دوش مردمان خورد
بار امانت عشق،ردّش روی شانه ست
پیغام عشق آرید یاران صمیمی
هر عاشقی پیغمبری در اين زمانه ست
آغوش بگشا دوست تا قرآن بخوانم
ادامه مطلب
داشتم با همساده دم در حرف میزدم که جوجه شنید.بعد که درو بستم ازم پرسید: کتابخونه کجاست؟!همساده گفت که داره میره اونجا که تا شب درس بخونه.گفتم: ببین عمه، کتابخونه یه جايی ه پررر از کتاب.یه عالمه م میز و صندلی داره. آدما میرن اونجا، ساکت میشینن، کتاب میخونن. اصلنم نبايد با هم حرف بزنن.با دقت داشت گوش میکرد.دو ثانیه بعد، کف دستاشو گرفت جلو صورتش و گفت: عمه مثلا ما الان تو کتابخونه ايم. من دارم کتاب میخونم. تو بامن حرف نزن.و اينجوری شد که تا دقايقی
کتاب عادت‌هاي اتمی» ُ از همین تریبون شايسته‌ی دریافت عنوان بهترین کتابِ خودیاری‌اي که خوانده‌ام» می‌شوند. 
[بعداً توی گودریدز براش ریویو می‌نویسم، پس فعلاً از اين صوبتا بگذریم، بریم سرِ اصل مطلب حرفم. ]
 
بخشی از کتاب که مربوط به ترک عادت‌هاي بده، می‌گه یک نفر ُ بذار بالاسرت که دست از پا خطا نکنی؛ و در ادامه از فردی مثال می‌زنه که با خودش قرار گذاشته‌بوده که پنج دقیقه به شش صبح از خواب بیدار شه و اگر به موقع بیدار نمی‌شده بايد توییت
میتونم اين رو بگم که از شنیدن کلمه آبجی از زبون خواهرام متنفرم
پشت اين آبجی گفتناي هرچندسال یک بار مطئنن یک درخواستی هست که میگن
سلام گرگ بی طمع نیست.
متنفرم ازاين کلمه که فقط در مواقع اي که بهم نیاز دارند استفاده میکنند و چه 
وقیحانه اين کلمه رو بعداز هربار پوزخند زدنم و تاکید براينکه بهم نگو آبجی و کارت رو بگو
بازهم تکرار میکنند و منو آزار میدهند.
دلم میخواهد آبجی گفتنشان از ته دل باشد و بدون درخواستی اما فکرکنم اين آرزو رو بايد به گور ب
اين مدت نتونستم از اتفاقايی که پیش اومد بنویسم و امروز بعدازمدت ها وقت کردم که بنویسم
البته وقتم که خالی بود اما خب م به یه سری مشکلاتی برخوردم که اين مدت
تکنولوژیو ترک کرده بودمپووفبگذریم
یکی اينکه اون روز بخاطر مشکلم تو پست و چه غمیگنم پیش مشاور خانوم جدیدی رفتم و 
باکلی صحبت تونستم اوکی بشم اما خب هرازگاهی جوم میگیره و حالم بابت حرفاي نرگس بد میشه
اما خب تاحدودی با یاد حرفاي خانوم جدیدی میتونم خودمو کنترل کنم.
بعدازاون مشاوره،
تمرکزم ازدستم خسته شده است 
و بامن حرف نمی زند 
مدادم دنبال خریدن میز و ايینه  ارايش است
که با آ ن خط چشمش را صاف بکشد
آن طرف تر 
دفترم از من طلاق می خواهد به خاطر  تمام شدن ژل مویش 
و از همه بدتر 
نوشته هايم قاضی شده اند 
کاسه اي داغ  تر  از  آش با شش وجب روغن برآن 
احساسم را بردم  سرخیابان بفروشم 
تمام شد 
قبل از  فروخته شدن 
حال من مانده ام 
و
حوضم 
تو بگو رفیق 
که 
مهریه عند المطالبه دفترم را چه کنم؟ 
متن آهنگ تمومش کن از حسین قلی زاده
تو بامن که نه حتی با خودت هم توی اين زندگی درگیری داري .
نمیدونی ولی از راه دورم داري پا روی قلب من میزاری
 تو با من که نه با دنیا تو جنگی همیشه از همه چی گله داري
یه لحظه فکر کنی شايد بفهمی داري چی سر زندگیم میاری
تمومش میکنی یا نه بايد از خاطرات من جدا شی
اگه بايد بسوزم تا به اين حد همون بهتر که تو دنیام نباشی
تمومش می کنی یا نه نمیخوام توی اين عذاب بمیرم
واسه اينکه تورو یادم‌نیارم همون بهتر فراموشی بگیرم
تموم
ورق هاى دفتر من سیاه مى شوند و گیسوان تو سپیدمن قد مى کشم تا تو نفس مى کشى. هر روزدر تو پیامبرى بامن سخن مى گویدکه چشم هايش از بى خوابى سُرخ اندآه!در کلاس درس توحتى تخته سیاه روسفید شدمن هنوز شرمنده. چقدر خسته ات کردم. روز معلم مبارک
درواقع الان که دارم می‌نویسم، هیچ ايده‌اي ندارم که چی میخوام بنویسم و فقط دلم خواسته بنویسم.
خب میدونی؟ یکم عجیب شدم، همش دوست دارم فکر کنم هیچکس دراين جهان نیست و فقط خودمم که دارم یه مسیری رو میرم. نه اينکه کسی باشم که فقط خودش رو می‌بینه ولی احساس می‌کنم خیلی صداست! همه جا پراز صداست! احساس می‌کنم هرکس یه میکروفون گرفته دستش و فریاد میزنه. احساس می‌کنم بايد گوشامو بگیرم و سعی کنم صداي خودم رو بشنوم، که شايد شنیدنی باشه.نسبت به اينجا، ا
چقدر خوب بهانه جور میکنی تا ردم کنی
خوب تر از آن که فکرش رابکنم!!!
ما چه میخواستیم و شما چه؟!
چقدر تفاوت!!!
چقدر دل هاي الکی خوش!!!!
خیلی وقت است که فقط انتظار میکشم
تا من هم به هر بهانه اي 
فايل هاي روضه ی حاج مهدی راتکرار کنم
همان ها که هربار جدیدتر میشوند
دل مرده ها را عیسا مسیح ها واجب!
چقدر دلم شبیهِ روزهايی شده
که تنها آرزویش کربلاي شما بود
حتی در خواب!
هرچه می خواهی بامن کن
تنها همین اشک را نگاه دار برايم
من بی گریه بر شما دق می کنم حسین جان.
اين ارامش رو مدیون تلاش هايی هستم که بی وقفه براي رسیدن به خوشبختی و حل مشکلاتمون انجام میدادم. دعا میکردم‌. میپرسیدم. حرف میزدم و حرف میزدم و حرف میزدم.
حالا وقتی یک بحثی بینمان پیش بیايد حتی اگر خیلی حاد شود مطمئنم که دوستم دارد مطمئنم که دوستش دارم و دقیقا بخاطر همین علقه هست که میتوانم در ارامش به حل مسائل فکرکنم. به اينکه ببین چقدر همدیگر را دوست داريم. ببین تا الان چه چاله ها و دست انداز هاي بزرگی را پشت سر گذاشتیم جانم! ببین که اين اتفا
وقت هايی که میرم عروسی دلم میخواست من عروس بودم و اون داماد ولی اينبار از بس عروس دوماد فامیل نداشتن و همه سناشون زیاد بود تقریبا میشه گفت احتمالا من کوچکترین بودم وقتی تانگو میرقصیدن بقیه عالی بود یه عالمه آدم که سناشون زیاده و بلد نیستن تانگو اصولی برقصن کلاس نرفتن ولی دستشون میذارن دور گردن یار قدیمیه شايد بیست سی سالشون اون یار قدیمیم دستشو میذاره رو کمر اونا باهم ت میخورن که دلم خواست باهاش پیر بشم ولی خب متاسفانه اون حتی حال حاضر ر
از غم که بگذریم دیروز یه اتفاق خنده دار افتاد.
بین دانش آموزانم یک دخترکوچولو دارم که خیلی دوستم داره و دوستش دارم. اغلب کنارم هست و دیروز خیلی جدی دايیش اومد ظاهرا درباره ی خواهرزاده ش با من حرف بزنه. بحث از وضعیت دانش آموز به سن و رشته تحصیلی من رسید. گویا دختر کوچولو در راستاي اينکه میخواسته زمان بیشتری رو بامن بگذرونه تلاش کرده من در کسوت زن دايی ش کنارش باشم. دايیش از من دو سال کوچیکتر بود. صحبت کردیم و به توافق رسیدیم زن دايی اون دخترکوچو
 روباه به هردری می زد گوشت پیدا نمی کرد .شیر هم گوشت نداشت . نمی دانست چه کند . اما شیر پیشنهادی داد . گفت : گاو  هاي وحشی اين اطراف پیدا میشوند . اما کسی جرات جلو رفتن ندارد . روباه گفت : گاو وحشی ؟ مرغی و خروسی پیدا نمی شود . شکار گاو کار شماست، می ترسید ؟ شیر گفت : از یک گاو نه ولی از سه گاو با شاخ هاي وحشتناک چرا ، 
روباه گفت : خب من آنان را فریب می دهم . 
شیر گفت : چه خوب ، اما آن ها که  به حرفت گوش نمی دهد . 
  روباه گفت : اون بامن. فقط اگر دیرکردم . بی صب
 نمیدانم دلم به  دنبال چه می گردد 
 در کنار آن درخت هاي انار که برروی خاک ايستاده اند و موهايشان را پریشان کرده اند تا گلهاي کوچک کنارشان پژمرده نشوند زیر آفتاب تابستان 
 نمی دانم چه چیزی قلبم رافشارمی دهد زمان فهمیدن بوی پايیز و آن صداي مبهم غریب که همیشه بامن است چه می گوید؟
نمی توانم بفهمم که در زوزه باد چه چیزی نهفته است که من را دیوانه می کند 
 غربتی را میشناسم که درغروب روز رفتنم دقیقا همانجا که دررویا دیده ام منتظرمن است 
چه می خواهد
خوبست اين قضیه،
سوال از دلم کنید.‌.
رضا بهرام
میرزاده عشقی@Parsa_Night_narrator
#کانال_آواي_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ايران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سايت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
[صدا ۳:۲۱]
Bimar
Reza Bahram
مشاهده مطلب در کانال
سلام.اين سايت نکته اي دارد که بايد توجه کنید
اگر فیلم یا سریال مورد نظر را پیدا نمیکنید:شايد روزانه فیلم یا سریالی پخش بشود که شما میخواهید آن را پیداکنید اما در صفحه اول نمیتوانید آن را پیدا کنید بايد از طریق پايین صفحه به دنبال کلمه بعدی بگردید و بر روی آن کلیک کنید تا به صفحه بعدی منتقل شوید و فیلم و سریال مورد نظر را پیدا کنید
اگر سوال و انتقاد و پیشنهادی داريد میتوانید از طریق راه زیر بامن درمیان بگزارید
تلگرام:nimak13842005@
اينستا:nima_k84
یکی از سریعترین روش هايی که میتوانید یک متخصص قلب و عروق خوب در تهران و ساير شهرهاي پیدا کنید و سپس از پزشک قلب نوبت اينترنتی دریافت کنید، مراجعه به سايت دکتر بامن است که در آنجا می توانید لیست کامل متخصص قلب و عروق وجود دارد و شما به راحتی می توانید در کمترین زمان ممکن می توانید نوبت پزشکی در سايت دکتر بامن اخذ نمايید.
براي اين کار نیاز است تا شما مراحل زیر را به خوبی دنبال نمايید:
ابتدا وارد سايت دکتر با من شوید و متخصص قلب و عروق یا دکتر قلب
میدونی خوشبختی یعنی چی؟! :)وقتی عشقم میره اتاق مامان اينا بخوابه تامن تو اتاق خودم یکی دوساعت درس بخونم بعدیه ساعت که فکرمیکنم خوابه یهو صدام کنه بگه بیا کنارمن باش تا من خوابم ببره بعدش برو به درست برس!بدون تو خوابم نمیبره :)
وچه لذتی داره نوازش کردن موهات و صورتت چشم رنگی من.
کی فکرش رو میکرد من تو اين وبلاگ همچین پستايی بزارم؟! :)
داره بارون میباره . فکرکنم تواين حوالی فقط چراغاي خونه ی ما روشنه !!! خب چیکارکنم تنهايی تو اتاق میترسم !!! :) چرا
اشتباهی شماره ی خونه رو گرفتم. یادم اومد کسی خونه نیست.
از آخرین بار که با شماره خونه بامن تماس گرفتن 16 روز گذشته.
هنوزم دلم میخواد پشت خط خونه صداي مامان رو بشنوم؛ تماس که میره روی پیغامگیر بال بال بزنم بگم مامان کجايی بابا شما چرا گوشی رو برنمیداري
اما نمیدونم
شايد دلم اين رو نخواد 
من واسه اينکه یاد بگیرم از دلتنگی نمیرم که رو شونه همه گریه نکنم پوست انداختم. فقط کسی که پوست انداخته میدونه چقدر درد داره. زنده زنده پوستم کنده شد و یه اخ بلن
وقتی دیگه تحمل کردن سخت میشهوقتی دبگه بلد نیستم خودمو آروم کنم
یهو میگم پاشم بیام اينجا
چهارکلمه حرف برنم، شايد سبک بشم
خیلی احساس تنهايی میکنم
قبلا هم تنها بودم، یعنی شدم
ولی اينجوری که الان غمگینم، غمگین نبودم
دلم گرفته
دلم یه همدم میخواد
یه همنفس
ولی حوصله ندارم
یه نفر میخوام که کنارم باشه
ولی نمیخوام
خودم که به اين تناقض فکرمیکنم
به یه چیز میرسم
هروقت میخوام به خصوصیات یه نفر فکرکنم
فقط اون میاد جلو چشمام
به هر آینده اي که فکر میکنم
فقط
با کمک اين نرم افزار  می توانید کسانی را که به واي فاي شما متصل شده اند را نشان ببینید.
.
.
.
.


دانلود نسخه اندروید
دریافت
حجم: 15.8 مگابايت
قابل نصب براي اندروید 4.1وبالاتر
در صورت بروز مشکل در قسمت تماس بامن مشکل خود را مطرح کنید.
هوالحی.
مادربزرگم هرسال قبل از آمدن زمستان، جدیدترین مدل شال گردنی که درست به اندازه سن خودم قدیمی هست را می بافد و وقتی اولین برف زمستان می بارد، آن را به هر زحمتی که شده به دستم‌می رساند.
مادربزرگم هیییییچوقت با کسی جز من به امامزاده اي که تمام حاجتهايش را از آنجا می گیرد، نمی رود.میگوید: تو همیییییشه بايد بامن بیايی، من هم که بال درمیاورم براي همراهی کردنش.
همیشه وقتی درخانه قرآن میخواند، با آن عینک ته استکانی و قرآن بزرگی که خودم براي ش
اين روزها بهترین روزهامو دارم سپری میکنم:))
همیشه همینو میخواستم،،انقدرر کاارر کنم انقدرر سرم شلوغ بشهه که وقت نکنم سرمو بخارونم
چند وقتی میشه که به کلاس خیاطی میرم و به عنوان شاگرد براي خانومی کار میکنم
ظاهرا که زن خوبیه و معرفیه نرگس هست که گفت من هستم توهم بیا
خیلی خوش میگذره:))فکرکنم در جریان باشید که من علاقه اي به رشته ام ندارم و سه ساله که رشتمه
هیچ تمايل و انگیزه اي نتونستم در خودم  ب وجود بیارم،اما خب دارم ادامش میدم
واايی نمیدونید
 و اين را امشب فهمیدم که هیچ اهمیتی براي اين موجود که اسمش مادر است ندارم
من حتی کنار اين اهمیت نداشتنام میدانم از من خوششم نمیآیدو خیلی تلخ و گزنده هست
و چقدر سخت است درک کردنش اما من به راحتی هضمش کرده ام
چرا که
قبل تراز اينها میدانستم و به دنبال اثباتش بودم
و امشب
به من اثبات شد
تلخ بود
اما حقیقتی بیش نبود
دیر و زود داشت،اما سوخت و سوزنه
چه بهتر که زود فهمیدم و اي کاش زودتراز اينها حرف میزدم و متوجه اين موضوع میشدم
اما درهرصورت زمان خوبی م
بزار بی مقدمه یه سوال بپرسم ازت
اگر یه خانوم یا آقاي ثروتمند باشی به قدری که هر کس به پولی احتیاج داشته باشه اول سراغ شما بیاد.
یه روز بشه خبر داربشی پسرت یا دخترت به یه پولی احتیاج داشته ولی به تونگفته حالا به هردلیلی
احساست چیه؟میشه احساست را بامن درمیون بزاری 
اين اتفاق همین نزدیکیها افتاده ،میخواستم نظرت را راجع بهش بدونم
حالا یکی دارايیش فقط ثروتشه اما من کسی را میشناسم که درهرزمینه اي که فکرکنی بالاترین تخصص را داره ویه جورايی د
ازین بی اعتمادیم به ادمها رنج میبرم، حتی گاهی به نزدیک دوستانی هم که اعتماد صد درصد ندارم و اين فوبیاي اينکه همه ادما تو ی بازی شرکت میکنن تا منوفریب بدن و ازارم بدن بیشترازینکه اونارو ازاربده خودمو ازارمیده. ازینکه هیچ حرف دورغ و راستی رو ازهم تشخیص نمیدم و حالموبد میکنه اين حجم از بدبینی وقتی کسی فلان میگه کلی بايد فکر کنم تاببینم قصد واقعیش چی بوده؟نکنه همش داشته فکر میکرده که اين حرفو بهم بزنه تافلان اتفاق بیوفته؟ فکرکنم به تنها ادمی ک
الان که دارم اينو مینویسم از یه خواب ناز و شیرین زیر یه لحاف تشک کلفت و گرم و نرم بیدار شدم. زود خوابیدم بخاطر همین وقتی بیدار شدم فکر کردم خیلی خوابیدم. از اون خواباا. / بعد که بیدار شدم دیدم زکی هنوز صبح‌ام نشده و من احساس کردم خیلی خوابیدم. بهرحال خواب خوبی بود و من الان بیدار / دلم میخواد به کارهاي عقب افتادم برسم ولی قبلش میخوام یه چیزی بگم /تو قسمت اول سریال SHERLOCK روانشناس به جان توصیه میکنه که وبلاگ بنویسه چون براش خوبه و از اين حرفا / به ع
دانلود آهنگ جدید جواد عشوری به نام پايتم
متن آهنگ جدید پايتم - جواد عشوری
Скачать ноую песнюJavad Ashoori Payatam
Текст песни Payatam Javad Ashoori
تو اينجايی درست وسط قلبم همین جايی واسه تجربه کردنВы здесь, самом сердце моего сердца для того, чтобы испытать это
چیکار کرده اون چشات بامن که انگاری همه دنیا من Что эти мои глаза сделали со мной, как будто есь мой мир
حسودم نمیخوام هیشکی یه لحظه باشه جا من

ادامه مطلب
ما در سال ۹۸ بود که توانستیم در اولین مهمانی خانوادگی ظرف نشوییم. در واقع اين تاریخ، تاریخ مهمی‌ست در زندگی مجری ما. یلداي ۹۸ تنها یلدا و تنها مهمانی خانوادگی اي بود در ۲۵ سال اخیر مثل گاری از ما کار نکشیدند و ما خدا را بخاطر اين موهبت بزرگ شکرگزاریم. ولله.یکی از مهم‌ترین اتفاقات ۹۸ بود که هم من و هم عارفه یادمون رفت( میتونیم دستاورد بدونیمش).
*
دیگه زحمت کشیدید تا اينجا‌ اومدید، حیفم‌ اومد‌ چندتا از خواب‌هام رو تعریف نکنم. یه چندتا خواب با
ما در سال ۹۸ بود که توانستیم در اولین مهمانی خانوادگی ظرف نشوییم. در واقع اين تاریخ، تاریخ مهمی‌ست در زندگی مجری ما. یلداي ۹۸ تنها یلدا و تنها مهمانی خانوادگی اي بود در ۲۵ سال اخیر مثل گاری از ما کار نکشیدند و ما خدا را بخاطر اين موهبت بزرگ شکرگزاریم. ولله.یکی از مهم‌ترین اتفاقات ۹۸ بود که هم من و هم عارفه یادمون رفت( میتونیم دستاورد بدونیمش).
*
دیگه زحمت کشیدید تا اينجا‌ اومدید، حیفم‌ اومد‌ چندتا از خواب‌هام رو تعریف نکنم. یه چندتا خواب با
نمیدونم چرا فکر میکرد منم مثل بقیه میشینم پا به پاي حرفاي فووووووووق مسخرشون و به به و چه چه میکنم ولی نمیدونست من کلا از یه سیاره ی دیگه اومدم ! :)نمیدونم چرا یه عده مسائل شخصی شوییشون رو به هم دیگه در قالب تمسخر تعریف میکنن و کیف میبرن از اين کارو هارهار هور هور هیر هیر میخندن ! :/
دلم خنک شد که جوابتو دادم تا تو باشی ازاين غلطا نکنی ! :)
من حتی به مامانم که همه ی وجودمه همچین حرفی نمیزنم و اونم هیچ وقت همچین کار مسخره رو نمیکنه بیاد بپرسه تشری
چیزی که بهش فکر میکنم ، چیزی که درباره ش مینویسم و چیزی که به زبون میارم از سه جهان متفاوتن! سه دنیاي مختلف! سه نوع مائده! و من نمیدونم که چطور بايد به وحدت در هرسه رسید.
اما اگه ازم بپرسید کدوم بهم حس رضايت مندی میده ، بايد قاطعانه بگم : چیزی که بهش فکرمیکنم.
چیزی که بهش فکرمیکنم ؛ پیچیده ، گنگ ، دردآور ، امیدبخش و ناامیدکننده ست و خیلی از صفاتی که قلم ضعیفم قادر به توصیفش نیست
چیزی که مینویسم ؛ معلق بین افکار سرگردانم و زندگی دربین گونه انسا
سَخت دلگیرم ازین دوباره مُردَن!پس از آنکه چشمهايم تو را دید خواستم زنده بمانمزنده شدماما حال دوباره مرگی برايم قلمداد میشوددر درونِ رگهايمدر سینه ام که از هوا خالی میشوددر نفس تنگی اي درمان شده که دوباره برگشته استدلگیر تر از من مگر میشود؟چه کسی اين مُردَن را دوام خواهد آورد؟که پس از بازکردن چشمهايمپس از دیدنتچشمانم را دوباره ببندم و بگویماين یک کابوسِ شیرین بود!
در اين دلتنگیِ عجیب که به مُردن سرايت میکند!،
حال پرسیدنت کارِ دشواریس
سلام دوستان.یهو دلم خواست از چیزی بنویسم که بالاخره دریک فرصت مناسب عملی شدیادتون اين پست( امان از دست توامان از دست من ) رو؟
خب بالاخره بخت بامن یار بود و شب تولدش یهو تو ذهنم پااااپ،اين فکر دراومد که تبریک بگو و سوتفاهم هارو با خرف زدن برطرف کن که خیالت راحت بشه
و همینکارو کردماولش یکم تودلم خالی شد ولی بعدش گفتم با اراده و انجام بده اينکارو.شايد فردا دیگه چشمهات رو به سقف باز نشه.والااا.کی از فرداي خودش خبر داره؟
خلاصه گفت
آشنايی با مفهوم تور
اصطلاح تور که در مفاهیم گردشگری بسیار مورد استفاده قرار می‎گیرد؛ در اصل یک کلمه‎ی انگلیسی است و از نظر مفهومی، معادل سفر و سیاحت» در زبان فارسی است. تور که در زبان انگلیسی Tourنوشته می‎شود در صنعت گردشگری خدمات تور به سرویس‎هايی گفته می‎شود که به مسافران و گردشگران ارائه می‎شود. تور مسافرتی به عنوان مجموعه‎اي از عناصر سفر در نظر گرفته می‎شود. اين عناصر، پايه‎هاي اصلی سفر هستند و شامل محل اقامت، حمل و نقل، گشت و گذار
شنیده‌ها حکايت از آن دارد که در آینده‌اي نزدیک، دیجی‌کالا دیگر تنها فروشگاه اينترنتی بزرگ ايران نخواهد بود و یک تیم با ترکیب سرمايه‌گذار ايرانی و خارجی که آخرین مراحل کار خود را پیش می‌برد، در حال آماده‌سازی خود براي ورود به بازار ايران است. اين بازیگر جدید که بامن شاپ» نام دارد، احتمالاً قرار است مدلی شبیه به eBay» را در ايران ارائه دهد تا کاربران هم در کنار فروشندگان، به شکلی امن قابلیت خرید و فروش داشته باشند.ابتداي اسفند ۹۷، بامیلو
♦️دیر زمانی نیست که دریافته ام ؛ وقتی از کسی کینه اي به دل می گیرم، درحقیقت برده ی او می شوم؛
 
او افکارم را تحت کنترل خود می گیرد؛
اشتهايم را ازبین می برد؛
آرامش ذهن و نیات خوبم را می ربايد و لذت کار کردن را از من می گیرد؛
 
اعتقاداتم را ازبین می برد و مانع از استجابت دعاهايم می گردد؛
او آزادی فکرم را می گیرد و هر کجا که می روم برايم مزاحمت ايجاد می کند؛
 
هیچ راهی براي فرار از او ندارم!!!.
 
تازمانی که بیدارم، بامن است و وقتی که خوابیده ام، وارد
سلام 
درجریان هستید که طی اتفاقات اخیر در وبلاگ خانواده برتر بین تعداد نه چندان کمی از کاربران مقداري دلگیری بوجود امده 
هدف اصلی من از ايجاد اين محیط ، چیزی نیست جز خاتمه دادن حقیقی به اين داستان هاي بچه گانه و آشتی کنون بین کاربران 
چرا که خواهش ها و هشدارهاي جناب نجفی محترم گویا روی عده اي چندان  تاثیر گذار نبوده 
بطور ویژه از دوست عزیزمون امیررضا خواهش میکنم مطالب آزاردهنده و نظراتی که نام بردگان از انتشار اونها رضايت ندارند رو حذف ک
 
غمخوار من ! به خانه ی غم ها خوش آمدیبامن به جمع مردم تنها خوش آمدی
بین جماعتی که مرا سنگ می زنندمی بینمت ، براي تماشا خوش آمدی
راه نجاتم از شب گیسوی دوست نیستاي من ! به آخرین شب دنیا خوش آمدی.
پايان ماجراي دل و عشق روشن استاي قايق شکسته به دریا خوش آمدی
با برف پیری ام سخنی بیش از اين نبودمنت گذاشتی به سر ما خوش آمدی
اي عشق ، اي عزیز ترین میهمان عمردیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی
[فاضل نظری]
 
+همیشه حسرت می خورم که چرا بلد نیستم شعر بگم و از اون طر
♦️بسم الله الرحمن الرحیم 
إِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقامو
جام جهانی، فوتبال،  شور، هیجان، برد، پیروزی، جام 2018، روسیه، همه وهمه اي اينها شده دغدغه امروز ما لحظه به لحظه  تمام رویارویی ها و حواشی اش ، امروز جامعه ايرانی، مسولین و بعضی خواص با جام جهانی فوتبال می خوابند و بیدار می شوند. 
اما در #یمن خواب و بیدار شدن ها  شور، هیجان، برد، پیروزی،جام2018 و شادی و شعف در چه حدی اس؟؟ ، به چه رنگی است؟؟ به چه طعمی است؟؟ خبر میدهن
   بامن اين دل ، دَم به دَم ، ناسازگاری میکند
   می نَهَد غم را به جانم  ،  غمگُساری میکند
   میبرد  با  خود  مرا   تا  بیکران  مرزِ  جنون
   بر  فَراخِ   گونه هايم  ، اشک  جاری  میکند
 
                                                 شاعر معاصر : داوود جمشیدیان ، متخلّص به سِتین
بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است- کاپیتان ناو تئودرو روزفلت نامهاي به اقاي ترامپ نوشته است که بداد  ملوانهائی که کرنا گرفتند  برسید  اقاي ترامپ گفته است  بامن کتابی صحبت نکنید ايشان را اخراج کردند- دونفر زن وشوهر ماله نوشته بودند که کرونا بسیارخطرناک است واين مقاله هک شده است-وايندو تصمیم گرفتند که درجنگل زندگانی کنند- یک دختر خانم-نام یکبیمارستانمیبرد که درانجا کرونا بوده است وروی گذر گاه سیمانی بیمارستان تا جاده مینویسد مواظب ب
سلام 
درجریان هستید که طی اتفاقات اخیر در وبلاگ خانواده برتر بین تعداد نه چندان کمی از کاربران مقداري دلگیری بوجود امده 
هدف اصلی من از ايجاد اين محیط ، چیزی نیست جز خاتمه دادن حقیقی به اين داستان هاي بچه گانه و آشتی کنون بین کاربران 
چرا که خواهش ها و هشدارهاي جناب نجفی محترم گویا روی عده اي چندان  تاثیر گذار نبوده 
بطور ویژه از دوست عزیزمون امیررضا خواهش میکنم مطالب آزاردهنده و نظراتی که نام بردگان از انتشار اونها رضايت ندارند رو حذف ک
سلام 
 اوضاع من که تعریفی نداره شما چطورید ؟دل تو دلم نیس بزرگ ترین اتفاق زندگیم سه شنبه رخ میده چهارده برج آبان ماه چقدربده ندونی بايد حالت خوب باشه یابد ؟بايد بخندی یا گریه کنی ؟بايد ماتم بگیری یا قندتودلت آب بشه ؟اما قبل همه ی اينا فکرکنم بايد نیمه جون شد ،عجب دنیاي بی رحمیه فقط به ظاهر شادیارو به رخت می کشه و عشق بقیه رو مثل سیلی بهت می زنه بعد که به خودت نگاه می کنی می بینی تنهاتراز یه تنهايی اما باطن دنیا اينکه هرکسی مشکلات خودشو داره فق
ايکه درايام پیری دادرَس بودی مرا
شرمسارم چون شهابی بازرَس بودی مرا
رَه ندارم جزبه دامانت به دامانی دگر
فکروعقلم،هم که هوشم،هم هوَس بودی مرا
آمدی درنوجوانی،دربَرم شادآمدی
سربه زیروخنده روی وهم مَلَس بودی مرا
مرحباعشق است،گلبُن ساختی،چون ساختی
آرزویم ، آبرویم، هم نفَس بودی مرا
عشق مايی،عشق مايی،بی ریايی،بی ریا
یادم آیدروزگاری،چون ارَس بودی مرا
لاله گون میشدزمانی آن گلو،بانازها
نازهارا،بانیازی دَرْکْ، بَس بودی مرا
ژاله می سايیدم اندا
-تنهايی گاهی اوقات لازمه.
-ولی فکر نمی کنی اين گاهی اوقات یه کم طولانیه؟
-آمخب. .
-خوبه.پس تو هم قبول داري.
-تو تنها نیستی!
-عه راستی.پس خوب گوش کن ببین چی می گم.در حال حاضر تعداد آدم هايی که واقعا به فکرم هستن و براشون اهمیت دارم از انگشت هاي یک کف دست بیشتر نیست.فقط پنج نفر هستن که واقعا براشون مهم هستم.
-خب اين یعنی اين که تو تنها نیستی.
-دیگه نمی دونم چی بايد بگم.
-بهتره اين موقع شب بگیری بخوابی.ساعت 2:22 است.
-فکرکنم درست می گی.
-خب؟!
-شب به خیر.
دانلود آهنگ یوسف زمانی چرا ناراحتی
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * چرا ناراحتی * با صداي زیباي هنرمند محبوب و مشهور , یوسف زمانی باشید.
دانلود آهنگ یوسف زمانی به همراه متن, پخش آنلاين و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Yousef Zamani called Chera Narahati With online playback , text and the best quality in mediac
متن اهنگ یوسف زمانی به نام چرا ناراحتی
چی سرت اومده عشقم چرا ناراحتیچند روزه سری باهام چرا انقدر ساکتیمیشه ببینمت یکم باهم حرف بزنیمدوباره مث
سلام
خواب نمیرم
میخوام بازم برات بنویسم
از زندگی مجردی برات بگم.
هم خونم پسر بدی نیستاهل تسنن ولی اهل نماز و قران
هیچوقت فکر نمیکردم بتونم با یه نفر که حتی اعتقاداتش بامن فرق داشته باشه بتونم زندگی کنم.ولی زندگی از همونی که میترسی سرت میاره
آشپزیم خیلی خوب شده
لباس هامو با دست خودم میشورم
اتو میکشم
ظرف میشورم
ولی دوری از خانواده سخته
راستش تا ازشون دور نباشی نمیتونی بفهمی که چقدر دوسشون داري
الان زاهدان بودنت رو بیشتر درک میکنم
توی امامز
ادم بمیره بهتر از ايه که منتظر باشه من شدم کلاف سر درگم فاصله حیاط و ورزشگاه و سالم مطاله برام شده مثل سرگرمی براي دور شدن از اين سردر گمی کتابم برگ برگ شده دیشب با افسوس گفتم فهیمه کتابم رو ببین چی شده گفت خودتم مثل کتابت شدی دلم گرفت راست میگن بعد هر سختی راحتیه اره؟چرا اين چند وقت بعد هر سختی یه سختی دیگه اومد اين اسانی کجا بود که نیومد.
میگه پاشو بریم بیرون میگم بریم هفت تیر مانتد ببینیم میگه بدم میاد از اونجا میگم پس من هیچ جاي دیگه نمیام و
بعد عمری پدر دختری تنها شدیم
آی گریه کردم آی.
که عمه غذا اورد گفت فردا نیستم بیارم ناهارتون :)
عمه گریه کن :) برادر زاده گریه کن :)
هی میگفت :عمت بمیره تورو اينجور نبینه
پدر :خدا نکنه ، شلوغش نکن فاطمه :/
حالا منو عمه همجین عمه و برادر زاده نیستیما 
ولی شب خوبی بود :) مامانم اگه بود بیشتر گریمو درمیاورد :/
میگرنمه چیه پدرمو دراورده مغزم سوت میکشه، خون دماغ میشم ، مغزم انگار ت خورده
هیشکدوم زنگاي بچه هارو جواب ندادم
دیروز دیدم پ بیش از حد مغزمو
تو هفته اي که گذشت ، یه روز بعداز اذان مغرب، با کلی خستگی بالاخره وقت کردم زنگ بزنم به کتابخونه که ببینم تعطیلات عیدش تمام شده یا نه.کتابخونه ی خوبیه و دوساله که گاهی اوقات میرم اما تعطیلیاش یخورده زیادن و ازاين نظر، منظم نیست :/
کد بخش حراست رو زدم و پرسیدم که گفت نه کتابخونه بستست :( پرسیدم از کی باز میشه؟ گفت منم نمیدونم تماس بگیرید :(
تشکر کردم و قطع کردم.بعد نمیدونم همون لحظه چه فکری کردم با خودم که پیش خودم گفتم نکنه کتابخونش تعطیله و
   بامن اين دل ، دَم به دَم ، ناسازگاری میکند
   می نَهَد غم را به جانم  ،  غمگُساری میکند
   میبرد  با  خود  مرا   تا  بیکران  مرزِ  جنون
   بر  فَراخِ   گونه هايم  ، اشک  جاری  میکند
 
                                                 شاعر معاصر : داوود جمشیدیان ، متخلّص به سِتین
                                                                   فروردین ماه 1399
دیروز با عارفه رفتیم مزار شهداي کرمان.نشستیم بالاي مزار یکی از شهدايی که از فامیل هاي دور و دورِ عارفه میشد.دیروز از ما فقط دماغامون مشخص بود. مردم بیچاره هم فکرمیردن مثلا فرزند یا خواهر شهیدیم. خیلی بامزه بهمون نگاه میکردن و حتی وايمیستادن فاتحه میخوندن. همونجا تصمیم گرفتیم یکی از پدرهاي معنویمون همین شهید باشه. هر کسی هم از روی قبر رد میشد قیافه ی "چرا از روی قبر پدر معنویمون رد میشی" به خودمون میگرفتیم.جاتون خالی اينقد سرد بود که به دنبال
انتظار بند بندِ وجودتو درگیره یه درده ناعلاج میکنه بعدم اروم و بی سر و صدا از بین میبرتت.
تو تازه یاد گرفتیما خیلی وقته گذاشتیم کنار.
روزگاری هم اگر دیوانه ات بودم ، گذشت جانان :)
تنها جايی که پشتم وايسادن پشت چراغ قرمز بود
بامن #سرد نباش سرما میخوری
من ‌تمامم،پر از اين حالته بی حوصلگیست:)
از وقتی از کسی توقع ندارم زندگی زیباتر شده!
+ موندن بهتره یا رفتن؟- بستگی به آدمش داره(:
مثه برف باش زیبا ولی سرد :)
 
باغ عروسی در شرق تهران
باغ عروسی تشریفات
دخترم دخترنازم همه ی عمر من است
چلچراغ دل اين عاشق تنهاست گل نسرینم
سخت دلگیرم ازآنچه روزگار بامن کرد
 میدهد دیدن او از غم و درد تسکینم 
مدتی است دختر زیباي من از من دوراست
او که دور است زمن سوته دل و غمگینم
داد خداوند بمن هدیه ز گلهاي بهشت
در رخش جلوه ی زیباي خدا می بینم 
داشتم از درد به خودم میپیچیدم خانوم دکتره همونطور که داشت به من میرسید با نوشینم دعوا میکرددر باز شدو کامران و علی با عجله اومدن توپرستاری که اونجا بود بهشون اشاره کرد که بیرون باشن-همسرشم-شما باشین ولی اون اقا برن بیرونعلی رفت بیرونکامران اومد طرفم و دستمو گرفت-چی شدی بهار؟خوبی؟با گریه سرمو ت دادمبرگشت طرف نوشین که داشت بامن اشک میریخت-چی شد نوشین؟چرا حالش بد شد؟-هیچی داشت میدویید دنبال من یهویی حالش بد شدکامران با عصبانیت گفت-خاک توس
سرافرازم نمودی وزتو ممنونم اي یارمکه بامن همرهی وبا تو افتاده سر وکارمنه از دنیاشکايت دارم ونی شکوه از غمهاوخوشحالم که تو هستی ومن تنها ترا دارممدد کن باز هم باشم کنار تو  اگر دارملیاقت که تو باشی یاور ویار و مددکارمزغم ،مهجوری و دوری به دورم، اي عزیز جانبه دور تو بگردم من به گردت همچو پرگارمچو هستی سخت خوشنودم که هر لحظهبه هر لحظه، تویی آن نازنین دلبند دلدارمبه کویت جان سپارم من ،زعشقت بی قرارم منفقط اين جمله را گویم، عزیزم دوستت دارمهمی
اين روزهاي منم میگذره
وقتايی که مزون هستم اوکی هستمبااينکه جاي مورد علاقم نیست اما بهتراز خونه هست
حداقل از زمانی که نرگس رو پیش خودم آوردمم تمايلم بیشتر شده
محیطش صمیمی و خوبه و تازمانی که دوره تدوینم تموم نشد فعلا هستم
البته خانوم (صاحب مزون)امروز بهم یه پیشنهاد داد
وقتی وارد پیجم که شد و علايقم رو دید گفت پیجم رو مدیریت کن،واينکه یه سری اساتید 
میخوان بیان و نرم افزاری رو یاد بدن و منم باشم و یاد بگیرم که  فکرکنم مارولوس باشه
و اي
 هروقت اتفاق بدی براتون پیش اومد هرگز نگین مگه از اينم بدتر میشه؟؟
اره میشه از اون تلخ تر وحشتناک تر.غیرقابل تصورتر.همه اينا میشه.
یه بار کوه رفته بودم خیلی غصه داشتم اون بالا انقدر داد زدم انقدر داد زدم تا صدام به اون 
بالايی برسه .
فقط ازش خواستم یذره بامن مهربون باشه.
ازش ممنونم که براي کوچکترین چیزی بايد جون بکنم تا بهش برسم
ازش ممنونم که هر وقت چیزی باور کردم وامیدوار شدم با یک حقیقت تلخ از خواب خرگوشی بیدارم کرد.
همه اينا میگذره 
فرا
❤️غروب❤️بادل غریبه است خدايا مگر غروبمردغریب خسته و دلتنگ ترغروبپیوسته درسکوت وس فکرمی کندهرعاشقی براي دلش درسفر غروبغمگین نمی شدم همه ی عمردرجهانبامن رفیق می شد وهم دل اگر غروبخندان ندیده ام بنشیندبه گوشه اي!درطول زندگانی خود یک نفر غروبدر آسمان کبوتر بی آشیانه هم رغبت نمی کند بزند بال وپر غروبخورشید تا که رفت توهم خانه می رویاي نوردیدگان من از بام ودر غروبناصح به راه مانده نگاهم که قاصدکازخانه اش دو باره بیارد خبر غروب
           
بهتره اول خودم رو معرفی کنم من علی چهره هستم یه پشت کنکوری توی رشته تجربی .
بریم سراغ اصل مطلب که چرا اين وبلاگ رو باز کردم و کلا کی من رو به ذوق نوشتن وادار کرد براي اين که اين رو بدونید بايد به هفت سال قبل برگردیم درست زمانی که من کلاس ششم بودم و یه همکلاسی داشتم به اسم بنیامین بیضايی اون همیشه مرتب و  درس خون بود و هیچ وقت از سر زبون معلممون اقاي جعفری نمیفتاد تا تاين که بنیامین عزیز از تیز هوشان قبول شد و من  قبول نشدم 7سال گذشت و من دو باره بن
گوشت ياکريم
در اين مطلب از سايت جسارت می خواهیم در مورد گوشت ياکريم و خواص آن صحبت میکنیم ، امیدواریم اين مطلب مورد توجه شما سروران گرايم قرار بگیرد.
توضیحاتی در مورد گوشت ياکريم
ياکريم (نام علمی: Streptopelia decaocto) یک گونه از تیرهٔ کبوتریان و بومی آسیا و اروپا است. ياکريم بزرگتر از دیگر گونه‌هاي قمری است و رنگ آن شنی صورتی یا نخودی کمرنگ است و نیم طوق سیاهی روی گردن دارد. پرواز اين پرنده با سرعت کم است و بال‌هايش را بسیار کم تکان می‌دهد. قمری خانگ
امروز آخرین روز 98 هست و خب فکرکنم اکثرمون دل و دماغ وارد شدن 
به سال جدیدو نداريم اما بیايم راجب سال98 چطور گذشت حرف بزنیم
تواين سال روزاي سختی رو پشت سر گذروندم با تمام خوبی و بدی هاش
گذشتت.
بیايم اصلا راجب اتفاقاي ناگوار و بد حرف نزنیم و ازروزاي خوبمون بگیم
قرارنیست همیشه از اتفاقاتی که باعث صدممون شده بیايم بگیمبیايم با صحبت
راجب اتفاقاي خوب و مثبت حالمون خوب و خوب تر کنیم تا سالجدید رو باخلق و خوی و حال خوب بگذرونیم
اگه بخوام از دید مثبت
عمرم رسوب کرده به یلداي دیگری
در انتظار تلخ مباداي دیگری
وقتی قرار نیست خدا چشمکی زند
آخر چرا امید، به فرداي دیگری!؟
امشب دوباره آمده بودند شب چره
یلدا بهانه بود به باداي دیگری
خسته، نفس بریده، خدايا چه شد که من
دور از جماعتم به فراداي دیگری؟؟
شب شد، شب تولد مرگی سیاه و سرد
بامن دلی نماند و سویداي دیگری
یلدا براي زخم دلم خواب دیده است
یوسف،؟ نه، خواب یهوداي دیگری
گم می شوم براي همیشه درون خود
یلدا، برو، به خانه ی شیداي دیگری
محمد رحیمی
اسمتونو جمع کنید ببینید چه شعری ساخته میشه! 

الفاي مهربان یارم
بباعشق تو میمانم 
پپاي خسته اي دارم 
تتا هستی منم هستم
ثثابت میکنم هستم
ج.جان من فداي تو
چ.چند وقتی بمان بامن
ح.حال از من نمیپرسی
خ.خوابم با تو شیرینه 
د.در جانم زدی رخنه
ذ.ذره ذره آبم کن
ر.رسواي جهانم کن
ز.زلف خود پریشان کن
ژ.ژنده جامه اي پوشم
س.سر برشانه ام بگذار 
ش.شوق من دو چندا
یک عدد خاله دارم که ناتنیه از همسر دوم بابا بزرگ جان .خب ما هممون نوه ها و بچه هاي بابابزرگ دوستش میداريم ودوتا خاله رو ناتنی و ننه شونو
 گودزیلا و نامادری سیندرلا ندیدیم هیچ وقت خدايی زن خوبیه .
داشتم از خاله کوچیکم میگفتم خب شخصیت جالبی داره تنها ادمیه که تو فامیل ظاهر و باطن یکیه .
البته بزرگتر که بشه دنیا یادش میده چه جوری خاکستری بشه و همرنگ جماعت
گاهی بهم زنگ میزنه یا کلیپ طنز برام میفرسته حتی فیلم ترسناک دانلود میکنه زنگ میزنه به من که د
یک عدد خاله دارم که ناتنیه از همسر دوم بابا بزرگ جان .خب ما هممون نوه ها و بچه هاي بابابزرگ دوستش میداريم ودوتا خاله رو ناتنی و ننه شونو
 گودزیلا و نامادری سیندرلا ندیدیم هیچ وقت خدايی زن خوبیه .
داشتم از خاله کوچیکم میگفتم خب شخصیت جالبی داره تنها ادمیه که تو فامیل ظاهر و باطن یکیه .
البته بزرگتر که بشه دنیا یادش میده چه جوری خاکستری بشه و همرنگ جماعت
گاهی بهم زنگ میزنه یا کلیپ طنز برام میفرسته حتی فیلم ترسناک دانلود میکنه زنگ میزنه به من که د
در پاسخ به اين سوال بايد بگویم که من ترجیح می‌دهم اول یک اسم براي خودم انتخاب کنم، چون نمی‌دانم نام فعلی‌ام (شبنم هستم) در دنیاي پرندگان چه معنايی دارد. به نظرم قوقو انتخاب خوبی است؛ در آواي‌شان زیاد شنیده‌ام و فکر می‌کنم بین‌شان نام محبوبی باشد. 
از آن‌جايی که من در آدم بودن خود، فردی محتاطم و اهل هیجان زیاد هم نیستم، احتمالا پرندگی‌ام هم یک چیزی در همین مايه‌هاست. پس حتما قوقو یک ياکريم محافظه‌کار خواهد بود که در ارتفاع کم پرواز می
رفتم دیدنش ولی دلم گرف
گف شايد میم بیاد یدفه ک دیده بودت بهش گفته بودم 
دوس دختر فلانی هستی،گفتم ادم قحط بود عین رو مثال
زدی 
یجام برگش بهم گف اصن تو داداش منی
مشکلم همینه هیچ وقت ب عنوان ی دختر ب چشمش نیومدم
مگه تقصیرمنه ک واس بودن تو اين جامعه لعنتی و مستقل
زندگی کردن عین مرد بار اومدم :(( همیشه عادت کردم مواظب
خودمو اطرافیانم باشم مردونه مرام خرج کنم و لوس وننر 
نباشم عین خیلی دخترا،و از لوس و با ناز رفتار کردن بدم میاد
عین خیلی ازدخترا صدقل
گفتی ازباران بسازم دفتری خواهم نوشتاينکه من راتاکجاهامی بری خواهم نوشتچشمهاي توخداي حرفهاي تازه اندکفرراباواژه هاي دلبری خواهم نوشت کنج لبهايت بهشتی گم شده رسواي منوقتی لبخندتورامثل پری خواهم نوشتبوسه بامن بوسه است ايینه باتصویرتوعشق دارددرمیانش داوری خواهم نوشتاينکه من مردابم اری خط به خط کهنگیتوبرايم دفترنیلوفری خواهم نوشتدرمیان دستهاي کوچم جاي تو نیستمن تمامت رابراي دیگری خواهم نوشتموج زیباي نگاهت ناگهان تردیدشدباتودارم حرفه
۱۹۰- بار امانت دوش دیدم که ملايک در میخانه زدند   گل آدم بسرشتند وبه پیمانه زدند ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت   بامن راه نشین باده مستانه زدند آمسان بار امانت نتوانست کشید       قرعه فال به نام من دیوانه زدند جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه   … بار امانت – دوش دیدم که ملايک در میخانه زدند – غزل ۱۸۴ – ۱۹۰
منبع : فالگیر
۰_چندروزه که خیلی مسئله هاي مختلف با هم قاطی شدن.التماس دعا.۱_دیروزت خیلی پرکار بوده و شب ساعت ۲ خوابیدی.صبح ساعت ۷ طی یه کشمکش با خواب و یادآوری هدفهاي امتحانی  بالاخره بلند میشی. ساعت رو نگاه میکنی و چون قراره امروز بعداز هشت ماه بری کتابخونه ی همیشگی ، میبینی دیر هم شده.تندتند آماده میشی و ساعت ۸:۱۵ داري محوطه ی کتابخونه رو پشت سر میذاری‌.میرسی به نگهبانی.بايد کارت عضویت نشون بدی‌‌نشون میدی و نگهبان به معنی اينکه میتونی بری سر تک
فکرکنم 12 13 سال بیش‌تر نداشتم. خانم جلسه‌اي تو حیاط بود و داشت مجلس را ترک می‌کرد که من از یک در دیگه بیرون اومدم و جلوش سبز شدم. پرسیدم چرا اين میزان از پوشش فقط براي خانم‌هاست؟ پیشانیم را بوسید و کلی اظهار خوشحالی کرد که دغدغه‌ی دین دارم. گفت دخترم آخه ببین مثلا دست زن‌ها چقدر زیباست، بی مو، ظریف و می‌تونه تحریک کننده باشه اما دست یک مرد، اين قدر قشنگ و جذابه؟
و من روم نشد بگم آره!
نمی‌دونم، شايد حاج خانم گرايش‌هاي همجنس‌خواهانه داشت.
 
سلااااااام.
بعداز چندروز نبودن
امروز به خودم گفتم بهتره صبحانه عسل بخورم 
ظرف عسل راازتو کابینت برداشتم بگو چی دیدم؟
عسل که نبود عسل وسیاه دونه بود البته نه ازاون سیاه دونه ها که با عسل میخورن ،ازاون سیاها که اندازه دونن ومیرن عسلا بخورن!!!!!
حدس زدی چیو میگم؟
 فکرکنم دیشب مورچه ها قرابوده برن عسل ببرن براي سفره عقده دوتا مورچه تازه درحال رسیدن به هم
به نظرت چقدرعسل بسه برااينکه عروس داماد مورچه دهن هم بزارن؟
کمتراز یه نقطه
یعنی کمترا
بعد از سه روز بغض اسمان اينجا کمی دارد میبارد
رگبار میزند و بعد یک دفعه همه چی تمام میشود و دوباره
انگار که بی مهابا بغضش بشکند و بعد به خودش بگوید:" گریه نکن بیخیال درست میشه" و بعد دوباره تحملش تمام شود و بشکند
توی تراس کوچکمان نشسته ام و دهنی جریده از فریاد را پلی کرده ام
دقیقا یک هفته پیش یک سال از سفر شیرازمان گذشت که فکرنکنم جز من کسی به ان اهمیت داده باشد
به هرحال با اين بغض سنگین اسمان و دم هوا و صداي شاهین خواستم خاطره ان شب کازرون را برا
به روايت همسر شهید
سالروز شهادت شهید مدافع حرم شهید حاج شعبان نصیری
ماه رمضان‌ ها امکان نداشت یک روز بیدار شوم و نبینم سحری را آماده کرده است. می‌گفت تو بخواب و استراحت کن، سحری بامن. امسال یک روزهايی وقت سحر حس می‌کنم که تکانم می‌دهد تا مبادا خواب بمانم. 
من بهترین زندگی را با شعبان تجربه کردم. هیچ کمبودی با بودن او نداشتم. اگر او را ببینم می‌گویم چرا من را گذاشتی و رفتی! کاش کنارم می‌ماندی و با هم شهید می‌شدیم
آخرین دیدارمان در معراج شه
قربونت برم که انقدر ماهی فداتشم.
تولدت مبارک بهترین آبجی دنیا.
خیلی خیلی دوستت دآرم قشنگم
تولده تو،تولد منه عشقموقتی تو به دنیا اومدی انگار منم متولد شدم
توبهترین دارايیه زندگیه منی.
مرسی که بابودنت دل من رو شاد میکنی و حالم رو خوب
مرسی که همیشه توهرشرايطی کنارمی و هوامو داري بهترینم.
خیلی عاشقتم.19/11/79 تولدته و من تو پوست خودم نمیگنجم ازاينکه خدا همچین فرشته اي رو آفریده.
بهترینممهربونم.خیلی ازت ممنونم که تو اين دوسال کنارم بودی
دوست من سلام 
خیلی خوشحالم که دراين باشگاه مشتریان عضو شدید
من تصمیم دارم به صورت هفتگی چندین مطلب متنی وویدئویی وصوتی براي ارتقاءهوش سلامت شما دراين باشگاه قراردهم.
من میتوانم دراين راستا به شما(دانش، بینش، راهکار) هاي طب سنتی رادراختیارتان بگذارم که ازهرطبیب ودکتری بی نیاز شوید.
اما ازشما چنددرخواست کوچک دارم:
1.باماهمراه شوید ودربحث ها ونظرسنجی ها شرکت کنید. 
2.مارا به دوستان خودمعرفی کنید. 
3.هرجاسئوال داشتید حتماازما بپرسید.
آیامیدان
صبح بانوری که افتاده بودتو صورتم بلند شدمتواتاق بودم!!!من کی اومدم اتاق؟؟اتردین رومبل خواب بود.رفتم زدم پس کله اشو گفتم:من:پاشودیگهمنو کی اوردتو اتاق؟؟-اه توهم که الارم سرخودیاگه گذاشتی من مثل ادم بکپماقاتفضلی اوردتت.خب من اوردمت دیگه نابغه-توبه چه حقی منو اوردی اتاق؟؟-ببخشیدولی صدات کردم بلندنشدی مجبورشدم بغلمت کنم بیارم تواتاق-خب باشهمن رفتم بیرونزیرلب شنیدم که میگفت:اتردین:پادگانه اينجا.کله ی صبح بیداريهادمو بیدارمیکنه خو
متن ترانه نوید جواهری به نام تنهايی

ساده گذشتی از من ببین،اين رسمش نبوددلی که خیلی میخواستیش ببین،اين رسمش نبودکه تو اوج نور یهو تاریکشه راهمبعد اون حتی نشد یه بارمفکرکنم برام مثل قبل بشیخیلی زود فهمیدم چقدر بی ارزشیهرچی میگم مال همون وقتیه که گذاشتی رفتی از پیش منفکر میکردم بی تو نمیشهولی کوبیدمو ساختم من از ریشممالان اصلا پشیمون نیستمخوشحالم ک دیگه اون نیستمکه بخواد یه لحظه به تو فک کنهروزاي عمرشو حیفو میل کنهفک نمیکردم یه روزجامون ب

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها