نتایج جستجو برای عبارت :

کارو دردریان صوتی

امروز یه کاری کردم ک وژدانم درد گرف نمیدونم درست بود یا غلط ولی حس خوبی ازش ندارم ماجرا از این قراره ک یکی اومد بهم گف ک: میخواد مکالمات تلفنیش با یه سری آدما رو ضبط کنه و ازم خواست تا برنامه شو براش نصب کنم و یادش بدم من این کارو براش انجام دادم اما بهش گفتم تو بعضی کشورا غیرقانونیه نمیدونم چ کنم؟! از وختی این کارو کردم هی با خودم کلنجار میرم:/ شاید نباید این کارو براش میکردم هوم؟!؟
سلام :)
حالتون خوبه؟
حقیقتا اومدم یه مطلبی رو اینجا بنویسم ولی یه چیزایی دیدم. حالا سوالی برام پیش اومده که خوشحال میشم اگه کسی هست که میتونه بهم جواب بده، این کارو بکنه
یه سری نظرات هست که به طور خودکار وارد بخش هرمه میشه و معمولا هم زبان نوشتاری شون انگلیسیه
امروز نشستم با کمک translate یه سری ها رو ترجمه کردم.
بعضی هاشون همچین بی ربط به پست مربوطه نبود
حالا سوالی که برام پیش میاد اینه که آیا اینا ربات هستن؟ مطمئنا پست ها رو که خب بعضی هاشون ط
اعصابم به شدت خورده!
مردک احمق بلوریدیگه داره امر و نهی می کنه خنگ
به من میگه این کارو بکن .اون کارو بکن!
گاو
اون دخترک پررو هم اومده و دراوج پررویی هی حرف می زنه با صدای بلند و روی اعصاب من میره
درحال حاضر کمی سکوت دارم
ولی نابودم و خسته
کارهای خودم هم به شدت عقبه دکتر هاشم هم اومد و یه سری زد.چقدر دوست داشتنیه این
باید کمی آروم بشم
رورو امروز نیومد.به خاطر برادرش
امروز فهمیدم خنجری یه بار توی مدرکش تقلب کرده!
یعنی همچین مارمولکیه
دانلود جزوه مدار الکتریکی کارو زرگر
 
 
 
دانلودفایل
 
 
 
 
 
About 60,000 results (0.35 seconds)Search ResultsWeb resultsجزوه مدارهای الکتریکی دکتر کارو زرگر قسمت اول (فصل اول .bargh-sanat.ir › جزوه-مدارهای-الکتریکی-دکتر-کارو-زر.Translate this pageJan 29, 2018 - دانلود جزوه مدارهای الکتریکی دکتر کارو زرگر نویسنده کتاب مدار پوران پژوهش و مدرس و طراح آزمون آزمایشی موسسه نصیر.دانلود جزوه مدارهای الکتریکی 1و2 دکتر کارو زرگر | 1jozve.ir1jozve.ir › downloads › جزوه-مدارهای-الکتریکی-1و2-دک.Translate this pageSep 2
 دانلود جزوه مدار الکتریکی کارو زرگر
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دانلود کتاب مدارهای الکتریکی کارو زرگر - دانلود رایگانbesty8.freedownload12.ir › product Translate this page کتاب تحلیل مدارهای الکتریکی نوشته ی " کارو زرگر" انتشارات پوران . دانلود جزوه دست نویس مدارهای الکتریکی ۱ – دکتر کارو زرگر - پایگاه . سلام دوستان من به . جزوه کنکور مدارهای الکتریکی دکتر کارو زرگر – run مقالهsarvdmc.ir › run › جزوه-کنکور-مدارها. Translate this page دکتر کارو زرگر
.
متأسفانه بعد از هر کاری، هر تصمیمی، و هر حرفی، شروع می‌کنم به جنگیدن با خودم و کوبیدنِ خودم؛ که نباید این کارو می‌کردی، نباید این حرفو می‌زدی، اصلاً تو هیچی نگی کسی نمی‌گه لالی. خیلی سخت می‌گیرم به خودم. با اینکه می‌دونم نه کار بدی کردم نه حرف بدی زدم.البته، جدیداً دارم سعی می‌کنم بفهمم علت این که به خودم گیر می‌دم چیه؟ آیا حرف یا رفتاری که سر زده، واقعاً بد بوده؟و با کمال تعجب، حس می‌کنم اگه بازم توی موقعیت مشابه قرار بگیرم، همون‌ک
تمام مدتی که داشتم شام می‌پختم به حرفای علیرضا فکر می‌کردم.
سرشب زنگ زدم به همسرم و آنتن نداشت زنگ زدم به علیرضا گفت عمو رفته مسجد، بازار خراب شده خیلی توی فکر بود زن عمو. گوشی رو که قطع کردم غم توی دلم اومد بهش حق میدم که توی فکر بره چون من بیشتر از هر کسی دیگه ای میدونم وضع مالیمون چه خبره. بلندشدم شام بپزم چندتا سیب زمینی رو رنده کردم تا کوکوی سیب زمینی درست کنم دوباره یادش افتادم که ناراحته، یکم زعفرون دم کرده از مهمونی مونده بود ریختم توی
جزوه مدار الکتریکی کارو زرگر
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
https://mihanvideo.com/mihanvideo.com › جزوه_مدار_الکتریکی_کارو_زرگرجزوه مدار الکتریکی کارو زرگر - میهن ویدیو۳ مهر ۱۳۹۷ - جزوه مدار الکتریکی کارو زرگر-نسخه پی دی اف این فایل را از لینک زیر دانلود کنید .https://pccamp.ir/pccamp.ir › . › گـرایـش سخـت افــزار › مدار الکتریکیدانلود جزوه دست نویس مدارهای الکتریکی ۱ – دکتر کارو زرگر - .۱۳ آبان ۱۳۹۲ - قسمت اول حجم ۱۱ مگ http://uplod.ir/wry0ssx9rlqy/Zargar_mada._1.pdf.htm قسمت دوم حجم ۹ مگ .https:
دیشب یه قسمت مهم از کارو انجام دادم و امروز دادمش برای تصحیح.
خیلی از چیزی که نوشتم راضی ام و توی تصحیح هم موارد گرامری کمی برطرف شده و جایگزینی فعل ها. ظاهرا از لحاظ مفهومی خوب پیش رفت و منطقی نوشتمش.
حس می کنم باری از رو دوشم برداشته شده. جمعه اون یکی بخش کارو انجام میدم.
 
دشمن عزیز دوباره برگشته (فردا تو شهرمون شایع میشه که آیدا با یکی دشمنی خونی داره :||)
به خاطر همین دوباره نشستن پشت سیستم برام سخت شده
با قرص و اینا خودمو دارم حفظ می کنم و سعی
 
مث همیشه دقیقه نود کارو اعلام کردن و سپردن به یکی، اونم هیشکی نیس کمکش کنه. ده تا کار هم که با هم میخوان انجام بدن. تا یه اتفاق بدی نیفته کوتاه نمیان.
ازونجایی که ید طولایی در طغیانگر نمودن نیروهاشون دارم بهش گفتم هیچ وقت اینطوری کار قبول نکن وقتی خبر نداری قراره چی بشه. الانم دو سری نیرو بچین؛ پشتیبانی، فکری. به اونام هیچ توضیحی از جزئیات کار نده. اگه بدونن نمیذارن، بعدا که فهمیدن میگن دمت گرم!
برای وقت های آزاد بشین با بچه های فکری برنامه بر
امروز رفتم یه مصاحبه
که نه اسممو یادداشت کرده بودن
نه رزومه مو پرینت گرفته بودن ببینن
هیچی.
انگار اشتباهی بهم گفته بودن بیا
رفتم و کاره رو گرفتم
بهشون گفتم من دقیقا اومدم که این کارو بگیرم!
گفتن چرا؟
گفتم شما نه وقت برای من ست کردین اینجا
نه اسممو میدونین
نه حتی رزومم پرینت شده
ولی من برای این اپلای کردم و یه ایمیل گرفتم که امروز بیا.
آیا نیومدم که این شغلو بگیرم؟!
و کارو گرفتم!
everything happens for a reason
به این قضیه ایمان بیارین.
واقعا هیچ کاری در جهان
همیشه دلم می خواست یه وبلاگ داشته باشم و بنویسم.اما نمیدونم چرا هیچ وقت این کارو نکردم و بالاخره امروز طی یک تصمیم ناگهانی اومدم و یه وبلاگ درست کردم.راستش افسوس می خورم که چرا زودتر این کارو نکردم.چیزای زیادی هستن که دلم میخواست یه جایی ثبتشون می کردم.باید اولین باری که عاشق می شدم و خاطراتش رو،یه جایی ثبت میکردم.باید خاطرات تلخ و شیرین دوران دانشگاه و امتحاناتشو،جدایی از عشقم،ازدواجم و ترس ها و دلهره هایی که داشتم رو می نوشتم و ثبت می کردم
همیشه دلم می خواست که یه وبلاگ داشته باشم و بنویسم.اما نمیدونم چرا هیچ وقت این کارو نکردم و بالاخره امروز طی یک تصمیم ناگهانی اومدم و یه وبلاگ درست کردم.راستش افسوس می خورم که چرا زودتر این کارو نکردم.چیزای زیادی هستن که دلم میخواست یه جایی ثبتشون می کردم.باید اولین باری که عاشق می شدم و خاطراتشو یه جایی ثبت میکردم.باید خاطرات تلخ و شیرین دوران دانشگاه و امتحاناتشو،جدایی از عشقم،ازدواجم و ترس ها و دلهره هایی که داشتم رو می نوشتم و ثبت می کرد
همیشه دلم می خواست یه وبلاگ داشته باشم و بنویسم.اما نمیدونم چرا هیچ وقت این کارو نکردم و بالاخره امروز طی یک تصمیم ناگهانی اومدم و یه وبلاگ درست کردم.راستش افسوس می خورم که چرا زودتر این کارو نکردم.چیزای زیادی هستن که دلم میخواست یه جایی ثبتشون می کردم.باید اولین باری که عاشق می شدم و خاطراتش رو،یه جایی ثبت میکردم.باید خاطرات تلخ و شیرین دوران دانشگاه و امتحاناتشو،جدایی از عشقم،ازدواجم و ترس ها و دلهره هایی که داشتم رو می نوشتم و ثبت می کردم
راستش این حس بهم دست داده که وبلاگ را حذف کنم. دست خودم نیست، تمام حرفها، اینهمه حرص خوردن و نوشتن منو خرفت کرده. 
اگر نویسنده وبی این پست منو میخونه و دوست داره بهم بگه آیا تا حالا وبش را حذف کرده یا حداقل تصمیم این کارو داشته؟ و اگر این کارو نکرده چی باعث شده منصرف بشه؟
*میدونید، در بهترین حالت چهار ماه دیگر باید برم دانشگاه. اینها علایق منه:
حقوق
روانشناسی
ادبیات فارسی
ادبیات آلمانی
ادبیات فرانسوی
فلسفه
تاریخ
نه اینکه برداشتم سطحی و کودکان
جوری اعصابم از دستشون خورده که . 
دیگه واقعا طاقت باهاشون زندگی کردن رو ندارم
من که سه ساله قرنطینم ، اما دلم به همون چندساعت از روز که اینا سرکار بودن خوش بود .
الان با این وضع قرنطینه و همش تو خونه بودنشون دیگه تحمل ندارم .
منفورترین حرفی که میتونن بهم بزنن اینه که تو پزشکی قبول شی گیر نمیدیم بهت ،این کارو میکنیم ،اون کارو میکنیم و. 
من یه منطقی دارم دوست ندارم کسی رو که تو غم هام شریک نبوده تو شادی هام شریک کنم
الان که فکر میکنم به
بعدازظهر تربیت ش نیومده بود ، سعی کردم با ر خوب باشم ، ولی خودت نخواستی ، خیلی . که منو تو مترو جا گذاشتی ، برو بیرون کار کن ، به درک ، فک میکنی مهمه.نمیدونین با این رفتاراتون منو چقد تحریک میکنین که بیشتر تلاش کنم ، اگه میدونستین این کارو نمیکردین
امسال نسبت به این چند سال از خونه تیم راضی ترم،شایدم یکی از دلایلش همین کرونا باشه که باعث شد بچه ها تعطیل باشن و کمتر بیرون بریم و بیشتر به کارا برسیم.خودمم مرخصی زیاد دارم ولی چون مرخصی نمیدن تا اونجا که میشد و همکاران قبول می کردند جایگزین گذاشتم و به کارام رسیدم :)
 
ولی چرا من از کرونا خیلی نمی ترسم؟!شاید چون فکر می کنم احتمال این که دچارش بشم و باعث مرگم بشه کمه:| البته هم برای خودم و هم اطرافیانم
 
همیشه می گفتم تو این خونه کوچیک نمیش
راستی بچه ها
عوض کردن ادرس وبلاگتون و حتی ساختن وبلاگ جدید به هیچ دردی نمیخوره. ازین جهت که باز هم پیداتون میکنن.
با کی ووردها، با خود متن، و. پس بیخودی تلاش نکنین (من این کارو دو سه سال قبل انجام دادم که از دست دو سه نفر در امان باشم ولی متوجه شدم که عبث هست تلاشم).
1
اگه یه روز مردم بعد از چندماه بیا سر قبرم، خاکاشو بزن کنار، با آب بشورش، یه کم گریه کن برام، بگو حیف بودم! کاش نمیمردم.
بعد بگو که همیشه دوستم داشتی ولی نمی تونستی اینو بگی بهم! 
بهم بگو داری از غصه دق میکنی! 
بعد بدون اینکه از من جوابی بشنوی، به خودت حق بده.
بهم بگو که خودتم جای من بودی همین کارو میکردی! 
مدتی میشه ننوشتم
دوست دارم دوباره بنویسم. این اواخر فشارهای روم خیلی بیشتر شدن. از همه مهمتر باید توی عرض شش ماه یه ماشین و خونه جور کنم. هفت خان رستمه و فقط می‌خوام برای یک بار خودش این مدت رو به تصمیماتم اعتماد کنه و حمایت بشم و می‌دونم که این کارو نمی‌کنه. تحقیر میشم ولی این کارو انجام میدم و آخر سر هم خوشحال میشه و یادش میره چه رفتاری باهام داشته و حتی یادش میره به قولم عمل کردم. همیشه هر چی خواسته فراهم کردم و هر چی ازش خواستم یه جوری ازش د
لابد با خودش گفته چرا این دختره اینقد احمقه!
من چرا اون لحظه آخری اون کارو کردم آخه
بعد راستی 
خدایا . میشه معجزه شد؟!
نمیشه نه؟!
آخه چی میشه؟!
چی میشه بشه؟
ناموسا من دیگه نمیکشم
سخته خیلیییم سخته
بعدم اینکه دلم برات تنگ شده هم خاک تو سرت کنن :|
آقا چرا این کارو میکنید با ادم؟
 
کامی
نمیدونم بخاطر این بود که یه هفته تا م مونده بود یا چی.
ولی قلب من نزدیک بود وایسه بچه ها.
چاییش رو برده بود تو حیاط بخوره.
با اون لپ ها و موهای فرفری.
با چشماش و طرز نگاه کردنش.
با این که گفت چقدر خوب شدی چقدر صورتت باز شده.
قلبم همونجا شروع به تپیدن کرد.
بچه ها برام دعا کنید.
برای خودم نه یه رابطه.
این پنج تا کارو تا 6 ماه آینده انجام می‌دم و تمام تلاشمو می‌کنم به بهترین شکل انجام بشن.
1.از شر این آزمون خلاص بشم و با یک نتیجه خوب!
2. به دنبال جواب سوال های اصلیم می‌رم و ابهام‌‌هایی که دارمو رفع می‌کنم.
3. سعیمو می‌کنم به استقلال مالی برسم.
4. بعضی از رابطه‌هامو گسترش می‌دم و بقیه‌شونو کم می‌کنم.
5. ذهنمو مرتب می‌کنم و دوباره می‌نویسم!
ساعت ۱۲ س و تازه از خواب بیدار شدم. 
بین خواب و بیداری به این فکر میکردم که همیشه از این مینالیدم که وقت ندارم و کلی کار دارم
اما الان که وقت دارم، فقط دارم تلف میکنم وقتمو. ، با خواب و فیلم و . 
وقتشه دست به کار شم و کارو ادامه بدم. 
با وسط کار ول کردن، نتیجه مثبتی به دست نمیاد.
خدافظ
 
مشکل از فهم نیست.
مشکل از اونجایی آب میخوره که نمیتونی مطابق فهمت عمل کنی
چون نفست گیره، دلش میخواد این کارو بکنه، پس صدای عقل و وجدان رو خفه میکنه و ادامه میده
بعدش.
بعدش گیر میفته بین همون عقل و فهم و نفس!!
زیبا نیست؟!
 
 
هوس فیلم سر به مهر» کردم. کمی هم هوس هر شب تنهایی».
سر به مهر رو خیلی دوست دارم. مخصوصاً اونجاهایی که همینطور روی فیلم حرف میزنه و از خودش میگه مثل الان خودم.
قبلن هم گفتم اون منو یاد خودم میندازه
دیگه حوصله ندارم وقتی یه مطلبی مینویسم یه بار بخونمش غلطاشو بگیرم. ولی باز سعی میکنم این کارو انجام بدم.
راستشو بخواین فکر میکردم بیشتر از یه نفر مخاطب داشته باشه وبلاگم ولی من واقعا نمی‌نویسم برای اینکه کسی بخونه. می‌نویسم که هیاهوی ذهنم آروم بشه. فقط همین. و واقعا خدا رو شکر میکنم که تصمیم گرفتم این کارو انجام بدم. جدیدا صداهای توی سرم خیلی آروم‌تر شدن.
پدربزرگ مادریم آدم خشن و جدی و عصبی و نامهربونی بود.هیچوقت نتونستم دوستش داشته باشم.از اون آدمهایی بود که نه به درد خودش میخورد نه به درد زن و بچه هاش.به شدت هم غریبه پرست بود.یعنی هر کسی غیر از خانواده اش براش در اولویت بود.خدابیامرز خیلی هم زن ستیز بود.
پارسال که فوت شد،اصلا ناراحت نشدم.خوشحال نشدم،ولی ناراحت و متأثر هم نشم.هیچ وقت هم فکر نمیکردم مادرم از مرگ پدرش انقدر غمگین بشه و با گذشت نزدیک به یکسال هنوز هم گاهی خودشو به خاطر یه چیزای مس
پدربزرگ مادریم آدم خشن و جدی و عصبی و نامهربونی بود.هیچوقت نتونستم دوستش داشته باشم.از اون آدمهایی بود که نه به درد خودش میخورد نه به درد زن و بچه هاش.به شدت هم غریبه پرست بود.یعنی هر کسی غیر از خانواده اش براش در اولویت بود.خدابیامرز خیلی هم زن ستیز بود.
پارسال که فوت شد،اصلا ناراحت نشدم.خوشحال نشدم،ولی ناراحت و متأثر هم نشدم.هیچ وقت هم فکر نمیکردم مادرم از مرگ پدرش انقدر غمگین بشه و با گذشت نزدیک به یکسال هنوز هم گاهی خودشو به خاطر یه چیزای م
پدربزرگ مادریم آدم خشن و جدی و عصبی و نامهربونی بود.هیچوقت نتونستم دوستش داشته باشم.از اون آدمهایی بود که نه به درد خودش میخورد نه به درد زن و بچه هاش.به شدت هم غریبه پرست بود.یعنی هر کسی غیر از خانواده اش براش در اولویت بود.خدابیامرز خیلی هم زن ستیز بود.
وقتی که فوت شد،اصلا ناراحت نشدم.خوشحال نشدم،ولی ناراحت و متأثر هم نشدم.هیچ وقت هم فکر نمیکردم مادرم از مرگ پدرش انقدر غمگین بشه و با گذشت نزدیک به یکسال هنوز هم گاهی خودشو به خاطر یه چیزای مسخ
از یه طرف دچار جنون شدم که هیچ جایی نمی تونم برم، دانارم خیلی وقته ندیدم و تمام کارم فقط خوردنه ولی از طرفیم آرامشی بر قلبم نازل شده که حس میکنم به دوران شکوهم ( 18 سالگی ) برگشتم.
داره آهنگ اندی پخش میشه ( تولدت مبارک )
یاد تولد امسالم افتادم . از طرفی خندم میگیره و از طرفیم حسابی هیجان زده میشم . فوق العاده ترین تولدم بود به جرات 
با شلوار راحتی و موهای گو گوی  و یهو سه نفر با آهنگ اندی و لباس سفید و موهای شونه کرده نازل میشن . 
دوست دارم همش درم
ولی به خودم تبریک میگم امروز درس خوندم بعد عمری.
همیشه وبلاگی که صاحبش روزی چنتا پست می‌داشت برام آزاردهنده بود ، الان خودم همون کارو دقیقا می‌خوام بکنم ! الان دوس دارم به یکی پیام بدم ، بگم :هی بیشعور ! دلم برات تنگ شده :/ ولی بیشعور یه کاری کرده که مقاومت کنم در برابر این دوس داشتن :|
اصلا به نظر من این دوربین سلفی موبایلا، کار اسراییل بوده!
میدونسته ما مملکت دماغ قشنگاییم، این کارو کرده که وقتی عکس سلفی میگیریم دماغ خودمونو سه برابر ببینیم، بعد اعتمادبنفسمون بیاد پایین و از خودمون بیزار بشیم. و او با خیال راحت بهمون حمله کنه!
وگرنه چیه کارکرد اون عکس کک مکی با اون دماغ قد آجر!
به طور منطقی به این نتیجه رسیدم که ما برای هم ساخته نشدیم و نمیتونم با هم باشیم و این ضعف کردنای من براش فقط کار رو موقع خدافظی سخت تر میکنه همین. این ارزوهای دور فقط کارو سخت میکنه. عکسایی که ازش گرفتم.
عکسی که امشب خواب بود ازش گرفتم و با دیدن لبخند ن گفت قربونت برم. یه غم سبکی پهن شده رو زندگیم. میگذره صبا خانم. اینا هم میگذره
هیچی هیچی هیچی بیشتر از وقتیکه میبینم یکی که سنش از من کمتره و کارش خیلی خوبه حالمو بد نمیکنه
همش فکر میکنم این از فلان وقت شروع کرده ینی وقتی که من نصفه اون کارو ول کرده بودم
الان به یه جایی رسیده و من هنوز دارم درجا میزنم
چند سال دیگه خفن میشه و من تازه میرسم به اونجایی که الان هست
 
اینکه مجبورم صبح تقریبا زود برم خونه دختر عمه جان و به اصرار همسرش موسیقی تمرین کنم سخت ولی لذت بخشه
 
اینکه مجبور بودم بعد از باشگاه به محض رسیدن به خونه برای همراهی با بابا برم برای خرید موتور سخت ولی ذوق آور شد
 
این روزای مردادی خیلی از کارو دارم بنا به خواسته دیگران انجام میدم خدا کنه سرانجامش مفید باشه
فکر میکنم هیچ آدم عاقلی نیست که از قصد کار اشتباه انجام بده. پس چرا وقتی کسی اشتباه میکنه ما جوری رفتار میکنیم که انگار اون شخص عمدن اون کارو انجام داده یا خودمون خودمونو کلی سرزنش میکنیم؟ واسه خاطر اشتباهاتم خجالت زدم همیشه و خودمو سرزنش میکنم که نباید اینقدر واضح اشتباه میکردی و نمیفهمیدی. چرا من خودمو حتی بیشتر از بقیه سرزنش میکنم به خاطر اشتباهاتم وقتی که نمیدونستم کارم اشتباست؟ خب باید بگم واقعا حس گندیه که همش خودتو سرزنش کنی. فقط وق

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها