نتایج جستجو برای عبارت :

چشمهایم هستی

یک روزهایی دلم می خواست عینک بزنم. با همین وسوسه بارها عینک برادرم را قرض می گرفتم و جلوی آینه با شالها و روسری های مختلف امتحانش می کردم. فایده  ای نداشت. وجه غیر قابل انکار قضیه این بود که عینک به من نمی آمد و چشمهايم با زدن آن بیش از حد معمول بزرگ به نظر می رسیدند. برادرم و همه آنهایی که اطرافم زندگی می کردند و از عینک زدنشان چندان راضی نبودند، وقتی شور و اشتیاق من برای امتحان عینکشان را می دیدند هیچ جوره نمی توانستند آن را درک کنند. این شور و
سخت است احساس یک بازنده را داشته باشی ولی بخواهی ادامه بدهی!
سخت است که .
ادامه اش نمی دهم الان باید چشمهايم را ببندم و به صداها توجه کنم و تصویری را ببینم که در آن که همه چیز را پشت سرم جا گذاشته ام و رفته ام واقعا بعضی وقتها فقط دلت همین را میخواهد: ترک بازی گرم بشریت و رفتن به جایی که لازم نباشد خودت را متقاعد کنی آدم خوبی هستي و دیگر لازم نباشد که بفهمی بین انتخاب های انتخاب شده تو سمت کدام چیز هستي.
راستش بعضی وقت ها خیلی شبیه تو میشوم اینگ
وقتی رو به رویم نشست و آن حرفها را زد، می دانستم یک نم اشک در چشمهايم حلقه زده است. امیدوار بودم همین جا تمام شود و او آن قدر سر به هوا باشد که متوجهش نشود. اما قصه جور دیگری پیش رفت. یک لحظه نگاهش روی چشمهايم ماند و در همان حال، با لبخندی دلجویانه پرسید: "تو" چرا بغض کردی؟» لبخند زدم و اشکها روی گونه هایم لغزید. تند و تند پاکشان کردم و تند و تند حرف زدم تا حواس چشمهای لعنتی ام را پرت کنم که نشد. و آن که  در کنارم نشسته بود، سرش را زیر انداخت و صورتش
کاش میدانستم کجای جهان ایستاده ام کاش میدانستم چقدر تا انتهای این مسیر پر رمز و راز راه باقیست؟ نمیدانم کجا هستم اما دارم میبینم از همین جا چقدر آدم دست برای خوشبختی من تکان میدهند و چقدر چشمهایشان میخواست جای من باشند‌‌. من میخندم زیاد میخندم اما هیچ کس ندیده چقدر وسط این خنده ها گریسته ام و روسری گل گلی ام خیس اشک شده هیچ کس ندیده چقدر نفس های بلند کشیده ام و جقدر این خار افتاده در گلو را قورت دادم ام  و چشمهايم را بسته ام. تمام دلخوشی م
سَخت دلگیرم ازین دوباره مُردَن!پس از آنکه چشمهايم تو را دید خواستم زنده بمانمزنده شدماما حال دوباره مرگی برایم قلمداد میشوددر درونِ رگهایمدر سینه ام که از هوا خالی میشوددر نفس تنگی ای درمان شده که دوباره برگشته استدلگیر تر از من مگر میشود؟چه کسی این مُردَن را دوام خواهد آورد؟که پس از بازکردن چشمهايمپس از دیدنتچشمانم را دوباره ببندم و بگویماین یک کابوسِ شیرین بود!
در این دلتنگیِ عجیب که به مُردن سرایت میکند!،
حال پرسیدنت کارِ دشواریس
مرگ اختراع و کاتالیزور رشد و شناخت هستي است تصور کن اگه مرگ نبود و صرفا تولد جاودانه انسان بود کره زمین چه جور جایی می شد مرزهای رشد و تحول و اخلاق و دانایی و کشف و علم و اقتصاد و تاریخ همه چیز جابجا می شد و چه بلوایی بپا می شد بسیاری از دست و پا زدن ها در هستي بخاطر مرگ هست.مرگ آمده است تا هستي را تمام و کمال به ما معنا کند.در بسیاری از کتاب هایی که درباره فلسفه و معنای هستي نوشته اند مرگ را گرانیگاه معنا کردن هستي دانسته اند. اروین یالوم روانپزش
بسم الله
زنجیرگشا ز پای هر حُر هستيباران طهور، پاکی کُر هستيتو دُرّ نجف نه، که نجف قطره ی تو.دریای نجف هستي و پر دُر هستي
پ.ن.
از تو در شگفت هم نمی توانم بود
که دیدن بزرگی ات را
چشمان کوچک من بسنده نیست
(استاد سید علی گرمارودی)
وقتی عصبانی هستي خفه خون بگیر
وقتی عصبانی هستي خفه خون بگیر
وقتی عصبانی هستي خفه خون بگیر
وقتی عصبانی هستي خفه خون بگیر
وقتی عصبانی هستي خفه خون بگیر
وقتی عصبانی هستي خفه خون بگیر
وقتی عصبانی هستي خفه خون بگیر
خفه خون بگیر، خفه خون بگیر، خفه خون بگیر.
میدونی چرا؟؟؟؟
چون حرفایی میزنی که یه عمر پشیمونی برات دارن.حرفایی میزنی که با هزارتا عذرخواهی هم نمیتونی جمعش کنی چون فقط دل میشکنی، دل!!!!!
پس یادت باشه
وقتی عصبانی هستي، خفه خون بگیر:)
یه خدایی که اون بالاس و خیلی وقته فراموشش کردم
یه خدایی که نباید شک کنم دیگه بهش
چون اون جوری ب پوچی مطلق میرسم
حضورتو کنارم حس میکنم رب :(
وقتای خلوتم وقتی هیییچ کس نیست دورم
وقتی هربار ب زور بساطمو جم میکنم از دور اطرافیانم 
تو بودی
خیلی هم بودی حتی وقتی که چن سال پیش تو حرم اون خانومه رو فرستادی ک دلگرمم کنه
بهم بازم ثابت کن ک هستي کنارم
بگو ک تو هستي حتی اگ کل دنیا سر جنگ بگیره
بگو هستي و من درگیر نمیشم
بگو هستي و من هفته دیگ شادم
بگو هستي
تکست متن آهنگ بی آسمون مهدی جهانی

تمام قلب من تو هستي پر میزنم تو آسمونا
تمام قلب من تو هستي پر میزنم تو آسمونا
نباشی چی از من میمونه
دیوونتم خدا میدونه
کنارم راه میری زیر چتر خیابونا خیس بارونه
قلب تو صاف مثل بوی خوبه بارون و خاکه
تمام قلب من تو هستي آروم جون من تو هستي
پر میزنم تو آسمونا تو آسمون من تو هستي
تمام قلب من تو هستي آروم جون من تو هستي
پر میزنم تو آسمونا تو آسمون من تو هستي
مظومه چشمات خوبه حرفات
تا زنده ام میمونم همرات
نفس میکشم با
بیا مستی مکن ، بنشین

نمی بینی دگر ما را

بیا با آستین بزدای ، اشک چشمهايم را

مرو ، آخر پشیمان میشوی

دانم که می جویی پس از من در ره میخانه

هر شب رد پایم را
من آخر می روم ، اما تو با افسوس می بوسی
نشان دستهایم را در این پیمانه ها هرشب
چو بوم خسته تنها می نشینی و اشک می ریزی
بیادم تا سحر پشت در میخانه ها هرشب
چو شبها باد سرگردان وحشی سر به در کوبد
تو پنداری منم
پر می زنی از جای و می خندی
کلون کهنه را وا میکنی ، اما مرا دیگر نمی بینی
سرشک از دیده می ب
من چ کسی هستم؟ این سوالی است که هر روز می پرسم.
مادرم می گوید : تو زیباترین گلی هستي که در باغچه ی زندگی ام دارم.
پدرم میگوید : تو حاصل پینه های دستان کسی هستي که عمرش را ذره ذره به پایش ریخت تا کسی شوی که هستي.
پدر بزرگم میگوید : تو لذت بخش ترین حسی هستي که هر پیرمرد می تواند حس کند.
برادرم می گوید : تو بهترین الگویی هستي که هر نوجوانی می تواند داشته باشد.خواهرم می گوید : تو حامی ترین حامی ای هستي که هر دختر آرزویش را دارد.
همسرم می گوید : تو محکم ت
گیلکی گویشی تفاوتان(فارسی: مال کجا هستي؟/ اهل کجا هستي؟»)
 
فؤمن: کأیأ شین ایسی؟»أسسؤنه: کؤره شی ایسی؟»کلأچئه: کویه شی هیسی؟»چابؤک: کوجارِ شی هسی؟»دوهزار: کمین جارِ شنی هسّی؟»الموت: کجه شینی هسی؟»هزارجریب: کاجه شه هستي؟»  فشرده حالتان:(فارسی: مال کجایی؟/ اهل کجایی؟)آمل: کجه شنی؟»قاسم‌آباد: کوجه شئی؟»رشت: کؤیه شینی؟»@gilaki_learning‌
وقتی تو باشیزندگی برایم زیباست ؛ عاشقی برایم با معناستوقتی تو باشیقلبم بی آرزوست ، ای تنها آرزوی من در لحظه های تنهاییوقتی تو عزیز دلم باشیهمدمم باشیسر پناهم باشیطلوع آفتاب برایم آغاز یک روز پر خاطره دیگر با تو استتو هستي ، برای من هستي ، تا آخرش همه هستي ام هستيحالا من هستم و یک عشق پاک در قلبم !وقتی تو باشیعشق در وجودم همیشه زنده است
مدتی هست پرتو های خورشید به خواب رفتند و ماه آسمان را با حضورش خوشحال خواهد کرد. درخت به دنبال پا دیگری برای رفتن است ، شنزار برای نسیم آواز می خواند و چقدر تنهاست صخره. .
برگ ها به قطره های کشیده شده باران لبخند می زنند و چقدر زمان گذشته از خوابی که لاکپشت در لاک خود آغاز کرده بود، رود مثل همیشه پیش می رود و چقدر تنهاست تپه. .
ابرهای خشمگین امشب تمام ستاره های مظلوم را بلعیده اند، اما جغد پیر بر لب لانه اش امیدوارانه خیره شده است، شلاق های آسم
اگر چه تعبیر هندسه صحیح نیست ولی برای آسان سازی مطلب راه دیگری نداریم!
به هر حال موجودات هستي همه بهره مندی های متفاوت» از هستي(=وجود=کمال) هستند.
هر موجودی که بیشترین بهره مندی از هستي را داشته باشد در بین مجموعه موجودات از همه بالاتر و با ارزش تر است. چون دارایی او از کمال از همه بیشتر و نقص های او از همه کمتر است.
ادامه مطلب
هستي!
خواه ناخواه هستي!!
بخواهی نباشی، تنها هستي ات را آلوده ساخته ای!!!!
.
.
.
+ بنظر آمار خودکشی داره دیگه نگران کننده میشه!
امام باقر علیه السلام:
مومن به هر بلیه ای گرفتار می گردد و به هر گونه مرگی میمیرد الا اینکه خودکشی نمیکند!
وقتی تو باشی ؛ زندگی برایم زیباست ؛ عاشقی برایم با معناست !وقتی تو باشی ؛ قلبم بی آرزوست ، ای تنها آرزوی من در لحظه های تنهایی !وقتی تو عزیز دلم باشی ؛ همدمم باشی ؛ سر پناهم باشی ؛ طلوع آفتاب برایم آغاز یک روز پر خاطره دیگر با تو است !تو هستي ، برای من هستي ، تا آخرش همه هستي ام هستي !!!حالا من هستم و یک عشق پاک در قلبم !
ادامه مطلب
<<هایدگر معتقد بود در دنیا دو وجه اساسی برای هستي وجود دارد:
۱.مرتبه‌ی فراموشی هستي و ۲.مرتبه‌ی اندیشیدن به هستي.
وقتی فرد در مرتبه‌ی فراموشی هستي است، در دنیای اشیا می‌زید و خود را در سرگرمی‌های روزمره‌ی زندگی غرقه می‌کند: فرد به پایین کشیده می‌شود تا هم‌مرتبه‌ی "وراجی‌های بی‌ارزش" شود و در آنها مستغرق. فرد خود را تسلیم دنیای روزمره و دلواپسی برای شیوه‌ی وجود چیزها می‌کند.
در مرتبه‌ی دیگر، یعنی مرتبه‌ی اندیشیدن به هستي، شگفتی ف
یکبار میروی و چشمها فکر میکنند نیستیفقط خُدا دیده استتویی را که هر چند قدم برمیگردی و پشت سرت را نگاه میکنیدیگرنیستمپنهان میمانم از نگاهی که تا پا در جاده گذاشتپایم سُست شُدروحی که وا رفت بر تن خویشو توگمان کندِلی نیست در مندِلی که فراموش کرده اشک ریختن راو به بُغضی حرف میزند که برای گوش های اطرافش عادی شُده این صِدابُغض اسیرست به نگاهی که خمیده شُده و همه دیدند خوابیده اُمیدی که فراموش کرد دِل میتپد که باز دوباره پا بگیردبرگرددو ب
خدایا؛تو تنها روزنه ی امیدی هستي که ؛ هیچگاه بسته نمی شود.تو تنها کسی هستي که ؛ با دهان بسته هم می توان صدایش کرد.تو تنها کسی هستي که ؛ با پای شکسته هم می توان سراغش رفت.تو تنها خریداری هستي که ؛ اجناس شکسته را بهتر برمی دارد.تو تنها کسی هستي که ؛ وقتی همه رفتند ، می ماند.تو تنها کسی هستي که ؛ وقتی هم پشت کردند ، آغوش می گشاید.تو تنها کسی هستي که ؛ وقتی همه تنهایت گذاشتند ، محرمت می شود.و تو تنها سلطانی هستي که ؛ دلش با بخشیدن آرام می گیرد ، نه با تن
وقتی در عشق هستي ،
مراقبه را فراموش نکن ،
 
عشق هیچ چیز را حل نمی کند .
عشق فقط نشان می دهد که چه کسی هستي ، کجا هستي
 
خب است که عشق بیدارت می کند .
از گیجی و آشقتگی درونت آگاه می شوی .
اکنون وقت مراقبه است !
اگر عشق و مراقبه با هم باشند ، هر دو بال را داری و # تعادل خواهی داشت .
 
 
تو برام بهترین رفیق بودی و هستي 
ازت خیلی چیزا یاد گرفتم
دلم میخواد بدونی که چقدر بدهکارتم 
که چقدر حتی وقتایی که هستي دلم برات تنگ میشه!
چقدر .
مرسی رفیق! از اینکه هستي ممنون! هرچند ی روز ترکت میکنم! ببخش که با ترک کردنم تو خاک میشی.
فراموشی درد عجیبیست. هستي ولی نمی دانی کجایی تو خودت هست ونیستی، بود ونبودی مگر میشه همزمان بود ونبود! لابد میشه دیگه.تو خودت را به هستي سپردی.دنیا مال تو شده و غرق در هستي شده ای به طوری که نمی دانی چکار میکنی ولی من تو را باور دارم وبه اصالت کارهایت ایمان دارم درست است که زمان ومکان رانمی شناسی ولی معنویت وخلوص تو در همین است من از دنیایت میترسم ولی آن را دوست دارم من شجاعت تو را تحسین میکنم که در دنیایی که کسی نیست به تنهایی هستي.
خداوند به صورتم سیلی می زند تا سختی زندگی را نشانم دهد اما برای پسر همسایه یک دوچرخه جدید می خرد تا آن را در امتحان الهی قرار دهد! چه کسی می تواند اثبات کند اگر سهم من به جای سیلی یک دوچرخه نبود، شکر گذار نبودم؟! کسی که هیچگاه در وضعیت نداشتن مطلق نبود چگونه می تواند برای ی قانون تنظیم کند! باید باور کرد خداوند در بین مخلوقانش تبعیض قائل می شود. آنگاه از همه انتظار شکر گذاری دارد! ای کاش خداوند نعمت سپاس گذاری را در همین دنیا به آدم میداد، ای
من دویده بودم تمام آن سه طبقه ی سفید رنگ را,من دویده بودم 78 پله ی غیراستاندارد دادگاه خانواده را و خودم را رسانده بودم ب اخرین طبقه,پشت سرم را ک نگاه کردم انگار تمام ان 12 سالی را ک با شیوا خیابانهای شهر,بازارها,کافه ها,پارکها,رستورانها,راه پله های مدرسه زشت و کوچک لادن را دویده بودیم دوباره دویده ایم,سه باره دویده ایم,چهارباره دویده ایم انقدر دویده ایم ک پایین راه پله های سه طبقه دادگاه خانواده جفتمان تمام کرده بودیم.حالا شیوا تن بی جان و چشمه
وقتی تو باشی ؛ زندگی برایم زیباست ؛ عاشقی برایم با معناست !وقتی تو باشی ؛ قلبم بی آرزوست ، ای تنها آرزوی من در لحظه های تنهایی !وقتی تو عزیز دلم باشی ؛ همدمم باشی ؛ سر پناهم باشی ؛ طلوع آفتاب برایم آغاز یک روز پر خاطره دیگر با تو است !تو هستي ، برای من هستي ، تا آخرش همه هستي ام هستي !!!حالا من هستم و یک عشق پاک در قلبم !وقتی تو باشی ؛ عشق در وجودم همیشه زنده است ، میتپد قلبم تنها برای تو و می گذرد لحظه ها به یاد تو و می ماند برای همیشه یک عشق جاودانه د
وقتی در سکوت خود نشسته ام
یا درحال رقص در رویاهای خودم هستم 
یا درحالیکه بار سنگین هستي را بدوش میکشم نفس ن از دامنه هستي بالا می روم 
 
*********************************
اینکه بدانی راه درستی برای زندگی درپیش گرفته ای را میتوان پذیرفت 
اما اینکه فکر کنی راه درست فقط همین راهی است که تو میروی هرگز پذیرفتنی نیست 
هرکس رنجها و چشم پوشی های خاص خودش را دارد 
 
*********************************
 
 
تو که هستي؟ تو که هستي که مرا اینگونه مبهوتِ خود کرده ای؟ هان! بلی تو همان نوری، همان نور که از پنجره ی سقفِ وجود می تابیـ و دخمه ی تاریکِ تنهایی را مُشعشعْ و مُنوّر می کنی،
یا که از نور هم والا تری، بلی! تو تابِشِ خورشیدی، که از لایتناهی می تابی، می تابیـ و سنگِ سیاهِ وجودْ از تابِ تو هرمِ آرورا می ‌شود.
تو برای هر فرتوت دلی آغازی، کس چه داند؟! شایدم بادِ بهاری.
اردلان. ر.
بسم الله الرحمن الرحیم
تلویزیون اخبار اربعین را پخش می کند.
دلم بی قرار می شود.
دلم مدتی است بی قرار شده است.
نمی توانم دیگر صبر کنم. دلم می خواهد زمان را زودتر هل بدهم به جلو. دلم میخواهد چشمهايم را ببندم و لحظه آغاز سفر باز کنم.
تلویزیون حرم را نشان می دهد.
دیوانه میشوم . از تصور اینکه این سفر زیارت روزی ام خواهد شد یا نه؟ از این سوال دیوانه می شوم.
خدایا 
دوستت دارم.
خداجونم میبویمت.
خدا جونم میبوسمت.
خدا جونم دوستت دارم.
خدایا تو مثل
خنکایی هستي که تو گرمای
شدید مثل آب روی آتیشه.
تو مثل اون آب زلالی هستي
که جگر آدمو خنک میکنه.
همیشه بودی.
هستي،
خواهی بود.
چشمان قلبم
رو بیشتر باز کن
تا تو را بهتر ببینم.
دوستت دارم عشقم.
هستي نبود سزای کس غیر خدا
او هستي محض و ما سوا هست نما 
در هستي ما شروط هستي نایاب
در هستي حق کمال هستي پیدا
ای انکه خدای خویش خوانیم تو را
طاعت به سزا کجا توانیم تو را 
گویند خدای را به حاجات بخوان
حاضرتر از آنی که بخوانیم تو را
 
تیزی میان خنده هایم فرو میکنی و من را میخراشی، کلماتت را به تن زخمی افتاده گوشه اتاق شلیک میکنی و من چشمهايم را میبندم تا قطره اشکی که قرارست بریزد در تلاطم چشمهايم محو شود. تو من را از من و ازتمام لحظه هایی که قرار بود زندگی کنم متنفرکردی، تو مرا هرشب به جهنم ارزوهایم کشاندی و من هرلحظه از حس دختربودنم زار زدم. تو بودی همیشه که مرا از خودم میرنجاندی که زورم نمیرسد خودم را دوست داشته باشم. حرفهایت من را میکشت و تو لذت میبردی از منی که برق غم هر
زندگی تنها دو بُعد دارد:
ت و دیانت.
و تو یا در این بُعد هستي و یا در آن بُعد.
اگر با دیانت نباشی، پس ااماً تگر خواهی بود. شاید رسماً در کار ت نباشی، ولی تگر هستي. و ت خودش را به راه های گوناگون نشان می‌دهد. شاید تو با همسرت تگر باشی: تو سلطه گر هستي و او سلطه پذیر. و شاید با فرزندانت تگر باشی: تو مستبد هستي و آنان باید از تو پیروی کنند. و شاید در اداره تگر باشی: تو رئیس هستي و سایرین بنده ی تو. و شاید در فکر انباشتن
چشمهايم به تماشای تو اینجا ماندههرطرف شور تماشای تو زیبا ماندهدرسرم شوق وصال است ومن می دانمدیده بر در به تمنای تو یکتا ماندهعاشقم سهم من از عاشقی ودلبری امعشق وهم صحبتی با تو به شبها ماندهمی   نخواهم ز سبوی ونه زجام صهباباده نو شم من از آن ساغر پیدا ماندهشاعر عشقم وبا شوق وصال تو خوشمدلخوشم عشق تو در جان ودلم جامانده
چشمهايم به تماشای تو اینجا ماندههرطرف شور تماشای تو زیبا ماندهدرسرم شوق وصال است ومن می دانمدیده بر در به تمنای تو یکتا ماندهعاشقم سهم من از عاشقی ودلبری امعشق وهم صحبتی با تو به شبها ماندهمی   نخواهم ز سبوی ونه زجام صهباباده نوشم من از آن ساغر پیدا ماندهشاعر عشقم وبا شوق وصال تو خوشمدلخوشم عشق تو در جان ودلم جامانده
خوش باشی هر جا که هستي
توی این گردش تقویم
ما یه جاهایی حریف جبر زندگی نمیشیم
دور هم میگشتیم اما تو جهان های موازی
نرسیدن منطقی بود ته این دیوونه بازی
خوش باشی هر جا که هستي
یادتم هر جا که هستم
من به رومم نمیارم
که چقد بی تو شکستم
*******
با تو تقدیرم گره خورد به یه مشت اما و ای کاش
بعد من مراقب اون خنده های لعنتیت باش
بعد من فکر خودت باش،غصه رسم روزگاره
ما چه باشیم چه نباشیم زندگی ادامه داره
******
واسه ما گذشتن از هم یه مسیر ناگزیره
اما هیچکی جای ما رو
*اسیب های اجتماعی
به قلم جلیل اقامحمدی (همدانی)


بسم الله الرحمن الرحیم.
یکی از حوزه هایی که در سال های اخیر مورد بی مهری قرار گرفته است ،حوزه اجتماعی است.
این حوزه با توجه به تمدن هر اجتماع ،اصول آن ترسیم می شود. لذا تمدن اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نیست.
قوانین ترسیم شده ی اسلام بعد از قران که کلام حق است سینه به سینه از طریق پیامبر رحمت (ص) و ائمه اطهار (ع)و اولیاء الهی در طول تاریخ چرخیده و به عنوان یک اصل اصیل نقطه اتکاء جوامع اسلامی شده ا

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها