نتایج جستجو برای عبارت :

پروفایل امام زمان دنیا به این بزرگی گاهی به اندازه لانه گنجشک برای تو جا نداره کاش میشد زودتر بیایی

گنجشک با خدا قهر بود . روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان اين گونه می گفت: می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه می دارد .
و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنيا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود : با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست.
گنجشک گفت : لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه ب
حکمت خدا
گنجشک با خدا قهر بود . روزها گذشت و گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا میگرفتند و خدا هر بار به فرشتگان میگفت : میاید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را میشنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه میدارد » . و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنيا نشست . فرشتگان چشم به لب هایش دوختند ؛ گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود : با من بگو از آنچه سنگینی سینه ی توست » . گنجشک گفت : لانه ی کوچکی داشتم ؛ آرامگاه خستگی ها
طبقه سوم ساختمان پزشکان، توی مطبش، پشت پنجره ایستاده است. آخرین بیمارش همین چند لحظه پیش رفت. امروز کمی زودتر مطب را ترک می کند تا به دیدن ننه یوسف برود. کمی خسته است شاید هم کلافه! روسریش عقب رفته، دسته ای از موهاش روی پیشانی اش ریخته اما دستانش پی مرتب کردنشان نمی رود. هر وقت می خواهد به دیدن ننه یوسف برود حال و روزش همین است. ناآرام می شود و دل آشوبه می گیرد؛ اما دلتنگی مجالی به پیشروی اين تشویش نمی دهد. نگاه همیشه گله مندش را به آسمان می اندا
صحبت گنجشک با امام رضا(علیه السلام)

راوى: سلیمان (یکى از اصحاب امام رضا(ع) حضرت
رضا(علیه السلام) در بیرون شهر، باغى داشتند. گاه‏گاهى براى استراحت به
باغ مى‏ رفتند. یک روز من نیز به همراه آقا رفته بودم. نزدیک ظهر، گنجشک
کوچکى هراسان از شاخه درخت پرکشید و کنار امام نشست. نوک گنجشک، باز و بسته
مى‏شد و صداهایى گنگ و نامفهوم از گنجشک به گوش مى‏رسید. انگار با جیک جیک
خود، چیزى مى ‏گفت. امام علیه السلام حرکت کردند و رو به من
فرمودند: سلیمان!. ای
یکی بود یکی نبود توی جنگل های استرالیا کنار یک رود خانه درخت بزرگي قرار داشت که کبوتری با جوجه هایش روی آن درخت زندگی می کردند هر چه جوجه ها بزرگتر می شدند به غذای بیشتری نیاز داشتند براي همین کبوتر مادر و پدر با هم به دنبال غذا رفتند.
یک روز که جوجه ها تنها مانده بودند، یک گنجشک قشنگ پر زد کنار لانه جوجه ها نشست، جوجه ها که تابحال هیچ پرنده ای جز مادر و پدر خودشان ندیده بودند با دیدن گنجشک از ترس سرهایشان را زیر پرهایشان کردند مثلا پنهان شدند
 
روزی سلیمان از مسیری رد ميشد
 
 
 
دید گنجشک نری به ماده خویش می گوید: چرا از من کناره می گیری ؟ 
در حالی که من اگر خواسته باشم می توانم بارگاه سلیمان را به منقار بگیرم و در دریا بیندازم
 سلیمان از شنیدن اين حرف تبسمی کرد و هر دو را دعا کرد 
و به گنجشک نر گفت آیا به آنچه گفتی می توانی عمل کنی ؟ 
آن گنجشک هم گفت : نه یا رسول الله 
ولی مرد گاهي خود را زینت می دهد و براي همسرش بزرگ جلوه می دهد 
و عاشق را به آنچه می گوید ملامت نمی کنند 
پس سلیمان به گنج
 
آیا نمی‎شود امام زمان زودتر ظهور کند و از جنگ‎های آخرالزمان جلوگیری کند؟
 
(بسم الله الرحمن الرحیم)
آیا نمی‎شود امام زمان زودتر ظهور کند و جنگ‎هایی که می‎گویند در آخرالزمان اتفاق خواهد افتاد، رخ ندهد؟
بررسی و مرور روایات آخرالزمان نشان می‌دهد که رخدادهای آخرالزمان، از چند جهت می‌‎تواند مورد تحقیق قرار گرفته، و پاسخی براي سؤال فوق باشد. ابتدا باید توجه داشت که سند روایاتی که به وقوع جنگ در آخر‌الزمان می‌پردازند، از قوّت چندانی برخ
دانلود mp3 آهنگ گنجشک لالا
دانلود آهنگ گنجشک لالا با کیفیت بالا
دانلود آهنگ گنجشک لالا با کیفیت 320
دانلود آهنگ گنجشک لالا با لینک مستقیم

دانلود گنجشک لالا 320
گنجشک لالا اپارات
دانلود گنجشک لالا با کیفیت بالا
خواننده گنجشک لالا
داشتیم کلاغ پر بازی می کردیم:
- کلاغ
+ پر
- گنجشک 
+ پر
- کبوتر 
+ پر 
~ روسری عمه جان (با خنده ی شیطنت بارش) 
+ پر 
- و ~ روسری که پر نداره خودش خبر نداره 
+ چرا!  ببین باد که میاد کنار روسریت پرواز میکنه 


امان از دنيای کودکانه و شاعرانه ی پر تخیلشون 
یکی بود یکی نبود توی جنگل های استرالیا کنار یک رود خانه درخت بزرگي قرار داشت که کبوتری با جوجه هایش روی آن درخت زندگی می کردند هر چه جوجه ها بزرگتر می شدند به غذای بیشتری نیاز داشتند براي همین کبوتر مادر و پدر با هم به دنبال غذا رفتند.
یک روز که جوجه ها تنها مانده بودند، یک گنجشک قشنگ پر زد کنار لانه جوجه ها نشست، جوجه ها که تابحال هیچ پرنده ای جز مادر و پدر خودشان ندیده بودند با دیدن گنجشک از ترس سرهایشان را زیر پرهایشان کردند مثلا پنهان شد
گنجشک نر در حالی که می دونه در چه موقعیت خطرناکی قرار گرفته، اما فداکارانه گنجشک ماده رو از موقعیت خطرناک دور نگه داشته و با به خطر انداختن جان خودش داره گنجشک ماده رو در محیطی امن تر تغذیه می کنه. شما حاضرید چنین ریسکی رو براي خانم تون بکنید؟!
 
 
 
ادامه مطلب
 
یکی بود یکی نبود توی جنگل های استرالیا کنار یک رود خانه درخت بزرگي قرار داشت که کبوتری با جوجه هایش روی آن درخت زندگی می کردند هر چه جوجه ها بزرگتر می شدند به غذای بیشتری نیاز داشتند براي همین کبوتر مادر و پدر با هم به دنبال غذا رفتند.
یک روز که جوجه ها تنها مانده بودند، یک گنجشک قشنگ پر زد کنار لانه جوجه ها نشست، جوجه ها که تابحال هیچ پرنده ای جز مادر و پدر خودشان ندیده بودند با دیدن گنجشک از ترس سرهایشان را زیر پرهایشان کردند مثلا پنهان شد
یکی بود یکی نبود توی جنگل های استرالیا کنار یک رود خانه درخت بزرگي قرار داشت که کبوتری با جوجه هایش روی آن درخت زندگی می کردند هر چه جوجه ها بزرگتر می شدند به غذای بیشتری نیاز داشتند براي همین کبوتر مادر و پدر با هم به دنبال غذا رفتند.
یک روز که جوجه ها تنها مانده بودند، یک گنجشک قشنگ پر زد کنار لانه جوجه ها نشست، جوجه ها که تابحال هیچ پرنده ای جز مادر و پدر خودشان ندیده بودند با دیدن گنجشک از ترس سرهایشان را زیر پرهایشان کردند مثلا پنهان شدند
گاهي وقتها شنیدن یه صدا می تواند تو ملول را به وجد بیاورد. گاهي وقتها آسمان ابری می تواند نوید باران دهد. اما همیشه ای کاش ها اتفاق نمی افتند. آنگاست که خداوند ریز بینانه تو را می نگرد. که وقتی رو به آینه می کنی خشم در آمدن داری یا لبخند در بودنت. باران می بارد و گنجشک زیر ایوان پنجره نشسته به امید پایان بخشیدن به فریاد های جوجه های گشنه اش در لانه. گاهي وقت ها باید انتظار کشید. خواهی ایستاد یا گذر خواهی کرد؟ باید به بعد از باران فکر کنی. انتظار چه
برف هنگامه کرده بود.سوز و سرما بیشتر شده بود.برف تاج خروسی می بارید.صدای زوزه هر لحظه بیشتر ميشد.کمی دورتر یک درخت زبان گنجشک پیدا بود.برگ هایش ریخته بود به جز چند تا و باد شاخه هایش را بی امان تکان میداد.یک چاله پای درخت قرار داشت.یک لانه ی خالی کلاغ هم بالای درخت بود‌.صدا از آنجا می آمد.برف سفت و سخت شده بود.درون چاله یک پسر بچه و یک سگ افتاده بودند.برف مانند پتو رویشان افتاده بود.بی حرکت بودند و فقط ناله می کردند.
من آن گنجشک در زمستان هستم که خداوند در لانه ام نه سقف ساخته و نه مرا به خواب زمستانی می برد. مرا رها کرد و گفت اگر تا بهار زنده ماندی پاداش می گیری. نه اونقدر زیبا هستم که در قفس حبس شوم و نه یاری تا خود را در آغوشش افکنم. من یک رها شده هستم که نیازم براي دیگری یک بودن است. درختان خشکیده و پنجره ها بسته، کدام نور امیدی براي پرستیدن. من کافر نشدم که شیطان هم از درس عبرت من آموخته است. می گویند: باید مرد؟! اما مرگ پایان دهنده رنج ها نیست. اين را زمانی
سال ها پیش در جنگلی بزرگ و سرسبز،روی بالاترین شاخه ی بزرگ ترین و بلندترین درخت،گنجشکی زندگی می کرد.
گنجشک قصه ما؛ روزی تصمیم گرفتکه براي دیدن دوستش به خانه ی او برود.صبح زود به راه افتاد. از جاهای زیادی عبور کرد.اما گنجشک کوچک قصه ی ما یک مشکل داشت؛ و آن هم اين بود که ” فراموش کار ” بود.او در راه متوجه شد که خانه دوستش را فراموش کرده کرده است.
او از بالای رودی عبور کرد که آن جا یک قو در حال آب تنی بود . او از قو آدرس خانه دوستش را پرسید
اما قو نمی د
بسم الله
 
گاهي یاد صدای صبح گاهي گنجشک های چنارهای خیابان های شهدا و شاهد می افتم.سیل عظیم جمعیت گنجشک ها روی درخت های چنار بلند. صدای جمعیت گنجشک های در تکاپوی جمع کردن دانه ها.و درخت انگور حیاط خانه ی پدری در فصل بهار با برگ های تازه جوانه زده.و بدتر از آن یاد صبح گاه های روستای مختار و باغ های میوه کنار خانه قدیمی مرحوم پدر بزرگم.صبح گاه های روستا سرد و لذت بخش بودیادش بخیر
 
اينجا گاهي اتفاقی متوجه بارش باران می شویم حتی بالکن خان
داستان کوتاه: گنجشک گریان شد بر در سوراخ ساختمان که لانه اش بود نشست و گریان گفت خدایا تا به کی ما دود بخوریم ما همه خواهیم مرد تا کی آب گند جوب خدایا تا کی با هزاران زحمت نان خشکی بدست آوریم وقتی نانوایی ها بسته شد و همه خوابیدند و ظهر شد از دوری مردم خبیث که فقط به فکر خراب کردن دنيای خویشند نانی بدست آوریم گریان بود و می نالید و جیک جیک میکرد و میگفت ما همه خواهیم مرد انسان ها همه ما گنجشک های شهر را  خواهند کشت تا اينکه خوابش برد و میدید در خ
حکایت کرده‌اند که مردى در بازار دمشق، گنجشکى رنگین و لطیف، به یک درهم خرید تا به خانه آورد و فرزندانش با آن بازى کنند. در بین راه، گنجشک به سخن آمد و مرد را گفت: در من فایده‌اى براى تو نیست. اگر مرا آزاد کنى، تو را سه نصیحت مى‌گویم که هر یک، همچون گنجى است. دو نصیحت را وقتى در دست تو اسیرم مى‌گویم و پند سوم را، وقتى آزادم کردى و بر شاخ درختى نشستم، مى‌گویم. مرد با خود اندیشید که سه نصیحت از پرنده‌اى که همه جا را دیده و همه را از بالا نگریسته اس
امروز یه گنجشک افتاده بود وسط خیابون 
فکر کنم خورده بود به شیشه ماشینی چیزی
یهو متوجهش شدم قبل اينکه ماشینا لهش کنند پریدم وسط خیابون و برش داشتم.
قلبش تند تند میزد و بیحال بود
هر کاری کردم اب نخورد و هی چشاشو باز میکرد نگاه میکرد
همونطور که تو دستام گرفته بودمش سوار تاکسی شدم تا زودتر برسم خونه شاید بتونم برسونمش بیمارستان حیوانات نزدیک خونه 
اما از تاکسی که پیاده شدم . یهو دیدم هر دو تا چشاشو باز کرد و بالهاشو یه تی داد و یهو قلبش
بالاخره نقاشی اش تمام شده بود و بوم بزرگ را به زحمت روی دیوار نصب کرده بودم. تصویرش تمام دیوار پذیرایی را پر کرده بود. چند قدم عقب رفته بودم و با دقت به نتیجه ی کارم نگاه می کردم؛ برش های تکه تکه شده از فرش و گلیم های دستباف، با رنگ های لاکی و اناری. همین طور به ترکیب بندی هر قطعه نگاه می کردم و از خودم متشکر بودم؛ "خوب کار کردیا!. آفرین!!" یکباره اما نمی دانم چطور سوراخ کوچکی از وسط بوم باز شد و جثه ی ریز و نحیف یک گنجشک از آن بیرون زد. گنجشک ِبیخی
هر سال اوایل بهار و ماه فروردین که فصل زاد و ولد گنجشگ هاست ما با یه اتفاق روبرو بودیم.توی حیاط درست کنار در ورودی ساختمان، بالا یه جاهای بالکن مانند کوچیکی هست که گنجشک ها اونجا لونه دارن.هر سال همین موقع ها تقریبا هر روز یه دونه بچه گنجشک میدیدیم تو اندازه های مختلف که به هر دلیلی از بالا سقوط میکردن و جان به جان آفرین تسلیم می کردند! اوایل ناراحت بودیم از اين صحنه ها ولی الان فهمیدیم اين قانون طبیعته و اين طفلکی ها عمرشون به دنيا نبوده لابد.
قطراتم اشکم گوله گوله میاد پایین
چه حال غم انگیزی دارم منمن لیلام۱۹سالم هست:)
گاهي وقت ها باید کنار گذاشت همه چیزها و فقط خودت
را نگه داری براي ثانیه ای.من خوشحال نیستم.ادای خوشحال هارو 
درمیارممن خوشبختم؟
نه
دلم عین یک گنجشک تازه به دنيا آمده است،،همانقدر کوچک همانقدر
ترسیده،،باهمانقدر تپش قلب بالا
اين دنيا چیز خوبی نبوده براي منبدو تولد از پا گذاشتن به اين دنيا
هراس داشم و با کلی جیغ و چشمانی گریان مرا به زور به اين دنيا 
آوردند و
شب که شد گنجشک کوچکمیهمان خانه مان شد.قلب کوچولویم آن وقتزود با او مهربان شد.
دیدم او تنها نشستهبی صدا بالای دیواربا خودم گفتم طفلیگم شده مامانش انگار
من به او با مهربانییک کم آب و دانه دادمتوی یک بشقاب کوچکشام گنجشکانه دادم
اسناد لانه جاسوسی جلد ۱   حجم: 2.65 مگابایت
اسناد لانه جاسوسی جلد ۲   حجم: 2.78 مگابایت
اسناد لانه جاسوسی جلد ۳   حجم: 2.75 مگابایت
اسناد لانه جاسوسی جلد ۴   حجم: 2.59 مگابایت
اسناد لانه جاسوسی جلد ۵   حجم: 2.58 مگابایت
اسناد لانه جاسوسی جلد ۶   حجم: 2.88 مگابایت
اسناد لانه جاسوسی جلد ۷   حجم: 2.68 مگابایت
اسناد لانه جاسوسی جلد ۸   حجم: 2.75 مگابایت
اسناد لانه جاسوسی جلد ۹   حجم: 4.89 مگابایت
اسناد لانه جاسوسی جلد ۱۰   حجم: 5.33 مگابایت
اسناد لانه جاسوسی جلد ۱۱ 
- منم دوست داشتم آدم موفقی باشم.
+ چرا نیستی؟
- روزی روی نیمکت از رو رفته پارک نشسته بودم. توجه ام را گنجشکی جلب کرد که مدام از شاخه درخت به پایین سقوط می کرد و سپس به بالا درخت صعود! خیره تر که شدم دیدم گنجشک دیگری که از اين دنيا رخت بسته است، در حالی که تکه نان خشکیده ای در دهانش دارد در کنار تنه درخت پیر افتاده است. موضوع اينجاست هر دو گنجشک نر بودند. گنجشک زنده می توانست نان خشکیده را از دهان گنجشک مرده به رباید و در خانواده اش یک آدم موفق لقب بگ
معرفی کتاب به مناسبت تسخیر لانه جاسوسی آمریکا به دست دانشجویان پیرو خط امام
کتاب: روز خدا
نویسنده: سید محمدهاشم پوریزدان پرست
مردم ایران قلب خود را به روی مسئولانی که از جانب امام انتخاب شده بودند، باز کرده بود. جیمی کارتر، رئیس جمهور آمریکا، طی پیامی ضمن ابراز نگرانی از توانایی و ترکیب دولت موقت، با به رسمیت شناختن آن، اعلام کرد که با دولت تازه ایران همکاری خواهد کرد. اين جریان با حسن استقبال مهندس مهدی بازرگان، نخست وزیر دولت موقت مواجه ش
چقدر متمرکز شدن رو ضعف ها خاکستری‌ه. هر چقدر که خوش‌بین و مثبت و آخ‌جون قراره یه آدمی بشم که فلان ضعف رو نداره، همون قدر هم زودتر زمان بگذره و آدمی بشم که فلان ضعف رو نداره میشی. تاب گذر زمان رو نداری. تاب اين وسط ها رو نداری. اول x رو برطرف می‌کنم بعد y. بعد z رو میخرم بعد فلان می‌کنم. و دوری از همه‌شون و خسته میشی. بدتر از اين ها ضعف هاییه که نیاز به تلاش نداره. نیاز به گذر زمان داره. اونوقته که زمان نمیگذره.
 
 
+چقدر آروم شدم ناگهان.
++د کتره مسی
عکس پروفايل میلاد امام رضا علیه السلام و دانلود با لینک مستقیم عکس های حرم مطهر امام هشتم امام رضا (ع)
زیبا ترین و قشنگ ترین عکس نوشت های حرم امام رضا و عکس پروفايل میلاد امام رضا علیه السلام با کیفیت های عالی و خوب
دانلود جدید ترین و قشنگ ترین عکس های کبوتر های حرم امام رضا (ع) و دانلود عکس پروفايل میلاد امام رضا علیه السلام
عکس پروفايل میلاد امام رضا علیه السلام با کیفیت های عالب و خوب و دانلود رایگان عکس نوشته های ولادت امام رضا
بهترین و جذا
دانلود آهنگ محسن چاوشی گنجشک پریده
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * گنجشک پریده * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , محسن چاوشی باشید.
دانلود آهنگ محسن چاوشی به همراه متن, پخش آنلاين و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Mohsen Chavoshi called Gonjeshke Paride With online playback , text and the best quality in mediac
متن اهنگ محسن چاوشی به نام گنجشک پریده
ای یار جفا کرده پیوند بریده اين بود وفاداری و عهد تو ندیدهدر کوی تو معروفم و از روی تو محروم گرگ دهن آل
 
فرخنده میلادت مبارک تک ستاره
دم ها به سینه حبس و دلها بیقراره
اردیبهشت زیباترین فصل بهاره
بارون و گل سبزه فراوونه هواره.
 
ماهت نشسته پشت ابر رو بر گرفته؟
خدا که هست، کنارته عیبی نداره
اخم و کنایه نو به نو از سر گرفته؟
مهم به یادت بودنه فرقی نداره!
 
بارون نشه چشمای آهوی تو امروز
میلادته. عزیز دل شگون نداره
چشم دلت رو عاشقونه سوی حق دوز
عشقی که در قلب توئه مجنون نداره
 
کلاغ پَر و گنجشک پر و مه پَر پَرونه
با اينهمه به راهشه چشم انتظاره
عاشقت
اگر با ساندویچ پانل آشنایی داشته باشید حتما می دانید که در واقع نوعی از مصالح ساختمانی هستند که امروزه در صنعت ساختمان سازی کاربرد زیادی دارند. ساندویچ پانل لانه زنبوری یکی از معروف ترین و کاربردی ترین انواع اين ساندویچ پانل است که امروزه افرادی زیادی علاقه مند به خرید آن هستند.
ما در اين مطلب قصد داریم کمی بیشتر درباره اين نوع از انواع ساندویچ پانل صحبت کنیم و اطلاعاتی را در خصوص آن در اختیار شما قرار دهیم.
بنابراين اگر شما هم جز افرادی هست
هو المحبوب
من هم دقیقا در همین روزا
دلم همین را میخواهد
درست یکی دو روز قبل از اين که تو بگی
دقیقا همین
اما شاید مخاطب مان با هم فرق کند
من تو را و تو او را
یا شاید
تو مرا و من او را
کسی چه می داند؟
همین ندانستن ها و تردیدها 
که تو بذرش را در دلم کاشتی
یادمه خودم هم سر همین دونستن و ندونستن
شناختن و نشناختن
پیچوندم ت بدجور!
تویی رو پیچوندم که همه رو می پیچوندی!!
نمی‌دونم دانستن ش دردی را از من دوا می کند یا نه
انگار انسان فقط آفریده شده که
مور هم لانه کند خانه شاهی گاهي!نایب ایاره تان هستم در بهشت علی ابن موسی الرضا.
.
پ ن: باز در یک شبکه مجازی یک صفحه ساختم (به عاریت) و رفتم یک صفحه را نظر انداختم (به کنجکاوی)
و مغشوش شد ذهنم چنان که به کلام نیاید!
باز ایستادم جلو آیینه و خوب سناریو های مختلف را زیر و رو کردم! هی با خودم حرف زدم چنان که گویی مجنونم!
باز اين چهه صحنه آرایی است؟!
هیچوقت دلخوشی ڪسی رو ازش نگیرید
اين دلخوشی میتونه:یه سلام ؛یه احوالپرسی ؛یه حواسم بهت هست ؛یه صدای گرم و دوستانه ؛و یه حس خوب باشه.دوستی ها رو دست ڪم نگیرین .
بچه ها شوخی شوخی به گنجشک ها سنگ میزنند.ولی گنجشک‌ها جدی جدی میمیرن.!
آدما شوخی شوخی به هم زخم زبون میزنند.ولی دل‌ها جدی جدی میشکنند.
بال های خیس(از سری داستان های کتاب مترسک های دیوانه)
نویسنده:محمّد رازانیِ
 
 
سوز سرما شلاقش را بی رحمانه به درختان و پوشش آبادی می زند، شاخه های درختان در سکوتی غریب کمر خم کرده اند. غنچه ها دلتنگ اند و برکه خوابیده، پرندگان از لانه بیرون نمی آیند. هوا سرد و تاریک هست حتی باد هم نمی وزد ،صلابت زمستان تمام آبادی را به خضوع و خشوع منحصر به فردی نشانده است. در اين میان گنجشک مادر در ازدحام آرام درختان خفته، پریشان به دنبال غذا می گردد؛دیگر آذوقه
بال های خیس(از سری داستان های کتاب مترسک های دیوانه)
نویسنده:محمّد رازانیِ
 
 
سوز سرما شلاقش را بی رحمانه به درختان و پوشش آبادی می زند، شاخه های درختان در سکوتی غریب کمر خم کرده اند. غنچه ها دلتنگ اند و برکه خوابیده، پرندگان از لانه بیرون نمی آیند. هوا سرد و تاریک هست حتی باد هم نمی وزد ،صلابت زمستان تمام آبادی را به خضوع و خشوع منحصر به فردی نشانده است. در اين میان گنجشک مادر در ازدحام آرام درختان خفته، پریشان به دنبال غذا می گردد؛دیگر آذوقه

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها