نتایج جستجو برای عبارت :

هنگ غیر تمام دنیارا ب خطر شچت زدم

امشب پروفایلت رو عوض کردی ک اگر من مردم گریه ممنوع!ناراحتی ممنوع! زیرش هم نوشتی( به نفسهای خسته این گرگ نگاه کن دنيارا برای کسی دریدم که مرا به سگی فروخت )دیگه مطمین شدم از چی ناراحتی و از کجا ازم دلخور شدی.ولی اینو نخواستی ک بهت بگم حقیقت رو
ای عطر خوش نارنج، سلام!
به عنوان آخرین پیام،
به عنوان آخرین سلام،
به عنوان آخرین کلام.
به تمام کوچه‌های نادیده‌ی شهرم،
به تمام پرستوهای این آسمان،
به تمام گل‌های ناروییده‌ی این جهان.
به تمام عزیزانِ گوشه‌ی قلبم،
به تمام خال‌های کُنج لب،
به تمام اشک‌ها و چشمِ تر.
به تمام دفتر‌های شعر خالی‌ام،
به تمام قلم‌های شکسته،
به تمام درختان خشک این دیار.
به هرکجا که رسیدی،
به هرکسی که دیدی،
به هر صدایی که شنیدی،
برسان سلام مارا »
خداحافظ؛
بنگ!
و
دلم جاده ای می خواهد وسیع ،طولانی و بی انتها.
بایستم ابتدایش و بروم و دور شوم
آنقدر دور که دیگر آدمها را نبینم.
توی دنیایی زندگی می کنم که یک روز برای رفتن سردارش دریایی از عشق موج می زند
و یک روز برای اشتباه سپاهش دریایی از ناامیدی و فحش و ناسزا روانه می‌شود.
همه خدا شده اند.یک روز جماعتی را تا عرش بالا می برند و یک روز با خطایی همانها را با خاک یکسان می کنند.
هر کسی برای خودش توی ذهن خودش دادگاه تشکیل می دهد و حکم می دهد و محاکمه می کند
گاهی برای گریه کردن باید خندید به تمام عکس های دو نفره به تمام قدمهای بی شمار زیر باران به قربون صدقه های ناگهانی به تمام نیمکت های پارک به تمام مناسبت ها به تمام سادگی هایم به تمام قول های عاشقانه به تمام قسم های دروغین به تمام سادگی های بچگانه به تمام شعر.
گاهی برای گریه کردن باید خندید به تمام عکس های دو نفره به تمام قدمهای بی شمار زیر باران به قربان صدقه های ناگهانی به تمام نیمکت های پارک به تمام مناسبت ها به تمام سادگی هایم به تمام قول های عاشقانه به تمام قسم های دروغین به تمام سادگی های بچگانه به تمام شعر.
شما اما اگر توانستید ببوسید تمام گونه‌های از گریه خیس شده را؛ به‌خصوص اگر هوا سرد و تاریک بود و برف می‌بارید. ببوسید تمام چشمان از انتظار کم‌نور شده را. تمام لب‌های مشکوک به بوسه را. تمام دست‌های پاک آلوده شده به تن یار را. تمام قلم‌های از معشوق نوشته را. تمام چین‌های افتاده از انتظار بر پیشانی‌ها را. من نتوانستم اما اگر شما توانستید ببوسید تمام زخم‌های عاشقان را؛ که از بوسیدنی‌تر در جهانمان وجود ندارد.
پاسخ شعرا به حضرت حافظ.
حضرت حافظ در آغاز یکی از غزلیات خود چنین گفتند:(اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل مارا-به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را)
در جواب حضرت حافظ حکیم امیر نظام گروسی چنین گفتند:
اگر آن کرد گروسی به دست آرد دل مارا-بدو بخشم سر و دست و تن و پارا
جوانمردی به آن باشد که ملک خویشتن بخشی-نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
استاد شهریار در جواب به حضرت حافظ و حکیم امیر نظام چنین گفتند:
اگر آن مهرخ تهران به دست آرد دل مارا-به لبخند
من امروز از این لحظه تمام کسانی که بر من حقی دارند می بخشم، من امشب تمام کسانی که من دا از خود رنجانده اند می بخشم، من از امشب تمام خاطرات بد کودکی را فراموش میکنم، من از امشب تمام کاستی های زندگیم رو فراموش می کنم، من از امشب دوران بد دانشجویی و مدرسه را فراموش می کنم، من از امشب تمام معلم هایم را می بخشم، من امشب تمام استادهای دانشگاهم را می بخشم، من امشب تمام مسئولین کشورم را که به من ظلم کردن می بخشم، من امشب تمام کسانی را که باعث بی کاری من
صدای موسیقی را بلند کرد. سعی میکرد از افکارش فرار کند. ترسیده بود. با موسیقی زمزمه کرد تا از هرگونه فکری که به مغزش هجوم می آورد جلوگیری کند. بی فایده بود. دائم از خودش میپرسید اگر همه چیز تمام شود و مجبور شود بارو بندیلش را جمع کند و از این دیار برود، چه اتفاقی می افتد؟ کسی منتظرش خواهد بود؟ شاید زنی با ردای یاسی بلند و گل آفتاب گردان در دست به استقبالش می آمد. به خانه ای می رفتند و از دخترک محافظت میکرد. اینگونه دیگر دردی احساس نمیکرد. شاید هم ه
توسل بررضاکردم که آرامش دهد مارا/کنارمضجع مولا دهد توفیق فردارا/امام هشتمین باشد علی موسی الرضادائم/زنسل احمد وحیدرعنایت کرده دنيارا/شکوه مادرش زهرا حریم مشهدش گشته/بقیع وکربلا آنجا نماید یاد طاهارا/محرم در حریم او صفای دیگری دارد/زاشک چشم می بارد مکرر گریه آنجارا/زندپل شیعه حیدر بسوی آل پیغمبر/کند خشنود در عالم تمام قلب زهرارا/امام ما رضا باشد رئوف و معدن نیکی/زشور کربلا آید عنایتهای مولارا/به زوار رضا لطفی خدای لامکان دارد/نگر اولاد پی
تمام.
م تمام شد.
بی‌طاقتی نکن دلم.
تو همین رو می‌خواستی، یه غم. یه غم شیرین.
این هم غم شیرین.
مزه مزه کن مثل اسپرسوی تلخ هر روزت و صبر کن تا به جانت بنشینه.
این غم هم رفتنیه، مثل شادی، مثل درد، مثل همه‌ی داشتنی‌های خوب و بد.
باید که صبر کنی و بذاری ته نشین بشه.
م یا هر کس دیگه‌ای . فرقی نمی‌کنه. تمام میشه همه چی پس خوب دل بده به لحظه‌ها و عمیق درکشون کن تا تموم بشن
- دلتنگی تمام نمی‌شود:
دلتنگی در و پنجره نمی شناسد از هر رُوزنه‌ای به جانت می‌ریزدامانت را می‌بَردجان به لبت می‌کندتمام می‌شویاماتمام نمی‌شود!تا که دلیل دلتنگی‌ات را بیابی.
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)#هاشور_در_هاشور#شعر_کوتاه
بی صدا ببارم، تمام ایوان را آب بردارد و تمام غم هایم را بشوید و با خود ببرد. تمام دلواپسی ها، همه نشدن ها، همه دلتنگی ها، همه پستی هایی که غرقشان شدم و بلندی هایی که دستم بهشان نرسید.
تمام غم ها را.
یک دنیا حرف دارم.
از جنس بی صدا.
____________________________
نمیدونم به طلبه.
به رزق و روزیه
به قسمته
به هر چی هست، منم میخوام.
دلتنگ حرم قشنگتم آقای رئوف.
امشب هم گذشت
یک شب دیگر اضافه شد و هر شب
به خودم نوید میدم که تو قوی تر از دیروزی
چون یک روز دیگر بی او سر کردی
امشب هم گذشت
دلم گرفت برای تمام کسانی که
زیادی برایشان مهربان بودم
زیادی یک رو بودم
زیادی ساده بودم
دلم گرفت برای خودم
خودمی که بودم
خودمی که یک شهر را درمان میکرد
با حرف هایش
با آرامشش
خودمی که برای همه خوبی ها را میخواست
دلم گرفت برای خودم
برای خودمی که شدم
برای یک تکه سنگ
که اگر تمام آدم های دنیا
ها! بکنند هم ذوب نمیشود
دیگر تمام شد
امام صادق ع فرمود کسیک که بدنیا زاهد وبی رغبت  باشد خدا حکت رو در قلبش بر جا داردوزبانشرا بان گویا سازدواورابه عیبهای دنیا ودردودوایش بینا گرداند واورا از دنیاسالم بیرون کند و ببهشت دارالسلام. در اورد وامام صادق ع فرمود همه خیر در خانه یی نهاده شده وکلیدش را زهد و بی رغبتی بدنیا قرار داده اند سپس فرمود رسولخدا ص  فرمود مرد شیرینی ایمانرا در قلبش نمییابد تا انکه باکش نباشد که چه کسی دنيارا خورد انگاه امام صادق ع فرمود شناختن شیرینی  ایمان ب
تمام عشق من به تو  ، از آن  ، نگاه اولین
برای بردن دلم  ، چه کرده ای تو نازنین
تمام شوق وصل را  ، ز چشم تو گرفته ام
دگر چه مانده از دلم ، پر از تو گشته دلنشین
نگاه میکنم به تو ، به هر کجا که بنگرم
ببین چگونه مانده ام ، سر به هوا درین زمین
درین مجال عاشقی ، بر تو کسی حریف نیست
تمام دل نوشته ها ، به وصف توست مه جبین
میتونم تمام این مسافت رو چارتار گوش بدم. 
تمام این مسیر، تمام بلوار بهشت ، تمام چمران ، تمام عفیف آباد، تمام ارم
میتونم همه شون رو راه برم و با صدای بلند بخونم :
"من ایستگاه آخرم،عبور آخرین قطاری
در امتداد ساقه ام،تو ارتفاع بی مهاری"
 
بیای ته باغ ارم و برای اولین بار دستم رو محکم بگیری 
بیای عفیف آباد و محکم بغلم کنی و من دلم هری بریزه
بیای تو اون پیاده رو ها همه ی اردیبهشت ها رو قدم بزنیم و تو برام آهنگ کوردی بخونی 
دست بکشم رو تر قوه ت و تو حو
نشستم تو یکی از دهنه های  پل خواجو ، هنوز جای دندون عقلی که دیروز کشیدم درد می کنه .درد نبودنش تا مدت ها توی دهانت حس میشه ،
در این لحظه به تمام شدن نیازمندم ،تمام شدن هرچیز ،هرکس
 وفکر می کنم هیچ وقت تمام نمیشود .
پ .ن:غول سیاه افسردگیتو بردی .
.دلم برای خانه‌ای تنگ استکه تمام خنده‌های کودکیم را در آن جا نهاده‌ام.تمام بازیهایم.تمام قد کشیدنهایم و تمام آرامشم.دلم برای خانه‌ای تنگ است،که تمام رازهای دیروزم را درش جا نهاده‌ام.تمام شیطنتها و سادگیهای کودکانه‌ام.تمام همبازی‌های کودکیم.و تمام متل‌های شنیدنی زندگیم را

خانه ای که در ۲۰فروردین ۹۹ با همه ی زیبایی هایی که واسمون داشت تخریب شد.
آدمی چه بی‌واسطه درد می‌کشد. آدمی در حضورِ تمام کسانش چه بی‌واسطه تنهاست. آدمی چه غریبانه فهم‌ناشده می‌میرد؛ آدمی چه ساده خطی روایت می‌شود، چه ساده نقطه‌ای در انتهای هیکلش می‌گذارند، چه ساده تمام می‌شود.
خطاب من به شماست؛ که دیگر نمی‌خواهم ببینمتان. و حتی بیشتر کلمه‌ای ندارم که برایتان بگویم. به تمام شما که زیستن در میانتان تصنع نامربوطی بود که یک عمر، ساده‌لوحانه مشغول خلقش بودم. به تمام شما، بدون استثنا، به تمام شما که من را می‌ش
خانواده اولین نهادی است که انسان درآن رشد می کند وتأثیر مستقیم براعمال رفتارها ونگرش ها وطرز
تلقی های فرزندان دارد. برخی خانواده ها عموما دنيارا مکانی قابل اعتمادف منظم، پیش بینی پذیر، قابل
مهار می بینند. آن ها خودرا با کفایت می شمارند، سایر خانواده ها اطراف خودرا محیطی خطرناک، نا
استوار و متزل، غير قابل پیش بینی می انگارند که خطر بالقوه درآن وجود دارد. بنابراین دیدگاه خانواده
ورفتار اعضای خانواده بر کودکان تأثیر فراوان دارد.
یک شاخه گل چه کارها که با یک زن نمیکند یک شاخه گل زورش خیلی زیاد است تمام زخم های زنها را خوب میکند تمام غصه هایش را پاک میکند عطر گل تمام وجودش را میگیرد خستگی هایش را میبرد یک شاخه گل آنقدر زورش زیاد است که تمام زن ها در مقابلش کم می آورند فقط گل را از دست چه کسی بگیرنداین مهم است
به همه چیز مشکوکم.
به تمام آدم‌ها، به تمام حس‌های عاشقانه، به تمام خوشی‌ها، به تمام آسونی‌ها، به تمام روز‌ها، به تمام ساعت‌ها و دقیقه و ثانیه‌ها.
از همه چیز مأیوسم. 
از آد‌م‌ها، عاشقانه‌ها، خوشی‌ها، آسونی‌ها، روزها، ساعت‌ها و دقیقه‌ها و ثانیه‌ها.
برای همه چیز نگرانم. 
نگران آدم‌ها، نگران عشق، نگران خوشحالی، نگران آسایش، نگران روزها، نگران ساعت‌ها و دقیقه‌ها و ثانیه‌ها. 
تو گاهی برای‌ تمام شک‌ها، یأس‌ها و نگرانی‌هام ت
من به تمام شعرهایی فکر می کنم که می شود در وصف تو سرود تو را که تصور کنم تمام شعرها را می توانم بسرایم اما تمام شعرها هم نمی تواند تو را در نظرم جلوه گر کند فرق تو و شعر همین است تو شعر می آوری برایم ,اما شعر تو را نمی آورد برایم قدت زیاد بلند نیست اما هنوز هم از پس سرایدنت بر نیامده ام و چشمانت را هر گاه که می کنم موجی تازه به سویم راه می اندازد و دستانت که تمام دنیای مرا در بر می گیرد و من هم روزی , روی دفتر شعرم به خواب می روم , خوابی آنچ
آخرین بار این‌قدر باران شدید بود که نمی‌شد جایی را دید. تمام بعدازظهر را منتظرت بودم که شاید بتوانم چند کلمه با تو حرف بزنم. آخر شب بالاخره آمدی و همان چند جمله و همان نگاه‌های کوتاه چند هفته‌ام را به هم ریخت.تمام آرزوها، تمام دل‌خوشی‌ها و تمام حس‌ها را با تو دفن کرده‌ام. حس می‌کنم مرده‌ام. آمده‌ام اینجا تا شاید کلمه‌ها مثل ضربه‌های پیاپی تیشه زمین را بشکافند. دنبال تو نمی‌گردم. دنبال خودم می‌گردم؛ دنبال کسی که مرد، دنبال کسی که گم ش
ما به اشتباه اینگونه می‌اندیشیم:
- درسم تمام شود راحت شوم- غذایم را بپزم راحت شوم- اتاقم را تمیز کنم راحت شوم- بالاخره رسیدم، راحت شدم- اوه چه پروژه‌ای، تمام شود راحت شوم
تمام شود که چه شود؟مادامی که زنده هستیم و زندگی میکنیم هیچ فعالیتی تمام شدنی نیست بلکه آغاز فعالیتی دیگر است 
پس چه بهتر که در حین انجام دادن هر کاری لذت بردن را فراموش نکنیم نه مانند یک ربات فقط به انجام دادن بپردازیم به تمام شدن و فارغ شدن. لذت باعث قدرتمند شدن میشود و
ما به اشتباه اینگونه می‌اندیشیم:
- درسم تمام شود راحت شوم- غذایم را بپزم راحت شوم- اتاقم را تمیز کنم راحت شوم- بالاخره رسیدم، راحت شدم- اوه چه پروژه‌ای، تمام شود راحت شوم
تمام شود که چه شود؟مادامی که زنده هستیم و زندگی میکنیم هیچ فعالیتی تمام شدنی نیست بلکه آغاز فعالیتی دیگر است 
پس چه بهتر که در حین انجام دادن هر کاری لذت بردن را فراموش نکنیم نه مانند یک ربات فقط به انجام دادن بپردازیم به تمام شدن و فارغ شدن. لذت باعث قدرتمند شدن میشود و به
دلم میخواهد دوباره به مسیر دو سال پیش برگردم
این بار اشتباهات گذشته را تکرار نخواهم کرد
خدایا مرا بازگردان به جایی که بودم
این کابوس های شبانه مرا رها نمی کنند من کار نیمه تمامی دارم که اگر تمام نشود بسان خوره تمام مرا خواهد خورد
خدایا نوری در قلبم هست که می گوید من به آنجا بر خواهم گشت تا کارم تمام شود
می شود که بشود
 
سه روز عزای عمومی.
 
 
ساعت هفت بیدار شدم و خبر را خواندم. باور نکردم. هنوز هم باور نکرده‌ام. چون مرگ مهم نیست. چیزی که مهم است، تراژدی مرگ است. شاید ما بچه نداشته باشیم. شاید هیچ وقت بچه دار نشویم. ولی امیدوارم دنیا بماند و نسل های بعد این بلبشو را فقط در کتاب‌های تاریخشان بخوانند. امیدوارم تمام شود. به خوبی یا بدی، فرقی نمیکند، فقط تمام شود.
امیدوارم تمام جنگ طلبان، هرکجایی که هستند، هر دینی که دارند، تقاص خون تمام مردم بی گناهی که به خاطر شهو
یعنی می شود فردا بیایم برای این پست پی نوشت بزنم که اصلاحات فصل چهار و پنج تمام شد؟
خدایا لطفا بشود.:)
 
یک چهارم پی نوشت:))))
یک چهارم کارم دیروز تمام شد، یک چهارم بعدی هم به نظر می رسد امروز تمام شود! بله طبق معمول کار چهار روزه را یک روزه تصور می کردم و نمی شد که بشود:)
دوروز دیگر می آیم پی نوشت می زنم ان شاالله:)
 
این هم پی نوشت:) بالاخره کار این دو فصل تمام شد. تحلیل بخش کمی و بخش کیفی پایان نامه ام.
بیا و تمام جمعه‌ها را مچاله کن
بیا و تمام بوسه‌ها را بهانه کن
میان تمام آدمیان زنده در این جهان
بیا و دوباره قلب مرا نشانه کن
از خنده‌های شیرینت کمی نمک
بیا و به زخم‌هایم اضافه کن
نسیمی از عطر غزل‌های دلنشین
بیار و به جان خسته‌ام حواله کن
به تمام خیابان‌های سرد شهر من
گرمیِ مردادِ اصیلی اضافه کن
بیا و نمان و طوفان کن و برو
دمی حسرت دیدار را کرانه کن
از قبل خبرم نکن وَ بیا وَ فقط بیا
یک سلام نارنجی به من روانه کن
گر میروی چیزی به جا بگذار
پرو
هوالمحبوب 
تو یک مردی، شبیه همه مردهای دیگر، شبیه تمام آنهایی که در خیابان ولیعصر قدم می‌زنند، شبیه تمام مغازه‌دارهای بازار شیخ صفی، شبیه تمام کارمندان اداره آب، تمام راننده تاکسی ها، شبیه تمام دست فروش‌های نبش تربیت. تو غذا می‌خوری، راه می‌روی، خسته می‌شوی ، می‌خندی، گریه می‌کنی ، دلگیر می‌شوی، رانندگی می‌کنی ، شبها قبل از خواب به روزی که داشته‌ای فکر می‌کنی، تنها تفاوت تو در این است که میان هزاران مرد دیگر، من عاشقت هستم، تو در م
واقعا تسلیت میگم ب تمام خانواده های شیرازی و تموم کسایی ک اسیب دیدن و تشکر ویژه میکنم از تمام همشهری های مهمون نوازم .اگه میخواستیم منتظر باشیم ک دولت و شهردار و استاندار کاری کنه خیلی بیشتر خسارت میدادیم ممنونم از تمام محبت و خون گرمی و حس انسان دوستانتون  دمتون گرم و اجرتون با خدا 
من :باز از دور می آیی جانا ؟؟!! .من : دور ماندن گاهی تمام عقل است و گاهی تمام بی عقلی ،من همان عاقل دیوانه ام که شرط دیوانگی را به مرگ دنیای نزدیک ترجیح میدهم ،مجنون که باشی از بام شهر هم ،از همان دور همان پنجره ی معروف معلوم است ."گاهی تمام عقل به دور ایستادن است "
کابین آسانسور تمام استیل با کیفیت برتر و خرید و فروش با ارزان ترین قیمت ، عکس + تصاویر کابین آسانسور تمام استیل توضیحات و مشخصات فنی و مقایسه انواع کابین آسانسور تمام استیل  در بازرگانی آسانسور برزده
کابین آسانسور تمام استیل
کابین آسانسور تمام استیل با کیفیتکابین آسانسور تمام استیل قیمتکابین آسانسور تمام استیل جدیدکابین آسانسور تمام استیل عکسکابین آسانسور تمام استیل تصویرکابین آسانسور تمام استیل پخشکابین آسانسور تمام استیل خریدکابین
به این فکر کن که وقتی من نباشم ، این شعرهای بی سرو سامان ، این نامه های نیمه کاره ، این خاطرات نداشته و اتفاقات نیوفتاده ، تکلیفشان چه میشود ؟! بعد از من چه کسی از تو مراقبت خواهد کرد ؟!چه کسی برای عروسک های نداشته أم مادری میکند ؟!
به این فکر کن که من ، سیندرلای قصه ات اگر نباشم تکلیف کفش هایی که برام نخریدی و نپوشیدم چه میشود ؟؟
اگر نباشم جای خالی أم را میتوانی با کسی پر کنی؟!
اصلأ مگر کسی شبیه من هست ، که نقاشی دوست بدارد تو را بکشد ، عکاسی را دو
امتحان پایانی درس محیط های چند رسانه ای از بخش های زیر خواهد بود
فصل 1 - صفحات 14 تا 18 و 4 تا 10
فصل 2 - صفحات 1-13 
فصل 3 - صفحات 1 -23
فصل 4 - صفحات 1 تا 9 و 15 تا 24
فصل 5 - صفحات 15 تا 32
فصل 6 - صفحات 1 تا 20  
فصل 7- صفحات  1 تا 24
فصل 8 - صفحات 17 تا آخر
فصل 9- صفحات 1 تا  5 و  12 تا 18
فصل 10 - تمام صفحات بجز ( 12 و 14 و 32 تا آخر )
فصل 11- تمام صفحات بجز ( 23و 24 و 27 تا آخر )
فصل  12 - تمام  صفحات به جز ( نام و تاریخ فیلم ها )
لینک دریافت اسلاید
حالا که بعد از چند سال دوری خود خواسته از تو روبرویت نشسته ام و دست هایم را زیرچانه ام گذاشته ام و فقط به تو خیره شده ام و کلمات به ذهنم پا نمی گذراند تا با تویی که در مقابل من ساکت هستی،حرف بزنم دلم می خواهد تمام نشود این لحظه،انقدر روبرویت بنشینم و نگاهت کنم تا غرق شوم در این تماشا و تمام شوم.تمام.دلم می خواهد آن دستی نامرئی که مدت های طولانی است قلب مرا در مشت خود گرفته و فشار می دهد،بیشتر فشار دهد تا این قلب له شود و از کار بیفتد و من مقابل تو

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها