نتایج جستجو برای عبارت :

رفتارهایم مرا به این لحظه کشانده اند

.
"کاش دست هایت نزدیک تر بودند"
 
+یک حالتی هست، فارغ از شادی و غمگینی و احساساتی که نامشان را میدانیم.یک حالتی هست که تنها نامی که برایش به ذهنم میرسد "سنگینی"ست.آن لحظه ی "ضیق ِ صَدر" ، آن لحظه ای که نفست بند می آید و قلبت اين اندازه ای( . ) میشود.آن لحظه ورای شادی و غمگینی ست.آن لحظه همین لحظه است، و البته خیلی لحظه های دیگر .
کاش در اين لحظه صاحب لذت زودبازدهی بودم. کاش در اين لحظه تسکینی می‌یافتم. کاش فقط برای لحظه‌ای به فرد خوش‌خیالی تحویل می‌شدم که از چیزهای ساده‌ای لذت می‌برد. کاش کسی بود که امشب در مصاحبتش می‌گذشت، که بخواهم در مصاحبتش بگذرد. 
نمی‌دانم. کاش فقط کسی بود لحظه‌ای دستی روی سرم می‌کشید و آرامشی می‌داد، که تنها تا دو-سه‌لحظه، برای چشیدن، می‌پاییدند.
☺️۱ لحظه تحویل سال!☺️
 
۲ لحظه عاشق شدن!
 
☺️۳ لحظه ای تماس از کسی که دلتون براش تنگ شده…!☺️
 
۴ لحظه دادن آخرین امتحان!
 
☺️۵ لحظه ای که به شخصی که دوسش دارین,
نگاه کنین و ببینین اونم داشته به شما نگاه میکرده…!☺️
 
6 لحظه ای که دوستایه قدیمی و خوبت رو ببینی و بفهمی
هیچی بینتون تغییرنکرده…!!
 
☺️۷ لحظه ی لمس انگشتان نوزاد متولدشده!!☺️
 
۸ لحظه ای از خواب بیدار شی و ببینی که هنوز وقت اضافه
برای خوابیدن داری!!
 
☺️۹ یه شبه قشنگ,,تو خیاب
یه وقتایی دلم می‌خواست فقط یه لحظه، فقط یه لحظه ناچیز بتونم ذهن آدما رو بخونم. اون وقت دیگه اون لحظه ناچیز نبود برام. باور کن، باور کن همون یه لحظه برای بقیه زندگیم کافی بود. اهمیتی نمی‌دم که چی می‌فهمیدم، فقط لازم بود که یه لحظه بتونم ذهنا رو بخونم. فوقش می‌فهمیدم که توهم زدم. تهش اين بود دیگه! از بلاتکلیفی که بهتر بود. 
زیر اين خورشید تاریک می سوزم
فاصله ام با ماه ، با تو ، یک ارزن نمی ارزد 
سزای خویش را نزدیک تر از قلب به خود می بینم
سزای انحراف من از آن رود بلند و سبز
سزای اين صدای من که از فقر درون می نالد
از فقر تو می نالد
از فقر خدا می نالد
و از ترحم های عشق
از نسیم لحظه ای غمگین ، می نالد
لحظه های خوب در پی ویرانی
لحظه های درد در کنج سکوت ، می شوند معماری
اگر بوسه ای در خواب یک لحظه درون تو شود جاری 
بدان اين را که آن لحظه
بی گناهی بی گناهی بی گناهی
خیره شو 
اتفاقات بزرگ آرام رخ می دهد 
مصل عشق های عمیق 
سریع نیستند 
شاید فکر کنی همه چیز ساکن است 
اما باید خیره شوی 
تا لحظه لحظه حرکتش را ببینی و کیفش را کنی 
آرام باش 
دوست داشتن صبوری می خواهد 
تمرین اهتسگی می خواهد 
 
 
 
 
 
مثل یک طلوع 
مثل یک غروب 
مثل یک سال نو شدن که از فروردین تا فروردین هر روز هروز ارام ارام اتفاق می افتد و در یک لحظه نتیجه حاصل می شود 
در یک لحظه روز می شود و دیگر شب نیست 
در یک لحظه ماه پشت اببر ها می رود و کم کم پنه
سریال لحظه گرگ و میش قسمت سی هفت  – سی و هفت سریال
لحظه گرگ و میش لحظه گرگ و میش با نام اولیه سوگند یک مجموعه تلویزیونی
.


سریال لحظه گرگ و میش قسمت 37– سی وهفت

ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
دوستان بیایید شعار را کنار بگذاریم و باور کنیم
همین لحظه میتواند،آخرین لحظه عمر و زندگی ما باشد،و هم میتواند لحظه تولد دوباره باشد.
بدون شک و یقین
اگر باور کنیم که اين لحظه میتواند لحظه مرگ ماباشد
کینه و تکبر و غرور را در دل راه نمی‌دهیم نداشتن یا نداشتن را دلیل برتری نمی‌دانیم
واگرباورکنیم
اين لحظه میتواند لحظه تولد دوباره باشد
به هیچ وجه مأیوس وافسرده و ناامید نمی‌شویم
(تو خود ح
شاید یکی از بهترین لحظه ها برای همه وقتی باشه که همه چیز تموم شده و همه تو صف هستیم تا یکی یکی جواب تمام کارامونو بدیم .لحظه ی قشنگ جاییه که وقتی نوبت تو میرسه . وقتی زانو میزنی .
همشون منتظرن . وقتی ببیننت یه لبخند بزنن و یه پلک آروم بگن آروم برو
چقدر خوب میشه  اين لحظه برای همه باشه
اين لحظه رو برای همه دعا میکنم
+ماه رمضانتون .ماه مهربانی.ماه مهمانیتون تو سفره ی خدا مبارک:)
التماس دعا
پارادوکس عجیبی توی زندگیمون وجود داره
اينکه لحظه ای جنگجو طلب ترین ادم روی زمین هستی و لحظه ای دیگه تبدیل به یک بزدل نا امید میشی البته همه اينا بستگی به دید تو داره
در لحظه زندگی کن مهم نیس تهش برنده ای یا بازنده ، تهش تبدیل به یک گلادیاتور قهرمان میشی یا یک سرباز شکست خورده ، تو قدم بردار از لحظه لحظه زندگیت لذت ببر و در اين حین اهدافت رو فراموش نکن و به سمتش برو و هیچ فکر منفی رو تو دهنت راه اندازه ک خدابا ماست در تک تک اين لحظات و نذاره گر تو
سریال لحظه گرگ و میش چند قسمت است | لحظه گرگ و میش کی تموم میشه
تعداد قسمت های سریال لحظه گرگ میش، اخرین قسمت سریال گرگ و میش کی هست، سریال لحظه گروگ و میش چند قسمت دارد
سریال لحظه گرگ و میش چند قسمت است
سریال عاشقانه لحظه گروگ و میش به نویسندگی مونا انوری زاده، در ۵۰ قسمت برای شبکه سه سیما تولید شده است.
ادامه مطلب
سریال لحظه گرگ و میش قسمت 35سی و پنج ۳۸ – سی و پنجم   سریال
لحظه گرگ و میش لحظه گرگ و میش با نام اولیه سوگند یک مجموعه تلویزیونی
.


سریال لحظه گرگ و میش قسمت 35سی و پنج

ادامه مطلب
همین لحظه ها , گر چه دلگیر ولی زنده ام داشته اند همین لحظه هایی که یادت به جانم بیفتد من از هیچ مطلق به پا خواسته ام و تو از نهایت که ما رو به رو ایم ,, ولی فاصله بین مان مثل یک ثانیه قبل و حالاست در اوج تفاوت , در اوج تقابل #الهام_ملک_محمدی
لحظه‌هایی هستند ، که هستیم .چه تنها چه در جمع اما ، با خودمان نیستیم.انگار روحمان میرود همانجا که میخواهدبی صدا ، بی هیاهوهمان لحظه‌هایی که شنیدیم و نفهمیدیمخواندیم و نفهمیدیمدیدیم و نفهمیدیمهوا روشن شد ، تاریک شدچای سرد شد .یک لحظه سکوت ، برای لحظه‌هایی که با خودمان نیستیم.
- پابلو نرودا
خود را به خدا بسپار، وقتی که دلت تنگ استوقتی که صداقتها ، آلوده به صد رنگ است خود را به خدا بسپار، چون اوست که بی رنگ استچون وادی عشق است او، چون دور ز نیرنگ استخود را به خدا بسپار ، آن لحظه که تنهایی آن لحظه که دل دارد ،از تو طلب یاری خود را به خدا بسپار ، همراه سراسر اوست دیگر تو چه میخواهی ؟! بهر طلبت از دوستخود را به خدا بسپار، آن لحظه که گریانی آن لحظه که از غمها ، بی تابی و حیرانیخود را به خدا بسپار، چون اوست نوازشگرچون ناز تو میخواهد ، او را
وحشتناک ترین لحظه ى زندگى، لحظه ای است که انسان را در سرازیرى قبر می گذارند.
شخصى نزدامام صادق(ع) رفت و گفت من از آن لحظه بسیار می ترسم، چه کنم؟
✅ امام صادق(ع) فرمودند:
زیارت عاشورا را زیاد بخوان.
آن مرد گفت چگونه با خواندن زیارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟
امام صادق(ع) فرمود: 
مگر در پایان زیارت عاشورا نمى خوانید اللهم ارزقنى شفاعة الحسین یوم الورود؟
یعنی خدایا شفاعت حسین(ع)را هنگام ورود به قبر روزى من کن.
زیارت عاشورا بخوانید تا امام ح
از اين احساسات سینوسی خسته شدم یه لحظه احساس قدرت میکنم و لحظه ای دیگه احساس ضعف 
کاش یه دکمه تو وجودم داشتم که میتونستم هر لحظه که حالم بده رو درست کنه 
میدونی چی بده اينکه عقب افتادم اينکه مهمترین تصمیمات زندگیمو نابود کردن 
 
امان از عکس هایی که فقط اسلایدهای خوب زندگی رو به نمایش میذارند
عکسی که ظاهرا همه با مهربان کنار هم ایستادند و هر بی خبری با خودش فکر می کنه چقدر صمیمیت بین اين افراد هست اما ای داد از وقتی که اون لحظه، فقط لحظه ی کوتاهی بین دو لحظه بحث و جدل و ناراحتیه و فقط به اجبار دوربین تغییر قیافه داشته و البته همون تغییر قیافه هم گاهی براش زورکی بوده. کسی که حتی برای نگاه کردن به دوربین هم واهمه داشت یا حتی به اجبار یک مسافرت اجباری اما ای کاش توی
امان از عکس هایی که فقط اسلایدهای خوب زندگی رو به نمایش میذارند
عکسی که ظاهرا همه با مهربان کنار هم ایستادند و هر بی خبری با خودش فکر می کنه چقدر صمیمیت بین اين افراد هست اما ای داد از وقتی که اون لحظه، فقط لحظه ی کوتاهی بین دو لحظه بحث و جدل و ناراحتیه و فقط به اجبار دوربین تغییر قیافه داشته و البته همون تغییر قیافه هم گاهی براش زورکی بوده. کسی که حتی برای نگاه کردن به دوربین هم واهمه داشت یا حتی به اجبار یک مسافرت اجباری اما ای کاش توی
درست همون لحظه ای که انتظارش رو نداشتم اتفاق افتاد.
همون لحظه که عصبانی گفتم دل ببرم ! ولش کن.
همون لحظه که هزار فکر عجیب و غریب به سرم میزد.
نمیدونم تهش چی میشه.
ته داره اصلا یا نه. 
+ببخشید فرصت نکردم هنوز نظرات رو جواب بدم ! 
به تصور بیا , تویی که به دل نقش می کشم  همه شب را خیال خوش ز تو آ غوش می کشم    در هراسم که فاتحش زند آتش به پایتخت  از تو در جانم آتشی ست که چنین شعله می کشم    با سرابی که تشنه ام به جنونم کشانده ای  چه خوشم من که بی توام که غمت دوش می کشم    در رهایی مرا بخواه که خودم بند می شوم  تو نباشی به سادگی ز خودم دست می کشم  بی تو شاید که مرده ام زنده ای مثل مرده هام  بین اين مرگ و زندگی نفسی سرد می کشم    تو بلایی به جان من به خیالی که از تو ماند  و به
بعد از سالها قسمت شد با هواپیما سفری داشته باشیم و البته از لحظه لحظه سفر عکس های هنری هم گرفتم و آلبومی هم ساختم. در عکاسی سفر دو دیدگاه مطرحه یکی اين که آدم باید در لحظه زندگی کنه و به جای عکاسی اون لحظه رو لمس کنه و لذت ببره. دیدگاه دوم اينه که آدم باید از تلاش های امروز برای لذت بردن در فردا استفاده کنه مثل دیدن عکس های ثبت شده در سفر. متاسفانه دیدگاه دوم با اين که طرفدار کمتری دارد مورد تاییدم است.
در ادامه گر عمری بود حاشیه نامه از سفری راه
یارب بکن ز لطف گهی سوی ما نگاه
کشتی شکسته ایم . کجائی ؟ بگو کجا؟
صد درد داده ای و نکردی یکی دوا
گفتی جفا نکن که ترا میدهم جزا
خط و نشان بسی تو برایم گشیده ای
کردی چرا برمن و ما اين چنین روا؟
دادی تو جان  به ما و گرفتی به اختیار
مار ا کشانده ای ز کجا تا به ناکجا
گفتی صلاح هرچه که باشد همان دهم
ما خود سپرده ایم به دست قضا بلا
صدها هزار قصه ز لطف تو گفته اند
از بخت بد وفا شده بر جان ما جفا
بر طاعتیم آنچه تو فرمان بداده ای
لب بسته ایم تا که نیاید ز لب صدا
ی
یک لحظه هایی هست، آن آخرهای شب، که چراغ ها را خاموش کرده ام؛ توی سکوت
وسط پذیرایی دراز کشیده ام و صدای یخچال را می شنوم که خاموش و روشن می
شود، صدای باز و بسته شدن دری از واحد های طبقه های پایین تر، و صدای راه
رفتنشان توی خانه را، از اين شانه به آن شانه می شوم و شاید ماشینی در یکی
از خیابان های اطراف با سرعت می گذرد، که پرده ها را کشیده ام . و زل زده
ام به پنجره های ساختمان رو به رو و چراغ های زردشان، که منتظر می شوم چراغ
را خاموش کنند و بعد بخوا
کلید گمشده دولت:مدتهاست دولت کلید تدبیر خود را در دست آمریکا و اروپا جستجو می کند و وضع را به ایجاد صف های گوشت گاو و گوسفند و مرغ وصف شکر و سیب و پرتقال و. کشانده  ؛ در دعای ام داود نیمه رجب آمده      " یا من بیده کل مفتاح"
 " ای کسی که هر کلیدی به دست اوست"    
وضع کشور موقعی بهتر می شود که دولتمردان چشمشان از دست آنانی که کارشان دشمنی است به دست خدا متوجه شود.
http://ziarani1.blog.ir/
لحظه ی دیدار نزدیک است باز من دیوانه ام , مستم باز می لرزد دلم , دستم باز گویی در جهان دیگری هستم های بخراشی به غفلت صورتم را تیغ های نپریشی صفای زلفکم را دست و آبرویم را نریزی دل ای نخورده مست لحظه ی دیدار نزدیک است . #مهدی_اخوان_ثالث
کتاب رشد انسان: روان شناسی رشد از تولد تا مرگ 
رشد انسان: روان شناسی رشد از تولد تا مرگ ~فلیپ رایس - نشر ارجمند - بزرگترین فروشگاه اينترنتی کتاب در ایران - خرید و ارسال کتاب.
کتاب رشد انسان: روان‌شناسی رشد از تولد تا مرگ 
کتاب رشد انسان: روان‌شناسی رشد از تولد تا مرگاثر فلیپ رایس، مهشید فروغان بوده و چاپ 7 آن در سال 1392 توسط انتشارات ارجمند منتشر شده است.موضوعات کتاب شامل .
جزئیات کتاب رشد انسان: روان‌شناسی رشد از تولد تا مرگ
در اين کتاب ک
گفت: بهشت و جهنم . اعتقادی داری ؟ 
گفتم: من فقط به یک لحظه معتقدم ، بهشت و جهنم من همون لحظه هست.
گفت: کدوم لحظه ؟
گفتم: به لحظه ای بینهایت کوتاه ، اپسیلونی پیش از آنکه بمیرم . به لحظه ای که میفهمم دیگه داره کتاب قصه ام بسته میشه  . اون لحظه تنها لحظه ای هست که فقط خودم هستم و خودم ، تنهای تنها ، اون لحظه باید به خودم جواب پس بدم . من نمیخوام اون لحظه پیش خودم شرمنده باشم.
گفت: از کجا میدونی همچین لحظه ای وجود داره؟
گفتم: شبیهشو تجربه کردم.
گفت: خب اون ل
دلتنگی هایم را ندید که با یاد جدایی از او در قلبم لحظه به لحظه بیشتر و بیشتر میشدند دلتنگی هایی که مرا تا مرزجنون پیش میبرد دلتنگی هایی که نفس کشیدن را برایم دشوار میساخت دلتنگی هایی که تنها با یاد جدایی مرا به اين حس ها دچار کرده بود حال پس از جدایی چه بر سرم آوردهسخت ترین وتلخ ترین  لحظه برایم لحظه جدایی بود لحظه ای که خود جدایی روح از تن را به چشم دیدم،لحظه ای که پس از آن تمام من خلاصه شد در لبخند های تلخی که خود از تلخی آنها خسته ام .من بی
دلتنگی هایم را ندید که با یاد جدایی از او در قلبم لحظه به لحظه بیشتر و بیشتر میشدند دلتنگی هایی که مرا تا مرزجنون پیش میبرد دلتنگی هایی که نفس کشیدن را برایم دشوار میساخت دلتنگی هایی که تنها با یاد جدایی مرا به اين حس ها دچار کرده بود حال پس از جدایی چه بر سرم آوردهسخت ترین وتلخ ترین  لحظه برایم لحظه جدایی بود لحظه ای که خود جدایی روح از تن را به چشم دیدم،لحظه ای که پس از آن تمام من خلاصه شد در لبخند های تلخی که خود از تلخی آنها خسته ام .من بی
چه حماقتی کردم امشب،
یه لحظه فقط یه لحظه بی احتیاط شدم.
وقتی مسیر مسابقه رو مشخص کردم به ذهنم رسید که توی جاده است شاید خطرناک باشه، اما توی یه لحظه اين تهدید رو دست کم گرفتم،
با اينکه هزار بار با اين بچه ها بازی کردم، هزار بار خوشحالشون کردم، با هم خندیدیم و و و
اين دفعه هزار و یکم، اين یک لحظه، اين بی احتیاطی من،
شکر خدا. خدا رو شکر. خدا رو شکر که اتفاقی نیافتاد.
یه لحظه حواسم رفت و بچه ها دویدن و یه ماشین لعنتی با سرعت پیچید توی جاده و آرمانی ک
مامان جانم!
تا ساعاتی دیگر معلوم خواهد شد که پسری به دنیا می آید که دنیای میچکا و تاج سرش را دگرگون خواهد کرد یا دختری. آن لحظه می دانی چه لحظه ای است؟! آن لحظه، لحظه ای است که از شوق دانستن تو تمام شهر را برایت با پای پیاده خواهم دوید. تمام شهر را برایت زیر و رو خواهم کرد. تمام شهر را خواهم فتح کرد . .
میگفت فکر کن بیان بگن همین ۱۱ تا امام رو داشتیم. امام غائبی در کار نیست. چه تغییری تو زندگیمون پیش میاد؟ 
.
 بخوام صادق باشم باید بگم هیچی. بجز اون لحظه‌هایی که ظلم زمانه نفسگیر میشه و فقط میشه زیر لب گفت اللهم انا نشکوا الیک غیبه ولینا. دیگه تو بقیه لحظه‌هام اتفاقی نمیفته.
.
باید تو خط به خط زندگیمون. تو لحظه به لحظه‌اش بذاریم جاری باشه امام زمان.
یه پایه اصلی زندگی باشه. 
خودمو میگما. فاصلم با اين سبک زندگی، زمین تا آسمونه. 
.
ما رو ب
یک ماه بیشتر نیست ،
پس باید لحظه لحظه اش را "قدر" بدانم .
+ اين دفعه همسر سید شهرام شکیبا اومده بود ایوان مقصوره ، خانم ستاره سادات قطبی . خانم دلدار رفت باهش سلام و احوال پرسی کرد :) به نظر زوجِ موفقی میان ماشاالله .
+ خدایا از امروز و از اين لحظه پا گذاشتم در میهمانی با شکوهت ،از همان رزق های واسعت به من و همه ی دوستانم و همه ی کسانی که دارم عنایت کن .
از رزق دل گرفته تا رزق های مادی
خود را به خدا بسپار،وقتی که دلت تنگ است؛وقتی که صداقتها آلوده به صد رنگ است
خود را به خدا بسپار،چون اوست که بی رنگ است؛چون وادی عشق است او،چون دور زنیرنگ است
خود دا به خدا بسپار،آن لحظه که تنهایی؛آن لحظه که دل دارد از تو طلب یاری
خود را به خدا بسپار،همراه سراسر اوست؛دیگر تو چه میخواهی ؟!بهر طلبت از دوست
خود را به خدا بسپار آن لحظه که گریانی؛ آن لحظه که از غمها بی تابی و حیرانی
خود را به خدا بسپار،چون اوست نوازشگر؛چون ناز تو می خواهد او را ز درو
هر لحظه امتحان است، پیش من و زمانم،
هر لحظه انقلاب است در قلب خو نچکانم.
هر روز من حساب است از عمر کم حسابم،
هر لحظه در شتاب است ایام گل فشانم.
گر پای من کنار است از راه بی کنارم،
فردای من درخشان از نور دیدگانم.
بر دوش من گران است بار گناه یاران،
بار گران دل را تا منزلی رسانم.
در چهره ام نشان است اندوه زندگانی،
در شعر من نهان است پیدا و هم نهانم.
آه سرانجام اين لحظه‌ی ناب که جان اوج می‌گیرد و زبان، و زبان با جان یکی می‌شود و هم آن بر قلم جاری می‌کند که هست؛ کلام او. درست در اين لحظه که آفریده با آفریدگار یکی می‌شود و آفرینش جاری می‌گردد. لحظه‌ی ناب ماقبل‌زمان خلقت؛ درست همین لحظه، همین جا.

حلمی | هنر و معنویت
آه سرانجام اين لحظه‌ی ناب که جان اوج می گیرد و زبان، و زبان با جان یکی می‌شود و هم آن بر قلم جاری می‌کند که هست؛ کلام او. درست در اين لحظه که آفریده با آفریدگار یکی می‌شود و آفرینش جاری می‌گردد. لحظه‌ی ناب ماقبل‌زمان خلقت؛ درست همین لحظه، همین جا.

حلمی | هنر و معنویت
فقط علاقه‌م نسبت به رنگ‌ها نیست که زیاد شده. بعد از سال‌ها هوس کرده‌ام که تکه لباس نه‌ای را در خانه تنم کنم. کشوی وسط را باز می‌کنم و می‌بینم از ‌های راحتی، فقط همان سورمه‌ای تور را دارم که از فرط ناراحتی در آن تمام بدنم درد می‌گیرد. میلی در من درحال رشد کردن است.

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها