نتایج جستجو برای عبارت :

نرسید ساز 100

 
از ما سه تن یکی به بهار نرسيداز ماسه تن یکی نامش را در قبال قرصی نان انگار گرو می‌گذاشتسایه ها تا زانو بالا کشیده بودمسیر سنگفرش هفته ها پر از بوی دلپذیر خوابو احتمال یاسدر مهره های پشت کوچه هاپلی بود به وسوسهسه نفرسیبی در دستپشت به آیندهبه نرده ها تکیه داده‌انداولی قدم ن به باد ملحق شددومی، افسوس سومیاز ما سه تن یکی نهراسیداز ما سه تن یکی به بهار رسیداز ما سه تن دو تن نمرده بود و یکی بیشتر نزیستاز ما سه تن سیبیاز ما سه تن هیچ یک به پله ه
روایتی از پایان سریال گیم آف ترونز /صندلی آهنی که به هیچ کس نرسيد
روایتی از پایان سریال گیم آف ترونز /صندلی آهنی که به هیچ کس نرسيد
سینمانیوز :سرانجام بعد از مدت ها انتظار فصل هشتم سریال بازی تاج و تخت دوشنبه پیش با پخش قسمت پایانی
فصل هشتم برای همیشه پایان یافت . پایان بندی که البته  موافقان و مخالقان بسیاری داشت و همچنان هشتک های
مربوط به این سریال ترند شبکه های مجازی است ، جایی که کاربران که از سرنوشت شخصیت ها راضی یا ناراضی بوده اند
احساسا
بی‌بیم همیشه  میگفت آدم جاشو عوض کنه، پیشونیشو که نمیتونه عوض کنه
حکایت منه!
از وقتی یادم میاد، هر وقت به انتظار چیزی بودم، اون اتفاق نیفتاده. در حدی که الان هر وقت منتظر اتفاقی هستم، در واقع فقط منتظر اون وقتی ‌ام که یه نفر بیاد و بهم بگه کنسل شد و فقط از انتظار  راحت شم. چون مطمئنم اون اتفاق نمیفته. 
دیروز رفتیم یه چیزی سفارش دادیم، گفت فردا صبح میرسه. دیشب بابا میگه خوشحالی الان که خریدیش؟ گفتم نه. هنوز به دستم نرسيده. به میم هم گفتم من چون
تو این دانشگاه یه آدم پیدا نمیشه جواب منو بده؟
حداقل تف بندازه رو زمین بگه دلم خواااست؟
همه درا قفل .
همه چراغا خاموش .
ساعت ۴ بعد از ظهر وقت مردنشونه!
چه وضعشه
۱۰ میری نیستن.
۸ میری نیستن.
۱۲ میری .نیستن!
۴ میری نیستن!

اظهار نامه ام جاموند خونه.کیف پولم جاموند.نتونستم برگردم.کلیدمم جا مونده بود دیگه بدتررررر.
یه منفی گرفتم.به خاطر تحویل ندادن اظهار نامه ای که ۳ هفته اس نوشتمش به استاد زبون نفهمی که فقط دوست داره التماس کردن دانشجو
دلم برا ۱۸سالگیم تنگ میشه 
چه روزای خوبی بود  
اصلا وقتی تو نبودی من خیلی شاد بودم 
درسته مشکلات بود ولی محکم بودم قوی بود
تو که اومدی من خودمو باختم
دیگه زورم به هیچی نرسيد حتی اشکام.
درحقم ظلم کردی
نمیدونم ببخشمت یا نه.
بحث امروز من و نگار و من و الهه و من و رقیه در باب رابطه‌ی جنسی با شریک به جایی نرسيد. فقط سردرگم‌تر شدیم. نمی‌دونیم که چرا نباید بهترین سال‌های زندگیمون رو به لذت بردن بگذرونیم. برای کسی که معلوم نیست چقدر وقت بعد سرشو از یه سری مناطقی بکشه بیرون و بیاد توی پاکدامن رو بگیره»! 
1. تا به حال برایتان پیش آمده چند بار در آزمونهای سازمان سنجش شرکت کنید و با تلاش فراوان به نتیجه نرسيد و در نهایت به این نتیجه برسید سازمان سنجش با شما پدرکشتگی دارد؟! برای من پیش آمده .
2. تا به حال برایتان پیش آمده چند بار در آزمونها شرکت کنید و با تلاش فراوان به نتیجه نرسيد و در نهایت به این نتیجه برسید که وزارت علوم با شما پدرکشتگی دارد؟! برای من پیش آمده .
3. تا به حال برایتان پیش آمده چند بار در آزمونهای استخدامی شرکت کنید و با تلاش فراوا
خیلی دلم یه تغییر وضعیت میخواد، اصلا به ذهنم نمیرسه مثلا چی.
ولی خوب میدونم یه زیارت حسابی، حالمو جا میاره که شده جزء محالاتم :/
مثلا یه هو پاشم برم راهیان نور :)
 شده دو روزه !
عنوان به ذهنم نرسيد اولین کلمه معلق توی فضای سیال تخیلاتم رو نوشتم اون بالا :)
تا این حد بی قید.
خیلی دلم یه تغییر وضعیت میخواد، اصلا به ذهنم نمیرسه مثلا چی.
ولی خوب میدونم یه زیارت حسابی، حالمو جا میاره که شده جزء محالاتم :/
مثلا یه هو پاشم برم راهیان نور :)
 شده دو روزه !
عنوان به ذهنم نرسيد اولین کلمه معلق توی فضای سیال تخیلاتم رو نوشتم اون بالا :)
تا این حد بی قید.
من،
بسان اسطوره ای هستم،
که به باور مردمان زمان نرسيد!
 
اسطوره ای،که افسانه ی بی تکرار زندگی اش،
سینه به سینه نقل نشد،
و به کتاب های درسی،
به قصه های شب کودکان نسل بعد و نسل های پس از آن،نرسيد.
 
من،
اسطوره ای هستم که شنیده نشد.
که لا به لای سطور،گم شد.
و برای هیچ جمعِ حلقه زده به دور آتشی،تعریف
برای هیچ جمعِ نشسته در معبدی قرائت نشد.
 
اسطوره ای که در نهایت،روزی،
با غبار کهنه بر جلد کتابی کهن،
به باد فراموشی،
سپرده شد.
 
براده های یک ذهن:
من انگ
اگر برای ابد      هوای دیدن تو
نیفتد از سر من چه کنم.؟
هزار و یک نفری    به جنگ با دل من
برای کشته شدن چه کنم؟!
منم و قراری که به سر انجام نرسيد
و البته که قول داده بودم بعد اون نیام ولی حالا انجام نشده
و صد البته منم عهدی که شکستم
منم و ذهن مریضم
با خاطرات خاک خورده
با توهم
تخیل
منم و یه امید بی معنی که حتا نمیدونم چرا هست
منم و منم و من
و اینهمه چه کنم تو سرم
بی صدا ببارم، تمام ایوان را آب بردارد و تمام غم هایم را بشوید و با خود ببرد. تمام دلواپسی ها، همه نشدن ها، همه دلتنگی ها، همه پستی هایی که غرقشان شدم و بلندی هایی که دستم بهشان نرسيد.
تمام غم ها را.
یک دنیا حرف دارم.
از جنس بی صدا.
____________________________
نمیدونم به طلبه.
به رزق و روزیه
به قسمته
به هر چی هست، منم میخوام.
دلتنگ حرم قشنگتم آقای رئوف.
یه برگه برداشتم غذاهایی که این چند روز درست کردم بنویسم. مامان خانم گفت چکار میکنی؟ 
گفتم دارم غذاهایی که میتونم برای رفع گرسنگی درست کنم مینویسم شنبه شام مونده بودم چی درست کنم هیچی به ذهنم نرسيد پلو پختم با چند تا کشمش خوردم.
الان هی یاد میاره بهم میخنده.
عهد می بندم از این خانه روم جای دگربه هر آن سو که نباشد غم فردای دگر
آخر از لعل لبت شهد شکر خا نرسيدمی روم تا برسم بر لب  دریای دگر
همه شب خواب ربودی تو ز  چشمان ترممی گریزم که بسازم به نی و نای دگر
حیف از این دل که مرا غرق تمنای تو کرد می روم تا  نرسد  وقت تمنای  دگر
همه از شعله ی آتشکده عشق تو بودکه مرا سوخت ، به هر آینه پروای  دگر
نشدی ساقی و از باده نکردی مستممی روم تا بشوم مستِ  چلیپای دگر
سر سودای تو دارد دل احساسی من بهتر آن است که باشم پِیِ
نه که فکر کنین من گهی شدم. نه.
منظورم اینه که بر خلاف نظر معلمه، اون دختر به هیچ کدوم از آرزوهاش نرسيد چون همیشه دوست داشت که بره خارج و زن انریکه ایگل بشه و نتونست که بشه.
من هم همیشه فانتزیم بود که تا میتونم هر روز خودم رو بیشتر و بهتر بشناسم
و به درد بقیه بخورم
و آدم مهربونی باشم
و سعی کنم یکمی سفر کنم و چیز و میز یاد بگیرم
و بایوفیزیکال کمیستری بخونم.
و چند تا کار دیگه
که بشون رسیدم یا دارم میرسم.
وگرنه منم همچین تحفه نشدم.
دلم التماس دعا می‌خواهد.از همان التماس دعاهایی که آدمیزاد،یک‌وقت‌هایی دلش را به دریا میزند! و به خلق الله رو می‌اندازد که برایش دعا کنند.!آنوقت با همه وجودتدلت را به زمزمه‌ی خدایا گفتنِ خلق‌الله خوش می‌کنی!که اگر صدای تو به عرش نرسيد!لااقل یکی از همین خلق‌الله صدایش انقدر رسا استکه عرشیان و فرشیان از خدایا گفتنش»خدایا بگویند».وقتی می‌گویم برایم دعا کنیعنی کم آورده‌ام!
دعایم کن 
تصاویر منتشر شده از دیدار نخست وزیر ژاپن با رهبر معظم انقلاب، روایتگر سرنوشت پیامی است که به مقصد خود نرسيد. آبه شینزو نخست وزیر ژاپن که به جمهوری اسلامی ایران سفر کرده است، صبح امروز (پنجشنبه) با حضرت آیت‌الله ‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار و گفتگو کرد.در دقایق اولیه انتشار خبر و تصاویر این دیدار، پاکتی که در یک تصویر بر روی میز و در تصویر دیگر در کنار آبه شینزو» قرار داشت مورد توجه ناظران قرار گرفت.
در این تصویر نامه‌ای بر روی می
در سمرقند بودیم و خوارزم‌شاه سمرقند را در حصار گرفته بود و لشکر کشیده، جنگ می‌کرد. در آن محلّه دختری بود عظیم صاحب جمال، چنان‌که در آن شهر او را نظیر نبود. هر لحظه می‌شنیدم که می‌گفت:خداوندا کِی روا داری که مرا به دست ظالمان دهی؟ و میدانم که هرگز روا نداری و بر تو اعتماد دارم.» 
چون شهر را غارت کردند و همه خلق را اسیر می‌بردند و کنیزکانِ آن زن را اسیر می‌بردند، او را هیچ المی نرسيد و با غایت صاحب جمالی کس او را نظر نمی‌کرد. تا بدانی که هر ک
اگر کاری رو قبول می‌کنین به خودتون و انتخابتون احترام بذارین، به اون کار دل بدین، مسئولیت‌پذیر باشین و با شرایطش کنار بیاین؛
و اگر نمیتونین به کاری دل بدین و مسئولیتشو بپذیرین و با شرایطش کنار بیاین، قبولش نکنین!
لطفا لطفا لطفا!

+من از حجم طلبکاری مردم از انجام مشاغل و وظایفشون واقعاً بهت‌زده‌ام! :/
+مقابله با ظلم حرف دیگری است.لطفا با این قاطیش نکنین.
 
زورم به خودم نرسيد با اینکه سرم درد می کرد و مجبور شدم قرص بخورم ولی خوابم نبرد که نبرد.از اونجایی ام که در طالع من نوشتند این هیچ وقت حال درس خواندن نداشته باشد.گفتم چی کار کنم چی کار نکنم که در سکوتی محض که بجز صدای بال زدن انواع ات و پروانه ها و همچنین صدای کشیدن قلمم روی کاغذ هیچ صدای دیگه ای نمی اومد؛ دومین چهره در طول عمرم رو نصفه نیمه کشیدم.
- تلویزیون دوباره (چندباره؟) داره "فرار از زندان" رو میده. داشتم به سارا تانکردی فکر میکردم. چه بهای سنگینی هم برای عشقش پرداخت کرد و آخرش هم بهش نرسيد!. دلم سوخت. از یه همچین حسرتهای توأم با افسوس و اندوه خیلی میترسم.
- خندوانه های قبلی رو هم دارن میدن. بازم چند تا چیز تو چشمم میاد.
/ چقد رامبد جوان لاغرتر بود! :)
ادامه مطلب
عزیز مادر
می گویند پدر و مادرهاهرآنچه را که خواستند و در رسیدن به آن ناکام ماندند،برای فرزندانشان آرزو می کنند.من نیز برای تو آرامــش را آرزو می کنم،چیزی که مادرت هرگز بدان نرسيد و از تصاحب کردنش برای خود مدت هاست که دست کشیده است.
آقا قبول نیست. من اینجا وب می زنم برای نیمه گمشدم بعد فرداشبش نیمه گمشده خواهرم پیدا میشه. این چه وضعشه؟
البته ایشالله خوشبخت شن. خدا رو چه دیدی شاید مسیر برای ما هموارتر بشه.
به هرحال اینجا خوش یمن بود.
جوری به خواهرم م می دادم که انگار من 12 سال از اون بزرگترم. سوالاتی که بینشون رد و بدل شده بود رو که شنیدم فهمیدم چقدر دنیام با دنیاهای مرسوم متفاوته. و چقدر این تفاوت پیدا شدن تو رو سخت تر میکنه. اما هر چی سخت تر، شیرین تر! مگه نه؟
پ.ن: ازم میپر
بسم الله الرحمن الرحیمسلام
وقتی از توی دوربین دیدم طرف پی ان دی رو نگرفت و‌ رفت و از مجیدی هم صحبتی یا نکته ای نرسيد که بگه چیشده توی ماشین، به عاصف گفتم:
+ خب چرا معطلی پسسس؟ صداش کنید ببینید چیشده و چرا طرف پی ان دی رو نگرفته و از ماشین پیاده شده رفته ؟!!
همزمان می دیدم و می شنیدم که حاجی داره صدا میزنه با گوشی خودش به گوشیه ریزی که توی گوش مجیدی بود. هی میگفت:
ادامه مطلب
#دست:
دست برکه نرسيد
به  ماه شب چهارده
بر دف سینه کوفت
با دست لرزانش

#نزدیک:
نزدیکتر بیا
مسافت دوریت‌ 
به آخر دنیا برزخی من
خیلی نزدیک است
                                                       
#پرواز:
پرواز طریق خواستن است
ذهن پروانه پیله نداشت
وگرنه هیچ کرمِی
اهل پرواز نیست

#پشت:
پشت به من کرده ای
وقت رفتن ات
و آب شدم من
پشت سرت

#تنگ:
چنان به تنگ آمد
از درد فراقت
که سنگ شد
دلِ تنگ ام

#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
#شعر_سپکو
@ZanaKORDistani63
سپرای میخانه
کا
هشدار: پست حاوی الفاظ حال به هم زن میباشد :D اگر در یک ساعت آینده قصد دارید چیزی بخورید لطفا نخونید پست رو.
 
خانومهایی که پسر سیبیلو دوس دارینمن یه بار سیبیل گذاشتم ، موقع فین کردن انقدر اندماغم لای سیبیلام گیر کرد آخر موزر رو گرفتم از ته زدم اون شراره های آتیش رهحالا اندفعه سر میز شام عاشقانه تر زل بزنید به سیبیلای آقاتون
 
پینوشت: جالبه هرچی فکر کردم لغت مودبانه ای برای اندماغ پیدا کنم چیزی به ذهنم نرسيد :/ فینگیلی و گیگیلی شنیده بودما ولی او
موفق به کنترل خودم نشدم 
بهش پیام دادم 
جوابی نرسيد 
شاید هیچ وقت جوابی نرسه 
مثل بیشتر اوقات نادیده گرفته بشه 
#تو رابطه با او به جمله های دنیا دار مکافاته 
یا زمین گرده بد نکنیم بد میبینیم تاوان میدیم 
و این حرفا ایمان پیدا کردم 
تو رابطه های قبلیم با یه نفرشون خیلی بد بودم 
دقیقا همون رفتارهارو اون با من داره 
هنوز نتونستم با خودم کنار بیام 
از دوست داشتن یه آدم اشتباهی دست بکشم 
تا ته یه رابطه اشتباه رفتم 
باید برگشت! 
. طول و عرض و ارتفاع و در یک کلام حَجِم دنیایمان، دستِ خودمان است!
کتاب میشود سرآغازِ جرقه ی فکری در سرِ من! نمیدانم؛ شاید هم در سرِ تو!!! اصلاً در سرِ ما! -این طوری بهتر شد فک کنم-
اصلاً همین جرقه هاست که می‌شود طول و عرض و ارتفاع-همان حجم- دنیایمان! دنیایی که ارتفاعش بی کرانِ آسمان و عرضش، بیکرانِ زمین می‌شود با همین کتاب[طولش بی کرانِ چه میشود، چیزی به ذهنم نرسيد! یاری کنید لدفن!!!].
ادامه مطلب
خوشا که "عشق" و "وطن" داستانِ ما باشد
که حرفِ مردمِ ما بر زبان ما باشد
 
به تاخت می روی و پشت سر نمی بینم
در این مسیر کسی هم عنانِ ما باشد
 
خدا، خدای من و توست، دل قوی می دار
اگرچه دور زمان بر زیان ما باشد
 
غمین مباش که فردا -یقین- فرشته ی شعر 
قسم اگر بخورد، هم به جان ما باشد
 
طلای غزنه نوشتی به دادِ ما نرسيد
سخن طلاست که خود در دهانِ ما باشد
 
ستون به سقفِ وطن می زنیم، "سیمین گفت"
بگو اگرچه که با استخوان ما باشد
 
تویی که می گذرم یا " منم که می گذری"
دستم را زدم زیر چانه و محو تماشای خواهرزاده ی هفده ساله ام و پدرش شدم که با هم گرم گرفته بودند، درست مثل دو رفیق، دو دوست، بدون هیچ حصاری، یکی این میگفت و یکی اون، کلمات به راحتی بینشون رد و بدل میشدن، مثل یه بازی پینگ پنگ بدون امتیاز که لذت میبری از تماشای مهارت دو طرف . شاید نیم ساعتی همینطور با هم حرف زدند . با خودم فکر کردم آخرین باری که اینطور با پدرم حرف زدم کی بوده؟ چیزی به ذهنم نرسيد. اصلا روزی بوده ؟ باز هم چیزی به ذهنم نرسيد. شروع کردم به
فکر میکنی امروز چجوری بیدار شدم؟؟ هیچی چشمو باز کردم دیدم ساعت دو خورده ای شده سریع مهارو بیدار کردمو گفتم پاشو مها خواب موندی پاشو پاشو بدبخت هنگ کرد بعد بیدار شد گفت دو خورده ای صبح نه ظهر :////  یعنی اصلا بع مغزمم نرسيد هوا تاریکه :// بیچاررو بیدارش کردم. هرچند که گرفت خوابید دوباره تخت. خب امروزم اینجوری شروع شد بریم کار کنیم ببینیم چی میشه من که به کل خواب الودگی از سرم پرید. 
صد گرگ به گله زد، ولی چوپان، ماندچندیست به کار و حاصلش، دل بسته
هی ماه به دور این زمین می گردد
عمریست به دور باطلش، دل بسته
صد صخره که باشد، بخدا خواهد رفت
چون موج به عشق ساحِلش دل بسته
دانی که چرا زمین ما پا برجاست؟
چون ایزدِ ما به پازلش، دل بسته
منطق که در این زمین به جایی نرسيد
شاعر به همین دلایلش، دل بسته
گفتی که تو را می کُشم اخر، بانو
مقتولِ شما به قاتلش دل بسته
#حمید_رفایی
خواب دیدم که خیره شدی به چشمام و دستمو گرفتی و یه شیشه‌ی شکسته‌ی تیز برداشتی و کشیدی کف دستم تا خون بیرون زد. دستمو بالا گرفتی که جوشش خون رو همه ببینن و گفتی حالا دیگه تو آزادی. اگه اینجا بمونی انتخاب اشتباه خودته. نگاهت ترسناک بود. میخواستم برم ولی پاهام بسته شده بود. معنی نگاه ترسناکت رو متوجه شدم. شیشه‌ی بریده رو ازت گرفتم و سعی کردم پاهامو قطع کنم (چرا به ذهنم نرسيد بندای اسارت رو جدا کنم؟) به استخون رسید و من ناتوان و خونین و ضعیف تو بغلت
بزودی مجموعه آلبوم موسیقی اینجانب پاسبان پارسی بنام مقدس از سایت،کانال،اپ کمپانی رسانه‌ای استعداد جوان و همینطور از سایت رپ فارسی منتشر خواهد شد.اطلاعات دقیق تر بزودی اعلام میشه.رهبر کوچیک ( پاسبان پارسی ) ظهور خواهد کرد.نکته۱:عزیزان من منظورم از بزودی نه که فردا بلکه هر وقت پروژه تمام شد.پروژه ممکنه خدایی ناکرده به مشکل بَر بخوره و اصلا امسال منتشر نشه.
نکته۲: رپ فارسی هنوز به قطعیت کامل نرسيد.
معشوق پاییزی من، سلام!
حال که این نامه را می‌خوانی من احتمالا در اتاقِ کار کوچکم، در کلبه‌ای زمستانی وسطِ آنگلبرگ، روی صندلی راحتی‌ام لم‌ داده‌ام، به تو فکر می‌کنم و برای صدمین بار "آیدای بی‌شاملو"یم را می‌خوانم و با تک‌تکِ جملاتش جنبش زندگی را در شریان‌هایم احساس می‌کنم!
راستی امروز چند شنبه است؟ ما حالا در کدام ورق تاریخ ایستاده‌ایم؟ چند تار موی سیاهِ یادگار روزهای جوانی بر سرمان باقی مانده؟ چند زمستان از نوشتن این نامه سپری شده ت
دوست عزیز باید بگم که تو تحت تاثیر رسانه هستی بحث کردن با تو بی فایدست .ولی خب یه زمانی هم بود که من تحت تاثیر رسانه بودم به نظرات مخالفم میتاپیدم و اونها رو اشتباه میدیدم با یکی بحث کردم به نتیجه ای نرسيد ولی تاثیرش رو خیلی بعد تر گذاشت . شاید اون فرد هم پیش خودش فکر میکنه که بحث کردن با این آدما بی فایدست . چند سال بعد اطلاعاتم بیشتر شد و نظرات اون فرد هم در کنارش زاویه دید جدیدی بهم داد .
شاید تغییر نکنی ولی یه نظر متفاوت شنیدن چیزی ازت کم نمیکن
یه ماجرا تو بدترین سن ممکن زندگیم رو زیر و رو کرد. 
نه ماه  قبل از اینکه اولین پک رو به سیگار بزنم، میدیدم که بعضیا تو مدرسه سیگار میکشن با خودم هزار جور فکر راجبشون میکردم اما نه ماه بعد یه نخ سیگار لای انگشتای خودم بود و یکماه بعد از اون روزی نصف پاکت سیگار رو تو مدرسه میکشیدم. 
یه زمانی بود که ادمای خلاف مدرسه رو میدیدم با خودم میگفتم اینا چه خفنن، اما  چند ماه بعد همون ادما جرائت سرشاخ شدن با منو نداشتن.
ادم بدی نشدم اما دیگه ادم خوبی هم نب
عَن الصَّادِقِ: مَا تَکَامَلَتِ النُّبُوَّةُ لِنَبِیٍّ حَتّی أَقَرَّ بِفَضْلِهَا وَ مَعْرِفَتِهَا [مَحَبَّتِهَا]».
ترجمه:
امام صادق(علیه السلام) فرمودند: نبوت هیچ پیامبری به کمال نرسيد تا اینکه به فضل و معرفت [محبت] حضرت زهرا(علیهاالسلام) اقرار کرد.
ادامه مطلب
سلام علیکم، خدایی جواب سوال واجبه ها دوستان با نظراتتون ما رو کمک کنید در بهتر شدن وبلاگمون.
امروز جشنه، جشن بزرگی، همه مون دعوتیم، فردا یادمون نره، تولده، تولد 40 سالگی انقلابمون. فردا با مشت های گره کردمون میایم تا مشتی محکم بزنیم تو دهن زورگویان و بد سرشتان. فردا میایم تا بگیم امام مون نائب برحق مون تنها نیست و علی اصغر ها و علی اکبرهایی داره که فدایش هستن.

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها