نتایج جستجو برای عبارت :

هر کوچه به کوچه هر خونه به خونه

من با تو میرسم به آزادیبه عشق و لبخند و گل و شادیآخر هر شبی سحر دارهآخر هر ویرانی آبادیتو اختیار پوشش آزادزندون جواب اعتراضت نیسآواز زن ممنوعه نیس دیگهسکوت توی صدای سازت نیستایرانمون پر میشه از امیدهر کوچه ای پر میشه از آوازقفس یه روزی میشکنه آخرپرنده توی خونه شه پروازایرانمون پر میشه از امیدهرکوچه ای پر میشه از آوازقفس یه روزی میشکنه آخرپرنده توی خونه شه پروازایران ، ایران …
از هر نژادی و هر آئینیسهم همه ایرانیاست ایرانمردم واسه خونه‌ی
کوچه ها باریکن دا بستس
خونه ها تاریکن طاقا شکستس
از صدا افتاده تار و کمونچه
مرده می برن کوچه به کوچه
نگا کن مرده ها به مرده نمیرن
حتی به شمع جون سپرده نمیرن
شکل فانوسی اند که اگر خاموش شه
واسه نفت نیست هنو یه عالم نفت توشه
جماعت من دیگه حوصله ندارم
به خوب ، امید و از بد گله نداره
گرچه از دیگرون فاصله ندارم
کاری با کار این قافله ندارم

دانلود
چرا باید یهو یادم بیاد 
یه کوچه که فقط دوتا دوچرخه از کنار هم عبور میکنن
چیزی شبیه کوچه های آشتی 
با ترس میرفتم 
گمونم ۱۰ دقیقه فاصله داشت تا خونه 
۱۰ یا شایدم ۱۱ سالم بود 
هر روز سر میزدم 
یه در که از دیوار یه خونه ی قدیمی با دوتا پله ی فی وصل میشد به کف کوچه
یکی از اتاقای اون خونه بود
ولی خو عملا یه مغازه بود 
مغازه ی نقلی که خرت و پرت داشت!
مُهرای کودکانه 
نوار چسب رنگی 
کارت بازی
توپ 
خرت و پرت 
ده دقیقه با دوچرخه طول میکشید 
میرسیدم 
با تر
 
 
توی دهی اون دور دورا
یه جای خوب و با صفا
یه پسری بود اسمش حسن
بازی میکرد تو دشت و دمن
همش ولو تو کوچه ها
بازی میکرد با بچه ها
صبح می خوابید تا 10 صبح
چه بچه ای آه و آه و آه
تنبلی میکرد نمیرفت حموم
همه کارش بد و ناتموم
توی خونه یا کنار آب
از صبح تا شب بخور و بخواب
با بچه ها دعوا میکرد
سروصدا به پا میکرد
حسنی به مکتب نمی رفت                وقتی میرفت جمعه می رفت
 
توی دهی اون دور دورا
یه جای خوب و با صفا
یه پسری بود اسمش حسن
بازی میکرد تو دشت و دمن
ه
تو کوچه پس کوچه ها ی قدیمی دور حرم نمیدونی چی انتظارتو میکشه درست عین زندگی یهو میری تا ته یک کوچه بعد کلی پیچ میفهمی بن بست بوده یا یهو یه کوچه باغ پیدا میکنی یا یه جا یه کوچه پیدا میکنی و می پیچی و خب چند بلوک رو تو یه دقیقه دور میزنی . بر عکسِ خیابون کشی های منطقیِ محله ی های نوساز که 2 به علاوه 2 توش همیشه 4 میشه نه کمتر نه بیشتر
خونه شون بودم.سرکار بود. گفت بمون تا بیام. 
گفتم دیره آقا؛ اجازه بدین بعد همدیگه رو ببینیم.
رسید دید نیستم پیام داد تو نامردترین خواهرخانوم دنیایی و خانوم ترینش.نمی بخشمت که رفتی. همه ی کوچه رو تا خونه دویدم.
آخه تو چقدر خوبی پسر. با همه ی بدیهات خوبی. به قول خودش هیچ کس قدر حاج علی رو نمیدونه :) 
 
دو روز بود که لوله آبشون ترکیده بود و آب همینطوری شرشر هدر میرفت
تراس خونه ما مشرف به پشت بوم اونا بود و من هر ساعت یه بار چک میکردم 
که ببینم آب قطع شده یا نه 
دیشب ساعت هشت بود که دیگه طاقت نیاوردم
شال و کلاه کردم و بدون اینکه جواب مامانم و بدم که هی میپرسید : " کجا میری ؟ " راه افتادم سمت کوچه پایینی
چون ساختمونشون و از پشت می دیدم نمیدونستم کدوم ساختمونن،فقط میدونستم ساختمون رو به روییشون نمای سبز داره
رفتم خونه رو پیدا کردم،یه پسر جوون جلوی
دقیق یادم نیست کی و کجا یه پست خوندم که بعد از نقل و انتقال و اسباب کشی نوشته شده بود. یا نه، بخوام بهتر بگم بعد از مدتی زندگی توی اون خونه. اسم خونه رو گذاشته بود خونه ی بخت. چون کلی اتفاق خوب براشون توی خونه جدید رقم خورده بود.
یه خونه دیروز پیدا کردیم. امیدوارم خونه ی بخت ما بشه. :) امیدوارم توی همین خونه حسابی درس بخونم. حسابی تلاش کنم. یه شب کنکور عالی داشته باشم و تا صبح شب زنده داری نکنم. کنکور رو عالی تموم کنم. به هدفم برسم. جشن قبولیم رو هرچن
.
باید برم یه وَری، نه یه وری که وما خیلی دور باشه، یه وَری که فقط حال خوب کن باشه، یه فیلم خوب باشه، یه تئاتر خوب باشه، یه بازدید از خونه ی قدیمی قشنگ باشه، یه خیابون گردی توی کوچه پس کوچه های تهرون باشه، یه تاب بازی باشه. باید برم یه وَری که بشوره ببره، که توی این حال بد، حال خوب کن باشه.+ یکی منو ورداره ببره یه وَری.
فکر میکنید چی شد؟؟؟
همین الآن یه نفر از پنجره خونه مون اومد بالا و از لای پرده داشت تو خونه رو نگاه میکرد!!! چهرش تو تاریکی پشت پنجره مشخص نبود. فکر کردم داداشمه و شوخیش گرفته، ولی شک کردم، آخه داداشم که از خونه بیرون نرفته بود! بدو بدو رفتم تو آشپزخونه و دیدم داداشم اونجاست! بهش گفتم یکی پشت پنجره است!! سریع دوید تو کوچه! ولی طرف در رفت! داداشم گفت یه پسر حدودا 17 ساله بوده
 
یاد داستان اسکارلت (بر باد رفته) افتادم که یه ی تو شهر پیدا شده بود که
سکوت این جاده تنین انداز شده 
صدایی نمی اید 
همه غرق مطالعه اند 
فانوس بدست از کوچه ای به کوچه ی دیگر برای پیدا کردن مسیر موفقیت. 
به راستی که موفقیت را پیدا می کنند؟ 
تراز های بالا را میبینی این ها چه میکنند؟
چطور درس می خوانند من که این همه میخوانم بزور شش هزار می شود ترازم تراز 7300 را دیگر کجای دلم بگذارم 
خلاصه که در این کوچه ی تنهایی در این تاریکی ظلمات هیچکس به داد دیگری نمی رسد 
خیلی تنها شده ام دلم برای ان موقع ها که دلم برای ماجراجوی پ
سکوت این جاده تنین انداز شده 
صدایی نمی اید 
همه غرق مطالعه اند 
فانوس بدست از کوچه ای به کوچه ی دیگر برای پیدا کردن مسیر موفقیت. 
به راستی که موفقیت را پیدا می کنند؟ 
تراز های بالا را میبینی این ها چه میکنند؟
چطور درس می خوانند من که این همه میخوانم بزور شش هزار می شود ترازم تراز 7300 را دیگر کجای دلم بگذارم 
خلاصه که در این کوچه ی تنهایی در این تاریکی ظلمات هیچکس به داد دیگری نمی رسد 
خیلی تنها شده ام دلم برای ان موقع ها که دلم برای ماجراجوی پ
لقمه‌ی غذا را در دهانش می‌گذارد و بعد پقی می‌زند زیر خنده، می‌پرسم" سیچه ایخندی؟" لقمه را قورت می‌دهد و باز می‌خندد، ادامه می‌دهد.
_ گفتی قدیم و بچه‌های کوچه یاد محمود و ایوب  افتادم، محمود رو که می‌شناسی؟
_ همون که زنش حوزویه؟
_ اره همون، خودش هم تو سپاهه، الان نگاش نکن هر کی می‌بینش میگه حتما یه ده سال مدافع حرم بوده، بچه‌ که بود جنی بود سی(برای) خوش(خودش).
یه روز ظهر تو کوچه، روبروی مغازه‌ی آمیشت علی(آقا مشهدی علی) ایوب چادر سرش می‌کنه
سلام دوستان،امیدوارم که حالتون خوب باشه و تنتون سلامت.
میگم واقعا۱۳بدرم باید بمونیم خونه.بخدا من از ۲۵اسفندکه نرفتم سرکار، موندم خونه دارم دیوونه میشم.
انقدر حالم بده که فقط میخوام برم وسط کوچه بشینم و بگم کرونا بیامنو بخور(آثار قرنطینه اس).
خدا کنه زودتر این بدبختی از همه دنیا ریشه کن بشه،واقعا سخته که مردم عزیزانشونو از دست بدن.
انشااله که همیشه تنتون سلامت باشه
دیدین بعضی مواقع یه دونه برنج ،حبوبات داخل گلو می مونه و تا یکی دو ساعت سرفه می کنی(امواتت میاد جلو چشات)امشب موقع شام خوردن مامانم همین  جوری شد و تا نیم ساعت سرفه کرد 
عید سال قبل خانواده دایی، ظهر خونه ما دعوت بودن. یه دونه لپه داخل  دلمه، موند گلو عروس دایی .خلاصه نتونست غذا بخوره و کلی سرفه می کرد 
 
اون یکی عروس داییم تعریف کرد :دیشب خونه مامانم اینا کلی مهمون بود. وقتی شام میخوردیم،دختر عمه ام بدون حرفی با حالت فرار دو طبقه رو اومد پا
هرگز پیش نیامده برسم کلید خونه رو پرت کنم روی میز یا گوشه کناری؛ کلیدهای خونه مثل یک راز عزیز هست که فقط من و چند نفر دیگه داریمش.خیلی عزیزه. جا نمیگذارمش، گمش نمیکنم. مثل شناسنامه م مهمه و مثل تصویر آدمهای خونه همیشه در نظرم هست و برای من زیباست.
امسال بر خلافِ همیشه شب یلدا سهم من شد خوابگاه
نه تجربه تلخی بود و نه شیرین
یه دلم دل دل میکرد که پر بزنه و بره تو اون کوچه قدیمی خونه باباجون و 
یه پلاستیک پر نون خامه ای بگیره دستشو و سفره یلدا رو بچینه
از اون آلو سهم دل شکموش بشه و خونشون هی دولا راست بشه، هی کار کنه، هی تو دلش غر بزنه به نوه های تنبل و هی غر بزنه و هی غر بزنه
تهشم ک برمیگرده خونه بشینه سفره غرشو جلو مامانش باز کنه و بگه خیلی تنبلن این فامیلات!: دی
چرا من و تو باید فقط کار کنی
کوچه شارع الشیوخ 
این کوچه بسیار زیبا و دست نخورده به عهد امارت بنی کعب با قدمتی بیش از 300 سال باز می گردد که بعد ها به نام خیری نام گذاری شده است ، دیوار بلند ضلع غربی این کوچه خانه بیت الشیوخ و ضلع شرقی آن ، دیوار خانه بیت مزبان عامری است .
ادامه مطلب
وقتی نزدیک خونه شدیم پدرم گفت بچه ها داریم به بهترین جای دنیا نزدیک میشیم یه چند دهم ثانیه مکث کردم و بعد یادم افتاد خونه رو میگن . حقیقتا خونه امن ترین و بهترین جای دنیاست حتی اگر مسافرت هتل n ستاره هم رفته باشی باز لحظه ها رو واسه برگشت به خونه میشمری نمی‌دونم چی اینقدر فضای خونه رو خاص می‌کنه ولی هرچی که هست واقعا حس خوبیه یه حس عجیب و غیر قابل وصف 
خونه ها و دل هاتون حسابی گرم باشه تو این نوروز بارونی و سرد
دلم تنگ شد واسه قدیما، واسه روزایی که دختر بچه شش ،هفت ساله بودم، واسه کوچه بن بست کنار خونه بابا بزرگ ،واسه شیطنت کردنا و بازی کردنمون.واسه اون حوض مربعی شکل کنار باغچه ،واسه خونه ای که خیلی وقته چراغش خاموشِ
دلم تنگ شد واسه روزای عید که  بی قرار قبلی و دعوت و هماهنگی،همه جمع بودیم خونه بابا بزرگ ،واسه جمعمون که جمع  بود.روزای عید قربان بی اراده ذهنم میره به سال های بچگی و روزای خوب وخوش گذشته .روزایی که بعد فوت بابا بزرگ و مامانبزرگ حکم
پارسال همچین موقعی بهم گفتی ولنتاین فقط واسه عاشقا نیست گاهی واسه دوستاییه که ارزششون بیشتر از عشقه، امسال ولنتاین خبری نبود، هیچی، اومدم اون سمت، سمت خونه قدیمی، گشتم گشتم همه جارو، چرا؟ نمیدونم! و برای اولین بار اومدم تو کوچه تون و دم در خونه تون پرده خونه تون باز بود و یه حس قوی ای بهم میگفت خونه ای. نمیدونم چرا اینکارو کردم اما هیجانشو دوست داشتم، دلم برات تنگ شده بود اما کل راهی که پیاده میرفتم با خودم حرفامو تکرار میکردم که اگه دیدمت
‏رفتم ‎#شهرداری ‎#دورود برای مشکل فاضلاب محله‌مون. هرچه توضیح میدادم متوجه آدرس و مشکل کوچه نمی‌شدند. با مسئول مربوطه رفتم، پیش شهردار ‎#نیک‌آبادی. با نقشه گوگل‌ارث گوشی موبایل خودش خیلی زود متوجه مشکل شد. وقتی برگشتم خونه، شهردار را دیدم سر کوچه با کارگرا صحبت میکرد.از ایشان متشکرم
پیام توییتر رومه دورود لرستان
اینجا میتونست همچنان کوچه هایی باشه که هر روز آفتاب از صبح تمام کوچه و خونه هاشو پر میکنه تا لحظه غروب
خونه هایی حیاط دار و تو حیاطا کلی درخت میوه
و تابستون هر خونه ای یه ظرف از میوه های حیاطش ببره برای همسایه ها
جایی که با خیال راحت بری بشینی تو حیاطت و از آفتاب لذت ببری و شبها بی نیاز از کولر و پنکه توی بهار خواب زیر سقف آسمون پر ستاره بخوابی و منتظر ستاره های دنباله داری باشی که با سرعت رد میشن
و صبح تعریف کنی برای بقیه که چند تا ازون ستاره ها
دیگه کارش به جایی رسیده که توی خونه سیگار میکشه!
توی خونه!
توی خونه آخه لامصب؟!؟!؟!؟!
بلند شو برو تو حیاط خب بکش اینقدر بکش که سرطان بگیری! ولی چرا من بدبخت نباید تو خونه خودم هم احساس آرامش کنم؟!
کی میشه اپلای کنی بری راحت شم از دستت
هیچ کس برایش آشنا نیس . مثل دوران کودکی ، از سر کوچه تا در خانه قدم هایش را میشمارد . یک ، دو ، سه ، .، هفده . بالای درب ورودی لامپی شکسته آویزان است . چفدر تبلیغ به در و دیوار صندوقچه خاطرات بچگی ش چسبانده اند . کلید در مغزی در می چرخد و صدای باز شدن زبانه تمام خاطرات را زنده می کند . لعنتی . چند ساله گذشته ؟ اوووففف . کی باورش می شد خونه ای که پر از سر و صدا بود و پر بود از بچه ی قد و نیم قد و کلی آدم بزرگ ، حالا شده خونه ی متروکه محله ای نوساز که بوی تعف
رفتین خارجکوچه کثیفه چند درصدمون جارو برمیداریم و جارو میزنیمکشور خودمون باشه چنددرصدشهر خودمون باشه چیکوچه خودموندر نهایت خونه خودمون اگه باشه؟!مسلما هرجا احساس مسئولیت بیشتری وجود داشته باشه حرکت بیشتری هم وجود دارهمینالی از تنبلی و بی عاری جوونت؟!ناراحتی از خونه نشستن و ولگردیش؟غصه علافی جوونای مملکتو میخوری؟دوست داری به خودشون حرکتی بدن و زندگیشونو سامان ببخشن، باید حس مسئولیت پذیری رو در وجودشون زنده کنیو《ازدواج》این کاره است.
دختر باید علاوه بر اینکه سنگین باشه، تو کوچه و خیابون بلند بلند حرف نزنه و هرهر و کرکر راه نندازه، دیرتر از ۱۰ برنگرده خونه، لباسای باز و کوتاه و راحت و هر چی خوشش اومده نپوشه، با فراغ بال تو کوچه‌ها و خیابون‌های شهر قدم نزنه، تنهایی پارک و سینما نره، رژ قرمز نزنه چون واویلاست، اگه کسی دستمالیش کرد سکوت کنه و. دختر باید حواسش باشه وقتی میخواد از این سر شهر بره اون سر شهر، ونی رو انتخاب کنه که پنجره‌هاش بزرگ باشن. که اگه لازم شد خودش رو پرت ک
سلام 
یه چیز جالب و سر گرم کننده 
من نمی دونستم گوگل ارث برای کشور هایی مث آمریکا کیفیتش در حد یه تور مجازی بالاست ، برای ایران که در حد یه تصویر هوایی هست 
واقعا رک بگم دیشب ادرس خونه بنیامین رو زدم حتی کوچه شون ماشین ها پارک شده نزدیک خونه شون رو با وضوح در حد عکس ولی سه بعدی دیدم 
اصلا یه چیزی میگم یه چیزی می شنوید کافیه اون آدمک زرد رنگ رو بکشید رو صفحه تا تفاوت رو حس کنید (اون آدمک برای ایران کار نمی کنه )، یعنی انگار رفتی خارج رو دیدی ، و یه
خب امروز ، تو اولین روز 24 سالگیم قرار بود برم فرم کاردانشجویی رو بدم ستاد بیمارستان
نرفتم
اول اینو بگم که خیلی ناراحتم که تقریبا هیچ دوستی تولدمو تبریک نگفت .خیلی زیاد
صبح دیر از خواب بیدار شدم، دیر حاضر شدم، تا سر کوچه رفتم یادم افتاد غذا رو گاز مونده
برگشتم اونو گذاشتم تو یخچال ، بعد دوباره رفتم تا سر کوچه ، اولین ماشینی که رسید رو
سوار شدم ، خب از خونه ی ما تا دانشگاه که خارج از شهر عه تقریبا 1 ساعت راه عه ، با
1 ساعت تاخیر رسیدم دانشگاه ،
توی دوره ای که تکنولوژی توی خونه ها بیداد می کنه ،جواد نباید حتی یه گوشی هوشمند ساده داشته باشه که از درسهاش عقب نمونه.
از اسفند هر روز زنگ میزنه و تکلیفها رو از طاها می پرسه و می نویسه
معلم ها هم که خبر ندارن از وجود همچین بچه ای توی کلاس ،مرتب تکلیف و نمونه سوال میدن و این بچه باید هر روز زنگ بزنه و این همه سوال رو بنویسه و استرس داشته باشه که از بقیه عقب نیفته و طاها چه با حوصله دل میده به دل دوستش .
مشقها زیاد شدن دلم نمیاد این بچه اینجو
روبروی خونمون، یه خونه‌ای هست که پنجره‌های اتاق‌هاش رو به کوچه هست. حدود سه ماه پیش بود که وقتی داشتیم از خونه بیرون میرفتیم، دیدیم که دو تا گربه، یکی سیاه و اون یکی سفید، به طرز برگ‌ریزون و عجیبی عین ما آدم‌ها، ایستادن و دستشونو گذاشتن لب پنجره و دارن کوچه رو نگاه میکنن. از اون موقع تا حالا تقریبا نصف روزو اون‌ها در این حالت هستن و خیلی‌خوب به رفت‌وآمد‌های کوچه نظارت دارن و احتمالا موارد مشکوک رو هم گزارش میدن!:دی
دیروز به فکرم رسید که
 تولد مامان امسال، شب که برمیگشتم خونه کیک خریدم با بابا خوردیم.
فرداش از مدرسه تماس گرفتم گفتم درچه حالی آقا رضا؟ گفت چای و کیک میخورم. عصرش مرد!
امروز تولد باباست و من نمیدونم چیکار کنم.
دوست داشتن هم لذت داره هم درد.تولدت مبارک آقا رضای خوبم.
کاش میشد ازت خواهش کنم از طرف من مامان رو بغل کنی ببوسی.
بابا یادته میگفتی آدم حتی اگر کوچه پشتی هم رفته باشه دوست داره وقتی برمیگرده خونه، زنگ بزنه و زود در رو براش باز کنن بیان استقبالش که متوجه بشه
افتادم به خونه تی .
احتمالا با سرعت کمی که پیش میرم تا آخر هفته ی دیگه طول بکشه .
از اتاق خواب و میز ارایش و لباس هام شروع کردم .
تا شب با کتاب خونه تمومش میکنم.
بعد میمونه آشپز خونه و کابینت هاش .
تهشم میمونه یه جارو و تی حسابی و تامام.
ذره ذره پذیرفتن حقیقت‌ها، اشک ریختن براشون، و غم‌شون رو زندگی کردن بهتره یا ناگهان کندن ازشون؟ دومی به نظرم اصولاً ممکن نیست. فقط نادیده گرفتن‌ه. چیزی کنده نمیشه. همه چیز جای قبلیشه با همون میزان دل‌گیری و غم‌انگیزی. فقط انگار میدونی که سر کدوم کوچه نشسته یا تو کدوم خیابون راه میره. سعی میکنی گذرت به اون خیابون و اون کوچه نیفته. یا سرتو برگردونی که سرِ اون کوچه رو نبینی. و این هیچ چیزی از این واقعیت که اون اونجا نشسته کم نمی‌کنه.
ولی وقتی م
_____________________
______________
برای نوشتن دلیل میخواستم. 
دلیلی پر از آرامش که شعرهایم را آنچنان در خود غرق کند که جایی  
برای مضمونی جز تو باقی نماند. 
تو آن گمشده ای که سالهاست قلبم را به تسخیر خود در آورده و من  
آن شاعر بی پناهم که در کوچه پس کوچه های شعر پرسه می زند تا  
بلکه خبری یا اثری، و یا نشانی از تو بیابد. 
افسوس که همه ی شعرها بی تو غمگینند و همه ی کوچه ها بن بست.

✅ انتشار چاپ اول مجموعه شعر " همه ی کوچه ها بن بستند"
بهمن ماه ۱۳۹۷
مجموعه اشعار ح
دانلود آهنگ جدید از کوچه برگشتم به سمت آرامش از احسان خواجه امیری دانلود آهنگ جدید احسان خواجه امیری بنام آرامش از ترنج موزیک Download  Music Ehsan Khaje Amiri – Aramesh برای دانلود آهنگ از کوچه برگشتم به سمت آرامش ادامه مطلب بروید … متن آهنگ جدید احسان خواجه امیری بنام آرامش : از کوچه برگشتم به سمت آرامش به سمت این خونه که با تو میخوامش این خونه دور از تو چهارتا دیواره این خونه مثل من خیلی دوست داره زمانو برگردون به اولین دیدار تا قهومون داغه فنجونتو برد
از مزایای خونه های چندین سال ساخت، میشه دیوارهای ضخیم و عایق صدا را نام برد و پنجره با ارتفاع کم و دید داشتن نسبت به خیابان و کوچه؛ چون خونه های جدیدا ساخت، این دو مزیت را ندارن اینجانب نمی تونم موقع خواب اهالی خونه دوش بگیرم و ایضا برای آگاهی از برفی بودن یا نبودن هوا باید به accuweather گوشی مراجعه فرمایم که "شنیدن کی بود مانند دیدن" و البته درصد خطا در این حالت کم هم نیست!!!
ای تکیه گاه و پناه
زیباترین لحظه های
پرعصمت و پر شکوه
تنهایی و خلوت من
ای شط شیرین پرشوکت من
ای با تو من گشته بسیار
درکوچه‎های بزرگ نجابت
در کوچه های فروبسته استجابت
در کوچه‎های سرور و غم راستینی که‎مان بود
در کوچه باغ گل ساکت نازهایت
در کوچه باغ گل سرخ شرمم
در کوچه‎های نوازش
در کوچه‎های چه شبهای بسیار
تا ساحل سیمگون سحرگاه رفتن
در کوچه‎های مه آلود بس گفت و گو ها
بی هیچ از لذت خواب گفتن
در کوچه‎های نجیب غزلها که چشم تو می خواند
گهگاه اگر ا
از کوچه های خیس گیشا تا کافه های گرم دربند
از برج میلاد کمی کج تا کوه مغرور دماوند
از روزهای خنده بازی تو پارک ساعی ریسه رفتن
شب زیر عطر گیج بارون دور تئاتر شهر گشتن
تهران بدون تو تهران بدون تو فقط سردرد داره
هر کوچه ای اسم تو هر کوچه ای اسم تو یادم میاره
شبها پیاده تو ولیعصر رو هر درختی اسم ما بود
ماهی که میرقصید رو آب تعبیر خواب جمعه ها بود
بازی نور و سایه و اشک تهران من تهران بیدار
بازم دارم هزیون میبافم بازم دلم تب داره انگار
تهران بدون تهرا

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها