نتایج جستجو برای عبارت :

ن شوھردار ارزوم

امروز ۲۵ شهریور ۹۸
ساعت یک بامداد
جیییییییییییییییییییغ 
مامان:یا خدا مهسا حالت خوبه
بابا: مهسا مهساااااااا 
یک دفعه در اتاقم با شدت باز شد و با چهره ترسیده و رنگ پریده پدر و مادرم مواجه شدم در حالی که قهقه میزنم بغلشون میکنم 
وای مامان بالاخره شد بابا یادته میگفتی نمیشه بیخیالش شو میگفتی این سماجتت بی فایده هست دیدین از پسش بر اومدم، دیدین تونستم
بالاخره به ارزوم رسیدم همونی که میخواستم شد ، خدا جواب این چند سال تلاشمو داد
نیلوفر جونم ،ال
من۴۰ سالگیم کجام؟!شغلم چیه؟! تحصیلاتم چقدر؟!کجا زندگی میکنم؟ درمورد امروزم چی میگم؟ حالم چطوره؟!کدوم رفیقامو هنوز دارم؟ ارزوم اینه برگردم به امروز یا راضی ام؟!به بچه ام میگم من نتونستم ولی تو میتونی؟! یا نه یه الگو‌شدم براش!؟
یه زن مستقلم یا نه؟!
صاحب یه زندگی معمولی ام ؟! 
جایگاه اجتماعیم ؟!
چقدر مبهمه مغزم سوت میکشه
یعنی چی میشه آخرش؟! 
 
+کاش می شد بهشون فکر نکرد؛دلم میخواد بخوابم ولی نمیشه این خیالات نمیذاره
 
خعلی شیک و مجلسی و mp3میگمــ تولدت مبارکــ زهرا جونمـــ
توبیان دختر هم سنم خعلی کمع و تو شدی خاهریم کع هم سنیمـ.
پع تورویع جور دگ دوس دارمـ عزیزم .درجریانی کع
ادمی شدی کع اومدی تو زندگی واقعیم نع مجازی فقد!پع چاکر رفیق خودمم
یع عالمع ارزوی خوب و مث همیشع ارزوم واسع تولدت رسیدن بع ارزوهاتع عشقم
خاهشن تو مث بقیع نباشو هیچوق تنهام نزار:)
:)
اهل تجملات نیستمــ. ساده بهترع بنظرم ولی بازم ببخش❤❤
۹ ژانویه دو هزار و بیست.
ساعت: ۱۲ ظهر
دنپاییهام رو جفت کردم و همون جای همیشگی قرارشون دادم.کفشهام رو پوشیدموقت رفتن بود.سه ساعت دیگه پرواز داشتم.وقتی داشتم دنپاییهامو جفت میکردم با خودم گفتم،یعنی برمیگردم؟؟؟(سوالی که هیچکدوم از اون بچه هاییکه تو هواپیمای پودر شده بودن از خودشون احتمالا نپرسیده بودن ولی من چون یک روز بعد از اون حادثه ی ناراحت کننده پرواز داشتم،این سوال رو از خودم پرسیدم).
درجواب سوالم به خودم گفتم،ترمم رو به خو
در این بازه از زندگیم ارزوم اینه که کاش روزا 48 ساعت بودن. با اینکه برای هر لحظه از روزم برنامه دارم و هیچ لحظه ای به بطالت نمیگذره بازم کم میارم. دوتا قرارداد بزرگ دستمه که حجیمه و هر دو ددلاینشون اخر آذره یعنی دقیقا همون ددلاینی که برای پروسه زبانمون درنظر گرفتم. وقتایی که میبینم واسه زبان تمرکز ندارم کار قرارداد رو جلو میبرم حتی داشتم روزی که موقع اشپزی لپ تاپ رو رو میز گذاشتم و وسط کتلت جابجا کردن تایپ میکردم که حداقل یه کم بره جلو
مینویسم
همزمان دارم چند تا درسو با هم دیگه مدیریت میکنم یه شبه:))) از فیزیو پریدم رو اناتومی و بعدشم میخوام برم رو باکتری! مغزم درد گرفته ولی خب حجم درسا زیاده. اشرف عزیز! هرچقدر درس دادنش خوبه ولی امتحاناش کابوسه. امروز دومین روز ترم بود که واقعا سر کلاس داشتم لذت میبردم از درس. فیزیو سلول سخته ولی شیرینه. با این استاد، شیرین تره. بهتر از اون استاد ویروسه. انقدر علمش زیاده که هر لحظه حسرت میخورم به جایگاهش. اینجور اساتید رو اگه هرروز میدیدم من قطعا ساع
میخوام خارج از ایران باشم و اگه وضعیت ایران مثل العان باشه یه جوونایی مثل خودم کمک کنم بیان اون ور
میخوام زن نداشته باشم خودم باشم و تنهاییم و اون روی سگم و اون روی دیوونم که بیشتر تو اینه باهم حرف میزنیم   البته بماند کرم درون هم جای مخصوصی داره
میخوام هیجان زندگیم همیشه مثل یه باتری گوشی 100%​پر باشه و نزارم کم بشه مثلا چتر بازی کنم خودمو اخر با این کرم درون ممیکشم
میخوام چه پول زیادی داشته باشم چه اصلا نداشته باشم یه ادمایی که زره ای نیازمن
امشب آخرین شب قدره. یادمه دوران دبیرستان و قبلش، این سه شب رو جوشن کبیر میخوندم. تند تند و واقعا خسته میشدم اما اعتقاد داشتم که کل گناه هام پاک میشه.
چندسالی میشه که نمیدونم اسمش رو چی بذارم و چرا، این شبها هم غرق در کار و زندگی میگذرونم.
یه جمله هستش که میگه در این شب ها هر دعایی بکنی، براورده میشه. اصلا با بعد مذهبیش کاری ندارم، اما میدونم هرکس آرزوهاش زنده باشه، بهش میرسه.
خدا میدونه چی توی دلم میگذره و این روزها چقدر استرس دارم. امیدوارم خو
من همه چیز هایی که خوشبختی میاره دارم مثلا سایه پدر و مادرم بالای سرمه، خواهرم دوستم داره و منم دوستش دارم
از نظر مالی خدارو شکر مشکلی ندارم و تنها چیزهایی که کم دارم فقط مشکل پاهام و یک کار خوبه ولی با همه اینها ارزوم اینه که ای‌کاش به دنیا نیومده بودم، کاش بدنیانیومده بودم تا طعم تلخ از دست دادن تورو تجربه نمیکردم
همونجور که داریوش گفته: دنیای این روزهای من هم قد تنپوشم شده، اینقد دورم از تو که دنیا فراموشم شده
عزیز ترینم با این که رفتی و م
اقا اینکه میگن تابلوی ارزوها درست کنید و عکس چیزایی که دوست دارید در اینده بهش برسید رو بچسبونید و فلان تا تحقق پیدا کنن، اینا همش چرتههههه!! میگید نه پس بذارید براتون از فولدر ارزوهای خودم بگم.چندسال پیشا من یه فولدر ارزو براب خودم تو لپ تاپم درست کردمو عکس همه چیزهایی که میخواستم بهشون برسمو جمع کردم ریختم تو اون فولدر.بعد دیگه انقد اتفاقای جورواجور افتاد که کلا یادم رفت همچین چیزی رو اصلا درست کردم.تا اینکه دیروز داشتم فایلای اضافه اپ
خدایا تو را سپاس برای تمام نعمت های زیبا و بی کرانت.
فردا بیست و یکم آذر تو میشی دو ماه تمام،منکه همش سر گرم تو هستم و اصلا گذر زمان رو احساس نمیکنم و تو برای من هنوز همون نوزاد نو رسیده هستی،این روزا جزء بهترین روزهای زندگی ماست و ما هر روز شاهد بزرگ شدنت هستیم بلند شدن مژهات خیلی قشنگ بود و هر روز یه کوچولو بلند میشد تا امروز که فکر کنم به تکامل رسیدن،ناخناتم که خیلی بلند بودن و نااااز و چقدر نازک انگار کاغذنمیشد کوتاهشون کنم چون میترسیدم ت
بیرون نمیتونم برم چون مطمئن نیستم مها کلید داره یا نه :( فکر کنم سر کلاسه چون بهش پیام دادم جوابمو نداد. هنوز فکرم تو فرانسه چرخ میزنه. راستش ادم گاهیم باید واقع بین باشه حتی اگه تخیلش مثل من قویه. خب ادم این حقو داره که حسرت بخوره یا ارزوی چیزی رو داشته باشه اما حقیقتم بد نی انگار به ادم تلنگر بزنه شاید طرف تلاششو بیشتر کنه. دلم میخواد تهران قبول شم فلسفه و دانشگاه تهران. اما دانشگاهای دیگه هم تو ارزوم هستن یعنی کلامو انگار باید بندازم هوا هر ک
بله. انتخاب رشته از یک سال درس خوندن و کنکور دادن و دیدن نتیجه ها سخت تره. بله! از همه‌شون روی هم سخت تره!
حقیقتن دارم دیوونه میشم. ممکنه رابطه مو با بابا خراب کنم و ناراحتش کنم. و ممکنه بزرگترین اشتباه عمرمو بکنم.
بهم میگه عزیزم اولویت اولت تو رشته هایی ک دوست داری چیه؟ مغزم فریاد میزنه عکاسی و دهانم میگه رادیولوژی. میگه شهری ک تو اولویت اوله برات کجاست؟ دلم میگه تهران و دهنم اصفهان. و باز هم بله! من دارم با آینده ام و چهارسال از عمرم بازی میکنم
الان باید سر قلمچی میبودیم بعدشم عشق و حال با دوستم
ولی الان از ۶ تا حالا بیدارم چرا؟از گشنگی چون هیچی نیست که بخورم. چون من همیشه کلی شیرینیو بیسکویت و کلوچه داشتم ولی حالا چی همش میگم نه نون بخورم نه برنج که بیشتر بمونه واسه بقیه که روزای بیشتری داشته باشیم نخوایم بریم بیرون ولی به قول دوستم فک کنم سوءهاضمه گرفتم چون دیشب از دل درد گرسنگی خوابم نمیبرد.
الانم رفتم یه عسل پیدا کردم حداقل اینو بخورم نمیرم.
از بچگی یکی از فانتزیام این بود که یه
الان باید سر قلمچی میبودیم بعدشم عشق و حال با دوستم
ولی الان از ۶ تا حالا بیدارم چرا؟از گشنگی چون هیچی نیست که بخورم. چون من همیشه کلی شیرینیو بیسکویت و کلوچه داشتم ولی حالا چی همش میگم نه نون بخورم نه برنج که بیشتر بمونه واسه بقیه که روزای بیشتری داشته باشیم نخوایم بریم بیرون ولی به قول دوستم فک کنم سوءهاضمه گرفتم چون دیشب از دل درد گرسنگی خوابم نمیبرد.
الانم رفتم یه عسل پیدا کردم حداقل اینو بخورم نمیرم.
از بچگی یکی از فانتزیام این بود که یه
من عاشق فیلم پوارو بودم ‌پوارو همیشه خودشو به عنوان سوم شخص معرفی میکرد تو یه قسمتی که تو برف تو یه هتل حبس شده بودن یکی از مهمونا ازش پرسید چرا خودتو سوم شخص صدا میکنی 
پوارو جواب داد که برای جلوگیری از نبوغم خودمو اینطوری صدا میکنم
منم باید نبوغم رو مهار کنم 
باید نبوغمو تو مشتم بگیرم 
الان مهمه اون بگه باید دوتا من وجود داشته باشه منی که منه منی که آرمانیه 
چند روزیه دارم روش کار میکنم هنوز پرفکت نیست 
مثلا میخوام ب رو مجبور کنم که اون لید
تصمیم گرفتم سکوت و تجربه کنم
انقدر ساکت بشم که خودمم خودم و نشناسم!!!! 
نه نطری بدم، نه حرفی بزنم، نه بخوام به کسی توضیحی بدم، نه از کسی سوال بپرسم
برای من خیلی این کار سخته 
شاید به مار نشدنی به نظر برسه
اما تمرین میکنم
فقط با چند نفر صحبت کنم. 
خدا  
زهرا
شهدا. 
اینجا هم باید کمتر بنویسم
بهترین هم صحبتی که تو کل زندگیم داشتم زهرا بوده
یادم باشه بعدا راجب زهرا یه پست مفصل بنویسم
دختری که وقتی فهمید برای نماز صبح مشکله بیدار شدنم
پنج شیش ماهه
سیزده ساعت درس. فردا عملیش میکنم و جور امروزو می کشم.
نمی دونم چرا از ازمون قبلی تا حالا خستگی عجیبی تو وجودم نشسته و به برنامم نمی رسم.
دوست ندارم ازمون بعدی رتبم بدتر بشه ! شاید خیلی برام ناممکن بود اولش اما نتیجه ازمون جمعه که اومد دیدم با یکم تلاش میتونم اون رتبه رو به زیر صد برسونم ( رتبه ی سه رقمی خوبی آورده بودم )‌
درنتیجه دوست ندارم نهایت ارزوم رسیدن دوباره به همون رتبه قبلی باشه.
باید برم بالا. نه که درجا بزنم.
خدایا خودت یاورم باش.
ه
بعضی وقتا با تمام وجودت وقت میزاری کار میکنی تلاش میکنی و بعد از اون فقط میتونی توکل کنی و بدونی با تمام وجودت مایه گذاشتی این کاری بود که سر کنکور کارشناسی انجام دادم و الان ارشدم و دقیقا همینطور زحمت کشیدم و امیدوارم و همین کار رو پارسال در یک حوزه دیگر انجام دادم یعنی با تمام وجود تلاش کردم و دقیقا یادم هست هیچ نتیجه ای نگرفتم و تا چند وقت حالم بد بود الان هم تمام تلاشم رو کردم بیش از در توانم نیست.
توی حیاط با فاطمه و زهرا نشسته بودم و حرف م
 
انقدر پر حرفم که یادم نمیاد چطوری باید بنویسم.
فقط میدونم باید جز جز این لحظه ها رو ذخیره کنم ک یادم نره این روزای پر برکت رو
شمع های نونزده سالگی رو هم فوت کردم
شمعایی ک دلدار روشن کرد برام
و ارزوم روزای خوب پیش رو باهاش بود
وقتی ک درست شونه به شونه اش نشسته بودم:)
 
این روزا نمیدونم خدا رو چطوری شکر کنم
نمیدونم خوابم یا بیدارم.
سالی ک گذشت هم مسیر رو پیدا رو کرد
هم هم-مسیر :)
 
چطور اینهمه برکت یهو سرازیر شد تو زندگیم؟
به دعای خیر کی؟
به پاس ک
خونه ام پدر و مادرم رو دوست دارم خواهرم برادرم و همسرش همه خوبن و مشکل اصلی منم چهارسال دوری از فضای خونه و اینکه دیگه تو همون ادمی نیستی که اینجا رو ترک کردی و ادمای این خونه هم همونا نیستن همه چیز عوض شده احساس میکنم اینجا خونه من نیست دوست دارم برم فعلا ازشون ارامش میگیرم هر چند گاهی بد اخلاق میشم و هر چیزی اذیتم میکنه باعث میشه برم توی اتاق و چند ساعت میمونم تا اروم شم و امروز گریه هم میکردم انقدر فضا برام غیر قابل تحمل میشه که فقط دعا میکن
مث همیشهــ ارزوم رسیـدنــ بــ
ارزوهاتونهــ 
پیش ادمایی ک دوسشونــ دارید (و البتـ دوستونــ دارنـ)
و اینکــ.
برفراز آرزوهایتانـــ 
پرواز کنیــد.














متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
شما بچه بودین به شغلتون فک کردین من بچه بودم به هر شغلی فک می کردم الا این شغلی که دارم  :/راستش بچه که بودم دوست داشتم معلم بشم بزرگتر هم که شدم دوست داشتم معلم بشم اصلا کلا دوست داشتم یا معلم بشم یا استاد :/نمی دونم چرا اومدم رشته حسابداری باید می رفتم انسانی معلم میشدم اشتباه خودم بود البته نمیگم رشته حسابداری رو دوست نداشتم داشتم خیلی هم داشتم هنرستان هم حسابداری خوندم برای رشته ام خیلی زحمت کشیدم خیلی زیاد نمی دونم چرا اینطوری شد البته ال
 
دومین شب محرم 
 
از اونجایی که تو‌ زنونه کسی نبود که پذیرایی کنه ، بعد زیارت عاشورا بلند شدم از حاج .” یه سینی چایی گرفتم و بردم تو زنونه . 
از بچگی همیشه یکی از ارزوهام این بود
که برا آقامون حسین چایی پخش کنم 
باورم نمیشد که دارم اینکارو میکنم ، باورم نمیشد دارم‌ نوکری ارباب و میکنم
اما اخر سر خدا امتحانم کرد .
اولش اشتباه کردم اما اخرش انگار خودِ امام حسین دستم‌ و کشید . 
که بیشتر نرم تو گناه ، که بیشتر اشتباه نکنم .
انگار برا همون چند
 
روبه روم نشسته بود و بهم زل زده بود!
باورم نمی‌شد این کارو باهام کرده باشه! با بغض سرمو اوردم بالا و دوباره نگاش کردم؛ یک نگاه به دور و اطرافم کردم، چند تا زوج بیشتر توی کافه نبودند.
هوا کبود شده بود! گاهی رعد و برق می‌زد. حس کردم الانه که با گریه تموم ارایشی که کرده بودم رو بشوره و ببره و اون منو نبینه! سرمو بالا گرفتم تا اشکام پایین نیاد! به دستم نگاه کردم، دختر با ارایش غلیظ و قد بلندش خودنمایی می‌کرد! با ارایشم سعی کرده بودم خودم رو به اون ب
 
متن بلند عاشقانه
 
عشق آن نیست که می آید دستانت را می گیرد آرزوهایت را یک به یک در آسمانِ خیال نشانت می دهد و تو را در آغوش گرفته و پرت می کند می گوید:بگیر… اما آنقدر بالا پرتت نمیکند که دستت به آرزویی برسد…. خواستن آن نبود که دستت را در دست گرفت در گوشَت زمزمه کرد؛ خانه ساخت از ماندن گفت اما… وقت رفتن تو را هم پله ی خانه اش ندانست… عشق او نبود که روزی دلت را لرزاند روزی تنگ کرد و روزی….ویران! عشق اوست که چیزی نگفت ؛ اما قلبت را نگینی کرد به ا
 
متن بلند عاشقانه
 
عشق آن نیست که می آید دستانت را می گیرد آرزوهایت را یک به یک در آسمانِ خیال نشانت می دهد و تو را در آغوش گرفته و پرت می کند می گوید:بگیر… اما آنقدر بالا پرتت نمیکند که دستت به آرزویی برسد…. خواستن آن نبود که دستت را در دست گرفت در گوشَت زمزمه کرد؛ خانه ساخت از ماندن گفت اما… وقت رفتن تو را هم پله ی خانه اش ندانست… عشق او نبود که روزی دلت را لرزاند روزی تنگ کرد و روزی….ویران! عشق اوست که چیزی نگفت ؛ اما قلبت را نگینی کرد به ا
تعدادی جملات و متن های عاشقانه بامزه و جالب را در این بخش
استاد گپ,استاد چت,لیس گپ,لیس چت,عشق گپ,عشق چت,لیز گپ,لیز چت,استادچت,استادگپ,لیسگپ,چت استاد,گپ استاد,چت لیس,گپ لیس,چتروم لیس گپ,استاد لیس گپ
 گردآوری کرده ایم و امیدواریم که این متن های بامزه مورد توجه شما قرار گرفته باشد. می توانید این متن و جملات عاشقانه و زیبا را برای همسر خود بفرستید و برای لحظاتی او را شاد کنید.
متن و جملات عاشقانه بامزه و خنده دار
واسه ما جشن تولدت یک بهونه بود همیش
-اگه پاک کن نداشته باشی با اشتباهاتت چیکار میکنی؟
-اگه یه روزی سیاهی وجودتو پیدا کردی چیکارش میکنی!؟میکشیش؟!
-میدونی بیشتر بخوای بیشتر زمین میخوری؟!محکم تر؟!
-از شروع میترسی؟!
-وقتی میدونی یه کاری اشتباهه چرا انحامش میدی؟!
-نه میخوام بدونم مثلا کسی هست که ندونه سیگار ضرر داره؟!پس چرا میکشن بعضیا!؟واقعا حال کسیو اروم نمیکنه!همش تلقینه!همش عادته!
-واسه هر سوالی یه جوابی هست!
-لاغر شدن یه راه داره چربی سوزوندن!ولی چربی سوزوندن هزار تا راه داره!هنر
 
 
 
پرستار بیا اینجا کارت دارم.
هی با تو هستمااا .
رفتش. 
خب 
میخوام براتون از خودم بنویسم. من اسمم شین براری هست ،اهل همون نزدیکی هام. اهل ایران ، زیر دریاچه ی خزر ، قبل رشته کوههای بلند ، من زاده ی شهر بارانی و خیس رشت هستم. سالی که بدنیا اومدم تقویم جفت شش اورده بود ، یعنی 66 ، ،بود 1366 و گذر ایام از برگریز غم انگیز خزان رد شده بود و شب چله یعنی یلدا رسیده بود. مادرم میگفت یلدای 66 وقتی که بدنیا اومدم برف می اومد و شهر سراپا سفید تن کرده بود ، مث
کسب درآمد اینترنتی 300000 تومان در خانه در کمتر از 30 دقیقه
 
 
این محصول آپدیت شد تاریخ 1398/09/16 
اضافه شدن ویدیوی جدید
بسم الله الرحمن الرحیم
کسب درآمد اینترنتی
سلام در دنیای اینترنت خیلی از آدم ها هستند که دوست دارند کسب درآمد کنند و به خیلی چیزها و ایده ها فکر میکنند . همه ما دوست داریم در کمترین زمان بهترین درآمد را داشته باشیم مثلا یک فرد به طور میانگین اگر 12 ساعت کارکند و شیفت هم باشد میتواند در روز 40000 تومان درآمد کسب کند که خوب بد نیست ولی با
کسب درآمد اینترنتی 300000 تومان در خانه در کمتر از 30 دقیقه
کسب درآمد اینترنتی 300000 تومان در خانه در کمتر از 30 دقیقه
این محصول آپدیت شد تاریخ 1398/09/16 
اضافه شدن ویدیوی جدید
بسم الله الرحمن الرحیم
کسب درآمد اینترنتی
سلام در دنیای اینترنت خیلی از آدم ها هستند که دوست دارند کسب درآمد کنند و به خیلی چیزها و ایده ها فکر میکنند . همه ما دوست داریم در کمترین زمان بهترین درآمد را داشته باشیم مثلا یک فرد به طور میانگین اگر 12 ساعت کارکند و شیفت هم باشد میتوان
کسب درآمد اینترنتی 300000 تومان در خانه در کمتر از 30 دقیقه






 
کسب درآمد اینترنتی 300000 تومان در خانه در کمتر از 30 دقیقه
 
 
 
 
بسم الله الرحمن الرحیم
کسب درآمد اینترنتی
سلام در دنیای اینترنت خیلی از آدم ها
هستند که دوست دارند کسب درآمد کنند و به خیلی چیزها و ایده ها فکر میکنند .
همه ما دوست داریم در کمترین زمان بهترین درآمد را داشته باشیم مثلا یک
فرد به طور میانگین اگر 12 ساعت کارکند و شیفت هم باشد میتواند در روز
40000 تومان درآمد کسب کند که خوب بد
کسب درآمد اینترنتی 300000 تومان در خانه در کمتر از 30 دقیقه






 
کسب درآمد اینترنتی 300000 تومان در خانه در کمتر از 30 دقیقه
 
 
 
 
بسم الله الرحمن الرحیم
کسب درآمد اینترنتی
سلام در دنیای اینترنت خیلی از آدم ها
هستند که دوست دارند کسب درآمد کنند و به خیلی چیزها و ایده ها فکر میکنند .
همه ما دوست داریم در کمترین زمان بهترین درآمد را داشته باشیم مثلا یک
فرد به طور میانگین اگر 12 ساعت کارکند و شیفت هم باشد میتواند در روز
40000 تومان درآمد کسب کند که خوب بد
نباید بشکنی
حقیقتی که اغلب مردم نادیده میگیرنش تاثیر خیلی قوی تصادفات زندگی هست, تصادفاتی که توسط ما قابل تغییر نیستن مگه اینکه ماشین زمانی داشته باشیم که بتونه فراتر از سرعت نور حرکت کنه و حتی اونوقت هم همه چیز تصادفیه فقط از جنس قبل نیست.و تو یکی از معدود تصادف های خوش یمن داستان منی.
از همون ابتدا شروع میکنم ابتدایی که خودتم ازش بیخبری.وقتی فهمیدم قراره یه تطابق ژنتیکی خیلی نزدیک دیگه به زندگیم اضافه بشه خیلی خوشحال شدم. در مورد خواهر کوچ
از دیروز هی میخواستم درس بخونم و نمیشد!
امروز صبی پاشدم یکم درس خوندم.بعد شروع کردم فرندز دیدن!
اصن فاز درس نداشتم!
این وسط رفتم یه سر به یوتیوب بزنم دنبال یه کلیپ بودم!
سه سال پیش بود!که روزخوش یه کلیپ برام فرستاده بود که اسمش life بود!اون شده بود انگیزه من واسه درس خوندن و کنکور!
به قول خودش معجونی که صب به صب مصرف میکردم!خلاصه پیداش نکردم!
تصمیم گرفتم یه سر به بلاگش بزنم!
خب یه ماهه که دیگه هیچی نمینویسه!و عنوان اخرین پستش اینه خشم و قهر!
بازم رن
جویای کار در مشهد هستم
 
لینک دانلود :
https://estekhdam.in/job-location/%d8%a2%da%af%d9%87%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%ae%d8%af%d8%a7%d9%85-%d8%ae%d8%b1%d8%a7%d8%b3%d8%a7%d9%86-%d8%b1%d8%b6%d9%88%db%8c-%d9%85%d8%b4%d9%87%d8%af/
 
 
 
https://www.articleted.com/article/265191/50419/%D8%A2%DA%AF%D9%87%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D8%AF%D8%A7%D9%85-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF-99-%D9%88-1400
 
آگهی های استخدام و کاریابی در مشهد - شیپور › خراسان رضوی › مشهد. آگهی استخدام در تمام اصناف و تخصص ها با حقوق و مزایای مناسب در مشهد و حومه شهر. . مشهد، شهید معقول / ساعاتی پیش . به یک کارگر نیمه ماهر جهت کار
هر قدمی که در راه استواری این انقلاب اسلامی بر می دارید ، یک قدم به ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه نزدیک می شوید
ظهور حضرت مهدی عج همانطور ی که با این انقلاب ما یک قدم نزدیک شد ، با همین انقلاب ما باز هم می تواند نزدیکتر شود.
." امام خامنه ای"
شرکت در راهپیمایی جشن  چهل سالگی قدمی برای ظهور حضرت مهدی عج.
هر قدم مان  باعث ناراحتی دشمنان اسلام و دشمنان خداست و کمک به حفظ بزرگترین واجب الهی است و ثواب الهی بزرگی دارد.
http://ziarani1.blog.ir/

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها