نتایج جستجو برای عبارت :

مجردی تا آخر عمر

وقتی که مجردي 
سعی می کنی ارتباطاتت رو وسیع کنی 
غافل از اینکه بقیه این طور برداشت می کنن که میخوای خودتو بچسبونی! 
مگه اینکه هی از غمهات بگی و اونام برات سر ت بدن! یا برات نسخه بپیچن یا بگن مجردي برو حالشو ببر! 
متاهل ها هیچ وقت تو رو آدم بزرگ فرض نمی کنن 
هیچ وقت 
تو اگه بزرگ بودی قاطی اونها میشدی 
پس بزرگ نیستی 
کامل نشدی که انتخابت کنن 
ناقص موندی 
برای همین اونها فکر می کنن که باید همیشه لطف کنن و تو رو طفیلی بدونن و هی دستتو بگیرن 
یا ب
سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه. 
نمیدونم چرا همیشه یه جای کار میلنگه یه بار همه چی درست باشه سر جای خودش. 
هر بار خواستگار میاد یه اصل اساسی رو نداره. یه بار میاد استقلال نداره و مردانگی نداره. یه بار یکی میاد اعتقادات نداره. البته اینا همشون خوبن ولی خب به من نمیخورن. با یکی مثل خودشون خوشبختن. 
منم همین طور
مثل خودم کجایی؟ نیومدی دیر شد.
دارم به این فکر میکنم هر بار که من مجرد بمونم خوشبتت ترم یا با این مورد برم جلو. و هر بار به مجردي می رسم. 
مج
درست یا غلط بودن زندگی مجردي
امروزه جوانان زیادی در کلانشهرها به صورت مجردي و به دور از خانواده زندگی می کنند . این جوانان به دلایل گوناگونی از خانواده و محیط خانه فاصله گرفته و ترجیح می دهند با حداقل امکانات مانند یک شغل با درآمد معین، یک خانه برای زندگی مجردي اجاره کنند . در این بخش از نمناک به بیان درست یا غلط بودن زندگی مجردي می پردازیم و به شما می گوییم که علت تمایل جوانان به زندگی مجردي چیست ؟
آیا در گذشته نیز جوانان به زندگی مجردي تما
روزهای مجردي ؛ روزهایی که دختر خانه بودم!
ماه رمضون ها مامان سحری آماده می کرد ؛ سفره می انداخت ؛ چای دم میکرد و ما رو صدا میزد 
و ما بدون هیچ زحمتی سحری میخوردیم .
چه سحرهای دل انگیزی بودن که همیشه لذتش زیر زبونم مونده.
اما همون قدر که از سحرهای مجردي لذت بردم ؛ از این روزها هم پر از شورم.
همین که زودتر بیدار شی ؛ تی وی رو روشن کنی و با آرامش سفره بیندازی و مرد خونه رو بیدار کنی .
و غذا رو همراه با دعای سحر نوش جان کنی.
لذتی بهتر از این پیدا میشود آی
حالا حرف مردم به کنار، اصلا میگیم به درک که میگن چرا ازدواج نکردی و فلان
ولی اینکه دیگه به سنی رسیدی دوس داری برای خودت باشی
یه جاهایی دیگه می‌بُری
اون وقتایی که بابات بهت گیر میده که کجا میخوای بری
یا مامانت ازت میخواد خونه پیشش باشی
یا باید دستورای بابات رو مو به مو انجام بدی
مجردي خودش به تنهایی بد نیست. خودتی و خودت. زندگی می‌کنی.
ولی به شرط اینکه تو حوالی ۳۰ سالگی کسی نباشه عین یه بچه باهات رفتار کنه.
مجردي آزادی داره، تاهل محدودیت داره، مجردي کم خرج تره‌، تاهل پر خرج تره، مجردي مسئولیت کمتره، تاهل بیشتر.
مجردي حس خواهان بودن داری، مثلا اگه پسر جذابی باشی هر سری چشم یه دختر رو میگیری یا برعکس !!! ، اما تو تاهل تا متوجه بشن متاهلی ازت فاصله میگیرن، خیلی لذت داره هر جا میری بگن داماد آیندم یا عروس گلم !.
مجردي آرامش بیشتری داره، خصوصا اگه بشه از خانواده جدا شد و مستقل زندگی کرد، تجرد یعنی وقتی ۵۰ سالته شبیه ۴۰ ساله هایی، تاهل یعنی وقتی ۳۰ سا
نوید (۸سالشه:|داداچمه:|) راه میره و زیرلب غر میزنه: کاششششش تو خونه مجردي بگیری، بری، راااااحت شم از دستت.
:))))))
خدایا، به دل پاک این بچه نگاه کن، بلند بگین آمییییین:))))))))
پسر، همچین با حسرت بیان کرد که یه‌لحظه دستم رفت که چمدونمو جمع و جور کنم و بزنم بیرون که یهو یاد وضعیت اسف‌بار جیبم افتادم و فکرکردم نچ، حالا حالاها موندنی هستیم!
+ منظور از خونه مجردي، همون خونه دانشجویی و بحث مستقل شدن و ایناست، خب؟:)))))
از مزایای داشتن خانه ی مجردي همین است که اگر ساعت ها سکوت بخواهی به آسانی میتوانی آن را برای خودت داشته باشی از ظهر بعد از ناهار خودم را پرت کرده ام روی مبلم و پاهایم را از دسته اش اویزان کرده ام و در سکوت به دیوار روبه رو خیره شده ام بدون آنکه نگران چیزی باشم تابلوی دیوار رو به رو عکس یک پنجره ی باران زده است و پیارسال از یک مغازه تو تهران خریده ام پنجره های باران زده منظره ایست که چند روز است دوباره میبینم این طرف ها یک پاییز درست و حسابی آمده
از مزایای داشتن خانه ی مجردي همین است که اگر ساعت ها سکوت بخواهی به آسانی میتوانی آن را برای خودت داشته باشی از ظهر بعد از ناهار خودم را پرت کرده ام روی مبلم و پاهایم را از دسته اش اویزان کرده ام و در سکوت به دیوار روبه رو خیره شده ام بدون آنکه نگران چیزی باشم تابلوی دیوار رو به رو عکس یک پنجره ی باران زده است و پیارسال از یک مغازه تو تهران خریده ام پنجره های باران زده منظره ایست که چند روز است دوباره میبینم این طرف ها یک پاییز درست و حسابی آمده
پسری حدود 27 هستم که تا حالا دستم به هیچ دختری نخورده، دلیلش هم مسائل اعتقادی و شاید هم ترس و نداشتن وقت کافی باشه، چون همه ش درگیر درس و کار بودم. 
من تو خیلی از پست های خانواده برتر دیدم کامنت هایی را که نوشته بودن پاک بودن دیگه ارزشی نداره یا حتی نوشته بودن پاک موندن پسر تا این سن نشانه بیماریه!، یا دیدم افراد متاهلی را که از اینکه تو دوران مجردي با دختری رابطه نداشتن پشیمون بودن!
شرایطم هم اینطور نیست نتونم ازدواج کنم، ولی ممکنه بعد از ازدو
زندگی مجردي به هر دلیلی که پیش بیاید برای فرد چالش‌هایی را به همراه دارد. اما زمانی که زندگی مجردي انتخاب فرد نبوده باشد، علاوه بر مسائل مالی و مسئولیت‌های جدید، بار عاطفی و روانی برای فرد خواهد داشت. زندگی مجرديفرصتی است تا نیاز به استقلال و خود باوری فرد تقویت شود. پس می‌توان از این موقعیت برای رشد بهره جست. اما اگر بدون برنامه و در نظر نگرفتن اصول چنین زندگی وارد آن شوید، کنترل امور زندگی از دست تان خارج شده و به سمت مسیری نامشخص پیش خو
شاید تا چند سال پیش، تنها سفر کردن، کاری عبث و بیهوده بود ولی این روزها افراد زیادی را می بینیم که تنهایی سفر می کنند. کسانی که تنها به سفر می روند، ضرورتا افراد تنها یا مجردي نیستند، بلکه افرادی هستند که قدرت تنها شدن با خودشان را دارند. بسیاری از روانشناسان توصیه می کنند هر چند وقت یک بار سفر تنهایی را تجربه کنید تا زمان کافی برای خلوت کردن با خود را داشته باشید؛ فرصت شناختِ خود، معمولا در میان جمع به سختی اتفاق می فتد. این نکته را هم فراموش
محبّتِ همسرِ شما به
شما، وابسته به عمل شماست. اگر بخواهید محبّتش محفوظ
بماند، باید رفتار خودتان را محبّت برانگیز کنید. بایستی وفاداری کنید، امانت نشان
بدهید، صفا نشان بدهید. توقّعات خود را خیلی بالا نبرید، باید همکاری کنید،
باید اظهار محبّت کنید، اینها محبّت ایجاد می‌کند.

محبّت ورزیدن، سرمایه‌ای است که در اوّل ازدواج، خدا به دختر و پسر هدیه می‌کند.
به یکدیگر محبّت پیدا می‌کنند. این را باید نگه داشت. |link|

یه اعتراف بکنم؟ من وقتی دانشج
سلام دوران مجردي.
بعد مدت ها دارم بر می گردم خونه خودم.
ماکارانی های خوشمزه و ته گرفته.
گلدون های خشک شده و آب نخورده.
نستعلیق های نوشته و شعرهای خوانده شده.
اشک های ریخته و حرف های نگفته.
دوست دارم زندگی رو.
_____________________________________
اگه تونستم به گل هام سرو سامان بدهم، امشب حتما عکسشو براتون می ذارم.
البته اگه دوست داشته باشید ببینید.
به این فکر میکردم که تمام این سالها اگر از اول اصلا تصمیم به ازدواج نداشتم و بهش فکر نمی کردم الان کلا توی زندگیم بیشتر پیشرفت میکردم!
مثلا به جای اینکه پولم رو برای خانه پس انداز کنم همون موقع که پراید 20 تومن بود یه پراید میخریدم و همه سرمایه ام رو میکردم ماشین.
الان هم ماشین داشتم هم ارزش پولم حفظ شده بود!
یا خیلی چیزای دیگه که فقط به این دلیل ضرر کردم که فکر میکردم همین روزها میتونم ازدواج کنم و سر و سامون بگیرم. زهی خیال باطل.
کلا دوره ای شده
چیزی که در اطرافم می‌بینم نشان ازین داره که زن متاهلی که همسرش نیازهای عاطفی، مادی و جنسیش رو بر طرف نمی‌کنه بسیار بیشتر در معرض گناه و به خطر افتادن و فساد و بیماری های روانیه تا دختر مجردي که این نیاز هاش تامین نمیشه.
 
تفاوتش اینه که برای زن متاهل پنهان تره و به گوش ما نمیرسه و نمیفهمیم ولی دلیل بر این نیست که وجود نداشته باشه.
دیروز خیلی بی حوصله بودم طبق معمول و باز به بچه فکر می کردم.
اخرش به این نتیجه رسیدم که بچه می خوام.
امروز ولی کاملا برعکس، گفتم نه نمی خوام.
حالا نیس فعلا خیلی به خواستن نخواستن من مربوطه
هاهاها
چه جکی شدم من
آخه خدایی هر ننه قمری دور من بوده حاملس ینی همین کمه که یه مجردي هم بیاد بهم بگه منم حاملم ینی یه جوریه تمام جهان حاملن فقط من نیستم. واقعا
دفتر آبی مخصوص نوشتن خاطرات و اتفاقاتِ روزانه ست! بعد از پنج دقیقه فرو رفتن در افکارِ مسمومِ دوران مجردي متوجه شدم نمیتونم حتی یک کلمه بنویسم از روزهای اسیر در تکرار و پوچی!



بیاید یکم با ویلی ویلیام برقصیم: 


دریافت

 حجم: 7.95 مگابایت
    آیا زندگی متأهلی شما را شادتر، سالم تر یک پار چه تر و متحدتر در بطن جامعه و غنی تر ازهمه جهات فیزیکی هیجانی و بین فردی می سازد؟ من تا به حال نزدیک به دو دهه مواردی را دیده ام که در این ادعا به شدت اغراق می کنند یا فقط شکوه از اشتباه به عمل آمده است.
بعلاوه، روش های مهمی وجود دارد که در آن افراد مجرد مادام العمر نسبت به افراد متأهل حال بهتری دارند. اما بعید می دانم که یک پاسخ ساده و متناسب حال همه در جواب این سؤال که مجرد ماندن بهتر است یا متأهل
ضمن عرض اینکه پست قبل رو حتما بخونید و براش نظر بذارید چون میخوام نظرتون رو بدونم و برام خیلی مهمه جا داره بگم حالا که کارمون جور شده خدا رو شکر دیگه وقت زن گرفتنهخانم های مجردي که اینجا رو میخونید لطفا اگه خوشگلید پای این پست کامنت بذارید اگه نه که نه وقت خودتون رو بگیرید نه ما رو
دفتر آبی مخصوص نوشتن خاطرات و اتفاقاتِ روزانه ست! بعد از پنج دقیقه فرو رفتن در افکارِ مسمومِ دوران مجردي متوجه شدم نمیتونم حتی یک کلمه بنویسم از روزهای اسیر در تکرار و پوچی!



بیاید یکم با ویلی ویلیام برقصیم: 


دریافت

 حجم: 7.95 مگابایت
احساس میکنم بیان خیلی سوت و کور شده !!توی این ۱۰ روز گذشته دو سه شب خونه بابا اینا بودم . عجیب اینکه اصلا یادم نمیاد اونجا زندگی کردن ( مجردي ) چجوری بود :/ امروز ظهر برگشتم خونه ، یه کم تمیز کاری کردم ، غذا پختم و ازین کارا . یه کم ( خیلی کم ) استراحت کردم . در واقع دامادک چنان با خشم در خونه رو باز کرد که من از خواب پریدم و تا چند دقیقه تپش قلب داشتم .دلم برای روزانه نوشتن تنگ شده بود .
مجردي درد دارد درد مجردي را مجردها میفهمند منتها کمی دیر تا زمانی که امید دارند، هنوز دردش را خوب احساس نمیکنند شاید هم اصلا احساس نکنند ولی مگر میشود که کسی احساس نداشته باشد؟! دردش از آنجا شروع میشود که وقتی اطرافت دونفره ها را میبینی یک جایی درونت تیر میکشد، منتها دردش کم است زیرا برای خودت هم آینده های این چنینی تصور میکنی و این دردش را کمتر میکند گاهی اوقات که فشار تنهایی را بیشتر حس میکنی درد مجردي خودش را بهتر نشان میدهد. از آن وقت ها ک
خانواده من به سفر اعتقادی ندارند، که اگر هم داشتند شرایطش خیلی خیلی کم مهیا شده. من عاشق سفر کردنم. دوست دارم شهرهای جدید، آدمای جدید و رفتارای عجیب و جدید اون آدما رو ببینم و راجع به‌شون اطلاعات داشته باشم. وبلاگ آدمایی که اهل سفر هستن رو می‌خونم و حسرت می‌خورم کی بشه خودم برم و ببینم. ولی تو خانواده ما مجردي سفر رفتن هم قفله و حوصله جنگیدن، توضیح دادن و توجیه کردن بقیه تو من دیگه مرده. 
بسم الله الرحمن الرحیم
بیانات آیت‌الله کمیلی خراسانی در مورد معرفت نفس
معرفت نفس» امری درونی در شخص سالک است که تجرد از علایق را می‌طلبد. چون خود نفس قدسیّه، نفس مجردي است که یک تجردی را می‌طلبد؛ هرچه سالک از حجاب‌ها و تعلقاتش کم کند و مراتب فنا را در خود قوی و قوی‌تر کند به آن جوهرِ مجرد بیشتر نزدیک می‌شود و آن برایش جا می‌افتد.
ادامه مطلب
سلام :) عیدتون مبارک باشهیادش بخیر هرسال عیدفطر که میشد (دوران مجردي) بلند میشدیم سحری میخوردیم علتشو نمیدونم :))) شایدم میدونستم و الان یادم رفته، بعدش میرفتیم نماز عید فطر میخوندیم 
چون شهرمون کوچیک بود راحت بیشتر اقواممونو همونجا میدیدیم و عید رو به هم تبریک میگفتیم 
تو راه برگشت هم شیرینی میخریدیم و میرفتیم خونه بعد دو سه ساعت افطار میکردیم D: 
یادش بخیر .
یادش بخیر .
ولی امسال چقدر دل گرفته و تنها و غمگینم :(
لطفا هر کسی ک به سفیده تخم مرغ حساسه و این متن رو می خونه کامنت بزاره درباره نوع حساسیتش
زندگی مجردي یک زندگی وابسته به تخم مرغ و سیب زمینی سرخ شده و ماست هست .من به تازگی متوجه شد بعد از خوردن تخم مرغ درد شدیدی در قوس کمرم به وجود میاد که نمی تونم یه ذره هم خم بشم .
خب بعضی وقتا پیش میاد یک ماه جلوی خودم رو میگیرم نخورم ولی یه دفه یه شب شام که هیچی نداریم خودمو میبینم که تو یه تابه بزرگ دارم املت درست می کنم.و اون شب حالشو میبرم و فرداش کمر در
هو
از نظر روحی نیاز دارم چند روزی موبایلم را خاموش کنم، و بی خبر بروم جایی که هیچکس فکرش را هم نکند. بروم با خودم سنگ وا کنم، بروم برای آدم های زندگی ام دلتنگ شوم، که قدرشان را بیشتر بدانم. بروم از هیاهوی درس و بحث و کار جدا شوم، بروم خلوت کنم، یک نفری با خودم، با کتاب هایم، با روز های دور مجردي ام. نیاز دارم از این چیزی که هستم فاصله بگیرم. می خواهم لپ تاپ را بزنم زیر بغلم، و هر روز بروم یک گوشه در کتابخانه ی خلوتی بنشینم و ساعت ها بنویسم. نیاز دا
دوره مجردي  با همه عیب هایش ،آدم راحته فقط خودش هست  و خودش .مثلا اگر صبح تا ساعت ده بخوابی آنقدر برای کسی مهم نیست ،اما وقتی از سینگلی در می آیی یا بقولی رل میزنی ده صبح بیدار شدن میشه یک درد بزرگ ،چون باید برای زندگی آیندمون تلاش کنیم . و تلاش زیاد مجبورم میکند ساعت شش صبح بیدار شم .تا چند وقت پیش اصلا برایم مهم نبود شله زرد ،شیربرنج ،حلیم ،آش رشته ،آش دوغ ،چطور پخته میشه اما حالا همه شان را دارم یاد میگیرم همراه با نکات مهمشان که برای مرد
وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَـلـَقَ لَکُـم مّـِنْ أَنفُسِکُـمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُـم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ(1)روم
از نشانه های او این است که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و در میان تان مودت و رحمت قرار داد در این نشانه هایی است برای گروهی که تفکر می کنند
وقتی مجردي انگار همه دنیا مال توست هیچ کس نمیتونه رو افکار و عقایدت دست
 
دهخدا مادری داشت بسیار عصبی بود و پرخاشگر؛ طوری که دهخدا بخاطر مادرش ازدواج نکرده بود و پیرپسر مجردي بود در کنار مادرش زندگی می‌کرد.
نصف شبی مادرش او را از خواب شیرین بیدار کرد و آب خواست. دهخدا رفت و لیوانی آب آورد مادرش لیوان را بر سر دهخدا کوبید و گفت آب گرم بود. سر دهخدا شکست و خونی شد. به گوشه‌ای از اتاق رفت و زار زار گریست.
گفت: خدایا من چه گناهی کرده‌ام بخاطر مادرم بر نفسم پشت‌ پا زده‌ام. من خود، خود را مقطوع‌النسل کردم،
 
 
ادامه مط
با سلام و خسته نباشید خدمت همه عزیزان
من 27 سالمه و حدود 4 ساله که ازدواج کردم. خودم و خانمم هر دو دانشجوی دکتری هستیم. خانمم پزشکی عمومی و خودم مهندسی در دو دانشگاه دولتی شهرمون!
راستش بنده از مجردي با توجه به فوت پدرم در 18 سالگی (ترم اول لیسانس)، بسیاری از مسئولیت های داخل و خارج از خونه به دوشم بود. (منظورم کارهایی مثل خریدهای خونه، شستن ظرف و کمک در آشپزی است.) بنابراین شرایط جوری بود که دیگه عادت کردم به این کارها (علی رغم فشارهای درسی) ، ولی ه
یکی از محبوب ترین اعمالی که تو مفاتیح وارد شده مربوطه به شب اول ماه رمضانه
همون سی تا مشت آب یخ و گوارا منظورمه
یادش بخیر مجرد که بودم تنها عملی که تو کل مفاتیح بهش مقید بودم همین بود که برم تو حیاط باصفای خونه پدری و سی تا مشت آب (مشت که نه، در واقع سی تا بیل آب) بریزم  تو صورتم، همچین که ششام  حال میومد.

یادش بخیر، کجایی مجردي؟؟
امسالم  نه تنها نتونستم آب بریزم تو صورتم، بلکه دم سحر علی بیدارشد و زد به گریه، حتی سحری هم نشد کامل بخورم. فلذا ال
شده‌ام شبیه مردهایی که می‌افتند به میخوارگی؛ با چشم‌های خمار و پیراهنی که دگمه‌هایش باز است تلو تلو می‌خورم. خودم را به زحمت به سمت کاناپه می‌رسانم و اندک غذایی را فرو می‌برم در دهانم تا زنده بمانم. چراغ را خاموش می‌کنم و خودم را پرت می‌کنم روی تخت دو نفره. چشم‌هایم را می‌بندم و در سکوت خانه می‌خوابم.
 
 
پ.ن1: من شرمنده‌ی شما، ایده‌ها و اخلاق ورزشی‌تان شده‌ام. کمی که نفس بکشم حتما کارهای وبلاگ جدید را راست و ریست می‌کنم.
پ.ن2: دومین پ
.
شاید هنوز سنم دو رقمی هم نشده بود که با تعجب به آدم های مجردي فکر میکردم که اسم بچه شان را هم انتخاب کرده اند و بعد به این فکر میکردم که برای چنین مساله مهمی دو نفر باید تصمیم بگیرند! نه یک نفر! این دیوانه ها چه فکری با خودشان میکنند؟!حالا که خیلی وقت است عدد سنم دورقمی شده و باید بیشتر معنی مشارکت، هم فکری، توافق و م را درک کنم به این نتیجه رسیده ام که اگر روزی دختربچه ای داشتم، اسمش فقط و فقط میتواند "سایه" باشد و بس! :))
+ باشد که "سایه" از "سای
هوالرئوف الرحیم
دو روز گذشته خیلی سعی کردم کارهایی که خودم دوست دارم رو انجام بدم.
مثلا روز اول به شدت آشپزی کردم. چیزهایی که خودم دوست دارم. خوشمزه هم پختم. بی توجه به اینکه رضوان دوست نداره. البته چندتا غر زدم سر کیک آلبالو که نخورد، ولی در کل اون روز از خودم راضی بودم.
بعد امروز یکم به قیافه ی خودم و زندگی رسیدم. حتی حمامی کردم که فقط تو مجردي چنین حمام مفصلی خدا نسیبم می کرد. بعدش هم تیپی که خودم دوست دارم رو زدم بعد هم که حسابی ترگل برگل شدم،
از ضد حال های دختر بودن این است که مادرت خبر ازدواج فلان دختر فامیل رابدهد و با حالتی 
که درچشمانش میخوانی " موندی که رودستمون" بگه آره نوزده سالشم هست!!
شدت تخریب روحیه و ویرانی اعتماد به نفس این نزاع چشمی از طوفان گلویستن ( سرچ کنید خودتون ببینید) بیشتره!!
کاری به این ندارم که نوزده سالگی سن مناسبی هست یانه!
مشکل اونجایی شروع میشه که ابر وباد ومه وخورشید وفلک مدام میپرسن؟؟
هنوز مجردي؟؟؟؟؟
البته که مامجردان همیشه قصد  ادامه تحصیل داریم!
ادامه
ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم تویی
ماه پشت ابر پنهان شد، گمان کردم تویی
ردّ پایی تازه از پشت صنوبرها گذشت.
چشم آهوها هراسان شد، گمان کردم تویی
ای نسیم بی قرار روزهای عاشقی
هر کجا زلفی پریشان شد، گمان کردم تویی
سایه ی زلف کسی چون ابر بر دوزخ گذشت
آتشی دیگر گلستان شد، گمان کردم تویی
باد پیراهن کشید از دست گل ها ناگهان
عطر نیلوفر فراوان شد، گمان کردم تویی
چون گلی در باغ، پیراهن دریدم در غمت
غنچه ای سر در گریبان شد، گمان کردم تویی
کشته ای در پ

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها