نتایج جستجو برای عبارت :

فیلم پسره شیطان

دختره و پسره تو خونه تنها بودن.پسره ب دختره گفت دوسم داری؟؟.دختره گفت اره.پسرگفت ثابت کندختره  تک تک لباساشو دراورد.دختره ب پسره گفت تو چی دوسم داری؟؟.پسره گفت اره.دختره گفت ثابت کن.پسره تک تک لباسای دختره رو کرد تنش.از دید مثبتش ب این ماجرا فک کنید ن منفی.
دختره و پسره تو خونه تنها بودن.پسره ب دختره گفت دوسم داری؟؟.دختره گفت اره.پسرگفت ثابت کندختره  تک تک لباساشو دراورد.دختره ب پسره گفت تو چی دوسم داری؟؟.پسره گفت اره.دختره گفت ثابت کن.پسره تک تک لباسای دختره رو کرد تنش.
الان خیلیا هستن تو اینستا هم میبینمشون در به در دنبال اون پسرین که به خیال خودشون لگد زده به پهلوی دختر چادریه
خب مومن یه ذره چشاتو واکن ببین جفت پاهای پسره رو زمینه و رنگ شلواری که داره لگد میزنه با رنگ شلوار پسره فرق داره بعد تگ بزن مغیره زمانت را بشناس و جایزه بزار برا هرکسی که اون پسره رو بهت معرفی کنه :/
داشتم نو اینستا ول میگشتم الکى. یهو این پسره رو دیدم 
رفتم تو پیجش از روى کنجکاوى
که دیدم ایشون یکمممم به جناب کیم ته ته شباهت دارن*-*
ولى اسمشو نمى دونم. اسم پیجش تو عکس هست
پسره:
هیچکسسسس تهیونگ نمیشه
ولى شباهت داره یکم 
تهیونگ:
(نکشتتون )
نظرتون چیه؟ 
فقط همین عکس از پسره شبیه ته بود. چنتا از پستاسو دیدم شبیه نبود خیلى*___*
صداشم. بد نبود:)
پسره کره ایه
صورت تهیونگ استخون بندیش درشت تره این پسره یخورده ریزه میزس
 
امروز رفته بودم پیش دوستم.
برگشت گفت که فلانی؛ اسم تی ای مون چی بودش؟
منم نگاش کردم.
گفت مثلا باقالی پور؟
گفتم آره انگار
گفت تو با اون رل زدی آیا؟
گفتم وات؟
گفت بچه ها میگفتن تو با اون رل زدی؟ جان من نکردی؟
من : دقیقا کی همچین حرفی زده؟
تازه میگه یادم نیس عن خانوم.
گفتم والا آش نخورده دهن سوخته.
یا.
بیان برن این تو همشون.
تازه آخرش میگه پسره بد هم نیستا. قبلا میگفت اه پیف چون پسره تحویلش نمیگرفت.
گفتم گوه نخور.
حس میکنم چوب تو اونجای پسره کردن چو
گفت الهام دیروز اون پسره رو دیدم.لباسا داغون.ریش نامرتب.هر موی ریشش یه وری تو هوا ول بود
با همون یه دست لباس همیشگی و کهنه.
اگه یه وقت تو رو گرفت درستش کن خواهشااین چه وضعشه.
در همون حین پسره ی اشفته با لباسای کهنه و یه دبه شیر زیر بغل از جلومون رد شد.
خوبه حداقل شیر میخوره زیر اون همه شگی استخوناش سفت بمونه
تجسم رویاها :))))
انیمه ی دختر گرگی و شاهزاده سیاه رو دیدم امروز چون نتم جدیدا کم سرعت شده نمیتونستم فيلمی چیزی دانلود کنم دیگه مجبوری نشستم دیدمش و توصیه میکنم که شده از بی حوصلگی کلتونو بکوبونید به دیوار نبینید این انیمه ی چرت رو:/ 
پسره قشنگ یه نکبت احمق از خود راضی چندشه که کلی سرش حرص خوردم دختره هم احمقههههه :/ اون یکی پسره که عتشق دختره شده بود خجالتی بود چقدر کیوت بود کاش دختره میرف با اون !! 
اصلا این انیمه رو که میدیدم فکر میکردم دارم از اون رمان ایرانی
دختره رفته تو لایو اینستا به دوست دختر یه پسره فحش داده و پسره یه نقشه کشیده دختره رو از تهران کشیده سیرجان و بردتش تو یه باغ متروکه تا جایی که جا داشته کتکش زده و ازش فيلم گرفته و پخشش کرده تا به دوست دخترش ثابت کنه خیلی مرده!!!
-کجا داریم میریم ما!!
-چرا زندگی خصوصیمون رو ریختیم دم دست همه!!!
-این حجم از ادبیات فحش از کجای ما درمیاد بیرون که به هر کس و هرچی فحش میدیم!!!
-این حجم از خشونت کجای ما نهفته و از کجا اومده!!!
-خانواده ها کجان؟؟؟
-فضای مجازی چ
تو جلسه خواستگاری دختره به پسره میگه خودتو معرفی کن
پسره میگه: 28سالمه، پزشکم، دوتا خونه دارم، ماشینم لکـسوس مشکیه، بابام کارخونه داره، تک فرزندم 
و شما ؟ 
دختر : دیونه این چه سوالیه
من زنتم دیگه
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
الان دیگه هیچ پسری چشممو نمیگیره.
نهایتا برا دو روز روز سوم کلا یادم میره یارو کی بود.
پسره تو المان زندگی میکنه اومده منو زارت فالو کرده.
با چند تا دخترای دیگه.
من نمیفهمم واسه چی یه نفر که تو المان زندگی میکنه میاد فالو میکنه دخترای ایرانی رو.
مطمئنم با روزی ۱۰۰ تا دختر میلاسه.
کاملا مشخصه دخترای اروپایی محلش نمیدن.
حالا پسره
بور با نمک حتی در مواردی ناز.
منم بهش بک داده بودم.
چندین ماه بود که فقط تو فالورام و اینا بود.
بعد یه روز داشتم استوری ش
یه دختر پسره روبروی من نشستن، بعد از یه سری بحث‌ها که کردن، که البته تمامشون از سمت دختره بود از جمله: دیگه نمیخوام درس بخونم. مامانت کی تورو دنیا آورد(!). جایی کار میکنم چند برابر اتاقمه. پوستر فلان، این چاییه بهمان، عکس العملای پسره تبدیل شده به: عه! چه جالب.اوه! جدی؟.چقد خوب!
بعنوان یه ناظر، بطور واضح موضوعاتی برای دخترا جالبه برای پسرا نیست! سوالی که پیش میاد اینه تو زندگی متأهلی چجوری چندین سال باهم تعامل انجام میشه؟!
.
پ.ن: خدایی خیل
پسره با نامزدش رو موتور با سرعت بالا داشته میرفته
دختر محکم پسر رو بغل میکنه .
میگه : من میترسم آروم تر برو
پسره میگه : اول بگو دوست دارم .
دختره میگه : دوست دارم .
پسره میگه :
بلندددددددددددددد تر
دختر داد میزنه دوسست داااااااااارم .
پسره میگه :
این کلاه ایمنی رو از سرم بردار بزار سرت اذیتم میکنه .
فردای اون روز در رومه چاپ میشه .
دو سرنشین سوار بر موتور تصادف کردند
ولی یکی از اون ها زندس .
اونی که گلاه گذاشته بود سرش
سلامتی پسری که .
ف
مگه مجبوری؟!
طرف عکسش و با نامزدش استوری گذاشته! 
رو صورت پسره یه قلب بزرگ گذاشته، که صورت پسره مشخص نشه! حالا این به کنار!  
حالا این دیگه چیه؟!!!!!!!
تو استوری بعدش عکس یه چشم نظر بزرگ گذاشته ! :///
تو که میترسی چشمتون بزنن چرا عکستونو میذاری؟!  :///
دختره چینی ورودی جدید در حالی که به سختی انگلیسی حرف میزنه اومده در مورد دینها از پسره هندی میپرسه.همون پسره هندی مسیحی خیلی مهربون و خیلی خوب.
پسره براش میگه ببین توی دنیا ادیان خیلی متفاوتی هستن و توی هند هم همین طور.البته خیلیها هندو هستن و من کریسشن هستن.دختره میگه چی هستی؟ میگه جیسس رو میشناسی؟ میگه کی؟ 
پسره پا شده رفته عکس مسیح رو رو کامپیوتر به دختره نشون بده که بدونه کی رو میگه.
دختره میگه توی چین که دین نداریم ما.فقط یه تعداد ک
غروب که از کتابخونه برگشتم
دیدم ه داره با قلی می حرفه
فهمیدم قلی میدونسته من کتابخونه بودم
تعجب کردم این از کجا می دونسته
بعد فهمیدم یکی از پسرامون که تو کتابخونه بوده و منو دید زنگ زده بهش گفته :/
خلاصه این بشر سایید منو
اولش که پشت تلفن دو ساعت خندیدیم و داشت میگفت میخواد بندازتم به این پسره و کلی سس شعر گفت
بعدم که من خوابیده بودم باز زنگ زده بود به ه
با ذوووق برگشته بود گفته بود نارنج کجاس
ه گفته بود خوابه
قلی هم گفته بود زنگ زدم واسه امر خی
این ماجرا تهدید و اینا خب در آخر باید بگم اینم به تجربه بودش و خب خوشحالم یکی مثل فاطمه و حسین پیشمن و اگه اونا نبودن من سکته رو زده بودم
به عموم میگم میگه بده پسره عکسای منم فتوشاپ کنه اینا که ترس ندارهمن:/
خلاصه فعلا که هیچ خبری نیست ازش ولی من میدونم ضرر میزد اگه ایران بودش دهنش صاف بودش 
ولی خب اینکه نبود قضیه رو سخت کرد:)
پسره که دوسش دارم بهم گفت اینستا بدون تو صفا نداره من الان بمیرم خوبههههه:)))))
چندسال پیش دوران راهنمایی با یکی دوست شدم که از ساده بودنش خوشم می آمد این دوستی ادامه دار شد تا چندسال بعد دوران دبیرستان عاشق دوست برادرش شد یک حس دو طرفه اومدن خواستگاری مادرش گفت نه اون موقع هم پسره کار درست و حسابی نداشت یکسال بعد با یک پسر ثروتمند ازدواج کرد به حدی موقعیت پسره خوب بود که نمیفهمیدیم چطور باهم ازدواج کردن دو سه بار دوران عقد دیدمش مدام مینالید که زهرا ازدواج نکنیا دلیل حرفش رو نمی فهمیدم تا اینکه عروسیش شد دعوت شدم سال ا
+دیشب لاتاری رو دیدم. دوستش داشتم، قشنگ بود.
+the notebook رو هم دیدم. اونم فيلم بدی نبود. عین گفته بود پایان تلخه، اما به نظرم در شادترین حالت ممکن تموم شد. 
برای کسایی که نمی دونن، داستان دو تا نوجوونه که تو تابستون عاشق هم می شن، اما وقتی تابستون تموم می شه، دختره با خونواده ش از اون شهر می ره. خانواده دختره خیلی پولدار بودن و پسره نبوده، برای همین مامان و بابای دختره با باهم بودن اینا مخالف بودن. وقتی دختره می ره، پسره برای یه سال هر روز براش نامه م
در کشورمان دیده ام و واقعاً دیده ام بعضی افراد به خاطر یه سؤال نکردن از هم دور شدند
و خانواده هایی به همین دلیل از هم جدا شدند.
بعضی وقت ها یه سؤال می‌تونه کلی برداشت اشتباه رو حذف کنه
بعضی وقت ها یه سؤال می تونه یه فرد رو به بالاترین جاهایی در فکرش برساند
بعضی وقت ها به سؤال می تونه یک گروه رو پایدارتر نگه دارد
بعضی وقت ها شده یک نفر یه کاری کرده که شمارو خیلی ناراحت کرده و شما تو دلتون بگید خاک برسرم
که برای ایشون این همه کار کردم و وقت گذاشتم
خواهرم دانشجوی پزشکیه. 
اون روز داشت با خنده تعریف می‌کرد که:
یه پسره هست توی کلاسمون، بعد از اینکه نمرات امتحان کلیه اعلام شد، اومده بود پیش ما و خنده میگفت کلیه رو افتادم. 
ما هم پرسیدیم مگه نمره‌ات چند شد؟
با همون خنده گفت: دو و نیم!
یعنی همه‌امون از خنده ترکیدیم!
بعد این پسره با دوستاش رفته پیش استاد. یکی از دوستای پسره گفته: استاد شما اینو انداختید. حداقل با نه و نیم بندازیدش، نه دو و نیم!
استاد هم عصبانی شده گفته: برید ببینم! همین دو نمره
صبح سوار اتوبوس شدم، خانومه با پسرش حرف میزد(پسره شاید 8 یا 9 سالش بود).نمیدونم راجع به چی حرف میزدن که یهو پسره به مامانش گفت: مامان ما چقدر بدبختیم که تو ایران زندگی میکنیم. 
مامانش هم جواب داد: مامان جان، آدم بدبخت هرجا زندگی کنه همینه.
 
 
یه پسری هست خیلی خفن.اقا.مدیر.پر انرژی.باهوش.باشعور.مهربون.دنیا دیده.پولدار.
اصلا جامع الخصال
این پسر یه دوست دختر داره که امریکاست و سالهای ساله که با همن به قصد ازدواج و خانواده هاشونم کلی دوست شدن با هم و .
حالا یه دختری داریم که دوست پسر نداره و شدیدا زیرکه و دنبال یه دوست پسر خفن.
این دختر تمام مدت به اسم دوست توی دست و پای این پسره است و مثلا باهاش درس میخونه و
چند روز پیش هم چند تایی با همکلاسیاشون رفتن کشور دختره گردش.
ا
من هم کنکور هنر داده بودم
بسکه تعداد دختر ها زیاد بود فک کردم محل کنکور اشتباه اومدم
چند بار رفتم از نگهبانی پرسیدم 
گفتن هر دو گروه همینجاست
بعد یه پسره رو نشون داد که دنبال اون برو 
منم دوییدم به پسره برسم 
چند بار هم صدا کردم آقا 
انگار نه انگار 
تا اینکه رسیدم بهش فهمیدم اونم دختره
کلی هنگ کردم 
تازه به عمق نکته رشته هنر پی بردم
وارد سالن شدم 
دیدم جمعیت زیادی دختر تو راهرو هستن 
من با اینکه شماره اتاقمو پیدا کردم 
باز خجالت می کشیدم برم
خب این اولین پست تو این وبلاگ هستش.
خب. تو این موقعیت من کاملا اور سینکیگ کردم. و میخوام براتون درباره فيلمی که امشب دیدم صحبت کنم. که احتمالا یکی از فيلم های مورد علاقه من خواهد شد.
و شده شاید
این فيلم درباره یه دختر و پسره که تو قطار از اتفاق همدیگرو ملاقات میکنن سر صحبت باز میشه و خلاصه اینقدر گرم میگیرن باهم که تو یکی از ایستگاه های قطار پیاده میشن تا یه شب با هم باشن. چون اوتجا دیگه مقصد پسره بوده و باید پیاده میشده. خب خلاصه تا صبح کلی بهم عل
یادم رفت راجع این انیمه پست بزارم خیلی وقت پیش تمومش کردم خلاصش رو هم از یکی از پستای قبلیم برمیدارم :
خلاصه انیمه سواری در بهار جوانی: دختر و پسری خجالتی کم حرف در راهنمایی به هم علاقه مند میشن به روز قرار میزارن برن بیرون اتفاقی دختره به یه پسره که بهش گیر داده بوده که با فلانی(پسره) چه نسبتی داری این میگه اه ولم کن به خاطر همینه که از پسرا متنفرم. اون یکی پسره میشنوه شانسی و اون شب قرارشونو نمیره بعد تابستون دختره میفهمه که پسره مدرسشو عوض کر
میدونم زیادی لوسم ولی این پسره هم خیلی بی ادبه. وقتی باهاش حرف
نمیزنم اینم کسی تو اورژانس نیس میاد به من میچسبه میگه امروز گرفته ای :/
منم هر سری یه جوری می پیچونمش.
بعد امروز داشت از خوش کشیکیش میگف
منم گفتم امروز احتمالا خیلیم تو بخش کارت دارند که تو نتونی بخوابی.
بعد میگه اگه اینجوری بشه زنگ میزنم بهت فحش میدم :/ من همینجوری مونده
بودم
+فک کنم تو مخش اصلا مدار های تفاوت رفتار بین هم جنس و جنس مخالف شکل نگرفته.
++ فک کن :| چقدر بی تربیت و پرر
وقتی چند روز پیش به شوخی به مامان گفتم که فکر می‌کنم یه دختره تو مدرسه‌مون موادفروشه، فکر نمی‌کردم امروز رو ببینم. 

چند روز پیش داشتیم می‌رفتیم خونه. پسره تکیه داده بود بهنرده‌های جلوی مدرسه. دختره داشت رد می‌شد. پسره یه اشاره‌ای بهش کرد و بعد دو تایی بافاصله و خیلی نامحسوس رفتن تو اون مجتمعه، جلوی مدرسه. چی بگم. برای مامان که داشتم تعریف می‌کردم گفتم فکر کنم دختره موادفروشه.
امروز اومدیم بیرون. پسره رو دیدیم اون ور. طوطی_یکی از بچه‌ه
یه بارم بین شوخی ها و مسخره بازیامونرفتم بالا منبر و از یه گروه که ه توش بود سوژه می کشیدم بیرون
ییهو برگشتم به یه پسره یه چیز تستیسی نسبت دادم
الان اون پسره شده دوس پسر ه ‍♀️
حالا ه هم هی میاد میگه برم بهش بگم چی در موردش می گفتی

حالا من که میدونم آخرش دهنِ لقش بند نمیشه و میره میگه و البته که به تخمکمه (البته اگه فرررض کنیم که تا الان نگفته ) 
اما پند شه واسه شما که حتی جلو دوست صمیمی هاتونم جنس مخالف رو سوژه نکنین
رل زدن شون از آنچه که در خواب
 
والا باور کنین من مردهای زیادی رو تتیبشون رو ندادم تا به این شناخت برسم.
من فقط خیلی فکر میکنم.
ظاهرا این مردها روخیلی اذیت میکنه. چون اولش فوری خوششون میاد و میگن جدا شو کلا جمع کن بیا پیش من. انگار زندگی من پشمه.
 
بعد که میبینن میگی نمیتونم، نمیتونم، میگن ما چه گناهی کردیم که سی و هشت سالمونه و دوست دختر نداریم؟!
میگی خب برو پیدا کن یکی. 
میگن نه! دخترا میخوان ما رو کنترل کنن!
خب اسکل شاید منم عن شم بخوام تو رو کنترل کنم.
باور کنین من اهل دادن
=================Lantern23.blog.ir»=================
پسره خواسته دختره رو بترسونه یه لیوان آب پاشیده تو صورت دختره
.
دختره صورتشوگرفته داد زده سوختم سوختم .
پسره خندیده گفته احمق آب بود.
دختره دستاشو برداشته از جلو صورتش.پسره دید صورتش عوض شده ترسید پا به فرار گذاشته.باورش
شده اسید پاشیده.نفهمیده آرایش دختره پاک شده .میگن هنوز پسره باز نگشته
==================================
ادامه مطلب
از وقتی خبر ازدواج اون دختر 10 ساله با پسر 22 ساله رو شنیدم و اخبار رو دنبال کردم ، در نهایت این خبر اعلام شد که اون عقد باطل شد ، قوه قضائیه اون عقد رو باطل اعلام کرده ، دوستانی که در جریان هستن میتونن بهم بگن که مگه همچین چیزی ممکنه ؟؟؟
 
من کاری ندارم که اون کودک همسری هست و هزار داستان پشتشه ، اینا نه ، مگه میشه عقدی صورت بگیره بعد قوه قضائیه بگه باطله؟ اگه اینطوری باشه پس اگه  مثلا دوست دختر یه پسره ، در غیاب پسره میره با یکی دیگه ازدواج میکنه
=================Lantern23.blog.ir»=================
پسره خواسته دختره رو بترسونه یه لیوان آب پاشیده تو صورت دختره
.
دختره صورتشوگرفته داد زده سوختم سوختم .
پسره خندیده گفته احمق آب بود.
دختره دستاشو برداشته از جلو صورتش.پسره دید صورتش عوض شده ترسید پا به فرار گذاشته.باورش
شده اسید پاشیده.نفهمیده آرایش دختره پاک شده .میگن هنوز پسره باز نگشته
==================================
ادامه مطلب
دیروز رفتم ورزش اون خانوم ایرانیه میگه دیروز یه پسرم اومده بود ورزش و من لباس کلاه دار نداشتم رفتم اون گوشه ورزش کردم! (خانوم تو خیابون حجاب می پوشه)
بعدم میگه من نمی دونستم تو میای واسه همین بهت نگفتم که لباس پوشیده بپوشی!
خلاصه من پریدم روسریمو سرم کردم و یه گوشه واستادم منتظر که پسره میاد یا نه که یهو اومد خانم ایرانی میگه بیا یه گوشه ورزش کنیم اینا پسراشون خیلی پسر نیستن :/
منم رفتم بیرون که بیام خونه. یه خانوما اومد دنبالم  و پرسید که چرا
خیلی ناراحتم :(
مامان بیشعور برگشته بهم میگه دختر تا یه سنی باید ازدواج کنه
بعد مردم چی میگن
گفتم مردم گه میخورن چیزی بگن
خدا لعنتت کنه دوست پسر سابق که کل زندگی و عمرمو پات گذاشتم
لعنت بهت سین که اینو تو جونم انداختی
لعنت به زبونم که قبولشش کردم
که بعد ۵ سال اون بشه شادوماد و منم دختر ترشیده منتظر خواستگار
همینجور اشکام داره میاد پایین
فردا مادر یه پسره میخواد بیاد منو ببینه
میخوام صد سال نبینه
کثافت

<<< انشالله به حق ۵تن مادر پسره ازون س
امروز بحث مست کردن بود،گفتم فقط اون سری ک مست بودی
وزنگ زدی ب من گفتی میزنم ب سلامتی خانم بی معرفت 
که منو تنهاگذاشت رف
یادته تو خیابون منو با میم دیدی سریع زنگ زدی گفتی خودت
بودی؟ میگه اره اونجا خیلی وقت بود در ارتباط نبودیم بعدتو
رو بااون پسره دیدم،خداشاهده میخاسم بیام جلوتونو بگیرم
پسره رو بزنمش حیف با اقای فلانی بودم نمیشد بیام
میخاسم بگم لعنتی من واست مهمم و آب شدنم رو نمیبینی؟
نمیبینی چقد دلم میگیره ازاینکه حواست ب همه هس غیرازمنی
که
یه جایی خوندم شاید معشوقه ی حوا شيطان بود . مگه در این دنیا نیست ؟ مگه در این دنیا ممکن نیست ؟ مگر در همین زمین حوا هایی نیستند که دور از چشم آدم معشوقه ی شيطان هستند . فکرشو بکنید ، چه قشنگه اما دردناک ، که فرشته ی زمین عاشق پسره ارشد شيطان بشه ، قشنگ نیست ؟ قشنگه خیلیم قشنگه اما درد داره دردناکه ، فکرشو بکن یه دختر پاک پر از مهربونی قلب صاف دلی که جز خوبی چیزی توش نیست معشوق کسی باشه که لجنزارش براش بهشت باشه ، کسی که قلبش پر از کینه و نفرته ، ک
سلام
برای من خیلی جالبه بعضی از دختران نمی خوان جواب نه بشنون! ولی وقتی به یک پسر جواب نه میدن اصلا اون رو نمی فهمن!
این مطلب رو برای اون مطالبی ارسال کردم که دختره عاشق پسره شده بود و نمیدونست چطوری بگه و یا اینکه به پسره گفتن و بعد پشیمون شدن و پسره نه گفت و یا بعدا جوگیر شد و .
بعد جالبه که دختران میان این جور جاها میگن که دختر نباید به پسر پیشنهاد بده! نه، وای چه کار بدی، چقدر آخه!، دختر غرورش میشکنه دختر فلان و بهمان ولی این طور نیست اصلا . 
ا
چند روز که پیش که با همسر  رفته بودیم فروشگاه یکی از نیروهاشون که یه پسر جوونی هم بود داشت قفسه ها رو مرتب میکرد  دیدم دختری که تازه شده ارشدشون اومد و یه تذکری بهش داد و پسره گوش نداد رد شدیم و دوباره که از همین طرف برگشتیم دیدیم دختره با یه چیز خط کش مانند فی داره میزنه به پسره جدی نگرفتیم و بعد از یه مدت که مشغول بودیم دیدیم واقعا داره پسره رو میزنه من فقط نگاه میکردم باورم نمیشد بعد هم از سرو صدای اونا مدیرشون اومد و به پسره با تندی گفت

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها