نتایج جستجو برای عبارت :

فن فیکشن چانبک اسمات

اومدم یه فن فیک بخونم برگام ریخت . یه سری جملات رو که میدیدم یاد دوران احمقانه تینیجری که رمان عاشقانه ایرانی میخوندم افتادم :| به خدا دقیقا یاد همون حال و هوا افتادم. فکر کنم بهتر باشه سختی خوندن فیکای انگلیسی رو به دوش بکشم -__- ولی اگه چیز خوبی (حتی اگه ایرانی بود) میشناسید معرفی کنید لطفا :( (اسمات و خاک بر سری نمیخونم عذاب وجدان میگیرم )
مامانم: اینا چیه میخونی؟ برا منم بفرست میخوام نگاهشون کنم.من*آب دهانش را قورت میدهد* آ_آخه میدونی خیلی مسخرست اصن ارزش خوندن نداره.مامانم: کو حالا بفرست اگه چرت بود خودم پاکشون میکنم.من در حال نذر کردن و دست به دامن شدن هر چی امام و پیامبری که میشناسم :‌ اسمات شون خیلی زیادهمامانم: اسم هاشون؟من*سکته میکند*: آره اسماشون زیاده و سخته!!مامانم*نگاه مشکوک*من*با لبخند در افق محو میشود* 
 
کابوس ها همیشه تاریک و سیاه هستند و ما را به همراه خودشان در اعماقشان غرق می کنند هرچه بیشتر دست و پا می زنیم بیشتر غرق می شویم و هنگامی که به پایان خود می رسند و ما را در ساحل رها می کنند سینه مان خالی از خاطرات تلخ و دردناک کابوس ها می شود ! همچون غرق شده ای که نجات یافته است و آب شور دریا را خارج می کند !‌
سویا دختری است که بدست نامزدش که طمع ثروت و قدرت او را دارد کشته می شود و پس از تناسخ خود را در سالیان پیش زنده می یابد ! 
زمان به سرعت در گذ
سلام.‌ :) 
اومدم بگم شخصیت های فنفیک بعدی رو باید خودتون انتخاب کنید!
این یه نظر سنجیه . فن فيکشن بعدی با کدوم اعضا باشه؟؟!
RM
SUGA
JHOPE
JIN
TAEHYUNG
JIMIN
JUNGKOOK
و اما ژانر فیک
SMUT
School life
Romance
Fantasy
Horror
Harem
Drama
Comedy
پ ن : تا نگین فيکشن بعدیو آپ نمیکنم
اهم اهم 
*صاف کردن صدام*
*قدم برداشتن به سمتتون*
های لیدیز به اولین وبلاگ مینسونگ در بیان خوش اومدین
 
مینسونگ رو میشناسید؟شیپ برتر استری کیدز که در بین پنجاه شیپ برتر کیپاپ در سال 2021 و 2022 وجود داشته 
پس فالوم کن و بزار با این شیپ کیوت آشنات کنم
(بیا تو مارشمالو دم در بدهههه)
خب اگه اینجا حمایت بشه روزی یه پست گذاشته میشه
و پست ها شامل معرفی فیک و وانشات از اسکیز (کیوت،فلاف،اسمات،مافیا،دیلی‌و.) توییت های فان از مینسونگ با حضور اعضا
مومنت های ب
فن فيکشن یا فن فیک چیست ؟
ممکنه این کلمه رو تاحالا خیلی شنیده باشین ،و یا شاید هم نه این اولین بار باشه که باهاش مواجه میشید .
بهرحال این وبلاگ با توجه به اسمش، با هدف نشر انواع فن فيکشن ها ساخته شده و بهتره ابتدا درموردش مقداری بحث بشه.
توی این مطلب سعی کردم توضیح مفیدی برای بیان معنی و مفهوم این کلمه رو قرار بدم و امیدوارم مطلب براتون مفید باشه
برای خواندن این مطلب ،به ادامه ی مطلب مراجعه کنید.
ادامه مطلب
دانلود فیلم سینمایی mad max
 
بچه ها براتون فیلم هیجانی آخرامانی آپ کردم خودم که خیلی میدوستم فیلمشم عالیه اگه به روحیتون سازگاره ببینین البته من خودم عاشق ژانر ترسناک و آخرامانی ام
داشتم یه فیک میخوندم توش اسم این فیلم رو آورده بود که چانبک نشستن ببیننش خودم یاد فیلم افتادم گفتم آپ کنم شما هم ببینین
 
 
دانلود فیلم
دانلود ویس فارسی
دانلود زیرنویس فارسی
های گایز :] ~
یه فن فيکشن قرار‌ه آپ کنیم ب اسم : 
**پرواز بدونِ بال**
شخصیت ها خلبان هستن و دخترپسری‌عه !
خلاصه ی داستان :
((شیانا مادورو)) یه خلبان ۲۷ ساله ی دورگه ی اسپانیایی-ارمنی عه ک برای شرکت هواپیمایی "دلتا ایرلاین" کار میکنه ، یه روز به علت نقص فنی تو هواپیما ، مجبور میشه توی فرودگاه بین المللی سئول فرود اضطراری بیاد و اونجا .
 
خب ، جالب بود ؟ کنجکاو شدید بخونیدش نه ؟ ؛)
سعی میکنم خیلی طولانی نباشه و حداقل هفته ای یه بار هم آپ کنم ، مرسیع :)♡~
گایز نلم مستعارم جدیدم : jung mihi
میهی یعنی شادی بزرگ
سو منو دیگه با این اسم صدا کنید اگرم نمیخواد همون رومین خوبه
تو واتپد اکانت ساختم فعلا کار باهاش بلد نیستم 
آیدی واتپدم:https://www.wattpad.com/user/2jungmihi2
و اینکه میخوام فيکشن نوشتنو شروع کنم 
فيکشنامو اینجا میزارم هم تو واتپد هم تو وب سیتی مون
M-s-etayesh
 
سلاممم به همه ی ریدرای (عاشقتم و دارک و متضاد و ولف)
ستایشم یک نویسنده غرغررو :/
خب اومدم ازتون یک دنیاااااااااا تشکر کنممممممم
مرسی عشقای مننننن
مرسییی بهترینااااا
نمیدونین با خوندن هر کدوم از کامنت های دلگرم کنندتون چقدر ذوق زدمممممم
مرسیی همراهم هستیننن.
هر چقدرم تشکر کنم بازم کمه.بسکه دوستون دارم کیوتی های من *-*
خب اومدم بگم که هر ۴ تا فيکشن دوباره مثل قبل اپ میشه.
سعی میکنم تعداد صفحات و بالا ببرم و زود به زود اپ کنم ت
با سلام و عرض ادب خدمت شما دوست عزیز. 
هم اکنون پارک چلسو و یا مین یونهی خدمت شما عرضه میگردد! 
​​​​انگل جامعه هستم خوشبختم از آشناییتون ولی شما بد بختید از آشناییم؟؟ :0. 
متخصص و دارای مدرک پرفسورا در فشار خوردن (به معنای واقعی کلمه آفریده شده برای فشار خوردن!
F=Park chelsoo) 
و همچنین دارای مجوز تدریس و تاسیس دانشگاه در رشته ی فيکشن خوانی.
در این مورد آخر عرضم به حضور به عرشه ی عراق، حوض حوزه ی پرقیساقِتِتون برسونم *اهم اهم توجه نکنید
بنده در ما
امشب به یک نویسنده "کمی" غبطه خوردم. مخصوصا وقتی گفت معمولا هفت- هشت تا کتاب را با هم پیش می‌برد. طول می‌کشد تا تمام شوند ولی، سالی یک کتاب دارد. کتاب که می گویم فيکشن و نان-فيکشن هایی هستند که بشود به‌خاطرشان جلسات نقد گذاشت یا شرکت کرد. قدرت تخیل و خلاقیتش تحسین برانگیز است. سوال کلیشه ای به ذهنم رسید که چه شد اصلا نویسنده شده؟ خیلی جدی گفت: هیچی بار خورد! چون کار دیگه ای بلد نبودم.» شاید علت موفقیتش هم همین است. حالا چون خلاف دیدگاه‌های امثا
امشب به یک نویسنده "کمی" غبطه خوردم. مخصوصا وقتی گفت معمولا هفت- هشت تا کتاب را با هم پیش می‌برد. طول می‌کشد تا تمام شوند ولی، سالی یک کتاب دارد. کتاب که می گویم فيکشن و نان-فيکشن هایی هستند که بشود به‌خاطرشان جلسات نقد گذاشت یا شرکت کرد. قدرت تخیل و خلاقیتش تحسین برانگیز است. سوال کلیشه ای به ذهنم رسید که چه شد اصلا نویسنده شده؟ خیلی جدی گفت: هیچی بار خورد! چون کار دیگه ای بلد نبودم.» شاید علت موفقیتش هم همین است. حالا چون خلاف دیدگاه‌های امثا
خلاصه :
در این داستان مالفوی و هری با هم همکاری میکنند تا برای سازمانی به نام شکارچیان ماموریتی انجام دهند.از طرف دیگر فرزندان دوقلوی عموی هرمیان برای سال چهارم خود به مدرسه آمده اند
تعداد پارت: نا معلوم
پارت های منتشر شده : 1  (2 پارت فردا آپ میشه)
 
آقا من چند وقتیه معتاد فن فيکشن شدم
نمی دونم چرا واقعا. اولاش تفریحی می زدم، از این فن فيکشن ها ذهنی هم می ساختم قبل خواب یا تو سرویس، سر کلاس دینی و. اما وضعیتش کمکم داره وخیم میشه. اولاش با این فکر که:خب من که کلاس زبان نمی رم. حداقل یه ذره فن فیک انگلیسی بخونم یادم نره.» میخوندم.
معمولا هم گرایش داشتم به ف ف های کیمیاگر تمام فی، آکادمی قهرمانی من و ناروتو(بیشترین فف های انیمه ای دنیا مال ناروتو ان) بنابراین، به عنوان یه نویسنده تصمیم به کش
های مای گر 
خوبید ؟ منم منم ادمینتون ،  پارت شیشمو آوردم براتون
بخونید کیف کنید ، ازین ب بعد عکسای پارتو توی خود پی‌دی‌اف میزارم تا فضا رو خوب تصور کنید :]
نظرات شما مایه ی انگیزه گرفتن این ادمین میباشد ¡¡
دریافت قسمت شیشم
لاو یو آل ^^♥️
 
 
اول از همه سلام به همگی
راستش ما شاید توی این وب فيکشن آپ کنیم
برناممون هنوز مشخص نیست
ولی خوشحالیم به شماها پیوستیم
شاید بهضیاتون منو بشناسین، من فریمام دوست روشنا
با یکی از دوستام این وبو زدیم
خوشحال میشیم به وبمون سر بزنین
سلام بچه ها
باید یچیزی رو بهتون بگم، نویسنده فيکشن him ازمون خواست تا فيکشنش رو از تو سایت برداریم!
مثل اینک ی عده بدون اجازه این فیک رو توی روبیکا آپلود کرده بودن، روبیکا هم ک زیر نظر فتا و ایناس! خلاصه اینک دارن دنبال نویسنده اینجور فیک ها میگردن، برای همین بهمون گفت ک برش داریم
همین دیگ گفتم ی اطلاعی بهتون بدم ✌✋
بازم ساری
نکته آخر:
بچه ها خواهشن، هیچ فیکی رو داخل روبیکا قرار ندین! برای نویسنده ممکنه بد شه، روبیکا زیر نظر سپاهه
اگر هم فیکی
سی و یک نما - اکادمی فیلم بریتانیا (بفتا) شب گذشته فهرست نامزدهای جوایز خود را در لندن اعلام کرد و سه فیلم‌ جوکر»، ایرلندی» و روزی روزگاری در هالیوود» بیشترین تعداد نامزدی را به خود اختصاص دادند. و جوکر در صدر آنها قرار دارد.
 
به گزارش ایسنا به نقل از هالیوود ریپورتر، در هفتاد و سومین دوره جوایز آکادمی فیلم بریتانیا (بفتا) فیلم جوکر» به کارگردانی تاد فیلیپس» توانست در ۱۱ شاخه نامزد کسب جایزه شود و پس از آن دو فیلم مرد ایرلندی» ا
فن فيکشن شکارچیان
به زودی از این مکان
خلاصه:
سازمان مخفی به نام شکارچیان وضیفه دارد تا به صورت مخفیانه با جادوی سیاه مبارزه کنددشمن آنها انجمن مرگ میباشد که ه تازگی پیترپتی گرو  به آن ملحق شده.حال یکی از اعضای جوان سازمان یعنی دراکو مالفوی   ماموریت دارد او را بگیرد.اما این ماموریت به این راحتی نیست زیرا در هاگوراتز مخالفانی برای این سازمان میباشد که اسنیپ یکی از آنهاست.
خب دیگه خلاصش طولانی شد :||| 
نکته: در این داستان اسنیپ،فرد ویزلی،
های لاوای من ^^
با پارتِ پنجم فیکِ پرواز بدون بال خدمتتون رسیدم :] ❤
میدونم خیلی دیر میزارم شما به بزرگی خودتون این ادمینِ تنبلو ببخشید ✨♥️
نظر هم ک امیدوارم بزارید حتما :))))))
دریافت
لطفا توی نظرات بگید که دوس دارید پارت بعد چجوری باشه ؟ فیکو پلیسی کنم یا همینجوری ادامه بدم ؟
 
درود!
حالتون چطوره؟ امیدوارم هرجا هستید سلامت باشید خب امروز میخوام یک پست بزارم در رابطه با دنیای کمیک ها و دنیای علمی تخیلی خب همونطور که میدونید مجلات علمی تخیلی و کتابچه های مصور کمیک هر دو در یک بازه زمانی از قرن بیستم(و همینطور در بیست و یکم)وجود داشتند و خب میدونید که مجلات علمی تخیلی سر شهرت و نویسنده های خوب خیلی با هم رقابت داشتند مخصوصا استاوندینگ ساینس فيکشن(علمی تخیلی مبهوت کننده) و گلکسی ساینس فيکشن(علمی تخیلی کهکشان یا کهکشان
درود!
وب سایت علمی تخیلی *گلکسی ساینس فيکشن* به عنوان یک وب سایت تخصصی از هیچ منبعی به غیر از منابعی مانند ویکی پدیا نسخه انگلیسی و یا وب سایت های معروف علمی تخیلی کپی برداری نمیکند و در صورت انجام دادن این کار منبع ذکر میشود تمامی مقاله ها دست نوشته هستند و یا ترجمه کامل. استفاده از مطالب سایت و تکثیر آنها در صورت دیده شدن پیگرد قانونی خواهد داشت(مگر با ذکر منبع).
البته کسانی که زیر پرچم علمی تخیلی هستند از این کار ها هم بدورند مگر اینکه ط
من فيکشن Cider و همینطور Shameless رو به خواست نویسنده از سایت برداشتم
متاسفم بابت اینکه خیلیاتون دنبالشون میکردین ک دوسشون داشتین اما مجبور بودم
مثل اینکه چندوقته چنلای روبیکا فیکای چنلای تلگرامو بر میدارن و به اسم خودشون تو کانالشون میزارن و هیچ اجازه ای از نویسنده نمیگیرن (به وضوح دیدم که میگم)
این فقط برای فيکشنا نیست بلکه همه ی کانالا این اتفاق براشون افتاده و همشون چنلارو خصوصی کردن
گایز یع نکته
لطفا ازتون خواهش میکنم فيکشنارو و هرچی رو ت
۱- میرم فن ساین بی تی اس و بایسمو بغل می کنم.
۲- میرم تک تک رفیقای بیانم رو پیدا می کنم.عشق جانم که جای خود داره:) ایشون رو پیدا کنم انقدر بوسش می کنم که ذوب شه. ^^ دختر خوشگلمking army رو پیدا می کنم و باهاش کلییی حرف می زنم ❤
۳- میرم پیش تمااام کسایی که اذیتم کردن و ازشون بدم میاد و همه ی احساسمو نسبت بهشون میگم.خسته شدم انقدر تظاهر کردم هیچ حسی بهشون ندارم. ازشون متنفررررممممم
۴- میرم پیش مامان بزرگم اعتراف می کنم کلید کمدی که توش شکلات قایم می ک
آنیو به همگی من بارانا هستم 
اینجا بیشتر ویدئو و عکس های طنز میزارم اگه خبری هم گیرم بیاد میزارم اما کم 
 هم از بوی بند ها میزارم هم از گرل بند ها .
شاید فن فيکشن هم گذاشتم .
وخب همین دیگه نظر هم بدید که چه چیز دیگه ای هم بزارم
سارانگهه
سیزن جدید بلک میرر اولین سریال تعاملی بود که از نتفلیکس پخش میشد. ینی اصلا نمیشد که آنلاین نبینیش. و واسه دیدنش باید اکانت نتفلیکس میداشتی و ما توی ایران نمیتونیم این اکانت رو داشته باشیم. اومدن تو نماشا گذاشتنش به شکل همون تعاملی. که به شدت پیشنهادش میکنم. 
ینی وقتی فهمیدم میتونم همونجوری تعاملی ببینمش در پوست خودم نمیگنجیدم.
اینطوریه که تو انتخاب میکنی نقش اول داستان چه کاری انجام بده. از بین دوتا گزینه انتخاب میکنی که چیکار کنه. تصور کن ه
- بنا به گزارش گودریدز در سال ۲۰۱۹، تعداد ۴۲ کتاب و ۳۵۴۷ صفحه خوانده‌ام.(تا یاد نرفته بگویم، در این جمله واژه‌ تعداد اضافی است و به لحن محاوره و وبلاگی‌ام نمی‌خواند اما چاره‌ای نبود بایستی هر طور شده بین ۲۰۱۹ و ۴۲ فاصله می‌انداختم، وقتی الفبایی که با آن تایپ می‌کنیم راست به چپ است و اعدادش چپ به راست، این مشکلات اجتناب ناپذیر است.) به حسب ظاهر نسبت به یکی دو سال گذشته، بیش‌تر خوانده‌ام اما به لحاظ سنگینی محتوا شاید بدترین سال کتاب‌خوانی
دقیقه های طولانی به خط صاف و چشمک زن روی صفحه سفید خیره شدم. واقعا نمی دانم چه باید بنویسم. نمی دانم. نمی دانم. نمی دانم. خودم را نمی دانم. دنیا را نمی دانم. هرچیز که به آن باور دارم را نمی دانم. حتی نمی دانم که دارم ژست میگیرم یا این واقعیست. نمی دانم شما الان درباره من چه می گویید. نمی خواهم بدانم
از اول بهمن من همین بوده. چرا. این هفته شلوغ بود. اما من.نمی دانم.
مغزم دارد مرا به جاهای عجیبی می برد. بگذارید ارام آرام شروع کنم به گفتن.
ببینید. شاید ای
کیبوردمو عوض کردم. اون کیبورد داغونه رو گذاشتم که مال گوگله. چون این امکان رو داره که بک گراند بذاری براش و من یکی از بک گراند های فضاییمو گذاشتم و سوتی های تایپی آینده و حال و سرعت کند تایپ رو فدای یک تار موی منظره شگفت انگیز و جنون آور فضا می کنم و امشب که فردا شد آرزو می کنم که وقتی مردیم اختیار کنیم که بهشت و جهنممون کجا باشه. من جهنمم رو ونوس انتخاب کردم. ترجیح میدم توی یه جهنم با شکوه و دلفریب بسوزم.
از فرجه امتحانات بیزارم بیزار. 
دلم میخوا
مثلا یه روز باشه اواخر اردیبهشت،کف اتاقم دراز کشیده باشم،ساعت هشت شب باشه،اسمونم اسمون بعد غروب باشه،رنگشم ازون ابیای تیره باشه که انگار هوا تاریک ولی تاریک نیس،اهنگ im your ghost هم پلی باشه،چراغا هم خاموش باشه،کتاب زیستم اونور بحال خودش رها شده باشه.
هیچ اتفاقی نمیفته،ولی انگار اون ساعت،اون لحظه برای همیشه تو ذهنم ثبت میشه،همینقدر بی دلیل،تو یاد موندن دلیل نمیخواد،شایدم دلیل داره ولی اونقد عمیقه که سلولای مغزمم درکش نمیکنن بیان بمنم بگن.ا
بلخرههههههه
آخییییییییییییییش!!
راحت شدم!!
هی یچیزی میشد نمیشد بخونمش!!
یه فیکی خوندمشدیدا زیباااااااا ، جادااااار ، مطمئن ، .
+ قاظی کردی داداچ؟؟
- خف بابا دارم میحرفم چولمن!!
+ خودت چلمنی ، احمق!!
- احمق باباته!! لال میشی یا این کفشو بکنم تو حلقت بنداش از گوشات بزنه بیرون!!؟؟؟
+اوکیخفه شدم!!
- آفرین!!
 
خوب کجا بودم . آها!!
یه فیک جیگر و نرم و ملس و ناز و سافت خوندم تمومیدم!!
کلی حرفای قشنگ قشنگ داشت که همه ارو یاد گرفتم . نمونه اش جوابی بود که به و
بلخرههههههه
آخییییییییییییییش!!
راحت شدم!!
هی یچیزی میشد نمیشد بخونمش!!
یه فیکی خوندمشدیدا زیباااااااا ، جادااااار ، مطمئن ، .
+ قاظی کردی داداچ؟؟
- خف بابا دارم میحرفم چولمن!!
+ خودت چلمنی ، احمق!!
- احمق باباته!! لال میشی یا این کفشو بکنم تو حلقت بنداش از گوشات بزنه بیرون!!؟؟؟
+اوکیخفه شدم!!
- آفرین!!
 
خوب کجا بودم . آها!!
یه فیک جیگر و نرم و ملس و ناز و سافت خوندم تمومیدم!!
کلی حرفای قشنگ قشنگ داشت که همه ارو یاد گرفتم . نمونه اش جوابی بود که به و
دیشب داشتم یه فن فيکشن می خوندم. شخصیت اصلی یه پسر افسرده ای بود که از بیماری خاصی رنج می برد. اون فکر می کرد که خیلی موجود کثیفیه. به همین خاطر به خودش آسیب میزد. روی دستاش و روی پاهاش پر از زخم بود. راستش این فن فيکشنه منو یاد گذشته انداخت. اون وقتا منم یه جورایی از خودم متنفر بودم. حالم از خودم به هم می خورد. به شدت احساس گناه می کردم. احساس می کردم که موجود کثیفیم. دوست نداشتم به تصویرم تو آینه نگاه کنم. 
 
خیزی به سوی مرگ، به یاری نجاست نم کشید
عشق شیطون من!!!!!
 
 
قسمت یازدهم:
 
دستمو روی زنگ گذاشتمو همینطور فشار دادم .تهیونگ درو باز کردو گفت : چته مگه سر آوردی ؟  - اختیار خونه خودمم ندارم ؟ - بیا تو ببینم .خودمو روی اولین مبل انداختم و بلند بلند گفتم : ای خدا از رو زمین برت داره دوشیزه کارل . الهی بترشی بمونی رو دسته ننه ات . آخه عوضی این ورزشا فیلو از پا در میاره . اصلا همش تقصیر شریه دیوونه اس . همین شری بود که منو وسوسه کرد برم رقص سالسا - چرا اینقدر مثل پیر غر میزنی ؟ - آخه تو که نمد
درود!
در این مقاله قصد معرفی و توضیح دادن درباره عصر طلایی ژانر علمی تخیلی رو دارم
ببینید توی هر نوع ادبیاتی در یک بازه زمانی خاص اون نوع ادبیات بسیار پیشرفت میکنه و نویسنده ها و مطبوعاتی رو به خودش میبینه که باعث میشن اون نوع ادبیات یا همان ژانر خودمان بسیار بین مردم دیده بشه و کلا یک برتری پیدا میکنه نسبت به بقیه ژانر ها این بازه زمانی رو به اصطلاح میگن *عصر طلایی* (حالا چه نوشته چه نانوشته) قبل از اینکه شروع کنم و بحث رو تخصصی کنم بگم که
واسه شب یلدا قرار شده بود با بچه ها دور هم جمع بشیم. طبقه ی آخر خوابگاه باربیکیو و . داره و 3 تا از بچه ها خوابگاه هستند و قرار شد مراسمون اونجا برگزار بشه. دو تا از بچه ها مسئول جوجه شدند. دو تا دیگه هم سالاد اولویه و من و سین هم میوه که انار و هندوانه بود. مراسم ما شنبه بود که بتونیم صبحش کاراش رو انجام بدیم. سین قبل از ناهار اومد خونه ما و ناهار رو با هم خوردیم. به جنی اینا هم گفته بودم ناهار با ما باشند می خواستم سبزی پلو با ماهی درست کنم اولش قبو

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها