نتایج جستجو برای عبارت :

شعر یه دختره اینجا نشسته گریه میکنه

دختره و پسره تو خونه تنها بودن.پسره ب دختره گفت دوسم داری؟؟.دختره گفت اره.پسرگفت ثابت کندختره  تک تک لباساشو دراورد.دختره ب پسره گفت تو چی دوسم داری؟؟.پسره گفت اره.دختره گفت ثابت کن.پسره تک تک لباسای دختره رو کرد تنش.از دید مثبتش ب این ماجرا فک کنید ن منفی.
تو تاکسی نشسته بودم يهو يه دختره گفت چیمنم گفتم هیچی!
دختر: چیمن: به ارواح خاک آقام هیچی!
دختر: چیمن: به حضرت عباس هیچی
دختر: چیمن: آقای راننده جون مادرت بزن بغل این دختره ول کن ما نیس.
راننده: خفه شو بتمرگ سرجات خانوم داره عطسه ميکنه
دختره و پسره تو خونه تنها بودن.پسره ب دختره گفت دوسم داری؟؟.دختره گفت اره.پسرگفت ثابت کندختره  تک تک لباساشو دراورد.دختره ب پسره گفت تو چی دوسم داری؟؟.پسره گفت اره.دختره گفت ثابت کن.پسره تک تک لباسای دختره رو کرد تنش.
 
به بدترین حال ممکن حالم گرفته شده ':(
از يه طرف غروب 
از يه طرف اربعین 
از يه طرف حال و هوای پاییز
از يه طرف آسمان ابری 
و 
از همه مهتر حال خودم :(
تو حیاط رو پله ها نشسته بودم يه آن یاد بچگی هام افتاد یاد بازی های کودکانه و از همه 
بازی های کودکانه یاد بازی این دختر اينجا نشسته گريه ميکنه افتادم و تمام دنیا انگار 
رو سرم آوار شد .
یاد مادرم و داییم افتادم و یاد آرزوهای مادرم .
یاد بچگی هام خوشی هام  یاد حرفای دلنشین مادرم یاد خنده های دایی و مادر
داشتم با دختره تو اتاقم نماز می خوندم.
يهو چشمم افتاد به عکس روی طاقچه.
يه فکری تو ذهنم خطور کرد.
به دختره گفتم این عکسه کيه؟ میشناسیش؟
دختره گفت نه.
گفتم این آبجی منه.
يه نگاه متعجبانه کرد.
گفتم الان پیش خداست.
 
يهو چند قطره اشک اومد توی چشمام.
سریع نماز دوم رو خوندم و دعا کردم دختره جلو مامان بابام راجع به اون عکس حرف نزنه، سخته يه زخم کهنه دوباره باز بشه.
یکی از بچه های کلاسمون
خیییییلی رو نمره حساسه
اکثرا هم ترمای پیش با اینکه چند برابر من میخوند نمره ش کمتر میشد و قشنگ از حرص می ترکید و چند بار به رومم آورد
ولی این ترم داره جررر میده که نمره هاش بالا شه
دیروز بعده امتحان بهم يه تیکه انداخت
بد موند سر دلم
گفتم تا حالشو نگیرم ول کن نیستم
از دیروز بد قفلی زدم روش
نمره های آنا که اومد خیلی خوب نشده بودم اون از من يه عالمه بهتر شده بود
بعد به یکی از پسرای کلاسمون که با دختره رابطه داره نمره مو يه ذره
زندگی سخت بود؛ سخت‌تر شد. رنگش طوسی بود؛ نوک‌مدادی شد. اما آدم باید میان مرداب هم برای خودش نیلوفر پیدا کند. مثلا یکی از نیلوفرهای زندگی من این است که آدم‌ها را در ذهنم با جملاتی از قبیل فلانی که در ریاضی نفهم است» و او که قشنگ می‌خندد» و فلانی که صدایش خوب است» به یاد نمی‌آورم. به‌جایش با خودم می‌گویم استعدادش در ریاضی یواش است»، خنده‌هایش بوی سیب گلاب می‌دهد» و در گلویش انگار سهره نشسته». این‌جور نگاه کردن به آدم‌ها قشنگ‌تر نی
يه چیزی رو توی ااین مدت متوجه شدم.مردی که يه دختر رو دوست داره، طاقت نمیاره ببینه که اون اذیت میشه؛
همه تلاشش رو خواهد کرد که دختره بهترین تصمیمها رو بگیره و تمام کمکها رو بهش انجام خواهد داد.
همیشه کنار دختره خواهد بود و به جلو هولش خواهد داد
و دلش نخواهد امد که حتی يه دقیقه دختره رو توی زندگی تنها بذاره.
اون مرد ارزش داره باهاش بمونین، حتی اگه تفکرش رو قبول نداشته باشین.
مردی که ایتطوری نیست دو حالت داره:
1. یا دختره رو دوست نداره
2. یا دوست دار
انیمه ی دختر گرگی و شاهزاده سیاه رو دیدم امروز چون نتم جدیدا کم سرعت شده نمیتونستم فیلمی چیزی دانلود کنم دیگه مجبوری نشستم دیدمش و توصيه میکنم که شده از بی حوصلگی کلتونو بکوبونید به دیوار نبینید این انیمه ی چرت رو:/ 
پسره قشنگ يه نکبت احمق از خود راضی چندشه که کلی سرش حرص خوردم دختره هم احمقههههه :/ اون یکی پسره که عتشق دختره شده بود خجالتی بود چقدر کیوت بود کاش دختره میرف با اون !! 
اصلا این انیمه رو که میدیدم فکر میکردم دارم از اون رمان ایرانی
تو اتوبوس پیرمرد به دختره که کنارش نشسته بود ! گفت :
دخترم این چه حجابيه که داری ؟
همه ی موهات بیرونه ؟
دختره با پررویی گفت :
تو نگاه نکن !

بعد از چند دقیقه ⌚️ 
پیر مرد کفشش را درآورد
بوی جوراب در فضا پخش شد !!
دختره در حالی که دماغشو گرفته بود به پیر مرد گفت : اه اه اه این چه کاريه میکنی خفمون کردی ؟

پیرمرد باخونسردی گفت :
تو بو نکن !
فکر کنم که (این جدیده و حاصل تجربیات دو سه ماه اخیرم)،
یک مرد
وقتی که واقعا يه دختر رو دوست داره
همه زندگی و عمرش و وقتش و همه چیزش رو صرف ميکنه که اون دختر رو خوشحال کنه و اون دختر کلا خوشحال باشه.
 
ممکنه سعی هم حتی بکنه که یکمی بهش زور هم بگه،
به دو دلیل:
1. کاری که دختره ميکنه ممکنه اون لحظه به نفعش نباشه و پسره نمیخواد اسیبی به دختره وارد بشه
2. مردها معمولا دوست دارن یکمی قدرت و کنترل هم روی دختری که دوسش دارن داشته باشن.
 
- چقده ژولیده و خواب آلود!
بدو برو دست وصورتتو بشوی و موهاتو شونه بزن که مهدت داره دیر میشه!
- هوا خوب نیست مامان! امروز  دیگه مهد نرم!
- ای دختره ی زشت تنبل!
صدای گريه ی دختر بلند
- شوخی کردم. دختره ی خوشگل تنبل!
لبخند دختر تا به پهنای صورت!!
این دخترکای تازه آدم شده هم اولویتشون انگار جز قشنگی نیست!
چکار داریم میکنیم با آینده اونها و البته این مملکت؟!
هیچ دقت کردین، الان بچه های این دوره که گريه میکنن مامانشون براشون میخونه:گريه نکن جان دلم، ️بچه خوب و خوشگلم،️ گريه کنی چشمای تو پف ميکنه میاد جلو، ️قرمز و بد نما میشه،️ نم نمی تا به تا میشه،️ به جای گريه خنده کن،️صورت خود تابنده کن
- اما زمان ما، وقتی که گريه میکردیم مامانمون میخوند:گريه نکن زار زار، میبرمت بازار(یا لاله زار) میفروشمت چهارهزار(قیمتها متفاوت بود)، چهار هزار قدیمی خاک بر سر رحیمی
یعنی اولا که میفرختنموندوما که فحش یادمون
فک کنم داشتم خواب میدیدم که بچه هامون گفتن که
ما میدونیم ک الف رو دوسش داری
+بعضی وقتا احساس میکنم دارم ب خودم تلقین میکنم که بهش
علاقه دارم،شاید من فقط چشاش وخنده هاش رو دوس دارم ب عنوان ی رفیق ک خیلی عزیزه برام!! نمیدونم تکلیفم مشخص نیست
فقط میدونم دلم نمیخواد ازدواج کنه بااون دختره 
ازاون دختره مزخرف که همش اعصابشو خورد ميکنه وخیلی هم
ترحم انگیزه واقعابدم میاد
سلااااااااااااااااااااااااام.
بچه ها من دنبال دوتا فیک هستم.
1يه فی بود توش کوک جیمین ازدواج کرده بعد خواهر جیمین میمیره  
2 یکی دیگه که جیمین با يه دختره ای ازدواج کرده بعد دختره و خیمین هم را دوس ندارن و يه بچه هم  دارن بعد دختره با کوک میخواد ازدواج کنه اما کوک عاشق جیمینه
کسی این دوتا را نداره؟
بگید جان مننننننننننننننننننننننننننن
وقتی چند روز پیش به شوخی به مامان گفتم که فکر می‌کنم يه دختره تو مدرسه‌مون موادفروشه، فکر نمی‌کردم امروز رو ببینم. 

چند روز پیش داشتیم می‌رفتیم خونه. پسره تکيه داده بود بهنرده‌های جلوی مدرسه. دختره داشت رد می‌شد. پسره يه اشاره‌ای بهش کرد و بعد دو تایی بافاصله و خیلی نامحسوس رفتن تو اون مجتمعه، جلوی مدرسه. چی بگم. برای مامان که داشتم تعریف می‌کردم گفتم فکر کنم دختره موادفروشه.
امروز اومدیم بیرون. پسره رو دیدیم اون ور. طوطی_یکی از بچه‌ه
دوستان میخوام براتون امشب از تجربه ی جدید و جذابم بگم.
داستان نیچه 
و اینکه هنوز کامل نمیدونمش ولی همینقدر دونستن هم بنظرم جذابه 
میتونید به پادکست رواق رجوع کنید
داستان از این قراره.
يه دختر کسخل و خود شیفته ی عجیب که خوشگل و با اعتماد بنفس هم بوده. میره با ۲ تا مرد تشکیل خونواده سه نفره بدون میده.
تو فاز روشنفکری و این حرفا.
ولی اون مردها جفت شون عاشقش بودن و خب قبول هم میکنن کا وارد این بازی بشن بدون اینکه حرفی از عشق بزنن.
یکی از اون مرد
دختره هرروز داره يه آرزوش و زنده به گور ميکنه، هرروز خوشیا مثل ماهی از زیر دستش سر میخورن و غما جا رو براش پر میکنن و هرروز با بعد جدیدی از غصه آشنا میشه ولی هنوز به مضخرف ترین شکل ممکن امیدواره و نمیخواد شرایط و بپذیره. یکی نیست بهش بگه لعنتی هنوز چن روز ازش نگذشته که به وضوح تهش و دیدی و گفتی اگه این جهنم نست پس چيه.
دختره خله.
این همه راه جلوی پاش بود و با انتخابا و تصمیمیای غلط گند زذ به همشون.
این همه خوشی داشت و کاسهی صبرش بد جایی لبریز شد
يه خبر بد تموم نشده بعدیش شروع میشه
چرا کیپاپ دیگه رنگی رنگی نیست
خلاصه مطلب اینکه ونهوو چند وقتی بود توسط يه دختره اذیت میشده و اون دختره خیلی قبلا با ونهوو يه گذشته داشته.
و الانم که دختره رفته همه چیزو جلو رییس کمپانی لو داده و ونهوو هم بخاطر فشار ها و این اتفاقی که افتاده گروه رو ول کرد و کمپانی هم هیچ تلاشی واسه برگردوندنش نکرد:/
این دختره قبلا همین بلا رو سر يه ایدول دیگه هم اورده بوده
تبریک میگمجایزه نفرت انگیز ترین دختر کیپاپ ۲۰۱۹ ر
مدیر امروز رسما رید بهم!
گفت کارای شخصیت رو نیار تو ساعت اداری انجام بده و گفت اون دختره رنگ پریده دماغ عملی هم گفته نمیخوادت و به دردش نمیخوری و از این به بعد با یکی دیگه قراره کار کنی. 
انگار نه انگار که خود کوتوله اش تو ساعتای کاری یا داره سخنرانی ميکنه و شر و ور میگه یا داره درس میخونه. مرتیکه نفهم عقده ای.
لحظه خیلی سختی بود. نفهمیدم چطور اشکام میاد. از ناراحتی صدام گرفت و حتی نتونستم درست جوابش رو بدم. حالم بد شد. گريه کردم. رفتم تو نمازخونه
+دیشب لاتاری رو دیدم. دوستش داشتم، قشنگ بود.
+the notebook رو هم دیدم. اونم فیلم بدی نبود. عین گفته بود پایان تلخه، اما به نظرم در شادترین حالت ممکن تموم شد. 
برای کسایی که نمی دونن، داستان دو تا نوجوونه که تو تابستون عاشق هم می شن، اما وقتی تابستون تموم می شه، دختره با خونواده ش از اون شهر می ره. خانواده دختره خیلی پولدار بودن و پسره نبوده، برای همین مامان و بابای دختره با باهم بودن اینا مخالف بودن. وقتی دختره می ره، پسره برای يه سال هر روز براش نامه م
سلام علیکم⁦☺️⁩ خوب امروزم گذشت سبک گذشتچون تریون نبود، و تریون بسی له شده و داغون می باشد بالاخره مدیر جان زنگ زده بود بهش و کلی تهدیدش کرده بود و زده بود تو ذوقش.گفته بود ورود دوستات به شرکت ممنوع می باشد نیروهای ساعتیت هم اخراج کن. و حالا اینها بماند، دیزوز که نبود سرکار بود و تحمل اون دختره سوگلی واقعا سخت بود و هرچی زبون می ریخت من محلش نمیدادم، بعدش تریون بهش زنگ زد ازش خبر بگیره منم فهمیدم البته اون یکی نیرو بهم گفت خودمم صداشو شنی
جوک جدید خنده دار
 
جوک آمپول دختره
دختره به پسره میگه میخوای جایی ک آمپول زدم رو نشون بدم؟
پسره با خوشحالی گفت آره !!!
دختره میگه ساختمان روبرو طبقه دوم :))))))
برای دیدن جوک های بیشتر روی لینک زیر یا تصویر بالا کلیک کنید
جوک چدید
 
می بینمت که چشم به پرچین نشسته ای
از صخره ای نیامده پایین، نشسته ای
منظومه ای ستاره ی پرپر به پشت ابر
چشمی به هفت خوشه ی پروین نشسته ای
هم پای ایل آمده ای سوی دهکده 
یا با شکار کبک به خـُرجین نشسته ای
پیچیده شور نی لبکی درشیار کوه
محو کدام چشمه ی شیرین نشسته ای؟
گردی ست ازتطاول تاتار ها به دشت
دلواپس هجوم تموچین نشسته ای
دست دعای توست به هفت آسمان بلند
از هر پرنده گوش به آمین نشسته ای
می گویی: آی کبک فرو برده سر به برف!
فارغ ز ضرب پنجه ی شا
دختره اومده سر فلان قضيه نصیحتم کنه، که برم علت انگیزه‌های درونی‌مو پیدا کنم، و حالا وسط حرفاش می‌گه: من به دراگ خیلی علاقه دارم. کنجکاوم دربارش. يه دفعه به رفیقم که پسر هم هست، گفتم و با تعجب زل زد تو چشمم و منو نهی کرد که اصلاً سمتش نرم و فلان.این دختره خیلی هم با من رودروایسی داره. يه زمانی رو من کراش داشته و اینا.من کاری به دراگش ندارم. همه چی به کنار.چه ومی داره که با تأکید بگی که رفیقت پسره؟ :))آقا، من خودم هم داغونم. منم معصوم نیستم. م
سلام
خیلی وقت ها هستش که بعضی از پسران دوست دارن شماره دختر مورد علاقه شون برای ازدواج رو داشته باشن. آرزو دارند دختره بهشون روی خوش نشون بده. بعضا توی خیابون یا محیط کار یا دانشگاه دنبال شماره دختر مورد علاقه شون هستند، اما اگه شماره طرف رو به دست بیارن نمی تونن بهش زنگ بزنن.
میخوام بفهمم چرا این دسته از پسرها با شرایطی که نوشتم از نزدیک شدن به دختره دوری میکنن، انگار يه چیزی مانع ارتباط بیشتر گرفتن با دختر میشه، اون چیز دقیقا به ویژگی روحی و
اقا اون دختره بود که میگفتم همش میاد وقتمو میگیره میگه بیا بریم بیرون یا همش میگه بیا بشین کنارم و من داشتم کلافه میشدم از اینکه نمیتونم مهارش کنم،خب؟؟؟؟
 جدیدا با يه دختری دوست شده.بعد امروز اومد با چشم گریون گفت این دختره خیلی وقت منو میگیره همش میگه بیا بشین پیش من همش بهم بکن نکن ميکنه من افتادم تو يه باتلاق که نمیتونم ازش بیرون بیام چیکار کنم از دستش راحت شمو، گريه میکرد همینجور. اقااااا یعنی پشمام ریخت فقط!!!!!!!!فک کنننننننن دقیقا هم
اقا اون دختره بود که میگفتم همش میاد وقتمو میگیره میگه بیا بریم بیرون یا همش میگه بیا بشین کنارم و من داشتم کلافه میشدم از اینکه نمیتونم مهارش کنم،خب؟؟؟؟
 جدیدا با يه دختری دوست شده.بعد امروز اومد با چشم گریون گفت این دختره خیلی وقت منو میگیره همش میگه بیا بشین پیش من همش بهم بکن نکن ميکنه من افتادم تو راهی که نمیتونم ازش بیرون بیام چیکار کنم از دستش راحت شمو، گريه میکرد همینجور. اقااااا یعنی پشمام ریخت فقط!!!!!!!!فک کنننننننن دقیقا همون کا
روی صندلی اتوبوس نشسته بودم و چشم‌هایم بسته بود. می‌خواستم بخوابم اما صدای پسر جوانی که پشت سرم نشسته بود و داشت با تلفن حرف می‌زد، اجازهٔ خوابیدن به‌من نمی‌داد. صدایش آن‌قدری بلند بود که من و چندنفر آدم دور و برمان بشنویم و در جریان صحبت‌هایش قرار بگیریم. داشت به دوستش می‌گفت: حالا فقط دست‌خوردهٔ توئه یا کس دیگه‌ای هم بوده؟ راستش رو بگو امیر. هان! پس فقط خودت؟ خب خوبه‌ پس. نه، عیب نداره. ما که غذامون رو باهم شریکیم، این همه بالا و پایی
=================Lantern23.blog.ir»=================
پسره خواسته دختره رو بترسونه يه لیوان آب پاشیده تو صورت دختره
.
دختره صورتشوگرفته داد زده سوختم سوختم .
پسره خندیده گفته احمق آب بود.
دختره دستاشو برداشته از جلو صورتش.پسره دید صورتش عوض شده ترسید پا به فرار گذاشته.باورش
شده اسید پاشیده.نفهمیده آرایش دختره پاک شده .میگن هنوز پسره باز نگشته
==================================
ادامه مطلب
امروز امتحان قارچ داشتیم:/خوب بود خداروشکر بدون تقلب احتمالا در حد يه غلط دارم فقط.استاد دو سری سوال داده بود و فاصله ها زیاد بود و اصلا نمیشد تقلب کرد.بگذریم از دوستم م.ز که با اینکه سری سوالش يه چیز دیگه بود اما پاسخنامشو کاملا از روی دوست پسرش ع.ا کپی کرد و سری سوال رو هم مثل اون زد و خب دوست پسر خرخون گویا گلیست از گلهای بهشت:/
ع.ق امروز يه دختره ای رو اورده بود توی بوفه و جیک تو جیک هم بودن دوساعت.کلی هم باهاش بیرون میره.میم با دیدنش داغون شد.خ
=================Lantern23.blog.ir»=================
پسره خواسته دختره رو بترسونه يه لیوان آب پاشیده تو صورت دختره
.
دختره صورتشوگرفته داد زده سوختم سوختم .
پسره خندیده گفته احمق آب بود.
دختره دستاشو برداشته از جلو صورتش.پسره دید صورتش عوض شده ترسید پا به فرار گذاشته.باورش
شده اسید پاشیده.نفهمیده آرایش دختره پاک شده .میگن هنوز پسره باز نگشته
==================================
ادامه مطلب
بعد قبل طلوع هیچ  فیلمی دیگه اونقدر نرفت تو دلم. تا دیشب. از همون يه ریع اولش حس کردم دارم فیلم معرکه‌ای رو میبینم. و بله. معرکه بود. تا تهش. که شد قشنگ ترین فیلمی که دیدم. تموم شبو بعد دیدنش فکر کردم به اینکه خب منطقيه محبوبت بشه ولی چرا اینقدر محبوب شد برات؟ چون شخصیت اول فیلم شبيه تو بود. من شبيه تو دیدمش. که تو پیش از طلوع هم اون شخصیت تو بودی. که اصلا شاید منظورم خود خود شخصیت هم نیست، يه سری رفتارا، يه سری ری اکشنا. نمیدونم! ولی تویی. چه بد مین
هم خونه ایم زنگ زده
میگه در این چند ساعت پایانی که این استانی
یادت نره که صابخونه اولت اذیتت کرد و يه دونه دوست داشتنی (گرگ زاده فرش شو رو میگه) قبل اومدن به این استان که بهت هیچ کمکی نکرد مردک aasshole 
برو بجنگ توی استان جدید. با زحمت رسیدی اينجا.
گفتم اينجا ثبتش کنم.
خیلی جالبه دختره کانادایيه ولی کاملا شرایط ایرانیا رو درک ميکنه.
اينجا مینویسم که بمونه. که یادم بمونه.
برام دعا کنین.
زندگی جدیدم رو دارم شروع میکنم.
چند سال پیش، یکی از بچه‌های کلاس -سینا- که با هم رفیق بودیم، بهم گفت از شیدا -همکلاسی- خوشش اومده.من از ترم ۱، که نماینده بودم، با دختره گه‌گاهی حرف می‌زدم. صمیمی بودیم. می‌دونستم دختره از یکی از پسرا خوشش میاد. خیلی هم خوشش میاد. عاشق بود دیگه. بدجور هم عاشق بود.اما اینو به دوستم نگفتم. گفتم شیدا رو دوسش داری؟ برو بهش بگو. عاشقشی؟ برو بهش بگو.رفت گفت. و طبیعتاً، شیدا هم بهش گفته بود من آمادگی رابطه رو ندارم.بعد، سینا اومد پیشم گلايه کرد
يه بنده خدایی از دوستهامون چند روز قبل عکس گذاشت که عقد کرده ، و هممون کلی خوشحال و تبریک و .
من اصلا همسرش رو نمیشناختم .
از بچه های سراسری ترم پایینی بود .
هیچی خلاصه همون موقع دوست من که از دی ماه مهمانی گرفته رفته تهران به من پیام داد که اینا چجوری آشنا شدن و کی آشنا شدن و.؟ 
گفتم والا من نمیدونم ! 
يهو گفت این پسره تا همون دی ماه به من پیام میداد  ، پیشنهاد میداد ‌.
اضافه کنم که این دوستم هرکی ازدواج ميکنه یا دوست میشه میگه شوهر طرف یا دو
آره، هیچی قد بی تفاوتی آزارت نمی‌ده. دارم آزار می‌بینم از بی‌تفاوتی‌هاش از این که بود و نبود من به هیچ جاش نبود ولی خب باید بگم ببند و جمع کن خودت رو. چيه اینقدر ک س شعر می‌گی. داشتین لاس می‌زدین دیگه می‌خوای بگی نمی‌دونی؟
دیشب تو هایپر يه پسره کارگر اونجا التماس يه دختره که کارگر اونجا بود رو می‌کشید که باهاش خوب باشه و دختره می‌گفت حال نداره. دلم گرفت. راستش هیشکی جز ع منتم رو نکشید و نخواست باهاش خوب باشم. همیشه من اونی بودم که منت می‌ک
( رفیق بی کَلک )
مادرِ من  مادرِ من
ای همه یِ باورِ من
یادم میاد اون قدیما
زمستونا ، تابستونا
وقتی شب از راه میرسید
تاریکی از پنجره ها
سَر میکشید به خونه ها
بغض تو گلوم پیله میکرد
غم تو دلم گولّه میشد
اونوقت تو بودی از پسِ
غصه ها در میومدی
زمستونایِ سرد سرد
پشت در خونه یِ گرم
برف تو کوچه قُلّه میشد
آتشِ غصه هایِ من 
خاموش میشد با خنده هات
گرمی و آرامشِ آن
اطاقِ سردم تو بودی
شادابی و سرخیِ این
چهره یِ زردم تو بودی
رو راست بگم مادرِ من
دوایِ دردم تو

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها