نتایج جستجو برای عبارت :

آکادمی زوزه

قایق با سرعت از گروهان تجسس و هیولای مرداب فاصله گرفت. شکستن طلسم شکن کاری نداشت. تنها باید کمی به قایق ضربه میزد تا طلسم شکن کنار برود،ماجرای هیولای مرداب هم به او زمان داده بود. به هرحال، مهم این بود که داشت به نقطه خروج نزدیک تر میشد.
نقطه ای خروج،ان طرف دریاچه و برروی زمین افتاده بود، یک حلقه ی جواهر نشان. ایدن وقتی به ان رسید باورش نمیشد که اینقدر خوش شانس است. اما این باورش تنها چند ثانیه به طول انجامید.
صدای زوزه گرگ از چند طرف شنیده شد.
گمان کردی نفهمیدم ؟ من همه چیز را می دانم . خونِ روی دیوار را دیدم . آخرین زوزه ی دردناکش را شنیدم و لرزیدم . تکان تکان خوردن مردمک های نمناکش را به خاطر سپردم ، من پنجه هایی که آخرین رمق را بر گلوگاه زمین ریختند و فشردند ، و فشردند ، و فشردند ؛ بر حنجره ی جهان حس کردم
و چشم های تو را ؛ ای محبوب ترین من !
و اشک هایت را . اشک هایت ؟ 
از آنها وام دار کدام ابر بودی ؟ کدام آسمان را بازیچه‌ی زنشِ آرام پلک هایت کردی که می باریدی و داشتی جهان را در بارانی غری
آن پاییز که تمام زندگی ام رفت زیر آب، نمیدانم کجا بودی. من هی خیره میشدم به زرد و نارنجی برگهایی که مقاومتشان در  برابر باد کم بود. بادی که هم قوی بود و هم زوزه کش ولی نه آنقدر که یاد تو را هم بکند و ببرد.
باد که شکست خورد، گذاشتم باران هم زور خودش را بزند.
خانه را تکاندم
منتظر بهارم
زمستان با کرسی از خانه ی ما رفت
آسمان های های گریه کرد از صبح تا چند ساعت پیش که خوابش برد
دیگر نمیترسم
نه از زوزه های سگ ها،درشب
نه از رعد و برق و آسمان قلمبه ها
و این یعنی تو نیستی،تو تمام شدی،یک توهم قشنگ و دوست داشتنی و تلخ
 
من آشنا هستم با  روز های پاک و بستگی های کودکانه ی خودم.می دانم که لاله واژگون کجا می روید و گرگها کی زوزه می کشند .
من به همبستگی درختان و شیفتگی پیچک همسایه ایمان دارم. من باور دارم که مورچه ها، گلها، درختان گاهی هورا می کشند. 
من نمی خندم اگر کودکم در گورستان با پدرم که سالها پیش کفن پوسانده است دیدار کند . 
من پچ پچ  چمن ها را می شنوم وقتی کسی قانون آنها را له می کند. 
من آشنا هستم با  روز های پاک و بستگی های کودکانه ی خودم.می دانم که لاله واژگون کجا می روید و گرگها کی زوزه می کشند .
من به همبستگی درختان و شیفتگی پیچک همسایه ایمان دارم. من باور دارم که مورچه ها، گلها، درختان گاهی هورا می کشند. 
من نمی خندم اگر کودکم در گورستان با پدرم که سالها پیش کفن پوسانده است دیدار کند . 
من پچ پچ  چمن ها را می شنوم وقتی کسی قانون آنها را زیر پا می نهد. 
یک شب میاد که تو کنارمی. وقتی شب شده، آسمون پر ستاره‌تر از همیشه‌ست و خدا روی دنیا، پتوی سیاه کشیده و همه خوابیدن. تو دل کوهستان اما، با نورِ مهتاب روشنه. دره‌ها، صخره‌ها، رودها. وقتی همه‌ تو خوابِ نازن، کنارت دراز میکشم و زل میزنم به سبزِ خوشرنگِ چشات. صدای زوزه‌ی گرگ از دلِ دره های عمیقِ کوهستان بلند میشه. مچاله میشم تو بغلت. از همه‌چیز، موی من و چشم تو و فضا و رویا، بوی کاجِ قطع شده میاد و خواب، ما رو هم میبره.
بسم الله الرحمن الرحیم 
نحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِینَ ۳یوسف
 
صداهای مبهمی از مخلوط شدن آهنگ فریادهای مظلومانه اش. صدای زوزه ی گرگهای پلید و. صوت قرآن. سوره ی یوسف .آیات چاه و. بر جان من و تو بارها و بارها طنین انداخته.
ادامه مطلب
نمیدونم فاز شهرداری این خراب شده چیه اجازه داده نزدیک 10 15 تا سگ ول کنن اینجا :/ درسته با اهالی محل کاری ندارن ولی خب همینکه تو روز گله ای حرکت میکنن آدم قالب تهی میکنه چه برسه به اینکه شبا هم برای هم با زوزه خط و نشون میکشن رو باید تحمل کنیم (ببین چه خبر بود که گربه ها رو دیوار وایستادن جرات نمیکردن برن پایین!) خب فلان فلان شده های خوش صدا خبر مرگم میخوام بخوابما بکپید دیگه :/
- ولی حتی اگه وجود خدا رو انکار بکنی، لحظه‌ای که یه خطر از بیخ گوشت رد می‌شه و زنده می‌مونی، با صدای بلند می‌گی: خدایا شکرت!
+ همین امروز، داشتم از وسط بلوار، کنار بلوکای سیمانی در جهت خلاف راه می‌رفتم تا به یه جایی برسم، که بشه ازش رد شد. یه ماشین سبقت غیرمجاز گرفت و زوزه کشان از کنارم رد شد. اون‌جا بود که با صدای بلند گفتم: فاااااک! می‌بینی، تاثیرات فرهنگ بیگانه روی من! 
راستی، اگه روزی فلسفه باعث بشه از سایر آدم‌ها متنقر باشیم، بهتره که هم
در درونم چیزی اتفاق افتاده بود و بدترین چیز ها همیشه در درون ادم اتفاق می افتد . اگر اتفاق در بیرون بیفتد مثل وقتی ک اردنگی میخوریم میشود زد ب چاک 
اما از درون غیر ممکن است 
وقتی به این حالت دچار میشوم میخاهم بروم بیرون و دیگر به هیچ کجا برنگردم . مثل این است ک وجود دیگری در من باشد 
شروع میکنم ب زوزه کشیدن خود را روی زمین میاندازم سرم را ب این طرف و ان طرف میکوبم تا بیرون برود انا غیر ممکن است 
پا ندارد ؛ ادم ک از داخل پا ندارد 
برف هنگامه کرده بود.سوز و سرما بیشتر شده بود.برف تاج خروسی می بارید.صدای زوزه هر لحظه بیشتر میشد.کمی دورتر یک درخت زبان گنجشک پیدا بود.برگ هایش ریخته بود به جز چند تا و باد شاخه هایش را بی امان تکان میداد.یک چاله پای درخت قرار داشت.یک لانه ی خالی کلاغ هم بالای درخت بود‌.صدا از آنجا می آمد.برف سفت و سخت شده بود.درون چاله یک پسر بچه و یک سگ افتاده بودند.برف مانند پتو رویشان افتاده بود.بی حرکت بودند و فقط ناله می کردند.
وهنوزسفره دلم پهن استتویوسعت سبز باغوهنوزحس می کنمطعم تند دارچین راتوی لیوان های بخار آلود چایآنگاه که گامهایتمیان معرکه ظهور می کنندوچشمهایت هوایباغ را عوض می کنندوقتی طعم گسدلتنگی هایت را واگویه می کنیآفتاب از پهنای شیشه بر فرش هاردی نور آگین زدهصدای گنجشک هاذهنم را قلقلک می دهدبوی عطر ریحان تازهکه توی آبکش می رقصددلم را جابجا می کندمیان تبسم طربچه هاو زوزه های شاهی هانانهای توی سفرهدور از تو به من چشمک می زنندوحوصله غذا از سر اجاق گا
سوز سرد دست می اندازد به استخوان هایم و خود را بالا می کشد، پیش می رود از بازوها به سمت گردنم. سلولهایم به نوبت جان می دهند، دست می گذارند بر شاهرگ زندگی، فشارش می دهند، خفه می شوند.
پلک ها کمی از هم فاصله می گیرند، از پشت یک لایه غبار، بین شاخ و برگهای سبز، به دنبال دارکوبها می گردم. از دوردست زوزه ی سگی بر دیواره های جمجمه پنجه می کشند و مگسی جان می دهد؛ آرام پشت سراب پنجره. عنکبوت در کمین است، انگشتانم به تارهای چسبناکش آغشته اند. چیزی سوت می
این روز ها طناب قلاده ی زمان است که محکم تر از دیگر اربابان گردنم را می‌کشد و من مثل توله سگی مفلوک زوزه کشان تسلیم میشوم
شاید هم از اول تنگ ترین قلاده بر گردن انسان قلاده ی زمان بوده
دوست دارم بگویم :زمان کسی است که هرچیزی را در دست و هر کسی را در اختیار دارد و بعد هم مثل کازانتزاکیس پیرمرد نیمه دیوانه ی خوش احساس بگویم 《او یا خداست یا شیطان》
واما پینک فلوید چه خوب می‌گوید که ما  همیشه به زمان سجده کرده ایم (در موقعیت های زمانی خاص دعا کرده
سلام
نام : علی قاسمی
سن : 1370
شهر : گرگان
لقب : کنزو
سبک موسیقی : رپ ، هیپ هاپ ، ارندبی ، پاپ .
ساز: گیتار ، پیانو .
فعالیت متفرقه : آهنگساز/تنظیم کننده/ترانه سرا/میکس من
شروع فعالیت موسیقی در سال 1380 با نام مستعار "علی کنزو"تا سال 89 تغییر سبک به پاپ تا سال 1397
شروع دوباره رپ و پاپ و ارندبی .
شعار همیشگی:گرگان بالاست
علامت : زوزه گرگ
سلام
نام : علی قاسمی
سن : 1370
شهر : گرگان
لقب : گرگ
سبک موسیقی : رپ ، هیپ هاپ ، ارندبی ، پاپ .
ساز: گیتار ، پیانو .
فعالیت متفرقه : آهنگساز/تنظیم کننده/ترانه سرا/میکس من
شروع فعالیت موسیقی در سال 1380 با نام مستعار "علی کنزو"تا سال 89 تغییر سبک به پاپ تا سال 1397
شروع دوباره رپ و پاپ و ارندبی با نام مستعار "گرگ" 
شعار همیشگی:گرگان بالاست
علامت : زوزه گرگ
کنار بخاری نشستم
به صدای زوزه شغال ها گوش می کنم
که دست جمعی آواز میخونن
داشتم می رفتم از توی ماشین آب بردارم
یه لحظه ترسیدم اگه یه شغال یا روباه زیر ماشین باشه
مثل دفعه پیش که یه گربه و بچه هاش زیر ماشین بودن
و وقتی من رسیدم کلی ترسیدن و فرار کردن

شمال هوا عالیه یکم خنکه
و روز  خیلی گرمه
از جاده چالوس که می اومدیم ترکیب جالبی بود
برف زیاد با آفتاب تابستان و درخت های سبز
اینجا زیاد مسافر نیست
فکر می کنم الان کسی به فکر مسافرت نیست
همه در حال خو
چن روزی میشی ک عادت کندنشونو ع سر گرفتم:)
باید برم دوباره کچل کنم
تولد دلاراس فردا .
شاید براش تولد گرفتم .
قلبم پره خونه و نمیتونم حتی یه لبخند بزنم
من اشتباه کردم.
تو رابطه رفتنم اشتباه بود.
راه برگشتنی نیس و خودمم دیگه فقد میخوام بگذرم.
من همینم
همیشه ادم بده منم .
همیشه بدترین کارا رو من میکنم :)
حقمه:)
مدارا کردنمه ک بم ضربه میزنه
باید صگ شم .خیلی بدتر ع ادمای دورم :)
باید صگ شم ک بفمی صگا ن تنا زوزه میکشن 
حتی ادم میدرن :)
 
متنفرم ع
 نمیدانم دلم به  دنبال چه می گردد 
 در کنار آن درخت های انار که برروی خاک ایستاده اند و موهایشان را پریشان کرده اند تا گلهای کوچک کنارشان پژمرده نشوند زیر آفتاب تابستان 
 نمی دانم چه چیزی قلبم رافشارمی دهد زمان فهمیدن بوی پاییز و آن صدای مبهم غریب که همیشه بامن است چه می گوید؟
نمی توانم بفهمم که در زوزه باد چه چیزی نهفته است که من را دیوانه می کند 
 غربتی را میشناسم که درغروب روز رفتنم دقیقا همانجا که دررویا دیده ام منتظرمن است 
چه می خواهد
 صدای پنل داخلی کولر گازی به دلیل مشکل در موتور بلووراگر کولرگازی شکما روشن میشود اما بوی سوختگی از آن به مشام میرسد و یا هیچ بادی نمیزند همچنین صدایی ریزی نیز ازخود تولید میکند، علامت این است که موتور بلوور کولرشما سوخته و یا نیم سوز شده و توان چرخش بلوور را ندارد .که باید هرچه زودتر این قطعه عوض شود.(تعمیر کولرگازی)
تاب برداشتن شفت بلوور کولرگازیتاب برداشتن شفت بلوورشفت بلوور گاها به دلایلی مانند ضربه خوردن، جنس نامناسب، شوک الکتریکی، دا
همگی شال و کلاه کردیم.برف را می کوبیدیم و پیش می رفتیم.برف توک توک می آمد.جاده از برف پوشیده شده بود.فقط جیپ آقا ساسان بود که می تاخت و می رفت.بی مرام نگفت خرتان به چند.بالای سرمان چند پرستو پر کشیدند.درمانده ها از سرما نمی دانستند کجا بروند.می خواستیم بالای کوه برویم.وقتی بر می آمد جای سوزن انداختن نبود.همه برای برف بازی یه آنجا می آمدند.آدم برفی می ساختند،برف بازی می کردند،خودشان را سرمی دادند.یه مش رجبی بود آنجا که قهوه خانه داشت.خوراکی و نو
حضرت (ع) می‌گویند: من یستأثر من الاموال یهلک» کسانی که در ثروت عمومی، انحصارطلبی می‌کنند و مافیای ثروت در جامعه تشکیل می‌دهند، هلاک می‌شوند. در همان لای دولةً بین الاغنیاء منکم» هم قرآن دقیقا به همین مافیاهای ثروت و سرمایه‌داری اشاره دارد. طبق فرمایش حضرت (ع)، کسانی که انحصارطلبی اقتصادی می‌کنند و قطب‌های سرمایه تشکیل می‌دهند یهلک و یهلک» اینان هم خودشان را هلاک می‌کنند که هلاکت انسانی است و هم جامعه را هلاک می‌کنند. در جای دیگ
حضرت (ع) می‌گویند: من یستأثر من الاموال یهلک» کسانی که در ثروت عمومی، انحصارطلبی می‌کنند و مافیای ثروت در جامعه تشکیل می‌دهند، هلاک می‌شوند. در همان لای دولةً بین الاغنیاء منکم» هم قرآن دقیقا به همین مافیاهای ثروت و سرمایه‌داری اشاره دارد. طبق فرمایش حضرت (ع)، کسانی که انحصارطلبی اقتصادی می‌کنند و قطب‌های سرمایه تشکیل می‌دهند یهلک و یهلک» اینان هم خودشان را هلاک می‌کنند که هلاکت انسانی است و هم جامعه را هلاک می‌کنند. در جای دیگ
بعضی اوقات خیلی نگرانم. وقتی فکر میکنم به برگشتن و از نو شروع کردن و خوب ساختن زندگی ته دلم غنج می‌ره اما نگرانی از دور دندون نشون میده و زوزه می‌کشه تا من از ترس بریزم دور هر چی که امیدواری هست و بیست ثانیه هایی پیدا کنم برای فرار از هر چی فکر برای بالاتر از بیست ساعته.
امروز حرم رفتم. کلی دنبال یه جا برای نشستن و نماز خواندن گشتم. دست آخر یه جای شلوغ بین جمعیت روی زمینی که فرش نبود نشستم گرمم بود. موهام خیس عرق بود زیر روسری و چادر. مستاصل بودم
 
 
این دومین صبح ه تو بیمارستانم و چشمام برا خواب دو دو میزنه. همه چی خوب ه مشکل افت فشار ناگهانی باباست.
 
ته نوشت: نمی دونم زوزه سگه که شبیه صدای جغده یا خود جغده که داره آواز می خونه اما خیلی دل نشین ه صداش تو تاریک روشنی هوا .
 
 
 
امروز صبح قبل از اینکه موذن گوشی شروع کنه به اذان خوندن با صدای زوزه‌ی بادی که راه افتاده بود از خواب بیدار شدیم. شمالی ها شاید متوجه‌اش شده و شنیده باشن.
نماز خوندیم و زوزه‌ی باد شدیدتر شده بود که اگر میخواستم خیلی به رو خودم بیارم، شاید یه نماز وحشت میفتاد به گردنم. D: پس ترجیح دادم بگم. یه باده دیگه نترس. (اینو به همسر گفتم)
گفت: همیشه اوایل بهار یه همچین بادی میاد و هرچی شکوفه ست با خودش میبره و گوجه سبزهایی که هنوز یه قِلقِلیِ کوچولو بودن
از نهضت مطالعه:
حضرت (ع) می‌گویند: من یستأثر من الاموال یهلک» کسانی که در ثروت عمومی، انحصارطلبی می‌کنند و مافیای ثروت در جامعه تشکیل می‌دهند، هلاک می‌شوند. در همان لای دولةً بین الاغنیاء منکم» هم قرآن دقیقا به همین مافیاهای ثروت و سرمایه‌داری اشاره دارد. طبق فرمایش حضرت (ع)، کسانی که انحصارطلبی اقتصادی می‌کنند و قطب‌های سرمایه تشکیل می‌دهند یهلک و یهلک» اینان هم خودشان را هلاک می‌کنند که هلاکت انسانی است و هم جامعه را هلاک می‌
کجایی که بعد رفتنت شدم آن هرزه دیوانه که از کویی به کوی دیگر زلیخاوار در پی عطر گیسوانت شناورم.
کجایی که بعد تو جسمی سرد شدم.بعد تو بی هوا زیستم و بعد تو زیستن را مردم.
چشم به کجا دوخته ای که از نگاهت آتش گیرد و باز بروید؟چشم هایت به کدام اقیانوس باریده که اینچنین یاد دریا پریشانم می کند؟
ماه شب های تار من.زیبای من.ای دل انگیز ترین نغمه ی ناشنیده حوریان.فرشته آتشین بالم.
کجایی که در نبودت این گونه پریشانم؟
شاید تو همان فنجان قهوه ای هستی که هنگا
یک به یک
خانه ها می افتند در سیل
زنی
گل های امیدش را می دوزد به گوشه  روسری اش
دستانش رو به به آسمان
و می درخشند چشمانش هنوز،
از عشق شب پیشین!
اگر چه سیل
عطر گیسوانش را می برد با خود
اما مانده کمی در بازوانش امید
درشب تنهایی
باد زوزه می کشد مرگ را
درختان
یکی یکی می افتند در سیلاب
امشب
تمامی آرزوهای زنی 
می رود به سوی ابرهای سیاه!
امشب،
یک به یک
خانه ها می افتند در سیل
و زنی با تمامی گل های روسری اش
دیگر فردا را نخواهد دید.
جمعه ۱۶ فروردین ۹۸
سلام
حال و روز این روزها خوب است، برای خود سرخوش هستند و برای من سرمست. غروب‌های زمستان را دوست دارم، نمی دانم چه تعلق خاطری به آن دارم، ولی همین قدر می دانم روزهای بچگی را برایم زنده می کند. باور کن بی راه نگفتم.
وقتی آسمان رنگ می بازد دوست دارم در آن لحظه در اوج آسمان پرواز کنم و خورشید را بدرقه کنم، ولی چه کنم که بی بال هستم.
راستی، کی نوبت من می شود؟، خیلی وقت است منتظر هستم. هر بار که پرسیدم جوابم را با سکوت دادی. بنظرت وقت آن نشده که تمامش کن
روش اول : ابتدا چرخ های عقب رو باز کنید سپس لنت های ترمز رو از دیسک جدا و کاملا باز کنید سپس با یک اشیاء تیز وسط لنت ها شیاری نسبتا نازک ایجاد کنید و از دوباره ی ماشین ببندید و پس از طی کردن مسافتی با دنده عقب این مشکل حل خواهد شد .روش دوم : شما باید به یک نمایندگی مجاز ایرانخودرو مراجعه کنید . نکته 1 : اگه با این مشکل رو به رو شدید به هیچ وجه اقدام به تعویض دیسک ها نکنیدنکته 2 : بعد از نصب لنت ها با فشردن چند بار  پدال ترمز از عدم نیاز هواگیری و عدم وج
فصل 5
احساس خفگی می کردم. نفسم در نمی آمد. دهنم را باز کردم که جاش را صدا کنم، ولی صدایی بیرون نیامد. جاش؟ کجا بود؟ به ردیف های قبر نگاه کردم، ولی نور چراغش را ندیدم. ری خودش را از زمین بالا کشید و تو هوا شناور شد. بالای سر من معلق ماند و یک جوری راه نفسم را بست، جلو چشمم را گرفت، خفه ام کرد. با خودم فکر کردم، من مرده ام. مرده. حالا من هم مرده ام. یکدفعه وسط تاریکی، نوری درخشید. نور به صورت ری افتاد، نور سفید و قوی هالوژن. جاش با صدای عصبی و زیری پرسید:
Skylanders Academy 2017 Season Two,آکادمي اسکای‌لندرز,دانلود آکادمي اسکای لندرز فصل 2 با دوبله فارسی,دانلود انیمیشن Skylanders Academy دوبله فارسی,دانلود دوبله فارسی انیمیشن آکادمي اسکای‌لندرز 2016,دوبله فارسی سریال Skylanders Academy S02,دوبله فارسی سریال آکادمي اسکای لندرز فصل 1,سایت دوستی ها,فصل 2 کارتون آکادمي اسکای لندرز با دوبله فارسی,فصل دوم انیمیشن آکادمي اسکای‌لندرز,
ادامه مطلب
توی زندگیم اگه ادعا کنم که یه چیزیو خوب یاد گرفتم اون چیز قطعا خطره.من خطرو خوب حس میکنم و خوب شناسایی میکنم. 
به نظرم خطرناک ترین سلاح دنیا کلیشه ای ترین دشمن عامیانست و چون هممون این سلاحو حمل میکنیم طی یک قرار داد بلند بالا و غیرقابل فسخ آزادش کردیم.
خطرناک ترین سلاح عالم دهن مردمه . سلاحی که باعث میشه تو رو یه شبه به چیزی تبدیل کنه که بقیه مجاز باشن بدون وجدان درد و در کمال قدسیت سرتو زیر آب کنن.
آدم خطرناک نداریم بلکه همه خطرناکیم و این یه ت
توی زندگیم اگه ادعا کنم که یه چیزیو خوب یاد گرفتم اون چیز قطعا خطره.من خطرو خوب حس میکنم و خوب شناسایی میکنم. 
به نظرم خطرناک ترین سلاح دنیا کلیشه ای ترین دشمن عامیانست و چون هممون این سلاحو حمل میکنیم طی یک قرار داد بلند بالا و غیرقابل فسخ آزادش کردیم.
خطرناک ترین سلاح عالم دهن مردمه . سلاحی که باعث میشه تو رو یه شبه به چیزی تبدیل کنه که بقیه مجاز باشن بدون وجدان درد و در کمال قدسیت سرتو زیر آب کنن.
آدم خطرناک نداریم بلکه همه خطرناکیم و این یه ت
Skylanders Academy 2018 Season Three,آکادمي اسکای‌لندرز,دانلود آکادمي اسکای لندرز فصل 3 با دوبله فارسی,دانلود انیمیشن Skylanders Academy دوبله فارسی,دوبله فارسی انیمیشن آکادمي اسکای‌لندرز 2018,دوبله فارسی سریال Skylanders Academy S03,سایت دوستی ها,سریال آکادمي اسکای لندرز فصل 3,فصل 3 کارتون آکادمي اسکای لندرز با دوبله فارسی,فصل سوم انیمیشن آکادمي اسکای‌لندرز,
ادامه مطلب
با سلامتمامی دانش آموزان هشتم ، سوالات را همراه با جواب تشریحی در  دفتر نوشته و جلسه آینده تحویل دهید.
برای دریافت سوالات کلاس 803  ایـــنــــجـــــا را کلیک کنید.
برای دریافت سوالات کلاس 802  ایـــنــــجـــــا را کلیک کنید.

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها