نتایج جستجو برای عبارت :

شروع رمان هات عشق ــــی ❌ هیلدا دختر نوجوون جذابی که به اجبار معشوقه دوست جوون هوسباز پدرش میشه با شروع رابطه‌ی داغ اتشینشون.

سلام وقت بخیر دوستان
میدونم خیلی از دختر های نوجوون و جوون با رمان های آنلاین آشنا هستن. با احترام به نویسنده های محترمی که رمان های خوبی به صورت آنلاین دارن که صلاح نیست اسم ببرم. باید بگم به عنوان شخصی که یکی دو سال اعتیاد به این جور رمان ها داشتم، طرف شون نرید دوستان! 
احتمالا آشنایی دارید، کاری با ضعف های نگارشی و محتوایی و این ها ندارم . این مدل رمان ها گاها بدآموزی دارن و جالب اینه اوایل که به تقلید از دوستانم میخوندم و بعد ها هم که خودم
یک زمانی منِ جوون تر از خجالت شخصیتی که بچگیم داشتم _که حالا میفهمم کاملا نرمال بوده و مختص سن و سالم اما منِ جوون تر دیگه اون منِ نوجوون رو درک نمیکرد و بابتش رفتارهای اون خجالت میکشید_ کلی از خاطرات منِ نوجوون رو نابود کرد کاملا ظالمانه.
حالا منِ جوون از کاری که منِ جوون تر کرده خیلی ناراحتم و حس میکنم یک قسمت از ما رو نابود کرد و منِ نوجوون گم شده توی ما.
حافظه ام داره کم ميشه یا خاطرات دور میشن نمیدونم اما هرچی که هست دیگه خوب یادم نمیاد از ا
دانلود رمان برج زهر مار و دختر شیطون بلا 2 از کیانا بهمن زاده با لینک مستقیم
دانلود رمان برج زهر مار و دختر شیطون بلا 2 با فرمت پی دی اف و اندروید و ایفون
 
نویسنده : کیانا بهمن زاده
ژانر : عاشقانه , طنز
تعداد صفحات : 239
خلاصه کوتاهی از جلد اول:)آرام که از پدرش متنفر و مدام ازش درحال فرار بود به طور اتفاقی با آرسام آشنا ميشه آرسام هم مردی بود که شخصیتش دقیقا مخالف آرام شیطون بود اما خب برحسب اتفاقاتی آرام به آرسام پیشنهاد یه ازدواج سوری میده تا بتو
[داستان سی‌ و سوم]نام #داستان: #شب_های_روشننویسنده: #فئودور_داستایفسکی.تنهایی، از یک مردْ متروکه ساخته. با جهان کنار نیامده است. در افکارش زندگی می کند. راه ها را همه بن‌بست می پندارد. و در همین زمان است، که در پیاده روی های شبانه اش با دختری آشنا می شود. مردْ زمانه اش را نمی شناسد؛ و خودش را نیز. دختر هم در انتظار کسی مانده است. چهار شب در زمانی مقرر باید در محلی به انتظار معشوقه ی دختر بایستند. و این، تنها از یک مرد مجنون و یک دختر عاشق بر می آید.
#بغضهایت_را_بشکنرمانی زیبا درباره دختری بنام آوا که به اجبار خانواده ازدواج می‌کنه و شوهرش غیابی طلاقش میده ولی بازهم به دست سرنوشت و پدرش مجبور به ازدواج دوباره ميشه پیشنهاد میکنم این رمان زیبا رو از دست ندین.https://t.me/romanstaar
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات  شخصی است- در اینترنت- یک مقالهاز مستند از یک فردانگلیسی بیان کرده است-که در داشگاه اول  عاشق یک دختر خردمند شدم وخواستم با ایشان  ازدواج کنم ولی بع بایک دختر خاصی دیگری که مثلا ی تر بودازدواج کردم وبعدا تاحدی پشیمان شدم وباان دختر خانم- گفتم تا زمانی که ازدواج نکردی معشوقه من باش- بعدنویسنده  مینویسد که ایشان میداند تاز مانی که ایشان بعقد درنیاورده است هرچه معشوقه به دادگستری شکایت- اعتنائی نمیشود- اخیراژ
یه جوونی بود یه دختری رو میخواست که سرپرست نداشت بعد
پسر عاشق میره خواستگاریش اما آشنایان دختره بهش جواب ردن میدن  میگه هیچی
نداری برو بیرون . اونم میره . دختر بهش زنگ میزه میگه من پدر ندارم
یعنی حامی ندارم اگه مرد زندگی هستی بیا منو ببر! پسر عاشق قصه ی ما تصمیم
میگیره با دختر قصه ی ما فرار کنه . اون پسر عاشق یه دوست نافهمی داشت
قضیه فرار رو بهش گفت اونم بهش میگه فرار کار درستی نیست اگه میخایش برو
باهاش عقد کن یه روز وقت محضر میگیره خودش ش
دوستان میخوام براتون امشب از تجربه ی جدید و جذابم بگم.
داستان نیچه 
و اینکه هنوز کامل نمیدونمش ولی همینقدر دونستن هم بنظرم جذابه 
میتونید به پادکست رواق رجوع کنید
داستان از این قراره.
یه دختر کسخل و خود شیفته ی عجیب که خوشگل و با اعتماد بنفس هم بوده. میره با ۲ تا مرد تشکیل خونواده سه نفره بدون میده.
تو فاز روشنفکری و این حرفا.
ولی اون مردها جفت شون عاشقش بودن و خب قبول هم میکنن کا وارد این بازی بشن بدون اینکه حرفی از عشق بزنن.
یکی از اون مرد
یعنی کاوه چکار کرده بود؟ چرا همچین بلایی سرش اورده بودن؟! کاوه هر چقدرم در حقم برادری نکرد. اما باز سایه  و تکیه گاهی بود که دلم حداقل به بودنش خوش بود. به اینکه اگر روزی، جایی گرفتار شدم لااقل برادرم هست. بلاخره که دستم را میگیرد. درسته کاوه برای ستایش پدری نکرد اما ستایش دلش به بودن پدرش خوش بود. اما کاوه بد کرد. نه به خانوادش ! بلکه به خودش، به زندگیش، به ایندش. چرا بعضی از ادمها با اینکه میدونن راه زندگیشون رو اشتباهی رفتن باز به اون راه ادام
دانلود رمان رابطه ای اجباری با فرمت پی دی اف
 
| دانلود رمان رابطه ای اجباری |
 
دانلود رمان با لینک مستقیم رایگان و فرمت های pdf,apk,epub,jar برای موبایل و کامپیوتر
 
 
 
 
 
♦| نام رمان : رابطه ای اجباری
♦| نویسنده : sara
♦| موضوع : عاشقانه
♦| فرمت : پی دی اف
♦| تعداد صفحات : ۵۲۲
♦| خلاصه همراه با قسمتی از رمان :
 
هواسرد بود بارونم شروع به باریدن کرده بود دستمو تو پالتو پاییزم فرو کردم کلافه باز به خیابون نگا کردمپس مین بار بهش زنگ زدم بازم مشترک مورد ن
نویسنده: لیلی زمانی      ژانر:اجتماعی   صفحات : 118    منبع:کافه تک رمان
خلاصه :یه دختر محکم ک با مرگ مادرش دنیاشم خراب ميشهمجبور ميشه با پسر عموش ک یه پسر هوسباز و زورگوهه ازدواج کنه اونم بخاطر برادرش خیلی اتفاقا میفته ولی دختر قصه ما سعی میکنه محکم بمونه 
   
رمانهای پیشنهادی:
دانلود رمان زوال اطلسی ها     رمان کنیزک زشت من       رمان پناهم باش
 
دانلود رمان اختصاصی پشت ابرهای سیاه
 
نام رمان: غزل واره های دلم
نویسنده : دل آرا دشت بهشت
ژانر رمان:  عاشقانه
فرمت دانلود رمان : APK (اندرویدی ) PDF (برای کامپیوتر ، تبلت و …)
تعداد صفحات:۵۶۸
خلاصه رمان:
با مرگ هدایت رمضانی و نابود شدن ثروتش ضربه ی بدی به تنها فرزندش
غزاله وارد ميشه، آقای شیخی (دوست هدایت) به عنوان حامی وارد زندگی غزاله
ميشه و همه ی سعی اش رو می کنه که فکر این دختر رو از کینه ای که نسبت به
رییس پدرش، یعنی کیانمهر عابدی داره دور کنه،
اخیرا کلیپی رو توی یه کانال دیدم که خیلی متاثر شدم، متاثر که چرا انسان های شریفی مثل سردار صیّاد شیرازی و خیلی از شهدا در اوج گمنامی هستن از اونور خودم و خیلی از جوون ها و نوجوون ها، شجره نامه خیلی از افراد مشهور دنیا رو می دونیم از بازیگرش گرفته تا فوتبالیست و خواننده و رقّاص حتّی آمار دوست دختر و دوست پسراشون هم داریم امّا نوبت به شهدا که می رسه، ریپ می زنیم و از بیان هر حرفی عاجز می شیم. قطعا انتقاد جدّی به مسئولای فرهنگی و سران کشوری وجود
من دختر زمستانم، معشوقه‌ی باران!
در رگ‌هایم برف جاریست و استخوان‌هایم تکه‌های محکم یخ!
من دختر زمستانم!
ماهِ عسلم بهمن است و آرمان‌ شهرم قطب ، ریه‌هایم بوی سرما می‌دهد و خواب‌هایم از تگرگِ زمستان لب‌ریز!
من دختر زمستانم!
دستانم بوی لیمو می‌دهد و موهایم پرتقال ، در چشمانم بنفشه تکثیر می‌شود و لب‌هایم با سرخی انار رقیب!
من دختر زمستانم!
پُرَم از خاطرات ماهی‌ کباب شده و سیب‌زمینی‌های کوچک زیرِ چاله ، سرخی آتش بخاری ، نجواهای عاشقانه ک
مادر امشب میگفت کاش سنم کمتر بود.مثلا چهل سال یا پنجاه سال :(.یعنی چی تو ذهنش گذشت که اونو گفت؟؟؟چه حسرت هایی رو یدک کشیده؟؟
 دیدن پیر شدن پدر مادرا یکی از باگ های بزرگ زندگیه.
+تو هم عجله نکن.نوبت تو هم ميشه.تو هم ميشه که میگی ای کاش جوون تر بودم و فلان مهارتو یاد میگرفتم.کاش جوون تر بودم و نمازامو اول وقت میخوندم.الان دیگه اصن حسش نیستنوبت تو هم ميشه
 
 
 
 
نام رمان :رمان پریچهر
به قلم :م.مودب پور
خلاصه ی از داستان رمان:
داستان درباره ی پسری به اسم فرهاده که پس از هشت سال به کشور بر میگرده و توی کارخونه ی پدرش مشغول به کار ميشه که در اونجا…….
 
لینک دانلود:
دانلود با فرمت PDF
دانلود با فرمت ZIP(کتاب صوتی)
سلام دختر پسرای هم سن و سال خودم 
مرسی از این که مطالب بلاگ بنده رو می خونید
دوستتون دارم و میخوام که یه صحبتی با شما عشقای عزیز داشته باشم آماده اید؟؟؟بریم؟؟؟؟باشه
اووووف که دارم دیونه میشم
آخه کسی نیست ما رو درک کنه به خصوص اون پدر مادرهایی که فاصله سنیشون با ما خیلی بالا هست
مثلا بابای40ساله 
مامان 38ساله
و ومثلا دختر خانوم یا آقا پسر14ساله
به خدا با احساسات یه نوجوون بازی نکنید به خصوصا دختر خانوم ها چون زود رنج هستند
حالا درسته من پسر هستم
     خب میرسیم قسمت دوم ماجراهای منو دختر عمه:)
یه روز رفته بودیم پیک نیک تاب بسته بودیم نوبتی بازی میکردیم اعتراف میکنم من هرچقدم خشونت به خرج بدم انصافا کارای خیلی خطرناکو انجام نمیدم ولی دختر عمم چرا( کی میگه ماستمن ترشه ). ماجرا از اونجایی شروع شد که من که نشسته بودم و دختر عمه جوون قرار بود هلم بده، تابو برد بالا یه لحظه من متوجه شدم یکم شله گفتم همونجوری نگه دار یکم طنابو سفتش کنم تا یه دستمو ول کردم از طناب یهو از همون بالا هلم داد!!
ا
میخوام بعضی چیزایی ک دوست دارمو تو همون اوج دوست داشتن عمدا بذارم کنار
مثل یه اهنگ خاص ک هربار میشنوم حالم عوض ميشه شاید شادمهر
یا یه عادت همیشکی شاید شب بیداری
یا یه خوراکی دوست داشتنی شاید نوشابه
میخوام ب خودم ثابت کنم من هنوز هستم
 بعد سعی میکنم یه سری چیزا رو ب خودم اضافه کنم حتا ب اجبار
خلاصه : داستان درباره یه خواهر و برادر عاشقه که تو روستا زندگی می کنن؛برادر دختر ما عاشق دختر داییشه و بالاخره روز عروسی عشق پسره فرا میرسه بنظرتون عکس العمل پسره چیه؟ اصلا دختره برای عشقی که تو قلب برادرشه چیکار میکنه؟روز عروسی چه اتفاقی میوفته؟رابطه عشق خون وقصاص چیه؟ حکم تو روستا چیه؟ این قانون خان و رعیته!.
لینک دانلود:
دانلود با فرمت PDF
رمان های پیشنهادی:
رمان عرق سگی
رمان این عشقه یا هوس
رمان جریر آتش(مسیحه زاد خو)
رابطه شویی باید با میل و رضایت زوجین صورت گیرد نه به زور و اجبار و پافشاری . به این نوع رابطه اجبار جنسی میگویند.
اجبار جنسی و فشار کلامی باعث میشود ن در رابطه با مردان بی اعتماد شوند.
کسانی که سعی میکنند خودشان را به زور در دل کسی جا کنند هرگز به خواسته شان نخواهند رسید.
@Dr_Zana6oei 
+ که شاخ و دم نداره !
++نفرت و حس انتقام نتیجه ی احساس صدمه دیدن و نادیده گرفتن حقوق انسانی هست . محاله بشه روابط اینچنینی منجر به جدایی و نفرت و انتقام نشن مگر
دیرش شده بود خیلی سریع کتش را پوشید و خود را به فرودگاه رساند. درست در همان لحظه دخترش بیدار شد و به یاد آورد که پدرش بدون بوسه و خداحافظی با او رفته، تلفن را برداشت و با پدرش تماس گرفت. دختر:پدر بدون خداحافظی با من رفتی» پدر:ببخشید زود برمیگردم» دختر:ولی.به سلامت، مراقب خود باشید» و بدون اینکه بگذارد پدرش چیزی بگوید به تماس پایان داد. دقایقی بعد از خانه خارج شد تا به خرید برود که در همان لحظه ماشینی جلوی در ورودی ایستاد و پدر پیاده شد و دخت
 
 
نام رمان :رمان پریچهر
به قلم :م.مودب پور
خلاصه ی از داستان رمان:
داستان درباره ی پسری به اسم فرهاده که پس از هشت سال به کشور بر میگرده و توی کارخونه ی پدرش مشغول به کار ميشه که در اونجا…….
 
لینک دانلود:
دانلود با فرمت PDF
دانلود با فرمت ZIP(کتاب صوتی)
هیج کجا حداقل من نشنیده ام که در این باره حرفی به میان آمده باشد.یک روز می بینی خانم و دختر همسایه،خاله،دایی،دختر عمه،دختر عمو و که و که و که زیادی به تو توجه دارند. دور و برت می پلکند.از نظر آن ها هر لباسی که بپوشی قشنگ است .هر حرفی که بزنی حق با توست.صورت ،پوست،هیکل،مو ،آشپزی،سلیقه وهر چیز دیگری ازتو با توجه به حرفهای آنها قشنگترین و بهترین  است.اگر از بچگی تا الان کمبود اعتماد به نفس داشته باشی. این عزیزان به تمامی جبران می کنند و کاری می کن
رمان طلسم شدگان از باران ستاک
رمان طلسم شدگان از باران ستاک[/caption]
نام رمان : رمان طلسم شدگان
به قلم : باران ستاک
امتیاز : 3 از 5
ناشر: رمانسرا
تعداد صفحات : 431
حجم رمان : 5.7 مگابایت پی دی اف , 0.84 مگابایت نسخه ی اندروید , 363 کیلو بایت نسخه ی epub
خلاصه ای از داستان رمان:رامش زندگیه عادی خودشو داره . زندگی کنار پدر و خواهرش رو دوست داره و در انتظار رسمی شدن ازدواجشه . اما کم کم حقیقتهاییی از زندگی خودش و پدرش رو میفهمه که مثل یک شوک بزرگ عمل میکنن. نامزد اون
به نظر من،
ادم پیر،
باید یا وردست و دور و بر خانواده ش باشه،
یا بلاخره اقوامش،
یا در بدترین حالت با اینکه من ازین متنفرم، ولی باز هم زبانی با افراد سالمند مثل خودش توی این کشور که به همه تسهیلات میده و امکانات (سیتیزن ها) خیلی بهتر از بودن با غریبه هاست.
 
پیرمرد هفتاد و پنج یا هشتاد ساله (دو تا داریم دور و برمون در دو خانه مختلف)، وقت هم خونه ای شدن با بقیه، عاشق دخترای بقیه شدن (اونم حتی دوست دخترای بقیه) و از صبح تا شب پشت دوست پسرای بقیه غیبت کر
یک پیرمرد و سه دخترش در یک روستای کوچک با هم زندگی می کردند، یک روز پیرمرد بیمار شد و مرگ به سراغش آمد، دختر بزرگ تر از مرگ درخواست کرد تا پدرش 2 سال دیگر هم زنده بماند و مرگ قبول کرد.
2 سال بعد مرگ دوباره به سراغ پیرمرد آمد و دختر وسطی از مرگ درخواست کرد تا اجازه دهد پدرش یکسال دیگر هم به زندگی خود ادامه دهد و مرگ هم موافقت کرد.
یک سال بعد مرگ بازگشت و دختر کوچک پیرمرد که شمعی روشن در دست داشت از مرگ خواست تا زمانیکه که این شمع می سوزد و آب می شود،
نمی‌دانم سریال سیزده دلیل برای اینکه.» را دیده‌اید یا نه، اما یکی، دو سالی ست که جزو سریال‌های مطرح بین نوجوون‌ها است و ما از قبل از عید کارگاه‌هایی را برای نوجوون‌ها درباره بعضی از موضوعات این سریال شروع کرده‌ایم برگزار کردن.
این هفته جلسه دوم کارگاه‌مان را برگزار می‌کنیم با دو موضوع » و تنهایی». موضوع تنهایی را من به عهده دارم. طرح درس را نوشته‌ام و دوستش ندارم. چرا؟ چون باید دروغ بگویم. روانشناس‌ها در مقاله‌هایشان برای ن
                                                  " مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت        خرابم میکند هر دم فریب چشم جادویت "
 
شروع وبلاگم با شروع یک ماه نووو، پر از سرما با دلی پراز عشق و گرما 
 
 
امروز اول بهمن ماه 1398  چه حس خوبیه وقتی پشت میز کارت می شینی و صفحه پورتال شخصیتو که باز می کنی، اسمتو تو لیست متولدین بهمن ماه می بینی. پیر که نه، بزرگ هم نه، عاقل هم نه، چی بگم؟؟ امروز صبح باتوجه باینکه دیشب زود خوابیده بودم، کمی سخت بیدار شدم، فقط 10 دقی
                                                  " مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت        خرابم میکند هر دم فریب چشم جادویت "
 
شروع وبلاگم با شروع یک ماه نووو، پر از سرما با دلی پراز عشق و گرما 
امروز اول بهمن ماه 1398  چه حس خوبیه وقتی پشت میز کارت می شینی و صفحه پورتال شخصیتو که باز می کنی، اسمتو تو لیست متولدین بهمن ماه می بینی. پیر که نه، بزرگ هم نه، عاقل هم نه، چی بگم؟؟ امروز صبح باتوجه باینکه دیشب زود خوابیده بودم، کمی سخت بیدار شدم، فقط 10 دقیقه
خبر فوت هر جوونی هرجای دنیا به گوشم برسه قلبم درد میگیره. 
چشمام نم ناک ميشه 
اگر یه درصد اون جوون و بشناسم متلاشی میشم
اگر با اهنگش اشک ریخته باشم دیگه هیچی 
الهییییییی 
چقدر آهنگ الهی و اهنگ امام رضا رو از این خواننده عزیز دوست داشتم. 
برای بار دهم پلی ميشه اهنگ. 
الهی دلت نگیره از سیاهی 
بگو بگو که رو براهی.
تبر فوت جوون و که میشنوم با خودم تکرار میکنم 
شاید نفر بعدی منم
سه گانه قبل از غروب ،بعد از غروب و قبل از طلوع رو شاید ده سال قبل دیده بودم .
این سه گانه ماجرای یه دختر و پسرین که بر حسب تصادف سر راه هم قرار میگیرن و یک شب رو کنار هم میگذرونن در مورد همه چیز صحبت میکنن (فیلم خیلی راکده) و در نهایت با هم رابطه برقرار میکنن. فردا صبح پسر به دختر میگه شماره تلفن و آدرست رو بده دختر میگه نه من نمیخوام رابطه امون به تلخی ختم بشه و هیچ شماره و آدرسی نمیده میگه اگر قرار باشه بازم همو ببینیم تقدیر این کار رو میگنه!!! 
ت
بسم الله الرحمن الرحیم
 
آنچنان که هویدا است در غرب چیزی با نام محدودیت در امور غیر اخلاقی وجود ندارد و این مهم تا به آهنگ های آنان نیز رسیده است ، اگر آهنگ های خوانندگان غربی که معنایش را نمیدانید گوش میدهید باید بدانید که اکثر آنان فاقد محتوا هستند و تنها صوت خوبی دارند ، ترجمه چند مورد از این آهنگ ها را در چند پست می آوریم .
و اما در این پست :
آهنگ bad girl از Avril lavign با کمک Marilyn manson
در این آهنگ مکالمه ای بین یک دختر با پدرش جریان دارد که آوریل دختر
خلاصه رمان :
دانلود رمان زاده تاریکی داستان یه دختر، دختری که میره توی دنیایی که حتی
توی تخیلشم نیست، به خواست خودش نمیره. اون رو با زور و اجبار به دنیایی که
از نظر انسان ها خیالی ست، بردند و پای دخترک، به دنیای اسرارآمیز، باز
شد…
در برشی از این رمان بلند آمده :
و بعد به طرف پنجره رفت و ازش رد شد … روی تخت دراز کشیدم دلم برای ملکه
و بقیه تنگ شده بود ! ای کاش میشد یه بار دیگه آرمیتا رو ببینم

ادامه مطلب
نام رمان: تمنای وجودم
ژانر: عاشقانه، طنز
خلاصه:
مستانه دختر زیبا و حاضر جوابی است که ترم آخر رشته عمران را می خواند. او در این ترم باید در یکی از شرکتهای ساختمانی مشغول بکار شود. او و دوستش شیرین با بدبختی در شرکت یکی از آشنایان پدرش مشغول بکار میشوند. صاحب این شرکت امیر پسر جذابي است که از روز اول مستانه سوتی های زیادی جلوی او داده است. تا اینکه شیرین به دلیل حاملگی دیگر به شرکت نمی آید و مستانه به تنهایی باید در این شرکت کار کند. او می فهمد که ش
خب این مرگ خیلی چیز هاست و شروع خیلی چیز های دیگه؛ چون از شروع برگشت علاقم به زبان فرانسوی شروع شد و پایان یه چیزی که اسمی براش ندارم. قاصدکی که فوت شد هیچ وقت دونه هاش بر نمی گرده پراکنده ميشه و بذر سفیدش جاهای دیگه کاشته ميشه؛ رابطه ی ما همون قاصدک بود که چندین سال مراقبش بودیم و حالا فوت شده . برگشتی در کار نیست 
البته که تو نور آبی دوست داشتنی ای بودی و البته که قلب من شیشه ای بود ؛ ولی همین طور که گفتم 
همه چی تموم شده :)
 
رمان انتقام شیرین      نویسنده: شیوا
خلاصه ی رمان:
دانلود رمان انتقام شیرین مهرشید دختریه از جنس خود ما . درد رو با تمام وجودش لمس کرده . پدرش رو از دست داده .و چون نمیتونه ثابت کنه این حادثه یک تصادف نبوده خودش دست به کار ميشه و به دنبال انتقامش وارد خونه ای می شه که سرونوشتشو عوض میکنه . اون خونه ، خونه ی ضارب پدرشه و می فهمه از رقبای سرسختش هم هست .
 
ادامه مطلب
این روزها به صورتی هستند که واقعاً احساس می‌کنم یا در خوابم یا در خیال!  تا به حال  همچین حسی نداشتم و هميشه فکر می‌کردم این جملۀ تو خواب و خیال مالِ فیلم‌ها و کتاباست، اما الان به عینه دارم حسش می‌کنم.
من در خواب و خیال هستم و تا دستانت را نگیرم باور نمی‌کنم این واقعیتِ شیرین را.

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها