نتایج جستجو برای عبارت :

در زلال شعر

⭐⭐⭐⭐⭐
ویژگی های محصول:
قطع: وزیری
نوع جلد: شومیز
خرید با تخفیف ویژه کتاب اولین های شعر زلال اثر ابوالفضل عظیمی بیلوردی
دسته بندی محصول :
#کتاب_لوازم_تحریر_و_هنر
برای خرید با تخفیف ویژه کتاب اولین های شعر زلال اثر ابوالفضل عظیمی بیلوردی یا دیدن جزئیات بیشتر بر روی لینک زیر یا بر روی عنوان محصول کلیک کنید.کتاب اولین های شعر زلال اثر ابوالفضل عظیمی بیلوردی
[عکس 320×320]
دیدن توضیحات و خرید با تخفیف ویژهمشاهده مطلب در کانال
 
پرسید .چطور ، بهتر زندگی کنم ؟گفت : گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر ،با اعتماد ، زمان حالت را بگذران ،وبدون ترس برای آینده آماده شو .ایمان را نگهدار وترس را به گوشه ای انداز .شک هایت را باور نکن ، وهیچگاه به باورهایت شک نکن .زندگی شگفت انگیز است ، در صورتیکه بدانی چطور زندگی کنیکوچک باش و عاشق . که عشق ، خود میداند آئین بزرگ کردنت را بگذار عشق خاصیت تو باشد ، نه رابطه خاص تو با کسی .و زلال باش . ،‌ زلال باش ،فرقی نمیکند که گودال کوچک آبی ب
موسی
آن کوهِ لال 
از ارتفاعِ خود فرو افتاد 
و بر مساحتِ خود افزود: 
پس آنگاه گندم شد، نان شد
در خود وزید و به خویش درغلطید. 
گفت یارب! گره از من بگشای
زیرا زبانِ او، مثلِ خوشه‌ی گندم 
تا خورده‌بود و دو نیم بود: 
نیمی باد و نیمی باران. 
***
موسی درخششِ سنگ است
موسی تندیسِ خداست
و زبانِ او به زلال ماه می‌رود: 
زلال همچون لال، همچون لاله. 
نمیدانم از کجا پیدا شدی.یهو زلال آمد در زندگیم ،میدانی زلالم شاید یکی از آرزو هایم این است که تو رو بغل کنم و آنقدر به خودم فشار بدم که دوباره در من محو شوی.
زلال زندگی من،حتی اگه اسم خود را فراموش کنم اسم تو را از یاد نخواهم برد :)
ای که از همه چیزم با خبری،دوستت دارم.
وزلالی که برای من مینویسد تا حالم بهتر شود:)
نمیدانم از کجا پیدا شدی.یهو زلال آمد در زندگیم ،میدانی زلالم شاید یکی از آرزو هایم این است که تو رو بغل کنم و آنقدر به خودم فشار بدم که دوباره در من محو شوی.
زلال زندگی من،حتی اگه اسم خود را فراموش کنم اسم تو را از یاد نخواهم برد :)
ای که از همه چیزم با خبری،دوستت دارم.
وزلالی که برای من مینویسد تا حالم بهتر شود:)
زلال حکمت : انسان با فضیلت را هزار هزار کتاب نوشته شود، اندک است. بخوان و حظ کن
 
زلال حکمت (محمدحسین طباطبایی)نویسنده: نرگس علیمردانیانتشارات: نشر وزراء
معرفی:
تیراندازی ماهر و اسب سواری تک تیز و بی رقیب، خطاطی برجسته، نقاش و طراحی ورزیده، دستی به قلم داشت و طبعی روان، از نظر اجتماعی استاد صرف و نحو و معانی و بیان بود، هم در اصول کم نظیر و هم در فقه و فلسفه و هم از ریاضی حظّی وافر داشت و هم از اخلاق اسلامی و هم در ستاره شناسی هم در حدیث و روایت و
متن آهنگ ماکان بند بنام خدا


وقتی حالم بد بود خیلی چیزا داشتم کمبودهیچکسیم دورم نبود دستامو گرفتی چه زودوقتی همه پسم زدن شروع کردم قدم زدنتو خلوت خودم بودم و میخواستم بگیری جونموگفتم خدا خودت بیا و دستتو بذار رو شونه هام آروم بشمچرا اینجورین باهام این آدمای توی شهرانقده پس زدن منو تا از همشون دور بشممث آب زلال بودم کاری کردن تیره بشمخدا خودت بیا و دستتو بذار رو شونه هام آروم بشمچرا اینجورین باهام این آدمای توی شهرانقده پس زدن منو تا از همش
 
خدایا مارو اینجوری نپسند.
خدایا مارو به حال خودمون نزار
مگه نه که یه جوی آب کثیف بریزه به دریا زلال میشه دریا که وسط اون همه زلالی نمیزاره کثیف بمونه
حل میشن زلال میشه
خدا تو که خودت دریارو آفریدی
خدایا گدا در خونه یه آدم بزرگ میره بهش نمیگن کثیفی تو برو
انفاقا هرچی کثیف تر حقیرتر شکسته تر باشه بیشتر بهش میبخشن.
خدایا مارو ببین.
وقتی حالم بد بود خیلی چیزا داشتم کمبود
هیچکسیم دورم نبود دستامو گرفتی چه زود
وقتی همه پسم زدن شروع کردم قدم زدن
تو خلوت خودم بودم میخواستم بگیری جونمو
گفتم خدا خودت بیا و دستتو بذار رو شونه هام آروم بشم
چرا اینجورین باهام این آدمای توی شهر
انقده پس زدن منو تا از همشون دور بشم
مث آب زلال بودم کاری کردن تیره بشم
خدا خودت بیا و دستتو بذار رو شونه هام آروم بشم
چرا اینجورین باهام این آدمای توی شهر
انقده پس زدن منو تا از همشون دور بشم
مث آب زلال بودم
سلام برادر عزیزم، از نظر همراه با مسامحه شما در حق بنده سپاسگزارم. اما در خصوص صفات خوب که حقیقتا ظرفی بیش نیستیم. گاها از آب زلال پر میشود و شادابی آن را احساس میکنیم اما مع الاسف گاها از آب گل آلود پر میشود و انسان را در معرض آلودگی های فکری قرار می دهد. راهکار مراقبت از آن ظرف است، هر چقدر این ظرف را بیشتر به منبع آن نزدیک کنیم زلال تر میشود و مردم از فیوضات آن ظرف سیراب میشوند، هر چقدر به کلام خدا، امام یا جانشین آن بیشتر ایمان عملی داشته با
گاهی زمین و آسمان‌ها لب به سخن باز می‌کنند.
تجربه‌اش کرده‌ای؟! حتما.
 
حس بی‌نظیری‌ست زمانی که چشمان‌ت را می‌بندی، آغوش‌ت را باز می‌کنی، پشت‌ت به گرمای زمین گرم است و روبروی‌ت انتهایِ بی‌انتها.
 
نسیم که می‌آید قطره قطره‌اش پشت چشمان‌ت منتظر می‌مانند. صدای‌ت می‌کنند. تلاش می‌کنند پلک‌های بسته را باز کنند. گویی خبری مهم آورده‌اند. بی‌محلی که می‌کنی به سختی از تو دور می‌شوند. دور و دورتر. و تو حس می‌کنی بخشی از وجودت
#لباس نو_محسن چاووشی
نه هوای تازه و نه لباس نو میخوام♫هفت سین من تویی من فقط تورو میخوام♫دلم امشب از خدا جز تو هیچ چی نمیخواد♫کاش یکی ما دوتا رو باهم آشتی میداد♫شبِ عیدی آسمون وقتی که میباره♫بیشتر از شبای پیش عطرِ قرآن داره♫ببین امشب، قلبم مثله آینه روشنه♫آینه ی زلال من دیدن عید منه♫سال نو یعنی تو وقتی از در توو میای♫نذر کردم، امشب سفره چیدم که بیای♫شبِ عیدی آسمون وقتی که میباره♫بیشتر از شبای پیش عطرِ قرآن داره♫ببین امشب قلبم مثله آ
98 هم شبیه سال‌های قبل تمام شد. حرف خاصی ندارم. امیدوارم که خودتونو مقابل قوی کنید و همیشه ثابت قدم باشید=)
 
پ.ن: آهنگ لباس نو از آقای چاووشی(دانلود)
نه هوای تازه و نه لباس نو میخوام♫هفت سین من تویی من فقط تورو میخوام♫دلم امشب از خدا جز تو هیچ چی نمیخواد♫کاش یکی ما دوتا رو باهم آشتی میداد♫شبِ عیدی آسمون وقتی که میباره♫بیشتر از شبای پیش عطرِ قرآن داره♫ببین امشب، قلبم مثله آینه روشنه♫آینه ی زلال من دیدن عید منه♫سال نو یعنی تو وقتی از در توو
دانلود آهنگ جدید غمگین و احساسی گفتم خدا خودت بیا و دستتو بزار رو شونه هام رروم بشم (ماکان بند)
ahang goftam khoda khodet niya o dastato bezar ro shone ham arom besham
دانلود آهنگ گفتم خدا خودت بیا و دستتو بذار رو شونه هام آروم بشم (ماکان بند)
وقتی‌ حالم بد بود خیلی‌ چیزا داشتم کم بود /!♬!
هیچکسیم دورم نبود دستمو گرفتی و چه زود /!♬!
وقتی‌ همه پسم زدن شروع کردم قدم زدن /!♬!
تو خلوته خودم بودم می‌خواستم بگیری‌ جونمو /!♬!
♪♪♪ ♫♫♫ ♪♪♪
گفتم خدا خودت /!♬!
بیا و دستتو ب
تو نو بهار منی
همیشه کنار منی
در اوج بی قراری من
تویی که قرار منی
 
صدای پای نسیم
مرا به خاطره برد
میان خاطره ها 
تو در خیال منی
 
در این مسیر خطیر
پر از شرارت و گیر
تو آمدی چون شمس
و دستگیر من
 
خبر نداشت به عشق
زلال می شود آب
در آن میس و جامی
که می دهد صنمی
 
و من چه بی رحمانه
خود را فدای لحظه­هایی می­کنم که می­دانم چه باشند و چه نباشند من همینم.
و من چه با افسوس در
حسرت لحظه هایی هستم که با دستان خویش به قتل رساندمشان؛
لحظه­هایی کوچک ولی مملو از خوشی، خوشی هایی ناچیز ولی سرشار از شادی.
و ای من؛ خودت را
دریاب؛
خودی که ستایش عاشقانه­ات را می­طلبد؛ خودت را دریاب.
عاشقانه خود را بپرست چرا که تو آفریده شده­ای که عاشق خود باشی؛ عاشق دنیا باشی؛
عاشق هرآنچه خلق شده تا زیبایی­اش را بستایی.
عاشق خودت باش؛
ع
دانلود آهنگ جدید غمگین به نام وقتی‌ حالم بد بود خیلی‌ چیزا داشتم کم بود (ماکان بند) (کیفیت عالی)
Ahang vaghti halam bad bod kheili chiza dashtam kam bod az Macan Band
دانلود آهنگ وقتی‌ حالم بد بود خیلی‌ چیزا داشتم کم بود (ماکان بند) (کیفیت عالی)
وقتی‌ حالم بد بود خیلی‌ چیزا داشتم کم بود
هیچکسیم دورم نبود دستمو گرفتی و چه زود
وقتی‌ همه پسم زدن شروع کردم قدم زدن
تو خلوته خودم بودم می‌خواستم بگیری‌ جونمو
گفتم خدا خودت
بیا و دستتو بذار رو شونه هام آروم بشم
چرا اینجورین باهم
زلال آینه ها را بیا و باور  کنشکوه ومنزلتی نو طلب زداور کنپریش وزخمی ام ای جان بیاوازسرمهرترحمی به دل این به غم شناور کنتوازتبار کدامین قبیله آمده اینگاه شرقی خود را به سوی خاورکنرفیق هستی ویکدل همیشه می مانی؟درخت زخمی جان مراتناورکن
معبود من
روزگاری ک در خیالم رنگ ها تمیزو دست نخورده بودند برایت شبانه روز از رنگین کمان مینوشتم,از زلال قلب های روان در دستم
از نگاه سبز تو
از دوست داشتن های بی چون وچرا
قرار نبود سنگ روی سنگ بندنباشد!
قرار نبود روزگار مارا حواله ی هندوانه ی سر بسته کند.
 
آبگینه ی دل
آبگینه ای شکست
در نگاهِ روشنم.
در فراسوی امید.
تکه تکه بر زمین افتاد این قلبِ سپید.
****
این ایام گذشت. 
آخر الامر دگر 
نقش خود را در دل دیگران می توان دید. 
یا که شاید در دل آب زلال.
****
آبگینه ای شکست.
چهره ای فرسود شد. 
نقش آدم در نهاد آینه خاموش شد.
محبوبه باقری
هیچ وقت بابت عشق‌هایی که نثار دیگران کرده‌اید و بعدها به این نتیجه رسیده‌اید ذره‌ای برای عشق شما ارزش قائل نبوده‌اند، افسوس نخورید. شما آن چیزی را که باید به زندگی ببخشید، بخشیدید؛ و چه چیزی زیباتر از عشق! هر رنج دوست داشتن، صیقلی‌ست بر روح؛ و با هر تمرین دوست داشتن، روح تو زلال‌تر می‌شود.
#شل_سیلور_استاین
 
 
 
هرکتاب یک پرنده است 
یک پرنده بدون بال 
قصه های تازه اش تورا
میبرد به قصری ازخیال
واژه های او زلال چون
قلب مهربان ساده اش 
درشبی که بی ستاره است                 هرکه باکتاب دوست شد
چون چراغ درکنارتوست                      جان او همیشه روشن است
هرگزاو نمی رود به خواب                   مثل یک درخت دربهار
هرزمان دراختیار توست                     لحظه لحظه درشکفتن است
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
میخواهم فرار کنم. از محیط تنگ این حصار. حصاری که مرا نگه میدارد. از دویدن در دشت عشق. از پریدن و شیرچه زدن در دریای زلال ماجرا‌ها با تو. از یخ زدن در سرمای زمستان در کوه‌های پر برف.
از شنیدن خنده‌هایت.
آخ که شنیدن خنده‌های تو زیبا است. آخ که دلم میسوزه و اشک و خون دلم هیزمش می‌شود و میسوزد و میسوزد. آخ از زمان. آخ از رویای کودکی. آخ از فکر فرصت هایی که در دلم خواهند آمد ولی در حقیقت نه.
فریاد چشمانم،
در وسعت دشت سکوتت،
گوش آسمان را شیدا کرد!
در لابه‌لای شبنم‌ چشمانت،
حضورم عدم باشد!
و من هرگز،
در تاریکی زلال دیده‌ات،
راه عشق را گم نکرده‌ام.
و قطار زمان را،
تو اینگه با موهایت،
بر ریل عشق،
تراز کرده‌ای!
و هیچ ابری چون صورتت،
اینگونه بی‌آرایش،
پا به جهان نگذاشته‌است.
من هیچ چیز حسادتم نشد،
جز باد؛
که موهایت را لمس کند.
خاولنگم چون نگین در کوهسار استاده است،
همچو دل در سینة پاک دیار استاده است.
بی بقا چون پای ههای سربلند چلچنار،
در مرام خودشناسی استوار استاده است.
چون نشان حفریات از شهر منک باستان،
در نوار یاد مردم یادگار استاده است.
همچو خون جاری بود در شهرگش آب مزار،
گل فشان در نبض سبز روزگار استاده است.
چشمة سرشار مهرش در نگاه چشمها،
پاک چون آب زلال چشم هسار ایستاده است.
✳️قلـــب انسان همانند حوضی است ڪه چهار جویبار همیشه آبشان در آن می ریزند.
✳️اگر آب چهار جـویبار پاڪ باشد، قلب انسان را پاڪ و زلال میڪنند
✳️اما اگر آب یڪی یا دو تا یا چهارتاے این جویبارها آلوده باشند قلب را هم آلوده میڪنند.
جویباراول: چشم است
جویبار دوم: گوش است
جویبار سوم: زبان است
جویبار چهارم: فڪر و ذهن
۱. مادرشوهرجان بنده خدا با اون دسش برام بافتنی بافتهههه یه دکلته با یه گردنی با پاپوش خدااااا خیلی خوشگله♥ ^_^ + برادرشوهرجان ـم همیجو عیدی بم یه فلش ۳۲ داد ^_^
۲. از توی فکرای شوهری رد شدم اون منو دید منم اونو دیدم:*
۳. خواب یه رودخونه زلال و خنک و دیدم که سر راهش یه کنج چشمه طوری بود با یه عالمه درختای سبز و بلند دورش بعد من تو آب بودم صورتمو میکردم زیر آب پوف میکردم آب قلپ قلپ میکرد  آب خیلی شفاف و خنک و روون و نرم و تازه
پناهنده شد باور زخمی‌ امبه مثل نسیمی که در چشم توست
 رسیدم پس از واهی شک و اشکبه عین‌ الیقینی که در چشم توست
 من از سرزمین شبی روشنمهمان سرزمینی که در چشم توست
 به انگشتر خلوتم جلوه دادحضور نگینی که در چشم توست
زلال مبین شبم را شکستزلال مبینی که در چشم توست
مرا رهنمون شد به شوقی شگرفغم نازنینی که در چشم توست
 در این دوزخ پست دستم گرفتبهشت برینی که در چشم توست
 برایم جهانی نوین آفریدجهان‌ آفرینی که در چشم توست
 
 
 
سعید بیابانکی
در همهمه شهر
میرفتیم
دید چشم تب دار مرا
رو به افق مکثی کرد
 
زیر لب ذکری خواند
گفت: مرا میشنویی؟
گفتم: نه!
چشم تب دار مرا درد گرفت.
نگران گفت: بیا
صبر نکرد
زان میان برد مرا از خویشم
 
در فراسوی سکوت
اندر آن باغ زلال
بر درخت، سیبی بود.
چشم تب دار دلم، وسوسه شد.
دستم رفت
گفت: مرا میشنویی
گفتم: نه!
بغضی کرد
حجم فضا سنگین شد.
زیر لب در گوشم، ذکری خواند
 
چند قدم مانده به سیب
اشک مرا مهمان شد
ایمان مرا شکی برد
 
در همهمه شهر
مانده بودم تنها
باران
این اشک آسمان
این دانه های ریز سخاوت
سیراب می کند
صحرای تشنه کام دلم را.
گل ها
گل های پر طراوت و زیبا
لبریز یک محبت بی پایان
در انتهای سال سترون.
گنجشک ها چه شاد و قناری
خوشحال از این بهار شکوفا.
اینجا نشسته ام به کناری
در انتظار آمدن تو
همراه نوبهار فریبا
باشد که این بهار
باشد که این زلال سرازیر در زمان
لبخند بر لبان تو بنشاند
در لحظه لحظه های چنین فصل آشنا
یکی از فامیلای زنداداش کوچیکه که خیلی هم خانوم مهربون و محترمیه به زنداداش گفته بود دلم میخواد به محمد ابراهیم همیشه بگم ابراهیم و من تنها کسی باشم که اینجوری صداش میزنه:)
زنداداش گفته بود اتفاقا عمه ی کوچیکشم(که من باشم) همینو میگه
 
برام قشنگ بود. که اندازه ی من خالص و زلال ابراهیم منو دوست داره.این حرفش نشونه ی بزرگیه دلشه:)
تصفیه آب چیست؟؟؟
تصفیه ی آب به فرآیندی گفته می شود که طی آن مواد شیمیایی،آلایند های بیولوژیکی، فات سنگین،گاز های معلق از آن حذف می شود.  فرآیند تصفیه آب به انواع مختلفی صورت می گیرد.
تقطیر، زلال سازی، میکروفیلتراسیون، اولترافیلتراسیون، اسمز مع، روش تصفیه غشایی، فیلتر  شنی
 
 تصفیه آب با روش اسمز مع: امروزه تکنولوژی جدیدی به نام اسمز مع جایگاه خود را در جهان بدست آورده است. مناسب ترین و کاملترین روش جهت تصفیه آب می باشد.
این روش
شما وقتی می خواهی یک جایی را جارو کنی از کجا شروع می کنی. از پیش پای خود یا چند قدم آن طرف‌تر؟
یادمان باشد صفات و اوصاف نادرست ما زباله‌های زندگی‌اند و باید جارو شوند. و البته هر کسی باید از خود شروع کند و پیش برود تا بتواند دیگران را هم پاک و اصلاح سازد. نه این که مثل ما که همیشه می‌خواهیم اول دیگران را پاک و زلال سازیم و بعد به خود باز گردیم و پیوسته به یکدیگر می گوییم: تو خوب باش تا من هم خوب باشم.
مثل شاخه‌های گیلاس (محمدرضا رنجبر)
چون حوصله جواب پس دادن در اینستا را ندارم بیخیال نوشتن میشوم و کلمه مازندرانی اش میشود چنگ!  Cheng شده ام! ذهنم چنگ شدهو نمیتواند بنویسد از بس ایده های خام را رها کردم که ولش کن فلانی بخواند چه می گوید که استوری را کلوز فرند کن و این می شود یاد اور همان جمله ای کع دوست داشتنی نیست: در نطفه خفه اش کردیم.
خلاصه که جمله های بی در و پیکر و بی ربط را همین جا مینویسم مثل شیر ابی که بعد از قحطی باز میشود و اول اب گل الود میریزد اما بلاخره زلال می شود. 
کوثر  ( بزرگ بانوی اسلام)                                                
کودک بودی و دستانت به مهر
آیه های مادری می سرود
و فلک
گرداگرد تو می چرخید
در خانه ات دری گشوده بود
بابی به سوی نور
تشنگان حقیقت 
به تحیر در او می نگریستند
و چونان ریسمان چاه 
دلو تشنه ی خویش را 
از زلال نام او سیراب
و او 
سیراب نام تو بود.
***
ای کوثر پدر
مادر قله های شرف
در جوشش هزاره ی عشقت
هزار هزار بهار 
به تماشا نشسته است.
اشتراک با ذکر ماخذ mkianooshrad
به نام خداوند رنگین کمان
خداوند بخشنده و مهربان خداوند گل های رنگا و رنگخداوند پروانه های قشنگ خداوند ماه و خداوند آبآفرینندگارِ نور و آفتاب خداوند دریا و باد و بارانخداوند بخشنده ی مهربان خداوندی که از همه برتر استکه او اولین بوده و آخر است خدایا به ما مهربانی بدهدلی بزرگ و آسمانی بده دلی صاف باشد و زلال تر از آبدلی پر نور باشد و گرم چون آفتاب
 
 سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
بچه ها به موسیقی گوش می دادند و قبل از طلوع یا بعدش بیدار شده بودم.ظرف ها را شستم،بی سر و صدا.بعضی ها اذیت می کنند.خیلی حال ادم را می گیرند.ولی باز هم ان ها را تمیز می کنم.جلا می دهم.ظرف ها را می گویم.از دست بعضی از ان ها کلافه می شوم.ولی کارم را انجام می دهم.یعنی دلگیر نمی شوم.تمیزشان می کنم.پاکیزه می شوند معصومِ معصوم.یک باد خنک امد،سنگین بود.پنجره های اشپزخانه را محکم باز کرد.پوق!هرچه ان جا بود را انداخت پایین.زیره و نان خشک و یک استکان قدیمی که

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها