نتایج جستجو برای عبارت :

صدای اه ناله ی

همه پيمانه شکستند،دلم ناله کند
درِميخانه ببستند،دلم ناله کند
زخجالت نرسدباده به مستان،سرِشب
همچوديوانه بخندند،دلم ناله کند
نشتابندبه پروازکه مرغان هوا
همچومن لانه پسندند،دلم ناله کند
ماهيان ازدلِ دريا به سواحل زغمت
همه ازحال برفتند،دلم ناله کند
مه وخورشيدوفلک،غم بسرايندبه هم
رختِ چون سايه بپوشند،دلم ناله کند
شمع وپروانه به هم چشم بدوزندزشوق
به جدائي،چوتوسوزند،دلم ناله کند
گل وگارببازند،چنان غنچه ي خود
همه ازريشه بپوسند،دلم نال
ناله
ز داغ عشق تو خون شد دل چو لاله ي من
فغان که در دل تو ره نيافت ناله ي من
مرا چو ابر بهاري به گريه آر و بخند
که آبروي تو اي گل بود ز ژاله ي من
شراب خون دلم مي خوري و نوشت باد
دگر به سنگ چرا مي زني پياله ي من
چو بشنوي غزل سايه چنگ و ني بشکن
که نيست ساز تو را زهره سوز ناله ي من
بعد آسمان ملک سليمانم آشناست    آسوده‌ام که خلعت يارانم آشناستبه حال عاشقانم کسي داند              ميخانه کجاست که جانانم آشناستاز ناله‌ها ناله ستانم نمانده‌اي            ديوانه‌ام که ناله مستانم آشناستناتوانيهاي من در کوي دوست            بيشتر از داغ هجرانم آشناستاين صد هزار ساعت عشق               در آتش و پيمانم آشناست
 ناله ي گربه ها روشنيدين چطوريه ؟ اينطوريه که اولش يه صدا در ميارن بعد که نگاهشون ميکني هيچ گونه بازخوردي ندارن بعد بيشتر توجه ميکني ديگه شروع ميکنن هي ناله ناله بعد يه جيغم ميزنن از يک نواختي در بيان بعد باز ناله ناله در اخرم که ميبينن هيچ بخاري ازت بلند نميشه جوري به زمينو زمان ميزنن خودشو وحشي بازي در ميارن که ميگي باششششه خيل خب اصلا هرچي تو بگي ://  پشت رلم تو بشين :// فقط غنچه مبارکتو ببند ://
بعضي آدم هام همينطوري ان تا ميتونيد ازشون دوري
همان جا که صداي خفقان گرفته ي سه تارش بند دلم را پاره مي کند. همان جا که فرياد مي زند "زلف بر باد مده" و روزگارش چون زلف يار پريشان و درهم است. همان جا که از اعماق وجود ناله مي کند که "شهره ي شهر مشو" و بيستون بر سر راه است و خبر از شيرين. همان جا که مدهوش و شيدا به التماس مي گويد که "مي مخور با همه کس" و دلش را سيراب خون مي کند. همان جا که از اعماق وجود ناله مي کند که "شهره ي شهر مشو" از همان جا تا جنون فاصله اي نيست.
صداي طبل و زنجيرمي آيد از خيابان
غمي نشسته امشببه قلب پير و جوان
صداي واحسيناپيچيده در هر کجا
زنده شده دوبارهخاطره ي کربلا
گرديده يک عالميدر سوگ او سيه پوش
مردم همه عزاداربا اشک و غم هم آغوش
آمد محرمُ بازصداي اشک و ناله
روئيده در کربلاگل هاي سرخ لاله
صداي تو که طنين خدا در آن جا داشتمرا از اينهمه دوري به خويشتن واداشتصداي تو که همه لطف و مهرباني بودغريو خستۀ موج و نواي دريا داشتصداي تو که به گوش دلم جنون آموختشباهتي به صداي لطيف ليلا داشتصداي تو که ز ناي خدا برآمده بودشکستگي و غم ناله هاي مولا داشتصداي تو که مرا از خودم جدا مي کردتداعي ني و سوز غروب صحرا داشتصداي تو که وجود مرا ز هم پاشيدهزار ندبه و عهد و فرج در آن جا داشتمريم عربلو
بسم الله
 
من دعا کردن را شايد خوب بلد نباشم ولي هر چه حاجت گرفته‌ام از ناله و زاريِ هنگام دعا کردنم است. ناله‌هايم عميق است. تهِ جانم را مي‌خراشد و مي‌آيد بالا. بالا و بالاتر. به حلقم. به چشم‌هايم. شُرشُر. حالا هم حاجتي دارم ولي ناله‌ام ساکت شده است. جريان ندارد. راکد شده. مثل يک ه‌ي خون. دوباره مي‌خواهم زار بزنم. آيا در محيط خوابگاه مي‌شود؟ آيا کنار آدم‌ها مي‌شود؟ خلوتِ اسرارآميزي مي‌خواهم. من و شب و آسمان و ستاره‌ها.
 
قلبش.
قلبم.
گويند پدر و پسر را نزد حاکم بردند که چوب بزنند اول پدر را بر زمين انداخته و صد چوب زدند آه نکرد و دم نزد. 
بعد از آن پسرش را انداخته و چون يک چوب زدند پدرش آغاز ناله و فرياد کرد حاکم گفت : تو صد چوب خوردي و دم نزدي به يک چوب که پسرت خورد اين ناله و فرياد چيست؟» 
گفت: آن چوبها که بر تن مي‌ آمد تحمل ميکردم اکنون که بر جگرم مي‌آيد تحمل ندارم»
دوش چه خورده‌اي دلا راست بگو نهان مکنچون خمشان بي‌گنه روي بر آسمان مکن
باده خاص خورده‌اي نقل خلاص خورده‌ايبوي شراب مي زند خربزه در دهان مکن
روز الست جان تو خورد ميي ز خوان توخواجه لامکان تويي بندگي مکان مکن
دوش شراب ريختي وز بر ما گريختيبار دگر گرفتمت بار دگر چنان مکن
اي دل پاره پاره‌ام ديدن او است چاره‌اماو است پناه و پشت من تکيه بر اين جهان مکن
اي همه خلق ناي تو پر شده از نواي توگر نه سماع باره‌اي دست به ناي جان مکن
نفخ نفخت کرده‌اي در ه
اين زندگي خودته
درسته زندگي سختي داري و تحملش سخته
ولي اين بهرحال زندگي خودته
ميتوني پاشي و تغييرش بدي
ميتوني بشيني صب تا شب ناله کني و غصه بخوري
دوروبرتم ک ببيني از اين نوع دوميا زيادن که همش در حال ناله ان
انتخاب با خودته
پاشو تغييرش بده تا زندگيي داشته باشي ک خيليا ندارن✌
شايد همه ناله هاي تارِ صدايم همان پودهاي نبافتهِ کيسوي توست که بدست باد بي اعتبارِ صداقت گاه بالا وگاه پائين . . . گاه دور و گاه نزديک مي شود کاش ميان اين تن و آن تو خطي فاصله نبود به پهنايِ ديواري از چنس مـــــن ، از جنس تـــو
يه پسر خاله دارم،
 
عين هومن جعفري هست (همون که داداش کامرانه که خواننده ن)، يعني اين بشر کپي اين ابلهه. و عين اون ابله هم ناله ميکنه وقتي حرف ميزنه، انگار داره رابطه جنسي برقرار ميکنه همون لحظه. يعني حالت به هم ميخوره از صداي اين نکبت.
هي اين زنگ ميزد هي صداش ميرفت روي اعصابم. خيلي هم چرت و پرت ميگفت (ما عين خواهر و برادر بزرگ شديم، يعني از بچگي با زدن به سر و کله هم بزرگ شديم البته بعد از چهارم ابتدايي براي سالهاي سال از هم جدا شديم). يه مدته ديگه
امشب از محدثه چيزي پرسيدم و او جوابم را داد. اگر از خود جواب که خوشحالم کرد بگذريم، از نحوه جواب محدثه بيشتر به وجه آمدم. شبيه مادري بود که مي دانست ناله هاي کودک اش چه علتي دارد.اين روزها با خودم درگيرم. که به محدثه کي زنگ بزنم؟ بزرگترين ترديد زنگ زدنم اين هست که با زدنم ناراحت شود و دوم، جذاب نباشم. در واقع تماس يعني صدا، و صدا تنها ضعف من در زندگيم هست که نمي توانم درستش کنم.
​​​​​​
اولش براي خودش خوشحال شدم. اما بعدش که صداي ناله از شش گوشه جهان بلند شد از زينبيون پاکستان و فاطميون افغانستان و عصايب و حشد الشعبي عراق وفاق الوطني سوريه و جمعيتهايي از آفريقا صداي ناله در آمد وقتي از شادشدگان به دشمني سوت جشن و تحسين براي پايان دادن به يک استراتژيست قوي به پا خاست فهميدم دنيا بعد از اين خيلي هم جاي خوشي نخواهد بود.  دانستم ميشود طوري زندگي کرد يعني طوري از آسايش و تمام حقوق زندگي خانوادگي و انساني مايه گذاشت که همه مردم گر
آخراي سوم راهنمايي که بودم با نسيم قرار گذاشتيم که يه وبلاگي بزنيم و يه سري بخش‌ها داشته باشه و يه سري مطالب بنويسيم توش. يه روزي بعد نماز صبح نشستم يه مطلبي نوشتم و خيلي خوب دراومد. از اون به بعد هر وقت مي‌خواستم چيزي بنويسم و هي خوب نمي‌شد مي‌ذاشتمش صبح‌ها بعد نماز مي‌نوشتمش و خوب مي‌شد.امروز صبح اتفاقي نوشتنم اومد. اين بود که پست قبلي خيلي حماسي و پر از ناله شد. :)) در حالت عادي شايد انقدر ناله نداشته باشم براي کردن. عذرخواهي مي‌کنم خلاص
ديوار آجري بود و سوراخ‌هاي بسيار داشت و سگ، آلت خود را حريصانه در سوراخ‌هاي سيمانيِ بين آجرها فرو مي‌کرد و از درد، ناله مي‌زد و از لذت، نفس‌نفس مي‌زد. درد و لذت، ناله و اصرار. با خود گفتم که بيش از اين نمي‌تواند دوام بياورد، نفس‌هاي پر از هوسش صداي خس‌خسِ دلهره‌آوري به خود گرفته بود.ترسيدم،گفتم سگ.با پوزه‌اي باز و پاهايي لرزان سوي من نگاه کرد آلتش آخته و خونين در سوراخ پنهان بودگفتم سگ. تو را چه شده است؟ دمي آرام‌گير. سگ‌ با چشم‌
ديوار آجري بود و سوراخ‌هاي بسيار داشت و سگ، آلت خود را حريصانه در سوراخ‌هاي سيمانيِ بين آجرها فرو مي‌کرد و از درد، ناله مي‌زد و از لذت، نفس‌نفس مي‌زد. درد و لذت، ناله و اصرار. با خود گفتم که بيش از اين نمي‌تواند دوام بياورد، نفس‌هاي پر از هوسش صداي خس‌خسِ دلهره‌آوري به خود گرفته بود.ترسيدم،گفتم سگ.با پوزه‌اي باز و پاهايي لرزان سوي من نگاه کرد آلتش آخته و خونين در سوراخ پنهان بودگفتم سگ. تو را چه شده است؟ دمي آرام‌گير. سگ‌ با چشم‌
-
حس ميکنم بااين حجم از چس ناله يک درصد نميتونم فردا سر ازمون حتي بشينم ولي خب بايد گفت توضيح چس ناله و حال بدم اينقد غيرقابل درک هست که بايد فردا ساعت هشت بلند شم و مثل يه دختر خوب سر ازمون چرت بزنم تاساعت دوازده با ده تا سوال جواب داده بلند شم برم خونه و به خودم اصرار بورزم که به هيچ وجه حق ندارم ترازمو نگاه کنم چون حوصله يه جمعه مزخرف ديگه رو ندارم .
متن نوحه هزار و چارصد ساله با صداي محمدحسين پويانفر
السلام السلام ساکن کربلا
السلام السلام روح قالو بلي
ادخلوها بسلام آمنين
اومدم باز اشک چشمم بين
وعده ما ظهر روز اربعين
هزار و چارصد ساله
مياد صداي ناله
هنوزم انگار زهرا
کنار اون گوداله
حبيبي يا ثارالله
حبيبي يا ثارالله
السلام السلام ساکن کربلا
السلام السلام روح قالوا بلي
ادخلوها بسلام آمنين
اومدم باز اشک چشممُ ببين
وعده ما ظهر روز اربعين
هزار و چارصد ساله مياد صداي ناله
هنوزم انگار زهرا
مردي به دربار خان زند مي رود و با ناله و فرياد مي خواهد تا کريمخان را ملاقات کند. سربازان مانع ورودش مي شوند. خان زند در حال کشيدن قليان ، ناله و فرياد مردي را مي شنود و مي پرسد ماجرا چيست؟ پس از گزارش سربازان به خان وي دستور مي دهد که مرد را به حضورش ببرند.مرد به حضور خان زند مي رسد. خان از وي مي پرسد که چه شده است ؟ اين چنين ناله و فرياد مي کني؟
مرد با درشتي مي گويد همه ي اموالم را برده و الان هيچ چيزي در بساط ندارم.
خان مي پرسد وقتي اموالت به س
من بي خيال ناله ايران نميشوم
بسم الله الرحمن الرحيم
من بي خيال ناله ايران نمي‌شوم
من بي خيال ناله مادر نمي شوم
من بي خيال مرگ وقفس درحصار قبر
من بي خيال حبس نفس ها نمي شوم
از من رسيد هرچه رسيد از فشار در
من بي خيال مدفن زهرا نمي‌شوم
افسانه نيست قصه سيلي به کوچه ها
من‌بي خيال پهلوي مادر نمي‌شوم
از من بخواه
سر بنهم زير پاي دوست
من بي خيال آنچه تو خواهي نمي‌شوم
در بندگي توست عشق و سروري
من بي خيال قنبر مولا نمي‌شوم
من باغبان غرورم درين ديار
من
 چندته اصطلاح گيلان ٚ گيلکي دل که بۊرمه» مفهۊم ٚ وأسه استفاده بۊنن:
اۊشماره | اۊرۊشواره (اِ.)(فارسي: شيون ؤ ناله کردن) جۊمله دل:➖ زنهٰ‌کان قبر ٚ سر اۊشماره گۊدن.(=زن‌ها بر رۊي قبر ناله مي‌کردن.)
 
فنار فنار (ق.)(فارسي: گريه زاري کردن) جۊمله دل:➖ وچهٰ‌کان فنار فنار بۊرمه گۊدن.(=بچه‌ها زار زار گريه مي‌کردن.)
 
ونگ (اِ.)(فارسي: با صداي بلند گريه کردن) جۊمله دل:➖ زأک ٚ مۊرسؤن ونگ زئن.(=مثل بچه‌ها شيون مي‌زدن.)
 
ناله شيطان لعين در روز عيد غدير و مبعث
 
شيخ عبد الله بن جعفر حميري رضوان الله عليه عالم بزرگ شيعه روايت کرده است:
✍ ٣٠ ـ قال : وحدثني مسعدة بن صدقة قال : حدثني جعفر بن محمد ، عن أبيه : إن إبليس عدو الله رنّ أربع رنات : يوم لُعن ، ويوم اُهبط إلى الارض ، ويوم بعث النبي صلى الله عليه وآله ، ويوم الغدير » 
امام باقر سلام الله عليه فرمودند: دشمن خداوند شيطان، چهار مرتبه ناله اي با صداي بلند و محزون زد: روزي که لعن شد؛ روزي که به زمين آمد؛ روز بعثت پيا
آه آه کردن ن هنگام رابطه جنسي
آه و ناله کردن خانم ها در ارگاسم
شدن دختران و صداي آه آه
صداي زن در رابطه جنسي
صداي زن در شدن و ارگاسم
سلام و خسته نباشيد.
من يک دختر 28 ساله هستم و چند ماهه که ازدواج کردم.
ميخواستم بدونم آيا صداي آه و ناله براي مردان جذاب هست يا نه ؟
چون شوهرم همش ميگه صدا بده.
لطفا خانم ها ي با تجربه نظر بدن ، آگاه بشيم.
يه سوال ديگه : چرا آقايون صدا نميدن موقع رابطه جنسي ؟
بالاخره ما دختر ها هم دوست داريم صداي ارگاسم شوه
يک صداهايي هستند که هم اصالت دارند و هم هويت.
مي تونندشبيه صداي يک سه تار باشن يا ضرب هاي يک دف در موسيقي اصيل سنتي .
شايدهم صداي ناله ي ساز يک ويالونيست ماهر توي يک نيمه شب باشند.
ميتونند گل مريم بخونند ومريم هارو عاشق کنند .
حالشون کوک باشه و حال بقيه هم کوک کنند.

ادامه مطلب
دريافت
متن:
اي ناله به جايي نرسيدن تا کي؟     وز باغ حضور، گل نچيدن تا کي؟
آه اي گل سرخِ مانده در خيمۀ سبز      ديدن همه را، تو را نديدن تا کي؟
بله قسمتي از اول طرح مشکل داره و طرح خيلي جالبي نشده.(شايد بشه گفت:حيفِ شعر)(ن1)
پي‌نوشت: اگه مي‌خواستم از خودم و حالم بگم واقعا نمي‌دونم از کجا و چطور بايد شروع مي‌کردم و ادامه‌ش مي‌دادم.(ن2)
پي‌نوشت2: اره وقتايي هم هست که غم مياد، ولي ديگه اصلا برام جالب نيست که بيام اينجا بروز بدم. حس مي‌کنم يه جور مظلو
اونقدر آدمها قبل من و تو غصه خوردن، لب پنجره سيگار کشيدن، عاشق شدن، فارغ شدن، فحش دادناونقدر آدمها قبل من و تو بردن، باختن، گذاشتن رفتن، گم و گور شدن
اونقدر آدمها قبل من و تو به گذشتشون فکر کردن، حسرت خوردن، بغض کردنحالا کجان؟
رها کن رفيق رها کن بره
گله ها را بگذار !ناله ها را بس کن !
روزگار گوش ندارد که تو هي شِکوه کني !
زندگي چشم ندارد که ببيند اخم دلتنگِ تو را !
فرصتي نيست که صرف گله و ناله شود !
تا بجنبيم تمام است تمام !
روزها  رو  ديدي که
قبول کنيم که بعضي از ما از غصه‌دار بودن خوشمان مي‌آيد. از اينکه اگر دردي هست، هرچند کوچک، به آن بال و پر دهيم و بزرگش کنيم. حس مي‌کنم اين جريان در ما جماعت وبلاگ‌نويس-چه آنهايي که هنوز در وبلاگ مي‌نويسند و چه آنهايي که به ساير فضاهاي اجتماعي روي آوردند-  پررنگتر بوده و شکل اختلال به خود گرفته است. بارها ديدم و شنيدم و خواندم از رنج‌هايي که کلمات عميق و اسف‌بار توصيفشان کردند، اما کمي بعد فهميدم که چيزي بيشتر از ناله‌اي خفيف نبودند. من هم و
خلاصه کتاب شب هاي روشن
سروش حبيبي – مترجم کتاب – مي‌نويسد: شب‌هاي روشن دو فرياد اشتياق است که طي چند شب در هم بافته شده است. پژواک نالهي دو جان مهرجوست که در کنار هم روي نيمکتي به ناله درآمده‌اند و راهي به‌سوي هم مي‌جويند و درِ گشوده‌ي بهشت خدا را به خود نزديک‌تر مييابند.
داستان کتاب شب هاي روشن در مورد جوان روياپردازي است که تنهايي را به خوبي درک مي‌کند. کسي که سال‌هاست تنها زندگي مي‌کند و مانند ديگر شخصيت‌هاي اصلي داستايفسکي با م
نماشون يکي از پرکاربردترين کلمه هاي شعر مازندراني است، چون همه اتفاقات غمگين و تلخ احتمالاً در نماشون اتفاق ميافتند.
نماشون در لغت به معناي غروب است وقتي که خورشيد شيفتشو تموم ميکنه و به ماه تحويل ميده. به نظر خودم بازي زيبايي داره با کلمات، نماشون يعني وقتي که نما ميره.
نماشون آنقدر در شعر مازندراني غمگين است که شايد ده ها شعر با آن شروع ميشود، يکجا شاعر با آمدن غروب دلتنگ ميشود و ناله ميکند
نماشون صحرا مه ونگ ونگه
غروب شد و در صحرا صداي نا
اي خدااين ناله هاي زارکيست


 اي خدااين ناله هاي زارکيست                      اين فغان وگريهءغمبارکيستزينب امشب سوگوارمرتضي ست          غرق درسوگ علي ارض وسماستاي يتيمان باز بي  باباشديد                         بازهم بيکس دراين دنياشديدتيغ زهرآگين جهل منجلي                          عاقبت شدقاتل مولاعليکوفه امشب بوي زهراميدهد                      بازمجنون سوي ليلاميرودپرگشوده روح عالم ازتنش                    
دودي مهيب همه جا را فرا گرفته بود.
و از هر طرف صداي ناله به گوش ميرسيد
آخرين چيزي که به ياد دارم صداي هشدار مراقب باشيد بود و من تنها بازمانده بخش فرست کلاس اين پرواز هواپيمايي که حامل مخلوقات خدا بوده ، آرام ناپديد خواهم شد ، چنان که گويي نبوده ام روزي.!
خلاصه روز نهمشکرگزاري يعني ثروت و آه وناله يعني تهيدستي. اين قانون طلايي کل زندگي است، در زمينه سلامت، شغل‍♂، روابط و پول.هر چه بيشتر براي پولي که الان داري خدارا شکر کني، هر قدر هم پول کمي داشته باشي، پول بيشتري گيرت مي آيد و هر چه بيشتر در مورد پول آه و ناله کني، فقيرتر ميشوي.با شکرگذاري به گونه اي معجزه آسا ثروت را به سوي خودت جذب ميکني.تصور بيشتر مردم اين است که در مورد پول آه و ناله نميکنند.اما اگر در زندگيتان فقدان مالي وجود دارد، بدون
ماه در آن شب تار وهول انگيز، لب فرو بسته بود و مرتب به اطرافش نگاه مي کرد.‌تا چشم کار مي کرد ، سياهي بود و ظلمت. ماه ، در حالي که ناگفته هاي حزن آلودي را در دلش تلمبار کرده بود، بي صدا، رازهايش را بر ريل شب، حرکت مي داد.خورشيد ، مغرورانه به دنيا چشمک زد و با ناز و اداي خاص نه اش، به تماشاي جهان مشغول شد. خورشيد مغرور، مرا يواشکي مي پاييد. ( اين تنها جمله ايست که ماه ناخدآگاه، از جريان سيال ذهنش به بيرون پرتاب کرد) بخوبي پيدا بود که خورشيد، پي به
جنگ روشنايي و تاريکي
اذيت شدن چشم ها پشت پلک
صداي گردش خون
رسيدن به جنون
بي قرار و آشفته
جنگ سکوت و صدا
نت هاي ناکوک ساز
ناله هاي هيولاهاي ذهن
جنگ گرمي و سردي
فرورفتن تمام درون در آتش
فرو رفتن تمام بيرون در يخ
خوب گوش بده
صداي لخ و لخ پاهايش را ميشنوي ؟
صداي کشيده شدن تبرش را روي زمين ؟
صداي خورد شدن استخوان هايم را زير دندان هايش؟
خوب گوش بده
صداي خنده هاي آن دو کودک را چه ؟ آنها را ميشنوي ؟
صداي قرچ و قرچ مغزم لا به لاي دستان پر از شوق توپ بازي ر
داشتم بلاگ مجيد گروسي رو ميخوندم يه پست داشت که ميگفت دوباره دارم زياد پست ميزارم يعني که احتمالا از دوستام دور شدم اينو من به شدت تو خودم حس ميکنم يعني مثل اينکه مقداره ثابتي روابط اجتماعي توم وجود داره که بايد خالي شه و اگه نتونم رو دوستام خاليش کنم ميام روي بلاگ ميريزمش که شامل چس ناله و اينا ميشه 
خلاصه اين که پست نيزارم از نظر خودم خيلي خوبه و همش به خواطر دوست هاي جديديه که پيدا کردم
 بلاگ مجيد هم اينه  magaroo.blog.ir بعد خيلي ادم خفنيه ولي خو
بنا به اعلام برنامه مهاجرت استاني انتاريو مسير مهاجرتي فارغ التحصيلان مقطع فوق ليسانس انتاريو به محض اينکه مشکل فني اش بر طرف شود مجددا افتتاح خواهد شد. همانطور که همراهان هميشگي ويزا مونديال به خوبي اطلاع دارند، در تاريخ پنجم مارس مسير مهاجرتي فارغ التحصيلان مقطع فوق ليسانس انتاريو تنها طي دو ساعت باز شد و با ايجاد مشکلي فني بسته شد.
دوره هاي ثبت نام اين مسير مهاجرتي معمولا زود تمام مي شوند. اين مسير مهاجرتي يکي از مسيرهاي محبوب براي اخ

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها