نتایج جستجو برای عبارت :

داستان با سمانه

در یخچال را باز کرد. نگاهی به داخل آن انداخت، خالی بود. نه گوشت داشتند، نه میوه. بچه ها بهانه می گرفتند. دور تا دور آشپزخانه چرخی زد. داخل ظرف نان خشک مقداری نان پیدا کرد. قابلمه را برداشت. آب داخلش ریخت. روی گاز گذاشت. آب جوشید. زردچوبه، نمک و روغن را به آن اضافه کرد. نان خشک های خرد شده را داخلش ریخت. سینی بزرگی وسط آشپزخانه گذاشت. محتویات قابلمه را داخل سینی برگرداند. ظرف ترشی را آورد. بچه ها و رضا را صدا زد. همه دور سینی نشستند. کنار دست هر کدام ق
بیوگرافی سمانه پاکدل + عکس های عروسی سمانه پاکدل
بیوگرافی بازیگران
چکیده ای از بیوگرافی سمانه پاکدل:
زمینه فعالیت: سینما و تلویزیون
تولد: مهرماه ۱۳۶۶ 
محل زندگی: تهران
ملیت: ایرانی
پیشه: بازیگر
سال‌های فعالیت: ۱۳۸۳ تا اکنون
همسر: هادی کاظمی
 
 
 تصاویر سمانه پاکدل
 
بیوگرافی سمانه پاکدل:
سمانه پاکدل متولد 26 مهر 1366 در اصفهان، بازیگر است. سمانه پاکدل فارغ التحصیل لیسانس رشته روانشناسی است، از دستیاری صحنه تئاتر به بازیگری تلویزیون و سینما ر
بیوگرافی سمانه پاکدل + عکس های عروسی سمانه پاکدل
بیوگرافی بازیگران
چکیده ای از بیوگرافی سمانه پاکدل:
زمینه فعالیت: سینما و تلویزیون
تولد: مهرماه ۱۳۶۶ 
محل زندگی: تهران
ملیت: ایرانی
پیشه: بازیگر
سال‌های فعالیت: ۱۳۸۳ تا اکنون
همسر: هادی کاظمی
 
 
 تصاویر سمانه پاکدل
 
بیوگرافی سمانه پاکدل:
سمانه پاکدل متولد 26 مهر 1366 در اصفهان، بازیگر است. سمانه پاکدل فارغ التحصیل لیسانس رشته روانشناسی است، از دستیاری صحنه تئاتر به بازیگری تلویزیون و سینما ر
بیوگرافی سمانه پاکدل + عکس های عروسی سمانه پاکدل
بیوگرافی بازیگران
چکیده ای از بیوگرافی سمانه پاکدل:
زمینه فعالیت: سینما و تلویزیون
تولد: مهرماه ۱۳۶۶ 
محل زندگی: تهران
ملیت: ایرانی
پیشه: بازیگر
سال‌های فعالیت: ۱۳۸۳ تا اکنون
همسر: هادی کاظمی
 
 
 تصاویر سمانه پاکدل
 
بیوگرافی سمانه پاکدل:
سمانه پاکدل متولد 26 مهر 1366 در اصفهان، بازیگر است. سمانه پاکدل فارغ التحصیل لیسانس رشته روانشناسی است، از دستیاری صحنه تئاتر به بازیگری تلویزیون و سینما ر
بیوگرافی سمانه پاکدل + عکس های عروسی سمانه پاکدل
بیوگرافی بازیگران
چکیده ای از بیوگرافی سمانه پاکدل:
زمینه فعالیت: سینما و تلویزیون
تولد: مهرماه ۱۳۶۶ 
محل زندگی: تهران
ملیت: ایرانی
پیشه: بازیگر
سال‌های فعالیت: ۱۳۸۳ تا اکنون
همسر: هادی کاظمی
 
 
 تصاویر سمانه پاکدل
 
بیوگرافی سمانه پاکدل:
سمانه پاکدل متولد 26 مهر 1366 در اصفهان، بازیگر است. سمانه پاکدل فارغ التحصیل لیسانس رشته روانشناسی است، از دستیاری صحنه تئاتر به بازیگری تلویزیون و سینما ر
بیوگرافی سمانه پاکدل + عکس های عروسی سمانه پاکدل
بیوگرافی بازیگران
چکیده ای از بیوگرافی سمانه پاکدل:
زمینه فعالیت: سینما و تلویزیون
تولد: مهرماه ۱۳۶۶ 
محل زندگی: تهران
ملیت: ایرانی
پیشه: بازیگر
سال‌های فعالیت: ۱۳۸۳ تا اکنون
همسر: هادی کاظمی
 
 
 تصاویر سمانه پاکدل
 
بیوگرافی سمانه پاکدل:
سمانه پاکدل متولد 26 مهر 1366 در اصفهان، بازیگر است. سمانه پاکدل فارغ التحصیل لیسانس رشته روانشناسی است، از دستیاری صحنه تئاتر به بازیگری تلویزیون و سینما ر
بیوگرافی سمانه پاکدل + عکس های عروسی سمانه پاکدل
بیوگرافی بازیگران
چکیده ای از بیوگرافی سمانه پاکدل:
زمینه فعالیت: سینما و تلویزیون
تولد: مهرماه ۱۳۶۶ 
محل زندگی: تهران
ملیت: ایرانی
پیشه: بازیگر
سال‌های فعالیت: ۱۳۸۳ تا اکنون
همسر: هادی کاظمی
 
 
 تصاویر سمانه پاکدل
 
بیوگرافی سمانه پاکدل:
سمانه پاکدل متولد 26 مهر 1366 در اصفهان، بازیگر است. سمانه پاکدل فارغ التحصیل لیسانس رشته روانشناسی است، از دستیاری صحنه تئاتر به بازیگری تلویزیون و سینما ر
لایه های پوستی برای رنگ کردن تاتو ابرو در سمانه بیوتی
ساختار پوستی به ۴ لایه تقسیم بندی شده است که در ادامه هر کدام را توضیح می دهیم:
لایه اول: لایه اول همان لایه سطحی پوست که با چشم قابل مشاهده است. این لایه به نام لایه مرده پوست شناخته می شود و شامل بافت مرده پوست می باشد.
 امروز سمانه وسط کوچه یه سنگ دید. خیلی سنگ بزرگی بود. ممکن بود به کسی صدمه بزنه. پای کسی بهش بخوره یا دوچرخه سوار یا موتور سوار از روش رد بشن و زمین بخورن. سمانه یه کار خوب کرد. سنگ رو برداشت و یه گوشه انداخت.
بچه ها، پدرها و مادرها، خدا از این کار سمانه خیلی خوشش اومد. برای همین براش خیلی ثواب نوشت. می دونید چقدر ؟ ثواب خوندن 400 ایه قران.
در همین رابطه پیامبر(ص) فرنودند: هر کس از سر راه مسلمانان چیزی را که به ان ها ازار می رساند دور کند، خدا پاداش
دخترجوان و حقیقت پنهان: روایت ازدواجی پر حادثه ولی بسیار شیرین
 
دخترجوان و حقیقت پنهان : حسینعلی عنابستانی، نشر کاتبان
 
معرفی:
سمانه ومصطفی زوج جوانی هستند که در روز ازدواجشان برای مصطفی دعوتنامه ای برای ادامه تحصیل در خارج از کشور می رسد و او چاره ای ندارد جز اینکه همان روز راهی سفر شوداین سفر موجب حوادثی می شود….
 
بریده کتاب:
پس از چند روز فائزه بهترین دوست دوران دبیرستانش را با مصطفی آشناکرد. آن دو با هرنگاه و گفت وشنود بیشتردلباخته هم
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن            قسمت هفتم
ولی دریغ که اصلا نگاهی به سمت خواهرها نمیکرد .پشت سرشون رفتیم و وقتی نزدیک باب الجواد که شدیم آقا سید شروع کرد به مداحی کردن.
.
(اوجه بهشته حرم امام رضا/ زایرات اینجا تو جنان دیده میشن/مهمونات امشب همه بخشیده میشن).نمیدونم چرا ولی بی اختیار اشکم در اومد.سمانه تعجب کرده بود.-ریحانه حالت خوبه؟! .-اره چیزیم نیست.یواش یواش وارد صحن شدیم. وقتی گنبد رو برای اولین بار دیدم یه جوری شدم.فضای حرم برام خیلی لطی
عنوان:یک قطره زندگی
نویسنده:فرناز نخعی
ناشر:علی
کمی دیر شده بود. شب زودرس پاییزی آغاز شده و هوا چنان تاریک بود که انگار ساعت ها از غروب گذشته ولی تازه شش بعد از ظهر بود. من و سمانه با قدم هایی بلند و سریع در حال حرکت بودیم و در عین حال زبانمان نیز از حرکت باز نمی ایستاد! همانطور که مشغول گفتن و خندیدن بودیم،از در وارد شدیم. بقیه قبل از ما جمع شده بودند و به نظر می رسید همه به موقع رسیده اند. وقتی به بچه ها نزدیک شدیم ، بهزاد از میان جمع گفت :
سلام خا
کوچ؟ملک شاهی؟
داداش مهدی هم هست؟
به سمانه متوسل شم؟
به مهدی؟
به مامانت؟
به علی و دل آرا؟
جار بزنم که من تو زندگیش یه غریبه شدم و بس؟
دلت اومد اینطوری تا کنی با من آخه؟
بگردم ببینم کجا می تونم پیدات کنم واسه یه فی قرار مشاوره ی آخر هفته که به خاطرش میخوام بیام تهران؟
چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کنقسمت نهم_احسان دیگه. باباش کارخونه داره .-اها اها اون تیره برقهخوب چی؟؟.-فک کنم از تو خوشش اومده. خواهرش شمارتو از من میخواست.-ندادی که بهش؟!.-نه.گفتم اول باهات م کنم.-افرین که هنوز یه ذره عقله رو داری.-ولی پسره خوبیه هاخوش به حالت.-خوش به حال مامانش.-ااااا ریحانه.چرا ندیده و نسنجیده رد میکنی.-اگه خوشت اومده میخوای برا تو بگیرمش؟!.-اصلا با تو نمیشه حرف زد.فعلا کاری نداری؟!.-نهخدافظ.بعد قطع کردن با خودم فکر میکردم این ه
چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کنقسمت نهم_احسان دیگه. باباش کارخونه داره .-اها اها اون تیره برقهخوب چی؟؟.-فک کنم از تو خوشش اومده. خواهرش شمارتو از من میخواست.-ندادی که بهش؟!.-نه.گفتم اول باهات م کنم.-افرین که هنوز یه ذره عقله رو داری.-ولی پسره خوبیه هاخوش به حالت.-خوش به حال مامانش.-ااااا ریحانه.چرا ندیده و نسنجیده رد میکنی.-اگه خوشت اومده میخوای برا تو بگیرمش؟!.-اصلا با تو نمیشه حرف زد.فعلا کاری نداری؟!.-نهخدافظ.بعد قطع کردن با خودم فکر میکردم این ه
اینو شنیدین هر انسانی یه داستانی برای زندگیش داره؟؟؟
من زیاد شنیدم!!!
ولی دوست دارم ازشون بپرسم. 
واقعا!!!
داستان داریم تا داستان
بعضی داستان ها ارزش شنیدن نداره 
بعضی ها هم اصلا ارزش گفتن هم نداره
ولی خوش بحال اونی که یه داستان جذاب برای خودش داره
از اون داستان ها که فیلم ها رو از اون می سازن
مثله خیلی از شهدای انقلاب اسلامی 
از این داستان ها هم آرزوست
صبح قبل هر چیز سخن صبحانه خوشتر است، سمانه گفت نیمرو رو با سلیقه خودت درست کن که باب میلتون باشه، من دست بکار شدم ، خودشم تند تند مشغول شستن چند تا از قارچهای کوهی که دیروزش از کوه پیدا کرده بود و شب تا صبح تو آب نمک خیس داده بود، شد هی گفتم یکی بسه ، به زور سه تاشو خرد کرد تو ماهیتابه، هر چی از مزه این قارچ بگم کم گفتم ، فوق‌العاده بود از زمین تا آسمون با قارچهای معمولی فرق داشت.
 
 
بعد از صبحانه با پنیرگوسفندی و عسل محلی از خونه زدیم بیرون تا
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
قسمت ششم._چتونه دخترها؟! خانم های دیگه خوابن.یه ذره آروم تر .
من یه چشم غره بهش زدم سمانه هم سریع  گفت _چشم چشم حواسمون نبود.بعد از اینکه رفت پرسیدم:-این زهرا خانمتون اصلا چیکاره هست؟.-ایشون مسول بسیج خواهرانه دیگه☺.-اااا.خوب به سلامتی.و تو دلم گفتم خوب به خاطر اینه که آقا سید به اسم صداش میکنه و کم کم چشمامو بستم تا یکم بخوابمبالاخره رسیدیم مشهداسکان ما تو یه حسینیه بود که طبقه پایین ما بودیم و طبقه بالا آقایون و 
سمانه باهام حرف زد یادم رفت چی میخواستم تایپ کنم . :|
اها یادم اومد 
میم میگه هرچقدرم زور بزنی نمیتونی مثل قبلا هات باشی 
میگم چه ومی داره مثل قبلا هام باشم
میگه چون من اون موقع هات رو بیشتر دوست داشتم 
. و حالا مسئله اینه که این دوست داشتن در چه راستا ست و به چه علت و قیمت ؟؟
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن قسمت #هشتم-ولی نداره که. اینهمه راه اومدی بعد یه نماز نمیخوای بخونی؟؟.-نمیدونم چی بگم. تو نماز خوندن بهم یاد میدی؟!-چرا که یاد نمیدم گلم☺با افتخار آجی جونسمانه هم همه چیزوبا دقت بهم یاد میداد و منم کم کم یادم میومد ذکرها و نحوه گفتنش.دو رکعت نماز برای مامان بزرگ خوندم.خیلی دوست داشتم آقای فرمانده من رو در حال نماز خوندن میدید.شاید اصلا مامان بزرگ بهانه بود و به خاطراون نماز خوندن یاد گرفتم که باز دوباره جلوش ضایع نش
مشخصات رنگ موی  مارال
جزئیات رنگ موی در سمانه بیوتی
رنگ موهای مارال جز بهترین و باکیفیت ترین رنگ های ایرانی است و به راحتی می تواند با مارک های خارجی رقابت داشته باشد.
این برند رنگ مو آرایشی شامل رنگ های بسیار زیبا و متنوع است
 
ماندگاری میکروبلیدینگ ابرو
همانطور که قبلا در سمانه بیوتی  گفته شد در این روش به کمک سوزن رنگ‌ها بین لایه اول و دوم پوست القا می‌شود. از محاسن این روش نیز ماندگاری موقت رنگ‌ها در ابرو است. ماندگاری میکروبلیدینگ ابرو را بین 6 ماه تا 1 سال تخمین می‌زنند. اما عواملی وجود دارد که در صورت رعایت آنها می‌توای.
 
امروز واسه اسفندیامون ( دوتا مریم "سید و شیخ" ) تولد گرفتیم
اینکه صبح سمانه یهو گفت به نظرتون اگه کادو شیخ رو یهو بدم بد میشه !؟
و رسیدیم به اینجا که ساعت نهار من و مهدیس رفتیم کیک خریدیم و اینبار من تسلیم انتخاب پنج ساله از تهران او بودم ! یک کیک اسب تک شاخ صورتی ! و این اولین سنت شکنی مان در خرید کیک بود ! ( هنوزم حسرت اون کیک شکلاتیه رو دلمه ولی خوب درومد !)
خلاصه از همون راسته بلوار کشاورز براشون کادو هم خریدیم اول خواستیم یه چیز شیک مثل لوازم تحر
سلام از امشب داستان اه دومم که اتاق شیشه ای نام داره رو به صورت قسمتی و یک روز در میان براتون می گذارم
امیدوارم دوست داشته باشید
نکته:داستان دوم من به نظر خودم یک رشد خیلی چشم گیری نسبت به داستان اولی داشته و تعلیق خوبی داره علاوه بر اینکه نوع پردازش قصه یا همون پیرنگ داستان هم به نوع خودش جالب شده بهتون قول می دم این داستان، داستان خوبیه و می تونید با لذت اون رو دنبال کنید (البته گاهی هم با غصه!)
قسمت های داستان رو از اینجا دنبال کنید
بدونید که این داستان در دو بخش منتشر میشه چون مطالب زیاد هست و خب هم حوصله ی کاربر سر میره هم حجم داستان زیاد میشه پس اگه قسمت اول منتشر شد منتظر قسمت دوم هم باشید.ما تو این داستان سعی کردیم همه جوانب رو در نظر بگیریم.البته این داستان از زبان اول شخصه که تو پبش داستان میشه به این پی برد.
سوال:اگر مادربزرگی نوه دختری خود را شیر دهد در این صورت زن وشوهر به هم حرام میشوند؟ظاهرا طبق نظر اقای مکارم حرام نمیشوند؟ دلیل این حرمت چیست وچرا از نظر اقای مکارم این حرمت وجود نداره؟پاسخ:سلام علیکمبا تشکر از سؤال شمااین
حکم با توجه به برخی از روایات (1) توسط فقها ارائه شده است که مرد نمی
تواند با دختر زنی که فرزندش را (با شرایط شرعی) شیر داده است، ازدواج کند
به طور مثال اگر محدثه دختر سمانه باشد و سمانه به رضا شیر بدهد پدر رضا
نمی تواند با م
به به
کتاب به به» داستان تصویری کرمی است که گرسنه‌است؛ گرسنه‌ گرسنه. به گیلاس قرمزی می‌رسد و می‌گوید: به به چه قرمز! شروع می‌کند به خوردن و فرورفتن در گیلاس.
کرم داستان کتاب به به» بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود و به به و چه چه می‌کند تا اینکه می‌رسد به یک کرم دیگر. البته ما آن کرم دیگر را نمی‌بینیم. اصلا از وجود آن خبر نداریم تا اینکه به جمله‌ی تو دیگر کی هستی؟» برمی‌خوریم. به صفحه‌ قبل نگاه می‌کنیم. تای کاغذ را کنار می‌زنیم. شخصیت اصلی کتاب
داستان بلند به گونه‌ای از داستان‌ها گفته می‌شود که خصوصیات رمان و داستان کوتاه را هر دو در خود داشته باشد. در داستان بلند درست مانند داستان کوتاه معنا از اهمیت بالایی برخوردار بوده و فشردگی معنایی وجود دارد. همچنین شخصیت‌ها و زمان پیوسته در حرکت هستند، تمامی شخصیت‌ها به صورتی هماهنگ در جهت تصویر معناهای اصلی داستان نقش آفرینی می‌کنند و پیرنگ نیز از استحکام و انسجام بالایی برخوردار است. حال اینکه داستان بلند همچون رمان، شخصیت‌ها را گ
بعضی وقت‌ها برای آنکه دلم آرام شود قرآن باز می‌کنم.
باز کردم و سوره یوسف آمد. آنجا که حضرت یعقوب در فراق یوسف چنان اشک ریخت که چشمانش نابینا شد.
به حال دلم اثر نکرد! گفتم خدایا باز آدرس اشتباه دادی!
حال من کجا و داستان حضرت یوسف کجا؟!
چند روز بعدش نشستم به آواز حافظ خواندن. 
پدر گفت فال میگیری؟ گفتم نه. گفت حالا که کتاب دستت هست فاتحه‌ای بخوان و فالی بگیر!
حافظ گفت یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور.
دیروز دوباره قرآن را برداشتم.
شاید آیه‌
بیاید بهتون یه نصیحتی بکنم
نصیحت راجع به جراحی بینیه
اینکه نزارید اطرافیانتون جراحی بینی انجام بدن
چرا؟
چون که شمارو عاصی می‌کنن.
چطوری؟
اینکه هر بار یه اتفاق جدید می‌افته و شما باید دم به دقیقه منتظر غر زدناش باشید.
توی هفته سومم و همچنان اتفاق جدید. توی بینیم اسپلینته و داره منو میخوره
این نیز بگذرد. اینم تموم میشه سمانه خانم
سر امتحان ت امروز (هووووف) باورم نمیشه که سمانه از جواب سوال امتحان عکس گرفت و تو گروه کلاسمون‌گذاشت.! :)))))))
حلقه ی امروز خیلی باحال بود ، کاشفی فرد خیلی خیلی باهامون راحت شده ، اصن یه وضعی! ^^
حتی وقتی داشت فیلم هیچکاک رو نشونمون میداد رسید به یه صحنه و خیلی عادی برخورد کرد. ما همینجوری مونده بودیم_
ولی از نامه های محرمانه و اینا گفت.
کلا باهاش حال میکنم بچه ی خوبیه‌‌‌.:)))
۹۸۰۱۲۷ ، ۱۸:۲۰
این دومین داستان من است که به زودی منتشر می کنم.نام این داستان جنگ جهانی سوم است که بین چین و آمریکا اتفاق می افتد.در حقیقت من طبق پیش بینی هایی که از این جنگ شده سعی کردم داستان مهیج یک ژنرال چینی را به تصویر بکشم.حالا بریم یه پیش داستان از این داستان رو داشته باشیم:
چشمم به کاغذی خورد که در جیب یکی از سرباز های سوخته بود.روش نوشته بود اگه من مردم به همسر و دخترم بگین که خیلی دوستشان داشتم.
اسمش را خواندم:تاکاشی ایزاما.
با خودم گفتم اگر همسر و
خلاصه داستان :
هانیه، بنفشه و هما پس از گرفتن چند روز مرخصی از زندان به شهر مرزی
آستارا می‌روند و در طول مسیر تصمیم عجیبی می‌گیرند و همین موضوع اتفاقات
جدیدی را برای آن‌ها رقم می‌زند…
بازیگران : مهدی پورموسی، سمانه وفایی، نگار حسن زاده و شوکا کریمی
برای دانلود فیلم سه و نیم کلیک کنید
سوال: در ده سال آینده خودت را کجا میبینی؟
جواب:من نمیدانم. اما شاید من بداند.
پ.ن:نوشتن این یکی از همه سخت تر، و شاید اعصاب خورد کن تر بود. فکر کنم از همه این چهار تا که تاحالا نوشتم بدتر شد. هرچه باشد، داستان ن.ر داستان جالبی نیست. نه خیلی تراژیک است، نه خیلی شاد و امیدبخش. داستانچه پردردسر» گونه ای است.
ادامه مطلب
خلاصه داستان رو خیلی کوتاه میگم به خاطر اینکه درحال نوشته شدن هست موضوع زندگی روزمره اعضا هست که با تلخی شیرینی و هیجان همراه هست . امید وارم که خوشتون بیاد . داستان در روز های شنبه و دوشنبه و چهارشنبه گذاشته میشود. اوه راستی شخصیت اول داستان چانیول هست به همرت اعضای گروه.
وقت هایی که دارم از خوب بودن دور می شوم، آن را احساس می کنم اما یک من لجباز سریع یک عبارتی مثل "به من چه" یا "برو بابا" می گوید و من را به ته دره بد بودن هل می دهد و ای کاش داستان همین جا تمام می شد. بعدش یک غلط کردمی هست و از آن بدتر "دیگه این کارو نمی کنم" که باز هم انجام می دهم.
رفته بودم اداره برای صدور پروانه ام، می خواستم کاری برایم بکنند که می دانستم سخت خواهند گرفت. یک لحظه و فقط یک لحظه شیرین شدم، دوست صمیمی ام. دلیل ساده ام را گفتم. هر دو مسئول
سلام به تمامی خوانندگان.
اخیرا بهم پیام داده شده که اگه میشه شخصیت های داستانتو بیشتر معرفی کن. میخواستم در جواب اون پیام بگم که بعد از تمام شدن کتاب اول(که الان فصل یازدهمه  و بیست فصل داره)،میرم سراغ یه داستان دیگه که به همین داستان مربوطه و به معرفی شخصیت های داستان میپردازه.
مرسی که این مطلب رو خوندین

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها