نتایج جستجو برای عبارت :

خونت را کثیف نکن یعنی چه؟

دانلود فایلعنوان: دوباره اومدم خدا ، در خونت در می زنم حجم: 7.09 مگابایت
☜ متن مناجات : 

دوباره اومدم خدا ، در خونت در می زنم
کبوتری خسته شدم ، تو روضه ها پر می زنم
مهمونتم ، ممنونتم راهم میدی
صدات زدم ، بازم صدامو شنیدی
شرمندتم ، آخه گناهامو دیدی
گفتی خودت ، من تو دل شکسته ام
حالا ببین ، که روبروت نشسته ام
داد می زنم ، من از گناهام خسته ام
یا ربنا اغفرلنا یا رب الهی العفو
**
برس به داد دل این ، بنده ی رو سیات خدا
تا اینجا اومدم بذار ، گریه کنم برات خ
 
اشک چشمانم جاریست،که فرمانده رفتچشمانم بارانیست،که سردار رفتیار رهبر،دست رهبر،سرباز امام رفتسردار سلیمانی،فرمانده دلها شهادت مبارکمطمئن باش خونت پایمال نمیشودمطمئن باش رهبرمان را تنها نمیگذاریمدلم برایت تنگ شدهانتقام خونت را از دشمن خواهیم گرفتخداحافظ سردار سلیمانی
 
باروت و اشک و خون و خاکستر تقدیر این خاک مقدس شد
این اشتباه رو ما نمیبخشیم
تکلیف این بازی مشخص شد
این قطره ها دریا میشن وقتی
خونت شبیه چشمه میجوشه
با بغض خون رو لباس تو، ایران لباس رزم میپوشه
ما خواب بودیم و تورو کشتن، شرمندتم سردار شرمنده
امروز اما مادرم داره بند های پوتینم رو میبنده
ما خواب بودیم و تورو کشتن شرمندتم سردار شرمنده
امروز اما مادرم داره بندای پوتینم رو میبنده
مثل جهنم غرق آتیشه
رفته علمدار و علم برپاست
خونت گریبان گیرشون میشه
آهنگ خلخال محسن شریفیانو برای بار n ام پلی میکنم  و مثل بار اول خرکیف میشم از شنیدنش
 
دمت گرم محسن خان شریفیان ه جاااننن
 
خدا قربونش برم تو خلقت این بشر کاریزما رو با رسم شکل توضیح داده
صداش، اخماش، خنده هاش، نگاهش، نگاهش، نگاهش،
 
خلاصه نگم براتون
من برم بمیرم اصن
‏بی بی سی میگه: سرود "ای ایران" صلح آمیزه ولی جمهوری اسلامی میخواد اون رو به ستیزه جویانه تغییر بده.
مرحوم حسین گل گلاب گفته وقتی دیدم یک نظامی انگلیسی در تهران به صورت افسر ایرانی سیلی زد با بغض‌ این شعر را سرودم.
پس این سرود هر جوری باشه ضدانگلیسیه. تو خونت رو کثيف نکن جناب بی بی سی!
متن اهنگ سردار مهراد جم
باروت و اشک و خون و خاکستر تقدیر این خاک مقدس شداین اشتباهو ما نمیبخشیم تکلیف این بازی مشخص شداین قطره ها دریا میشن وقتی خونت شبیه چشمه میجوشهبا بغض خون رو لباس تو ایران لباس رزم میپوشهما خواب بودیم و تورو کشتن شرمندتم سردار شرمندهامروز اما مادرم داره بندای پوتینم رو میبندهما خواب بودیم و تورو کشتن شرمندتم سردار شرمندهامروز اما مادرم داره بندای پوتینم رو میبندهمیبینم اون روزی رو که این بوم مثل جهنم غرق آتیشهرفته ع
الله اکبر.!
الله اکبر!
صدای اذان را میشنوی؟‌خدا با تو سخن میگوید.
خدایا حافظ وطنم ، مردمانش ،سربازانش ،سردارانش باش :)
رهبرم. !
خدایا 
سردارم جایگاه ابدیت تو در قلبِ ماست‌‌حاج قاسم، سلیمانی های دیگری هستند که دارند انتقام خونت را میگیرند!! تو آرام بخواب سردار خیالت راااااااحت ❤️ #انتقام_سخت ✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️
وقتی فشار روانی خیلی زیاد بشه . از همه جهت فکرت مشغول باشه . فشار خونت میشه مثل من و میره ۱۴ رو ۱۰ ! ضربان قلبت مثل من از ۱۰۰ پایین نمیاد! سر کلاس اصلا نمیتونی تمرکز‌کنی و گوش بدی! 
تو این شرایط حتی حضور گنگ آدم ها هم استرس زاست! چه برسه به فکر یک لحظه نبودن یا بی خبری ازشون! 
چی بنویسم که همه چیز تو همین ۲ خط بالاست . 
+ همه این استرس ها برام شیرینه !!!
 
۱. این اواخر قبل از آمدن، خیلی حساس شده بودم.حساس روی همه گیر دادن های ناشی از ملیت. هر جایی در کارهای اداریم گیر ایجاد میشد عصبانی بودم که حتما به خاطر ملیتم کارم گیر می‌کند.
امروز وقتی که از پول کپی ۴ تا کاغذ که ورقی ۷۰۰ بود دود از سرم بلند شد توی دلم گفتم انگار سر گردنه است که پول کاغذ درخواست مخابرات را من بدهم و آن هم ورقی ۷۰۰. قبل تر هم توی فرودگاه امام راننده تا مهراباد صد تومن خواسته بود و داد زده بود که شما خارج نشینها که خوب بلدید آنج
+ فلش بک --> 4 خرداد 94
+ فلش بک --> 23 فروردین 97
+ اینجا، اکنون، حالا 12 شهریور 97 --> اینجانب دانشجوی دانشگاه روزانه هنر تهران، مقطع کارشناسی ارشد، در انتظار 25 سالگی 
+ شهریور معجزه سازِ من. #عشق_ترین
+ هر غیر ممکنی روزی ممکن میشه! فقط باید بخواهی و تلاش کنی. با تمام وجود و گوشت و خونت
+ بخواهید و بدست و بیارید. بدست آوردن حالش هزاار برابر قشنگ تر از خواستنه. 
+ خدایم سپاس 
+سلام.-علیک.+خوش اومدین.-مزاحم که نیستم.+این چه حرفیه؟شما مراحمید!-خیلی ممنون.+به فرمایید داخل.-به چه خونه ای داری؟+قابل نداره.تازه تاسیسه معمارش هم خودمم!-جدا؟+بله.-من میتونم از این به بعد هر وقت دوست دارم به اینجا سر بزنم؟+خونه ی خودتونه.-چرا حالا سبز؟+عشقه!-سبز؟+اره باو.-کلا همینه ؟+چی؟-محتوای خونت.+نه بابا تازه تو اولین مهمون خونمی قراره از الان کلی پست بزارم.-جدا؟+البته.-پس هرچه سریعتر شروع کن.+چشم
از محاسنی که اینجا داره این هستش که  می تونی خونت را هر جور دوست داری بچینی بدون این که نگران قضاوت افراد باشی. مثلا اگه من این امکانو زمان ایران بودنم داشتم جهزیه ام شادتر میخریدم  ولی خب جوری خریدم که تا آخر عمر هم هرچقدر سلیقه ام عوض شد بازم همون بمونه واسم! الان که فعلا بیشتر عمر ازدواجمون با وسایل دست دوم و سومی که اینجا خریدیم سر شد! خداییش چالشه مهاجرت توانایی ها و ناتوانی هات را بدجور به رخت میکشه
 
مثلا من .بی خیال
الحمدلله علی کل حا
مثل یه عروسک خوشگل توی رختخوابت خوابیدی، دز آغوش کشیدنت برای من به عجیب ترین و شیرین ترین در آغوش کشیدن ها تبدیل شده.
عشق من به تو، عطیه ای الهی به من و توست
به من از حیث اینکه فرصت مادری کردن و رشد در این عرصه رو پیدا میکنم با اون
و به تو از این حیث که طفلی هستی که مهرت با گوشت و خونت مادرت عجین شده، جوری که بی منت به پست ترین کار های تو تن میده و بالیدن تو از خوشی خودش براش شیرین تره، و در طفولیت تو رو مورد رحمت قرار داده
زحمتی شبیه آنچه نزد خدا ه
6
 
چـــــــــــــــشمها را باید شست.جور دیگر باید دیــــــــــــد
 
میدونم واقعا قصدی نداشتی از این بی محبتی ها
میدونم که محبت های بیرون از خونت به بقیه هم خالص خالص نیست
میدونم که میخوای ضعف های روحیت رو پشت این نقاب خوش رنگ و لعاب
پنهان کنی.
چرا هیچ وقت به این فکر نمیکنی که به خودت استراحت بدی
و بری پیش کسی که سروکارش با روح و احساسات
آدمهاست.؟
فکر میکنم میترسی کسی سختی های زندگیت رو برات مرور کنه
فکر میکنم میترسی بشنوی که احتیاج به دارو
جدی عزیزم. دلم برات تنگ شده و خواهد شد. میگن تو دنیا هر کسی عاشق چیزی یا کسی میشه که لیاقت شو داره.
شاید لیاقت من هم از عشق گرفتن تو این دنیا،‌گرفتن یسری پیام‌ از تو بود. کسی که براش در ۵ سال کم تر از تعداد انگشت های دست در الویت اول بودم.
میدونی وقتی یه چیز اندکی داری، وقتی از دستت میره خیلی غصه میخوری. چون همه چیزت همون بوده.
رفتن تو برا من اینجوری بود.
امروز برای این استاد برای سومین بار یه برنامه جدید نوشتم که این دفعه و سری قبل کار میکرد. و تنه
جدی عزیزم. دلم برات تنگ شده و خواهد شد. میگن تو دنیا هر کسی عاشق چیزی یا کسی میشه که لیاقت شو داره.
شاید لیاقت من هم از عشق گرفتن تو این دنیا،‌گرفتن یسری پیام‌ از تو بود. کسی که براش در ۵ سال کم تر از تعداد انگشت های دست در الویت اول بودم.
میدونی وقتی یه چیز اندکی داری، وقتی از دستت میره خیلی غصه میخوری. چون همه چیزت همون بوده.
رفتن تو برا من اینجوری بود.
امروز برای این استاد برای سومین بار یه برنامه جدید نوشتم که این دفعه و سری قبل کار میکرد. و تنه
باید بگم من با عید دیدنی رفتن مخالفم، اجبار به عید دیدنی رفتن که دیگه افتضاحه مامانم در تائید عید دیدنی میگه: "عمت که امروز اومد خونمون آخرین بار پارسال اومده بود ببین چه خوبه عید دیدنی اگه این رسم نبود نمیومد همین بار هم." نکته واسه من اینه که کسی که سالی یکبار میاد خونت اونم فقط بخاطر ادای رسم و رسوم و نشکستن تابو نیاد بهتره آره کسایی که دوست داری رو خوبه باهاشون در ارتباط باشی و حالشونو بپرسی نه کسی که سالی یه بار هم خونشون نمیری. 
برای بعضی از دلگیری ها و دلتنگی ها هیچ چاره ای نیست
درست مثل خونه ویلایی کلنگی که خرابش کردی و جاش آپارتمان ساختی
هرچند که مجبور بودی
هرچند که خونت قشنگتر و بزرگتر شده باشه
اما باز دلت میگیره و برای خاطراتت تنگ میشه
ولی هیچ وقت نمیتونی برگردی به خونه قبلیت
با اینکه خیلی دوسش داشتی اما نمیتونستی توش زندگی کنی
تازه میفهمی زندگی پر از تناقضه
دوست داشتنی هایی که نمیتونی نگهشون داری
نظافت منزل در غرب تهران توسط خانم جوان
کی فکرش رو میکرد یه روز با استفاده از اینترنت بتونی برای خونت نظافتچی بگیری؟
واقعا خیلی کارها آسون شده . با یک تلفن نظافت منزل خودتون را به وسواسی ها بسپارید.
نظافت منزل توسط وسواسی ها با قیمتی مقطوع و کیفیتی بالا صورت میگیرد.
برای اطلاعات بیشتر به سابت وسواسی ها بروید
بعضی کلمه ها عین خنجر نیستند
خود خنجرند
مثل حالا که جواب تمام توضیحات من یک "مهم اینه که بچه من داره اذیت میشه" هست.
من بچه ت نبودم؟
من بچه ت نبودم که یک سال زار زدم 
یک سال فحش خوردم
یک سل خودمو تو اتاق حبس کردم
اونقدر غم و غصه رو تو خودم ریختم که تا پای مرگ رفتم
من بچت نبودم که اگه بودم به جای اینکه بشینی پای حرف اون و اون بی شرفی که هرگز نفهمیدم دقیقا پشت سرم چی گفته
میومدی و مثل الان که ساعتها نشستی و باهاش حرف زدی باهام حرف میزدی
من بچه ت نبودم
غلط نکنم آمارگیر بیان قاطی کرده :| جدن دیروز 90 و خردی بازدید خورده اینجا؟ :| سیریسلی؟ :| یا حتی امروز هم :| یخده زیاده حس میکنم؛ حس کمی غیر امن بودن میده انگار. نمیدونم بهرحال. 
+ کم دلبری و دوست داشتنی و قلب، که دعوتمم میکنی خونت تا ببینم چقدر خوشتیپ و خوش لباس و خوش اندام و زیبایی و برات بیشتر لا حول و لا قوه الا با ا. بخونم عزیز جان؟ چه کنم من با اینهمه مهربونی شما؟ باور کنید قول میدم پایان نامه خوبی ارائه بدم عزیزم :( لطفا بیشتر مراقب خودت باش که
روی این خاک خونت را ریختند تا تو را از بین ببرند .
آنهایی که دشمن آزادی بودند گمان کردند بدنت را اگر قطعه قطعه کنند راهت ناتمام می ماند اما خونت جاری شد در رگهای زمین بالهایی یافتی به وسعت پرواز  
بگذار بدانند تمام کسانی که تک را مرده میپندارند بدانند که وفتی ما میگویین شهید قلب تپنده تاریخ است شعار نمیدهیم. شعر نمیخوانیم. مگر تمامی تاریخ با تپش قلب شهید زنده نمانده؟ مگر خون حسین بن علی علیه السلام و یاران شهیدش نسل انسانیت را زنده نگه ند
روی این خاک خونت را ریختند تا تو را از بین ببرند .
آنهایی که دشمن آزادی بودند گمان کردند بدنت را اگر قطعه قطعه کنند راهت ناتمام می ماند اما خونت جاری شد در رگهای زمین بالهایی یافتی به وسعت پرواز  
بگذار بدانند تمام کسانی که تک را مرده میپندارند بدانند که وفتی ما میگویین شهید قلب تپنده تاریخ است شعار نمیدهیم. شعر نمیخوانیم. مگر تمامی تاریخ با تپش قلب شهید زنده نمانده؟ مگر خون حسین بن علی علیه السلام و یاران شهیدش نسل انسانیت را زنده نگه ند
می‌توانی هر چقدر که دلت می‌خواهد از سر شادی داد بزنی و بالا و پایین بپری و بگذاری آدرنالین خونت زیاد شود!در کنار هزاران نفری که همراه تو گلویشان را پاره می‌کنند! اگر هم قرار به ناراحتی و عصبانی شدن باشد،همه ی همان هایی که با تو فریاد شادی کشیدند،همراهت عصبانی و ناراحت می‌شوند.اینجا دیگر تو یک فرد نیستی!تو جمعی!
ادامه مطلب
شهادت غم انگیز حضرت رقیه بر اساس 3 منبع
شهادت غم انگیز حضرت فاطمه صغری و یا رقیه علیها سلام، دختر امام حسین(ع) چنین است:
عصر روز سه شنبه در خرابه در کنار حضرت زینب(س) نشسته بود. جمعی از کودکان شامی را دید که در رفت و آمد هستند.
پرسید: عمه جان! اینان کجا می روند؟ حضرت زینب(س)فرمود: عزیزم این ها به خانه هایشان می روند. پرسید: عمه! مگر ما خانه نداریم؟ فرمودند: چرا عزیزم، خانه ما در مدینه است. تا نام مدینه را شنید، خاطرات زیبای همراهی با پدر در ذهن او آمد.
کم کم مغازه ها فروشگاه های فیزیکی جاشونو میدن به فروشگاه های مجازی .به نظر شما دلیلش چیه ؟؟؟؟
چنتا دلیل داره اولا اینکه شما تو خونه میشینی و با یک گوشی یا کامپیوتر هر محصولیو که نیاز داشتی سفارش میدی مستقیم میارن در خونت !!و دیگه نیازی نیست کلی راه بری به جاهای مختلف تا دنبال رفع نیاز هات بگردی !!
ادامه مطلب
تصور کن در مقطع زمانی هستیم که هر عطسه حکم شلیک یه خمپاره مستقیم از فاصله نزدیک رو داره؛ 
بعد تو یه آدم به شدت حساسیتی هستی که موقع استرس یا ناراحتی شدت حساسیتت دوبرابر می‌شه تا جایی که می‌تونی در هر ثانیه سه بار عطسه کنی ‍♀️ پس در واقع تو یه سلاح جنگی مرگبار محسوب می‌شی که خونت حلاله
دلا بسوووووزه
 
 
 گلستان رو بخون، چقدر این سعدی کارش درسته، عین باقلواست هر چی که میگه، دقیق، ظریف حساب شده لطیف و بعضا ببینی چه طنز دلنشینی داره کلامش. واقعا به نظر من شاهکاره، همه چی تمومه سعدی هم عالم است هم ادیب است هم شاعر است هم عاشق است هم دنیادیده است واقعا نامبر وانه، یکه، همه چی تمومه. گلستان بخون، جیگرت حال میاد اگر با تمام وجود بخونیش، حلاوتش، اون آهنگ کلماتش به جانت می‌نشینه فکر میکنی ای دل غافل چقدر این آشناست، انگار در وجودم بوده این ح
میگه من از صفر شروع کردم دستامو گذاشتم رو زانو هامو بلند شدم، شب بیداری کشیدم، زحمت و زحمت و زحمت 
اره تو کار کردی، ولی اگه به واسطه اینکه بابات پولدار بود آشناهای پولدار نداشتی کسی طراحی ویلاشو میداد دستت؟ اگه بابات برات دفتر گرون قیمت نمیخرید مشتری های لاکچری میومدن سراغت؟ ایا همه ادما میتونن با لیسانس دانشگاه ازاد، برند بشن؟ اگه لباسات لاکچری نبود و گوشیت آیفون نبود میتونستی پروژه های دریاکنار رو برداری؟ اصلا تو دریا کنار راهت میدادن
 
دین زنده ز خونت شده یا حسین
تا وقت ظهورش که مهیا حسین
 
خون بار شده عالم معنی هماره
هر سجده به تربت شده ذره دوباره
 
هر ذره ی تو تار وجودست حسین
هم پود وجودی و تویی نور به عین
  
ای پود دلم مشق به تارم همه سان
هم تار دلم عشق به پودم برسان
 
مهلت که تمامش به تباهی شده هین
دل را بکشان در ره عشقت شه دین
 
چون دور شوم از حرمت کور شوم
دل را بکنم چون حرمت شور شوم
در دل که نگاهت بتپد  ناز صفا
حاصل زنگاهت بشود کور شفا
 
 
 
من بی خیال ناله ایران نمیشوم
بسم الله الرحمن الرحیم
من بی خیال ناله ایران نمی‌شوم
من بی خیال ناله مادر نمی شوم
من بی خیال مرگ وقفس درحصار قبر
من بی خیال حبس نفس ها نمی شوم
از من رسید هرچه رسید از فشار در
من بی خیال مدفن زهرا نمی‌شوم
افسانه نیست قصه سیلی به کوچه ها
من‌بی خیال پهلوی مادر نمی‌شوم
از من بخواه
سر بنهم زیر پای دوست
من بی خیال آنچه تو خواهی نمی‌شوم
در بندگی توست عشق و سروری
من بی خیال قنبر مولا نمی‌شوم
من باغبان غرورم درین دیار
من
 اگه تنها باشی ،
فقط گریه کردن ممکنه
 
اما اگه دوست داری توی خونت بخندی ،
باید شادی ها تو با یکی شریک بشی
 
من به خاطر همین ، دوست داشتم ازدواج کنم
 
اما اکثر دخترا
همسر نمیخوان
یه غول چراغ جادو میخوان ،
تا اونها رو به آرزوهاشون برسونه
.
.
.
فرزندزمین
باز آ تو چنان که می نماییدر رقص شو ار حریف مایی
هی گوشه مچین سخن به غیبتسر راست بگو عبث چرایی
هی غرّه مشو که این و آنیغُرّت کند این منم منایی 
خوابت کند آن طلسم صوفیخونت کند این سر هوایی
راه دل و جان بجو و سر کشچون شعله به کاکل حنایی
این متّحدان عقل وا نهتا وصل همای در ربایی
شاهین تو بر سرت نشستهتا خیمه زند به ناکجایی
برخیز و سوی دگر وطن کناین نیست وطن که می تنایی
حلمی غزل خروش بس کنغرقابه شد این شب نوایی
موسیقی: Metisse - Nomah's land
متن نوحه:
یه قلب مبتلا تو این سینه ست مریضم و دوام ابالفضله
سینه ما ا وقف موقوفه آقام اباالفضله
اون که چشیده طعم این عشق و غیر تو هیچ کس و نمیشناسه
حک میشه روی سنگ قبرم این ه رایت العباسه
سرم مال ابالفضله
دل تنگم دنبال ابالفضله
 
چه نعمتی بالا‌تر از این که گدای خونه علمدارم
من از تو چیزی نمی‌خوام آقا من به تو تا ابد بدهکارم
برای این گدا فقط این که با تو بمونه بهترین اجره
هر شب من با تو شب قدره ذکر تو حتی مطلع الفجره
شب قدرم ابالفض
سلام.
دلم باز هم گرفته. اصلا دله دیگه باید بگیره. مگه نه؟
چرا گرفته؟
از دست کارهام. از دست کارهام. از دست گناه هام. از دست بی معرفتی هام.
این همه لطف کرده تا اینجای عمرم به من. ولی من چی؟
شب تولدش. روز تولدش. باید دلشو بشکنم؟ باید گناه کنم؟
بخدا دیگه آقا خسته شدم.
دارم از خدا دور میشم. آقاجان .
نوکری هم بلد نیستم. خاک تو سر من که اسممو نوکر میذارم.
ولی آقا دلم خوش بود دیگه از روز تولد شما، دیگه تموم میشه این بی معرفتی هام.
ولی خب بازم . .
آقا راستی!
امش
کربلایی وحید شکری
#زمینه احساسی
صبح طلوعم
اگه نباشی هر دم رو به غروبم
شبیه هر شب
در خونت رو بازم آقا می کوبم
آقای خوبم
جوابم نکن
تو یا ابن الحسن
بیا دست رد
به سینم نزن
جوابم نکن
من رو سیاه
بی تو میرسم
به آخر راه
تو بی پناهو
میدی پناهم
گم کرده راه
 
جهت مشاهده ادامه متن بر روی ادامه مطلب کلیک کنید
ادامه مطلب
از توی آشپزخونه سر و صداهایی میاد، انگار یخچالم داره  می زنه و می رقصه. یا شایدم داره از ترس به خودش می لرزه. نمی دونم به خاطر تمیز کردن برفک هاشه یا این چهار کیلو گوشتی که اداره داده. آخه بهم می گه من از اول عمرم، چه اون موقع که در خدمت عمه گانت( شما بخونید عمه جان، مثلا من خیلی عمه هام رو دوست دارم.) بودم، چه این یک سال و خورده ای که نگین مطبخ خونت شدم، اینقدر گوشت به خودم ندیدم که بزارن تو جا یخیم. میگه حاجی من بیشتر نگران خودتم، یه موقع نریزن ت
کی بوده که میل کربلا نداشته ام.
چ زمان هایی بوده، که با خواندن مقتل  کتاب آه و کتاب سفر شهادت و یا هرچه که از شما می گفت اشکم  ناخود آگاه سرا زیر می شد. 
و روحم را از تمام علایق مادی سبک می کرد
وقلبم را مملو از عشق و کینه می کرد. 
عشق به راهی که ایجاد کردی و کینه از تمام راهن. 
و چ قدر مشتاقم، کاش با تو بودم. 
ویک نگرانی!!! 
اگر بودم ، کجا می بودم؟؟ ؟
من قطعا روزی خودم را در این مهلکه و آزمون سهمناک خواهم آزمایید.
ولی خود می دانی، چ کسی لایق اس

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها