نتایج جستجو برای عبارت :

تنها مردروی زمین

اصن چجورى باید راجبش حرف زد؟ پر حساى عجیب كه غیر از ما واسه بقیه آدما غیر قابل دركه و فقط اون میتونه ساده بفهمه پر قانون و منطقم اما بازم آخرش تابع قلبم میزارم رو مخم را بره عمدا كه غرق شیم توى رابطه كم كم صورتت مثه ماهه چقد من میدیدمت از این فاصله هرشب تـــو ، تنها دوم شخص مفرد منى به فرد من منحصر یعنى تو قرمز سبز زرد بنفش آبى نارنجیمى مكملمى تو جرات قبل گفتن حقیقتى و هنر دستى یا قدرت طبیعتى معتدل ترین زمين وسط دریا جزیرمى.
 
کتاب زمين نخورده
شاعر: علی حیدری (پویا)

مثال کر که صدا را نمی کند باور وفا ندیده وفا را نمی کند باور کسی که از در و دیوار پشت پا خورده ست سلام پنجره ها را نمی کند باور و چشم سرخ من این یادگار دلتنگی نگاهِ عقده گشا را نمی کند باور مگو قناری از آزار باد پائیزی جوانه قصه ی ما را نمی کند باور گذشت عمر عزیز و چه دیر فهمیدم زمين نخورده عصا را نمی کند باور
برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:@nashreshani1
همچنین می توان
دستور موقت چیست؟دستور موقت یا همان دادرسی فوری دستوری است كه دادگاه مبنی بر توقیف مال یا انجام عمل یا منع از امری صادر می‌كند.  تشخیص صدور دستور موقت با قاضی است و هیچ تاثیری در اصل دعوا ندارد . فقط به اموری كه احتیاج به تعیین تكلیف فوری دارند اشاره دارد. هرگاه چند روز حتی چند ساعت تاخیر در رسیدگی سبب ورود خسارت به یکی از اصحاب دعوا شود می‌توان آن‌ را از موارد دادرسی فوری یا دستور موقت به‌شمار آورد. برای مثال شما زمين خود را برای كشاورزی ب
میخواهم برگردم به روزهای کودکی
آن زمان‌ها که پدر تنها قهرمان بود
عشق تنها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نقطه زمين شانه‌های پدر بود
بدترین دشمنانم خواهر و برادرهای خودم بودند
تنها دردم زانوهای زخمی‌ام بودند
تنها چیزی که می‌شکست اسباب‌بازی‌هایم بود
و معنای خداحافظی،تا فردا بود!
 
حسین پناهی
الکترسیته:  الكترسیته انرژی نهفته ای در طبیعت و وجود آن در بعضی از مواد موجود درجهان میباشد این نیرو به صورت های مختلف میباشد و دارای 2 قطب میباشد اما به صورت كلی میتوان الكترسیته را به دوبخش تقسیم كرد الكترسیته ساكن++این حالت از الكترسیته عنصری كه آن را بو جود می آورد دارای قطب مثبت+میشود مانند وسیله پلاستیكی كه بر اثر مالش دارای قطب مثبت میشود یا بدن انسان كه بر اثر برخورد با این گونه اشیاء درای قطب مثبت الكترسیته ساكن میشود فقط زمين تامین
1️⃣ فردا زله می آید . این تنها دستاورد زمين است برای سرزمين ما.
‏⁧#ر_پ⁩ ⁦#R_P⁩
2️⃣ قصد کرده خاک این شهر و دیار را به توبره بکشد زمين.
‏⁧#ر_پ⁩ ⁦#R_P⁩
3️⃣ این همه دست تکان دادی . یکبار سر تکان میدادی زمين.
‏⁧#ر_پ⁩ ⁦#R_P⁩ ⁧#زله⁩ ⁧#زمين⁩ ⁧#زمين_لرزه⁩
4️⃣ مقیاس از ریشتر گذشت ، نگویید زمين لرزه ؛ بگویید ژله زمينی (!)
‏⁧#کاریکلماتور⁩ ⁧#ر_پ⁩ ⁦#R_P⁩
5️⃣ به زمين بگویید یک لیوان نبات داغ یا عرق نعنا بنوشد ، این دلپیچه ها ما را هم ویران کرد.
‏⁧#ر_
        
    تنها
زُل می زند،پُشتِ سکوتش نقطه چین ، تنهاست ؛تنهامجموعه ای از شعر هایِ خوش نشین، تنهاست؛تنها
نصف النهار ِهر نگاهش رو به قطبِ آرزوهایخ می زند چون بی جهت، رویِ زمين تنهاست؛تنها
ثبتِ حقایق می کند، گاهی، ولی این عکس ها تلخند قابِ دو چشمی که به قلبِ دوربین تنهاست؛تنها
هِی قهوه می نوشد اثر از فالِ خوب اما نمی بینددر حالِ او تأثیرِ گُنگِ کافئین تنهاست،تنها
تبعیدیِ عشق است‌ و در اعماقِ تفکیکی غریبانه ‌‌چون تکه ای جامانده از یک جو
بخش پایانی آخرین مقاله استیگلیتز(برنده جایزه نوبل اقتصاد)
⭕️The only way forward, the only way to save our planet and our civilisation, is a rebirth of history. We must revitalise the Enlightenment and recommit to honouring its values of freedom, respect for knowledge and democracy.
♦️تنها راه پیش رو ، تنها راه نجات زمين و تمدن ما ، تولد دوباره تاریخ است. ما باید روشنگری را احیا کنیم،  به ارزش های آزادی پایبند باشیم و به دانش و دموکراسی احترام بگذاریم.
revitalise احیا کردنEnlightenment روشنگریfreedom آزادیknowledge دانشdemocracy مردم سالاری
@financialdictionary
قسمت اول
ماه تنها قمر سیاره زمين است که با بازتاب نور خورشید شب های زمين را کمی
روشن میکند.ماه پنجمین قمر طبیعی بزرگ در سامانه خورشیدی در میانه١٧٣
قمر موجود در این سامانه است. قطر ماه حدود ٣۵٠٠ کیلومتر است و جو ندارد
و پهنه آن دهانه های برخوردی درپی برخورد سنگ های اسمانی پدید آمده است.
ورزش روستایی در کاشمر باید جدی گرفته شود.
علاوه بر تلاش برای ایجاد امکانات ورزشی در روستاها، باید برای حفظ امکانات موجود نیز جدیت به خرج داده شود.
در کل دهستان بالاولایت کاشمر، تنها یک زمين چمن روستایی وجود دارد که در روستای عارف آباد قرار گرفته است.
ادامه مطلب
آسمان هم مثل من ، دلش از زمين زمان پر است . داد می زند ، هوار  می زند و سپس می بارد . برای هرچه بود و نبود ،میبارد . برای راز گل سرخ ، برای تنهایی گل مریم ، برای نسترن های تنها در باغچه ی خیال  ،برای دستهای خالی شقایق و اندوه ماهی تنگ بلور . 
ایر می بارد و زمين خنک می شود . قطره پشت قطره ،اشک پشت اشک و زمين بیشتر از قبل نفس می کشد. 
انگار همه دغدغه ی زمين ، راز  گل سرخ بود و تنهایی گل مریم .یا شاید تمام دردش اندوه ماهی تنگ بلور بود ،حالا که ابر می بارد ،
4روز از ناب ترین روزهای عمر 23ساله ام را تنها در اتاق406، بلوک2، خوابگاه شوریده گذراندم. تنها موزیک گوش دادم. تنها غدا پختم و تنها غدا خوردم و تنها فاز یک پروژه را به جاهای خوبی رساندم. تنها هر شب 2کیلومتر را در سالن ورزش دویدم. تنها برای خودم چایی ریختم و تنها فیلم دیدم. از فردا که خوابگاه شلوغ میشود برای این سکوت و تنهایی دلم تنگ میشود. سال ها بعد شاید خنده ام بگیرد از این دلخوشی های کوچک این روزها ولی در این لحظه همه چیز برای من در بهنیه ترین حال
مردِ بی‌داستانی انتهای اتاقِ سایه‌روشن‌خورده‌ نشسته بود، تنها، و از تنهایی هیچ ملول نبود. و گرچه ملول بود، اما به آن قطعیتی تنها بود، و به آن قطعیتی به تنهایی خو گرفته بود، که دانسته بود حتی این ملالتِ روزهای قبل مرگ، ابدا، مربوط به تنهایی نیست. البته که مرد به‌زودی مُرد؛ گرچه قبلِ مرگ، جز نگاهی خیره به نقطه‌ای تهی در روبرو، توصیه‌ای نداشت. لحظاتی بعد از "اتفاق"، از صندلی با صورت زمين خورد، و هرگز حتی به یاد نیاورد که تنها بوده.
 
❤️از معلم هندسه پرسیدند عشق چیست؟گفت: نقطه‌ ای که حول محور قلب میگردداز معلم تاریخ پرسیدند عشق چیست؟گفت: سقوط سلسله‌ی قلباز معلم ادبیات پرسیدند عشق چیست؟گفت: پاک‌ترین احساساز معلم علوم پرسیدند عشق چیست؟گفت: عشق تنها عنصری است که بدون اکسیژن می‌سوزداز معلم ریاضی پرسیدند عشق چیست؟گفت: عشق تنها عددی است که هرگز تنها نیست❤️از معلم شیمی پرسیدند عشق چیست؟گفت : عشق تنها اسیدی است که درون قلب اثر میگذارداز معلم فیزیک پرسیدند عشق چیست؟گفت:
تنها ترین تنها هستم سکوت تاریک سرد در جاده ای بی انتها تاریک حتی جلوی پایم را نمی بینم از برداشتن قدم میترسم میترسم از قدم زدن چندسال هست میدوم پاهایم خسته رمق ندار م نرسیدم به انچه که دنبالشان دویدم محو شد از نظرها  هرچه بو د تموم شد دنبالش/بروم سکوت همه  جا را گرفته سکوت سرد و تاریک شیوا رها تنها تنها 
تنها ترین تنها هستم سکوت تاریک سرد در جاده ای بی انتها تاریک حتی جلوی پایم را نمی بینم از برداشتن قدم میترسم میترسم از قدم زدن. 
چندسال هست میدوم پاهایم خسته رمق ندارم. نرسیدم. 
به انچه که دنبالشان دویدم محو شد از نظرها  هرچه بود تموم شد.
 دنبالش بروم سکوت همه جا را گرفته سکوت سرد و تاریک شیوا رها تنها تنها .
تنها اگر آفتاب از غرب طلوع می‌کرداگر زندگی در سیاره ای دیگر ممکن بود وباران در بیابان میبارید، من بار دیگر در مردمک چشم هایت سبز میشدم.اگر "هیچ"، کسی را شامل می‌شدآن کس من بودمو اگر برای "همیشه" مرگی بودتا آن مرگ، من، همیشه میبودمو اگر زمين گرد بودمن آن دیدار هر باره بودمکه هر روز از سمت نصف النهاری نوبه تو میرسیدمو اگر "پایان" را آغازی بودمن این سطر هارا ادامه میدادم.
تنها،تنهایی را احساس میکنم، میان احساس های خموش دریایی که در جزر و مدّ احساس ها،احساس خویش را گُم کرده اندتو تنها بمان!تا وقتی که به خودت ملحق شوی،تنهایی ام راشریک نمیخواهمتو از خودت میگریزی ومن از تو به توفکر نکن مزاحمت هستمتنهایی استدر گرداب احساس تو از مناز خودت رفته ایو من تنهایی هایم (احساساتی که در اطرافم به من القا میشوند را)قایم میکنمتا تو از بزرگی این گرداب بیش تر مترسیتا تو تنها،تنهاییم بمانینه تنها،یک تنها
داستان این درباره شخصی به نام فیل میلر است که تنها بازمانده کره‌ زمين است. او قبلاً یک انسان معمولی بوده که خانواده اش رو دوست داشته و از شغلش متنفر بود. اما الان او تنها امید بشریت است… آیا او موفق می شود شخص دیگری را زنده بر روی کره زمين پیدا کند؟ لازم به ذکر است که این سریال با ایده اورجینال منحصر به فردش شبیه هیچ سریالی نیست…
سازندگان: Will Forte                 ستارگان: January Jones, Kristen Schaal, Will Forte
 
 
 
خلاصه داستان: داستان این درباره شخصی به نام فی
بیا. هر شب بیا. در خلوت هر مه‌تاب تنهایم. در سایه‌ی هر شب، چشم به راهت گشوده ام. در پس هر ستاره پنهانم. در پس پرده‌ی هر ابر در کمینم. بر سر راه کهکشان ایستاده ام. بر ساحل هر افق منتظرم. بیا، خورشید که رفت، بیا. شب را تنها ممان. تاریکی را بی من ممان. من آن‌جا بر تو بیمناکم که با شب تنها نمانی. با دیو شب تنها نمانی. دیو شب بی رحم است، گرسنه است، وحشی است، خطرناک است، وحشتناک است. پرنده‌ی معصوم و کوچک من! آفتاب که رفت پرواز کن؛ از روی خاک برخیز؛ این خرا
من خیلی گریه کرده بودم،سرمم بالا گرفتمو گریه کرده بودم،به زمين زمان فحش داده بودم و بی قرار شده بودم،برای از دست دادنای بی معنی برای درجا زدنای تکراری برای حسای مزخرفی که بی وقت به سراغم اومده بودن،برای تکه های جدای روحم برای خلا های طولانی،برای یه دختر تنها بودن(عجیبه آدم تنها بودن با دختر تنها بودن فرق داره حس بی پناهیش بیشتره) اما اگه همه ی اون مچاله شدن ها لازم بود تا منِ الان ساخته بشه میتونم کم کم دوسشون داشه باشم
قسمت دوم
کره ماه چهاردهمین جسم در سامانه خورشیدی بر پایه جرم وحجم میباشد. قطر کره ماه 
یک چهارم کره زمين است وهیچ سیاره دیگری در سامانه خورشیدی نسبت به اندازه خود
دورگردی به این بزرگی ندارد. چگالی ماه چهار پنجم سیاره زمين است.
شاسوسا بودمکنار همان عمارت مخروب، زیر آسمان شگفت انگیز کویرتنهای تنهاتنها صدای وبلن‌سل در فضا پخش بود، قطعه‌ی Empty Skyو مه عمیق، انگار که تمام ابرهای دنیا به زمين آمده بودند
ارغوان ابتهاج می‌خوانم و منتظر 
منتظر تو که از میان ابرها پیدا شوی
یه چیز بیمارستان هیچوقت برام عادی نشد
مرگ آدما شاید به مرور قابل درک و پذیرش بشه ولی سوگواری نزدیکانشون بعد از مرگشون هیچوقت عادی نمیشه
اون آدمای عاجز و ناباوری که گریه میکنن اسمی رو فریاد میزنن و از خدا یا هرکسی که نزدیکشونه میپرسن:
حالا من چیکار کنم؟!
تو بیمارستان هر بار صدای فریاد کسی رو میشنوم صدای گریه و هق هق از خودم میپرسم حالا چی میشه؟! حالا واقعا میخوان چیکار کنن؟!
من وقتی خبر مرگ باباجون رو بهم دادن حالم جوری بد شد که فکر میکنم هیچو
تنها پادتن تنهایی،در آغوش گرفتن تنهایی است.تنها پادتن ترسدر آغوش گرفتن ترس است.و تنها راه رهایی از رنج،روبرو شدن با آن و پذیرفتن آن.تا زمانی که از عمیق‌ترین دردهایت فرار کنی،التیام نخواهی یافت.دنیا جای رنج است اما جای رنجیدن نیست و امید بدون خوش‌بینی تنها راه زنده ماندن در این سیاره است
چه ای کاشی شده زندگی من!
ای کاش هایی که باعث میشن هزار بار بخوام ۳ساله بشم
اینکه ای کاش تنها دغدغه ام
خریدن عروسکی بود که از پشت ویترین بهش نگاه میکردم و قول مامان که برات میخرم.
ای کاش تنها ترسم
آن لولو خور خوره ای بود که زیر تختم قایم شده بود و باعث شد هیچوقت شبا اون زیرو نگا نکنم.
ای کاش تنها دروغم 
این بود که بگم شکلات رو میزو من نخوردم.
ای کاش تنها دردم 
این بود که دوست صمیمیم دیگه همسایه ما نیست‌.
و صدها ای کاش دیگه که ای کاش،ای کاش نبودن
دانلود فیلم کمدی The Last Man on Earth
داستان این درباره شخصی به نام فیل میلر است که تنها بازمانده کره‌ زمين است. او قبلاً یک انسان معمولی بوده که خانواده اش رو دوست داشته و از شغلش متنفر بود. اما الان او تنها امید بشریت است… آیا او موفق می شود شخص دیگری را زنده بر روی کره زمين پیدا کند؟ لازم به ذکر است که این سریال با ایده اورجینال منحصر به فردش شبیه هیچ سریالی نیست…
سازندگان: Will Forte                 ستارگان: January Jones, Kristen Schaal, Will Forte
 
 
 
خلاصه داستان: داس
تنها ماندن در خانه
تنهایی بخاطر خودیی
هر وقت تنها میشم
دیدن فیلم های مستهجن مبتذل در خانه
یواشکی فیلم دیدن
تنها تو خونه
تنهایی استمنا دختر پسر
خیلی تنها هستم
من تنها هستم
علت دلیل خودیی
چگونه تنها نباشیم ؟
مشکل من تنهایی هست
مشکل تنها بودن
درمان تنهایی
چگونه تنها نباشم؟
علت تنهایی من
چرا من تنها هستم؟
خودیی کردن در خانه
هیچ کس تو خونه نیست
من چرا همیشه تنها هستم؟
کتاب دانلود آموزش دوستیابی
فرار از تنهایی
خودیی فیلم های
الان از چند تا وب دیدن کردم دیدم همشون سردر وبشون یه تنها هست، مثلا روزنوشت یه . تنها و ازینچیزا
کلی انرژی منفی داشت، فکر کنین صبحمو با اینا شروع کنم شب چی میشه.
 
به امید روزی که همه این تنها» ها از وبلاگا پاک بشه و دیگه خود کلمۀ تنها» هیچ معنی و مفهومی نداشته باشه
مانده ام تنها 
به چه مانند کنم این غم تنهایی خویش 
به کجا بگریزم 
مقصد یار کجاست 
شاید آن گوشه نورانی میخانه یار 
خلوتی باشد به کنار 
تا رها سازم اندوه دلم را 
چو خزانی که در آن برگ ها 
از غم هجر تو بی تاب کنان 
فتادند زمين 
 
شاعر : ابراهیم حجتی نژاد 
بسم الله الرحمن الرحیم .
دلم که میگیرد ، یک گوشه ی دنج تنها اختیار میکنم ، مداحی مورد علاقه ام را روی تکرار میگذارم و سیررررر میبارم . 
بعد وسط بارش نمناک درد دلم ، 
کشوی یکی مانده به آخری کمد را باز میکنم ، از جعبه ی یادگاری هایم ، پرچم سرخ یا فاطمه زهرایم را برمیدارم میگذارم روی زمين ، سرم را هم رویش . دوباره میبارم ! از روی زمين بر میدارم میگذارمش روی سرم دوباره میبارم . آنقدر میبارم که چشمهایم با رنگ سرخ پرچم هماهنگ شود .
تنها پناه من . ت
هی پُشتِ هم سیگار و موسیقی
تا بگذره روزهای دلگیرت
تو گریه می‌کردی و می‌خندید
عکس کسی رو میز تحریرت
دیوونگی ، تنها شدن ، مُردنْ
این‌ها کنارِ خستگی‌ت هیچ‌ه
هر نیمه شب وقتی که راه میری
تو خونه بوی مرده می‌پیچه
حس می‌کنی صد ساله بیداری
تنها دوای غصه‌هات خواب‌ه
سرگرمی‌هات سیگار و سردردَن
تنها رِفیق‌ت قرصِ اعصاب‌ه
داری فرو میری فرو میری
سردت شده ساحل چقد دوره
تنها شدی و گریه‌هات مثلِ
اشکِ یه ماهی زیر ساطوره
#حامد_ابراهیم‌پور
بی تو بی خیالیت
بی تو هم جدای
 
ناگفته نمونه
میشه گریه زاری
 
نم نمه بارونو
آسمون بارونو
 
بی تو من یه ویرونو
اشک تنها توی زندونو
 
راحب که نه خانوم رو
اعتراض به بی اونو
 
نامه به لواسونو
مرگ تنها تو یه زندونو
مرگ تنها تو یه زندونو
 
واپسین بازدید و 
لحظه های زیر ببین
عکس من تو دور بینو
 
درج متن تو پست ها رو
قاب عکس و دسمالو
 
من بهشت تو زهرا رو
تو روایت به نقاشو
روح من رو دیوارو
 
و باز هیچ گاه باران نبارید و نبارید
او تو و من را دید و تنها رفت رفت
داستان آموزنده 
 
مردی در زمينی مشغول زراعت  بود و زمين بزرگی را تصاحب شده بود. فردی طمع کار و حیله گر هر روز بر  مزرعه مرد کشاورز نظری می داشت و هر چند وقت بر سر زمين با هم به جدال می پرداختند .
مرد طمع کار به آنچه که می داشت هیچ گاه قانع نبود . جدال او نه تنها با مرد کشاورز می بود . بلکه با دیگر اهالی  ده که کنار ملک او املاکی داشتند هم به جنگ و دعوا می انجامید و  از او راضی نبودند . 
او اب و املاک زیادی را در ده تصرف کرده بود و در هر همسایگی املاک خ
حسین بر کل بشریت در پهنه ی تاریخ امامت می کند. او اسوه ، راهبر و امامی بین المللی در پهنه آخرامانیِ زمين است. حسین در یک آیین و شریعت نمی‌گنجد. او فریاد فطرت و تجسم انسانیت است. داستان حسین و کربلا تنها قصه ای است که تاریخ فراموش نخواهد کرد. تنها قصه ای که هر چه زمان بر آن می‌گذرد شفاف تر و تابنده تر می شود و بر هیجان و شور آن می افزاید. حسین هرگز نمی میرد. و چگونه بمیرد او که قلب های آدمیان و عالمیان را در لا زمان و لا مکان تسخیر کرده است. او فرم
دوست داشتن ادم کوچولوهای زمين شبیه حس باریدن نم باران روی ترکهای زمين بعد از روزهای گرم است،مثل حس بی هوا اجابت شدن یک دعا یا همان آرزویی که مدتها بود به فراموشی سپرده شوده بود و یا ده ها وجب غبار نآمیدی نشدن روی ان را پوشانده بود ،مثل حس گرفتن میوه ی تازه افتاده در رود خنک و تازه است ،مثل خبر غرور یک سرباز در دفاع از مرز خاکش غرور دارد مثل حس خوشحالی شکستن اناری که سفید نیست و هندوانه ای که قرمز و شیرین است و مثل حس رقصیدن دیوانه ای در باران ،
داستان آموزنده 
 
مردی در زمينی مشغول زراعت  بود و زمين بزرگی را تصاحب شده بود. فردی طمع کار و حیله گر هر روز بر  مزرعه مرد کشاورز نظری می داشت و هر چند وقت بر سر زمين با هم به جدال می پرداختند .
مرد طمع کار به آنچه که می داشت هیچ گاه قانع نبود . جدال او نه تنها با مرد کشاورز می بود . بلکه دیگر اهالی  ده هم از او راضی نبودند . 
او اب و املاک زیادی را در ده تصرف کرده بود و در هر همسایگی املاک خود نظری هم به ملک همسایه می داشت که با جنگ و جدال روبرو می ش

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها