نتایج جستجو برای عبارت :

تصاویر زیاد از سوسانو قشنگ از سوسانو

بانو سوسونو فرزند رئیس یون تابال، رئیس قبیله گیرو و در عین حال ملت جولبون بود، او پس از اتحاد جولبون و تأسیس گوگوریو، و گم شدن یی سویا همسر اول امپراتور دانگمیونگ، به عنوان همسر وی و امپراتوریس گوگوریو برگزیده شد. او صاحب دو پسر بود که بنا به فرضیه ای پسران دانگمیونگ و بنا بر نظری دیگر پسران اوته یکی از مدیران قبیله گیرو بودند، آن دو پسر بیریو» و اونجو نام داشتند. با پیدا شدن بانو یی سویا و شاهزاده یوری، سوسونو که موقعیت فرزندانش را در خطر د
بانو سوسونو فرزند رئیس یون تابال، رئیس قبیله گیرو و در عین حال ملت جولبون بود، او پس از اتحاد جولبون و تأسیس گوگوریو، و گم شدن یی سویا همسر اول امپراتور دانگمیونگ، به عنوان همسر وی و امپراتوریس گوگوریو برگزیده شد. او صاحب دو پسر بود که بنا به فرضیه ای پسران دانگمیونگ و بنا بر نظری دیگر پسران اوته یکی از مدیران قبیله گیرو بودند، آن دو پسر بیریو» و اونجو نام داشتند. با پیدا شدن بانو یی سویا و شاهزاده یوری، سوسونو که موقعیت فرزندانش را در خطر د
به رستم چنین گفت اون جومونگ!ندارم ز امثال تو هیچ باککه گر گنده ای من ز تو برترماگر تو یلی من ز تو یلترم
رستم انگار بهش برخورد، یهو قاطی کرد و گفت:
منم مرد مردان ایران زمینز مادر نزادست چون من چنینتو ای جوجه با این قد و هیکلتبرو تا نخورده است گرز بر سرت
جومونگ چشماشو اونطوری گشاد کرد و گفت:
تو را هیچ کس بین ایرانیاننمی داندت چیست نام و نشانولی نام جومونگ و سوسانو راهمه میشناسند در هر مکانتو جز گنده بودن به چی دلخوشیبیا عکس من را به پوستر ببینببی
جومونگ و هرآنچه باید بدانید:
تاریخچه جومونگ چیست؟
سریال مشهور جومونگ» که توسط بنگاه پخش منهوا» در کره‌جنوبی، تهیه و منتشر شده و مورد استقبال ایرانی‌ها قرار گرفته است، تنها در برخی اسامی با منابع محدود تاریخی همخوانی دارد و آن‌چه در این مجموعه شاهد هستید، بیشتر مربوط به تراوش‌های ذهنی نویسنده سریال (که می تونید از سایت فیلم و سریال فیلم گردی ببینید) و نیز، گزیده‌هایی از گزارش‌های افسانه‌ مانند باقی مانده از دوران باستان کره است.
 
ج
زمانی که توی بلاگفا بودم شنگول العلمایی بود اهل شیراز که به طرز استادانه ای مفاهیم قرآنی رو به شیوه ی طنز بیان میکرد و ته پست های بلندش هم کلی خندیده بودی و هم کلی مطلب قرآنی یاد گرفته بودی
اون روزها مجرد بودن و بیشتر موضوعاتشون رو با ماجراهای ازدواج پیش می بردن و یادمه خیلی از شخصیت سوسانو و جومونگ استفاده میکردن.
بعد از یه مدت ازدواج کردن و کمتر شد فعالیتشون،اما یه کانال توی تلگرام داشتند که هم مطالب طنز میذاشتن و هم ویس های کوتاه مذهبی.
قشنگ حالم بده
قشنگ حالم از این دنیا بهم می خوره
قشنگ روی زخمهام نمک پاشیدن.
قشنگ نابودم کردند
آخ که دلم چقدر قشنگ تنهایی می خواد
آخ که دلم چقدر قشنگ یه خواب ابدی می خواد.
اصلن قشنگ اوف اوف اوف
التماس دعا
قشنگ خیلی محتاجم به دعا.
بانو سوسونو فرزند رئیس یون تابال، رئیس قبیله گیرو و در عین حال ملت جولبون» بود، او پس از اتحاد جولبون و تأسیس گوگوریو، و گم شدن یی سویا همسر اول امپراتور دانگمیونگ»، به عنوان همسر وی و امپراتوریس گوگوریو» برگزیده شد. او صاحب دو پسر بود که بنا به فرضیه ای پسران دانگمیونگ و بنا بر نظری دیگر پسران اوته یکی از مدیران قبیله گیرو بودند، آن دو پسر بیریو» و اونجو» نام داشتند. با پیدا شدن بانو یی سویا و شاهزاده یوری»، سوسونو که موقعیت فرزندانش
 
خیالتان راحت باشد! قرار نیست درباره فضایل سریال جومونگ صحبت و پخش چند باره آن را توجیه کنیم. می‌خواهیم با هم مروری بر یک تاریخ نه چندان شناخته شده، داشته باشیم؛ تاریخ شبه جزیره کره و البته، داستانی پر فراز و نشیب شخصیتی تاریخی که همه ما، کم و بیش او را با نام فرمانده جومونگ » می‌شناسیم.
واقعیت آن است که جومونگ و گوگوریو، بخشی از تاریخ باستان شبه جزیره کره را به خود اختصاص داده‌اند، اما آگاهی ما در این باره، آن‌قدر محدود است که نمی‌توان
 
بانو سوسونو فرزند رئیس یون تابال، رئیس قبیله گیرو و در عین حال ملت جولبون» بود، او پس از اتحاد جولبون و تأسیس گوگوریو، و گم شدن یی سویا همسر اول امپراتور دانگمیونگ»، به عنوان همسر وی و امپراتوریس گوگوریو» برگزیده شد. او صاحب دو پسر بود که بنا به فرضیه ای پسران دانگمیونگ و بنا بر نظری دیگر پسران اوته یکی از مدیران قبیله گیرو بودند، آن دو پسر بیریو» و اونجو» نام داشتند. با پیدا شدن بانو یی سویا و شاهزاده یوری»، سوسونو که موقعیت فرزندان
این روزها خیلی از جوون ها و نوجوون ها رو آوردن به فیلم ها اونم از نوع عاشقانه ی کره ای و تمام آرزوشون شده داشتن یک ازدواج کره ای:))
بر عکس عاشقانه های دوران نوجوونی ما که تهش  می رسیدن به ابوالفضل پورعرب و اینها:))
خلاصه اینقدر با آب و تاب از این فیلم ها تعریف میکنن که وقتی نگاشون می‌کنی قشنگ معلومه خودشون رو دارن کنار یه پسر خوشگل و مانکن کره ای تصور میکنن و الانه که طرف زانو بزنه و حلقه دستش کنه:))
والا من تنها عاشقانه ی کره ای که دیدم عاشقانه ی ج
شانس ما زد نوشته بودیم پرید رفت.
خلاصه‌ش اینکه وسط اتفاقات قشنگ زندگیمون که قراره قشنگ‌تر هم بشه، یه سری رفقا که غرغرهات رو می‌شنون و حداقل اینکه واکنش نشون می‌دن یعنی مرام هست هنوز.
باز از اون قشنگ‌تر می‌شه وقتی وسط اینا برای اثبات با مرامی هم باز قدم برمی‌دارن! 
دست مریزاد نداره این مدل رفاقتا؟
 
 باکجه یا شیپجه» توسط اونجو وانگ» دومین پسراوته» و بانو سوسانو» در سال ۱۸ق.م  بنیان گذاشته شد. باکجه به همراه شیلا و گوگوریو سه امپراتوری کره باستان را تشکیل می دادند.
نشان ملی جمهوری کره جنوبی؛ بخوردان متعلق به عصر امپراتوری باکجه(در بالای بخوردان برنزی پرنده سه پا قرار دارد و در پایین آن اژدهایی است که نماد امپراتوری بویوی قدیم بود.)
 بسیاری از اصول فرهنگی باکجه شبیه فرهنگ گوگوریو بود، امپراتوریس سوسونو با  فراهم آوردن مقدمات تأسی
 
 باکجه یا شیپجه» توسط اونجو وانگ» دومین پسراوته» و بانو سوسانو» در سال ۱۸ق.م  بنیان گذاشته شد. باکجه به همراه شیلا و گوگوریو سه امپراتوری کره باستان را تشکیل می دادند.
نشان ملی جمهوری کره جنوبی؛ بخوردان متعلق به عصر امپراتوری باکجه(در بالای بخوردان برنزی پرنده سه پا قرار دارد و در پایین آن اژدهایی است که نماد امپراتوری بویوی قدیم بود.)
 بسیاری از اصول فرهنگی باکجه شبیه فرهنگ گوگوریو بود، امپراتوریس سوسونو با  فراهم آوردن مقدمات تأسی
 
 باکجه یا شیپجه» توسط اونجو وانگ» دومین پسراوته» و بانو سوسانو» در سال ۱۸ق.م  بنیان گذاشته شد. باکجه به همراه شیلا و گوگوریو سه امپراتوری کره باستان را تشکیل می دادند.
نشان ملی جمهوری کره جنوبی؛ بخوردان متعلق به عصر امپراتوری باکجه(در بالای بخوردان برنزی پرنده سه پا قرار دارد و در پایین آن اژدهایی است که نماد امپراتوری بویوی قدیم بود.)
 بسیاری از اصول فرهنگی باکجه شبیه فرهنگ گوگوریو بود، امپراتوریس سوسونو با  فراهم آوردن مقدمات تأسی
۱. فیلم lets be cops ـو دیدم [کمدی و قشنگ بود باهاش خندیدم] + فیلم le chef ـو دیدم [اینم خیلی فیلم قشنگ و خنده داری بود] + فیلم the terminal ـو به پیشنهاد ارکیده دانلود کردم امیدوارم قشنگ باشه
۲. بقایای آر پی جی مو خوردم:دی + زرشک پلو با مرغ [شوهری♥]
۳. دریاچه
#شعر الایی 
یه لالایی قشنگ
بخواب ای گل، گل زیبالالا لالا، لالا لالا گل سوسن، گل کوکبگل مریم، گل مینا به روی مثل ماه توستاره می زنه سو سو
بخواب ای ماه تابانملالا لالا گل شب بو بگو آهسته زیر لبخدای مهربان من          به امید تو می خوابملالا لالا گل لادن
کوچولوهای قشنگ و نازمامیدوارم شب خوشی داشته باشین و راحت بخوابین
سلام به همگی 
امیدوارم حالتون خوب باشه
 
جاتون خالی دیروز رفتم سینما ؛ فیلم ماجرای نیمروز ؛ رد خون » رو دیدم
خیلی فیلم خوبی بود و لجن بودن منافقین رو قشنگ نشون داد که حتی به خودشون هم رحم نمیکردن ! ( خدا لعنت شون کنه )
البته من خودم ماجرای نیمروز یک رو بیشتر دوست داشتم 
ولی اینم قشنگ بود 
بهتون توصیه میکنم حتما برید ببینید 
یک سری آدم ها هستن اسمشون هست آدم قشنگ ها» ! کلا آدم از دیدنشون لذت می بره. حالا چه توی فضای مجازی چه توی واقعیت. فرقی نداره. خیلی قدرشونو باید دونست. حال آدمو خوب می کنن. درصد امید به زندگی رو افزایش می دن. درسته نزدیک نیستن بهمون و آشناهای دور محسوب میشن حتی شاید ما رو نشناسن اما . این حس خوب جریان داره. 
مثلا آ که موجب لبخند و رضایتم میشه (حتی دیدمو به یک قشری از آدم ها تغییر داده) و امیدوارم همیشه توی مسیر درستش باشه و همینقدر قشنگ بمونه حتی ب
یه وقتایی وقتی یه متنی رو مثل این (http://castle.blog.ir/post/doc) میخونی با خودت میگی "چه قشنگ" و هِی پرت میشی تو دلت و انعکاسش رو می‌شنوی:
چه قشنگ.
چه قشنگ.
چه قشنگ.
انگار دلت مثلِ یه غار تنهاییه که توش یاری جایی رو به خودش اختصاص نداده و دِلانه‌هات رو هِی می‌شنوی و می‌شنوی و فقط می‌شنوی از پژواکشون، نه از درِ گوشی‌های دلبرانه. ولی اگه یار بود، وای که اگه یار بود. دیگه پژواک وانعکاس و غار و تنهایی رو نَمَنه؟ قبلِ حتی یه حرف؛ بـــغـــل!.
+ با گوشی پست
بسم الله
یک:
بردیا امروز رفت که بره تبریز خونشون.کلی خوش گذروندیم این مدت و کارهای خوب کردیم.
دو:
حال و حوصله ی خانه را ندارم ولی جایی هم برای رفتن ندارم.بیشتر خونه میمونم و مینویسم و میخونم و بازی میکنم و یکم هم شاید ساز بزنم.آدم ها قشنگ حرف میزنند ولی قشنگ زندگی نمیکنند.
سه:
درگیر بخش ارتوپدی بیمارستانم که چیزی زياد به من یاد نداده است!شاید روزی دیگر!
 ‍ عاشقم…
اهل همین کوچه ی بن بست کناری ،
که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی ،
تو کجا ؟
کوچه کجا ؟
پنجره ی باز کجا ؟
من کجا ؟
عشق کجا؟
طاقتِ آغاز کجا ؟
تو به لبخند و نگاهی ،
منِ دلداده به آهی ،
بنشستیم
تو در قلب و
منِ خسته به چاهی……
گُنه از کیست ؟
از آن پنجره ی باز ؟
از آن لحظه ی آغاز ؟
از آن چشمِ گنه کار ؟
از آن لحظه ی دیدار ؟
کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت ،
همه بر دوش بگیرم
جای آن یک شب مهتاب ،
تو را یک نظر از کوچه ی عشاق ببینم
به کسی
اگه لباسِ کسی به نظرم قشنگ بیاد از تَهِ دل بهش میگم و اگر از من نظر بپرسن و به نظرم قشنگ نباشه تعریفِ الکی نمی‌کنم ؛ من آدمِ رک و بی‌پرده حرف بزنی نیستم و از آدمایی هم که ادعای صداقت دارن و به اصطلاح زيادی رک و راستن و با حرفاشون مدام بقیه رو اذیت می‌کنن خوشم نمیاد!
پریروز بود که اولین بار این حس را پیدا کردم.
حس کردم شب، کسی خواهد آمد. پیام خواهد داد. 
نمی دانم که. اما یک نفر که تازه می‌آید. می‌آید و می‌ماند.
تمام روز به انتظار گذشت. تا اینکه شب شد.
و من همه‌اش در این حس قشنگ انتظار بودم.
که او می‌آید. و سلام می‌دهد. و پاسخ می‌شنود. 
شب تمام شد، صبح هم رسید، اما کسی نیامد.
فردایش هم همین‌طور. امروز هم.
حالا امشب دارم به این فکر می‌کنم که فردا چه می‌شود؟
این حس قشنگ انتظار به کجا می‌برد مرا؟
یا در واقع ای
شافل رو گذاشتم روی محبوب ترین ها، پارسا هم بغلمه سرحال و خوش اخلاق. سرشو عقب میگیره و صاف وایمیسه، تا خسته میشه یهو ول میشه توی سینه ام، هزار بار قربون صدقه این گردن گرفتناش میشم. یه آهنگ قشنگ میاد، فنقلی هم توی چشمام نگاه میکنه، با هم آروم و ملیح میرقصیم. مادر و پسری قشنگ ترین و پاک ترین رقص دنیا رو باهم میریم. بهم نگاه میکنه، برام میخنده، قند توی دلم آب میشه. سعی میکنم توی ذهنم ثبت کنم، درخشش ابدی یک خاطره پاک :)
 
+ این لحظات قشنگ روزی همتون
به کسی کینه نگیرید!دل بی کینه قشنگ است!به همه مهر بورزیدبه خدا مهر قشنگ است!دست هر رهگذری را بفشارید به گرمیبوسه هم حس قشنگی است!بوسه بر دست پدربوسه بر گونه مادرلحظه حادثه بوسه قشنگ است!بفشارید به آغوش عزیزانپدر و مادر و فرزندبه خدا گرمی آغوش قشنگ است!نزنید سنگ به گنجشکپر گنجشک قشنگ است!پر پروانه ببوسید!پر پروانه قشنگ استنسترن را بشناسیدیاس را لمس کنید!به خدا لاله قشنگ استهمه جا مست بخندید!همه جا عشق بورزیدسینه با عشق قشنگ است!بشناسید خدا ر
یک چیز جالبی که مابین خانم ها می بینم اینه که بیخود از همدیگه تعریف میکنند. طرف می ره یک رنگ بلوند به موها و ابروهاش می زنه و واقعا شبیه جن میشه. ولی هر کسی که بهش می رسه می گه وای چقدر قشنگ شدی!!! حالا اون گفت که چقدر قشنگ شدی ولی مگه خودت را توی آیینه نمی بینی؟!
 
ایرانی ها با رنگ پوست و ترکیب صورتی که دارند واقعا رنگ های روشن به اکثرشون نمیاد. تو رو خدا اگه یکی خودش را شبیه جن ها کرد، اگه نمی خواهید بهش بگید که زشت شده، حداقل الکی بهش نگید که چقدر
 
 
قشنگ ترین چیزی که الان به ذهنم میاد، یک نوشته زشت هست مثل همین نوشته؛ زشتیش منظورم از اول تا نوشته هست یعنی اون که بعد از کلمه همین هست و قسمت قشنگش از زشتیش تا قسمت . که فعلا وجود ندارند.دیگه چه چیزی میون این کلمات پریشانِ با نظم متن رو قشنگ تر میکنه، شاید یک کلمه تصادفی؛ و اینکه هرچه بیشتر کلمه بهش اضافه کنم زشتیش قشنگ میشه "شوریده" مثل الان که گفتم زشتیش قشنگ میشه "شوریده" و الان که گفتم الان که گفتم زشتیش قشنگ میشه "شوریده" و . 
 
(شوریده
۱. فیلم Glass ـو دیدم [عاشق اون چن شخصیتیه شدم ک وقتی تغییر میکرد قشنگ حس میکردی ی نفر دیگه شده]
۲. پیشول رنگی رنگی اومد پیشم نشست تو پارک میپیچید تو دس و پام ک بیا نازم کن
۳. لاک طلایی قشنگ زدم + اسپری باز کننده گره موی کودک فیروز گرفتم زدم راضی بودم ازش موام نرم شد و راحتم شونه شد
زیبایی یا قشنگی رو ما بر اساس معیارهای خودمون پدید اوردیم،وگرنه بر اساس معیار های خدا ،هر چیزی که خلق میکنه قشنگه.خیلی سخته با این چشم به همه نگاه کردن ولی من به درجه‌ای از کمال رسیدم:دی که هر چی بچه میبینم ,هر شکلی باشه قشنگ میبینمش,دختر بچه باشه که دیگه براش وا میرم,خیلی خوبند☺+یه فندقی امروز تو حرم بود تو هر متر و معیاری حساب میکردی قشنگ بود,لعنتی فقط پیشم عسل داشتم اونم ترسیدم بهش بدم به گلوش بشینه هر روز خدام با خودم از این بسته های اجیل
اگه لباسِ کسی به نظرم قشنگ بیاد از تَهِ دل بهش میگم و اگر از من نظر بپرسن و به نظرم قشنگ نباشه تعریفِ الکی نمی‌کنم ؛ من آدمِ رک و بی‌پرده حرف بزنی نیستم و از آدمایی هم که ادعای صداقت دارن و به اصطلاح زيادی رک و راستن و با حرفاشون مدام بقیه رو اذیت می‌کنن خوشم نمیاد!
مهر ماه که از راه میرسه با خودش کوله باری از رنگهای قشنگ میاره زرد نارنجی قهوه ای قرمز آتیشی و خیلی دیگه از رنگهای مختلف این ماه که از راه میاد علاوه بررنگهای قشنگ میوه های خوشمزه پایزی هم باخودش به همراه تاره پرتقال نارنگی انار و
خدای همه ماهای سال خدا قشنگ بامعنا هستش مثل بهار که نوید سر سبزی شاد بودن را میده تابستان با اون میوه های خوشمزه آبدار که دهن آدم را آب میندازه
و کتاب یوما به پایان رسید.
 
خیییلیییی کتاب فوق الهاده ای بود:)
نوشته خانم "مریم راهی".
خیلی قشنگ بود.
عکسش:
 
موضوع:زندگی حضرت خدیجه (س) که حضرت فاطمه(س) رو باردار بودن رو بازگو کرده به قلم خییلیییی قشنگ:)
به شدددت توصیه می شود.
 
آمار کتاب خوندنتون زياد.
 
یاعلی.
به کسی کینه نگیرید!دل بی کینه قشنگ است!به همه مهر بورزیدبه خدا مهر قشنگ است!دست هر رهگذری را بفشارید به گرمیبوسه هم حس قشنگی است!بوسه بر دست پدربوسه بر گونه مادرلحظه حادثه بوسه قشنگ است!بفشارید به آغوش عزیزانپدر و مادر و فرزندبه خدا گرمی آغوش قشنگ است!نزنید سنگ به گنجشکپر گنجشک قشنگ است!پر پروانه ببوسید!پر پروانه قشنگ استنسترن را بشناسیدیاس را لمس کنید!به خدا لاله قشنگ استهمه جا مست بخندید!همه جا عشق بورزیدسینه با عشق قشنگ است!بشناسید خدا ر
یه اتفاق خیلی قشنگ در انتظارمه :)
من الان پر از احساس خوبم، پر از عشق و انگیزم :)
یه وقتایی باید از تموم نرسیدن ها عبور کنی، باید گذشت کنی، باید صبور باشی، تا اون اتفاق قشنگ که با فکر کردن بهش قلبت تند تند میزنه، اتفاق بیوفته :) 
من الان در اولین قدم از اون اتفاقم، ولی میتونم هزارمین قدم رو هم تصور کنم و باهاش عشق کنم! میتونم بغلش کنم و بگم نزدیکی! دوستت دارم! و چقدر خوشحالم بخاطرت :) 
من الان در اولین قدمم و سرشارم از شوق رسیدن، لبریزم از اتفاقی که
یه وقتایی وقتی یه متنی رو مثل این (http://castle.blog.ir/post/doc) میخونی با خودت میگی "چه قشنگ" و هِی پرت میشی تو دلت و انعکاسش رو می‌شنوی:
چه قشنگ.
چه قشنگ.
چه قشنگ.
انگار دلت مثلِ یه غار تنهاییه که توش یاری جایی رو به خودش اختصاص نداده و دِلانه‌هات رو هِی می‌شنوی و می‌شنوی و فقط می‌شنوی از پژواکشون، نه از درِ گوشی‌های دلبرانه. ولی اگه یار بود، وای که اگه یار بود. دیگه پژواک وانعکاس و غار و تنهایی رو نَمَنه؟ قبلِ حتی یه حرف؛ بـــغـــل!.
+ با گوشی پست
من دیگه نُه سالمهیک گل زیبا شدمغنچه بودم که حالاشکرخدا وا شدماین جشن تکلیفمهجشن عبادت مننمازمو میخونمخوش به سعادت منفرشته ها میشیننکنار جانمازمبا هر نماز یه خونهتوی بهشت می‌سازمموهامو میپوشونم چون که خداجونم گفتهرچی که شیطون میگهبرام شده حرف مفتقشنگ ترین روز مندرست همین امروزهقشنگ تر از تولد یا عید نوروزمهزهرا آراسته‌نیا
نه اینکه عاشقت باشم الآن، ولی وقتی به این دختره نگاه میکنم به این فکر میکنم جدن چرا این؟! و امشب برای اولین بار، شاید، خودم رو پایین آوردم و مقایسه کردم که من واقعا از این بهتر نیستم؟! و حتی قشنگ تر! 
شاید و لعنت کمی بهت، چون تو هنوزم قشنگ و خوش لباسی و وقتی خیره میشی تو چشام، حرف زدن برام سخت میشه. اوهوم.

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها