نتایج جستجو برای عبارت :

به من بگو ای سنگ صبور تو صبوری یا من صبور از قاسم جبلی

,دانلود اهنگ سنگ صبور قاسم جبلي ,ویدئوها,آهنگ قاسم جبلي سنگ صبور ,آهنگ قاسم جبلي سنگ صبور – موزیک درخواستی,دانلود آلبوم ايرج به نام سنگ صبور,دانلود آهنگ 1 (6) از قاسم جبلي,دانلود آهنگ قاسم جبلي بهار بی ثمر ,دانلود اهنگ سنگ صبور قاسم جبلي ,دانلود آهنگ سنگ صبور از علی نظری ,تصاویر براي دانلود اهنگ سنگ صبور قاسم جبلي,جستجوهاي مربوط به دانلود اهنگ سنگ صبور قاسم جبلي
ما دردهايی داریم که نمی‌شود به هر کسی گفت. يا حتا نمی‌شود به هیچ‌کس گفت. اما نمی‌شود. دل آدمی می‌ترکد از نگفتن‌ها. سنگی می‌خواهد صبور. چاره چیست از بی‌سنگی و بی‌صبوری.
اين‌جا را می‌نویسم و می‌چسبانم بالاي صفحه. براي تو که مثل منی. خسته و دلگیر از گیر و دار روزگاه بی‌مروت. از زخم‌هاي خورده. از عذاب زخم‌هاي زده.
می‌توانی مثل من بنویسی همین پايین. شناس يا ناشناس، خصوصی يا عمومی فرقی نمی‌کند، انتخاب با خودت. اين پست یک سنگ است. یک سنگ صبو
هر چقدر که می‌توانی صبور باشآرام و صبور.نه اينکه غصه‌ها را رج به رج، ردیف به ردیف، بچینی توی دلت و دم نزنی و غمـباد بگیری و آنـوقت بگویی که صبورم.!
"صبور باش" یعنی:آنقدر فیــتیله‌ی چراغِ توکلت را بالا بکشی، که نور آرامش حضورشتمام دلت را روشن کند.تمام دلت را به امید فردا که نه،به امنیت همین لحظهبه شیرینی همین الانروشنِ روشن کند.بگذار گریه‌هايت که تمام شد،آفتاب مهربانی‌اش بتابد به گوشه گوشه‌ی دل و جانت.
آرام بگیر که خدا همیشه به موقع و
صبر.چه قدر خوبه که همچین دارايی ارزشمندی داشته باشیم چون هر کسی صبر نداره،هر کسی صبور نیست.خیلی موفق خواهیم بود فقط اگر صبور باشیم.صبر برامون کلی چیز به ارمغان مياره.اعتبار،احترام،موفقیت و آرامش.اگر صبر داشته باشیم،خودمون راحت تریم.مشکلاتمون ساده ترن و البته پیش همه خیلی با اهمیت خواهیم بود.چه کسی بدش مياد اين همه گزینه رو یه جا داشته باشه؟خب معلومه،هیچکس بدش نمياد.پس سعی کنیم صبور باشیم.در مقابل مشکلات،گذشته،دل شکستن ها،دروغ ها،سختی ها
دلم می خواهد حرف بزنم ولی حرفام تکراریه .
امروز بیست روز شعبه اقاي ف تمام شد .یه فکرايی گاهی تو ذهن ام مياد که از خودم ناامید میشم
من صبور بودم يا نبودم به هرحال دوست داشتم صبور باشم ولی الان سرریز شده ام .یه مسیر طولانی راه رفتم والکی مغازه ها را نگاه کردم که حواسم پرت شه اما نشد .
جايت اوج است و از اين فاصله کوتاه قدم
و نگاهت به من افتاد که در جزر و مدم 
 
هر که خوبست خدا دارد و بد شیطان را
من ولی با که بسازم که نه خوب و نه بدم
 
از دل خویش صداي کمکی می شنوم
که به فرياد خودم هم نرسیده مددم
 
مرده يا زنده اگر عشق نباشد یکی است
سر سودا به تنم نیست در اين جسم بدم
 
در سقوطش رود از پلک اگر از چشم افتاد
بسته از جنس دل او شده سنگ لحدم
 
دو نفر می شوم آن دم که تو را می بینم
گفته ام با دل بی تاب صبور بلدم
 
یک نگاهت بس و کافی ست که دیوانه
امروز یه مطلبی خواندم از اينستا ارگانیک مايندد که بنظرم خیلی جالب و ضروری بود:
تغییرات شخصیتی بسيار بسيار بسيار با کندی می‌توانند صورت بگیرند؛صبور باش.
هیچ راهی براي موفقیت نیست، جز بارها شکست.
قرار نیست در زندگی موفقیت آمیز هیچ اضطراب و استرسی نباشه، بلکه برعکس چالش هاي بیشتر و سخت تری در بر داره.
مادر بزرگم بسيار صبور و آرام بود. خیلی از اوقات که همه براي موضوعی پر پر میزدند او با آرامش کنار بساط سماورش مینشست و یک قاشق دارچین و نبات داخل استکان چايی اش میریخت و آرام آرام هم میزد.
صداي جرنگ جرنگ قاشق اش توجه همه را به خود جلب میکرد.
ادامه مطلب
من دلتنگ توام
دلتنگ دوستی که روزی کنارم می نشست، هرچند من حرف نمیزدم اما درد دلهاي تو مراهم آرام میکرد.
وامروز تمام آن دوستی فقط شده سلام. بله. نه.
و فراتر از اينها فقط سکوت و سکوت
حتی دیگر نگاه دوستانه اي نیست که دلم را گرم کند به داشتنت
و باز هم افتاده ام در قصه ی فراموشی اجباری
بايد فراموش کنم تمام لحظه هاي شیرین با تو بودن را، تمام لبخندها و نگاههاي گرمت را و تمام شیطنتهاي دوستانه ات را که لبخند را به لبانم می آورد و ذره ذره محبت را در دلم می
من امشب زياد گریه کردم
یکیش به خاطر اين بود درک نمیکنه بابعضی کاراش چقد ما اذیت میشیم و ذره ذره پیر میشیم
بعدش دیگه همینجور هی اشکام میومد
الانم ی وبلاگ رو یکی ازبچه ها بهم معرفی کرد،خانمه مادر ی بچه نه ساله اوتیسمیه که شوهرشم فوت کرده
گریه کردم چون قدر مادر رو هرچقد بد باشه نمیدونم گریه کردم چون خیلی کم طاقتمو صبور نیستمو باکوچیکترین
چیزی بهم میریزم گریه کردم براي دل صبور اين خانم وخجالت کشیدم ازخودم ورفتارام
خدايا هممون رو عاقبت بخیرک
رفیق من سنگ صبور غم هام به دیدنم بيا که خیلی تنهامهیشکی نمیفهمه چه حالی دارم چه دنیاي رو به زوالی دارممجنونم و دل زده از لیليا خیلی دلم گرفته از خیليانمونده از جوونيام نشونی پیر شدم پیر تو اي جوونیپیر شدم پیر تو اي جوونی …تنهاي بی سنگ صبور خونه ی سرد و سوت و کورتوی شبات ستاره نیست موندی و راه چاره نیستاگرچه هیچکس نیومد سری به تنهايیت نزداما تو کوه درد باش طاقت بيار و مرد باشتنهاي بی سنگ صبور خونه ی سرد و سوت و کورتوی شبات ستاره نیست موندی و را
متن آهنگ حواس پرت از آرش صبور
من با تو حس عاشقونه قدر تو رو اين دلم میدونهنزدیک تو بودن که یه دنياست تو نباشی هم فکرت اينجاستوقتی که به تو پرته حواسم می ارزه یه دنيا حس خواصمبا من اگه سخت نمیشه راهت واسه من بمون که میخوامت

ادامه مطلب
 سیل فقط در عرض ۲۰ دقیقه ايجاد شد.
ولی نمی دونم چرا اون مردم حاضر در اطراف دروازه قران شیراز به فکر خودشون
نبودند و به فکر عکس سلفی با سیل بودند که اون رو بذارن اينستا و بگن ما شجاعیم، و آخر زرنگیم.
اين هم عاقبت زرنگ بازی، عمرتون رو از دست دادید به یک لحظه، اين همه آرزوتون نابود شد، مادر و پدرتون چه گناهی داشتند که مرگ جوانشون رو ببینند.
و شما مسئولان عزیز شیراز، فکر کردید زرنگید، رفتید آن ور جهان گشت و گذار، اونم با پول مردم، پول دولت از آن مرد
.
دوست عزیز براي خودت دعا کن که آرام باشی.
وقتی طوفان می آید، تو همچنان آرام باشی تا طوفان از آرامش تو آرام بگیرد.
براي خودت دعا کن تا صبور باشی؛
آنقدر صبور باشی تا بالاخره ابرهاي سياه آسمان کنار بروند و خورشید دوباره بتابد.
براي خودت دعا کن تا خورشید را بهتر بشناسی….
ﺯﻧﺪﻲﻫﻴﺎﻩ ﺑﻪ ﺑﻦبست نمیرسد. کافیست چشم باز کنیم و راههاي گشوده ی بیشماری را فرا روی خود ببینیم. خدا که باشد، هرمعجزه اي ممکن میگردد
ايمان داشته باش که قشنگترین عشق,
نگاه مهربا
گفتگوی ايگو و سوپرايگوی من فی الساعه :
#سعی میکنم منطقی رفتار کنم .
+اشکال همین جاست . بهتره فقط منطقی رفتار کنی . سعی کردن کار را خراب میکنه  . نبايد زور و فشاری در کار باشه .فقط با جريان منطق پیش برو !
#احساسات کنترل شده بعد از رفتار منطقی کنترل شده به وجودم چنگ میزنه . مثل ترکیدن بغض بعد از یک برخورد بظاهر خونسرد .
+دقیقا . براي همین میگم سعی نکن فقط با جريان جلو برو !
#خب الان چه کار کنم ؟ اضطراب دارم .
+بذار اضطراب بره . بزور نخواه بره !
#یعنی چی ؟
+اضط
حاج قاسم، بعد از تو، دنیاي ما به دو قسمتِ پیش از تو و پس از تو تقسیم می‌شود.
حاج قاسم، قرآن خواندن براي من به دو قسمت پیش از تو و پس از تو تقسیم می‌شود.
حاج قاسم، نهج‌البلاغه خواندن براي من به دو قسمت پیش از تو و پس از تو تقسیم می‌شود.
حاج قاسم، طرح کلی اندیشه اسلامی خواندن و تدریس کردن براي من به دو قسمت پیش از تو و پس از تو تقسیم می‌شود.
حاج قاسم، فرزندآوری و تربیت فرزند به دو قسمت پیش از تو و پس از تو تقسیم می‌شود.
حاج قاسم، همسرداری به دو قسم
در دلی و در جانی، قاسمِ سلیمانیمست جام ايمانی، قاسم سلیمانیپاي رحمت حیدر، پاي سفره ی مادرفاطمیه مهمانی، قاسم سلیمانیبر لب ملک اسمت، گریه کرده بر جسمترهبرِ خراسانی، قاسم سلیمانیاي غریبِ از میهن، شد سرت جدا از تناي شهید قربانی، قاسم سلیمانیاي علم به دوشِ يار، ياعلی بگو سرداربا نواي طوفانی، قاسم سلیمانیشد به ذکر يا زهرا، انتقام سخت مااز عدو به آسانی، قاسم سلیمانیشیر لشکر زینب، تا ابد در اين مکتبعزت شهیدانی، قاسم سلیمانی
محمد جواد شیرازی
همیشه معتقد بودم و خواهم بود که بدترین عذابی که یه نفر می‌تونه متحمل بشه، فرزند اول بودنه.خیلی سخته که همه ازت توقع داشته باشن که سنگ صبور خواهر براداراي کوچیک‌ترت باشی، اما خودت ندونی سنگ صبور چیه. ازت بخوان تکیه‌گاه باشی واسشون اما خودت پشتت خالی باشه. محرم راز باشی در حالی‌که همه نامحرمن واست. مرهم زخماشون باشی در شرايطی که وقتی خودت زخمی می‌شی، جاي زخمو بیشتر فشار می‌دی تا انقدر خون بياد که بالاخره بند بياد. رفیق باشی وقتی رفیق خودت
خشم انقلابی داریم امّا صبر انقلابی» هم داریم یکی از موانع تحقق آرزوهاي بزرگ انقلاب بی‌صبری است. بعضی از فعّالیت‌هايی که برادر ها و خواهرهاي خوب انقلابی یک جاهايی انجام می‌دهند، ناشی از صبور نبودن است؛ صبوری لازم است؛ بله، خشم انقلابی داریم امّا صبر انقلابی هم داریم. #رهبری @Rasoulkhalili 
پيام تسلیت امام جمعه آباده در پی شهادت شهید سرافراز حاج مجتبی ضيائی 
 
بسم الله الرحمن الرحیمانا لله و إنا الیه راجعونشهادت مردی صبور، زجر کشیده اي چندین ساله، جانباز هفتاد درصد، کسی که در عِداد افرادی که بیشتر مورد عمل قلب و چشم و ریه قرار گرفته بود اما لحظه اي لب به شِکوه باز نکرد، مشاوری دلسوز براي همگان، پاسدار نامدار و افتخار شهرمان جانباز شهید سردار حاج مجتبی ضیايی که پس از سال ها رنج و در نهايت به دلیل شدت ناراحتی قلبی به لقاءالله پی
خیلی ذوق نکنین رفقا و فرزندانم،
کسانی که خیلی پیر درون فعالی دارن،
معمولا فقط همین یه مورد خوب بلدن، یعنی خوب تصمیم بگیرن، خوب برنامه ریزی کنن، و .
بلد نیستن که دل کسی رو به دست بيارن، بلد نیستن صبور باشن (قبلنم توضیح دادم)، بلد نیستن خوب و دلنشین و صبورانه رفتار کنن.
شماها همتون، اعم از دختر و پسر، بابا لنگ درازو دیدین.
دیدین اون جرویس خیلی صبور و قابل اعتماده؟ خیلی صبوره و باهوش.
اين قسمت صبر و حوصله رو کسانی که پیر درون دارن، فاقدش هستن.
فکر
Post about your zodiac sign and whether or not it fits you
قبل از هر چیز بايد بگم سمبل متولدین دی ماه بزه، سيارشون زحل و عنصر وجودیشون خاکه، انگشتر ياقوت براشون خوش یمنه، لباس سبز و آبی هم مناسب (اتفاقا اين دو رنگ بهم ميان)
و اما می گن که متولدین دی ماه ساده و بی آلايشند که تا حدی هستم. محتاط و آرومند که هر دو رو هستم. می تونم اصلا تندیس احتياط باشم :دی جدی هستند که اينم تا حد زيادی خود منم يا حداقل اينجوری به نظر ميام و اما خصوصيات دیگه اي که حس می کنم در من وجود داره: تمیز
با یک تلفن، رشته افکارت پاره میشود.
نظم فکری و برنامه ریزی روزانه ات بهم میریزد.
آنطرف خط، غریبه نیست و آشناست.
چاره اي نداری که پاسخگو باشی
او هم گناهی ندارد.
امیدش، گوش شنوايش و محرم اسرارش تویی.
به تو نگوید به که بگوید.
درست است که غم وغصه اش را همراه با یک سطل بزرگ آب یخ بر روی سرت آوار میکند.
و تو میمانی و یک سطل آب سرد ریخته بر روی مغزت.
چه کنم؟ 
دنيا همین است
بالا دارد.پايین هم دارد
بايد صبور بودبايد منتظر بود.بايد تحمل ک
بین من و تو, تو همیشه ادعاي عاشقیت میشد يادته؟ من همیشه دست به سینه و مغرور وايمیستادم یه گوشه تا تو براي به دست آوردن دلم خودت رو به آب و آتیش بزنی.
تمام امروز که ازم بیشتر از هزار کیلومتر دور بودی به خودم پیچیدم.با بغض.با درد.با دلتنگی.
هنوزم فکر میکنی که تو عاشقتری؟
امروز بیشتر از قبل فهمیدم که علاقه من به اطفال از همه چیز بیشتره
من اصن دندون شیری میبینم حالم خوب میشه!
چقدر ذوق کردم از دیدن دکتر افشار و چقدر ناراحتم که بیشتر استفاده نکردم ازش
تو اون محیط صمیمی دلم میخواست ساعت ها به دستش خیره بشم و ازش کار ياد بگیرم
اصن انگار اطفال آدمارو مهربون و صبور میکنه
يا شايدم ادم تا مهربون و صبور نباشه نمیره اطفال
وقتی ازم میپرسید چرا میخواي بری اطفال تمام احساسمو سعی میکردم تو جملاتم بریزم و بگم عاشقاته کار کرد
امروز بیشتر از قبل فهمیدم که علاقه من به اطفال از همه چیز بیشتره
من اصن دندون شیری میبینم حالم خوب میشه!
چقدر ذوق کردم از دیدن دکتر افشار و چقدر ناراحتم که بیشتر استفاده نکردم ازش
تو اون محیط صمیمی دلم میخواست ساعت ها به دستش خیره بشم و ازش کار ياد بگیرم
اصن انگار اطفال آدمارو مهربون و صبور میکنه
يا شايدم ادم تا مهربون و صبور نباشه نمیره اطفال
وقتی ازم میپرسید چرا میخواي بری اطفال تمام احساسمو سعی میکردم تو جملاتم بریزم و بگم عاشقاته کار کرد
میدونی اخرین جمله اي که دیشب بهت گفتم چی بود؟!
تو چشماي قشنگ و مهربونت نگاه کردم، دستمو روی سینه مردونت گذاشتم و بهت گفتم؛ تو چون خودت را داری، نمیدانی نداشتن یکی مثل تو یعنی چه
اينقدر به من نگو آرام باش، صبور باش
بیشتر از اين در توانم نیست.
من که می‌دونم تو در چه حالی اما مگه تو دنبال جنگیدن نبودی؟ اينم جنگ، جنگ با دلی که هی خل میشد و سُر می‌رفت. حالا پات رو گذاشتی زیر پاش که سر نخوره. سنگینیش افتاده روت و درد داره اما طاقت بيار. می‌دونم دو روز دیگه پی‌ام‌اسی و حالت خراب اما باور کن درست میشه و بالاخره تو می‌تونی اين راه کج رفته‌اي سالها رو اصلاح کنی. بايد صبور و مقاوم باشی.
روی پيانو می‌نواخت. صبور و جدی بود، مثل همیشه. بالا تا پايینش را برانداز کردم. کمی روی صندلی سر خوردم، نفس کشیدم و به کمرم قوس کوچکی دادم. حتی فکر معاشقه با او شیرین و گرم است.
 
 
پ.ن: دومین پست امشب. قبلی؛ آدم‌هايی براي خندیدن
.
و اين بار قسم به خودت. خودت که ياد گرفتی نخوايی غم دلت رو به شادیِ پوشالی تبدیل کنی، که ياد گرفتی تبدیلش کنی به یک غمِ سازنده، که دست هاتو بزاری تو پالتوت، هندزفریتُ بزاری تو گوشت، کلاه مانتوتُ بکشی رو سرت و قدم بزنی زیر بارونُ کیف کنی از هوا و صداي روزبه استیفانی که مپیچه توی گوشتُ از قصه ی سنگ صبور میگه واست.
من آدم صبوری نیستم. اما به لطف تو، در مقايسه با چیزی ک سابقا از خودم سراغ داشتم حالا دیگه می تونم سال رو به سال بعدش بسط بدم و دیوونه نشم. البته شايد درست نباشه بگم ک صبور شدم، نشدم شايد. بهتره بگم در واقع ک قضیه برام حله شده، می دونم برات چیم. می دونم چیزی نیست ک دیه بهت بدم، و دنبال چیزی نمی گردی ازم. زندگی، قضايا و افکار و تمايلاتت اشتراک کمی با من دارن. مسئله اي نیست، کسی مقصر نیست. به هر حال به نظرم، تو وقتی با کسی خداحافظی می کنی ک نتونسته باش
آدم هاي صبور یه خصوصیت عجیب دارن.
بی نهايت لبخند میزنن.
اين لبخند شايد تو نگاه اول حس گذشت بده
((اينکه هر زخمی زدی.هرچیزی که گفتی فداي سرت.من فراموش میکنم)).
ولی آدم هاي صبورهیچوقت چیزی رو فراموش نمیکنن.
زخمارو می شمارن.حرفارو مرورمیکنن وهمچنان لبخند میزنن.
یه روزی که صبوری دیگه جواب نداد , با همون لبخند تویه چشم به هم زدن براي همیشه فراموشت میکنن.
انگار که هیچوقت تو زندگیشون نبودی.
آدماي صبورهم تا یه جايی میگن فداي سرت.
گفتم که شکايتی بخوانم * از دست تو پیش پادشا منکاين سخت دلی و سست مهری * جرم از طرف تو بود يا من ؟دیدم که نه شرط مهربانی است * گر بانگ بر آرم از جفا منگر سر برود فداي پايت * دست از تو نمی کنم رها منجز وصل تو ام حرام بادا * حاجت که بخواهم از خدا منگویندم از او نظر بپرهیز * پرهیز ندانم از قضا منهرگز نشنیده اي که ياری * بی يار صبور بود تا من.سعدی
اين شعر من را ياد دوسال پیش در چنین روزهايی انداخت و به خود که آمدم صفحه گوشی را خیس از اشک دیدم.
بیسیم چی ساده زمان جنگ که الان دیگه بخاطر موها و ریشهاي سپیدش به سوریه هم نبردنش که مدافع حرم بشه توی قنوت نماز وترش شهدايی که می شناخت را ياد می کرد. اونشب بعد از نماز شبش یکی بهش گفت: چرا قاسم سلیمانی را ياد نمی کنی؟ جواب داد:  "من شهدا را ياد می کنم حاج قاسم که ماشاالله هستند". 
چند ساعت بعد توی دعاي ندبه شنید حاج قاسم شهید شده. کسی که بهش گفت چرا حاج قاسم را دعا نمی کنی، حاج احمد کاظمی بود. 
بیسیم چی ساده زمان جنگ که الان دیگه بخاطر موها و ریشهاي سپیدش به سوریه هم نبردنش که مدافع حرم بشه توی قنوت نماز وترش شهدايی که می شناخت را ياد می کرد. اونشب بعد از نماز شبش یکی بهش گفت: چرا قاسم سلیمانی را ياد نمی کنی؟ جواب داد:  "من شهدا را ياد می کنم حاج قاسم که ماشاالله هستند". 
چند ساعت بعد توی دعاي ندبه شنید حاج قاسم شهید شده. فکر میکنه کسی که بهش گفت چرا حاج قاسم را دعا نمی کنی، حاج احمد کاظمی بود. 
اينکه آدم از عشق به نفرت برسه قشنگ نیست ولی بهتر از عشق بی فرجامه. راضیم از حس نفرت توی وجودم. 
+ اومدم یه کتابخونه جدید :) 
فردا بعد از کلی روز بچه ها رو میبینم. بايد به اعصابم مسلط باشم. نبايد بدرفتار باشم. بايد صبور باشم. بايد باعرضه باشم.
روزهاي هياهوی دانشجويان خوشحال … روز اساتید صبور و مهربان … روز معاونت هاي دلسوز و ریئس دوست داشتنی … روزی که باز فراش پرتلاش, میرود به جنگ هر چه غبار.
 
نخست رژه منظم دانشجو ها که به صف میروند به سمت باغ دانايی.
 
ادامه مطلب
چرا انسان ها تمايل به اعتراف دارند؟
چرا انسان ها نمی توانند چیزی در دورن شان نگه دارند؟
چرا من بايد بگویم که درون من چه می گذرد و در نهايت چرا انسان ها پیوسته به دنبال يارِ غار و سنگ صبور می گردند؟
چرا انسان ها از نگه داشتن حرفی در درون و فکری در درون ابا و ترس دارند ؟

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها