نتایج جستجو برای عبارت :

برا ناقلای من

سلام به همه
امروز جمعه چهارم مردادماه است.
چند عکس از پسر گلم داشتم که بزارم. عنوان را نمیدانستم چه انتخاب کنم.
پسرم طاها جان ، هر روز که می گذرد و تو بزرگ و بزرگتر می شوی من و مادرت خوشحال و شادتر می شویم و از خود می پرسیم کی حرف زدن را آغاز خواهی کرد . کی جیش داشتنت را خواهی گفت که دیگر نیاز به پوشک کردنت نباشد. هرچند که گهگاه که بدون پوشکی بارها با اشارات و علائم جیش داشتنت را به ما می فهمانی و هربار که تو را بیرون میبریم خبری نیست که نیست. انگار
دست نگه‌ دار
معرفی کتاب دست نگه‌ دار
کتاب دست نگه‌ دار داستان سگی است که ماموریت دارد کسی را که محصولات مزرعه را می ، پیدا کند.
یک روز آقای مزرعه دار به سگش گفت: مکس، بلدی بگیری؟» البته که مکس بلد بود! مکس می توانست هر چیزی را بگیرد! و اینطوری شد که مکس راه افتاد تا هویج‌ها، توت‌ها، لوبیاها و گیلاس‌ها را بگیرد. مکس عاشق گرفتن است و اولین چیزی را که می‌بیند، فکر می کند همان ناقلاي مزرعه است. این اولین نفر، چیزی
بسم الله الرحمن الرحیم
من فکر میکردم برادرای مذهبی که چششون کف خیابونه واقعا نمیبینن چون اصلا نگاه نمیکنند و آدم خیالش راحته و نباید نگران اونا بود
مثلا رفیقم (همون خواهر بسیجی غلیظ هم اتاقی)که میرفت جلسه بسیج دانشگاه با کلی پسر   بهش گیر نمیدادم(چون من نقش مرشد داشتم) زیرا فکر میکردم اون برادرا نگاهشون درویشه و به رفیق ما نگاه هم نمیکنند
بماند که این رفیق ناقلاي ما تو همون بسیج برا خودش شوهر جور کرد :))
اما واقعا فکر میکردم نگاه نمیکنند و نم

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها