نتایج جستجو برای عبارت :

ای که همه هستی ام هستیمو سوزوند رفت

اين بنده خدا ه که زن باردارش و دو قلوهاش رو از دست داده دلم و بدجور سوزوند
خدا به همه داغدار ها صبر بده، مخصوصا اين روزها که براي تسلی خاطر کمتر کسی به سراغ آدم داغدار میتونه بیاد و همه میترسن به هر حال خدا خودش بايد به همه رحم کنه .
 
 
آقا دیشب با یه هندی صحبت میکردم. حرف از شاهرخ خان و آمیتاباچان و اينا شد. بهش گفتم بگو خ. واشر سرسیلندر سوزوند :)))))))) گفت خیلی سخته. تهش که زور زد تونست بگه ه! :))))))
الان برام سواله اينا مثلا اَخ ندارن؟ بخوان تف کنن پس چی میگن؟‌:)))))))) اَخ و تُف دیگه!!!
آرزو داشتم معلم زبان شم که وسواس اونم تو سال کنکور و اون انتخاب رشته ی داغون آرزوم را سوزوند 
رویاي نوجوونیم اين بود که جايی که هستم همه منو میشناسن و محبوب و مشهورم 
اما وارونه شد همه منو میشناسن اما نه به محبوب بودن :| و من هم کسیو نمیشناسم 
 
 
 
 
 
هدف ندارم 
۳۴ سال بی هدف 
۳۴ سال بی ثمر 
امسال نیز خواهد گذشت 
فقط تا کی؟ 
نمی دونم 
(زمینه)
منم کسی که بی سر و سامونه 
دلم مثل بقیع تو ویرونه 
الان سر مزار تو کی میخونه 
یا کاشف الحقايق قران ناطق 
از زهر  سر تا پاي تو باغ شقايق
یا جعفر ابن محمد امام صادق 
یاس پرپر اومده پیشت مادر اومده
داغی که تو رو سوزوند از پشت در اومده 
******
اين علت حرارت اشکامه 
تو کوچه بی عبا و بی عمامه 
میبردنت یکی نگفت اين اقامه 
تو غربت مدینه تو تاریکی شب 
تو کوچه میکشیدنت دنبال مرکب 
افتان و خیزان میرفتی شبیه زینب 
بین اون آتیش و دود با اون صورت کبود 
چ
۱. دیشب با ارد حبوبات و غلات ارگانیگ که از همون خانوم ارگانیکه رسیده بود حلوا درست کردم.و اي کاش که نمیکردمیه حلواي کشی و دل نچسب.
امشب یک سری تخمه جات ارگانیک خام رو تفت دادم و اب نمک زدم تا شور بشه و خوشمزه.
انگار نمکه خیلی شور بود
جفت اين شاهکارهاي اشپزی رو الان جاي سحری گذاشتم دم دستم و یکی در میون با آب میدم پايین.
تخمه جاته سوزوند و رفت پايین.
اما حلواهه حداقل سه شب دیگه منو اسیر میکنه تا تموم شه
۲. چی شد یه هو؟ چرا تو دلم چند روزه
اونچه ک مسلمه همیشه سعی براينه که یه باری یا غمی رو از رو شونه کسی ک یتیم شده برمیدارن وبه قولی غمخوارش میشن .یا بهش سر میزنن و تنها نمی زارنش .بهش محبت میکنن براش دلسوزی میکنن و خلاصه کلام هواشو دارن

اما اينجا تودل خونه ما همه چیز جور دیگه اس باری رو ، رو دوشت میزارن غمهاشون رو باهات تقسیم میکنن وگلايه پشت گلايه که چرا محبت نمیکنید!! وبايد براشون دل سوزوند و همه جوره حمايتشون کرد.
پس من کجاي اين جهان ايستادم .نقش من تو زندگی چیه چرا نمیزاری
صورت چندشش رو یادم ، روسری ابیش . وقتی لباش باز میشد و اون کلمات رو می‌ریخت بیرون . هی می‌خوام یادم نیاد اما میاد . اون دردی که کشیدم اون قلبی که پر شد از تنفر
نفرت رو احساس کردم توی قلبم ،  توی خونم ، با صداي بلند می‌گفت ، صداش ، عمق قصد حرفاش وجودم رو سوزوند . یادم نمیره چ جوری تو اون مبل لعنتی مچاله شدم تو خودم ، یادم نمیره یک رب تحمل کردم اشک نریزم تا از اونجا گم شم بیرون . تو راه ، موقع ی لباس پوشیدن ، کفش پوشیدن ، پايین اومدن از ساختمون ، اشک
الان که توى ماشین نشستم و سرم رو تکیه دادم به شیشه سرد ماشین دارم به دختر بچه پست قبل فکر میکنم:(…خیلى تنهاست و سرد…خیلى داغونه!!!خدايا امشب رو تو هواش رو داشته باش…تو جاى حق نشستى بهش نگاه کن!!اون معصومیت نذار از بین بره…هنوز صداى جیغش و اون خونى که روى دماغش جارى بود جلو چشم هامه:(…کاشکى!!کاشکى یه قدرتى داشتم میتونستم نجاتش بدم…اما من هیچى نیستم!
همین که میفهمم هیچ کارى از دستم برنمیاد حالم از خودم بهم میخوره…اون مادر خراب کودکى اون بچه ر
من دوست نزدیک خیلی داشتم!! از اون ها که از ریزترین جزییات زندگی هم خبر داشتیم
ولی توی اين ۵ سال و اندی، زندگی من به معناي واقعی کن فی شد و شايد خوشی هاي زندگیشون را بخاطر ترحم به من با تاخیر گفتند و امروز بی وفايی چهارمین دوستم برام روشن شد سه تاش را راحت گذاشتم کنار و الان هیییییچ برام مهم نیستن ولی اين آخری بدتر از همه دلم را سوزوند و با اينکه کل اخلاق و روحیاتم را حفظه اگه زودتر خبر خوشش را گفته بود، کلی خوشحال میشدم و کم کم خودمو آماده
چرا آدما میرن؟چون گاهی فکر میکنن اين تنها کاریه که ازشون برمیاد؟چون فکر میکنن پاهاشونو که ت بدن یه نقطه بزرگ قراره بیاد ته جمله هاشون و تموم؟اما آیا واقعا میخوان که تموم بشه؟آدما گاهی فک میکنن که بايد برن!‌ اينجوری خودشونو از گناهاشون تبرئه میکنن‌.آدما گاهی به رفتن فکر میکنن که برگردن اما وقتی پاشونو تا ته روی گاز میره اجازه دنده عقب گرفتن ندارن. چون آدم زمانی میتونه افکارش رو پس بزنه یا تغییرشون بده که عملشون نکرده باشه.طبلی که براي ی
یک. گوشی مامان رو ازدستش قاپید و در رفت. بدون کوچکترین زحمتی، چون مامان اون قدر بهت‌زده شده بود که حتی نتونست عکس‌العمل نشون بده. 
دو. عمواينا رفته بودن روضه. به صندوق عقب دستبرد زدن. همه مدارک، کارتاي ملی و دسته چک‌ها رو بردن. عمو رفت همه رو سوزوند، اما هنوز هرروز از یه گوشه کشور زنگ می‌زنن به عمو می‌گن آقا چکاتو پاس کن. چکايی با مبلغ بعضا خیلی بالا. درسته که عمو نبايد پولشو بده، اما دل آدم می‌سوزه واسه اون فروشنده‌هاي بدبخت. 
سه. صندوق ماش
بعضیا آنقدر نکته منفی دارن، بايد دو روز بخوابونیشون تو قدرمطلق! :))
سلام و درود. لحظتون بخیر. بعد مدتی به عرصه نویسندگی خوش برگشتم ( چه جمله خفن طوری :)
آقا دچار شدیم. دچار چی نمیدونم؛ دیگه نمیتونم بنویسم. یه مدته می نویسم اما وقتی برمیگردم و پست رو میخونم خیلی شیک و مجلسی دکمه انصراف رو می فشارم و تمام :| . تو مدتی که به ظاهر نبودم تیم والیبال سوم شد ( خدا آخه چرا؟ نه واقعا چرا؟ همیشه به سوما هم جايزه میدادن چرا امسال فقط به اول و دوم جايزه دادن :/ چ
"اين مغز است که دنیا را اينچنین پیچیده نشان میدهد. ما در حقیقت در حال نظاره دنیايِ مغزِ خود هستيم که در طولِ ابعادِ زمانی اينچنین ساخته شده است."
شعله هاي سوزان خورشید صورتش رو می سوزوند، درد از نوک انگشتاي دستش شروع میشد و تو تمام بدنش پخش میشد، لباسش با تمام نازکی بازهم اذیت میکرد. 
شاخه اي را پايین کشید، صداي درخت درآمد، برگ ها را لمس کرد تا دستش به آن یاقوت قرمز رنگش برسد. با نوک انگشت جدايش کرد و به صداي افتادنش روی پارچه گوش داد. 
اينطور م
نشستم توو تاریکی اين اتاق
که دنیام بعد تو رنگی نشد
یه جوری به اين خونه حس داشتی
که تا وقتی بودی کلنگی نشد
نشستم به حرفات فک می کنم 
به احساسی که ریشه هامو سوزوند 
به ساکی که از توو کمد کوچ کرد
به چتری که روو چوب لباسی نموند
نگو خاطراتی که دارم ازت
یه روز درد دوری رو کم می کنه
هنوزم به عکسات زل می زنم
هنوزم چشات اذیتم می کنه 
من عادت ندارم لباسی به جز
لباسی که دوس داشتیو تن کنم
فقط کافیه اسم تو برده شه 
که سیگارو برعکس روشن کنم
چقد بگذره تا تو یادم
از پارسال که ازدواج کردم به طرز عجیب و غیرقابل فهمی رفتار بعضی از فامیل ها باهامون عوض شده.تا قبل از ازدواجم مشکل خاصی با هیچ فامیلی نداشتیم اما به محض اين که پدر و مادرم به فامیل هامون خبر دادن که قراره به زودی ازدواج کنم بعضی هاشون یهو از اين رو به اون رو شدن.یعنی تا سه چهار ماه اول هضم قضیه به قدری برام سخت بود که اصلا درک نمیکردم چرا مثلا دخترعمویی که انقدر باهم خوش و بش داشتیم اينطوری رفتارش باهام عوض شده به قدری که حتی تو مهمونی ها نگاهمم
از پارسال که ازدواج کردم به طرز عجیب و غیرقابل فهمی رفتار بعضی از فامیل ها باهامون عوض شده.تا قبل از ازدواجم مشکل خاصی با هیچ فامیلی نداشتیم اما به محض اين که پدر و مادرم به فامیل هامون خبر دادن که قراره به زودی ازدواج کنم بعضی هاشون یهو از اين رو به اون رو شدن.یعنی تا سه چهار ماه اول هضم قضیه به قدری برام سخت بود که اصلا درک نمیکردم چرا مثلا دخترعمویی که انقدر باهم خوش و بش داشتیم اينطوری رفتارش باهام عوض شده به قدری که حتی تو مهمونی ها نگاهمم
دانلود آهنگ آی امون امون امون عشقم رفت پیشم نموند کامی یوسفی | دیدمش با دیگرون Kami Yousefi – Ay Amoon Amoon
دانلود آهنگ آی امون امون امون عشقم رفت پیشم نموند کامی یوسفی | دیدمش با دیگرون
آی امون امون امون عشقم رفت پیشم نموند آی امون امون امون دیدمش با دیگرون آی امون امون امون منو فروخت به اينو اون اي امون امون امون دلمو خیلی سوزوند آی امون امون امون دیدی عمرم شد حروم آی امون امون امون روزاي خوبم شد تموم آی امون امون امون چقدر بهش گفتم بمون آی امون امون ام
اين چند روز اين شعر منو سوزوند
واقعا دل آدمو آتیش می زنه
 
مرحوم ذاکر روحت شاد
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فايل هاي صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهاي رايج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا اين حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش اين فايل را براي تان فراهم آورد.
param name="AutoStart" value="False">


 
به نام خالق بی‌همتا
سلام آقا
امسال و امشب اولین شبی بود که داغ نطلبیده شدم به طور خاصی وجودم
رو سوزوند و از ته دل خواستن یک لحظه بودن و دیدن حرمتون آرزوی تموم
وجودم شد.
دلم لرزید، لرزشی بی‌تکرار  که هر ثانیه‌اش فرق می‌کنه با ثانیه قبل از اون.
اصلاً مگه می‌شه آرزوی بودن تو سرزمین عشق تکراری بشه.
واگویه‌ها، خاطرات، زائران پیاده‌تون، تصاویر حرم و .غم دلم رو به امید گرفتن 
برات سال آینده می‌شوره. دست گدايی‌ام به آسمون بلنده و وجودم یک‌
زیارت کربلا رو وقتی چايی هیئت رو میخوردم گرفتم.
همون شبی که تو راه برگشت بودیم، حاشیه جدول مجاور پارک نشسته بودم و داشتم به بیژامه آبی رنگم نگاه میکردم که ازم پرسید آویشن میخوری یا به لیمو؟ و من گفتم هر کدوم خوشمزه تره.
همون موقعی که چايی داغ ذهنم رو سوزوند و یه لحظه هوا رو با فشار زیاد بلعیدم، همون موقع بود که قسم ات دادم به چايی داغ روضت که اگر صلاحه منم ببر.
از اون موقع مطمئن شدم که یه وقتايی صدامو میشنوی و اجابتم میکنی.
دوباره کی قراره صدامو
خانم ق گزینۀ پیشنهادی من به دکتر ش به‌عنوان سرویراستار جايگزین خودمه. امروز که داشتیم با هم کار می‌کردیم یهو بحث مهاجرت و فرصت تحقیقاتی و فاند و اين حرف‌ها پیش اومد و بعدش به وضعیت کارمون و تصمیم من براي ترک مؤسسه کشیده شد. خیلی حرف زدیم، بحث هی شاخ و برگ پیدا کرد و. بگذریم.
میون حرف‌هاش حداقل دو بار اين مثال رو زد؛ گفت تو یه بذر پیدا کردی، چاله کندی، بذر رو کاشتی، روش خاک ریختی، بهش آب دادی، نور خورشید بهش رسیده، حالا که جوونه زده می‌خوا
امروز با سه تا استاد خیلی باحال کلاس داشتم اولش با یه بابابزرگ مهربون و باحال و دوست داشتنی که آدم دوست داره بغلش کنه بعدش با یک فرد جهش یافته که بهم کوبیده شده‌ی همسر امام خمینی و خود امام خمینیه! آخه جلسه پیش برگشت گفت من خمینیم بعد ما دچار اشتباه شدیم فکر کردیم میگیم که میگه من آیت الله خمینیم نگو که میگه من اهل خمین هستم خب خواهر من درست بگو بعد توی اسم و فامیلش هم اسم همسر آیت الله خمینی هست خلاصه که من بهش میگم آیت الله خمینی و همسر یعنی ا
مرگ اختراع و کاتالیزور رشد و شناخت هستي است تصور کن اگه مرگ نبود و صرفا تولد جاودانه انسان بود کره زمین چه جور جايی می شد مرزهاي رشد و تحول و اخلاق و دانايی و کشف و علم و اقتصاد و تاریخ همه چیز جابجا می شد و چه بلوايی بپا می شد بسیاری از دست و پا زدن ها در هستي بخاطر مرگ هست.مرگ آمده است تا هستي را تمام و کمال به ما معنا کند.در بسیاری از کتاب هايی که درباره فلسفه و معناي هستي نوشته اند مرگ را گرانیگاه معنا کردن هستي دانسته اند. اروین یالوم روانپزش
 براي اولین بار بعد سال ها از لپتاپ اومدم تو صفحه‌ی مدیریت
یه حس نوستالژی داره
اون سالا که گوشی لمسی مد نبود اون زمون که میشستیم پاي کامپیوتر کلی کامنت میدادیم
اون موقع من وب نداشتم بیشتر کامنت دهنده بودم، محبوب تربن وبم به اسم جالب بود بعد نویسنده اونجا تصمیم گرفت یه وب گروهی بزنه ما هم گفتیم هستيمو اون شد اولین تجربه بلاگری ما .
بسم الله
زنجیرگشا ز پاي هر حُر هستيباران طهور، پاکی کُر هستيتو دُرّ نجف نه، که نجف قطره ی تو.دریاي نجف هستي و پر دُر هستي
پ.ن.
از تو در شگفت هم نمی توانم بود
که دیدن بزرگی ات را
چشمان کوچک من بسنده نیست
(استاد سید علی گرمارودی)
متن ترانه علی شهریور به نام پرواز بلند

 
عشـق تو مثل یه قـله یسخـت و بلندمن میخوام فاتحش باشمبا یه پرواز بلندخوندن من یه بهانه ستیه پیام عاشقانه ستاگه صدامو می شنویتو شمع شو که دلم پروانه ست———————————واسه تو میدم همه هستيموجز تو نمی خوام عشق کسی روتو چشمات من عشقـو دیدمتو نباشی من میمیرمفقط با تو من آروم میگیرم———————————عشـق تو مثلیه سرزمین پر از گل و برگمن میخوام ساکنش باشمتا آخرین لحضه ی مرگخوندن من یه بهانه ستیه پیام عاش
روايت داریم که کانون و خانه اهل بیت علیهم السلام  قم است و علماي زیادی در قم وجود دارد چرا ویروس کرونا از آنجا شیوع پیدا کرده است و آیا دعا علما کار ساز نیست و مورد استجابت قرار نمی گیرد ؟
جواب اين شبهات با در نظر گرفتن چند نکته با هم پاسخ داده می شود:
1.علل طبیعی جاي خودشان را دارد و نقش خودشان را ايفا می کند . مثلا شهر یزد که شهر مذهبی است باران کم می آید و فلان شهر در شمال که غیر مذهبی است باران زیاد می آید.
شهر قم شهری است که بیش از صد ملیت در آن
عشـق تو مثل یه قـله یسخـت و بلندمن میخوام فاتحش باشمبا یه پرواز بلندخوندن من یه بهانه ستیه پیام عاشقانه ستاگه صدامو می شنویتو شمع شو که دلم پروانه ست———————----------------------واسه تو میدم همه هستيموجز تو نمی خوام عشق کسی روتو چشمات من عشقـو دیدمتو نباشی من میمیرمفقط با تو من آروم میگیرم———————----------------------عشـق تو مثلیه سرزمین پر از گل و برگمن میخوام ساکنش باشمتا آخرین لحضه ی مرگخوندن من یه بهانه ستیه پیام عاشقانه ستاگه صدامو می شنویتو شم
مادری من یه عادت خاصی داره، وقتی دورش شلوغ باشه نمی تونه همه کارها رو درست انجام بده. مثلن روز اسباب کشی که صبحش قرار بود مادرم غذا درست کنه و من و خواهری بریم آخرین تمیز کردناي خونه رو انجام بدیم دوبار غذاشو سوزوند در حالی که تو حالت عادی خیلی خوشمزه درست می کرد. پیرو اين نکته مادر من از از صبح تا شب غذاي چند نفررو سپرد به من. با عصرونه اي که طلبکار بودن شد سه بار غذا درست کردن :/ یعنی عملن کل روز رو تو آشپزخونه بودم. عصر هم که بچه ها رو نگه داشتم
عشـق تو مثل یه قـله یسخـت و بلندمن میخوام فاتحش باشمبا یه پرواز بلندخوندن من یه بهانه ستیه پیام عاشقانه ستاگه صدامو می شنویتو شمع شو که دلم پروانه ست———————----------------------واسه تو میدم همه هستيموجز تو نمی خوام عشق کسی روتو چشمات من عشقـو دیدمتو نباشی من میمیرمفقط با تو من آروم میگیرم———————----------------------عشـق تو مثلیه سرزمین پر از گل و برگمن میخوام ساکنش باشمتا آخرین لحضه ی مرگخوندن من یه بهانه ستیه پیام عاشقانه ستاگه صدامو می شنویتو شم
وقتی عصبانی هستي خفه خون بگیر
وقتی عصبانی هستي خفه خون بگیر
وقتی عصبانی هستي خفه خون بگیر
وقتی عصبانی هستي خفه خون بگیر
وقتی عصبانی هستي خفه خون بگیر
وقتی عصبانی هستي خفه خون بگیر
وقتی عصبانی هستي خفه خون بگیر
خفه خون بگیر، خفه خون بگیر، خفه خون بگیر.
میدونی چرا؟؟؟؟
چون حرفايی میزنی که یه عمر پشیمونی برات دارن.حرفايی میزنی که با هزارتا عذرخواهی هم نمیتونی جمعش کنی چون فقط دل میشکنی، دل!!!!!
پس یادت باشه
وقتی عصبانی هستي، خفه خون بگیر:)
سلاااام صبح بخیرررر جیگراااا
ساعت ۷:۰۶ صبح هست و من تازه اومدم اداره نشستم. یه مسیرو صبح پیاده اومدم و ۵۶ کالری سوزوند با ۱۴۶۳ قدم.
اينترنت هم قطع هستش بايد بببنیم اگه اينترنت به همین صورت باشه ازمون انلاين بچه ها امروز پَررررر! :))))
خب برنامه ها چیه ؟
۱. اندروید اون قسمت اخر باقی مونده از اپ یادداشت رو تکمیل کنم و جلسه دیتابیس رو هم ببینم و کدشو بزنم امشب
۲. مطالعه ۶ تا درس متمم از درسهاي زندگی شاد و عزت نفس
۳. توی اينستا با دوستان ارتباط برقرا
یه خدايی که اون بالاس و خیلی وقته فراموشش کردم
یه خدايی که نبايد شک کنم دیگه بهش
چون اون جوری ب پوچی مطلق میرسم
حضورتو کنارم حس میکنم رب :(
وقتاي خلوتم وقتی هیییچ کس نیست دورم
وقتی هربار ب زور بساطمو جم میکنم از دور اطرافیانم 
تو بودی
خیلی هم بودی حتی وقتی که چن سال پیش تو حرم اون خانومه رو فرستادی ک دلگرمم کنه
بهم بازم ثابت کن ک هستي کنارم
بگو ک تو هستي حتی اگ کل دنیا سر جنگ بگیره
بگو هستي و من درگیر نمیشم
بگو هستي و من هفته دیگ شادم
بگو هستي
تکست متن آهنگ بی آسمون مهدی جهانی

تمام قلب من تو هستي پر میزنم تو آسمونا
تمام قلب من تو هستي پر میزنم تو آسمونا
نباشی چی از من میمونه
دیوونتم خدا میدونه
کنارم راه میری زیر چتر خیابونا خیس بارونه
قلب تو صاف مثل بوی خوبه بارون و خاکه
تمام قلب من تو هستي آروم جون من تو هستي
پر میزنم تو آسمونا تو آسمون من تو هستي
تمام قلب من تو هستي آروم جون من تو هستي
پر میزنم تو آسمونا تو آسمون من تو هستي
مظومه چشمات خوبه حرفات
تا زنده ام میمونم همرات
نفس میکشم با
یه وقتايی،
یه حرفی میزنی،
که بقیه میخونن و میگن اوکی! یا به درک، یا خب جفنگی، یا مثلا چرا چرت و پرت میگی، یا افرین الهام گرفتم و.
 
ولی اين حرف/متن/پست،
مخاطب داره.
 
مخاطبش با خوندنش به هم میریزه، روش اثر میذاره.
 
ازونجايی که مخاطب پست قبلی من (همون رد شدن از پل) یه ادم به شدت ترسو، بی عرضه، بی جربزه، بدونم جنم (اينقدر ترسو هست که از ترسش در هشتاد درصد موارد اعتراف نمیکنه که وبلاگمو میخونه) هست و خیلی سوسول و مغرور، اومده همون بد و بیراههاي سابق
من چ کسی هستم؟ اين سوالی است که هر روز می پرسم.
مادرم می گوید : تو زیباترین گلی هستي که در باغچه ی زندگی ام دارم.
پدرم میگوید : تو حاصل پینه هاي دستان کسی هستي که عمرش را ذره ذره به پايش ریخت تا کسی شوی که هستي.
پدر بزرگم میگوید : تو لذت بخش ترین حسی هستي که هر پیرمرد می تواند حس کند.
برادرم می گوید : تو بهترین الگویی هستي که هر نوجوانی می تواند داشته باشد.خواهرم می گوید : تو حامی ترین حامی اي هستي که هر دختر آرزویش را دارد.
همسرم می گوید : تو محکم ت
 دو-سه ساعت قبل سر یکی از میدان‌هاي بزرگ وايستاده بودم و در سرمايی که چشمم رو می‌سوزوند منتظر اتوبوس بودم. یکهو خانومی بدون مقدمه ازم پرسید منتظر چه خطی هستي؟ بدون اين که منتظر جوابم باشه، مسیرش رو گفت و بر حسب تصادف، مقصدش تا خونه‌ی ما یک چهارراه فاصله داشت! گفت پسرم اسنپ گرفته برام و دنبال هم مسیر می‌گردم. بیا با هم بریم! من هم از خدا خواستم! جالب نیست؟ یک نفر در یکی از شلوغ ترین خیابون‌ها محض رضاي خدا دنبال هم‌مسیر بگرده و مقصدش به تو ن
اي کنکور دادگان و خواهند کنکوردهندگان و کنکور دهندگان، به خصوص انسانیا یه سوال مسخره دارم. من تقریبا همه جا دیدم و شنیدم که میگن اول کتاب درسی رو بخونید، سوالم اينه که درسنامه ی کتاباي تست(مثلا خیلی سبز و مشاوران یاخیلی هرچیز دیگه) خیلی فرق داره با کتاب درسی؟
چون من یه سری از کتابا رو کلا ندارم:| مثلا دهم فقط ادبیات رو دارم! 
(البته من امتحاناي تغییر رشته رو از رو همین درسنامه ها خوندم و ظاهرا ناقص نبودن ولی کار از محکم کاری عیب نمیکنه:))
بسیار

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها