گویند پدر و پسر را نزد حاکم بردند که چوب بزنند اول پدر را بر زمین انداخته و صد چوب زدند آه نکرد و دم نزد.
بعد از آن پسرش را انداخته و چون یک چوب زدند پدرش آغاز ناله و فریاد کرد حاکم گفت : تو صد چوب خوردی و دم نزدی به یک چوب که پسرت خورد این ناله و فریاد چیست؟»
گفت: آن چوبها که بر تن می آمد تحمل میکردم اکنون که بر جگرم میآید تحمل ندارم»
به گزارش همشهری آنلاین، پرویز پرستویی در اینستاگرامش به عادت عجیب و غریب تبلیغاتی بعضی از کاندیدای جماعت واکنش نشان عدالت و نوشت: این چه تبلیغاتی است؟ واقعا که! با این همه تذکری که داده میشه، باز همه حکم خودشون و می کنند. چرا کاندیداها بیدار نیستند. یکی منقل کباب رویه انداخته. یکی بساط رقص و پایکوبی اسلوب انداخته. خلاصه کارناوالی راه انداخته اند. این تیپ کاندیداها، همانهایی هستند که وقتی تفویض شدند، داخل صحن مجلس یا نحو میرن و یا خوابند. چر
حدود هفت سال پیش بود. روزهایی که نوجوانی ساده و بیدغدغه بودم. کتابهای "چرا، چطور و چگونه؟" را دوست داشتم و کتابخانهی کوچکی برای خودم راه انداخته بودم. مشترک مجلهی دانستنیها بودم و هر جلدش را برای دو هفتهی خودم تقسیم میکردم و میخواندم. خورهی تکنولوژی هم بودم و هرکدام از دوستانم را که قصد خرید گوشی داشت با راهنماییهایم کلافه میکردم. دقیقا میدانستم فلان گوشی از فلان شرکت چه پردازندهای دارد و صفحهاش چند اینچ است. با همان ا
ایسنا:الاوسط نیوز نوشت: رسانههای گروهی سعودی و پایگاههای ارتباط جمعی نوشتند که دانش آموزی به نام عبدالعزیز بن حسین الاهدل»، که در مقطع متوسطه تحصیل میکند، در مسیر بازگشت از مدرسه متوجه وجود نسخههای زیادی از قرآن کریم شد که در فاضلاب مسجد انداخته شدهاند و این نشان میداد که مسؤولین مسجد آنها را در فاضلاب انداختهاند.
بعد از حاضر شدن مسوولین امنیتی و فراخواندن شرکت ویژه تخلیه چاه فاضلابها روشن شد که 500 جلد قرآن کریم در درون فاضل
چالشی که آقای گل راه انداخته و نوبتی هم که باشه الان به من رسیده. باورتون میشه دارم تو چالشی شرکت میکنم که کسی که چالشو راه انداخته اصلا نمیشناسم.
هی میدیدم همه میذارن و منم انقدر دلم میخواست باشم تو چالش فقط یکی نبود که دعوتم کنه. که گلشید جون دعوتم کرد =)
جو (کتی) دختر دوم ن کوچک، اسم واقعیش جوزفین بود
ادامه مطلب
دانلود آهنگ روزبه نعمت الهی بلد است
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * بلد است * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , روزبه نعمت الهی باشید.
دانلود آهنگ روزبه نعمت الهی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Roozbeh Nematollahi called Balad Ast With online playback , text and the best quality in mediac
متن ترانه روزبه نعمت الهی به نام بلد است
با این همه مستمیخورم امشب هماز جامِ الستمیخورم امشب همبنشین سرِ میزِ هر شب ای عشقِ عزیزمن ا
باورم نیست که خیبرشکن از پا افتاد
حضرت واژهی برخواستن از پا افتاد
کم نمکدان تو را هر که نمک خورد شکست
باز با زخم سرت کعبه ترک خورد شکست
یا علی هیچ کس از لطف تو ناکام نبود
پدری مثل تو همبازی ایتام نبود
هر شب کوفه منور ز نگاهت میشد
شمع بزم فقرا صورت ماهت میشد
چه بلایی به سرت آمده بابای همه
تیغ که سر زده بر سر زده بابای همه
نه فقط بین سرت فاصله انداخته است
بین چشمان ترت فاصله انداخته است
زخمهای دل ایتام پی مرهم توست
مرد ویرانه نشین منتظر مقد
سلام علیکمطاعاتتون قبول
امشب اولین شب قدر ماه مبارک رمضان امساله.
باورم نیست که خیبر شکن از پا افتادحضرت واژۀ برخواستن از پا افتادکم نمکدان تو را هر که نمک خورد، شکستباز با زخم سرت کعبه ترک خورد، شکستیا علی هیچ کس از لطف تو ناکام نبودپدری مثل تو همبازی ایتام نبودهر شب کوفه منور ز نگاهت میشدشمع بزم فقرا صورت ماهت میشدچه بلایی به سرت آمده بابای همه؟تیغ که سر زده، بر سر زده، بابای همه؟نه فقط بین سرت فاصله انداخته استبین چشمان ترت فاصله ان
جاسمی در گفتگو با مهر:
دولت برای تصویب پالرمو» جنگ روانی به راه انداخته است
عضو کمیسیون امنیت ملی و ت خارجی مجلس گفت: دولت و حامیان آن جنگ روانی مشابه برجام» برای تصویب کنوانسیونهای FATF و CFT راه انداختهاند.
قاسم جاسمی در گفتگو با خبرنگار مهر، درباره تلاش دولت برای تصویب کنوانسیونهای FATF و CFT، گفت: حامیان دولت به گونه ای جنگ روانی برای تصویب این کنوانسیونها طراحی کردند که اگر این لوایح به تصویب نرسد مشکلات اقتصادی تشدید خواهد
تو یه کثافتی.
متاسفانه تو یه عوضی هستی.
نمیدونم زندگی تو تهران تو رو به این روز انداخته یا چی.
مطمئن باش اصلا نمیترسم و تو رو بزودی زود از زندگیم حذف میکنم.
حتی سایه ت هم تو زندگیم نمیمونه.
حیف احساسات واقعی که لیاقتش رو هرگز نداشتی.
دوستت ندارم
عبدالغنی نوری، ولسوال گلران در ولایت هرات گفته، روی اجساد پیدا شده، آثار شکنجه دیده می شود.
شماری از اعضای مجلس نمایندگان افغانستان هم گفته بودند مرزبانان ایرانی، ۴۵ نفر از شهروندان این کشور را که قصد ورود غیر قانونی به ایران داشتند به رودخانه انداختهاند. آقای نوری این عدد را ۵۵ نفر اعلام کرده.
ایران ادعای انداختن شهروندان افغان به رودخانه و دست داشتن مرزبانان این کشور در آن را قویا تکذیب کرده است.https://bbc.in/2WdFJvh@Parsa_Night_narrator
#کانال_آوای_شبا
خیلی دنبال اون عکس گشتم که دوربین دست راستش هست و از دست چپش که حلقه انداخته داره عکس میگیره که بذارم اینجا و نگاه کنم و لذت ببرم و پیش خودم بگم
تو فرق داری با همه دنیامن عاشق این حس تبعیضم…
اون عکس رو پیدا نکردم اگه تو پیداش کردی لینک اش رو کامنت کن واسم
این مهمانِ شدیدن نا خوانده و بد محلِ این روز ها خیلی زوایای جالبی دارد!ازش خوشم نمی آید اصلن و سپاس گزارِ بودنش نمی توانم باشم؛ دل تنگی هایی حاصل کرده، جدایی هایی انداخته، حوصله سر بردگی، خمودگی، زوالِ جسم و سایِش اندیشه آورده است برایم و ناگفته نماند کِ اندکی سرفه ی خشک هم پیشکش گلویم کرده است :)نگرانی هایی کِ برای سلامتِ عزیزانِ در حال تردد در شهرمان هم کِ شدیدن فشرده می کند اعصابُ روانِ خراشیده مان را.اما تنها دردِ مشترکمان است؛پیکره ی من
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید ماده ای در قفس انداخته دلم شاد کنید (این داستان مرغ عشق بیشعور)
طرف مو کاشته دماغشو عمل کرده بوتاکسم کرده ابروهاشم که مثل نخ کرده لبشم پروتزیه فقط هر کاریش میکنیم سیبیلاشو نمیزنه میگه مرد باید سیبیل داشته باشه
با خاطراتِ زیادی زندگی میکنیم که اگر به خودشان بود، تا حالا هزار بار از خاطرمان رفته بودند. اما ما نگهشان میداریم. مُدام مرورشان میکنیم. همان یک لحظهی کوچک که روزی قلبمان را به نفسنفس انداخته. همان خاطرههای ناچیزِ دوستداشتنی که مسکنِ زخمهای روزمرگیاند.
میبرد این دل مرا. - SoundCloudListen to میبرد این دل مرا. by s. sotoudeh #np on #SoundCloudhttps://soundcloud.com/s-sotoudeh/sets/zsv4afxtnbs4
پلی لیست مسیر دارم درست میکنم. همه آن غزلها و آواز و سازهایی که روزی مرا از زمین کنده و یادی از جایی جز اینجا در دلم انداختهچه در خواب چه بیداری
http://5to3.ir
بیشتر از موفقیت های علمی باید یک جایی باشد که شکست ها را یادداشت نمود تا تکرار نشوند. این وبسایت را راه انداخته ام تا در دنیای علم حرکتم را ثبت کرده باشم.
5 به 3، جهت حرکت دنا پلی مراز است، زمانی که می سازد و پیش می رود.»
تمی دونم چکار کنم
گیر افتادم
مثل بیچاره ای که گوهر قیمتی و تنها سرمایه ش رو گول خورده و بی عقلی کرده و انداخته ته چاه.
چکار کنم.
چکار کنم.
من می دونم گرفتار بوده و هستم که این خسارت بهم وارد شده
ولی خدایا نوری، دستی، هدایتی، چیزی.
هرچی از خیر بهم بقرستی محتاجم خدا.
تمی دونم چکار کنم
گیر افتادم
مثل بیچاره ای که گوهر قیمتی و تنها سرمایه ش رو گول خورده و بی عقلی کرده و انداخته ته چاه.
چکار کنم.
چکار کنم.
من می دونم گرفتار بوده و هستم که این خسارت بهم وارد شده
ولی خدایا نوری، دستی، هدایتی، چیزی.
هرچی از خیر بهم بقرستی محتاجم خدا.
للحقمدتها بود از این مدل تصمیمها نگرفته بودم. حالا سال جدید انگار جنبشی به تنم انداخته تا شروع کنم به دوباره نوشتن. شاید اینجا دیگر کسی رفت و آمد نداشته باشد حتی ولی حداقل برای قلم خودم هم که شده باید بنویسم.به هر حال تصمیم گرفتهام دوباره بنویسم.نقطه.
در زمانی که برده داری در آمریکا رایج بود زن سیاهپوستی بنام هاریت گروهی مخفی راه انداخته بود و بردگان را فراری می داد.
بعدها از او پرسیدند:سخت ترین مرحله کار شما برای نجات بردگان چه بود؟ او عمیقا" به فکر فرو رفت و گفت: قانع کردن یک برده به اینکه تو برده نیستی، و باید آزاد باشی…!
دلم برای نوشتن، خواندن و خوانده شدن تنگ شده انگار!
پ.ن.۱ دلم برگشتن و از نو شروع کردن می خواد، ولی چون منتظر شروعی متفاوت هستم؛ این امر کماکان به پشت ِ گوش ِ مبارک انداخته میشه، جوری که شاید هیچ وقت برگشتنی در کار نباشه!
پ.ن.۲ امتحان پست قبل که اونطور مسرورانه در موردش نوشته بودم؟ یک سوال داشت، اون رو هم اشتباه جواب دادم!! :/ :))
حدود ساعت یازده شب، هیچکس در حیاط مجتمع نبود، که ماشین را جلوی ساختمان پارک کردم و پیاده شدم تا بروم داخل.
دیدم از ساختمان روبرویی، دو خانم بیرون آمدند که حجاب یکی از آنها خیلی بد بود. (آرایش غلیظ، شلوار تنگ، فقط یک شال روی سر انداخته بود و گردن و . معلوم بود.)
با خودم گفتم تذکّر بدم، ندم، بدم،ندم،بدم،ندم و . که یک دفعه حدیث امام علی (علیه السّلام) به ذهنم خطور کرد. امر به معروف و نهی از منکر، نه روزی کسی را قطع کرده است و نه مرگ کسی را جلوتر ا
حس معتادی را دارم که تابستان بهش اجازه دادند راحت باشد، ولی حال بر بدن زدن نداشت و پاک شد. حالا که قرار است درس بخواند، توی دست یکی از همکلاسی هایش مواد میبیند و وسوسه میشود، فقط یه نمه.
حالا دوباره گرفتار شده، سردرد و تپش قلب گرفته و سرجایش بند نیست و به دوست و آشنا و کلاس بغلی و معلم ادبیات رو انداخته که شده حتی یک ورق کتاب به دستش برسانند!!!!
ظلمی بیشتر از این نیست که با معرکه یا علی
خواهان نگاه بر امریکا و همه مستکبر بی علی
این مکر و استکبار از وقت دشمنی با مولا علی
امت اسلام را در رنج انداخته و در فکر فقد علی
فقدان مولا هرگز نشود آنان بی نصیب اند از علی
در راه ولایت از خدعه آسیب دیده ایم ما یا علی
در اندیشه ات ماتم گرفتیم و نشان دادی سید علی
ظلمی بیشتر از این نیست که با معرکه یا علی
خواهان نگاه بر امریکا و همه مستکبر بی علی
این مکر و استکبار از وقت دشمنی با مولا علی
امت اسلام را در رنج انداخته و در فکر فقد علی
فقدان مولا هرگز نشود آنان بی نصیب اند از علی
در راه ولایت از خدعه آسیب دیده ایم یا علی
در اندیشه ات ماتم گرفتیم و نشان دادی سید علی
هنوز به حکمت وجود اینستاگرام پی نبردم. این روزهاست که شرش رو کم کنم. به معنی واقعی حذف اینها بهم انسجام، آرامش، وحدت و جهت می ده. چون اعصابم بهم ریخته، ناخوشم، از نظر من فضای اینستاگرام برای کسی خوبه که لنگر انداخته نه ماها که در دریا سرگردانیم.
در زمانی که برده داری در آمریکا رایج بود زن سیاهپوستی بنام هاریت گروهی مخفی راه انداخته بود و بردگان را فراری می داد.
بعدها از او پرسیدند:
سخت ترین مرحله کار شما برای نجات بردگان چه بود؟ او عمیقا" به فکر فرو رفت و گفت: قانع کردن یک برده به اینکه تو برده نیستی، و باید آزاد باشی…!
اى درویش! اگر شبى سرت درد بگیرد آن درد را به سر و چشم خدمت کن که دردِ سرى، که او دهد سَرسرى نبُوَد . وگفت: اگر به تقدیر، تو را بلایی دادم مرا شکر کن . به آن مصیبت منگر ، به آن نگر که ،آن روز که ارزاق قسمت مى کردم تو در یادِ ما بودى. وگفت:پرده دو است، یکى برداشته ام و هرگز مبادا که فروگذارم، و یکى فروگذاشته ام و هرگز مبادا که بردارم. سرو جانم فدای آنکه که، "هو" گفته و گوى طرب در میدان طلب انداخته، تیغ قهر از نیام رجولیّت آهخته ، با دوست از میان جان
باران می بارد.آفتاب از پشت ابرومه مثل فریادی از شادی توی آسمان پخش می شود.قطره ها با حوصله شاخه ها را غسل می دهند.آب و جارویی کرده است افق.کسی قدم به افق می خواهد بگذارد؟
اسفند خانه را می تکاند .غم به دور، رجز شیطان به دور، ترس دورتر باشمیهمان ممکن است داشته باشیم
رجب پر باران یعنی همیناز روی حساب کتاب من این سومین رجب پر باران است که داریمآیا دل از این شکسته تر باید؟ دست از این بسته تر باید؟
هر چقدر طول بکشد آه .این پرده پرده آخر ا
پدربزرگم تعریف میکرد: در زمانهای قدیم، مردی یهودی در شهر ما زندگی میکرد که همه او را فارغ از اینکه اسم اصلیاش چه بوده، به مناسبت دینش جوود(:جهود) صدا میزدند. آدم بسیار خوبی بود (العهدة علی الرّاوی) تا جایی که روزی به وی گفتند: "تو که اینقدر خوبی، بیا و مسلمان شو". او هم نگاهی عاقل اندر سفیه به آنان انداخته و گفت:بیا مسلمان شویم»!
عادت به فکر کردن را با هر مکافاتی که بود مدتهاست از سرم انداختهام.برای همین انقدر فکر کردن و مرور اتفاقات برایم عجیب شده که از پس گذشتن این دو روز، باید مغزم را دربیاورم، فیوزهای سوختهاش را عوض کنم بعد.چند روزی به گمانم بیرون باشد بهتر است.تقویم که گذرش به برخی عددها میخورد، خیالم آب روغن قاطی میکندمیشود همین بلبشو.
اگر میتونستم صداشو از توی گوشم و پژواک صداش رو از ذهنم پاک کنم الان ادم خیلی خیلی خیلی موفقی بودم. مثل همه دوره هایی که خارج از شهر و این خونه بود و توش موفق بودم. فقط اگر میتونستم .
# دو ساعت دیگه به یه جلسه دعوتم و ذهنم هنوز درگیر دعوایی هست که باز مثل هزاران روز دیگه سر هیچ و پوچ راه انداخته
زندگى شده بود تیک تاک ساعت تا سکوت رو بشکنه.تا خواسته یا ناخواسته غرقم کنه توى خاطراتى تویى ک تمام گذشته منو پر کرده بودىنمیدونم دست خودت بود یا نه اما خوب میدونستم ک من تنها مجرم این داستان،شناخته شده بودم.خوب میدونستم حلقه دار رو تو انداخته بودى گردنم تا هر ثانیه یادم بیارى که هیچوقت دوستم نداشتى. امضا:سال ها قبل؛دوشنبه اى ک هیچگاه یادم نمیرود.!
زندگى شده بود تیک تاک ساعت تا سکوت رو بشکنه.تا خواسته یا ناخواسته غرقم کنه توى خاطراتى تویى ک تمام گذشته منو پر کرده بودىنمیدونم دست خودت بود یا نه اما خوب میدونستم ک من تنها مجرم این داستان،شناخته شده بودم.خوب میدونستم حلقه دار رو تو انداخته بودى گردنم تا هر ثانیه یادم بیارى که هیچوقت دوستم نداشتى. امضا:سال ها قبل؛دوشنبه اى ک هیچگاه یادم نمیرود.!
چهارشنبه .
بدجور دلم هوای بهراد رو کرده بود. از وقتی کلاسشو انداخته بود پنجشنبه صبح، من دیگه ندیدمش.
قبلا عصر پنجشنبه سر کلاس میومد ولی برنامه ش تغییر کرد.
اینقدر امروز دلتنگش شده بودم که قصد کردم فردا صبح برم آموزشگاه تا بتونم ببینمش. چند هفته ای میشه ندیدمش.
ادامه مطلب
دختره تیشرت پوشیده یه حریر هم انداخته روش به عنوان مانتو
کل اندام که هیچ، کل وجودش معلومه
بعد من مانتو جلو بسته پوشیدم، جلو بازم نهها. یه خورده فقط شلوارم تنگه طرف یه نگاه به پاهام کرده. یه نگاه تو صورتمو چشمک میزنه میره.
جالبیش برام این بود که مگه هنوزم هستن همچین آدمایی
تا برسم خونه دائم به خودم میگفتم من کلهمو کجا بکوبونم الان
نام فارسی:رام جان
حجم:۹۶۰ مگابایت
محصول کشور هند
بازیگران حاضر در این فیلم:Shah Rukh Khan, Juhi Chawla, Vivek Mushran
به کارگردانی:Rajiv Mehra
نویسنده داستان:Vinay Shukla
موضوع:اکشن و درام
مدت زمان نمایش:۲ ساعت و ۴۰ دقیقه
توضیحاتی در مورد داستان فیلم: رام جانه » کودک سر راهی برای دستیابی به ثروت و موقعیت راه ناجوری را انتخاب می کند. او تقاضای کار در یک گروه قاچاق حرفه ای را می کند. تقاضای او پذیرفته می شود و او در میان آنها بزرگ می شود تا اینکه ……
ادامه مطلب
درباره این سایت