نتایج جستجو برای عبارت :

اصلا من متوجه منظورتون نمیشم

تقریبا دقیقه‌ی ۹۰ رسیدم. بخش آرایشی و بهداشتی تعطیل شده بود. کار مشتری قبلی را انجام داد و نوبت رسید به من. دو نوع ژل آورد و تاکید کرد که یکی مخصوص دوشیزگان و دیگری برای بانوان است. جعبه‌ی بانوان را برداشتم و طوری که انگار متوجه نشده باشم مرا دختر خانم خطاب کرد و از نو توضیح داد که جعبه‌ای که در دست دارد مخصوص دوشیزگان و جعبه‌ی در دست من مخصوص بانوان است. بله آقا، متوجه منظورتون هستم. همین رو می‌خوام.» قیافه‌اش را کمی کج و کوله کرد؛ انگار که
من از اونایی هستم که اگه طرفو چهره ش رو صد و هشتاد درجه هم تغییر بده  متوجه نميشم
نقش شوهر خانومی رو دارم که کلی موهاشو رنگ کرده ارایش کرده لباس جدید خریده و هی به شوهره میگه من تغییری نکردم؟و شوهره متوجه نمیشه اصلا  و  واسه اینکه خانمه ناراحت نشه میگه چرا لاغر شدی:))
مثلا تو فامیل دیدم که یه نفر ماه هاست خالشو ندیده و وقتی میبینتش میگه عه خاله جون مبارک باشه طلاتو عوض کردی:|
چطوری میفهمن اخه:|
من کسی رو هر روزم ببینم یادم نمیمونه رنگ موهاش چی ب
 تعداد شبهایی که تا این موقع بیدار باشم شاید به 20 شب نرسه.
از ساعت 11 که رفتین دکتر مدام دلشوره دارم ترس دارم وقتی که بابا باهام حرف میزنه فقط سر ت میدم اصلا متوجه نميشم چی میگه که بخام جواب بدم مامان میگه بیمارستان پر از بچه های همسن شماست ومن نگرانیم صدبرابر میشه برای همه ی اون کوچولوهایی که الان اونجان اگه حال شماها امشب انقد بد نمیشد من یادم نمیفتاد تو بیمارستان هرشب بچه هایی هستند که نیاز دارن دعا کنیم حالشون خوب بشه همیشه باید یه اتف
جدیدا همراه با یکی از رزیدنت های دانشگاه داریم روی یه پروژه ای کار می کنیم که لازمه تعداد دانشجوهای شهر تهران رو بدونیم. الان داشتم تعداد رو رشته به رشته و دانشگاه به دانشگاه نگاه می کردم. اصلا متوجه نميشم چرا باید یه سری رشته های خیلی سخت و تاپ مثل مهندسی برق که آینده ی شغلی چندان تضمین شده ای هم نداره این همه ورودی بگیره آخه؟ حتی پزشکی . چرا باید این حجم از ورودی های پزشکی رو داشته باشیم؟ سالی 5000 تا پزشک داره وارد مملکت میشه! میترسم آخرش ی
به نام خداوند پروانه های رنگارنگ
سلااام عزیزای دلم امیدوارم خدا بهترین ها رو نصیبتون کنه. ❣️  
من هر روز از یه قضیه هایی حرص میخورم و ناراحت میشم. تا اینکه یه سخنرانی گوش دادم. این سخنرانی به قدرررررررری جذابه که نمیتونم حد جذابیت براش مشخص کنم. تو این ویدیو آقای نقویان فکر کنم صحبت میکنند و میگن چقدرررررر حرص چیزایی که نداریم رو میخوریم؟ حالا این حرصایی که میخوریم 10 سال دیگه همین اولویت رو تو زندگی ما دارند؟ جایگاه این ناراحتی ها تو زندگی
چرا به خودم نمیام؟ تا کی قراره اینطوری ادامه پیدا کنه؟ زمستون گذشت، بهار گذشت، تابستون گذشت، و پاییز. پاییز هم دارم میگذره. دلیلش چیه؟ مشکل از کجاست؟دقیقا باید چکار کنم که نمیکنم؟ چرا دارم باز به شیوه گذشته عمل میکنم؟ بلاخره کی میخوام این من درونی که که من نیستم رو نابود کنم؟
اینجوری نمیشه. هرهفته داره بدتر از هفته قبل میگذره و اصلا متوجه نميشم دلیلش چیه.
بارها و بارها با خودم حرف زدم، از خودم قول گرفتم و چرا؟تک تک لحظات رو دارم میکشم و از د
چرا به خودم نمیام؟ تا کی قراره اینطوری ادامه پیدا کنه؟ زمستون گذشت، بهار گذشت، تابستون گذشت، و پاییز. پاییز هم دارم میگذره. دلیلش چیه؟ مشکل از کجاست؟دقیقا باید چکار کنم که نمیکنم؟ چرا دارم باز به شیوه گذشته عمل میکنم؟ بلاخره کی میخوام این من درونی که که من نیستم رو نابود کنم؟
اینجوری نمیشه. هرهفته داره بدتر از هفته قبل میگذره و اصلا متوجه نميشم دلیلش چیه.
بارها و بارها با خودم حرف زدم، از خودم قول گرفتم و چرا؟تک تک لحظات رو دارم میکشم و از د
دانلود آهنگ جدید غمگین از سیروان خسرویبه نام میخوام دو دوتا چهار تا نشه : دیگه درست نميشم دیگه درست نميشم با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
دانلود آهنگ میخوام دو دوتا چهار تا نشه : دیگه درست نميشم دیگه درست نميشم
دانلود آهنگ میخوام دو دوتا چهارتا نشه چی میشه هرچی شد از حالا نشه
دانلود آهنگ نه دیگه فرقی نداره که کجام با همه وجودم آرامش میخوام
دانلود آهنگ روزایی که دوست داشتم برن اصلا دور و بریام از دست من خستن
دانلود آ
دانلود آهنگ جدید غمگین از سیروان خسرویبه نام میخوام دو دوتا چهار تا نشه : دیگه درست نميشم دیگه درست نميشم با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
دانلود آهنگ میخوام دو دوتا چهار تا نشه : دیگه درست نميشم دیگه درست نميشم
دانلود آهنگ میخوام دو دوتا چهارتا نشه چی میشه هرچی شد از حالا نشه
دانلود آهنگ نه دیگه فرقی نداره که کجام با همه وجودم آرامش میخوام
دانلود آهنگ روزایی که دوست داشتم برن اصلا دور و بریام از دست من خستن
دانلود آ
اره من بازم حالم بده هی افسردگیم برمیگردهبا خودم فکر میکنم اصلا مگه من هیچ زمان بوده که افسرده نباشم؟اصلا مگه افسردگیم هیچ وقت رفته؟همیشه بوده،تنها چیزی که همیشه همراهمه بهم چسبیده و خاطر منو خیلی میخواد و البته دوست داره منو ب*ا بده همین افسردگیه.
دیگه روم نمیشه بگم واشنا فلان کن فلان نکن،واشنا من میخوام باهات قهر کنم واشنا من دارم دیوونه میشم اینو متوجه ای؟
بالاخره مطلبی را دریافتم. وقتی پست کسانی را که در چالش سی روزه داستان نویسی شرکت کردند می‌خواندم، متعجب می‌نمودم و با خود می‌گفتم: این چه ربطی به سوال داشت!؟» و چرا مثلا فلانی به جای این که جواب سوال را بدهد هرچه دلش خواسته نوشته، بالاخره متوجه شدم، چالش جوریست که اصلا نباید مثل سوال‌ها بنویسی، و هرچه که عشقت کشید می‌توانی ذیل عنوان "جواب به سوال" بنویسی، نکته‌اش اینجا بود. نکته اینجا بود که مهم نیست جواب به سوال باشد، فقط قشنگ باشد کافی
شب بیست و یکم نصیبم نشد و روزیم در حد ۱۵ ، ۲۰ تا فراز از جوشن کبیر بود:)))
خیلی ناراحتم که نتونستم به خستگی جسمانی غلبه کنم‌و بیدار بمونم.
وز ۷ صبح تا ۶ عصر دانشکده بودم ، کاش زودتر برمی گشتم خونه:(
بعد اومدم و متوجه شدم‌ مهمون داریم:/
با مامان سر این مسئله خیلی دعوا کردن و غر زدم ، شاید خدا جواب این کارهام رو داده. راست میگه دیگه! حقمه! اصلا درست برخورد نکردم ،خب دو شب قبلش اومدم‌عذرخواهی ولی موقع عمل اصلا فراموش کردم!!!
درست زمانی که باید با تقو
وای خدا من امروز متوجه شدم که اگه کسی رو دوست داشته باشی
براش نمینویسی!!
میری یه کاری میکنی!
خودتو میزنی به در و دیوار!
نه ازش انتقاد میکنی توی وبلاگت نه تعریف!! هیچی هیچی!
همه زورتو میزنی که بهش نشون بدی که دوسش داری!!!
وای خدا!!!
من این آدمایی که اینجا درباره شون مینوشتم رو دوست نداشتم!
همیشه فکر میکردم که دوسشون دارم!
تو اگه کسی رو بخوای اصلا درباره ش زیاد حرف نمیزنی!
اصلا حرف نمیزنی!
توی دلت نگه میداری!
چه بسا بهش بی محلی هم بکنی!!!!!!
سرم را بوسیده بود در خواب و رفته بود.
نه متوجه محبتش شدم نه متوجه رفتنش.
دو روز قبل را به خاطر اتفاقی خوشایند،اصلا نخوابیده بودم.
تمام بدنم درد میکند.
به زور خودم را از جا بلند میکنم و به یخچال میرسانم و باقی مانده ی پیتزا و سیب زمینی را داخل ماکروفر میگذارم و خودم را به آب میرسانم.
برمیگردم و همانطور سر پا پشت کانتر آشپزخانه پیتزا و سیب زمینی را یک لقمه ی چپ میکنم.
نگاهی به ساعت می اندازم،نگاهی به رخت خواب در هم پیچیده.
اصلا تصمیم دارم ه
+ تا نصفش رفتم، به شدت درگیرکننده است، گاهی اصلا متوجه گذر زمان نميشم :)
+ تا چند روز دیگه وارد سه ماهه سوم میشم. حالم خوبه خدا رو شکر البته اگر نوسانات خلقی، حساسیت و زودرنجی هامو فاکتور بگیریم! سعی میکنم خودمو شاد نگه دارم. ولی بعضی وقتا انحراف فکرم به مسائل خوب و مثبت واقعا سخت میشه.
+ از سیسمونی فقط سفارش تخت مونده. بقیه چیزا الحمدلله خریده شد :جیغ دست هورا 
+ باهاش حرف میزنم، اسمشو صدا میکنم ولی ترکیب مامان ارکیده هنوز برای خودم عجیبه :))
+
سلام خدمت همه دوستان
تو رو خدا بهم کمک کنین، دارم نابود میشم. دیگه تحمل خودم رو ندارم، نمیدونم چکار کنم، خانواده م رو اذیت میکنم، پدر، مادر، خواهر، برادر .
پسری ۲۱ ساله ام که فوق العاده احساس ناامیدی دارم، ذهنم کند شده به قدری که فیلم دیدن هم برام آرزو شده، نمیتونم فیلم ببینم، چون اصلا پدرم در میاد تا بخوام سناریو اون فیلم رو متوجه بشم خیلی به جزئیات اهمیت میدم ولی حتی بدیهیات یک فیلم رو متوجه نميشم و فوق العاده گیراییم پایینه. آرزو به دل
دقیقا نمیدونم چه حسی به کارش دارم
اما اصلا توقع نداشتم اصلا.
ک بلاکم کنه! منی که اصلا‌مزاحمشم نشدم 
واقعا چرا؟! دیشب قدر بود براش دعای خیز کردم
 
 
متاسفم برای خودم‌گه یکسال درگیز یه ادم‌نا شناس شدم و تاثیر بدی داشت‌چون درسمو نخوندم .
احساس می‌کنم پای این ترجمه‌ای که هیژده روزه دارم انجامش می‌دم، پیر شدم. هر روز بیش‌تر دارم کشف می‌کنم من آدم چه کاری نیستم؛ مثلا الان متوجه شدم من آدم انجام کارهای اداری و ساعت‌ها پشت لپ‌تاپ نشستن نیستم. قبل‌ترها هم متوجه شده بودم من آدم حقوق و اون فضای مسموم نیستم. ولی هر روز بیش‌تر دارم نمی‌دونم که کجا باید برم و چیکار کنم یا اصلا چی می‌خوام. فقط دارم دونه دونه اونایی که نمی‌خوام یا نمی‌تونم رو خط می‌زنم، تا ته‌ش شاید، شاید اونی رو
دانلود آهنگ سیروان خسروی – درست نميشم
Download New Music Sirvan Khosravi – Dorost Nemisham
 
 
دانلود آهنگ سیروان خسروی درست نميشم

 
دانلود آهنگ سیروان خسروی درست نميشم
متن آهنگ سیروان خسروی با نام درست نميشم
 
توی این تنهایی گیر افتادم نه نگو که دیگه از دستت دادم
من نمیتونم دوباره تنهاشم کاش میتونستم یکم آروم باشم
روزایی که دوست داشتم برن اصلا دور و بریام از دست من خستن
من تو فکر تو تو بی خبر از من ببین
من دارم میرم با من میای یا نه فکر تغییرم با من میای یا نه
چشم
تابلو پیاز . تومان
مدام به چشم میاید
یعنی پیاز عزیز شده است ؟
یعنی پیاز شده مثلا کیلیویی 6000 تومان الان قیمتش خوب شده ؟
واقعا متوجه نميشم پیاز ما رو دست انداخته یا ما خودمون رو دست انداختیم !
به کجا چنین شتابان .
تورم به کجا چنین شتابان !
آیا واقعا متوجه هستی افراد زیادی هستند که نمی تونند هزینه های زندگی رو پاسخگو باشن ؟!
تورم عزیز ، قربونتون برم میشه یه کم آهسته تر .
میشه یه کم هم به فکر پا ترها باشی !
چرا کشور به این سمت پیش میره . !
بی م
امروز آرام داشت وسایلشو مرتب می کرد دندان بچگی هاشو پیدا کرد و گفت میذارم زیر بالشم تا فرشته ها برام پول بذارن.گفتم آرام!!!!
همین طوری نگام کرد و متوجه شد و بعد گفت شما میذاشتین؟!! گفتم آره. دیگه همین طور نگام می کرداصلا باورش نمیشد.گفتم آرام مگه بچه ای؟الان که دیگه خودت می تونی واقعیت ها رو تشخیص بدی یعنی نمی دونستی ؟! گفت نه.بچم بهت زده شده بود، اصلا باورش نمیشدیه لحظه از خودم بدم اومد که طوری رفتار کردم که هنوز که هنوزه اون متوجه نشده پولو
واقعا یکی از ضعیف‌ترین پشتیبانی های کل کشور را داره و این را میتونید با تماس با شماره 2020 کاملا متوجه شوید. من نزدیک به 5 شرکت isp را تست کردم بنظرم اول شاتل بعد های وب و و بعد آسیاتک شرکت های خوبی هستند و مخابرات هم اصلا جایگاهی در این رده بندی ندارد. مخابرات فقط یه خوبی داره اون هم گیگ های زیاد و بصرفه است. مثلا یه طرح داره بنام غزال که ۶۰ گیگ میده 22000 تومان که واقعا بصرفه است ولی بقیه آپشن هاش اصلا کیفیت ندارن. 
برداشت شخصی
دارم به این فکر میکنم که بعد کنکور یادداشت ها و خلاصه نویسی هامو هم میتونم بفروشم:)) اصلا میرم مدرسه خودمون مزایده میذارم:| :))) به وبلاگیا  تخفیف میدما:))
اصلا حدیث داریم از مرحوم انیشتن که می فرمایند: دو چیز بی پایان است! کائنات و میزان ماتریالیستی اسی بلک:))
.
یکی دیگع از فواید تنهایی:
قشنگ متوجه میشی بود و نبودت هیچ تفاوتی باهم نداره. یه جورایی وقتی دنیا رو بدون خودت می بینی متوجه بی اهمیتی همه چیز میشی، بیشتر از قبل.
انگار همه چیز یه بازی مسخره
یک سال و یک ماه از گیاهخوار شدنم می‌گذرد. پدر sms فرستاد و گفت که برای شام، کتلت مخصوص لنگرود خریده؛ از همان‌هایی که جانم برایش می‌رود. آخرین باری که از آن ساندویچ‌ها خوردم را یادم نمی‌آید. رسیدم خانه. خسته بودم و گرسنه. حلوای سالگرد عمویم را انداختم توی دهانم و یک ساندویچ برداشتم و راهی اتاق شدم. بعد از حلوا اولین چیزی که گاز زدم خیارشور بود. گوشی را چک کردم و همانطور که غذا می‌خوردم برایش پیام فرستادم. سرگرم اینستا بودم که یکهو به خودم آمدم
دو سال پیش بود که تو اینستاگرام با کولبر ها آشنا شدم و چقدر برایم تصورشون تلخ بود. هی عکس ها را بالا پایین میکردم و بعد مسافت و سنگینی بار بر دوش را تخمین میزدم اما نمیدونم چرا اون موقع اصلا تو ذهنم تصوری از سن کولبرها نیومد، یعنی لابد خیلی عمیق بهشون فکر نکردم وگرنه اگر یه ذره عمیق تر به قضیه نگاه کرده بودم متوجه میشدم که اینها از همون سن پایین کولبر میشوند یعنی اصلا کلبر دنیا میآیند وگرنه که اگر تو بزرگسالی بخواهند کولبر بشوند که نمی تون
راستش اصلا نمیتونم دیگه به هیچ پسری اعتماد کنم اصلا وقتی میگه دوست دارم خندم میگره 
ببخشید ولی بران غیر قابل باور شدن
مهر پارسال یادتونه مریض شدم ۲۰ روز من همش بیمارستان بودم
امسال هم همینجوری شدم
اصلا من هر موقع میخوام درس بخونم اینشکلی میشم
چ خبرا دوستان؟؟
از بیست و دو سه سالگی به بعد همیشه برام سوال بود که مرز کوتاه اومدن و نیومدن والدین کجاست؟ مثلا وقتی دختر یا پسر نوجوون شون میگه میخوام برم بانجی جامپینگ باید اجازه بدن یا نه؟ یا مثلاً تحت شرایط خاصی اجازه بدن. چون خودم توی دوران نوجوونیم زیاد پر شر و شور نبودم نمیتونم یه سری چیزها رو هضم کنم. همین الان وقتی میرم با دوستام بیرون مادرم هزار بار زنگ میزنه و نگرانه. به گمانم این میزان دلواپسی هم عادی نباشه ولی نمی‌دونم کجا میشه و اصلا باید کوتاه
خیلی نگرانم و این اعصاب خوردی باعث میشه هیچ کاری نکنم. باز هم اورتینکینگ.
قضیه از این قراره که مادربزرگ حدود یه هفته ده روزیه که دچار خونریزی شده و معلوم نیست که چیه
خودش که اصلا متوجه نیست و وقتی میپرسم میگه دردی نداره. اما احتمالا به خاطر داروهاشه که درد رو حس نمیکنه
حالا دیروز ازش آزمایش گرفتیم و امروز یه سری از بچه های عقل کلش میگفتن که فردا پس فردا میبریمش دکتر :|
از نظر ما این کار اشتباه محضه. به خاطر سیستم ایمنی ضعیفش بیرون رفتنش از خون
+ کاش اصلا فامیل نداشتیم. بخدا همش اعصاب خوردیه.
- نه نمیشه بدون فامیل که. پس ادم با کی معاشرت کنه؟
+خب معاشرت نکنه. هزار تا کار دیگه هست که میشه بدون فامیل داشتن انجام داد.
- نه خب اصلا زندگی بدون فامیل نمیشه
+تا حالا خرچنگ خوردی؟
-نه!
+اصلا تا حالا از نداشتن و نخوردن خرچنگ کلافه شدی و دلت خواسته؟ اصلا تا حالا نگران بود و نبودش بودی؟ تاثیری داشته توی زندگی ات؟
-نه!
+فامیل هم مث خرچنگه. اگر از اولش نداشته باشیم دیگه اصلا برامون نداشتنش مهم نیست!
 
من آدم ساده ایی هستم.
اصلا بزار ببینم به شما بگن 5 تا از نقصها و اخلاقای بدتون رو بنویسید میتونید بنویسید؟
اگه نتونستین پس خودتون رو نشناختین!اما من فهمیدم خیلی ساده ام.نمیگم مهربونم اما هر کاری تونستم کردم بدون منت و چشم داشت.
برای این میگم ساده ام چون براحتی حرفای ادما رو باور میکنم.متوجه منظور واقعی نميشم اینو نفهمیدم هر کی دنبال یه چیزی هست از گفتگو.
چیزایی دیدم که دیدم رو به همه بد کرده لااقلش گاردم رو کاملا میبندم و دیگه به هیچ کس اجا
گفت:کوچک ترین واحد اندازه گیری زمانت⏰چیه؟تعجب کردم._ معلومه دیگه، ثانیه!!_ مطمئنی؟_ تو این سوال رو از هرکی بپرسی هم فکر نمیکنم جواب دیگه ای بشنوی!اصلا واسه چی یه همچین سوالی میپرسی؟!_ ببین من ازت پرسیدم کوچک ترین واحد اندازه گیری تو برای زمان چیه، نپرسیدم کوچک ترین واحد اندازه گیری زمان چیه!کوچک ترین واحد اندازه گیری تو، یعنی مقداری از زمان که براش ارزش قائلی، براش برنامه داری و هدرش نمیدی.یعنی ممکنه کوچک ترین واحد اندازه گیری یه نفر برا زم
من دارم انقدر زور میزنم که ده ساعتموحفظ کنم و به خیال خود کلی هم تلاش میکنم .
بعد شب به شب میرم پیج های دبیرا و مشاور رو چک میکنم ک مطلبینزاشته باشن و با استوری های شاگردای لنتی مشاورم روبه رو میشم که لنتیا زیر ۱۳ نیستن و تو طول روز کمتر از500تست نمیزنن .
بعد ب خودم میگم تو کجای کاری اونا کجا!!!
واقعا میخوای با اینا رقابت کنی!! اینا عین لدر دارن هرروز وپیاپی میخونن اما توچی؟؟؟
مشاور همچنان نمیزاره برم ازمون و میدونم ضربه میخورم بابت این کار.
اما
آقا این دکور هایی که تو اینترنت هست؛ متوجه شدم از اول زندگیم تا حالا دکور اتاق هام اینجوری نبوده . شما هم اینجوری هستید یا فقط منم؟؟
 اصلا ننه بابام به دکور اتاق هام فکر خاصی نکردن. وسایلی که داشتیم رو هر چقدر هم بد بشن میذارن کنار هم استفاده میکنن.
نمیدونم چم شده، همش فکر و خیال میاد سراغم
فکرایی که اصلا نمیدونم از کجا میان
از خودم میپرسم این نظام اموزشی که همش بفکر پوله و نمیخواد به من روانشناسی یاد بده من چجوری در اینده روانشناس بشم؟
در باره شرایط جسمیم و ایندم فکرای جور واجور میکنم
در باره عجوزه فکر میکنم
اینده ساجده
اینده بابام
اینده مامانم
اینده خونوادم
اصلا تو اینده من چی میشم یا باید چکار کنم
در باره این که تمام مشکلاتی که گفتم چجوری حلشون کنم
باور کن من شاید در روز ۶-۷ ساعت بیدا
اینکه همیشه می‌خوام با رفتارم یچیزایی رو ابراز کنم و به زبون اوردن اون خواسته برام  سخته ، خیلی آزار دهندس چون معمولا کسی متوجه نمیشه :/ و من همیشه دیده نميشم :/ برای مثال وقتی دارم با یکی آروم و یواشکی حرف میزنم خیلی احتمال داره که جوابمو بلند بلند بده :// آخه لعنتی وقتی باهات یواش حرف میزنن ینی نمیخوان کسی بشنوه تو هم باید یواش جواب بدی:// در هشتاد درصد مواقع این رو طرف نمیفهمه:/ یا وقتی در مورد اینکه امروز چی شده چی نشده و فلانی چی کار کرده چیزی
سلام
دختری 25 ساله هستم و دانشجو و محجبه، چند وقتیه متوجه شدم به خانوادم به شدت وابسته هستم، جوری که وقت هایی که خونه م همه ش اشک میریزم از عشق و علاقه به مادرم، مثل اینکه دوست دارم وجودش رو درک کنم ولی وقتی نمیتونم گریه میکنم، ولی وقتی دانشگاهم خیلی احساسی نميشم.
مشکلی که الان هست من تو سن ازدواجم، خواستگار هم کم ندارم ولی همه شون رو یه جوری رد میکنم چون اصلا نمیتونم از خانوادم جدا شم، نیاز ج. هم خیلی خیلی کم دارم شاید 1 درصد، ولی خب یه جورایی
یادش بخیر :)
پارسال یکی از همکلاسیام، یه بار خواست سر آزمون تستی ریاضی از روی من تقلب کنه. بدبخت فقط هم یه دونه سوال از روی برگه‌ی من زد. (منم که تو عمق سوالا بودم، اصلا متوجه اطرافم نبودم!) 
بعد از آزمون دیدم همه‌ی سوالارو درست جواب دادم الا اون یه دونه سوالی که اون از روی برگه‌ی من دیده بود :d
همکلاسیم دیگه نمیدونست خودشو بزنه یا منو =) 
اصلا بعد از اون دیگه آدم سابق نشد =)
آقا بگذارید خیلی صریح و  رک و راست اعتراف کنم که بنده روشنفکر نیستم! اصلا همه شما روشنفکرها خوب و من سنتی و عقب افتاده. از موصوف شدن به چنین صفاتی اصلا هم ناراحت نميشم وقتی پای "همجنسگرایی" در میون باشه! یعنی چی؟! بله می دونم که از خیلی قدیم این جور روابط بوده و حتی در اصول فقهی برای همه شرایط و حالاتش اسم هم در نظر گرفته شده. منتهی این مساله در کت من فرو نمیره!! فی الوافق به این نتیجه رسیدم که از این نوع روابط چندشم می شه! پسره با یه پسره دیگه دست ت
سلام شما هم دوست دارین مث من عروسیتون کم خرج بی سروصدا و خلوت باشه ؟
آخه من خیلی ها رو میبینم مثلا ناراحت میشن که چرا فلانی تو عروسیشون شرکت نکرده ! در حالى که من از خدامه یه جشن ساده بگیرم ،عقد کنم ،دست عروس رو بگیرم برم خونه بخت والا چیه مهمون دعوت میکنین کلی خرج میندازین رو دست خودتون یا باباتون ،آخرم مردم یه دل از عزا در میارن چهار تا لیچار هم بار عروس یا داماد میکنن کلی هم ایراد میگیرن که عروس فلانه بهمانه یا داماد این مشکلو داره و.
همین پ

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها