نتایج جستجو برای عبارت :

سریال هرچه باداباد

((به نام خداوند مهربان))
 
مثل کبریت کشیدن در باد ، زندگی دشوار است. 
من خلاف جهت آب شنا کردن را مثل یک معجزه باور دارم!
آخرین دانه ی کبریتم را می کشم در باد. هرچه باداباد.
 
((سهراب سپهری))
                                    
 
 

                       
کله شق طور ییهو اومدم کلاس موسیقی ثبت نام کردم
اصلا نمیدونم میرسم یا نه
بیوفته وسط امتحانام قشنگ جر میخورم
بی خیال طور حواله ش کردم به اونجا که باید
واسه بار آخر دارم تلاشمو میکنم
اگه شد که هیچ
اگه نه یه پولی رو حروم کردم و عوضش دیگه بدون فکر بهش تا آخر عمرم می بوسم میذارمش کنار
دلخوش به امنیت و شیرینی و وقت‌شناسی حضورش. 
و از اونجایی که صائب میگه: گر رسد بادِ مخالف گر وَزد بادِ مُراد/بادبانِ کشتی ما دل به دریا کردن است» دل به دریا کردن و به ریسک‌ناپذیری و گذشتن از این حسای خوب ترجیح دادم و جدای از هرنوع نگرانی که برای این وضعیت دارم، ماجرا رو به "هرچه باداباد" سپردم.
زندگی میگذره و من تازه فهمیدم چقدر غیر قابل پیش بینیه همه اتفاقاتی که با تمام وجود تلاش کردم که نیوفتن افتادن و تلاشم هیچ فایده لی نداشت سخته خودت رو بسپاری به دست باد ولی گاهی چاره ای نیست با تمام فرسودگیم با تمام وحود تلاش میکنم ولی اصراری در کار نیست شدم نمونه بارز هرچه باداباد .
عکس عروسیه یکی از بچه های خوابگاه رو دیدم انقدر ذوق کردم به خاطر حس خوبش به عارفه میگم احساس میکنم خوشحالم واین خوشحالی به نظرم برای ته خط بودنه ته خط تمام چیزهای
هرچه کُنی بکن، مَکنترکِ من ای نگار منهرچه بَری بِبَر، مَبَرسنگدلی به کار منهرچه هِلی بِهِل، مَهِلپرده به روی چون قمرهرچه دَری بِدَر، مَدرپرده‌ی اعتبار منهرچه کِشی بِکِش، مَکِشباده به بزمِ مدّعیهرچه خوری بخور، مخورخونِ دلِ فگار منهرچه دَهی بده، مَدهزلف به باد، ای صنمهرچه نَهی بِنِه، مَنِهدام به رهگذار من هرچه کُشی بکُش، مَکُشصید حرم که نیست خوش هرچه شَوی بـِشو، مَشوتشنه به خونِ زار منهر چه بُری بِبُر، مَبُررشته‌ی اُلفتِ مراهرچه کَن
شعری از حقیر؛ خطاب به سید و مولایم حضرت ولیّ عصر عجل الله تعالی فرجه.آغاز بلوغ، عشق بر دل افتاد:هجرت به قم و سلوک نزد استاد.نوکر شدم و ولیّ عصرم ارباب؛شش سال شد از دستْ جوانی، ای داد.گفتم که مجرّدم، گزیدم همسر؛شش سال دگر؛ ز آه و غفلت، فریاد.از وسوسه های فقه، بس رنجیدم؛بر فقه بدون عشق، صد لعنت باد.نزدیک به سی شدم، حبیبا رحمی؛نصف ابدیّتم بدادم بر باد.گر نیمه دوّمم چو اوّل باشد؛این عمرِ خسارت زده کَن از بنیاد.ای اشک رها کن دگر این طوطی» ر
هرچه مسیر جلوتر میرفت و من از بخش های اتاق عمل دار فاصله میگرفتم انگار علاقه ام را فراموش میکردم.اخیرا وقتی کسی میپرسید هنوز هم ارتوپدی?شانه بالا می انداختم و میگفتم:"نمیدونم،معلوم نیست".امروز اما پسرک از اتاق عمل ارتوپدی عکسی نشانم داد.دکتر با تمام قدرت با دریل درحال سوراخ کردن استخوان فمور بیمار بود و خشونت میله های متعددی که وسط استخوان فرو شده بود خودنمایی میکرد .یک آن قلبم لرزید و دوباره به تپش افتاد.خدایا این علاقه را از من نگیر.
+
تکست  آهنگ جانا گروه ایهام سوختم چه آتشی نگاه تو داردآخر دلم دل تو را به دست آردبی تو کویر خشک و خالی ام مرا ببین چه حالی امباران تو اگر نباردجانا دلم ربوده ای فریبانهبه انتظار تو غریبانهنشسته ام ببینم آن دو چشم مست و دلبرانهجانا به غم نشانده ای دل مارابیا و دریاب منه تنها راکه خسته ام از این زمانهتکست آهنگ جانا گروه ایهامفریاد مرا تو برده ای دگر از یادشکسته ام من هرچه بادابادرها چو برگ خسته در بادجانم تویی چو زلف تو پریشانمخزان منم که غرق ب
چون نیست زِ هرچه هست جُز باده به دست ،
چون هست زِ هرچه هست نقصان و شکست
 انگار که هست ، هر چه در عالَم نیست
پندار که نیست ، هرچه در عالم هست
پ.ن : رباعیات بسیار زیبای حکیم عمر خیام یه جوری فاز میدن که دلم میخواد بجای "فال حافظ" ، "فال خیام" بگیرم =q
روح من میگردد در این عالم، میبیند هرچه را ادمیان دیده اند
میشنود هرچه را ادمیان شنیده و جنیان شنیده
میبوید هر انچه ادمیان، جنیان و فرشتگان بویده
و حس میکند هرچه را خدا حس کرد و ان نیست به جز عشقی که مابین خدا و ادم بود
حضرت ابلیس از حرص عشق بود که نزول کرد
و من ادم که عشق فرشته ای چون تو کبریایی ام کرد و طعم فراغت همان کرد که گندم با اولیا کرد
هو اللطیف
می خواهم در این روزهای آخر دوره دکترا
و برای این آخرین روزها
ذهن م را از هرچه به آن تراوش می کند
و دوست دارم و دوست ندارم
آگاهانه و ناخودآگاه
باید باشد و نباید باشد
نیست و نبوده
هست و نباید باشد
پوچ و مزخرف
 فاخر و عزیز
و هرچه و هرچه
خالی کنم در اینجا
با این عنوان
"و تو چه میدانی؟!"
پ.م. شروع می کنم بسم الله
مثل نویسی درخت هرچه بارش بیشتر میشود سرش فروتر می آید داستان ضرب المثل درخت هر چه بارش بیشتر میشود سرش فروتر می آید داستان ضرب المثل درخت هرچه بارش بیشتر سرش فروتر می آید باز افرینی مثل درخت هرچه بارش بیشتر میشود سرش فروتر میاید درخت هرچه بارش بیشتر باشد سرش فروتر می اید حکایت درخت هرچه پربارتر سربه زیرتر انشا درخت هرچه پربارتر سربه زیرتر گسترش مثل خفته را خفته کی کند بیدار
انشا در ادامه مطلب
ادامه مطلب
خدایا
هرچه گفتی هرچی دستور دادی قبول کردیم
هرچه کردی هرچی قسمت دونستی قبول کردیم
چه اونی که بعدا فهمیدیم چه اونی که هرگز درکش نکردیم
هرچه قضا و قدر بود هرچی زدی دم نزدیم 
سخت بود سختی کشیدیم
درد داشت دردشو کشیدیم
اما دیگه الان خسته ایم
بفهم
یه بارم تو بفهم
عزیزترینم
زیبای من
من عمیقا معتقدم هرچه که هست به خاطر توست
من هرچه که هستم،ثمره کنار تو بودن است و من هیچ گاه نمیترسم از خوبی تو، از مهم بودنت و از قلب مهربانت بگویم، چون مهربانی در تک تک سلول های تو نهفته است.
و چه خوش گفت نادر که ما بدون ن خوب مردان کوچکیم
شب‌های سرد زمستان هیچ حسنی ندارد مگر اینکه جوراب بلند راه‌راه زرد و مشکی‌ات را بپوشی، خودت را پتوپیچ کنی و بنشینی کنار بخاری، چای بخوری، چای بخوری، چای بخوری، و زل بزنی به گل‌ها و نقش و نگارهای روی فرش و به هرچه که دلت می‌خواهد فکر کنی؛ به هرچه و هر که.
شوریدگان یار را فریاد کافی نیست
دریادلان را موج‌ها و باد کافی نیست
یک قتل بی‌پایان و بی‌پایان و بی‌پایان-
غارتگران عشق را بیداد کافی نیست
وقت از نگاه ما فراموش است، و دیگر هم
ما را دی و شهریور و مرداد کافی نیست
در سرزمین عشق با تدبیر باید رفت 
دیگر مرام هر چه باداباد» کافی نیست
آنان که پیران مسیر عاشقی هستید!
دیگر مسیر عشق را استاد کافی نیست
با قلب شیر و خصلت فرهاد باید رفت
این‌که چه بوده بیژن و فرهاد کافی نیست 
از حلقه آسایش خود دور باید ش
از همون لحظه اول که با پدر و مادرم وارد سالن مهمانی شدم چشمم بهش افتاد و شور هیجانی توی دلم به پا کرد. طول سالن را طی کردم و روی یک صندلی نشسته دوباره نگاهش کردم درست روبروی من بود این بار یک چشمک بهش زدم و لبخند زدم و یواشکی به اطرافم نگاه کردم تا کسی منو ندیده باشد کسی متوجه من نبود. خودم را بی تفاوت مشغول حرف زدن کردم ولی چند لحظه بعد بی اختیار چشمم را بهش انداختم و بهش نگاه کردم چه جذاب و زیبا و با نفوذ بود. دوباره او چشمک زد بیشتر هیجان زده شد
مینی‌سريال Chernobyl محصول مشترک دو شبکه HBO و Sky Atlantic است و تا به امروز توانسته با عبور از سريال‌های پرطرفدار و بزرگی چون بازی تاج‌و‌تخت» و Breaking Bad» رتبه نخست سريال‌های تلوزیونی در IMDb را از آنِ خود کند. چرنوبیل» روایت‌گر داستانی واقعی از یک فاجعه هسته‌ای در پریپیات، یکی از شهرهای اوکراین است. امّا سوال اینجاست که سريال مورد نظر تا چه حد به وقایع تاریخی پایند بوده است؟ آیا قسمت اعظم اتفاقات داستان حاصل تخیلات و یا بزرگنمایی نویسنده است؟
چه عظیم است کهکشان
که از همۀ نقاطش به همین شکل دیده می‌شود
***
 
از تمامی خواهرانی که به احترام ماه محرّم ماتیک مشکی زدند تشکّر می‌کنیم.
اجرتان با اباعبدالله
***
 
"از رهنمودهای مقام معظّم رهبری متشکّریم"
ولی کار خودمان را می‌کنیم
***
 
"از آیت‌الله یزدی عذر می‌خواهم"
یک عذرخواهی هم به آیت‌الله رئیسی بدهکار هستی
***
 
تا چه مدّت بعد از اذان، اوّل وقت نماز محسوب می‌شود؟
به اندازۀ ایراد خطبه‌های نماز جمعه.
***
 
"ن را همین بس بود یک هنر
نشینند و
تو مسافر عشقی و من هر دم در یادت.
فکر کردن به تو، چنان در بیداریم جاریست، که هر لحظه حضورت را احساس میکنم.
چشمانم را هم که میبندم، کنارمی.اما اینبار پر رنگ تر.زیباتر. ملموس تر.
این پاییز فقط دستانت را کم دارد تا کوچه های باغ فردوس را قدم بزنیم و کنار کوچه ی دلبر عکسی به یادگار بگیریم و من از این عشق سرمست شوم و انتظار باز دیدنت را هرچه طولانی، هرچه بیشتر بکشم.
 
آموزش زبان انگلیسی با کمک سريال
دیدن سريال کمک بسیار شایانی در به خاطر سپاری لغات دارد .
روش موثر هم این است که ابتدا لغات را مرور کنید و سريال را بدون زیر نویس ببینید. در ابتدا سعی کنید فقط به ضمیر نا خوداگاهتان اعتماد کنید چون داره کارش رو خوب انجام میده.
مرحله بعد با زیر نویس انگلیسی ببینید اینجا به تدریج درکتون بیشتر میشه . 
مجدد نگاهی به لغات بندازید.
هرچه بیشتر زمان میبرد بیشتر لذت می برید از دیدن سريال چون راحت تر می فهمید که چی می گن. حا
هرچه تاریخ ایران را مطالعه می‌کنم، تقسیم‌بندی‌های جامعه‌شناسان، بیشتر زیر سوال میرود!
دور کیم می‌گفت در جوامع سنّتی، نظم مکانیکی و در جوامع مدرن، نظم ارگانیکی حاکم است!
امّا در عصر صفوی و قاجار که مدرن اوّلیه به حساب می‌آیند، هرچه به شهرها و مراکز پیشرفت، نزدیک‌تر می‌شویم، دین حضور پررنگ‌تری دارد(نظم مکانیکی) و هرچه به روستاها نزدیک‌تر می‌شویم، از لحاظ عقاید و سنّت‌ها، آزادی بیشتری وجود دارد.(نظم ارگانیکی)

برای مطالعه‌ی جنبه‌ها
حس من امروز این بوده که وارد ماهی شدیم که هرچه آرزو کنم و از خدا بخواهم برایم برآورده میکند و  از دیروز به این فکر میکردم که پارسال ماه رمضان از خدا چه خواستم و خدا چه کرد و همینجور که با خودم مرور میکردم میدیدم هرچه خواستم بهبهترین شکل عطا کرده است و امروز روز اول ماه رمضان با قوت و انگیزه بیشتر از خدا طلب حاجت  دارم.
فال حافظی که لحظه‌ی تحویل سال گرفتم آن‌قدر خوب آمد که به معنی واقعی کلمه زیبا شدم و سال جدید را کلا به فال نیک گرفتم. این را هم بگویم که در همان لحظه‌ای که داشتم به فال نیک می‌گرفتم صدایی توی سرم گفت: فال لحظه‌ی سال‌تحویل پارسالم هم خیلی خوب آمده بود، ولی نتیجه چی شد؟ که خب من در حرکتی هوشمندانه(؟) فورا خودم را زدم به کوچه‌ی علی چپ و به فال نیک گرفتنم ادامه دادم.
الان که دارم این‌ها را می‌نویسم حسی دارم شبیه "هرچه بادا باد" و "هرچه پیش آید خو
از دردهای این روزهام این که درسی که بارها با هزار وسواس خوندم رو باز میکنم و انگار که بار اوله چشمم به این جملات می اُفته.
از دردهای این روزهام اینکه بعد از روزهای پیاپی 13_14ساعت درس خوندن انگار روی نقطه ی صفرم.درس های تلنبار شده.
اینکه روزی هزاربار میگم نمیشه و هربار پشت بندش به خودم قوت قلب دوباره میدم.زمین میخورم و بلند میشم.خاک های روی زانوهام رو با دستم میتم و به دویدن ادامه میدم.کاش هرچه زودتر بگذره.حالا که سرنوشت من کشیده شده ب
خدمت استاد عظیم الشان ما در معارف الهیه حکیم متاله عارف مستقیم حضرت آیت الله جوادی آملی دامت برکاته وقتی این مساله را مطرح کردم که :
من گم شده ام مرا پیدا کن و سرجایم بنشان»
فرمود :
هر لحظه که چیزی را به خود یا به غیر خدای سبحان نسبت دادیم ،خود را گم کرده ایم ؛اگر خود و غیر خدا را ندیدیم و فقط خدا و مجاری او را دیدیم معلوم می شود در راه هستیم .هرچه هست و هرچه داریم از آنِ خداست »
سید علی طباطبایی ـ تجلی اعظم ص ۱۴۳
از جمله حرف هایی که احساس می کنم درست است اما می دانم غلط است :
1- فقیر که هستیم بیشتر یاد خدا می افتیم پس فقر بهتر است از ثروت .
2- وقتی دانسته هامان کمتر باشد و بی خبر تر باشیم از این عالم و در یک کلمه هرچه "ساده" تر باشیم بیشتر احساس عجز می کنیم و بیشتر احساس نیاز می کنیم که به خداوند توکل کنیم . و هرچه عالم تر باشیم انگار حس می کنیم که همین علم برای رفع مشکلات ما کافی است .
3- هرچه مشکلات و گرفتاری ها بیشتر باشد ندای یا الله ما هم بلند تر می شود و هر
دانلود آهنگ جدید سالار عقیلی برای تیتراژ سريال برادر جان به نام آشفته ام آشفته ام زخم از برادر دیده ام چون از ناکسان رنجیده ام سريال برادر جان با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang ashofteam ashofteam zakhm az baradar dideam
دانلود آهنگ آشفته ام آشفته ام زخم از برادر دیده ام چون از ناکسان رنجیده ام سريال برادر جان
تنها میمانم میدانم می آیی با تو آرامم بی ترس از تنهایی
تنها میمانم عاشق تر زخمی تر آرام چون آتش در زیر خاکستر
برگرد و بیا دلت
از تو خواستم هم عشقت هم عشقی در دنیا
عشقی که برای تو باشد برسد به تو در دنیا
هرچه آفریده توست و مفهومت را می داند
دنیا پرستی است که مطرود توست و دنیا
که پشت کردم به هرچه غیر تو بوده است
خوب شدم،در تو رو به تو هستم و در دنیا
آیا نفهمیدیم از پله های پیشرفت بی ظلم 
به خواستت پله رسیدن به آخرت شده دنیا
مفهوم ستم ها محروم کردن آدمی است 
مستضعف مظلوم شده از دین و هم دنیا
آنان که چنین شیوه را هرزگی کرده اند
محرومند،بی بهره هم از دین هم از دنیا
مجموعه‌داستان نفرین به هرچه قانون» نوشته مجید اسطیری از سوی انتشارات نشر اسم وارد بازار کتاب شد.
به گزارش آنا، نفرین به هرچه قانون» شامل هفت داستان کوتاه است که در بازه زمانی سال‌های ۹۲ تا ۹۶ توسط اسطیری نوشته شده‌اند. داستان‌هایی اجتماعی و روان‌شناختی که مانند کارهای پیشین این نویسنده جوان عنصر قصه» در آن‌ها پررنگ است.
این نویسنده جوان پیش از این در گفتگو با آنا با اشاره به مضامین متنوع در کتاب نفرین به هرچه قانون» گفته بود:  این
برخلاف اینکه دوره های قبل جمع زیادی از مردم را با ابزار ترس» به پای صندوق ها می کشاندند، اما این بار صندوق های رأی در غیاب آنها برگذار شد، و این بود که نتیجه کاملاً متفاوت با دوره های قبل در آمد.- در غیاب ترسوهای کرونایی
- در غیاب سایه ی جنگی که در سایه ی اقتدار این روزهای کشور بی خاصیت شد
- در غیاب عروسک های دست ماهواره که هرچه دشمن ما دیکته می کرد، در لیست انتخاباتی دیکته می کردند.
 
می رسد روزی که هرچه فریاد داریم سر توسوهای داخلی می زنیم و می
 اسفند
 هر چه سرد، هرچه سخت اما در پی اش بهاری هست
 درست مثل زندگی که روزهای سختش هرچه طاقت فرسا اما در گذر است
. آدم ها می آیند با خودشان شوق می آورند، 
امید و رشته های نازک دلبستگی رشته ها که طنابی ضخیم شد
 از ترس به دام افتادن میروند از آنها کوله باری می ماند پر خاطره
 و دلبستگانی که در خاطره ها جا می مانند.
 فراموشی گره کوری ست که به دست زمان باز میشود
 اسفندِ رابطه ات در گذر است
 خاطره ها را دَرس کن و بهار را با حال دیگری آغاز کن
 #پریسا_زا
قضاوت ساده ترین کار است .
برای همین است که انسان ها قضاوت میکنند .
تو که مرا نمیشناسی ، چگونه میتوانی خودخواهانه مرا نقد کنی؟!
تو که از چیزی خبر نداری ، چگونه میتوانی به راحتی حکم بدهی ؟!
دنیا را هرکسی از منظر خودش میبیند .
درسته دنیا تاریکِ تاریک است . من هیچ گاه نخواستم که کسی را اذیت کنم که حال اینگونه مرا مورد قضاوت قرار دهی .
حال هرچه میخواهی بگو و هرچه میخواهی فکر و قضاوت کن .
یاعلی !
دلِ مِرگان می‌خواست برخیزد و برود روی گونه‌ی پسرش را انه ببوسد . اما چیزی مثل لایه‌ای نامرئی مانعش می‌شد . از اینکه محبت خود را بنمایاند شرمنده بود . مِرگان چنین بود . مهر خود را نمی‌توانست به‌سادگی بازگو کند . عادت نداشت . شاید چون بروز دادن عشق ، فرصت می‌خواهد . گه‌گاه هم اگر مِرگان گرفتار قلب خود می‌شد ، ثقل خشک و خشنی سد راهش بود . پس بیانِ مهر گویی خود بیگانه‌ترین خصلت او شده بود . گرچه جوهر مهر ، عمیق‌ترین خصلت مِرگان بود . به‌جای ه
رسولخدا ص. فرمود نرمی میمنت دارد و خشونت نحوست 5 امام باقر ع فر،مود خدای عزوجل ملایم است وملایمت را دوست دارد و پاداش که بملایمت  مبدهد بخشونت وسختگیری نمیدهد  رسولخدا ص فرمود نرمی روی هرچه گذاشته شد انرا زینت داد واز هرچه برداشته شدزشتش  ساحت
 7 پیغمبر ص فرمود در نرمی زیادیوبرکت است وهر که ار نرمی محروم شد از خیر محروم گشت 
خب خب من بیدارم. از چهارو نیم اینطورا. تازه میخوام شروع کنم چون تازه لود شدم. داشتم فکر میکردم که شاید هیچوقت از اینجا نرم. مطمئن نیستم. همه چیو زمان معلوم میکنه. اما این دلیل نمیشه از تلاشم دست بکشم. تلاشمو میکنم هرچی شد. بیشتر زبان ها رو برای این میخونم که بتونم کتاب بخونم. بیست سال دیگه البته :دی چقدر بده که مها نیست. جاش خیلی خالیه و دلم براش تنگ شده. برای رشت هم. با تمام حس غربتی که داشت. تازه داشتم کم کم بهش عادت میکردم دوست دارم زودتر خوب بشم
احساس غالبم در این روزها تنهایی ست. نه از آنها که با یک مهمانی آخرِ هفته میشود رفعش کرد. یک جور تنهایی که می‌خزد توی تار و پود وجود. جاری میشود توی رگ‌ها. انگار که آمده باشد بماند. من؟ میگویم خب بمان! فهمیده‌ام این تنهایی شبیه است به یک باتلاق. هرچه بیشتر دست و پا بزنی، بیشتر فرو‌ خواهی رفت. هرچه بیشتر به ازدحام آدم ها پناه ببری، تنهایی پررنگ‌تر خواهد شد. این روزها یک چیز مدام توی مغزم تکرار شده: برای فرار از تنهایی به ابتذالِ حضور آدم‌ها چن
سريال وایکینگ ها یکی از سريال های جالبی است که در حال دیدن آن هستم. دوستانی که علاقمند به دیدن سريال می باشند را به دیدن سريال های زیر توصیه می کنم:
- سريال وایکینگ ها
- سريال لیست سیاه
- سريال مرده های متحرک
 
واقعا این سريال ها جذاب هستند
حاج روح الله عباسپور نماینده ادوار مجلس و مشاور قوه قضاییه در مسجد جامع شال؛؛
نهضت انقلاب اسلامی ومبارزه با رژیم ستم شاهی در منقطه قزوین وزنجان با رهبری مرحوم آیت الله شالی وطلبه های دست پروده های ایشان شکل گرفت وادامه یافت.
اگر به مطالبات به حق مردم بی توجه باشیم وبه مشکلات مردم رسیدگی نکنیم به تعبیر حضرت امام خطاب به مسئولین انقلاب وحکومتی نخواهدبود تا مسئولین برارایکه قدرت بنشینند وبر مردم حکومت کنند.
تحولات وعملکرد دوران پهلوی

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها