نتایج جستجو برای عبارت :

اشرقت نفسی به نور فوادی

#حدیث_مهدوی 
امام رضا(ع)
فاذا خرج اشرقت الأرض بنور ربها، و وضع میزان العدل بین الناس فلا یظلم احدا، و هو الذی تطوی له الأرض و لا ی له ظل، و هو الذی ینادی مناد من السماء یسمعه. جمیع اهل الأرض بالدعاء الیه، یقول: الا ان حجة الله قد ظهر عند بیت الله فاتبعوه، فان الحق معه و فیه».
او چون ظاهر شود، زمین به نور پروردگار نورانی گردد. ترازوی عدالت در میان مردم قرار دهد (ارزش‌ها و معیارهای عدالت را پیاده کند) دیگر احدی به دیگری ستم نمی کند، زمین زیر پ
بسم الله الرحمن الرحیم
 
بعضی موقع ها بعضی دعاها عجیب میچسبن.
مثل زیارت جامعه کبیره ی حرم امام رضا.
 
بشینی و ببینی امامِ هادی عجب گوهر گرانبهایی رو برامون امانت گذاشتن.
بخونی و ببینی که قرآن و عترت چطور توی فرازهای این دعا چفتِ هم شدن، اونجاهایی که میگه
و ایاب الخلق الیکم .
و اشرقت الارض بنورکم .
 
توی قرآن مگه اینا منتسب به خدا نبود؟
الله اکبر!
 
بخونی و ببینی فرازهاش توی قران چطوری اومدن و اهل بیت عجب مخلوقاتی ان. تفاوتشون هم با خدا عجیبه.
آن نفسي که باخودی یار چو خار آیدت          وان نفسي که بیخودی یار چه کار آیدت
آن نفسي که باخودی خود تو شکار پشه‌ای          وان نفسي که بیخودی پیل شکار آیدت
آن نفسي که باخودی بسته ابر غصه‌ای          وان نفسي که بیخودی مه به کنار آیدت
آن نفسي که باخودی یار کناره می‌کند          وان نفسي که بیخودی باده یار آیدت
آن نفسي که باخودی همچو خزان فسرده‌ای          وان نفسي که بیخودی دی چو بهار آیدت
جمله بی‌قراریت از طلب قرار تست          طالب بی‌قرار ش
بسم الله الرحمن الرحیم
المقدمة
عن الإمام الرضا علیه السلام: من طلب الامر من وجهه لم یزِلَّ فإن زلَّ لَم تخذُلهُ الحِیلَه»

ت
العنوان
الرابط

1
تأهیل مربیات الأطفال مقدمة و تعریف

2



 
المستوى الأول
1: مناهج و قوالب تعلیم  المفاهیم الإسلامیة بطریقة غیر مباشرة للأطفال
 

ت
عنوان ورشة العمل
الرابط

1
قالب اللعب بالكلمات 

2
تتمة قالب اللعب بالكلمات

3
قالب سر الجدول

4
القصة (1): تعریفها ، أنواعها و القصص القرآنیة

5
القصة (2): أركان القصة و أسالیب بیا
بو عطر تنت تو تاروپود لباس من رفته بود گذاشتمش کنار ارتشی سبزه 
اینا نه شسته میشن و نه پوشیده 
فقط بو کشیده میشن تا نفس بشه بره تو ریه ها
#سیاره_دلبر_من تو نفسي برای ریه هام  
نفسي برای مست کردن من 
 نفسي برای دیونه کردن من  
برای زندگی کردن من 
دنیای این روزهای زندگی ام، دنیای عجیبی ست پر از کش مکش های بیهوده ،پر کابوس های بی معنا و پر از تنهایی . خبری از آرامش نیست.  
خودم را دلداری می دهم و می گویم هر لحظه از زندگی یک تجربه است . تلخ و شیرینی این تجربه ها به نتیجه آنها بستگی دارد و بعد از آن  یک نفس عمیق می کشم و دوباره به خودم می گویم عشق هم یک تجربه است . تجربه عاشقی  جز بزرگتربن تجربه های زندگی هر  انسان ست . تجربه ای که در نهایت زیبایی می تواند یکی از  تلخ ترین حادثه ها باشد . باز هم ی
بستر نیکوکاری ،نیک اندیشی و نیک نفسي است.مثلا اگر کسی ،حسود ،قدرناشناس دوستی ها و فداکاری های دیگران باشد .و روی همه اینها را لعابی از تقدس و ظاهر متشرع بکشد و حتی نذر و نیاز و زیارت هم داشته باشد ،در واقع او نیک نفس نیست و بهایی برای او قائل نباشید .این روزها فرصت مغتنمی است تا بر نیک نفسي خود تمرکز کنیم .بساط ضیافت الهی روبه انتهاست همدیگر را دعا کنیم .دعا برای دیگران زمینه را برای نیک نفسي پدید می آورد .
شبا* که میخوام بخوابم انگار از یه جنگِ طولانیِ از ابتدا محکوم به شکست برگشتم؛
مغبون!
خسته! 
بی سنگر!
زندگی قراره همینجوری روز به روز سختتر شه یا چی؟!
*شب به فاصله‌ی ساعات سه بامداد تا شش صبح اطلاق میشود :|
عنوان:
گفتنی نیست ولی بی تو کماکان در من
نفسي هست دلی هست ولی جانی نیست
محمد عزیزی
عمر بگذشت به بی‌حاصلی و بوالهوسی

ای پسر جام می‌ام ده که به پیری برسی


چه شکرهاست در این شهر که قانع شده‌اند

شاهبازان طریقت به مقام مگسی


دوش در خیل غلامان درش می‌رفتم

گفت ای عاشق بیچاره تو باری چه کسی


با دل خون شده چون نافه خوشش باید بود

هر که مشهور جهان گشت به مشکین نفسي


لمع البرق من الطور و آنست به

فلعلی لک آت بشهاب قبس


کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش

وه که بس بی‌خبر از غلغل چندین جرسی


بال بگشا و صفیر از شجر طوبی زن

حیف باشد
دلم می خواهد مکانی را بیابم و تا دل تقاضا دارد غر بزنم . آنقدر غر بزنم که دیگر جایی برای شکایت باقی نماند  . راستش را بخواهی مغزم از مشتی افکار پوچ دچار اسپاسم شده . به جایی نیاز دارم که همه را دور بریزم . وقتی به خودم بیایم که بتوانم نفسي عمیق بکشم. حال و هوای این روزهای من به کابوس شباهت دارد . یا شاید به نهالی عقیم تبدیل شده ام که برگ و باری نمی دهد . شاید هم تنهایی بلایی شده که احساس نامساعدی داشته باشم. هر چه که هست، دوست داشتنی نیست. همین احساس
ماهی بر لب حوض از جوانی خوش دل بحر نفسي تازه کرد. جوان از مد انسانیت سر فرو برد بر درون اب خشمگین تا دهد به ماهی طفلک اندکی نفسي تازه. 
چون لب بر لب آن بست. جوان از عشق ماهی آمیخته شد. که دیگر نه دنیا را فهمید و نه مرگ را.
جوان که رهسپار آن دنیا می شد. بهایی چه چیزی را می پرداخت؟!
اگر بگویند ارزش زندگی از ارزش بوسه کمتر بود. آنگاه من زندگی را اشتباه یاد گرفته ام.
متن آهنگ فریدون اسرایی بنام شب روشن

منم و یه قلب عاشق تو شبای بی قراری وقتی دلگیرم و دلتنگ تو هوای منو داری تویی یه چراغ روشن منم و یه شهر تاریک تویی یه عشق بی مرز منم و یه قلب کوچیک نفس من شب روشن کجایی سخته از تو دل بریدن کجایی تو که دوری نفسي نیست کجایی من امیدم به کسی نیست کجایی به هوای نفس تو زنده موندم خسته بودم خودمو تا تو رسوندم من به حرف این جماعت دل نبستم تو به دادم برس امشب که شکستم نفس من شب روشن کجایی سخته از تو دل بریدن کجایی تو که دو
Soudabeh:This prayer is very special and can even be used as the basic prayer. If we look at the last part of the prayer, the affair and  the act, are indicated in this prayer. The act must be based on satisfaction and Fel (intention) is based on obedience and both of them are on the basis of inspiration.  In the part of  Fel (intention) what causes obeying is ذلل نفسي ( having supplication mode)  and عظم شانک ( seeing yourself submissive and  consider God  great)  the act that gives satisfaction is inspired and this subject is happening with ذلل نفسي و عظم شانک This is very obvious. The act of righteousness is done by inspiration or with obedience to God.  If these two inspirations are made, the person will despise himself before God and consider Go
حس همیشه داشتنت نه عشق و دلبستگیهنه قصه گسستنه نه حرف پیوستگیهعادت و عشق و عاطفه هر چه لغت تو عالمهبرای حس من و تو یه اسم گنگ و مبهمهتو این روزای بی کسی اگه به دادم نرسییه روز میای که دیر شده نمونده از من نفسي
==>> تکست اهنگ راز همیشگی از اینتر موزیک <<==
خواستن تو برای من فراتر از روح و تنهراز همیشگی شدن همیشه از تو گفتنهاگر تو مهلتم بدی مهلت مرگ نمیخوامبا تو به قصه میرسم همراه لحظه ها میامعادت و عشق و عاطفه هر چه لغت تو عالمهبرای حس من و تو
متن آهنگ عشق جذاب میثم ابراهیمی
کار و زندگی نمیذاره واسه آدم چشات نفسه که همینجوری میره براتیه شهرو دیوونه میکنی با اون عطر تنت میلرزه شهر موقع راه رفتنت راه رفتنتآخه چقد نفسي تو میمیرم بی تو دیگه چجوری بگم بهت که بشه حالیتوآخه چقد نفسي تو میمیرم بی تو دیگه چجوری بگم بهت که بشه حالیتواگه بری دلم باهات قهر میکنه بودنت حالمو بهتر میکنه
ادامه مطلب
                                                        صلوات زیاد حافظه را زیاد می کند.((157))
 
بسم الله الرحمن الر حیم
آمنت بربی و هو الله الذی لا اله الا هو اله کل اله ومنتهی کل علم ورب کل رب و اشهد الله علی نفسي
بالعبودیة و الذل و الصغار و اعترف بحسن صنائع الله الی و ابوء علی نفسي بقلة الشکر و اسال الله فی
یومی هذا وفی لیلتی هذه بحق ما یراه له حقا علی ما یراه له منی  رضا ایمانا و اخلاصا و ایقانا بلا شک
و لا ارتیاب حسبی الهی من کل من هو دونه و الله وکیل علی
#مجالس+
#دیوارنوشتهای من
#فریدون مشیری
برای مادرم
در بیابانی دورکه نروید جز خارکه نخیزد جز مرگکه نجنبد نفسي از نفسيخفته در خاک کسیزیر یک سنگ کبوددردل خاک سیاهمی درخشد دو نگاهکه به ناکامی ازین محنت گاهکرده افسانه ھستی کوتاهباز می خندد مھرباز می تابد ماهباز ھم قافله سالار وجودسوی صحرای عدم پوید راهبا دلی خسته و غمگین ھمه سالدور از این جوش و خروشمی روم جانب آن دشت خموشتا دھم بوسه بر آن سنگ کبودتا کشم چھره بر آن خاک سیاهوندرین راه درازمی چکد بر
                                یا سید یا سند یا صمد یا من له المستند 
بسم الله الرحمن الرحیم
1=یا من لا یشغله سمع عن سمع یا من لا یغلطه السائلون یا من لا یبر مه الحاح الملحین اذقنی برد
عفوک و مغفرتک و حلاوه رحمتک
 
2= اللهم بارک علینا و ارفع عنا بلایانا یا رئوف لبیک اشفع لبیک و ارحم لبیک و ان الله یبعث من فی القبور
و صلی الله علی خیر خلقه محمد و آله اجمعین و سلم تسلیما کثیرا دائما ابدا برحمتک یا ارحم الراحمین
 
3= اللهم لا اله انت سبحانک و بحمدک
نفس در لغت به معنی جان ، روح ، روان و نشان دهنده زنده بودن است (دهخدا) .
در علوم اسلامی و قرآنی ، به عنوان جهت دهنده حرکت و اندیشه آدمی و مسبب بسیاری از کردار و رفتار معرفی می شود . قرآن کریم انسان را دارای پنج نفس معرفی نموده است ، به نظر فلاسفه می توان گفت : نفس انسان یکی است ولی چهار جلوه و عمل از خودش نشان می دهد.» اسامی نفوس آدمی : ۱) نفس ناطقه : همان غریزه ی آدمی است که از هنگام تولد تا دو یا سه سالگی و پیش از شکل گیری فهم و تفکر همراه آدمی است .
مژده ای دل که مسیحا نفسي می‌آید
که ز انفاس خوشش بوی کسی می‌آید
 
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
زده‌ام فالی و فریادرسی می‌آید
 
زآتش وادی ایمن نه منم خرم و بس
موسی آنجا به امید قبسی* می‌آید
 
هیچ کس نیست که درکوی تواش کاری نیست
هرکس آنجا به طریق هوسی می‌آید
 
کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست
این قدر هست که بانگ جرسی می‌آید
 
جرعه‌ای ده که به میخانهٔ ارباب کرم
هر حریفی ز پی ملتمسی می‌آید
 
دوست را گر سر پرسیدن بیمار غم است
گو بران خوش که هن
معمولاً تنها می‌روم استخر! می‌روم تا حال و هوایِ عجیبی که در آن جا هست را بغل بگیرم و چند ساعتی را تنها در گوشه‌ای از انبوهِ آب‌هایِ رویِ هم تلمبار شده، به دنیایِ افکارم بروم.
نفسي عمیق می‌کشم و خودم را در گوشه‌ای از قسمت پُر عمق ماجرا رها می‌کنم! بی‌حرکت و در س کامل می‌گذارم آب به من هدیه دهد حسِ معلق بودنش را. چشم هایم بسته است و سرم در زیرِ آب. انگار در عمقِ افکارم شیرجه زده‌ام و حالا حالا قرار نیست بالا بیایم. به همه‌چی فکر می‌کنم و
به نام خالق زیبایی‌ها
قطعه‌ای از آسمان در نگاه خاکستری‌اش دیده می‌شد.قطعه‌ای به زلالی باران به
وقت بهار دل‌ها. قطره‌ای از شفافیتش پایین چکید تا پایانی واقعی را برایش رقم 
زند.
پایانی که در انتها به آغازی از جنس زیبایی پیوند خواهد خورد. پایانی که در ظاهر
قاب واقعی خورده اما در اصل رایحه نفسي تازه را برایش به ارمغان می‌آورد.
نفسي به نام زندگی، زندگی همراه با غنچه‌های نشکفته امید و لطافت گلبرگ
تازه شکوفا شده گل‌های بهاری.
پایان واقعی احس
اگر چهل مرد برای امیر المومنین علیه السلام پیدا می‌شد، ایشان بر ضد ابو بکر جهاد می‌کردند!!!
قال: فانتهوا بعلی علیه السلام إلى أبی بكر وهو یقول: أما والله لو وقع سیفی فی یدی لعلمتم أنكم لن تصلوا إلى هذا أبدا. أما والله ما ألوم نفسي فی جهادكم، ولو كنت استمكنت من الأربعین رجلا لفرقت جماعتكم، ولكن لعن الله أقواما بایعونی ثم خذلونی.
سلیم بن قیس هلالی رضوان الله علیه گوید: سلمان رضوان الله علیه گفت: وقتی که علی علیه السلام را به سوی ابو بکر می‌کشید
زینب کبری  برای این جور وقتهای ملت ما این شعر را گفته است:
یا هلالا لما استتم کمالا
غاله خسفه فأبدا غروبا
ما توهمت یا شقیق فؤادی
 کان هذا مقدرا مکتوبا
 گمانم نمی رسید روزی تصویر گوشت شقه شده با دنده های روبه آسمان  او را ببینم  همراه با  قرمزی هایی که  روزی ریه و قلب و جگرش بود. تنها جای سالمش آن دست بود.آن انگشتر .حتی جای سالمش هم با گل و سوختگی تزئین شده بود. این آخرین پیام مردی بودمردی که همین طوری غیر رسمی از روی محبوبیت نفر دوم یک ملت
قوه اظهار نظرم داره کور و کور تر میشه .
به حدی که دیگه برای کوچیک ترین مثال هیچ اعتماد به نفسي برای بیان نظرم ندارم.همش حس میکنم اطلاعات کافی برای حرف زدن راجع به اون موضوع رو ندارم .میرم میخونم .سرچ میکنم .در‌میارم و وقتی قراره حرف‌ بزنم دیگه بقیه نظرمو نمیخوان.!میدونید چی میگم؟
یه حس بدیه .حس اینکه من هیچی نمیدونم .!
من نمیدونم.
حتی توی کلاسهایی که میرم .حتی تو دانشگاه و راجع به حقوق .من هیچی نمیدونم.!چطور باید راجع به مبحثی که اشر
م ‍عمولاً تنها می‌روم استخر! می‌روم تا حال و هوایِ عجیبی که در آن جا هست را بغل بگیرم و چند ساعتی را تنها در گوشه‌ای از انبوهِ آب‌هایِ رویِ هم تلمبار شده، به دنیایِ افکارم بروم.
نفسي عمیق می‌کشم و خودم را در گوشه‌ای از قسمت پُر عمق ماجرا رها می‌کنم! بی‌حرکت و در س کامل می‌گذارم آب به من هدیه دهد حسِ معلق بودنش را. چشم هایم بسته است و سرم در زیرِ آب. انگار در عمقِ افکارم شیرجه زده‌ام و حالا حالا قرار نیست بالا بیایم. به همه‌چی فکر می‌کن
اعتماد به نفس، این گوهرِ سخت‌دست‌یافتنی! بله این جواهر را هر کس داشته باشد زیبا، پُر قدرت، موفق و کلا همه چیز تمام می شود. بی نظیر می شود. همین اعتماد به نفسي که ما دست کم می گیریم. همین اعتماد به نفسي که مهم نیست اگر بشکند و نابود شود. همین اعتماد به نفسي که باید بچه هایمان را به آن مجهز کنیم تا در آینده به جنگ مشکلات ریز و درشت بروند و موفق و سربلند از آن سر کشتار مشکلات بیرون بیایند. 
هیچ کس نیست که راه ساده ای  یا اندازه ای مشخصی برای در دست گ
دانلود آهنگ جدید نفس از ایوان بند با بهترین کیفیت + پخش آنلاین
وای تو نفسي یک تنه بسی میره بی کسی تو که میرسی
قبل تو میاد عطری که زدی سمت این خونه راهو بلدی
Evan Band – Nafas
دانلود آهنگ ایوان بند به نام نفس با دو کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸
متن و ترانه آهنگ نفس – ایوان بند
همه کسم هم نفسم عاشقم به اسم تو قسم
باز که ماهی شدی تو که راهی شدی سمت دریای سینه ام
صدای پات صدای پات صدای خوب خنده هات عالمو میگیره صبرم از کف میره تا تورو میبینم
وای تو نفسي یک تنه بسی میر
                یا ارحم الراحمین یا نور السموات و الارض یا هادی المضلین
 
بسم الله الرحمن الرحیم
 
1= الله اکبر بالله اخرج و بالله ادخل و علی الله اتوکل اللهم افتح لی فی وجهی هذا بخیر و اختم لی بخیر
وقنی شر کل دابة انت اخذ بناصیتها ان ربی علی صراط مستقیم
 
2= اعوذ بما عاذت به ملائکة الله من شر هذا الیوم الجدید الذی اذا غابت شمسه لم تعد من شر نفسي
و من شر غیری و من شر الشیاطین و من شر من نصب لاولیاء الله و من شر الجن و الانس و من شر
السباع و الهوام و
قسمت نخست / آشنایی با نفس و قوای آن 
امام علی (ع) نفس تو نزدیک ترین دشمن تو است . (غررالحکم / حدیث 9957)
بنابر حدیث فوق از امیر مومنان (ع) شناخت نفس ؛ نوعی دشمن شناسی است و برای غلبه بر دشمن بایستی ابتدا او را به درستی شناخت . 
نفس در لغت به معنی جان ، روح ، روان و نشاندهنده زنده بودن است (دهخدا) . 
در علوم اسلامی و قرآنی ، به عنوان جهت دهنده حرکت و اندیشه آدمی و مسبب بسیاری از کردار و رفتار معرفی می شود .
 قرآن کریم انسان را دارای پنج نفس معرفی نموده است
آن نفسي که با خودی یار چو خار آیدت
وان نفسي که بیخودی یار چکار آیدت. 
 
بعد از تمام این اوقات گند و هجمه‌ی اضطراب‌ها امروز بیدار شدم و خیلی بی‌دلیل اندکی نور را در درونم حس کردم که به اطراف می‌پراکند. دیگر مهم نیست که من کی هستم و دنیا حول محور کی و چی می‌گردد. چون به فراست دریافته‌ام که جهان مرکزیتی ندارد. بلکه بیشتر جریان دارد. چیزی از دل چیزی. چیزی رو به چیزی. پنجره‌ای به پنجره‌ای. فرق دیوار با پنجره این است که رو به چیزی ندارد. در خود بسته
منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربتست و به شکر اندرش مزید نعمت. هر نفسي که فرو می رود ممدّ حیاتست و چون بر می آید مفرّح ذات. پس در هر نفسي دو نعمت موجودست و بر هر نعمتی شکری واجب.
از دست و زبان که برآید
کز عهده شکرش به در آید
این بلاگ، شعله ای است برآمده از جرقه دفترچه آغازگری نوشته علی سخاوتی، به انرژی انباشته از سالها مطالعه،جستجو،کشف و تغییر.
دقیقا نمی دانم قرار است تجربیاتم اینجا را بسازد، یا اینجا فعالیتهایم را.
می خواهم بنویسم . . .
از آن
موجیم که آسودگی ما عدم ماست.
نه من شاید هیچوقت موج نبودم؛ هیچوقت با تمایل قلبی خروش نمی‌کردم و سر به سنگ نمیزدم. من شاید یه جلبک دریایی باشم که بنابر یک سری اتفاقاتِ اتفاقی کنار یه ساحل ناارام و پر از موج و‌خروش قرار گرفتم. من تمام عمر با موج ها خروشیدم و سر به سنگ زدم. حالا اما خبری از هیچ موجی نیست، من موندم و من. اوایل همه چی ایده‌آل بود. قهوه ، موزیک ،مطالعه ، فیلم. نه خبری از امتحان بود و نه تکلیف و نه ددلاین و نه هیچ چیز دیگه ای. این اولین با
هر کی به جز تو اومد به چشم نیومد
هی اومدم دلو عقب بکشم نیومد
شاه دلم دلیل عشقی تو واسه دلم
پرته به تو همه هوش و حواس دلم
چشمات یه حالتیه خماره جنگه سرت همه جا خب آره
نمیدونی دوریت چی به سر من میاره عشقت یه چیزی مث قماره
نفسم به تو بنده عزیزم با تو گریه میخنده عزیزم
تنم از تب عشق تو داغه یخ قلب من آب شده باهات
من به لبخند تو مریضم میخرم غمو از تو عزیزم
نمیذارم نمیذارم تو دلم کسی باشه به جات
هم نفسي نفسي نفسي دل ندی جز من به کسی
وقتی نباشی تو دلخوشیا
نمی‌تونم نفس بکشم.نمی‌تونم حرکت کنم.نمی‌تونم به عقب برگردم.فلجم می‌کنه.آگاهانه.منو تو بدترین حالت ممکن رها می‌کنه و می‌ره.انگار از اولشم نبودم.چشمام بسته می‌شن و توی چهار راه های ذهنم غرق می‌شم.دست و پا می‌زنم.برنمی‌گرده.دست و پا می‌زنم.برنمی‌گرده.دستام به‌سختی حرکت می‌کنن و پرتشون می‌کنم بالا تا ببینه.تا برگرده.ولی برنمی‌گرده.برنمی‌گرده تا مطمئن شم از اولشم نبودم. دستام می‌افتن پایین.توی باتلاق ذهنم.بعد سرم.دست و پا می‌زنم.انگ
تو بجو کلام پنهان، تو بجو اذانِ در جانتو بجو حروف رقصان، تو بجو شراب جوشان
تو بجو به هر دو سویت، به درون و روبرویتتو بجو به های‌و‌هویت، به سرود و رقص عریان
بِنِشین و نیک بنگر که عمارتیست افتانبِنِشین و نیک بنگر که عمارتیست خیزان
سر آن گرفته این شب که ز قلّه‌ها بخیزددم آن گرفته این تب که کشد مرا ز انسان
برو آدمی چه سانی که سراب عقل خاک استبرو خادمی بیاموز به حروف و رمز رحمان
برو این چنین نپایی، که به ساعتی و جاییبرو بی‌زمان به پا کن سر و سین و
بعد از اینکه یک مرد ۹۳ ساله در ایتالیا از بیمارستان مرخص می شود، به او گفته شد که هزینه یک روز ونتیلاتور (تهویه) بیمارستان را بپردازد. پیرمرد به گریه افتاد. پزشکان به او دلداری دارند تا بخاطر صورتحساب بیمارستان گریه نکند. ولی آنچه پیرمرد در جواب گفت، همه پزشکان را گریه انداخت. پیرمرد گفت: "من به خاطر پولی که باید بپردازم گریه نمی کنم. تمام پول را خواهم پرداخت."  گریه من بخاطر آن است که 93 سال هوای خدا را مجانی تنفس کردم، و هرگز پولی نپرداختم. در ح
عبارت ظلمت نفسي که در دعای کمیل آمده به این معناست که من به خودم ظلم کردم و معنی ظلم به خویشتن هم این است که انسان خدا را نافرمانی کرده باشد.
حضرت على علیه‌السلام دراین‌باره می‌فرمایند:
ظَلَمَ نَفْسَهُ مَنْ عَصَى اللّهَ وَ اَطاعَ الشَّیْطانَ.
آنکه خدا را نافرمانى نماید و از شیطان اطاعت کند، در حق خویش، ستم نموده است.
غررالحکم و درر الکلم ج ۴، ص /۲۷۶
و نیز می‌فرمایند:
 مَنْ اَهْمَلَ الْعَمَلَ بِطاعَهِ اللّهِ ظَلَمَ نَفْسَهُ؛
هرکه طاعت خدا

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها