رمان آغوش اجباري
دانلود رمان عاشقانه آغوش اجباري اثر نگار قادری با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان
بهش نگاه کردم ، به عشقم ، به دنیام ، به نفسم ، به کسی که دوسش دارم ، به کسی که زندگی بدون اون واسم رنگی نداره ، چقدر زجر کشیدم ، خدایا خشبختیمون رو نگیر ، خدا شاهد بود چه شبایی که با گریه سر به بالین نزاشتیم ، به هجده سال پیش فکر کردم ، به دختری سیزده ساله ، به دختری که به سمت جنس مخالف کشیده شده بو
آغوش ام اس چگونه دردی است؟
شما ممکن است این درد را در زیر قفسه سینه خود و یا در هر نقطه بین گردن و کمر خود احساس کنید. آغوشMS می تواند کسل کننده و دردناک، تیز، یا سوزشی باشد و معمولا از چند ثانیه تا چند ساعت و در موارد نادر، چند روز طول می کشد.
آغوش در حالیکه می تواند منبع آرامش و امنیت باشد وقتهایی هم می تواند ناشی از رنج و درد باشد و آغوش ms” این منظور را بیان می کند.
اگر شما مبتلا به بیماری MS باشید ممکن است یک گروه از درد را در اطراف نیم تنه خود ا
مادر مثل هوا می مونه، دائم در هوای محبت خالصانه و بدون توقعش نفس کشیدی، گاهی حتی از همه بیشتر بهش اعتماد داری بدون اینکه بفهمی و بدانی.
اونقدر در این هوایی که گاهی ممکنه فراموشش کنی، تا اینکه نفست تنگ بشه از مدتی دریافت نکردنش.
اگر به عقب برگردم، حددداقل تواضعم در برابرت هزار چندان میشه مادرم.
+شاید شبیه ترین آغوش به آغوش خدا بعد از آغوش رسول الله و امام زمان، آغوش مادر باشه.
به تو که فکر می کردم جهان به هم می ریخت منطق وجود نداشت و مردم آدمک هایی بودند در حال حرکت، جاده ها ساخته شده بودند تا مرا به تو برسانند، ابرها انتظار می کشیدند در لحظه ی موعود ببارند، دست ها و سازها تلاش می کردند احساسم را بنوازند، پاهایم می دویدند برای وصالت، چشم هایم می چرخیدند دنیا را، برای تماشا کردنت و دست هایم. دست هایم و آغوش تو. همه چیز به کنار فقط آغوش تو.
-آغوش گرمم رو پذیرا باش، تولدت مبارک!+مرسیی[با ذوق!][بغل و اینا!]-دیگه پول نداشتم خب، فقط آغوش گرم داشتم!!+همین آغوش کلی از پول بهتره!نتیجه اخلاقیم نداره، خودتون نتیجه بگیرید!
سر کلاس بحث شد که خانم فلانی قراره پدرمونو دربیاره، یهو معصومه با یه لحن خیلی جالب و مخصوص به خودش گفت "اونایی که پدر ندارن چیشونو میخواد در بیاره؟!"
بسان رویایی شگرف در آغوش میگیرمت میچرخم و از این توهم محض دیوانه وارمیخندم .
کلمات دچار دلهره میشوند و من دستپاچه میشوم که چطور این بزم را توصیف کنم .
مادرانه ای دستچین خیال
من و رویای کودکی که در قلبم جوانه زده و نمیدانم به آغوش میرسد یا نه!
آدنا
از وقتی راهنمایی میرفتیم و مشکلات احساسی باید توی مدرسه روی میز پینگ پنگ ، موقع خوردن نون پنیر خیار ، با درد و دل کردن حل میشد ، من نقش آغوش رو داشتم . یعنی همونطور که سعی میکردم یجوری زورکی صبحونه مو تموم کنم که ظهر با مامانم درگیر نشم ، گوشام یا خودم رو هم آغوش میکردم واسه حرف های دوستم که داشت برام از مشکلاتش میگفت . تو دبیرستان کم کم آغوش کلامی پیدا کردم . یعنی حتی اگه توی دلم فکر میکردم چقد شرایط دوستم سخته سعی میکردم جوری حرف بزنم که طرف ام
نمیدانم چگونه است که لحظات بی تو اینقدر آهسته میروند، اما چون که هستی این قدر شتاب میگیرند.
نمیدانم شاید آنها هم به انتظار نشستهاند و چون تو یا نسیمت آیی و آید تندتر میتپند. شاید در آغوش آنها هم،
قلبی هست که خیال آمدنت ضرباهنگشان بالا مییرد. شاید آنها هم تا بحال در آغوش تو
جای گرفته باشند و آهنگ تندشان آرام گرفته باشد. شتابشان آرام گیرد و در بینهایتت غوطهور شوند.
در حضور تو انگار ثانیهها هم طعم بینهایت شدن را میچشند. بینها
پتوی گرم ابرها تمام شهر را در آغوش کشیده. به دور دستها که مینگرم، هیچ چیز نمیبینم، جز تودهٔ سیمابگونی که گویی تا بینهایت ادامه دارد. یکجور عدم که دلم میخواهد در آن حل شوم و تمام این لاوجود را در آغوش بگیرم.
اما هرچه جلوتر میروم هستی بیشتر توی چشم و چالم فرو میرود. زمین، درختان، ماشینها، دیوارها، آدمها، آدمها، آدمها. و همهٔ ما محکومیم به بودن.
ای صدایم همه با موج تو تنظیم شده
دوستت دارم و ماه شبِ هستیم شده
روزگار من از آن روز که تو آمده ای
با نگاه های مه آلود تو تقویم شده
من که محکوم به جرم تو شدم باز ولی
جرم زیبایی ات آیا به تو تفهیم شده؟
دور از آغوش تو دلتنگ ترینم آری
پهلوانی که به آغوش تو تسلیم شده
بی تو با هرچه که باشد همه محکوم شدم
مثل مظلوم ترین کشور تحریم شده
نه فقط این غزل تازه سید ، بلکه
دفتر عاشقی من به تو تقدیم شده
کاش آغوشت عضوی از تنم بود
مثلا آغوشت پاهایم بود
که بی آن قدم از قدم برنمیداشتم
یا دست هایم بود
که هرجا میرفتم در آغوش تو میرفتم
در آغوش تو به خواب میرفتم
در آغوش تو به بیداری می آمدم.
یا مثلا آغوشت چشم هایم بود
که این جهان تاریک و خالی را آبی آسمانی میدیدم.
خوب بود آغوشت پشتم بود
که بال در می آوردم مدام
اما کاش آغوشت قلبم بود
نبودش. .
حسنا میرصنم
به نام خالق یکتا
من:آخیش رسیدیما
ویدا:وای مامان دارم از خستگی بیهوش میشم
درحالی که رویا داشت خودشو رو کاناپه پرت میکرد گفت:این داداش توهم عجب
سلیقه ای داره ها.وسایل خونه رو مثل یه خانم با سلیقه چیده.باریک باریک
خوشم اومد. من :الاغ تشریف داری رویا ها.پریسا نامزد داداش آرشام خوش
سلیقه اس وگرنه سلیقه آرشام مثل شلغم میمونه.یکتا:به جای این حرفا برید
بخوابید. فردا دیرمون بشه خیلی خیطه میگم رها. من:هان؟ یکتا:بی تربیت
من:خودت یکتا:اه بسه حوص
به نام خالق یکتا
من:آخیش رسیدیما
ویدا:وای مامان دارم از خستگی بیهوش میشم
درحالی که رویا داشت خودشو رو کاناپه پرت میکرد گفت:این داداش توهم عجب
سلیقه ای داره ها.وسایل خونه رو مثل یه خانم با سلیقه چیده.باریک باریک
خوشم اومد. من :الاغ تشریف داری رویا ها.پریسا نامزد داداش آرشام خوش
سلیقه اس وگرنه سلیقه آرشام مثل شلغم میمونه.یکتا:به جای این حرفا برید
بخوابید. فردا دیرمون بشه خیلی خیطه میگم رها. من:هان؟ یکتا:بی تربیت
من:خودت یکتا:اه بسه حوص
امشب به قصه ی دل من گوش می کنی فردا مرا چو قصه فراموش می کنی این در همیشه در صدف روزگار نیست می گویمت ولی توکجا گوش می کنی دستم نمی رسد که در آغوش گیرمت ای ماه با که دست در آغوش می کنی در ساغر تو چیست که با جرعه ی نخست هشیار و مست را همه مدهوش می کنی می جوش می زند به دل خم بیا ببین یادی اگر ز خون سیاووش می کنی گر گوش می کنی سخنی خوش بگویمت بهتر ز گوهری که تو در گوش می کنی جام جهان ز خون دل عاشقان پر است حرمت نگاه دار اگرش نوش می کنیسایه چو شمع ش
" هیچ وقت نمیفهمی کی آخرین باره، کی آخرین دفعهایه که داری در آغوش میگیریش، بغلش میکنی، فشارش میدی، عطرش رو بو میکنی و …. لحظهای که متوجه میشی آخرین بار رو هم از دست دادی، لحظهای که متوجه میشی دیگه نمیتونی دوباره تو آغوشت بگیریش. اون لحظه، لحظه "حسرت آغوش آخر"ه. لحظهای که حسرت میخوری از اینکه آغوش آخر رو خاطره نکردی، ساده از کنارش گذشتی و مثل همهٔ دفعات به آغوش کشیدیش."
آغوش آخر میتونه صبح موقع خدافظی برای رفتن به کار با
هیچ چیزی تو این دنیا ندارم جز بغض ، درد و هرچی دل تنگت بخواهد زخم
با این اوصاف چرا نباید با آغوش باز به استقبال مرگ نرم ؟ فقط مشکلی که هست اینه که مرگ با آغوش باز به سمت من نمیاد
دیگه ز یه جنازه چه سودی داره ، ز یه ادمی که فقط نفس میکشه تا بمیره چه سودی داره ، ز یه ادمک چوبی چه سودی داره ؟
در حالیکه ترامپ در روزهای گذشته توییت کرده بود و مدعی شده بود که پاسخ هر تحرکی از سوی ایران را با قدرت و سرعت میدهد امروز از آغوش باز برای مذاکره و صلح با ایران خبر داد!ترامپ در واکنش به حمله موشکی سپاه پاسداران به پایگاه آمریکایی عین الاسد گفت : آماده هستیم آغوش خودمان را برای صلح باز کنیم.
**پس گردنی درستت کرد؛ احمق! **
ریتم: 3/4 گام: G
Gm Cm F Gm
شب از مهتاب سر میره تمام ماه تو آبه
F Cm F Gm
شبیه عکس یک رویاست تو خوابیدی جهان خوابه
Dm Eb Gm Cm
زمین دور تو میگرده زمان دست تو افتاده
Gm Dm Gm Eb
تماشا کن سکوت تو عجب عمقی به شب داده
Dm Eb Gm Cm
تو خواب انگار طرحی از گلو مهتابو لبخندی
Gm Cm Gm Eb
شب از جایی شروع میشه که تو چ
تنهایی خیلی عالی شب ها موقع خواب بجای اینکه واقعا کسی رو دار آغوش بگیر خودت و خیال کسی رو ( لیلی ) رو در آغوش میگیری و میخوابی بدون هیج دغدغه ای با یه عالمه درد و رنج همین ، غم و غصه ی کمی ست نسبت به درد پا یه اینکه از خودم هم متنفری و جرات خودکشی کردن رو هم نداری از بس که بی جرات هستی
جانانِ من، الان که برایت مینویسم، بیشتر از هرکسی دلتنگ خودم شده ام، خودِ واقعی ام که عاشق زندگی کردن است،خود واقعی ام که خوب بلد است عشق بورزد، میدانی جانانِ من خود واقعی ام را عجیب دوست دارم،مرا به آغوش بگیر تا باهم خود واقعی ام را پیدا کنیم،
مرا در آغوش بگیر و برایم قصه ی دختری را تعریف کن که خیلی دوستش داری، مرا آرام کن.جانانِ من.
تنها پادتن تنهایی،در آغوش گرفتن تنهایی است.تنها پادتن ترسدر آغوش گرفتن ترس است.و تنها راه رهایی از رنج،روبرو شدن با آن و پذیرفتن آن.تا زمانی که از عمیقترین دردهایت فرار کنی،التیام نخواهی یافت.دنیا جای رنج است اما جای رنجیدن نیست و امید بدون خوشبینی تنها راه زنده ماندن در این سیاره است
بغل کردن کودکان از بدو تولد یکی از مهمترین نیازهای عاطفی و روانی کودکان است. در واقع کودک در هنگام تولد وارد دنیای بیگانهای میشود و هنگامی که در آغوش مادر قرار میگیرد به نوعی امنیت و آرامش به او بازمیگردد. در آغوش گرفتن کودک باعث ایجاد پیوند عاطفی عمیق میان مادر و کودک میشود که این مسئله از بسیاری استرسها، اضطرابها، رفتارهای نابهنجار و اختلالات روانی در بزرگسالی جلوگیری میکند. در نتیجه شناخت فواید و تاثیرات در آغوش گرفتن کو
و آغوش است درمانِ دلی که گاه میگیرد!♥️پناه اخرِ قلبم تویی هرگاه میگیرد!♥️
به سمت تو کجا کی باز راهی شد دلِ تنگم؟!که از بغضِ دلم گاهی دلِ این راه میگیرد!
تو زیبایی و دلبر هم، تو را من ماه میگویم!برای این منِ بی کس، دل آن ماه میگیرد؟!(گفت: میگیرد!)
ولی هرجا که میگیرد دلت ای ماهِ قلب من!الهی من فدای تو که دل بیگاه میگیرد!♥️
کجا باید بگردم من به سمت بویی از مویت!♥️که باران عطر مویت را به خود دلخواه میگیرد!♥️
بغل کن چون جهان دیگر برایم جا
بسم الله الرحمن الرحیم
همسر استادخدمتی که عمر را پیامبر خود میداند
کاش اعلام میکرد که همسرش در جهاد نکاح در طی یک روز در آغوش چند مردخوابید؟تا برای همه جوانان عمری الگویی مناسب باشد.
تا مانند هند جگرخوار صاحب پرچم شوند و مانند عمر صاحب نسب شریفی شوند؟
چرا در دهان ابن جوزی نمی زنید که گفت عمر آرزوی مدفوع شدن داشت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چه لذت بخش است احساس گرمای آغوش خدا .
درست لحظه ای که همه دانسته هایت، دوس داشتنی هایت، اصلا همه داشته هایت را کناری می گذاری و از عمق جان، ندای "الهی و ربی من لی غیرک" سر می دهی .
تبریک نوشت: عید دیروز و امروزتون خیلی خیلی مبارک
دعا نوشت: آغوش گرم خدا نصیب هممون
و رسیـــد فرصت دیدار.
چقدر دلخوشم به داشتنت خــدا !
که با همه بی سر و پایی ام، باز هم در میکده رمضانت راهم داده ای.
تو همان اله بی همتایِ منی؛
که هزاران بار پناهم داده ای و. من رمیده ام.
تو همان معشـــوق بی نظیر منی،
که باز به انتظار خلوتی با من، ضیافتی یک ماهه، برپا کرده ای.
آمده ام.؛
و همه دار و ندارم؛ دل بیـــچاره و شکسته ایست، که یازده ماه، با دستان خودم، به دارِ گناه آویختَمـَش .
آغوش بگشا.
تا یکسال دوری ات را یکجا زار بزنم.
آغوش بگش
مثل یه عروسک خوشگل توی رختخوابت خوابیدی، دز آغوش کشیدنت برای من به عجیب ترین و شیرین ترین در آغوش کشیدن ها تبدیل شده.
عشق من به تو، عطیه ای الهی به من و توست
به من از حیث اینکه فرصت مادری کردن و رشد در این عرصه رو پیدا میکنم با اون
و به تو از این حیث که طفلی هستی که مهرت با گوشت و خونت مادرت عجین شده، جوری که بی منت به پست ترین کار های تو تن میده و بالیدن تو از خوشی خودش براش شیرین تره، و در طفولیت تو رو مورد رحمت قرار داده
زحمتی شبیه آنچه نزد خدا ه
خوشبختی را در آغوش بگیرید
مجله زیبا - همه مردم آرزو دارند در زندگی خوشبخت باشند و برای رسیدن به خوشبختی همیشه تلاش می کنند اما بعضی افراد در راه رسیدن به خوشبختی دچار اشتباه می شوند و هرگز خوشبختی را لمس نمی کنند
به ادامه بروید
ادامه مطلب
رک بگویم. از همه رنجیدهام از غریب و آشنا ترسیدهام
با مَرام و مَعرفت بیگانهاند من به هَر سازی که شُد رقصیدهام
در زمستانِ سکوتم بارها با نگاهِ سردِتان لرزیدهام.
رد پای مهربانی نیست. نیست.من تمام کوچهها را دیدهام
سالها از بس که خوشبین بودهام هر کلاغی را کبوتر دیدهام
وزنِ احساس شما را بارها با ترازوی خودم سنجیدهام.
بیخیالِ سردیِ آغوشها .من به آغوش خودم چسبیدهام
من شما را بارها و بارها .لا به لای هر دُعا بخشیده
یه وقتا یه مریضی میاد سراغمون و ضعیفمون میکنه! اما بعدش که حالمون خوب شد میبینیم به بهانه همون مریضی لاغر شدیم و لباسایی که گوشه کمد و کشو خاک میخوردن و حسرت پوشیدنشون به دلمون بود، میشه اندازه تنمون؟
میخوام بگم گاهیام غصهها میان، ضعیفت میکنن، لاغرت میکنن، تا قد آغوش اونی بشی که قراره بیاد و با بودنش غصههاتو بگیره!
جدا از اینکه خدا دردو داد که تو درمونم شی، ضعیفم کرد که تو قدرتم شی!
نگران من نباش!
حال من خوب باشه با توئه. بدم باشه تو خوبش
هر گهی که کاکلت در آب دریا تر شود،
آب گردد قلب دریا، باز دریاتر شود.
می زند باران به رویت، روی زیبا تر شود،
روی زیبا را بشوید، باز زیباتر شود.
عشق تو شد کیمیاگر طالع و بخت مرا،
زر بگردد بی تو خاک و خاک با تو زر شود.
نوشدارو در تنم زهر است بی لبهای نوش،
نیش گردد نوشها و بوس هها نشتر شود.
رفته از آغوش تو، افتاده بر آغوش غم،
بخت گنگ و ذوق کور و گوش قسمت کر شود.
همقد و همسالها هستند، لیکن همزمان
نه دلی همسوز باشد، نه تنی بستر شود.
شعلة عشق زمینی کرده عمر
پارت۱
ناراحتم؟
اره
دلخورم؟
اره
دل گرفته ام؟
اره. حتی دل شکسته
چند میخری دل شکستمو؟
پارت ۲
استرس داری؟
نه
هیجان چی؟
ن
اصن حسی داری؟
ن
اصلا برات مهمه؟
ن!!
برام مهم نیست!
+ خدایا. وقتی تو منو میبینی، چه شکایتی کنم؟
وقتی حالمو میدونی، چی از حالم برات بگم؟
وقتی میدونی تو ذهنم تو قلبم چه خبره
وقتی میدونی ازت چه چیزایی میخوام
وقتی فقط و فقط تویی که میتونی منو به عرش یا فرش برسونی
وقتی قدرت مطلق عالم تویی
چه نیازی دارم ب کسی ک باهاش درد و دل کنم؟
چه نیاز
دانلود رمان آغوش غریب | اندروید apk ، آیفون pdf ، epub و موبایل, دانلود رمان آغوش غریب با لینک مستقیم, دانلود رمان عاشقانه pdf, دانلود رمان جدید
♦ نام رمان: آغوش غریب
♦ زبان: فارسی
♦ ژانر رمان: عاشقانه
♦ تعداد صفحات: 575
♦ نوع فایل: pdf
♦ حجم کتاب رمان عاشقانه: 2.99 مگابایت
♦ نویسنده: زهرا سعیدی
♦ توضیحات:
در مورد دختریه که به دلیل انتقام اشتباه نقص عضو میشه و این نقص عضو زندگیشو دگرگون میکنه، اطرافیانش خیلی مواظبش هستن و بهش محبت میکنن اما اون این
آغوشتو به غیر من به روی هیشکی وا نکن
منو از این دلخوشی و آرامشم جدا نکن
من برای با تو بودن پر عشق و خواهشم
واسه بودن کنارت تو بگو به هر کجا پر میکشم
منو تو آغوشت بگیر آغوش تو مقدسه
بوسیدنت برای من تولد یک نفسه
چشمای مهربون تو منو به آتیش میکشه
نوازش دستای تو عادته ترکم نمیشه
فقط تو آغوش خودم دغدغه هاتو جابذار
به پای عشق من بمون هیچ کسو جای من نیار
مهر لباتو روی تن و روی لب کسی نزن
فقط به من بوسه بزن به روح و جسم و تن من
❤️ای مهرتو درجان ها،آغوش توبستان ها❤️من درشب هجرانت ،دردام شبستان ها❤️گویند حذر باید از روی تو ای ماهم ❤️دوری نگه باید از چشم تو ای شاهم ❤️گویند که زنجیرست آن زلف پریشانت ❤️درحجله یک هوراست آن صورت عریانت❤️آشفته ی تنهایم درحجله ی جانی تو ❤️عریانی روحم را تن پوش نهانی تو ❤️گم گشته آن رویم ،دل بسته به یک مویم ❤️ای شب تو بدان این را آغوش که راجویم❤️او آتش جان ها هست نزدیک نشوجانا❤️این حرف رقیبانست دوری نکنم یارا❤️گرآتش جان
میشود رفت ولی فاصله پایان دارد!عشق، غمیگن و پر از درد؟ نه! درمان دارد!
میشود با تو به ما بودنمان فکر کنیم .دل به این جملهء من سخت تر ایمان دارد!
دست در دست و در آغوش، بخوابیم شبی .این خیالات قشنگیست که جریان دارد!
من همانم که کسی مثل من عاشق نشود!قلب من عطر تو را بر تنش هر آن دارد!
قهر و اخمِ تو و جنگ و سرِ دعوا با هم،ارزشی بیشتر از خندهی شاهان دارد!
گاهی از فاصله ها حال دلم بد شدهاستمیشود رفت ولی فاصله پایان دارد!
#فاصله_اجباري#میم_پناهی
کتاب آن سر این جنازه را بگیرشاعر: پوریا پلیکان
✍
کاش هیچوقت زنده نمی شدمهمه ی دلخوشی ام به این بوداز زیر خاک بلند شومزنی را در آغوش بگیرمو تنها تکه ی زیبای جهان را لمس کنم
کاش هیچوقت زنی را در آغوش نمی گرفتمتا لااقل در تخیلمتکه ای از جهان زیبا باقی می ماند
برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:@nashreshani1
همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید:
http://www.nashreshani.com
نرم افزار مترجم انگلیسی به فارسی
فرض کنید به یک کشور خارجی سفر کردهاید و
با زبان آن کشور نیز آشنایی ندارید. به لطف آیفونی که در اختیار دارید و
ارتباط همیشه فعال اینترنتی خود تصمیم میگیرید به کمک فناوری از آیفون
بهجای مترجم کمک گرفته و متنهای موردنظرتان را از زبان مبدا به مقصد یا
برعکس ترجمه کنید. در این میان ممکن است تابلوی یک فروشگاه نظرتان را جلب
کند و بخواهید متن نوشته شده روی تابلو را نیز ترجمه کنید.
در صورتیکه متن به زبان ا
درباره این سایت