نتایج جستجو برای عبارت :

کمک به همسایه طنز غیر طنز

 می‌گویند در روزگاران قدیم دو همسايه بودند که همیشه با هم دعوا داشتند. روزی با هم قرار گذاشتند هر کدام داروی بسازند و به دیگری بدهد تا یکی بمیرد و دیگری در آسایش باشد. یکی از همسايه‌ها رفت به عطاری بازار، قوی‌ترین سم را خرید و به همسايه داد تا بخورد. همسايه سم را خورد و رفت به خانه‌اش‌ او قبلا به خدمتکارانش گفته بود حوض را پر از آب گرم کنند و یک ظرف دوغ پر نمک آماده سازند.
ادامه مطلب
فردی مسلمان همسايه ای کافر داشت هر روز و هر شب با صدای بلند همسايه کافر رو لعن و نفرین می کرد :خدایا ! جان این همسايه کافر من را بگیر, مرگش را نزدیک کن (طوری که مرد کافر می شنید) زمان گذشت و مسلمان بیمار شد. دیگر نمی توانست غذا درست کند ولی در کمال تعجب غذایش سر موقع در خانه اش ظاهر می شد .

ادامه مطلب
غيرطنز:
همسايه ی انسان یکی از نزدیک ترین دوست یا خویشاوند و یا همراه اوست. همسايه از خوردن و آشامیدن همسايه خود بهتر از دیگران اطلاع دارد. در مواقع نیاز دست یکدیگر را می گیرند و به کمک و یاری یکدیگر می شتابند. در زمان تنهایی ، غم و شادی ، عزا و عروسی همیشه زودترین کسی است که مطلع می شود و با حضور خود به یاری همسايه می آید. در گوشه گوشه ی ایران ما همیشه دورهمی های همسايه ها در کوچه و خانه همیشگی بوده است و با دورهمی ها و برگزای کلاس های خیاطی و آشپز
{سبک زندگی مهدوی - شماره 29}
 
اهمیت احترام به همسايه
 
یکی از نکات مهم در سبک زندگی مهدوی، نوع رفتار و برخورد با همسایگان می باشد. در روایات متعدد به اهمیت اکرام و احترام به همسايه اشاره شده است حتی اگر آن همسايه، کافر باشد.
نقل شده که رسول مهربانی ها فرمودند: ای علی! هر کس همسايه خود را بیازارد، از رحمت خدا محروم است. ای علی! همسايه ات را گرامی بدار، هر چند کافر باشد» (جامع الاخبار ص۸۴)
همچنین امام صادق(ع) می فرمایند: ای شیعیان! کسی که رفتارش با
رمان همسايه‌ی پری از افسون امینیان
نام کتاب: همسايه‌ی پری
نویسنده: افسون امینیان
ژانر: عاشقانه، پلیسی
ناشر: رمانسرا
تعداد صفحات:569
خلاصه‌ی داستان:
قصه‌ی دختری است به اسم پریناز که توی محله‌های جنوبی شهر زندگی می‌کند، پدرش یه مغازه دار ساده و مادرش زنی عامی است، روزمرگی برایش آهنگ یک‌نواختی سر می‌دهد تا اینکه همسايه‌ی جدیدی به کوچه‌ی آن‌ها نقل مکان می‌کند که، بر حسب اتفاق همسايه‌ی دیوار به دیوارشان نیز هست. ورود این تازه واردین سر
رمان همسايه‌ی پری از افسون امینیان
نام کتاب: همسايه‌ی پری
نویسنده: افسون امینیان
ژانر: عاشقانه، پلیسی
ناشر: رمانسرا
تعداد صفحات:569
خلاصه‌ی داستان:
قصه‌ی دختری است به اسم پریناز که توی محله‌های جنوبی شهر زندگی می‌کند، پدرش یه مغازه دار ساده و مادرش زنی عامی است، روزمرگی برایش آهنگ یک‌نواختی سر می‌دهد تا اینکه همسايه‌ی جدیدی به کوچه‌ی آن‌ها نقل مکان می‌کند که، بر حسب اتفاق همسايه‌ی دیوار به دیوارشان نیز هست. ورود این تازه واردین سر
ما توی ساختمونی هستیم که اگه بخوام در مورد همسايه ها بنویسم یه داستان خوندنی و طولانی میشه . اما اگه بخوام مختصر از حال الانم بگم ، در شرایطی فعلی بنظرم بهترین راه کناراومدن با سایر همسايه ها رفتار به سبک " بازی مافیا" ست .ما همسايه های یه ساختمونیم که نزدیک هستیم از لحاظ مسافت اما دورهستیم از لحاظ رفاقت و اعتماد. متاسفانه دیوار بی اعتمادی بین ما شکل گرفته و چیزی که پایه این دیوار بوده رفتار‌ دوگانه و دو رویی یه تعدادی از همسايه هاست . اینکه رو
خانم همسايه فضولی؟ 
خانم همیسایه خود طرف اندام خودشو میبینه توی آیینه
کور که نیست، لازم نکرده یادآوری کنی!!!
خانم همسايه ما اومده بود دنبال پسربچه اش و یه سر اومد توی حیاط خونهمنم داشتم لباسارو پهن می کردم روی بند که اومد نگاهی انداخت به سبزیا ُ کرم هاشونو یادآوری کرد بعد گفت تو خیلی لاااغری:/ چرا دندونات اینجوری شدن؟ خب دندونام جاشون نبود روی هم رفتن مگه مقصر منم؟ :/
دانشگاه میری؟ تراز خواهرت چند ِ؟ 
خب خانم همسايه فک نمیکنی سرت باید توی ک
✨﷽✨
✍شخصی نزد همسايه‌اش رفت و گفت:گوش کن، می‌خواهم چیزی برایت تعریف کنم، دوستی به تازگی در مورد تو می‌گفت” همسايه حرف او را قطع کرد و گفت: قبل از اینکه تعریف کنی، بگو آیا حرفت را از میان سه صافی گذرانده‌ای یا نه؟ گفت: کدام سه صافی؟”
ادامه مطلب
هنوز هم کسانی هستند که به بازی های نوستالژی علاقه داشته باشند .
این هم یک بازی نوستالژی هست بازی همسايه های جهنمی این بازی در چند سری منتشر شده که ما نقد و بررسی سری 1 رو گذاشتیم این بازی در نسخه کامپیوتر هست و هم در نسخه اندروید در این بازی شما باید به صورت پنهانی همسايه خود را اذیت کنید مثال  روی صندلیش چسب بچسبونید یا صابون بگذارید کف زمین این بازی در تکنیک دو بعدی ساخته شده که مراحل بالا و همچنین بازی خوب و حسی که باعث می شود شما دنبال کنید
روزی باران شدیدی می بارید. ملانصرالدین پنجره خانه را باز کرده بود و داشت بیرون را نگاه می کرد. در همین حین همسايه اش را دید که داشت به سرعت از کوچه می گذشت.ملا داد زد: آهای فلانی! کجا با این عجله؟ همسايه جواب داد: مگر نمی بینی چه بارانی دارد می بارد؟ملا گفت: مردک خجالت نمی کشی از رحمت الهی فرار می کنی؟همسايه خجالت کشید و آرام آرام راه خانه را در پیش گرفت. چند روزی گذشت و بر حسب اتفاق دوباره باران شروع به باریدن کرد و این دفعه همسايه ملا پنجره را ب
روزی باران شدیدی می بارید.ملانصرالدین پنجره خانه را باز کرده بود و داشت بیرون را نگاه می کرد.در همین حین همسايه اش را دید که داشت به سرعت از کوچه می گذشت.ملا داد زد: آهای فلانی!کجا با این عجله؟
همسايه جواب داد: مگر نمی بینی چه بارانی دارد می بارد؟ملا گفت: مردک خجالت نمی کشی از رحمت الهی فرار می کنی؟
همسايه خجالت کشید و آرام آرام راه خانه را در پیش گرفت.
چند روزی گذشت و بر حسب اتفاق دوباره باران شروع به باریدن کرد و این دفعه همسايه ملا پنجره را با
مامان من کلا خیلی آدم همسايه داری هستش اصلا عجیب هوای همسايه ها رو داره جوریه که ما یهووو میبینیم بعضی چیزا تو خونه گم شده بعدا کاشف به عمل میاد مامانم داده همسايه همه چی هم قرض میده جار و برقی مخلوط کن اتو و
یه همسايه داریم افغانی هستن جدید اومدن مامانم گفت غریبن رفت باهاشون صحبت کرد و گفت هرچی خواستید تعارف نکنید بیاید از ما بگیرید
اینا یه روز اومدن گوجه گرفتن گفتیم خب طبیعیه
یه روز دیگه اومدن یخ گرفتن گفتیم خب طبیعیه
یه روز دیگه اومدن گف
حتما شما هم از صدای لرزش چرخ خیاطی همسايه خود شاکی هستید و دنبال راه حلی برای کاهش ان می گردید در ادامه مطلب با روش جلوگیری از صدای چرخ صنعتی همسايه خود اشنا خواهید شد
تصویر بالا مربوط به پایه لرزش گیر چرخ خیاطی های صنعتی می باشد قطعه ای تولید شده توسط ما در کارگاه شخصی مان است که با نصب ان زیر چرخ خیاطی لرزش به صورت کامل از بین رفته در نتیجه صدای چرخ صنعتی همسايه شما برای همیشه قطع خواهد شد
برای سفارش و دیدن رضایت مشتریان از خرید این پایه ها
کشور گرجستان در منطقه ى قفقاز و اوراسیا قرار دارد. از غرب با دریاى سیاه، از شمال با روسیه، از جنوب با ترکیه و ارمنستان و از جنوب شرق با آذربایجان همسايه است. 
دوکشور ترکیه و آذربایجان دو شریک مهم این کشور به حساب مى آیند .
یکى از مهم ترین شرکای اقتصادى کشور گرجستان، ترکیه مى باشد. و آذربایجان نیز به دلیل صادرات نفت به گرجستان نقش مهمى دارد. 
گرجستان و روسیه، که از شمال همسايه این کشور است، رابطه چندان خوبى ندارند. به دلیل اینکه روسیه درسال٢٠٠٨
 
کاج همسايه گفت با تندی
مردم آزار؛ از تو بیزارم
 
دور شو؛ دست از سرم بردار
من کجا طاقت تو را دارم؟!

بمدت نیمساعت دقیق همسايه بی فکر و بی ملاحظه ی ما فقط با همین صدا مزاحم کل همسايه ها شد :|:(( 
تازه بعد نیمساعت تونست از خواب روز جمعه اش بگذره :| تا بلکه همسايه های دیگه آسوده خاطر شوند !!
اینجا
  
قسمت اول (شیپورچی)
زن و شوهر طبقه بالا تازه ازدواج کرده بودند که آمدند خانۀ ما. سه سال پیش حدودا. صبح‌ها که می‌رفتم مدرسه آقای همسایۀ بالایی هم از خانه بیرون می‌آمد تا به محل کارش برود. صدای خنده و ریز ریز حرف زدن‌های خانوم و آقای همسايه را وقتی کفش‌هایم را پا می‌کردم، می‌شنیدم. بوی دوست داشتن و زندگی را در پله‌ها پخش می‌کردند. از در که می‌رفتم بیرون و سوار تاکسی می‌شدم آقای همسايه را می‌دیدم که با ظرف غذا از در می‌آمد بیرون. سوار ماشینش میشد و بوی دوست دا
همسايه‌ی طبقه‌ی بالاییمان برای سال نوی میلادی و پیش از ژانویه رفتند به دیدار خانواده‌ی خانمِ خانه. حالشان خوب است. آمریکا هم وضع اضطرارش درحد ایران است، با این تفاوت که او فکر می‌کرده وضع ایران از بابت کرونا خیلی خراب‌تر از آن چیزی‌ست که ما در واقعیت می‌بینیم و با کمبود مواد غذایی مواجه‌ایم. دیروز که آقای همسايه برای تبریک سال جدید با پدرم تماس گرفته بود این‌ها را گفت. گفت تا اول تابستان بعید است بیایند و مجبورند بمانند. خانمش که گوشی ر
سلام 
آقا ما همیشه دوسداشتیم تو پستامون از این ایموجیا استفاده کنیم و بالاخره به رویای دیرینه خود رسیدیم 

امروز پسر به شدت منو کلافه کرد هرکاریش میکردیم آروم نمی گرفت 

منم برداشتم گذاشتمش تو کالسکه و بردمش بیرون کلی تو خیابونا گشتیم تا فسقلی خواب بره 
وقتی رسیدم سرکوچه پیرزن همسايه به قصد احوالپرسی جلو اومد  خیلی وقتا منو میبینه با یه حالتی نگا میکنه انگار منو نمیشناسه اصلا ، این دفعه حال مادر شوهرمم پرسید و حتی گفت پسرت خوبه !!!!
بعدشم گ
به استناد سایت حقوقی دینا یکی از مشکلاتی که امروزه افراد با آن دست به گریبانند مزاحمت و پر سر و صدا بودن همسايه است . ما در این مقاله به بررسی راهکار های مسالمت آمیز و قانونی برای حل این مشکل پرداخته ایم . از جمله راهکار های قانونی برای مقابله با پر سر و صدا بودن همسايه می توان به ارسال اظهار نامه و طرح دعوا در شورای حل اختلاف اشاره کرد . البته به علت هزینه بر و زمان بر بودن راهکار های قانونی توصیه ما این است که ابتدا با استفاده از روش های مسال
#سعدی
بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد.پسر را گفت: باید که این سخن با هیچ کس در میان ننهی.
گفت: ای پدر فرمان تو راست، نگویمو لیکن خواهم مرا بر فایده این مطلع گردانیکه مصلحت در نهان داشتن چیست؟ 
گفت: تا مصیبت دو نشود:یکی نقصان مایه و دیگر شماتت همسايه.
مگوی اندُه خویش با دشمنانکه لاحَول» گویند شادی کنان
امروز از جلو سفارت کشور دوست و همسايه رد شدم.
جلو درش پره اتباع خارجه(چیزی حدود 200_300 نفر) . اون طرف خیابون هم کلی پیک موتوری و کارچاغ کن حضور گرم داشتن.به مراتب بیشتر از دوستان کشور همسايه. منتظر بودن تاا یکی برای رفع نیاز به سمت شووون بیاد و اینا حمله.
یه صحنه از گیم آف ترونز برام تداعی شد،اونجا که جان اسنو و چهار پنج نفر وسط یه برکه یخ زده منتظر بودن و وایت واکرهااا اونطرف.
معادن طلای ایران موجب خلق نقدینگی فراوانی میشدند.این به معنی یک ضامن برای یک ملت بود.
افرادکمی دنبال پول حاصل ازمعدن طلانبودند.بیشترازطلای ذخیره دردل کوهستان پرازطلابرای کاخ سفیدنشینان این اهمیت داشت که روس هاسمت ذخیره کردن طلای موجوددرکشورهمسايه خودنروند.
گویی طلادرخاورمیانه هم حکم قاتلی راداشت که درزیرخروارهاخاک خوابیده.داعش هم متصل به درآمدتصاحب وی بودکه ایالات متحده درانتهامقصداین درآمدنامشروع بود.
همه فکرمینمودندکه سوئیس م
دانلود رمان همسايه های لجباز نودهشتیا
دانلود رمان همسايه های لجباز نودهشتیا
در مورد دوتا دختره که تو لواسون زندگی میکنن و دانشگاه تهران قبول میشن و دوتا پسر ک هم دانشگاهی و همسايه این دختران باید ببینیم چی میشه و سرنوشت برای اینها چی میخواد…
 
دانلود رمان همسايه های لجباز
به گزارش همشهری آنلاین، امیر عابدزاده که چند هفته پیش تولد ۲۷ سالگی اش را جشن گرفته بود این روزها با شیوع ویروس کرونا و تعطیلی فوتبال داخل مسکن بوسیله تمریناتش می پردازد. او با انتشار یک استوری در اینستاگرامش از همسايه خود به دلیل طریق و صدای ایجاد شده از تمریناتش عذرخواهی کرد. عکس | تهنیت دختر عابدزاده برای تولد بچه شاهین
ساعت حدود دوازده ظهر است،آفتاب سوزان مرداد مستقیم می‌تابد و هر جانداری را بی‌جان می‌کند ،از خیابان وارد کوچه می‌شوم. جلوتر چشمم به اوستا نماکاری می‌افتد که دیوار بیرونی منزل همسايه‌ را سرامیک می‌زند ، چفیه‌ای را دور موهایش بسته و لباس‌های نازکش غرق در عرق خیسِ خیس است.
موتور پسر همسايه از کنارم می‌گذرد و در سمت دیگر کوچه، جلوی منزل‌شان می‌ایستد؛ صدای مکالمه‌یشان از دور به گوشم می‌رسد.
[پسر همسايه از دور فریاد می‌زند]_کار کردن تو ا
خری به درختی بسته بود، رهگذری خر را باز کرد. خر وارد مزرعه همسايه شد و تر و خشک را با هم خورد.
 
زن همسايه وقتی خر را در حال خوردن سبزیجات دید، تفنگ را برداشت و یک گلوله خرج خر نمود و خر را کشت.
 
صاحب خر وقتی صحنه را دید. عصبانی شد و زن صاحب مزرعه را کشت!
 
صاحب مزرعه وقتی با جسد خونین همسرش روبرو شد، صاحب خر را از پای درآورد!
 
به رهگذر گفتند چکار کردی؟!
گفت من فقط یک خر را رها کردم!
 
➕هرگاه میخواهید ویرانی به بار آورید، خران را آزاد کنید!
در روزگاران قدیم دو همسايه بودند که همیشه با هم نزاع و دعوا داشتند. یک روز با هم قرار گذاشتند که هر کدام دارویی بسازد و به دیگری بدهد تا یکی بمیرد و دیگری که میماند لااقل در آسایش زندگی کند! برای همین سکه ای به هوا انداختند و شیر و خط کردند که کدام یکی اول سم را بخورد. قرعه به نام همسايه دوم افتاد. پس همسايه اول به بازار رفت و از عطاری قوی ترین سمی که داشت را خرید و به همسايه اش داد تا بخوردهمسايه دوم سم را سرکشید و به خانه اش رفت. قبلا به خدمتکارا
حیوانات بهترین دوستان ما هستند . ان ها همراهان فوق العاده ای برای ما هستند . به ما حس خوب و مثبتی می دهند و به صاحبانشان بسیار وفادار هستند .  بر خی حیوانات به طرز باور نکردنی شجاع هستند و زندگی خودشان را برای انسانها به خطر می اندازند 
 
در زیر به داستانی واقعی  می پردازیم . 
جوانی بیست ساله بعلت نزاع خیابانی  با افرادی شرور مواجه می شود . شب بعلت وضعیت نامناسب و سر و صورت خونی به پشت بام  خانه اش می رود و شب را در انجا می خوابد . تا پدر و مادرش
.مسیر مدرسه تا خونه رو طی کرده بودم پشت در ایستادم هرچی زنگ میزدم کسی نبود که در رو باز کنه از شانس خوبم اون روز کلید هم نبرده بودم نمیدونستم باید چی کار یه گوشه برا خودم نشستم تا فرجی بشه یهو یکی از همسايه های جدیدمون رسید بعد از کلی سلام و احوال پرسی ماجرا رو براش تعریف کردم اونم دستم و گرفت و گفت که باید بیای خونم و اصن راه نداره منم هی گفتم نه و فلان و زشته و این صوبتا اما خلاصه کار خودش رو کرد ما چند سالی بود که تو این خونه زندگی میکردیم اما
اینقدر هزار و یک شب را جار زدند که آدم دلش میخواهد بخواند. اینکه شهرزادیاد دخترکی افتادم که اسمش شهرزاد بود. مهمان همسايه ی ما در یک روز تابستانی. هر بار که اسم شهرزاد قصه گو را میشنوم یاد شهرزاد همسايه می افتم. چرا؟ نمیدانم. ولی شهرزاد زنده برای من اوست. او قصه گو نبود یا اگر بود من نمیدانم. چیزی که میدانم این است که بسیار شاداب بود. خارج از حد و حدود جاری .و همین جذابش میکرد. حالا چطور شد که او شد شهرزاد قصه ها؟ این را هم نمیدانم.
 پیامبر(ص) در مورد حقوق همسايه فرمودند:
.هرگاه میوه اى خریدى، براى او تعارف بفرستى و اگر این کار را نمى کنى، میوه را مخفیانه به خانه ات ببر و فرزندت را همراه آن میوه، بیرون میاور تا کودکانِ او را [با دیدن آن میوه در دست فرزندت] ناراحت کنى. با بوى [و یا دودِ] دیگت، او را ناراحت نکنى، مگر آن که مقدارى از غذاى آن را براى او بفرستى.
مسکّن الفؤاد، صفحه 105
یه نگاهی به فضای مجازی بیندازیم! حواسمون به خودنمایی‌هامون هست؟ به عکس غذاها، لباس‌ها، خریدها
من به تو خندیدم
چون که می دانستمتو به چه دلهره از باغچه همسايه سیب را یدیپدرم از پی تو تند دویدو نمی دانستی باغبان باغچه همسايهپدر پیر من استمن به تو خندیدمتا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهمبغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من وسیب دندان زده از دست من افتاد به خاکدل من گفت: بروچون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را .و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرامحیرت و بغض تو تکرار کنانمی دهد آزارمو من اندیشه کنان غرق در
روزی مردی ثروتمند برای خود خانه ای بزرگ و زیبا خرید که حیاطی وسیع با درختان پر از میوه داشت. در همسایگی او خانه ای قدیمی بود که صاحبی حسود داشت که همیشه سعی می کرد اوقات او را تلخ کند و با گذاشتن زباله کنار خانه اش و ریختن آشغال آزارش می داد .
یک روز صبح زود مرد ثروتمند خوشحال از خواب برخاست و همین که به ایوان رفت دید یک سطل پر از زباله در ایوان است . سطل را تمیز، برق انداخت و آن را از میوه های تازه و رسیده حیاط خود پر کرد تا برای همسايه ببرد. وقتی ه
زمون بچگی یادمه فقط خانۀ همسايه تلفن داشت. این‌طوری بود که هروقت کسی کار واجبی با اهالی خانۀ ما داشت، باید زنگ می‌زد خانۀ همسايه. بعدها توی مدرسه جوک بامزه‌ای شنیدم که می‌گفت: فلانی. حالا من تلفن ندارم. شمام نباس یه زنگ بزنی؟» خلاصه این جوک بامزه رو ما یک عمر زندگی کردیم.بگذریم. غرض اینکه حالا من از دی‌ماه نگفتم: بیاید حرف بزنیم. شما هم نباید بیایید حرف بزنیم؟ این بود رسم سرای سپنج؟خب دیگه چه خبر؟
آیا به اندازه کافی مرغ دارید؟
دهقانی در مزرعه‌اش یک مرغدانی بزرگ داشت. چند روز بود که تعدادی از مرغ‌های او می‌مردند. نمی‌دانست چه باید بکند، برای همین از همسايه‌اش م خواست.
همسايه پرسید: چه غذایی به مرغ‌ها می‌دهی؟»
دهقان گفت: جوی دوسر.»
همسايه گفت: نه، جوی دوسر خوب نیست. باید به آنها گندم بدهی.»
دو روز بعد که این دو در بازار به هم برخورد کردند، دهقان گفت: اوضاع که بهتر نشده هیچ، در این چند روز بیست مرغ دیگر هم از بین رفته‌اند.»
مرد
نام کتاب: #چراغ‌ها_را_من_خاموش_می‌کنم | نویسنده: #زویا_پیرزاد | #نشر_مرکز | ۲۹۳ صفحه.این کتاب سال ۸۰ برنده ی جوایز #مهرگان_ادب ، #هوشنگ_گلشیری ، #جایزه_ادبی_یلدا و #بیستمین_دوره‌ی_کتاب_سال شدراوی داستان زنی به نام کلاریس است و مکان کتاب در آبادان می گذرد. #کتاب زندگیِ روتین آدم ها را می گوید، در و همسايه و فرزندان و هرچیزی که بشود اسمش را گذاشت "زندگی".این زنِ تنها که درگیر گره های کور زندگی خود گشته است، گمان می کند مرد همسايه اش فرشته است و اگر به
همه بچه هایم، به خصوص دو پسر شهیدم، به نماز و روزه مقید بودند.☝️ نمازشان را می‌خواندند، قضای نمازهای از دست رفته را جبران می‌کردند. سید مجتبی توجه ویژه‌ای به فقرا داشت. همسر سید مجتبی، تعریفمی‌کرد وقتی که در افغانستان زندگی می‌کردیم، او نیمی از غذای ما را برای همسايه‌ای که همسرش بیمار بود و بچه‌ داشت، می‌برد. یا وقتی هندوانه و خربزه می‌خرید، به سه قسمت تقسیم می‌کرد و دو قسمت آن را برای همسايه‌ها می‌برد. او به همسرش می‌گفت؛ تو من را د

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها