نتایج جستجو برای عبارت :

کد فراگیر نیاز دارم

بیشتر از هر چیزی نياز به س دارم. اما معنای واژه ها برای من همیشه تا حدودی ساده ی پیچیده اند. نياز به س نياز روح من و نياز اصلی ذهن من است. من از گذشته در حال عبورم و غمهای زیادی نیز نسبت به آینده دارم. غم و ترس با هم و این حالت مرا مدام به لرزش وا می دارد و اجازه هدف گیری به من نمی دهد و لذا من نياز به س دارم. نياز به رهایی ذهن دارم. نياز به این دارم که به هیچ چیز نیندیشم. و این می تواند در بهبود سلامتی من موثر باشد. 
خیلی زوده برای خسته شدن، خیلی خیلی. ولی واقعا انگار که چیزی ازم نمونده باشه، انگار که تمام این 9 ماه توسط این روزا دارن بلعیده میشن.
نياز دارم به موسیقی، به هنر، به چیزی که روحم رو نوازش بده ولی تهش هنوزم با درسا و فرمولا میگذرونم و واقعا اگر علاقه نداشتم بیشتر بلعیده میشدم.
نياز دارم به فعالیت، به پیاده روی روزانه، به باشگاه، هر چند هنوزم خستگی اون سالها از تنم بیرون نرفته.
نياز دارم به در آغوش گرفته شدن.
نياز دارم به شلوغی، منِ این روزها
دوست ندارم دیگه مانتوهای رسمی بپوشم و مقنعه سر کنم 
دوست ندارم 
دوست دارم رنگی باشم دقیقا شبیه اون زنی که توی رویاهای دختربچگیم بود
دوست دارم بخندم و کاری که دوست دارم انجام بدم 
دوست دارم کار های قشنگم دیگرانو خوشحال کنه 
دوست دارم . دوست دارم 
دوست دارم قلبم زنده باشه . پیروز باشم 
دوست دارم آسمونو ببینم 
دوست دارم ستاره ها رو بشمرم 
دوست دارم دور از هیاهو بقیه عمرمو زندگی کنم .

+ البته نه اون رنگی رنگی شکل اینفلوئنسرهای خز و بی معنی ای
تورا دوست دارم شاملو

متن تورا دوست دارم
دانلود اهنگ من از عهد آدم تورا دوست دارم
من از روز ازل تو را دوست دارم

تورا دوست دارم چون نان و نمک

من از عهد آدم تورا دوست دارم علیرضا قربانی

دکلمه تو را دوست میدارم

دوستت دارم
من از عهد آدم تو را دوست دارم
من از عهد آدم، تو را دوست دارم از آغاز عالم، تو را دوست دارم
چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح سرودیم نم‌نم، تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی من ای حس مبهم، تو را دوست دارم
سلامی صمیمی‌تر
گمان مکن دل شبها دو چشم تر دارم/**/شبیه شمعم و در سینه ام شرر دارم
تو می‌روی و مرا هم نمی بری آری/**/پس از تو همدم چاهم خودم خبر دارم
تنت سبک شده اما غم تو سنگین است/**/چگونه اینهمه غم را به شانه بردارم
چطور داغ تو را روی سینه بگذارم/**/مگر به وسعت هفت آسمان جگر دارم
سحر نیامده از خانه ام سفر کردی/**/تو فکر میکنی اینجا دگر سحر دارم
چقدر مثل توام من خودت تماشا کن/**/اگرچه خیبری ام دست بر کمر دارم
نمیدانم از کجا شروع کنم. چندساعت پیش عصبی و ناراحت بودم و الان حس خوبی دارم. زندگی را دوست دارم. خانه ام را دوست دارم و این تنها چیز خوبی است که قرنطینه کردن برایم داشت. خانه ام را با تمام جزییاتش دوست دارم. البته هیچوقت متوجه این زیبایی ها نشده بودم تا اینکه دوستم از همه ی زیبایی های خانه ام استوری گذاشت. دیوارهای خانه ام را دوست دارم. نقاشی های روی دیوار را دوست دارم. اینه ی سورریالم را دوست دارم. بخاری را دوست دارم. قوری و کتری و پوست پرتقال رو
گرچه بر دوش دل غم زده باری دارم
دست بر باده ی انگور نگاری دارم
بوی این بادیه خود رهزن هفتاد سر است
انتظار فرج  اسب و سواری دارم
می گشایم سحر از ناله چراغی به دواشک
که در این  باغ نشانی بهاری دارم
همه کارم تویی ای روشنی صبح سحر
ورنه من با شبِ تاریک چه کاری دارم
تنگ شد سینه ام از بس که به خود پیچیدم
مثل گرداب که بامرگ قراری دارم
می درخشد نظرم در هوس منتظرم
همچو شمع که به هر دیده مزاری دارم
انتظاریست دلم را که گلم سبز شود
چون خزان سوختگان زردی و زار
دوست دارم رهبرم رادلبر پیغمبر است/دوست دارم رهبرم را وارث برحیدراست/ازتباراهل بیت و آیت خوب خداست/دوست دارم رهبرم راجلوه ای ازکوثراست/اوپیام کربلا را میدهدبرمسلمین/دوست دارم رهبرم راآسمان رااختراست/میرود راه امام وهرشهیدی باهدف/دوست دارم رهبرم راشیعیان راسروراست/دشمنان دین ماراباز رسوامیکند/دوست دارم رهبرم رادشمن اوابتر است/اسوه والگوی خوبی گشته آقا درجهان/دوست دارم رهبرم رابهر عالم گوهراست/شیعه باشدجانفدای حضرت سیدعلی/دوست دارم ره
دوستت دارم.
به سان یک دیوانه، به سان یک سرباز 
به سان یک ستاره سینما 
دوستت دارم، به سان یک گرگ، به سان یک پادشاه 
به سان انسانی که من نیستم 
میدانی من اینگونه دوستت دارم
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به خاطر عطر نان گرم
برای برفی که آب می شود دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت
لبخند
تو را به جای همه کسانی که نشناخته‌ام دوست می دارمتو را به خاطر عطر نان گرمبرای برفی که آب می‌شود دوست می‌دارمتو را به جای همه کسانی که دوست نداشته‌ام دوست می‌دارمتو را به خاطر دوست داشتن دوست می‌دارمبرای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریختلبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می‌دارم
تو را به خاطر خاطره‌ها دوست می‌دارمبرای پشت کردن به آرزوهای محالبه خاطر نابودی توهم و خیال دوست می‌دارمتو را برای دوست داشتن دوست می‌دارمتو را به خاطر بوی لا
دستام خواب رفته‌.
ذره‌ای می‌دونم چی درسته؟ نه.
ذره‌ای تلاش می‌کنم در جهت فهمیدن؟ نه.
حال دارم؟ نه.
خوش‌حالم؟ نه.
ناراحتم؟ نه.
مهمه برام چیزی؟ نه.
با خودم روراستم؟ نه.
حوصله‌ی چیزی رو دارم؟ نه.
اصلا ایده‌ای دارم چی کار دارم می‌کنم؟ نه.
اصلا کاری می‌کنم؟ نه.
این جا رو دوست دارم؟ نه.
جای دیگه‌ای رو دوست دارم؟ نه.
todo: add more useless q&a
آه. الکی سخت می‌گیرم. :)
دوستت دارم، نه واسه اینکه تنهام
دوستت دارم، چون تو گفتی، همیشه هستی باهام
دوستت دارم، نه واسه اینکه بی قرارم
دوستت دارم، چون تو گفتی، هیچ وقت نمیکنی خارم
دوستت دارم، نه واسه اینکه دربه درم
دوستت دارم، چون تو گفتی، میگیری بال و پرم
دوستت دارم، نه واسه اینکه دل تنگم
ادامه مطلب
بچه هاا من دارم میرم یه مدت بمیرم.
مامانم همه چیزو فهمید.
حالمم اصن خوب نیس.
واقن دارم میمیرم.
همتونو خیلی دوس دارم.
منو یادتون نره.
ددی اون فیکرم ترجمش میکنم.
ولی یکم دیر تر.
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
لیندا عاشقتم.
بسم الله الرحمن الرحیم الهی کفی بی عزا ان ا لک عبدا و کفی بی فخرا ان ت لی ربا انت کما احب فاجعلنی کما تحب ای خدای من این عزت بس که بنده تو باشم و این فخر مرا بس که پروردگارم تو باشی تو آنچنانی که من دوست دارم پس مرا آن سان که می‌خواهی بگردان خدایا من در این دنیا تو را دارم که بهتر از تو نیست خدایا من تو را بنده ام در حالی که بهتر از من بسیار داری خدایا من تورا دارم در حالی که به تو نياز دارم و تو خدای من هستی در حالی که بی نياز هستی
داوداحمدپو
مگه من نمیدونم
خیلی خوب میدونم که این کارام چقدر اشتباه و غلطه
اما کمبود دارم.اره من اعتراف میکنم کمبود دارم
پراز عقدم
نياز دارم
چقدر عوض شدم
دارم بد میشم
نه میگم بذار یکبارم من بد بشم ببینم اینای که بد هستن و همه چی دارن منم داشته باشم
خودت منو عوض کردی .
هیچ کس کاری نکردخودت کردی
دو ماه مانده به کنکور دکتری و من همچنان بی‌خیالی طی می‌کنم و درعین حال توقع دارم آی‌پی‌ام قبول شوم. راستش حال و حوصله ندارم احساس می‌کنم با اینقدر خواندن کاری از پیش نمی‌برم پس چرا وقت بگذارم. اما واقعیت این است که حاوی بهتر از هیچی. 
در مورد روابط کمی دارم به رابطه روی می‌آورم. کمی از عزلت دربیایند.
راستش قصد دارم از ایران برویم. باید ابتدا زبانم را تقویت کنم که بدرد کنکور دکتری هم می‌خورد و بعد بدنبال رفتن باشم.
چاقی کلافه ام کرده باید ف
بعضی وقت‌ها به شدت نياز دارم که دور بشوم! از همه چیز و از همه کس. حتی عزیز ترینم. نياز دارم که خودم باشم و خودم. خودم باشم و دو تا پاهایم و کوهی که مقابلم ایستاده است. با هر قدم بالا‌تر بروم و غم‌ها و ددگی‌ها و نشخوار‌هایِ ذهنی‌ام بریزند از وجود و ذهنم و تا پایین کوه غلت بخورند. بی وقفه بروم بالا و پشت سرم را هم نگاه نکنم. نياز دارم وقتی که به نوکِ قلۀ کوه می‌رسم قلبم مثلِ قلبِ گُنجشک بزند و نفسم بالا نیاید. نياز دارم که بنشینم و خیره بشوم به
بعضی وقت‌ها به شدت نياز دارم که دور بشوم! از همه چیز و از همه کس. حتی عزیز ترینم. نياز دارم که خودم باشم و خودم. خودم باشم و دو تا پاهایم و کوهی که مقابلم ایستاده است. با هر قدم بالا‌تر بروم و غم‌ها و ددگی‌ها و نشخوار‌هایِ ذهنی‌ام بریزند از وجود و ذهنم و تا پایین کوه غلط بخورند. بی وقفه بروم بالا و پشت سرم را هم نگاه نکنم. نياز دارم وقتی که به نوکِ قلۀ کوه می‌رسم قلبم مثلِ قلبِ گُنجشک بزند و نفسم بالا نیاید. نياز دارم که بنشینم و خیره بشوم به
گفتنی‌هایم بسیارند. خسته‌ام. نياز به نوشتن دارم. ولی بیشتر از نوشتن، نياز به استراحت کردن و حمام گرم دارم. نياز دارم خودم و همه‌ی لباس‌هایم را بشویم تا بوی سگ و موهای چسبیده به لباس‌هایم را فراموش کنم. آنفولانزا گرفته‌ام و آمده‌ام خانه‌ی مادرم. مادربزرگم را با اورژانس به بیمارستان بردند و همین کافی بود تا اضطراب بخواهد مرا قیمه قیمه کند. خوشبختانه حالش بهتر است.
یه دوستی دارم اسم وبلاگشو گذاشته "پیدای پنهان". 
یه دوستی دارم هر وقت نياز دارم، هست. وقت گریه برام شانه می شه. وقت خنده باهام همراه میشه. تو خوشیام اولین تبریکا از اونه. وقت ناراحتی، اولین تسلیت. 
وقتی کاری داشته باشم، دریغ نمی کنه. از خواهر نداشته بهم نزدیک تره. دوستی که هر وقت صفحه ی وبلاگمو باز می کنم با خودم فکر میکنم شاید تنها کسی باشه که اینقدر دقیق متنامو می خونه. باهام همدلی می کنه. منو آروم میکنه. 
دوستی دارم که چندین ساله با همیم. نه بر
قایقی ساخته ام.جنسش از راز و نيازبادبانش از صبر، دکلش از ایماندر شبی مهتابیسفری دور و دراز، می کنم از لب دریا آغازدل به امواج بلا خواهم داد.اگرم ساز مخالف زند و باد به همراهی طوفان خواهدکه مرا منصرف از راه کندراه بیراهه کند، مضطر و درمانده کند ،باکی نیست .من به همراه دعایی دارمو به دل قطب نمایی دارمو اگر در طی راهبه عنادی شکند زورق امید مرا گردابیباز اندوهی نیست .بازوانی دارممیزنم آب و شنا می کنم و میدانمکه خدایی »» دارمکه اگر خسته شد
عطر خوش پیراهنش را دوست دارم
گلهای روی دامنش را دوست دارم
گفتند: دیوانه، ندیدی شوهرش را؟!
دیوانه هستم، شوهرش را دوست دارم
سیامک کیهانی

سیگارهای بهمنش را دوست دارم.
بوی بد پیراهنش را دوست دارم
گفتند دیوانه شنیدی زن گرفته؟
دیوانه‌ام حتی زنش را دوست دارم
نفیسه بالی

این عاشقان پیوسته غم را دوست دارند
بی سهم می مانند و کم را دوست دارند
قانون و حرمت را نمی فهمند انگار
زن ها و شوهرهای هم را دوست دارند
داوود جمشیدی

کپی شده از eshtebahi.blog.ir
سلام
امروز سردردم بهتر شده
چند ساعتی با دوستم بیرون بودم
راستشو بخواید لذتی نمی برم منتهی چون حواسم رو پرت میکنه دوس دارم
نمیدونم شایدم اشتباهه
در درون و تفکر خودم دارم تغییرات و تفکراتی حس میکنم 
چیزهایی که باعث پیشرفتم میشه
به دعای تک تک شماهایی که شابد این مطالبم رو میخونی نياز دارم
زندگیم عجیب به یک اتفاق خوب نياز دارد
کاش میشد برم مشهد
بیخیال
میخوابم
خدا نگاهم میکنی؟؟
شب بخیر
هو
از نظر روحی نياز دارم چند روزی موبایلم را خاموش کنم، و بی خبر بروم جایی که هیچکس فکرش را هم نکند. بروم با خودم سنگ وا کنم، بروم برای آدم های زندگی ام دلتنگ شوم، که قدرشان را بیشتر بدانم. بروم از هیاهوی درس و بحث و کار جدا شوم، بروم خلوت کنم، یک نفری با خودم، با کتاب هایم، با روز های دور مجردی ام. نياز دارم از این چیزی که هستم فاصله بگیرم. می خواهم لپ تاپ را بزنم زیر بغلم، و هر روز بروم یک گوشه در کتابخانه ی خلوتی بنشینم و ساعت ها بنویسم. نياز دا
چهار پنج روز دیگه میرم مرخصی.
نقشه های بزرگی دارم که باید روشون کار کنم.
این روزها همش به خودم میگم ۲۷ سال از روز تولدم میگذره و شاید نياز به تولد دوباره دارم(دقیقا ۱۴ آبان ۲۶ سالگیم تموم میشه)
قبول دارم فصل بعضی کارها که گذشت ، سختی های انجام اون کار ۱۰۰ برابر سخت تر میشه.اما من مررررد روزهای سخت هستم :)
نمیدونم چرا ، ولی امروز حس خیلی خوبی دارم.فقط از روزی ۱۳ ساعت کار کردن توی گرمای عسلویه خسته شدم.
خسته.
اما.
پیش به سوی آسمان.
پیوسته.
چهار پنج روز دیگه میرم مرخصی.
نقشه های بزرگی دارم که باید روشون کار کنم.
این روزها همش به خودم میگم ۲۷ سال از روز تولدم میگذره و شاید نياز به تولد دوباره دارم(دقیقا ۱۴ آبان ۲۶ سالگیم تموم میشه)
قبول دارم فصل بعضی کارها که گذشت ، سختی های انجام اون کار ۱۰۰ برابر میشه.اما من مررررد روزهای سخت هستم :)
نمیدونم چرا ، ولی امروز حس خیلی خوبی دارم.فقط از روزی ۱۳ ساعت کار کردن توی گرمای عسلویه خسته شدم.
خسته.
اما.
پیش به سوی آسمان.
پیوسته.
بسم الله

احساس می کنم که این روزها دارم یه سری تغییراتی می کنم. شاید که دچار تروماتایز شدن مداوم و چرخه وار شدم. احساس تو خالی بودن و پوچی دارم. سرگشتگی و گمگشتگی. تنهایی و تنفر. انقدر که نمی تونم خودم رو تحمل کنم. من نمی تونم خودم رو تحمل کنم چطور از آدم دیگه ای توقع دارم که تحملم کنه حدودا دوماهی میشه که پروسه ی رواندرمانی رو شروع کردم احساسم نسبت بهش هرروز در نوسانه. نمی دونم هنوز خوبه یا نه. نمی دونم که می تونم درست شم یا نه. در کل تغییرا
دوباره قفل شدم.
دوبار هیچ غلطی نمی تونم بکنم.
دوباره کم غذا شدم.
دوباره اشتهایم کور شد.
عین سال پیش
چند کیلو لاغر کردم.
لعنتی.
بهم پیام بده.
بهت نياز دارم.
خیلی زیاد.
حس می کنم ضعیفم.
بهت احتیاج دارم. احتیاج.
عین تشنه ای که از بی آبی له له می زنه ام.
عین گشنه ای که از بی غذایی چشمام بی رمقه ام.
لعنتی. بهم پیام بده.
بهت نياز دارم.
تو الان آرامش منی.
فقط تو آرامش منی.
لعنتی بهم پیام بده.
گر چه دلتنگم و بی یارولی یک حرف دارموانگهی حرف حساب استاین شرف دارد وراه دارد بر هر دل دلتنگآرزو دارم ستاره باشم و بدرخشمهر چند خیال است ولیباز میگویم که یک حرفعاشقم کردهشیرینی آنتا قیامت خادمم کردهدوست دارم من، بگویمهر چه در این دل، لانه کردهولی یک حرف است که تنهالایقم کردهنغمه ی آواز آن، دور دست ها راشعله ور کردهو آن حرف، حساب استو این است همان:(خدا در دل من هست و تا خدا دارمچه غم دارمکه کس، ما را بخنداندبگریاند و یا گه دلتنگ گرداند)من خدا
غمگینم و ناامید و دست به هرکاری زدم تا حالم رو بهتر کنم نتیجه نداده سه روزه تمام سه فصل سوپر گرل رو دیدم و احساس میکنم خوب فیزیک نخوندم و اعصابم خرده 
اینستاگرام و همه گروه های تلگرام رو حذف کردم و دلتنگم احساس معتادی رو دارم که دلش برای روزهای اعتیادش تنگ شده و این حالمو بهم میزنه این وابستگی ها واقعا حالمو بهم میزنه 
و نياز شدیدی به نامرئی شدن دارم و حتی نياز دارم که زمان رو متوقف کنم تاحالم بهتر شه و دوباره ادامه بدم اما نه دنیا برای کسی صب
دوس دارم با یکی حرف بزنم.
نمی‌دونم درباره چی!. فقط دوس دارم حرف بزنم.
شاید یه دلیلش اینه که کلا ما ایرانیا دوس داریم درباره هرچیزی اظهار فضل کنیم!
یعنی یه نفر یه چیزی بگه، بعد ما درباره‌ش نظر بدیم. بریم توی فاز سخنرانی.
واقعا الان نياز دارم! خیلی وقته موندم توی خونه و نتونستم دوستان رو مستفیض کنم!
احتیاج دارم از این وضعیت درآم. 
ولی حوصله هم ندارم
دوست دارم یکی دو نفر محدود باهام حرف بزنن. اوناییکه خودم دلم میخوادشون نه هر کسی. 
دوست دارم بدونم پایان نامه رو باید چیکار کنم؟ چیکار کنم زشت نشن؟ به تایید بقیه نياز دارم. یا که بگن دقیقا باید چیکار کنم. خیلی زشته این موضوع.
نباید باز اینقدر غذا بخورم. اگه بخوام باز بشنوم که لاغر شدی و خوب شدی، نباید اینقدر غذا بخورم. 
استرس دارم. مشخصه؟ استرس آینده نامعلومم و پایان نامه و ادامه زندگیم 
چرا
مداح با صدایی که نایی برایش نمانده و از عمق دلش می‌آید می‌خواند.‌
تو این دنیا
من تو رو دارم.
بهت خیلی
خیلییی بدهکارم.
بذار عالم همه بدونن من. دوست دارم.
کمم اما
عاشقت هستم.بهت خیلیی خیلییی وابستم.
به غیر از تو، من کی رو دارم
دوست دارم.
.
قبلا هم پرسیده بودم آیا ما را هم با همه خطاهایمان به اندازه علی اکبرتان دوست دارید؟
زندگیمون سخته ولی دلمون به هم گرمه روزای سخت میگذرن و نمیمونن و تنها چیزی که موندنیه من و خودشیم.ماییم. 
نمیدونه الان دلم چه حالیه
تنها چیزی که الان دلم میخواد اینه که بیاد بشینه پیشم و فقط بهش بگم دوست دارمدوست دارمدوست دارمدوست دارمدوست دارمدوست دارم
انگار تازه از یه خواب مزخرف زمستونی بیدارم.هیچی خوب نیست.نه حال دنیای درونم و نه حال جهان بیرون.
امیدوارم بتونم درستش کنم یا حداقل یکم اوضاع بهتر شه.
برای خودم متاسف م که اینقدر هوش هیجانی پایینی و دارم و سربزنگاه هایی که برام مهم ن گند زدم:اونم به بدترین شکل ممکن.واقعا از خودم خجالت میکشم.من این ادم رو نمی خوام و عوض ش میکنم و به چپم که تا الان کسی نتونسته یا نشده و یا هر شر و ور دیگه ای.من باید انجامش بدم چون بهش نياز دارم؛همونقدر ی که به اک
تو را دوست دارم , برای خودم که اگر عشقت نباشد از حدود انسانی ام خارج می شوم تو را دوست دارم برای حال خودم که تا کنون کسی جز تو نتوانست آرامم کند , برای لبخندی که بهانه اش می شوی تو را دوست دارم برای اینکه وقتی در لجن زار دنیا آلوده می شوم مثل آب پاک مرا در بر می گیری و از آنچه برای جانم باعث بیماری می شود پاکم می کنی تو را دوست دارم برای احساس خوبی که در من ایجاد می کنی تو را دوست دارم چون در کنار تویی دوست داشتنی من نیز خواستنی می شوم . کا
درد دارد توی تنم می‌پیچد. نياز دارم که دردمند باشم. من با این احساس زنده ام و یا به این احساس نيازمندم. روزها و شب‌ها از پی هم می‌آیند. روزگار دارد از طریق میم همه‌ی وجودم را توی صورتم می‌پاشد. 
از خودم خسته‌ام، تاب خودم را ندارم و تحمل به دوش کشیدن کثافت درونم بسم بود دیگر چه نياز بود اینجوری توی صورتم بخورد.
دارم می‌فهمم که زندگی از من بازیگر می‌خواهد، صادق باشم کثافتم و کثافت باشم به من باز می‌گردد این من. دارم بالغ می‌شوم، دارم فکر می
ترجمه شناسنامه
ترجمه شناسنامه
ترجمه شناسنامه
نکات مربوط به نحوه ترجمه شناسنامه در دارالترجمه رسمی قلم اول و اطلاعات بیشتر در مورد شیوه ترجمه شناسنامه• شناسنامۀ افراد بالای ۱۵ سال حتماً باید عکس دار باشد.• شناسنامه ور به مهر ثبت احوال ذیل ثبت وقایع اربعه باشد.• شناسنامه مخدوش قابل ترجمه و تایید دارالترجمه نمی باشد.• طبق بخشنامه وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، کلیه صفحات شناسنامه افراد دارای پانزده سال سن ترجمه و چنانچه ازدوا

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها