نتایج جستجو برای عبارت :

چی ذوق مرگ‌میکنه

به پذیرش مسئولیتی که توش مسئولیت پذیری نباشه .به واقع بینی که توش همه چي غیر واقعی باشه .به اخلاقی که هیچ بویی از اخلاق نبرده باشه .
به قرصی که مریض ترت میکنه .
به خاطره ای که همه ی احساس رو برمیگردونه .
به تصویری که ذهن رو غم آلود میکنه .
به نرسیدنی که نزدیک ترت میکنه 
و به رسیدنی که دور ترت میکنه .
به مرگی که زندت میکنه .
به زندگی که همه چيو مرگت میکنه !
به گرمایی که اول لمست میکنه .
بعد مثل یه تیکه یخ سردت میکنه .
به شبی که پُر بارت میکنه .
به فردایی ک
داره کاری میکنه از همه بدم بیاد.
رفتاراش اذیتم میکنه
روابطش اذیتم میکنه
مطمئنم اگه مال من بود، حرف زدنش با هرکسی اینقد اذیتم نمیکرد.
ازینکه باهاش میرم بیرون اذیت میشم
ازینکه بره جایی و بهم نگه اذیت میشم
ازینکه بره جایی و بهم بگه و من نرم باز هم اذیتم میکنه
کتاب میخونم فکرش اذیتم میکنه
الان داره دوره نخوندنم خیلی زیاد میشه.باید خسته شم ازش
بدنم درد میکنه. اینقدر این چند روز غصه خوردم بند بند وجودم درد میکنه. که بنده خدا روحم پدرش دراومده و جیک نمیزنه. شایدم جیک میزنه و بهش رو نمیدم که بیشتر جیک نزنه. مثلا امشب تا خواستم  یه حرف ساده بزنم گریم گرفت. گفتم جیک، حالا که من نیستم کی برات جیک جیک میکنه؟ لعنت به من.
یکی تو ۲۳ سالگی ازدواج میکنه و اولین بچه شو ۱۰ سال بعد به دنیا میاره،
اون یکی ۲۹ سالگی ازدواج میکنه و اولین بچه شو سال بعدش به دنیا میاره
یکی ۲۵ سالگی فارغ التحصیل میشه ولی ۵ سال بعدش کار پیدا میکنه،
اون یکی ۲۹ سالگی مدرکشو میگیره و بلافاصله کار مورد علاقه شو پیدا میکنه
یکی ۳۰ سالگی رئیس شرکت میشه و در ۴۰ سالگی فوت میکنه، اون یکی ۴۵ سالگی رئیس شرکت میشه و تا ۹۰ سالگی عمر میکنه
تو نه از بقیه جلوتری نه عقب تر.
تو توی زمان خودت وباشرایط خودت زندگی
رادیکال(جزر) موجود جالبی هستش، وقتی به یک چهارم برخورد میکنه، اون رو تبدیل به یک دوم میکنه، و وقتی به چهار بخورد میکنه اون رو تبدیل به دو میکنه.
توی جامعه ما از این آدمهای رادیکال نما زیاد هستند
کسانی که آدمهای کوچک رو بزرگ میکنند و آدمهای بزرگ رو کوچک
از وقتی یادم میاد شبهای قدر من به درس خوندن گذشته.
اصلا حواسم نبود شب قدره.
و برنامه ی درسی ریختم برای امشبم.
و امشب هم درس میخونم.
چه فرقی میکنه ؟ 
نمیدونم چرا همیشه تو ذهنم بوده که شب قدر آدم باید یه کار مفید انجام بده که به درد خودش و بقیه بخوره.
مفیدِ من اینه.
هم مسیرم رو روشن تر میکنه و هم به دیگران کمک میکنه. 
میشه برای من هم دعا کنید ؟ :) 
چند روزیه عصر که میشه هوا میگیره و شروع میکنه به باریدن،صدای رعد و برقی که تو صدای ممتد قطرات تند بارون قدرت نمایی میکنه و نور برقی که وسط رنگ طوسی آسمون جلوه میکنه و بادی که سلطه جویانه می وزه.تو این لحظه کارم میشه نشستن تو اتاق و بغل کردن زانوهام و گوش سپردن به نوای آسمون و ذهنی که بی اختیار یک سال پیش رو یادآوری میکنه،روزایی که دقیقا مثل همین روزا بود.
ادامه مطلب
هفته پیش یکی از دندون ها رو عصب کشی و پر کردم. دیشب هم یکی دیگه که کنار اون هست رو. اینم عصب کشی و پر کردن.
این دندون بالا و سمت چپ هست که اگر از وسط حساب کنی میشه پنجمی.
الان درد میکنه. یعنی از امروز صبح در میکنه. وقتی با اون غذا میجوم درد میکنه.
طبیعی هست؟
زنگ زدم کلینیک گفت تا یک هفته اینطور هست ولی اگه بعد بازم درد داشت بیاید تا درستش کنیم.
ولی قبلی رو که درست کردم بعداً هیچ دردی نداشت و نداره.
سلام
راستش نمیدونم آزمون رو چطور دادم هر چي تلاش کردم نتونستم وارد سایت بشم 
بابا گفته اگه ۳۰ درصد پیشرفت کنی میفرستمت بری کیش  
ولی اخه ترازم ۳۰ درصد افزایش پیدا کنه ینی بشه ۷۵۰۰ و خب این خیلیههههه
فکر نکنم بشه
اخه شیمی و زیستمو گند زدم:/
یه چيز بگم
نمیدونم چرا غ داره اینجوری میکنه چرا داره س زو درگیر یه رابطه عشقی میکنه میدونه س خیلی بی جنبس و مامانش خیلی گیره نمیفهمم چرا داره اینجوری میکنه 
حالم از روابط دوست پسر دختری و اینا بهم میخورههه
خاک شوره زده و خشکیده و ترک ترک شده رو زیر پام له میکنم و لبخند میزنم
مامانم هم همین کارو میکنه تند تند راه میره و زیر لب یه آواز رو زمزمه میکنه و صداش با صدای باد تو گوشم میپیچه
صدایی که فکر میکنم خیلی روزا فقط با شنیدنش به زندگی برگشتم
روزی رو یادم میاد که مستاصل به دیوار اون خونه ی منحوس لعنتی تکیه کرده بود و گریه میکرد
و من اون لحظات. من اون لحظات من نبودم که از اون وضع دلم خنک میشد
من واقعی نمیتونه انقدر بی رحم باشه
من واقعی این منیه که الان
سلام امروز میخوام بهتون برنامه ای معرفی کنم که خیلی برای کرک ها بدرد بخوره این برنامه کاری میکنه که خیلی کم برنامه ای پیدا میشه که این کار رو انجام بده این برنامه کمبویی که شما دامپ کردید رو ان هش میکنه اگه دقت کرده باشید بعضی از کمبو هایی که دامپ میکنید یه رمز طولانی عجیب غریب دارن این برنامه الگوریتم اون هارو پیدا میکنه و رمز رو از داخل اون پیدا میکنه
ادامه مطلب
کنار هم خوابیدیم
میگه - دوووست دارمبهش میگم - بزرگم بشی همینجوری دوسم داری؟
- (فکر میکنه چند لحظه) نه فکر نکنم
میخنده خودش
اضافه میکنه - آخه من بزرگ بشم نق نقو میشم برای همین.
بهش میگم - بزرگ بشی نق نقو بشی من بازم دوستت دارم
فکر میکنه
میگع: چرا دوست نداشته باشم ؟؟!!! دوووست دارم
و تیر خلاصو میزنه و پیشونیم رو میبوسه
یه دختر میبینم که مانتو نخی لی پوشیده و باد شال و موهای پیچ و تاب خوردش رو تو صورتش پریشون میکنه.باد تیشرت سفید دختر رو به بدنش میچسبونه و عطر تن دختر رو بو میکشه
دختر ناراحته ؛ آروم و بیصدا گریه میکنه  و بغضشو قورت میده
از پسر کنارش فاصله میگیره
همراه باد قدم میزنه
ده قدم
بیست قدم
پسر صداش میکنه
دختر برمیگرده
باد هو کشان فاصله بینشون رو بیشتر میکنه
دختر رو به پسر فریاد میزنه
" ازت متنفرم"
پسر خشکش میزنه
دختر بر میگرده و راهشو میره
پسر فاصلش
بسم الله مهربون :)
 
استاد اومده، هنوز شروع نکرده صداشو انداخته تو سرش و داد میزنه! 
طفلک بچه ها هرچي جواب میدن، حتی اگه درست هم باشه دعواشون میکنه، تحقیرشون میکنه و فحش میده حتی! جلوی خود مریض و بقیه ی پرسنل و بچه ها! اصن یه جوری رفتار میکنه حتی بلد باشی هم سکته میکنی.
دو گروه دیگه نوبت گروه ما میشه. کاش استاد "خ" برای امتحان میومد ‌.
خدایا پناه بر تو
آدم ها چقدر زود عوض میشن ، این تغییر خیلی عجیبه .
صبح یه روز زمستونی بند انگشتی عزیزم ، دخترم ، بدنیا اومد . حس عجیبی بود . عجیب اما در عین حال شیرین و وصف نشدنی . امروز دخترکم دقیقا یکماهه شد ‌. یکماه دیدن صورت یه موجود کوچولو که گاهی گریه میکنه ، میخنده ، توی خواب غرغر میکنه و حتی اخم میکنه ! روز ها به سرعت و شب های بی خوابی به کندی میگذرن و منو بند انگشتی در کنار هم تجربه کسب میکنیم و بزرگ میشیم . این فصل ، فصل جدیدی توی زندگی من و بند انگشتیه .
ادم یه بار درد میکشه داد میزنه بار دیگه درد میکشه گریه میکنه بار دیگه درد میکشه ناله میکنه ولی دیگه بعدش به دردش عادت میکنه عادی میشه اون وقتیه که کسی دیگه نمیفهمه درد داره و اون ادم روحش درد میکشه .
+عادت به روزاى سخت ، یا سختت میکنه یا بی تفاوت ، یکی هم مثه من میشه ، سختِ بی تفاوت !
این روزا که هوا آلوده‌ست.
امثالِ من که عمل مجاری تنفسی داشتن، در لحظه میفهمن و اثر سوءش جونِ آدمو میگیره.
 
چِشام درد میکنه. :)
میسوزه حتی.
و انگار یه تپه‌سنگ رو سرم سنگینی میکنه.
 
کاش ناشُکری نکنم و نگم کاش بعد عملم کور میشدم و هرگز تو رو نمیدیدم که الان حتی وقتی چشامو میبندم صورتت نیاد جلو چشام.
و کاش منو بیشتر میخواستی:)
و کاش میموندی پام:)
 
و کاش بمونی پام (هه) :)
و چقدر کاش‌های آشنا به چشمم میاد. که عقلمو کور میکنه.
 
 
خدایا
بسم نیست؟
دارم تقا
دوستان ازین تفکرا نداشته باشین که وای چه خوب.
نخیر.
بهترین شریک زندگی، شریک زندگی ای هست که یه آدم بالغ باشه.
نه خیلی پیر درون داشته باشه، نه خیلی کودک درونش فعال باشه. یه balance از هر دو رو داشته باشه.
به شخصه، با یه شریک زندگی بالغ راحت تر زندگی و تا میکنم تا کسی که عین پیرمردا میشینه همه رو امر و نهی میکنه و به این و اون میپره و هی گیر میده خودتو درست کن و اصلاح شو و.
آدم بالغ هست، که زندگی باهاش لذت بخشه. نه کسی که ریسک های کودکانه و گاهی حتی احمق
اصل اصل
یکی از اصول بسیارمهم زندگی محبت است که الان توزندگی هامون کم شده!!
پدرا،مادرا
زن ها،شوهرا
خونه هاتون کمی محبته!!
بچه هاتون تهی ازمحبتن!!
مادر به همه خونه میرسه جز به بچه.
روزی100 بارگلای مصنوعی را آب میده وپاک میکنه وتمییز میکنه وخانه راآب وجارو میکنه
امایکباردلش راجارونمیکشه!!
ادامه مطلب
یکی از دوستان خیلی تو اینستا گرام از خوشبخت بودنش مطلب مینویسه و پست میذاره دلیل اینکارهاشو نمیفهمیدم تا اینکه دیدم تبلیغ کلاس های روانشناسی میکنه میخواد به ما بفهمونه من که خیلی خوشبختم این کلاسهارو رفتم انقدر هم اصرار میکنه که نگو شاید از این راه امرار معاش میکنه منم اگه بلد بودم از یه راهی امرار معاش کنم خب مثل تو پستهای خوشبختی میذاشتم و تبلیغاتچي میشدم. راست میگن همه ایرانیها دلال هستن .
قرص وحشی هست کل وجود آدمو زیروزبر میکنه اونقدر تهاجمی عمل میکنه که تمام اعضای داخلی بدن رو درگیر میکنه مخصوصا ریه ها رو، تنگ نفسم بیشتر شده احساس میکنم دیگه هیچ فضای خالی برای هوا نداره، از صبح مدام خودمو سرگرم کردم آهنگ گوش دادم صلوات فرستادم باهاش حرف زدم هر کاری که میتونست بهم آرامش بده انجام دادم اما بی فایدست
مدام تشنه ام، گلوم خشکه، خس خس سینه ام هم صدای بد و ترسناکی داره، اونقدر آب، چای و آبلیمو عسل و آب پرتقال خوردم بی نتیجه، درونم م
داستان عشقی غیرممکن که زاده ی انتقام است. میران بعنوان تاجری وارد
شهر میشه و مراوداتش رو با خانواده ی شاداوعلوها بیشتر وبیشتر میکنه و در
نهایت نوه ی نصوح شاداوعلو(ریّان) رو خواستگاری میکنه. از اوجاییکه ریّان
نوه ی تنی نصوح نیست و میران خواستگار واقعا خوبی محسوب میشه نصوح نوه ی
دیگه اش رو بهش میده و میران که هدفش انتقامه قبول میکنه …
یکی از شاعرانه ترین تعبیرها رو از مرگ شازده کوچولوی اگزوپری داره که فکر میکنه قراره جای دیگه ای بره و اونجا به بدنش نیازی نداره( وقتی مار قراره نیشش بزنه) شازده کوچولو هم تعلقات زیبای زمینی داره؛ بائوباب ها که روزه گی های ملال آورن شاید و گلش و روباهی که برای ترک تنهایی اهلیش میکنه تا دوستش باشه اما در نهایت به جای دیگه ای سفر میکنه.
سیما گریه میکنه با حرص میگه: خودکشی؟! توووو.؟! واقعا میارزید؟! مادر پدرت چه گناهی دارن؟ اونهمه سال از عمرت رفت بس نیس؟
بی‌حال رو تخت دراز کشیدم هیچي نمیگم گریه میکنم فقط گوش میدم .
گریه میکنه میگه: میفهممت نون جون  حیفی نون جون حیفی. 
میگم: سیما میگفتم همه دنیا یه طرف اون یه طرف من چه بدی کردم اینقد ازم متنفره؟ 
سیما: گریه میکنه‌ 
نام فارسی : شادی شیطانینام انگلیسی : Devilish Joyهانگول : 마성의 기쁨ژانر : #کمدی , #عاشقانهشبکه پخش : MBNروز های پخش : چهارشنبه , پنجشنبهتعداد قسمت ها : ۱۶زمان هر قسمت : ۶۰ Minکشور سازنده : کره جنوبیکارگردان : Kim Ga Ramنویسنده : Choi Ji Yun
| خلاصه داستان |گونگ ما سونگ (چوی جین هیوک) جانشین شرکت سان وو هست که در زمینه مغز و اعصاب فعالیت میکنه. یک روز با ماشین تصادف میکنه و بعد از اون از فراموشی حافظه کوتاه مدت رنج میبره به طوری که خاطراتش فقط برای یک روز در ذهنش میمونه. ا
میخوام از همه جا برم. دلم میخواد هیچ جا نباشم. دلم میخواد هیچ کس منو نبینه. از جلو چشم همه دور باشم. پنهان باشم. دلم میخواد نباشم. خسته و فرسوده ام. همه تنم درد میکنه. سرم درد میکنه. قلبم روحم درد میکنه. مثل عروسک خیمه شب بازی این طرف و اون طرف کشیده میشم. عروسک گردان اینقد خسته اس که انگار مرده تر از عروسکه.
~× یک نفر مقاومت میکنه، یک نفر مشکوک میشه. یک نفر تمسخر میکنه، یک نفر احترامو رعایت نمیکنه. یکی فکر بد میکنه، یکی اصلا منظورتو نمی فهمه، یکی اصن میذاره میــــره.
بعد به یه جایی میرسی که فکر میکنی یه ویروسی چيزی داری! یه مشکلی تو تو هست! یه چيزیت سرجاش نیست! بقول خارجکیا:
 
Something is wrong with you!
 
ولی نه.
ادامه مطلب
علایم و نشانه های خودیی در بدن
سلـــام
خسته نباشید
کسی میدونه از کجا میشه فهمید که چه کسی خودیی میکنه یا نه ؟!؟!؟
نشانه های خودیی در مردان چيست؟
از کجا میشه فهمید که شوهرم خودیی میکنه یا نه ؟
آیا راهی برای فهمیدن این موضوع هست ؟
من فکر میکنم که شوهرم یواشکی خودیی میکنه تو تنهایی هاش !
با یک همچين شوهری چيکار باید کرد ؟
ادمیزاد فکر میکنه یه روز به از دست دادن ها عادت میکنه یه روز وقتی قراره از دست بده یچيزی نمی چسبه بیخ گلوش اما دوباره و دوباره این غصه تکرار میشه دوباره و دوباره ادم درد میکشه و میدونی چيه ؟ هیچ کاریم نمیتونه بکنه نقطه سر خط .
زندگی ما شاید سخت باشه و عذاب از جهات مختلف بکشیم
ولی همونطورکه میبینید غم سختش میکنه
دلمون بعضی وقتا میگیره و تنگ میشه و یا موقعی که عشقمون میره
ولی همونطور که میبنید انتظار تنگش میکنه
جوانی که عاشق میشه برا این میشه که عشقش و خانومش باهاش بمونه و عشق زیباست
ولی همونطور که میبنید دروغ زشت و ناپسندش میکنه
دلا بعضی وقتا خوبن بعضی وقتا بد.!و بعضی وقتا آروم
ولی همونطور که میبینید روزگار سنگش میکنه
*عرفان ترانه
 
 
 این ریش ما لامصب بلند که میشه عین جنگل مولا میشه، یه جور فر میخوره که ماشین بعضا گیر میکنه توش دردم میام خلاصه زدیم دیگه بعد مدتها صفا دادیم کاش بودی میدیدی. (کبوتر هم بچّه میکنه هر چند یکبار روی پکیج‌مون، نگران اون نباش :)
باور به تولید ملی فقط اونجاش که خود تولیدکننده اسم محصولشو خارجی انتخاب میکنه، توی تبلیغش همه چشم آبی و مو بورن، آهنگشو با موسیقی باخ و موزارت تنظیم میکنه، آخرشم تاکید میکنه که محصولش تحت لیسانس آلمانه، یا عطر رزهای فرانسوی رو میده!
پس دیگه به ما نگید چرا ایرانیشو نمیخریم! تو خودتم خودتو قبول نداری، حتی قیافه تو! چه برسه به تولیدت :(
اینقدر احساس حقارت میکنید یعنی؟ :(
نوشتم و پاک کردم چون دیگه نمیخوام اینجا از تفکر هام و احساسام بنویسم 
چون حمید از حرف هام اشتباه برداشت میکنه و قضاوت اشتباه میکنه و یه آجر کج گذاشته میشه تو برج شناخت همسر که اول ازدواجمون داره میسازه و تا آخر با همون آجر کج برج رو میسازه :/
چندی پیش تلویزیون یک فیلمی قدیمی درباره دفاع مقدس پخش کرد که توش بازیگر نقش اول مرد وسط شب زار زار گریه میکنه. پدرم بلافاصله گفت این از جنگ ترسیده ماهم دوران جنگ از این آدما زیاد داشتیم. برق عجیبی تو چشم بابام دیدم فکر کنم رفت تو اعماق خاطراتش. گاهی وقتا یه حس انقدر ساده انتقال پیدا میکنه.
آدمی که زیر بارون میره و با لباس خیس بر میگرده با آدمی که زیر بارون نرفته خیلی فرق میکنه .
آدمی که حتی با چتر زیر بارون میره و بدون هیچ رطوبتی بر میگرده با آدمی که زیر بارون نرفته هم فرق میکنه .
آدمی که سفری سخت و تنها یا راحت و دستجمعی میره و بر میگرده با آدمی که سفر نرفته خیلی فرق میکنه.
آدمی که توی بازاری وارد میشه و ضرر هم میکنه (درسته چيزی رو از دست داده ولی) با آدمی که تا حالا وارد بازار نشده خیلی فرق داره.
سفر رو باید رفت ،
چراکه تمام بهشت ه
خیلی ساده میخوام توضیح بدم تو قدیم پول سکه طلا بود بعد تصمیم گرفتن به جای سکه طلا از پول کاغذی استفاده کنن حالا چه جوری؟
بزارید یه مثال بزنم فرض کنید هر سکه قیمتش هزار تومنه من سکه طلام رو تحویل میدم و هزار تومن میگیرم و هر موقع ک دلم خواست باید بتونم سکم رو پس بگیرم تا اینجا خوبه مشکل از اونجای شروع میشه که اون کسی که سکه و پول رو تبدیل میکنه به مشکل میخوره و زیاد پول چاپ میکنه و اون پول رو میده به یکی دیگه بدون اینکه پشتوانه طلا داشته باشه!   چ
امروز روز اول بود . تمام تلاشم رو کردم که بفهمم اولین نقطه اى رو که عصبى میشم و یکى از دلایل رو کشف کردم: نداشتن توان "نه" گفتن! + یه آشنایى داریم ما که اصلاً براش مهم نیست تو ناراحت میشى و دقیقاً همون کارایى رو انجام میده که تو رو ناراحت میکنه و هر چى جیغ و داد و فریاد کنى که تو رو خدا انجام نده و باز انجام میده و من آخرش خیلى عصبى میشم اما چون زورم بهش نمیرسه کارى نمیتونم بکنم حریمم رو داغون میکنه و میره .از رفتاراش خوشم نمیاد اما اون رفتارشو با قل
یه جوونی بود یه دختری رو میخواست که سرپرست نداشت بعد
پسر عاشق میره خواستگاریش اما آشنایان دختره بهش جواب ردن میدن  میگه هیچي
نداری برو بیرون . اونم میره . دختر بهش زنگ میزه میگه من پدر ندارم
یعنی حامی ندارم اگه مرد زندگی هستی بیا منو ببر! پسر عاشق قصه ی ما تصمیم
میگیره با دختر قصه ی ما فرار کنه . اون پسر عاشق یه دوست نافهمی داشت
قضیه فرار رو بهش گفت اونم بهش میگه فرار کار درستی نیست اگه میخایش برو
باهاش عقد کن یه روز وقت محضر میگیره خودش ش

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها