نتایج جستجو برای عبارت :

پسر گی با پسرکم سن

لیست برنامه های روزانه ام انقدر طولانیست که هر چقدر تلاش می کنم باز هم چندتایی از قلم‌می افتد و من می مانم و حسرت شبانه و حواله آنها به فردا .
اما با یک لبخند سرونازم و بوسه صدرایم تمام خستگي های شلوغی های روزانه ام‌ کمرنگ می شود .
.‌
باز شطرنج‌را باختم .اما به قول پسرکم حرفه ای تر شده امامروز چند حرکت جدید به من یاد داد و کلی آزمون و خطا ودست آخر کارت امتیاز برایم درست کرد.
بعد از مدتها دست به کار شدم و کیک مورد علاقه پسرکم را با همکاری
پدر مستر میخواست گل پسر رو روی تخت پیش خودش بخوابونه.
یواشکی به مستر میگم گل‌پسر از روی تخت میفته، ارتفاعشم بلنده.
یهو دیدم‌ پسرک رفته تو اتاق به پدربزرگش میگه:
پدرجون اگه یه پتو این طرف گل‌پسر بذارین و چند تا بالشم اینجا بچینین دیگه خیالمون راحت میشه که گل‌پسر نمیفته. :)

+عاشق تدابیرشم ^_^
1 - ابنی الصغیر. (پسر کوچکم)                بنی ؛ پسرکم
 ۲- بنتی الصغیرة. (دختر کوچکم)         بنیتی: دخترکم
 3- أعلى الجبل و راسة. (بالاترین قسمت کوه و سر آن)               القمة: قله
4 - مکان وقوف السیارات و الحافلات. (جای ایستادن ماشین ها و اتوبوسها)              الموقف: ایستگاه
 5- سیارة نستخدمها للعمل فی المزرعة.(خودرویی که آن را برای کار در مزرعه به کار می بریم)              الجرارة: تراکتور
6 - صفة لجهاز أو آلة أو أداة بحاجة إلى التصلیح    
بر میچکا
بر تاج سرش
بر آقای پدرش
بر مامان خانمش
بر عزیز دلش
بر عزیز دل کوچکترش
بر خانواده تاج سرش
بر همه ی کسانی که خبر آمدنت خوش حال شان کرد
بر همه
بر همه مبارک باشد این گل پسر این قند و عسل این شیر و شکر این طلا طلا این بلا بلا این ناز و ادا این ناز و ادا.
جک گفت عدالت مهم نیست. دنیا که عادل نیست. لیاقت من بهتر از مادری بود که دارم. خب چکار کنم؟» دلم برای پسرکم منفجر شد. جک ِعزیز ِمن. 
نفس گفت اگه مادرم اینجه بود ضرور نبود کاری کنه. سرم ره روی پاهایش میماندم و غصه‌هایم یادم می‌رفت.» خنده‌ام گرفت. پاهای خودش همیشه ما را فقط لگد زده بود. 
لیزا و گبریل به چشم‌هایم نگاه می‌کنند، و با صدای مطمئن، میگن اعتماد دارند که من تصمیمی نمی‌گيرم که برایم بد باشد. بعد من دیروز داشتم به این فکر می‌کردم که
راهی جهت بقانسل بشربدون مرزسرزمین موعودبود.سرزمین موعودمیبایست پهناورترین سرزمین درسیاره زمین باشدوبی مرزباشدچون خدابزرگ هست پس سرزمین بایدپهناورباشدپروردگارشرق وغرب که درقرآن بیان شده بودرایهودیان بعنوان وجوددوخدایادوخورشیدعالم تاب میدانستند.
منشااین فکرچه بود؟چون پیامبرخاتم قبله کعبه رابعلت وجودبت هاخلق شده بدست انسان بیت المقدس تعریف کرداین نسل درآن زمان به این درک رسیده بودندکه دوخداوجوددارد.درحالیکه منظورازپروردگارشرق و
یکی از مریضهای بخشم تب بدون منشا مشخص داره.تمام آزمایشات و معایناتش نرماله اما دائما تب های 40درجه داشت.پسرکم از شدت تب افتاده بود به ناله و من تمام کشیک دیشبم بهش فکر میکردم.وقتی بعد ساعتها بالاخره به داروی جدید که استاد براش گذاشت جواب داد و تبش برطرف شد رفتم بالا سرش و گفتم خوبی یزدان?با همون لهجه ی قشنگ بچه گونه اش گفت آله(آره)الان بهتلم(بهترم).گفتم باید بری یه عکس هم برامون بگيری(منظورم گرافی ریه بود که دکتر درخواست داده بود)،گفت عسک?ع
بعضی وقتها به خودم میگم اگه از بین 365 روز سال حالا سی روزش هم پای تلویزیون باشه فکر نکنم به کسی بر بخوره.
مثه این دو روز که من حال ندار ترین بودم و تلویزیون نیروی کمکی من محسوب میشد.
البته که عذاب وجدانش هست همراه هر مادری اما دست تنهایی تو  چهار دیواری بزرگ کردن کار شاقی محسوب میشود که گاهی ممکن است آدمی در منصب مادری کم بیاورد.
کوه و دشت و دمنم آرزوست که پسرکم رها باشد و آزاد و من بی عذاب وجدان.
متن و ترجمه‌ی بخش مرور شده از نامه ۳۱ (جلسه ۲)
فَإِنِّی أُوصِیکَ بِتَقْوَى اَللَّهِ أَیْ بُنَیَّ وَ لُزُومِ أَمْرِهِ
پس ای پسرکم وصیت می‌کنم تو را به رعایت تقوای الهی و ملازمت فرمان او
وَ عِمَارَةِ قَلْبِکَ بِذِکْرِهِ وَ اَلاِعْتِصَامِ بِحَبْلِهِ
و آبادکردن قبلت به یاد او و چنگ زدن به ریسمان او
وَ أَیُّ سَبَبٍ أَوْثَقُ مِنْ سَبَبٍ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اَللَّهِ إِنْ أَنْتَ أَخَذْتَ بِهِ
و چه ریسمانی محکم‌تر از ریسمانی است که بین تو خدا
پنج شنبه ها را دوست دارم اما چهارشنبه ها را بیشتر
چهارشنبه صدرا از ساعت ۴ می رود کانون روبروی خانه مان تا ساعت ۹.در کانون فرهنگي که وابسته به مسجد هست علاوه بر شنا و فوتسال داخل موکت بچه ها بازی های گروهی مثل مافیا و .انجام می دن و برخی بازی های انفرادی فکری مثل اریگامی.در اخر اگر مناسبتی باشد جشن یا کمی عزاداری و دست آخر نماز و خانه.هیچ یک از کارها اجباری نیست و پسرها بنا به خواسته خود انجامش می دهند.
خدا این سید و دوستانش رو خیر بدهد مرد بسی

برای ساختن فرزندان، باید نخست خویشتن را بسازی. در غیر این صورت، فرزندان را برای نیازهای حیوانی، فرار از تنهایی یا پر کردن چاله‌های وجودت پدید آورده‌ای. وظیفه ی تو به عنوان والد، تنها ساختنِ خودی دیگر نیست، بلکه چیزی برتر است، چیزی همانند آفریدنِ یک آفریننده.   
وقتی نیچه گریست
اروین یالوم 
+چقدر ابن متن به واقعیت نزدیکه .
ما فرزند می آوریم تا ا. تنهایی و حس پوچی و بیهودگي فرار کنیم .
و به جای تربیت و پرورش او تنها سعی میکنیم چاله های وجودی
ب
رای بچه‌ها خاطره بسازیم
پسرکم هنوز یک ساله نشده بود و به سختی راه می‌رفت اما از صبح تا شب پای شبکه پویا می‌نشست و تلوزیون می‌دید. وقتی از تلویزیون صحنه شعار دادن مردم را می‌دید، مشت کوچکش را بالا می‌برد و بی هوا تکانش می‌داد. بازی شعار دادن برایش جالب بود، بازی‌ای که زیاد آن را دیده بود. در نخستین سال‌های زندگي نمی‌توانیم بعضی موضوعات را با ریشه‌هایش برای بچه‌ها بیان کنیم. شاید بهتر باشد که در این سال‌ها با رقم زدن خاطراتی خوش برای ب
متاسفم که مجبورم تولدت رو میون بوی الکل و وایتکس و ژل ضدعفونی کننده تبریک بگم. 
عذرخواهم که در حال حاضر بخاطر یه ویروس فسقلی، خبری از کیک تولد و شمع و فوت نیست! راستش این روزا اگه کسی بمیره هم براش مراسم ختم و هفت نمیگيرن، چه برسه به تولد دو سالگي!
پسرم!
راستش یادم نمیاد که قبل از تو، با اینهمه وقتِ اضافه تو زندگيم چیکار میکردم! احتمالا از سر بیکاری، مدام با پدرت سر چیزای بیخودی دعوامون میشد، درحالی که الان سر چیزای باخودی به هم گير میدیم.
مث
✅ #نهج_البلاغه
متن و ترجمه‌ی بخش مرور شده از نامه ۳۱ (جلسه ۸)
یا بُنَی إِنِّی قَدْ أَنْبَأْتُک عَنِ الدُّنْیا وَ حَالِهَا وَ زَوَالِهَا وَ انْتِقَالِهَا ای پسرکم همانا من به تحقیق آگاه کردم تو را از دنیا و حالش و از بین رفتنش و منتقل شدنش
و أَنْبَأْتُک عَنِ الْآخِرَةِ وَ مَا أُعِدَّ لِأَهْلِهَا فِیهَا، وَ ضَرَبْتُ لَک فِیهِمَا الْأَمْثَالَ لِتَعْتَبِرَ بِهَا وَ تَحْذُوَ عَلَیهَا.و آگاه کردم تو را از آخرت و آنچه آماده شده است برای اهلش در
پست قبل رو که مینوشتم گفتم که شب قبلش نخوابیدم و اومدم خونه مامانم واسه استراحت 
اون روز تا غروبش جوجه خوابید منم یکی دوساعتی خوابیدم و بیشتر ازون نشد چون عمه ام اومد خونمون 
شبم داداش سیبیلو با کیک اومد آخه تولد بابا بود وحیدم اومد و منم کم کم داشتم حاضر میشدم که برگردیم خونه که یهو گریه های غیرطبیعی جوجه شروع شد 
مامانم گفت امشب اینجا بمون منم بهت کمک کنم دیشبم نخوابیدی از پا میوفتی و این حرفا منم قبول کردم 
با مامانم جوجه رو شستیم کلی ماس
پسرک با گذر موفقیت‌آمیز از سه مرحله آزمون ورودی اون مدرسه کذایی بالاخره تو مدرسه پذیرش شد! :/ (بعله به همین سه نقطگي برای دبستان سه مرحله آزمون داشتن!:/)
این مدرسه کاااملا تربیتیه. اصل و اساسش بر بیس تربیت گذاشته شده و این منو امیدوار میکنه. منم همینو میخواستم. اینکه یکی دیگه هم حواسش به تربیت پسرکم باشه برام خوشاینده.
راستش هیچ‌وقت نتونستم اون مادری باشم که دلم میخواسته. چون شخصیت خودم اونی نیست که باید باشه!
و الآن خودم خلاء‌های رفتاری پسرک
متن و ترجمه‌ی بخش مرور شده از نامه ۳۱ (جلسه ۶)
أی بُنَی، إِنِّی وَ إِنْ لَمْ أَکنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ کانَ قَبْلِی
ای پسرکم! همانا من اگرچه عمر نکرده‌ام به اندازه عمر کسانی که بودند قبل من
فقَدْ نَظَرْتُ فِی أَعْمَالِهِمْ وَ فَکرْتُ فِی أَخْبَارِهِمْ وَ سِرْتُ فِی آثَارِهِمْ حَتَّى عُدْتُ کأَحَدِهِمْ،
پس به تحقیق با دقت نگاه کردم در کارهایشان و اندیشه کردم در اخبارشان و سیر کردم در میان آثارشان تا اینکه شدم مانند یکی از آن‌ها
بلْ ک
اول از همه ممنون از خفگي بابت دعوت من به این چالش
بیست سال آینده من چهل ساله میشم و این یعنی دخترک و پسرکم حدودا ده سال دارن و من به شدت درگير تربیتشونم اینکه احساس کمبود نکنن دلشون به من و مستر کلِوِر قرصه بهترین رفقاشونیم میتونیم به خوبی درکشون کنیم پشتشون بهمون گرمه 
با وجود شرایط فعلی کشور نمیتونم مطمئن بگم به یکی از خواسته هام که اقامت هلنده رسیدم یا نه ولی میدونم کم پیش میاد تحت تاثیر جو کشور قرار بگيرم و مطمئنم در هر صورت توی خونه ی آبی
 
پارسال این موقعا دیگه کم کم کولیک دانیال داشت  خودشو نشون میداد 
شب زنده داری ها و گریه های مداوم شروع شده بود 
ساعت از ۳شب که میگذشت و باتری من قرمز میشد و صدای گریه های دردناک دانیال که تو گوشم میپیچید درمونده ترین آدم روی زمینمیشدم 
یادمه بلاگر میگفت الان که پسرش یکساله شده بازم خستگيای خودشو داره ولی در مقایسه با دوران نوزادی خیلی راحتتره
منم منتظر دوران طلایی بعد از یکسالگي بودم
کی باورش میشه 
امروز پای وبلاگم که نشسته بودم پسر کوچکم طبق معمول خودش را در آغوشم جای داد و بعد کمی سکوت و تماشای کارهای من پرسید: مامان تو این قصه‌ها را از کجا یاد گرفتی ؟من که همیشه سعی می‌کردم پاسخ‌های مناسب روحیات کودکانه ی  او بدهم  ، کمی فکر کردم و بعد جواب دادم: روزی که شما به دنیا آمدی همه این قصه‌ها در قلب من قرار گرفت.  پسرکم ،کلی ذوق کرد اما می‌دانست که حرف‌های من تنها یک ترانه مادرانه است از بغلم پایین آمد و گفت: ولی من نمی‌توانم مثل تو قصه بن
میخواستم آخر فروردین از این یکماه بگویم ولی خب الان فرصتش پیش آمد. چقدر عوض شده ام من!!! خیلی!!! یعنی منی که همیشه برای غذا یک گزینه ساده انتخاب میکردم که وقتم گرفته نشود! حالا منویی انتخاب میکنم که واقعا آشپزخانه را بلبشو میکند و کنارش یک کتاب صوتی هم پخش میکنم و ریسه های روی کتابخانه اطراف کاکتوسها رو هم روشن میکنم و عشق می پاشم به غذایم و وقتم! من حتی یاد گرفته ام برای بازی و وقت گذرانی با بچه ها برنانه ریزی کنم و وقتی انجام شد دایره توخالیش رو
متن و ترجمه‌ی بخش مرور شده از نامه ۳۱ (جلسه ۵)
فإِنَّ خَیْرَ اَلْقَوْلِ مَا نَفَعَ
پس بهترین گفتار آن چیزی است که سود برساند
و اِعْلَمْ أَنَّهُ لاَ خَیْرَ فِی عِلْمٍ لاَ یَنْفَعُ
و بدان که قطعاً هیچ خیری نیست در دانشی که سودی نمی‌رساند
و لاَ یُنْتَفَعُ بِعِلْمٍ لاَ یَحِقُّ تَعَلُّمُهُ
و سودی برده نمی‌شود از دانشی که شایسته نیست آن را فرابگيری
أیْ بُنَیَّ إِنِّی لَمَّا رَأَیْتُنِی قَدْ بَلَغْتُ سِنّاً وَ رَأَیْتُنِی أَزْدَادُ وَهْناً
از بعد از کنکور هموجور درگيرم! انگار نه انگار کنکور تموم شده!حتی کتابها و جزواتم هنوز در زیستگاهِ دوران کنکورم پخش و پلاست!
 امروز پسرک ارائه کار پوشاک داشت. فکر کن روز چهارشنبه از مهد اومد و گفت باید شنبه نحوه تهیه پوشاک و انواعشو ارائه بدم! منم پریدم پای شبکه اجتماعی و به مربیشون گفتم من جمعه کنکور دارم و شرمنده! 
گفت باشه دوشنبه بیارین. یعنی از روزی که کنکور دادم دنبال این کار پسرکم! :/ 
دیشب قشنگ عصبی شده بودم از بس دنبال پیله کرم ابریشم و چ
چالش زندگي به سبک پسرم.در مورد کارها و حرفایی که پسرکم باید بدونه!
اول دیدم آقا رامین نوشته و واقعا قشنگ هم نوشته بود و دیدم که صخی این رو برگزار کرده.شرکت کنین تو چالش زندگي به سبک دخترم/پسرم:))).برای تو پسرم! برای تو می نویسم.که بدونی من از قبل برای تربیت کردنت نقشه هایی داشتم!البته می دونم اگه فرزندی حرف پدر و مادرش رو گوش بده که فرزند نمیشه!!اما تو گوش بده عزیزدل منپس این حرف ها رو آویزه ی گوشت کن و تا جایی که می تونی به اونها عمل کن.پسرم.
به نام آفریننده ی کوچولوهای ناز دنیا
امروز مامان خوبی نبودم و اصلا از خودم راضی نیستم.
میدونستم نباید داد بزنم .
 مدام از درون جلوی خودم رو میگرفتم اما نشدنی بود.
و بعدتر  گفتگوی درونی باخودم و سرزنش های مکرر که چی شده چرا اینجوری میکنی ؟!
هیچ راهکاری به دادم نرسید که بتونه منو در برخورد باهاش یه مامان خانومی آروم کنه.
قبلتر ها آب و گلاب رو امتحان کرده بودم میدونستم فایده ای نداره؛
اما کاچی بهتر از هیچی.
اون همون پسرک همیشگي بود ولی من مامان ه
به نام آفریننده ی کوچولوهای ناز دنیا
امروز مامان خوبی نبودم و اصلا از خودم راضی نیستم.
میدونستم نباید داد بزنم .
 مدام از درون جلوی خودم رو میگرفتم اما نشدنی بود.
و بعدتر  گفتگوی درونی باخودم و سرزنش های مکرر که چی شده چرا اینجوری میکنی ؟!
هیچ راهکاری به دادم نرسید که بتونه منو در برخورد باهاش یه مامان خانومی آروم کنه.
قبلتر ها آب و گلاب رو امتحان کرده بودم میدونستم فایده ای نداره؛
اما کاچی بهتر از هیچی.
اون همون پسرک همیشگي بود ولی من مامان ه
در جایی دورتر از اینجا هستم ،این را مطمئنم ؛جایی که حداقل بالای 5-6 ساعت با اینجا  فاصله داشته باشد ،مثل همیشه سحر خیز میمانم ،صبح ها ساعت 6 بیدار می شوم ،با آهنگ اسپانیایی ورزش می کنم ،شاید آن موقع عادت چای خوردنم کمرنگ شده باشد اما حتما نوشیدنی گرم جزو مورد علاقه ام در صبح است ،مثل همیشه قبل از صبحانه ایمیل و شبکه های ارتباطی ام را چک می کنم ،برای کتاب و مقاله هایم ایده در سر می پرورانم احتمالا چند تایی هم نوشته و منتشر کرده ام که ممکن است موف
روز سختی  رو پشت سر گذاشتم.روز خیلی سختی رو.
از صبح که گفت بدن درد داره ترس وجودم رو گرفت.
تا موقع رفتنش که بغضم ترکید و با گریه بدرقه شد.
پسرکم امروز فقط گریه مادرش رو دید و ناتوانیش رو تو مدیریت اوضاع.
همونجور که رو تخت خوابیده بود نگاهش میکردم.
دوباره بغضم ترکید و اشکهام سرازیر شد.
به تو میسپرمش بعد خدا به تو میسپرمش که امام زمانی.
باید مراقب پسرم باشی .
تو این زمونه ای که انسان نیست من پسرک معصومم رو به تو میسپرم که نگهدارش باشی.
صدای توپ و ترق
ساعت ٨صبح با صدای گریه اش بیدار شدم 
از توی گهواره برداشتم و بهش شیر دادم و امید داشتم بازم بخوابه آخه ساعت ٤صبح خوابیده بود 
یکمی بی تابی کرد ولی خوابید 
خیلی خوابم میومد بلند شدم صبحانه خوردم و یه سینه مرغ گذاشتم بپزه تا ظهر یه بلایی سرش بیارم و بعدشم یکمی گوشی بازی کردم و کنارش خوابیدم 
یکی از بهترین حس ها همینه که نی نی بخوابه و کنارش بخوابی
این چند روز ٩٠درصد وقتمون توی اتاق خواب گذشت 
تازه خوابش منظم شده بود و شبا میخوابید که با زدن واک
شرایط لازم برای خواندن متن زیر:

1- فک پائین خود را قدری عقب دهید

2- حال سعی کنید دندان های جلوئی
فک بالایتان را نمایان کنید

3- سپس با لحنی کودکانه شروع کنید



به نآآآم خدآآآ

موضوع انشاء: چرا فوتبال نود دقیقه
است؟!


فوتبال ورزشی خشن، خشک و بی آب و‌علف است. بابای ما می‌گوید،
فوتبال عادل‌نالین خون را بالا می‌برد؛ مخصوصا وقتی بازی به دقیقه 90 نزدیک می‌شود،
هیجان، بابای ما را کبود می‌کند! بابای ما می‌گوید: پسرکم! همه چیز به همان دقایق
پایانی بستگ
منابع   85پیوست ها 95   فهرست شکل ها،جداول و نمودارهاعنوان                                                                                                               صفحهشکل 2-1) بخش­های مختلف سیستم دهلیزی.23شکل 2-2).   عبور خط جاذبه در وضعیت ایستاده.29شکل 2-3). عضلات شرکت کننده در تون پوسچرال .31شکل2-4- راهبرد حرکت مچ پا 34شکل 2-5). الگوی عضلانی و حرکات بدن که با راهبرد لگن همراه است.35شکل 3-1). وضعیت ایستادن بر روی دستگاه تعادل سنج بایودکس 63شکل 3-2). صفحه دستگاه سیستم تعادل
ب
رای بچه‌ها خاطره بسازیم
پسرکم هنوز یک ساله نشده بود و به سختی راه می‌رفت اما از صبح تا شب پای شبکه پویا می‌نشست و تلوزیون می‌دید. وقتی از تلویزیون صحنه شعار دادن مردم را می‌دید، مشت کوچکش را بالا می‌برد و بی هوا تکانش می‌داد. بازی شعار دادن برایش جالب بود، بازی‌ای که زیاد آن را دیده بود. در نخستین سال‌های زندگي نمی‌توانیم بعضی موضوعات را با ریشه‌هایش برای بچه‌ها بیان کنیم. شاید بهتر باشد که در این سال‌ها با رقم زدن خاطراتی خوش برای ب
شواهد موجود در کتب تاریخى گویاى این حقیقت است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از آغاز رسالت ‏با رویکرد عمده ن به آیین توحیدى روبرو شد. اولین پذیرنده اسلام (خدیجه)، اولین شهیده (سمیه)[1] و بانوانى که از سابقین و مهاجران [2]شمرده مى‌‏شدند[3] نمونه روشنى از مشارکت ن در عرصه‌هاى اجتماعى را به نمایش مى‌گذارند. حضور ن در حجة‌الوداع بارزترین و ماندگارترین نوع شرکت در صحنه‏‌هاى اجتماعى است. اخبار فراوانى که به وسیله راویان زن ا
زیارت پیامبر صلى الله علیه و آله
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :
مَن أتانِی زائرا کُنتُ شَفِیعَهُ یَومَ القِیامَةِهر که به زیارت من بیاید، در روز قیامت شفیع او باشم .
(  بحار الأنوار : ۱۰۰/۱۴۲/۱۸ )
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :
 مَن سَلَّمَ عَلَیَّ فی شَیءٍ مِنَ الأرضِ اُبلِغْتُهُ ، و مَن سَلَّمَ عَلَیَّ عندَ القَبرِ سَمِعتُهُ  هر که در هر نقطه اى از روى زمین به من سلام کند ، سلامش به من مى رسد و هر که بر سر قبرم به من سلام کند ، آن را مى شنوم
زیارت پیامبر صلى الله علیه و آله
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :
مَن أتانِی زائرا کُنتُ شَفِیعَهُ یَومَ القِیامَةِهر که به زیارت من بیاید، در روز قیامت شفیع او باشم .
(  بحار الأنوار : ۱۰۰/۱۴۲/۱۸ )
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :
 مَن سَلَّمَ عَلَیَّ فی شَیءٍ مِنَ الأرضِ اُبلِغْتُهُ ، و مَن سَلَّمَ عَلَیَّ عندَ القَبرِ سَمِعتُهُ  هر که در هر نقطه اى از روى زمین به من سلام کند ، سلامش به من مى رسد و هر که بر سر قبرم به من سلام کند ، آن را مى شنوم
مرگ حقیقتی قطعی و غیرقابل انکار برای هر موجود زنده‌ای می‌باشد که
خداوند چشیدن طعم آن را به عنوان یک قانون کلّی بیان نموده و می‌فرماید: (کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ اِلَینا تُرجَعونَ):[1] هر کسی چشندۀ مرگ است و سپس به سوی ما بازگردانده می‌شوید.

به عبارت دیگر مرگ نخستین منزلگاه از منازل آخرت و آخرین منزل از منازل
دنیاست؛ خوشا به حال آن کسی که به هنگام فرود آمدن در نخستین منزلگاه، مورد
اکرام واقع گردد و در آخرین منزلگاه خود در دن
*فیش منبر :فاطمه معصومه(س) مشعل هدایت و شفاعت

ولادت حضرت معصومه( علیها السلام) و روز دختر
عنوان: ریحانه‌های آفرینش
ایجاد انگيزه[۱]
هر ساله همایشی بزرگ با عنوان انتخاب دختر شایسته جهان، برگزار می‌شود و ن و دخترانی از سراسر جهان در آن شرکت می‌کنند تا بتوانند در اصلی‌ترین ملاکی که غرب برای انتخاب زن شایسته دارد یعنی زیبایی صورت و برخی دیگر از شایستگي‌های ظاهری، حائز رتبه شوند؛ اما خدایی که خالق زیبایی‌هاست، شایستگي زن را به چیزهای دیگر

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها