نتایج جستجو برای عبارت :

يه خانم ميانسال واسه دوستي پايدار از گيلان

دلم واسه دانشگاه تنگ شده:(
واسه دوستام بجز خانم ز هم :(
دلم واسه درس خوندن واسه کتاب گرفتن از کتابخونه و غرغرام سر پروتز واسه غرغرای نکردم سر رادیو2 تنگ شده
میدونید اگه بعد تعطیلات بریم همش روی دور تندیم بدون هیچ لذتی
من واسه اون توربینی خریده بودم کلی ذوق داشتم خب:(
هر کسی تعریف متفاوتی از درد داره واسه یکی درد یعنی یک پیام اعصبی واسه یکی درد یعنی ناراحتی واسه یکی درد یعنی بی دوستی و بی کسی واسه یکی دیگه درد یعنی اخه کی افطار میشه » برای یکی یعنی چرا این گوشی شارژ نمیشه واسه یکی دیگه درد یعنی چرا شبا خوابم نمیبره !؟
 
 
 
#بی_خوابی
 
ساعت 3 هنو زور میزنم تا شاید برادر مرگ بیاد سراغم :/
دلم واسه دانشگاه و قرارا و جلساتی که با استاد داشتم تنگ شده
واسه حس مفید بودنی که بهم میداد
واسه تعریف تمجیدایی که ازم میکرد
واسه زندگی سگی تو خوابگاه
واسه همش تو جاده بودن و یه جا بند نبودن
حتی واسه حسایی که تو کلاسای ترم یک داشتم و چه گهی که خوردمام
واسه امتحانای پایان ترم
واسه تحمل زورکی کلاسای بعدظهر
حتی واسه شهر دانشگاهی!
دلم تنگ شده
چه روزایی بود
خیلی مسائل واسه فکر کردن ، خیلی تصمیمات واسه گرفتن و خیلی کارها واسه انجام دادن دارمباید واسه همشون برنامه ریزی کنم
و این در حالیه که دیروز با دوستام تفریح بودیم ، امروز در حال جمع آوری وسایل و مرتب کردن اتاق و آماده شدن واسه کلاس های فردا و مهمونی بعد از ظهرشم
فردا الف میاد پیشم.
دیدار دیروز هم باعث شد دلم بیشتر واسه ف تنگ شه.دوستی که دنبالشم.اما حیف که خیلی همدیگه رو نمیبینیم
دیگه آدمی هم نیستم که توی مجازی بتونم باهاشون صحبت کنم آنچنان.هیچ
ی تولد یوهویی واسه دوستم تو خوابگاه 
به وقت دیروز :)))
درسته ک ساده بود اما از هیچی لاقل بهتر بود.
حس کردم عمیقا خوشحال شد•_•
#حس خوب
# یه مقدار از کیک تولدم دادم به جهادة خانم  و هیاتة خانم
اونام خوشحال شدن :)
حس خوبی بود بعد این همه غصه 
# تولد مهسا( هم)
شاید بالاخره بتونی ارور رو رفع کنیولی اینکه ندونی مشکل کجا هست که این کوفتی بالا نمیاد واااقعا کار سختیه -_-
.
.
اقا اقا اقا
یه دعوای باحال کردیم باهم خوشالم
فک کنم وبلاگم کامل نوسان رو حس میکنه
انی وی
سه تا کار مهم دارم تا آخر تابستون
تایپ انگلیسیم رو قوی کنم
زبان کار کنم واسه تعیین سطح نندازنم سطح پایین
پی اچ پی رو یه جوری تکمیل کنم که تو طول سال بتونم کار گیر بیارم
معدل این ترمم بیاد بالای 15 :(
این ربطی به تابستون نداشت، ولی خب
.
.
واسه ترم بعد
سلام به قشنگترین بهانه ای من   اخرین روز اذر وشب یلداست امشب به نیت  اون روزا زدم فالی برات  حافظ هم مثل همون روزا مژده رسیدن داد مژده ای دل که مسیحا نفسی میاد زانفاس خوشش بوی کسی میاد  چقد دلم واسه این شعر تنگ شده (واسه سفرهای که دیگه نمیریم.               عکس های که قسمت نمیشه که بگیریم          واسه هر یقینی که تاوانش شک نیست              واسه خاطرهای که مشترک نیست                     واسه وقتی که هر دو بی اعتباریم           تماشاچی غیر
دلم تنگ شد واسه قدیما، واسه روزایی که دختر بچه شش ،هفت ساله بودم، واسه کوچه بن بست کنار خونه بابا بزرگ ،واسه شیطنت کردنا و بازی کردنمون.واسه اون حوض مربعی شکل کنار باغچه ،واسه خونه ای که خیلی وقته چراغش خاموشِ
دلم تنگ شد واسه روزای عید که  بی قرار قبلی و دعوت و هماهنگی،همه جمع بودیم خونه بابا بزرگ ،واسه جمعمون که جمع  بود.روزای عید قربان بی اراده ذهنم میره به سال های بچگی و روزای خوب وخوش گذشته .روزایی که بعد فوت بابا بزرگ و مامانبزرگ حکم
اومدم اون مقدمه‌ای ک واسه پست مشترک سه‌شنبه‌ی مهدوی واسه آخرسال بود رو بنویسم/ولی ظاهرا بشدت مغزم قفل شده و وای و ای داد
کلا قشنگ معلومه ک دیگه اون ارزش سابق رو ندارم و این خیلی بده.:/
حالا اینکه واسه گناهامه یا مغرور شدم نمیدونم ولی در کل امسال رو کلا همه‌ی مناسبتای مذهبی رو تا اونجا ک یادمه یکی پس از دیگری دارم از دست می‌دم:(
////////////
اگه ی مقدمه‌ واسه پست مشترک سه‌شنبه‌ی مهدوی نوشتید واسه منم بفرستید
امتحان زبان 
نهایی
واسه سال چهارمی ها
واسه دوازدهمی ها
واسه پیش دانشگاهیها
واسه موش ازمایشگاهی ها
واسه نظام جدیدی ها
واسه سرس اولی ها
 انقدر زیاد
کمرشکن
عصاب خوردکن
و از همه مهمتر
سخترین امتحان تو کل امتحانای من به شخصه تا الان
مدالش تعلق میگیره ب همین زبانی ک حتی جونی نذاشته بتونم شرح بدم اوضاع اسفناک بار امتحان زبان امروز و!
پست بعدی ایشالله!
ای جانم به پرچم حرم امام رضا قربونش برم
چه خوش سلیقه انتحاب شده
 
"نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِیبٌ"
یا صاحب امان ادرکنی
 
من رو هم تو دعاهای خیرتون یادتون باشه
واسه هم دیگه دعا کنیم به خصوص آلاءخانم،کنکوری
هامون،واسه نبات،لاله خانم،جناب قدح،دادا 
محسن،بهنام،,واسه محبوبه خانم و شاگردشون،واسه
بینام خانم،خانم آساره،miss
writer،missbell نارتی تی،ابوصامد،محمد،فاطمه
سادات خانم،زینب السادات بانو، آقا آرمان عزیز،ماجده خانم،دلآشفت،خانم پای
از اون جایی که تراز قلمچی من،روز به روز داره افت میکنه و مامان اینای منم به شدت دارن رو درس خوندن من حساس میشن داره دوره ی تحریمای اینترنتی من شروع میشه از این به بعد اگه خیلی سعی کنم فقط جمعه ها می تونم بیاام(اونی دیروز بهت نگفتم)
بچه ها دلم خیلی واستون تنگ میشه خیلیییییییی
واسه اونی گلم که واسم عین یه خواهر بزرگتره
واسه شادی که امسال کنکور داره هو سرش از منم شلوغ تره
واسه پیشولی که دونسنگ با نمکمه و هر روز دارم اسمای جدیدشو کشف میکنم
واسه نفس
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود
واسه آرزوهای ناگفتنیت 
واسه اوناییکه هیچ کسى ازشون خبر نداره،
واسه "التماس دعا" هاىِ از ته دلت که خجالت کشیدى بگى ولى خدا شنیدتشون 
واسه تمام اینها هم که شده میخوام بگم ، نگران نباش
مطمئن باش بهترینش برات اتفاق می افته❤️
این دنیا ی مدال المپیاد، ی کنسرت جولیا پطروس و سه هزار دلار پول بهم بدهکارهپ.ن۱:میخواستم بنویسم کنسرت جولیا پطروس با دوست دختر مهربون لبنانیم بعد دیدم من ک اهل اینجورکارا نیستمپ.ن۲:بعد کنکور یادم بندازید ی مقایسه درمورد کنسرتهای اونا و کنسرتهای ما داشته باشم و ی بخشایی از کنسرت ۲۰۱۶ش روبذارمپ.ن۳:اینکه چرا الان نمیذارم یکیش بخاطره اینه ک درس دارم میخونم ودوم اینکه آهنگه عربی با لهجه لبنانیه و احتمالا عربی‌تون اندازه من خوب نیس(صرفا واسه ش
امروز آخرین روز از برج زیبایم، آبان ماه بود
و من در سگ اخلاق ترین حالت ممکن خودم بودم
پاچه‌ی همه‌رو از دم گرفتم
حوصله‌ی خودمم نداشتم
نمیدونم چرا
واسه اینکه آخر آبان شده یا شایدم تو دوره باشم
ولی نه، دوره که نمیشه. اصن در توانم نیست
ولی حالم خوب نیست
دلم پر میکشه واسه اینکه یه بار دیگه ببینمش
اینم که شد دیالوگ فیلم
ولی به هرحال
من حالم بده
خوب نیستم
دلم تنگ شده
تنگ میشه
واسه آبان
واسه زندگیم
واسه ماه قشنگم
کاش یه جایی داشتم برم یه دل سیر
یه دل
دلم با تنهاییاش عجین بود چرا اومدی؟
واسه عاشقی خیلی زود بود چرا اومدی؟
 سکوت شبا واسه من غم نداشت
زدی رنگ غم به شبام چرا اومدی؟
بهت گفته بودم دلم واسه تو میزنه
تو رفتی نگفتی دلم میشکنه؟
از اون روز که رفتی شبام غم داره
چشام صب تا شب واسه تو میباره
نمیشه لحظه ای بی عشق تو سرکنم
 چطور بی تو بودن رو باور کنم؟
کسی میشه لایق که عاشق باشه
توکه مرد موندن نبودی چرا اومدی؟
این پلی‌لیست اسپاتیفای، چهارِصبح، وقتی همه خوابیدن،‌ سکوت، سکوت، سکوت، سکوت.
واقعا دلم برای کتابخونه و اون گوشه دنجش تنگ شده. واسه اینچ به اینچ کتابخونه، واسه چشم‌غره‌های ملت به  اونی که پاکت کیکش رو باز می‌کنه، واسه نسکافه‌های بی‌مزه بوفه پایین کتابخونه، واسه نمازخونه‌ش، واسه وقتایی که هفت و نیم بیدار می‌شدم، بساطمو جمع می‌کردم می‌رفتم ایستگاه اتوبوس، واسه پارک کنار کتابخونه، دقیقا اینچ به اینچش. 
جدا قبل از قرنطینه هم دنیا این
+امروز روم دوم رژیمم بود.
+روغن نارگیل واسه مو فوق‌العااااده اس. یه شی باتر هم واسه قبل حمام میگیرم و البته حیف تمام پولایی که واسه سرم مو داذم! هیچ کدوم به پای روغن نارنگیل نمیرسن، با دو بار زدن موهام خیلییی نرم شده. ماسک موم البته تموم شده که به زودی یه گارنیه میگیرم.+چقدددر حال و هوای عید دارم! البته اینم بگم که امشب  حسابی سرده اما صبحا حس عید دارم!
+دیگه برم یه ویدیو واسه پیجم ادیت کنم. فعلا :)
ای دلا دل بزومه شه دل ره نارمه لیلا خانم
ای عمارت دکشیمها منزل ره نارمه لیلادخانم
عمارت دکشیما چوی خلیلی لیلا خانم
همه در وطن و من در غریبی لیلا خانم 
 
ای عزیزم ناله نکن ناله نکن لیلا خانم
منه بسوته دل ره پاره نکن لیلا خانم
منه بسوته دل گلاب شیشه لیلا خانم
گلاب شیشه ره ته ضایع نکن لیلا خانم
 
هی های برو های نشو بهار بلبل لیلا خانم
ته وسه خونما منزل به منزل لیلا خانم
با تو ام.
 
حواست هست که دارم آب میشم؟ :)
 
ما حرف زدیم
قرار گذاشتیم
من تلاش کردم. کار کردم
به امیدِ تو : )
 
 
بی‌وفا
حالا داری با یکی دیگه قرار میذاری؟
واسه یکی دیگه شعرِ منزوی میخونی؟ :)
دیوانه جان .:)
 
فکرِ دلِ من هستی؟ :)
 
حاضر نشدی
بشینیم دو کلام حرف بزنیم.
چرا آخه؟ :)
 
نشنیده رفتی . . .
 
این رسمش نیست خانم همزه.
 
 
 
تو میدونستی برات شعر گفتم؟ :)
موند.
شاید نوشتم. نمیدونم!
 
 
آهای
میدونم با اون آقا پسری :)
ولی خب قبول نداری خیلی نامردی؟ :)
و من چه ب
خانم حسنی (همان حسنی مکتوب که به مکتب هم نمی‌رفت که البته این‌جا، من باشم) بعد از یک سال و دیرتر از اکثر دوستان و هم‌کلاسی‌هایش، به کلاس رانندگی می‌رود.او نمی‌دانست که راندن خوش می‌گذرد، وگرنه زودتر اقدام می‌کرد.خانم حسنی و مربیش، خانم. گ -که خانم قدری هم بود- در همان دو روز اول در خیابان متلک‌های زیادی شنیدند، آنقدری که خانم حسنی ترجیح داد به‌جای شمردن آن‌ها، بر رانندگی خود تمرکز کند. خانم حسنی با خودش فکر کرد که دلش برای متلک‌اندازند
داری دنبال چی میری؟ حواست هست دختر خانم ؟حواست هست اقا پسر؟
تا حالا به اسمت دقت کردی که اسمت اسم اهل بیت ولی راه و روشت برخلاف اهل بیت؟
مگه میشه دلت پاک باشه و گناه کنی
مگه میشه دلت پاک باشه و با نامحرم رفاقت کنی و دست بدی و خوشگذرونی کنی
مگه میشه دلت پاک باشه و بری دنبال ناموس مردم
راستی اقا پسر تا حالا با خودت فکر مردی اگه کسی بره دنبال ناموست چه حالی میشی؟به قول خودت چشماشو درمیاری.پس واسه ناموس خودت شیر نشو واسه ناموس مردم گرگ.
مگه میشه دلت
دیشب خوابتو دیدم دیوونه من
داشتیم قدم میزدیم، مث همیشه
سرد بود و دستای همو محکم گرفته بودیم
چشمات پر بغض بود
خودتو انداختی تو بغلم و محکم گرفتمت بین دستام
هم تو آروم شدی، هم من
ریه‌هامو پر کردم از عطرحضورت
جاری شدی در من
سرتو گرفتم بین دستام
نگاهم رو دوختم به صورت ماهت
پیشونیتو بوسیدم
مثل همیشه
و بیدار شدم
ای کاش این رویا هیچوقت تموم نمیشد
کاش اون روزا ادامه داشت تا ابد
تا .
دلم خیلی تنگه واسه دیدنت
واسه بودنت، واسه همه چی
واسه قهرکردنات،
خانم ها به چه کسانی رای خواهند داد: 
به کسانی که خانم خود را با اسلحه به قتل می رسانند؟
به کسانی که مثل مهاجرانی و نجفی و برخی مسوولان الان، چند همسر دارند( گاه بیش از ۴ همسر)؟
 
به کسانی که به جای اشتغال و ازدواج خانم ها،  دغدغه شان رفتن چند نفر خانم به ورزشگاه است؟
کسانی که با بی ادبی به خانم جوان در جمع می گوید قرص ضد بارداری همراه داشته باش؟
 
کسانی که از بزرگترین هنرهایشان این است که به جای استفاده از ظرفیت خانم های نخبه، ع ها را در تابل
امروز یکی همه ی غلطایی ک کرده بودمو کوبید تو صورتم.^^اومدم اعتراف کنم شاید بار گناهم سبک شهمن.پاک نیستم.هرزه تر از اونیم ک فکرشو کنین.الانم دارم تاوان آه کساییو میدم ک.دلشونو شکستمجیمین شی.منو ببخش.با تو بیشتر از همه بد کردم.کوثر.لیندا.و.خیلیای دیگه.آره خیلیای دیگه.واسه همه ی دروغای کثیفم متاسفم.واسه.قایم شدن پشت نقاب بی گناهی.متاسفم.واسه حماقتام متاسفم.واسه خودخواهیام.نامردیام
انقدر توی این تعطیلات عید، بچه ها شیرین زبونی کردن که دلم نیومد ثبت نشه. 
1. بچه ها رو بردم آتلیه ازشون عکس بگیرم واسه عید. علی دائم از خانم عکاس، درباره لوازم مختلف سوال می کرد و انصافا اون بنده خدا هم همه رو با حوصله جواب می داد. یه هو علی گفت خاله یه وسیله هم اون بیرون دیدم بیا بریم بهم بگو اون چیه. وقتی خانم عکاس خواست باهاش بره علی گفت نه خاله اون بیرون آقا هست، اول روسریت رو بپوش بعد بیا ((((((((((((((((((((((((: یعنی عاشق این امر به معروف خوشگلش شدیم (:
اگه این کار مزخرف رو تو این سه ماه و این گرما تحل میکنم؛ فقط و فقط واسه این بود یکم پول داشته باشم واسه تولدش یه چی خوب بگیرم.
الان که نیست
دیگه فقط جون کندنه اینجا بودن برام
راستی راستی تموم شد همه چی؟!
چرا من نمیتونم باور کنم
چقد بدم میاد از عنوان نوشتن واسه اینجا
این پست حاصل توجه! من به زن هایی هست که تا حالا تو زندگیم دیدم. چند توصیه به ظاهر ساده اما کاربردی برای جوانان :) (قبلش اینم بگم که این توصیه ها  دو طرفه اس! و واسه خانم هام می تونه مفید باشه) توصیه های اخلاقی و نه فقط اسلامی
1. از دست پخت!( یا هر هنر دیگه) یک خانم تعریف خاص نداشته باشید مخصوصا اگه همسرتون در این زمینه مهارتی نداره و خزانه ی محبتش از جانب شما در این زمینه خالیه (مخصوصا در حضور خود اون خانم)
2. تا جایی که امکان داره تلفن همراه تون را از
موهامو کوتاه کردم.
دلم واسه وقتایی که میخواستم بپیچم تو بغلت و موهام گیر میکرد زیر دستت تنگ میشه.
دلم واسه وقتایی که سرم ُ میذاشتم رو پات و ته موهام رو میپیچوندی دور انگشتت تنگ میشه
دلم واسه بودنِ تو بیشتر از موهام تنگ میشه
همین الان، گربه‌هه بالای نرده آروم نشسته بود و نگاه می‌کرد. کلی سگ دورش صداهای وحشتناک درمی‌آوردن. چندتا پنجره باز شد، چندتا پنجره از شدت صدا بسته شد، اما گربه‌هه همچنان آروم نشسته بود و می‌دونست اتفاقی براش نمیفته. دوست داشتم جای اون گربه باشم. همو‌ن‌قدر مطمئن، همون‌قدر عاقل که می‌دونه سگا حتی لمسش هم نمی‌تونن بکنن. اما من، مطمئن نیستم، خونسرد نیستم، یهو می‌بینی اونقدر فرار کردم که دیگه خودم رو هم پیدا نمی‌کنم.
خاطره‌ی آخرین‌روزی
امروز واسه اولین بار از مرگ ترسیدم.
واسه اولین بار نسبت به رفتار بچگانه‌م مردد شدم.
واسه اولین بار حس کردم باید یه کوچولو سنگین تر رفتار کنم و این حس برام خیلی سنگین بود.
واسه اولین بار وقتی توو آینه نگاه کردم، یهو بنظرم خیلی ناشناخته و دور اومدم!
حس کردم مدتهاست با آینه حرف نزدم. دلتنگشم واقعا. ولی از نگاه غریبی ک داشت، مشخص بود که قهره باهام.
واسه اولین بار حس کردم واقعا کم آوردم
واسه اولین بار حس کردم هرکاری هم ک بکنم و هر حرفی هم ک بقی
یه بار دیگه رو اون مبل داغون کنار هم بشینیم تو خیره شی به من. من سعی کنم نادیده بگیرم گرمای شیرینی که بینمونه‌. با هم نورپردازی کنسرتا رو تحلیل کنیم و از نبود امکانات تو دانشگاه غر بزنیم. تو هی نگام کنی من بگم چیه؟ بگی قشنگی. چیه نگات نکنم؟ من بگم نه تو مثل هربار ناراحت شی و روتو برگردونی. بعد نوبت من میشه که دلتنگیمو رفع کنم. چقدر دلم تنگ شده واسه اون روزا. واسه مأمن دستات که یه هزارتوی پر از قصه بود. واسه سونات مهتاب بتهوون.
ماساژ در منزلماساژ آقایان - ماساژ بانوانماسور خانم - ماساژور خانمانجام کلیه خدمات ماساژ در شمال و غرب تهران
✅ خدمات ماساژ توسط ماساژور خانم در تهران✅ ماساژور خانم در منزل - ماساژور خانم در محل کار✅ ماسور خانم در شمال تهران - ماسور خانم در غرب تهران✅ ارائه کلیه خدمات ماساژ در منزل و محل کار شما فقط با یک تماس✅ ارائه دهنده تمام سبک های ماساژ توسط ماساژور های خانم با تجربه✅ ماساژ ریلکسی ✅ ماساژ فول ریلکسی ✅ ماساژ سوئدی ✅ ماساژ تایلندی ✅ ما
یه سنجاق سینه دارم که شکل گل هست و قشنگه منتهی هیچ جنس خاصی و البته ارزش مادی زیادی نداره ولی خب چون خاله ام حدود ۱۲ سال پیشا برای سوغاتی آورده خیلی برام عزیزه. خودم چند باری استفاده کردم منتهی سوسن خانم بیشتر استفاده کرده. تقریبا میشه گفت هر وقت مانتو شلوار مجلسی پوشیده، سنجاق سینه رو زده به یقه ی کتی لباسش.
حالا روز عقدمون که بود خواهر میم بخاطر اینکه یقه ی لباسش رو فیکس کنه از سوسن خانم یه سنجاق قفلی ساده خواست، سوسن خانم هم اون سنجاق سینه
باید بگم که اصلا لذت نمیبرم از شغل تولید محتوا دیگه! یعنی نوشتن واسه اینستا و وبلاگم و خودم رو دوست دارم اما. نوشتن سفارشی رو نه. البته حتی تولید محتوا واسه کار خودم رو دوست دارما. خلاصه اینا رو مینویسم که بدونم این روزا واسه جمع کردن سرمایه کارم دارم زحمت میکشم! بعله. خدایا شکرت به هرحال. 
راستی امروز یه پروژه ایجاد کردم واسه اینستا، بعدا توضیح میدم.
دوستت دارم، نه واسه اینکه تنهام
دوستت دارم، چون تو گفتی، همیشه هستی باهام
دوستت دارم، نه واسه اینکه بی قرارم
دوستت دارم، چون تو گفتی، هیچ وقت نمیکنی خارم
دوستت دارم، نه واسه اینکه دربه درم
دوستت دارم، چون تو گفتی، میگیری بال و پرم
دوستت دارم، نه واسه اینکه دل تنگم
ادامه مطلب
درستش این بود که تو یه سالن چندهزارنفره واسه ملت کنسرت اجرا می‌کردم نه این که کل شب رو با تِی واسه در و دیوار آشپزخونه چهچهه بزنم و برقصم، آخرشم واسه تشویق خودم دست و سوت بلبلی بزنم!
[پاچه های شلوار گُل‌گُلی مامان‌دوز را پایین می‌کشد و پشت‌چشم ‌نازک‌کُنان از آشپزخانه خارج می‌شود]
دردونه که خیلی حوصلش سررفته بودرفت اتاق باباش ببینه چیکار میکنه وهمین که رفت از تعجب چشاش 4تاشد.
 
آقای گرجی پوریه دامن کوتاه همراه با تاپی که نزدیک بود از تنگی منفجربشه پوشیده بود.
 
دردونه نمیدونست بخنده یا گریه کنه  و اومد خودشو لوس کنه برای همین گفت عمه ژون نه به لوسلیت (روسری)
 
نه به دامن وتاپت بعدهم که نتونست خودشو
 
کنترل کنه واز خنده پخش زمین شد.
 
جناب گرچی پورگفت ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها