نتایج جستجو برای عبارت :

وقتی که چشمام روی.هم بسته میسه

به‌خاطر سین. که امروز زل زد توی چشمام و همه چی‌رو صادقانه گفت؛ زل زد بهم و حقیقت رو -هرچه‌قدر بد و نابود- کوبید تو صورتم. به خاطر سین. که شجاعتش رو بهم داد و یادم داد که باید دستمال ببندم دور چشمام و چشم‌بسته، فقط و فقط برم».
دلم می‌خواد باهات حرف بزنم.قد یه عمر حرف روی دلم سنگینی می‌کنه!دلم می‌خواد باهات حرف بزنماما نمی‌‌دونم چجوری شروع کنم؟از کجا بگم؟چطور بگم؟ که تو دلخور نشی ازمدلگیر نشی.کاش می‌شد حرفامو بریزم توی چشمامتا از چشمام بخونی.کاش.یه کوه حرف روی دلم سنگینی میکنه.
دانلود اهنگ نگاه بکن به چشمام بخاطر تو خیسن دانلود آهنگ مرتضی جوان و حسین آستانی به نام چشمام بخاطر تو خیسن
متن اهنگ روزگار
نگاه بکن به چشمام به خاطر تو خیسه
نامه ی آخرم رو با اشکام مینویسم
نامه ی آخرم رو با اشکام مینویسم
دیواری از درد و غم رو فلب من تو ساختی
دل منو شدی با بی وفایی رفتی
لینک دانلود نگاه بکن به چشمام بخاطر تو خیسن
چشمام باز شد. هنوز تاریکِ تاریک بود. از فریاد خودم بیدار شده بودم.
در کسری از ثانیه به این فکر کردم که کاش کسی اون موقع شب بیدار نباشه و صدای فریادم رو نشنیده باشه. بدون هیچ حرکتی دوباره چشمام رو بستم.
خیلی وقته که دیگه خواب مایه آرامش نیست چون پای ناخوشایندها مدت هاست که به خواب هام باز شده. متاسفانه با این وجود مصداق بارز "نه خواب راحتی دارم، نه مایلم به بیداری" هستم.
 
از وقتي خودم رو شناختم لحظه‌های سال تحویل کنار مامانم نشسته بودم و چشمام بسته بود و داشتم تندتند از ته دل دعا میخوندم . امسال اما مشغول ساکشن کردن لوله تراشه مریض بودم و حتی مطمئن نبودم که سال تحویل شده ، فقط تونستم از پنجره به آسمون ابری رشت نگاه کنم و بگم امیدوارم سال خوبی باشه و بعد برگردم رو به مریضم و بهش بگم سال نوت مبارک .
گرسنه ام و بی خواب. توی گوشم شهرام ناظری میخونه " در هوایت بی قرارم روز و شب؛ سر ز کوی ت برندارم روز و شب؛ جانِ روز و جانِ شب ای جانِ تو؛ انتظارم انتظارم روز و شب.". چشمام رو می بندم و زیر لب باهاش می خونم که "در هوایت بی قرارم بی قرارم روز و شب."، دوست دارم که چشمام خواب بره اما انگار شب قرارِ که به درازا بکشه! خواننده بعدی با ریتم تندی میخونه " منو نترسون از قفس میگی جرمم صدامه مسخرس."!! خندم میگیره، مگه هنوزم با رپر ها مشکل داره جامعه؟ سرعتش خیلی
من از قهوه به عنوان ابزار تهدید استفاده می‌کنم. چون چندین روزه که آفتاب رو ندیدم و شب و روزم یکی شده اگه روزها بخوابم، شب هم می‌خوابم و کل روزم می‌ره. از طرفی من روزها نمی‌تونم بیدار بمونم چون نیاز دارم که حداقل چهار یا پنج ساعت در سکوت مطلق زندگی کنم و از این عن‌بازی‌ها. خلاصه که حیات کاری و اجتماعیم به شب بنده. اما دلمم برای تختم زیاد تنگ میشه و چشمام بازی درمیاره. این جور رقت‌ها یک لیوان قهوه غلیظ دم می‌کنم و میذارم جلوی چشمم. نمی‌خورم!
برات مینویسم !
چون شاید نشه اینارو تو بیرون بهت بگم
ولی از روزی که دیدمت چشمام به دنیا بسته شده
فقط خودت و چشمات و موهات برام  شدین زندگی
نمیدونم چطوری بگم ولی از اون روز خیلی ممنونم که تورو بهم داد
دروغ چرا ! 
همیشه میخواستمت حتی وقتي نبودی  
هرشب فکر فکر فکر‌ فکر روانیم کرده بود
وقتي میدیدمت ولی نداشتمت این بیشتر ناراحتم میکرد .
ولی از همون روزی که پیدات کردم سعی کردم رفتار گذشتمو بزارم کنار ،‌شدی مُسَکِن همه دردام ، همه درای دنیا بجز تو ر
این مسئله جدیدی نیست. اولین باری نیست ک تجربه ش می کنم. ما این داستان رو زیاد با هم داشتیم و هیچوقت برام عادی نشده. نمی دونم تو چطور تجربه ش کردی، چطور باهاش کنار اومدی. مسئله ای ک هست اینه ک، بیشتر از خودش از تاثیری ک داره روم میذاره وحشت کردم. همه چیز رو بهم ریخته، خوابیدنم، خواب هایی ک میبینم. منظورم از خواب، کابوس نیست. یه چیز جدیده، تاحالا این سبکش رو ندیده بودم و خیلی عذاب دهنده س. برام ساعت ها طول می کشه و همه مغزمو له و لورده می کنه، مث یه ف
دیروز که رفته بودم اونجا که دوستامو ببینم و وقتيکه دیدمشون و چنننندبار سفت سفت بغلم کردن، تازه یادم اومد سفت بغل کردن ینی چی؟ دوست داشتن ینی چی؟ رفیق بودن ینی چی؟ وقتي با یه‌لبخند خیره بهم نگاه کردن و حس خوشحالی رو از توی چشماشون خوندم، خوشحال شدم. دیدم که توی راهنمایی، با چشمای باز دوستامو انتخاب کردم. انقدری چشمام باز بوده که وقتي دیدنم اینهمه خوشحال شدن. انقدری چشمام باز بوده که فکم درد گرفت از محکم بغل کردنم و احتمالاً فک اوناام درد گرف
دلم می خواهد روی پروفایل ام هزار تا جمله بزارم اما هنجارها من و مجبور می کنند سکوت کنم.راست میگن ما هرچی زخم میخوریم از اشنا است مگرنه غریبه چه میدونه زخم کجا است .
_داشتم مداد میکشیدم تو چشمام گفت تو فقط یه شیخ ناامیدی اشک دوید تو چشمام .راست میگفت من یه شیخ ناامید شدم .لاتقنطوا من رحمه الله هی میگم تو ذهن ام اما خدایا من از پا افتادم . احساس می کنم هیچ کس ندارم
#روایت از پا افتادن 
اصولا ریاضی برای خیلیا ترسناک بوده و هست، چه برسه به تصور صحیح بی نهایت در ریاضی. سختی تصور بی نهایت در ریاضی رو در نظر بگیر به توان بی نهایت برسونش میشه سختی تصور بی نهایت با نظر فسلفی.
شب های زیادی رو با شیرینی و کافیین تصور بی نهایت به صبح رسوندم تا کمی بابش به روم باز شد. می دونی تنها چیزی میتونه بی نهایت همراهیت کنه که باهات یکی شده باشه. وقتي میگم: ((من، تو، بی نهایت!)) یعنی میخوام باهات یکی شم، یعنی میذارم باهام یکی شی. منی که همیشه سنگ صبور
زیبا بود،انقدر زیبا بود که دلم میخواست برای تمام عمرم توی قاب چشمام نگه اش دارم،وقتي میرقصید وقتي میخندید وقتي بی مهبا میشد وقتي ک بود.کتاب رو گذاشته بود رو پاهاش و روی صندلی راک خوابش برده بود،باد پرده رو ت میداد و موهاش روی صورتش جابه جا میشد.یه لحضه چشماشو باز کرد خندید گفت خیالم راحت شد ک اومدی،دستشو دراز کرد ک برم پیشش،اروم منو رو پاهاش نشوند بغلم کرد و گفت میدونی باید برم،گفتم اره،گفت یادت نره،فقط منو یادت نره بذار بمونم همیشه ا
اومدم خوابگا از خونه
دیشب تا ۵ صبح داشتم با فاطمه حرف میزدم.حرف و حرف و حرف
اومدم خوابگا با کلی اعصاب بهم ریخته و دلی پکر!
و یه حس خلا لعنتی!
از سه شنبه پیش آریا بودم! و دیشب وقتي رفت، حس کردم یه تیکه ام نیست!
کلافه شدم.عصبی شدم!
الانم اصن تمرکز ندارم
اومدم درس بخونم.دیدم سرم درد میکنه.اومدم کلیپی که رضا فرستادو ببینم دیدم حوصله ندارم
رفتم تو چتم با زینب.دنبال دکلمه های علیرضا آذر!
و دارم همشو گوش میکنم!
حالم خوب نیست!
حالم بهم میخوره از این ه
بی هوا پرسید: بازم زیر چشمات سیاه میشه؟! قبلنا عادت داشتم به چشمم مداد مشکی بکشم فکر کردم منظورش به اونه ولی نه راست میگه وقتي خسته میشم زیر چشمام به طور نامحسوسی کبود میشه و گود میره، خوشحال هم باشم چشمام نشون میده و همینطور غمگین هم باشم. لبهامم ژل تزریق نکردم، خیلی معمولیه درحدی که به صورتم میاد. تازه تبخال هم زدم، درسته اذیت میکنه ولی خب تجربه بدی نیست سرگرم هم میکنه حتی. هیچ وقت قرار نیست دماغمو عمل کنم، خب نه قوز داره، نه بلنده، معمولیه
میدونی چی اذیتم میکنه ؟
یه شبایی که دلم لک زده بود واسه دیدنت آرزو میکردم خوابتو ببینم یکم دلم آروم بگیره ولی دریغ از یک ثانیه تو خواب دیدنت 
از وقتي نیستی از وقتي فکرم و عقلم حالشون ازت بهم میخوره و نمیدونم دلم چه حسی بهت داره دارم یه شب در میون خوابتو میبینم 
دیشب خواب دیدم داشتیم وسایلمونو میبردیم تو خونه خودمون بچینیم 
خونمون انگار ته دنیا بود ولی انقد حالم خوب بود که حاضر بودم باهات تا ته دنیام بیام 
خونه رو که داشتیم تمیز میکردیم یهو د
خیلی از شماره هارو پـاک کردم تا بتونم با ماشین زمان آدما رو یکی و دوتا فراموش کنم ! وقتي شماره خیلیاشونو پاک میکردم به این فکر میکردم نکنه اون آدما یه روز خودشونم تصمیم منو تحسین کنند .
ولی من توی اوج حال خرابی اینکار رو کردم ! چون حس میکردم اگه قراره حالم خوب باشه باید چشمام رو ببندم و آدما رو حذف کنم ! من شرمنده خیلی از آدمـا شدم ، شرمنده اگه شما به گناه دیگری از زندگی من حذف شدید :)) من آدم مزخرفی ام شما منو ببخش به بزرگــی خودت :)) 
خیلی دلم میخ
می‌گفت معلم شده چون لذتش توی برقی بوده که توی چشم دانش‌آموزا موقع فهمیدن چیزی می‌دیده. از اون به بعد سعی کردم اونقدری غرق شم که برق ناخودآگاه بیاد تو چشمام. یه جای دیگه، برق چشمام به دل یه معلم دیگه نشست. و من دارم به ارتباط بین برق چشم و کودکی و خیال‌بافی و دغدغه‌های علمی و از اون ور اقتصادی و هزار تا چیز جو و واجور فکر می‌کنم. باید دوباره زنده بشم.
پ.ن: دیدار شمس و مولانا
پ.ن: از لحظات عاشقانه‌ی آنه و دیانا. :))
پ.ن: این هم چون خیلی احساسات قوی
حالم بد بود و کلی گریه کردم.چشمام خیلی درد میکرد.گفتم میخوابم فردا که چشمام خوب شد میخونم.
تموم شب کابوس دیدم و یادمه توی خواب فقط داشتم گریه میکردم.صبح با یه چشم درد بدتر از دیشب بیدار شدم.
همه بچه ها برگشتن خونشون اما ما هنوز درس و بخش و امتحان داریم و فقط یک هفته فرجه داریم که اونم بیشترش برای امتحان سنگین اول میره!دلم خونمونو میخواد.دوماه و نیمه که برنگشتم.بدجور خستمدیگه از آدما. 
+این روزا حال دلم خیلی ناخوشه.اگه حال دل شما هم خوش نیست نخو
دل خستگی یعنی این که روز اول ۲۹ سالگیت به صورت تصادفی  بفهمی که 
خواهر ۱۰ ساله ات دچار یه نوع عارضه پوستی شده که 
باید تا آخر عمرش باهاش کنار بیاد
پ.ن :وقتي که خردسال بود همیشه محرما و سحر های ماه رمضون وقتي چشمام به دست و پاهای کوچیکش میوفتاد ناخودآگاه به یاد دردانه ارباب میوفتم .
چی بدتر از این آخه؟ چند روز قبل که یکی از اقوام همسرم فوت کرد و سه روز رفتیم شهرشون، گفتم برگردم بشینم جبران کنم که شد نور علی نور.
از جمعه حال جسمیم خراب شد و گلو درد وحشتناک با بیحالی و سرگیجه و بدن درد و تب داشتم.دیروز صبح رفتم دکتر و بعله. گفت لوزه دارم و باید استراحت کنم و داروها رو مصرف کنم تا خوب شه.
حالا همه ی داروهاشم خواب آوره هی میخورم و چشمام بسته میشه،از یه طرف کنکورم از یه طرف مریضیم،خدایا حکمتت رو شکر.
برام خیلی دعا کنید، برای این
با خودم فکر می کردم گذشته مهم تره یا آینده؟
بهتر نیست هرچی که قبلا بوده رو فراموش کنیم و فقط به فکر ساختن آینده باشیم؟ 
چند روز پیش به اصرار رفیقم، یکم براش جوشکاری کردم، خیلی وقت بود به انبر و اتصال و الکترود دست نزده بودم.
القصه چشمام رو برق گرفت، اگرچه سوزش چشمام خیلی کمتر شده، ولی هنوز اون دور دورها رو تار میبینم.
قدیم ها، اومدم اینجا تا یه پیج انگیزشی باشه واسه ورزش کردن و لاغرشدن.
یه عکس دونده حرفه ای هم گذاشته بودم و زیرش تعداد جلساتی که
دانلود آهنگ همه شهر تاره تو چشمام چقدر خاطره جا مونده - موزیک ایرانی
Ahang hame shahr tare to cheshmam cheghadr khatere ja monde
دانلود اهنگ همه شهر تاره تو چشمام چقدر خاطره جا مونده - موزیک ایرانی
همه شهر تاره تو چشمام چقدر خاطره جا مونده چقدر هم مثل تو انجاست تو این تهران وامونده همه شهر تاره تو چشمام رو گونم جای بارونه چرا خوشحالی از دوری اینکه درده دوتامونه عجب موندی سر حرفاتو قولاتو قرارامون دمت گرم بازم چک میکنی عکسامو تو تنهاییات وقتي ولت کرد عجب رو بازی کردی ب
میدونستم فایده‌ای نداره.
میدونستم قرار نیست خوب بشم
پس فقط مجبورم بخوابم . 
و چقدر غم‌انگیزه وقتي که حتی رویاهامم شیرین نیستن
حالا به چه امیدی چشمام رو روی هم بزارم وقتي رویاهام ناپدید شدند.
شایدم ماله یکی دیگه‌شدند. نمیدونم.
شب بخیر:") 
 
مامان‌بزرگم مرد. من نمی‌دونم چطور باید خودم رو خالی کنم. غمگینم. قلبم تندتند می‌زنه. بهت‌زده‌م. منتظرم صبح بشه که بریم بهشت زهرا همه گریه کنن؛ من هم شاید بتونم. نمی‌دونم باید با چشمام چی‌کار کنم. چون -صدالبته- نمی‌تونم گریه کنم.
ولی بیشتر از همه‌ی اینا دلم می‌خواد با یکی حرف بزنم. نمی‌دونم می‌خوام چی بگم. دلم می‌خواد یکی باهام حرف بزنه من سکوت کنم.
بابابزرگم که مرد، باید توی پزشکی قانونی می‌موند تا چندتا آزمایش روش بشه. نمی‌تونستیم هم
صبحی بیدار شدم، ولی چشمام هنوز بسته بود.
بعد حس کردم یه چیزی رو سر و کله م پخش شده.
همونجوری با چشای بسته دست بردم تو موهام و مخم ارور داد که واقعا چیه رو سرم؟!
از جا پریدم و رشته های قرمز پوشال کاغذی ریخت رو بالشم و همزمان صدای قهقه ی جوجه!.
.
به خاطر تعمیرات خونه شون یک هفته پیش ما بودن.
مامان دیشب میگفت: آدم میخواد پس فردا تو یه وجب جا بخوابه. خداییش این دختر گناه داره.
.
قشنگ آسفالتمون کرد. ولی. امروز که داشتم لباسای بیرونشو تنش میکردم،
دانلود آهنگ درگیر چشماته چشمام منم از دنیا همینو میخوام مسعود صادقلو در سایت موزیک ایرانی
Ahang dargir xheshmate cheshmam manam az donya hamino mikham az Masoud Sadeghloo
دانلود اهنگ درگیر چشماته چشمام منم از دنیا همینو میخوام مسعود صادقلو - موزیک ایرانی
درگیر چشماته چشمام منم از دنیا همینو میخوام
عشقمون داره میرسه به سال شدیم واسه همه عاشقا مثال
نگاه از هم بر نمیداریم همو داریم یعنی سرمایه داریم
واسه هر فصل برنامه داریم
لینک دانلود آهنگ
دانلود آهنگ جدید سینا پارسیان به نام کشتی 3
Текст песни keshti 3 Sina Parsian
دریا یه سالی میشه خشکه چشمام خیلی وقته خیسنМоре сухое уже год, глаза у меня очень мокрые
یه ساله تو چشمام نهنگا هر شب وصیت مینویسنОдин год, моих глазах, киты пишут заещание каждую ночь
دریا فراموشی گرفته فکر میکنه مرداب بوده

ادامه مطلب
 
وسط یه بازار شلوغ خیلی اتفاقی چشمامون بهم قفل شد. پلک نزد، پلک نزدم. هرچی نزدیک تر می شد زیباتر می شد. وقتي بهم رسید یه لبخند زد و گفت چقدر دلم برات تنگ شده بود ، نگاش کردم و گفتم منم همینطور! خوشحال شد. گفت چه دورانی بود! یادش بخیر، خیلی دوس دارم برگردم به اون روزا. سرم رو ت دادم و گفتم منم همینطور! گفت من از بچه های اون دوران خبر ندارم ، تو چی؟ گفتم منم همینطور!تو چشمام نگاه کرد و گفت راستش من خیلی ناراحتم از اتفاقی که بینمون افتاد، من هم
وقتي بچه بودم یه تفریح جالبی داشتم 
اینکه چشمامو با دستم فشار می دادم تا به تاریکی مطلق برسم. اولش مثل تلویزیون های خراب برفک نشون می داد. بعد ازون همه جا سیاه و شفاف می شد و از اعماق طرح ها و نقش های نوری و مدور خوشگل با حرکت های عجیب میومدن و می رفتن و من حسابی شگفت زده و مسخ می شدم 
همینطور خیره می موندم توی تاریکی و نورهای رنگی رو دنبال می کردم.
بعد به یه جایی می رسیدم که دیگه ته ماجرا بود انگار 
و من همیشه فکر کردم اونجا یه چیزی هست که من باید
آینه تنها چیزیه که به سرعت اشکمو در میاره
نمیگم خیلی محکم و قویم و اهل گریه نیستم ،اتفاقا خیلیم اشک میریزم ، فقط تنها کسایی که اشکامو دیدن مامانو بابام بودن اونم به تعداد انگشتای یک دست و یکبار هم وقتي پیش استادم برای مشاوره رفته بودم که وقتي با لبخند وارد شدم اولین جمله ای که با دیدن من گفت این بود :گریه کن چرا میخوای نشون بدی حالت خوبه؟ و این شد که برای اولین بار جلوی یه غریبه اشک ریختم. اشکم فقط بخاطر شکستن بیش از حدم بود چون دیگه تحمل م
بهترم 
خدا رو شکرمی کنم که حس مفید بودن بهم داده به واسطه ی کارم 
دو سه همراهی ازم تشکر کردن 
به خدا نمی دونین چه مزه ای داره :) 
منم کلییییییی خدماتمونو دعا کردم آخه رفت برام داروهامو خرید 
و خوردم 
و خیلی بهتر شدم الحمدلله 
فقط چشمام بازند نفسهای عمیق عین کسی که خوابه می کشم 
خوابم میاد 
نماز نخوندم 
یه بسته از قرصهامو دادم مامان و گفتم اگه دردت شدید شد از این بخور که خیلی خوبه من ظهر خوردم
داداشم اومده و وقتي از سرکار زنگ زدم خونه تا ببینم گ
این روزا کتاب میخونم. این روزا فقط کتاب میخونم. 
اگه کتاب خوشخوان باشه، روزی 400~500 صفحه. 
و استراحت میکنم و کتاب میخونم.
نت تعطیل. بیرون خیلی کم میرم. خواب و کتاب.
چشمام میسوزه.
دیروز اولش طبل حلبی تموم شد، بعدش "گهواره گربه" رو خوندم و امروز هم "بادبادک باز" رو خوندم. واقعاً، واقعاً اشک آدمو بارها در میاره. تف.
شاید فردا برم کافه. اگه تا ساعت 1:30 بیدار شدم سر شب میرم کافه، اگه تا 2:30 بیدار شدم غروب میرم قدم میزنم. اگه هم یه وقت خدایی نکرده بعد از 3 بیدا
✏انقدر دورت گشته ام که اجزا درونم از هم گسیخته شده اند و حالا هیچ کدوم به فرمان من نیستند. شده ام یه کشور پهناور ملوک الطوایفی. منِ من با خلعت دوست داشتنت، ادعای پادشاهی تنم رو داره ، اما اجزا تنم هر کدوم به تنهایی بواسطه رد انگشتهات مدعی سلطنت اند. اصلا سر بغل کردنت همیشه تو من دعواست. چشمام سوا، گوشام سوا، صدام سوا، قلبم جدا، پوستم جدا، دست و دلم سوا. ماجرا به اینجا ختم نمیشه، سلول به سلول تنم سر تصاحبت افتادند به جون هم.دارم مثل بلوز پشت و رو
خداحافظ تو.
با اینکه هنوزم.
خداحافظ تو 
میسوزوندم آتیش خاطرات
خداحافظ تو
تا قلبم به تنهایی عادت کنه.
تا اشکم به چشمام خیانت کنه
خداحافظ تو
قرارمون نبود تنها تنها بری تو
قرارمون نبود بی تو بمونم
قرارمون نبود فاصله باشه
قرارمون نبود بی تو بخونم
خداحافظ تو
خداحافظ تو 
میسوزوندم آتیش خاطرات
خداحافظ تو
تا قلبم به تنهایی عادت کنه
تا اشکم به چشمام خیانت کنه
خداحافظ تو.
متن آهنگ اخماتو وا کن بهنام بانی
نه نمیشه از تو دست کشید و بدون تو نفس کشید و نمیشه بی تو زندگی کردمگه کسی هست با عشقشم بتونه بد شه از این همه علاقه رد شه نمیشه آخه بچگی کردمگه دسته توئه دیوونه دیگه اخماتو واکن منو عشقم صدا کن توی چشمام نگاه کندیوونه دیگه دارم هواتو دلم آرومه با تو نبینم گریه هاتودیوونه دیگه اخماتو واکن منو عشقم صدا کن دیوونه دیگه دارم هواتو دلم آرومه با تو نبینم گریه هاتو فقط یادت نره شدی عشق کسی که از همه عاشق ترهاینو یادت ن
در ۴۷۳روز از عمر سایت.چی باید گفت؟ یک سال و ۱۰۸ روز اینجارو دارم.
.
برای امشب باید چیکار کنم؟
دارم فکر میکنم بقیه ادم ها روزشون رو چجوری تموم میکنن.
چه قدر کسل کننده س زندگی.
دارم خسته میشم.سنجاقک کوچک من تو نیستی تا با خودت برام رویا بیاری.
چشمام که بسته شد هیچی نگین.میخوام تو بهشت ابی خودم بیدار بشم.
امتحان داشتند آن هم از نوع مجازیش. ساعاتی قبل از شروع امتحان، آمده برایم اینچنین نوشته:
"سلام خانوم 
معذرت میخوام که مزاحمتون شدم 
متاسفانه من چشمام عفونت کرده و ساعت۳:۳۰ نوبت چشم پزشکی دارم باید از ساعت ۳ مطب دکتر باشم ومعلوم نیست کارم کی تموم بشه و نمیتونم در کلاس شرکت کنم
امیدوارم عذرم پیشتون موجه باشه و نمره ای از عدم حضورم در کلاس کم نکنید"
برایش نوشتم: برو به سلامت فقط هر وقت برگشتی پیام بده تا همینجا ازت درس بپرسم"
نوشت: "من چشمام دیگه د

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها